شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
استناد صحت استعمال به ترخيص واضع
تدریس استاد
متن
40 استناد صحت استعمال به ترخيص واضع 76
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
استناد صحت استعمال به ترخيص واضع
مرحوم آخوند(ره)«قدس سره» در كفايه مىفرمايند: «صحت استعمال لفظ، فيما يناسب ما وضعله»، يعنى: آيا صحت استعمال در معانى مجازى و غير ما وضع له، مستند به ترخيص واضع و اجازهواضع است؟ يا فقط موضوع له و استعمالات حقيقيه مربوط به واضع است و در استعمال مجازىمستند به طبع و ذوق عرف است؟ در استعمال مجازى اگر ذوق عرف بود بگوييم: استعمال صحيحاست و هر كجا ذوقش مساعد نبود، بگوييم: استعمال صحيح نيست.
مىفرمايند: در اينجا دو احتمال وجود دارد:
وجه اول - ارتباط به واضع دارد، نحوه ارتباط استعمال به واضع، به چه صورت است؟ آيا بهصورت ترخيص، يا به صورت اجازه است؟ كه واضع بگويد: هر لفظى را كه من، براى يك معنا وضعمىكنم، آن معنا معناى حقيقى و موضوع له است. شما مىتوانيد، در صورتى كه يكى از آن علائقبيست و چهار گانه مجاز در (كتاب مطول) وجود داشت، به صورت مجاز، در غير موضوع لهاستعمال كنيد. مثل جايى كه علاقه مشابهت يا سببيت و مسببيت وجود داشته باشد، علاقه حال ومحل، جزء و كل وجود داشته باشد. علاقه ما يأول كه از آن به أُوْل تعبير مىكنند وجود داشته باشد. درحقيقت، ارتباطش به واضع مثلاً به صورت ترخيصِ واضع باشد كه بگويد: من به شما اجازه مىدهم،لفظ اسد را در حيوان مفترس استعمال كنيد، براى خاطر اين كه علاقه مشابهت وجود دارد. يعنى لفظموضوع للمسبب را، در سبب استعمال كنيد، چون علاقه سببيت وجود دارد. منتهى وضع در معناىمجازى و غير حقيقى و غير موضوع له است. يا مثلاً بگويد: الفاظى را كه براى معانى حقيقيه وضعشده، براى معانى مجازيهاى كه داراى يكى از اين علايق بيست و چهار گانه است، به يك وضع نوعىكه نه ماده معين و نه هيئت معين در آن دخالت دارد. باتوجه به اين كه اين معنا غير حقيقى و غيرموضوع له به وضع اولى است، آيا مصحح استعمالات مجازيه، چنين ارتباطى به واضع دارد، يا اينكه كارى به واضع نداريم، مصحح استعمالات مجازيه طبع و ذوق توده مردم و عقلاء است؟
اگر انسانى با اسد، در شجاعت مشابهت داشته باشد، كلمه اسد را بر او اطلاق مىكنند. اما اگر درراه رفتن يا در جهات ديگر، شباهت به اسد داشته باشد، عرف به او اطلاق اسد نمىكند. لذا در مسألهاطراد كه از علامات حقيقت است، يك اشكال همين معنا است. آيا در اطراد نوع علاقه يا صنف علاقهرا ملاحظه مىكنيد؟ كلى علاقه در مشابهت مطرح است؟ يا مشابهت در شجاعت مطرح است؟ اگرصورت اول باشد، اينطور نيست كه هر كسى در جهتى با ديگرى شباهت داشته باشد، بتوانيم مجازاًاطلاق كنيم، اسد خيلى خصوصيات دارد، اما آن خصوصيتى كه مصحح استعمال اسد در ديگراناست، مشابهتِ در شجاعت است، نه كلى مشابهت.
مختار مرحوم آخوند(ره) در استناد صحت استعمال مجاز با ذوق عرف
آيا مصحح استعمالات مجازيه، ترخيص واضع يا طبع و ذوق است؟ مرحوم آخوند(ره) دومىرا اختيار مىكند. لكن علتى را كه ذكر مىكند، خيلى روشن نيست. آن علت اين است كه كأنّمىفرمايد: صحت استعمال يعنى چه؟ صحت استعمال، حُسن استعمال است. اگر صحت، معنايشحُسن شد، چه كسى بايد اين حُسن را تشخيص بدهد؟ حُسن داير مدار ذوق و پسنديدن عرف است،اگر عرف بپسندد «هذا حسنٌ»، «واذا كان هذا حسناً، يكون صحيحا»، و اگر عرف و ذوق نپسندد، «هذاليس بحسن، و اذا لم يكن حسنا فلا يكون صحيحا». شما كلمه اسد را در مشابهتِ در شجاعتاستعمال كنيد، ذوق و طبع مىپسندد. اما اگر در مشابهتِ در جهات ديگر باشد، مثلاً شير پاى كوتاهىدارد فرضاً، هر كسى كه پايش كوتاه باشد، ولو در كمال ضعف و جبن و ترس باشد، بگوييم: «هذااسدٌ». ذوق اين استعمال را نمىپسندد، «لذا ليس بصحيح» اصل حرف ايشان مؤيدى دارد، لكناستدلالشان صحيح نيست، يعنى معلوم نيست كه ايشان چگونه مىخواهد استدلال كند؟
مؤيد خارجى در كلام ايشان اين است كه مى فرمايد: شما در اعلام شخصيه كه واضع آن پدر ياديگران است، مثلاً پدر حاتم براى فرزند خودش كلمه حاتم را، وضع كرده، همانطور كه زيد براىزيد، و عمرو براى عمرو وضع شده است، در آن حالى كه وضع كرده، نمىدانسته كه فرزندش درآينده در مسأله جود و سخاوت ضرب المثل عالم قرار خواهد گرفت؛ الان شما به هر كسى كه داراىجود و سخاوت باشد، كلمه حاتم اطلاق مىكنيد. شما از چه كسى اچازه گرفتيد كه چنين اطلاقكنيد؟ آيا پدر حاتم چنين اجازهاى داد؟ هيچ ترخيص و اجازهاى صادر نشده، فقط ذوق قبول مىكندو از اين اطلاق لذت مىبرد. نه به پدر او و نه به واضع اگر يعرب بن قحطان باشد و امثال ذلك مربوطاست.
اشكال بر استدلال مرحوم آخوند(ره)
اما دليلى كه ايشان اقامه مىكنند، قدرى مجمل است. مىفرمايد: صحت الاستعمال، معنايشحسن الاستعمال است. آيا صحت استعمالات مجازيه معنايش اين است؟ يا كلى صحت استعمالمعنايش همين است؟ «صحت الاستعمال، لا معنى له الا حسنه» در صحت استعمال بين حقيقت ومجاز فرقى نمىكند، آيا كلمه صحت الاستعمال در معناى حقيقى با صحت الاستعمال، در معناىمجازى دو معنى دارد؟ مسأله چنين نيست. پس بايد بيان شما كليت داشته باشد، مىگوييد: «معنىصحت الاستعمال، حسن الاستعمال است». معناى كلى كه پيدا كرد، استعمال حُسن در مقابلچيست؟ استعمال غير صحيح، قبح دارد يا ندارد؟ شما بيان كرديد: «لا معنى لصحة الاستعمال الاحسنه»، آيا استعمال غير صحيح، «ليس بحسن، يا هو قبيح»؟ اگر بگوييد: قبيح است، ما در استعمالغلط قبحى نمىبينيم. چه قبحى وجود دارد؟ پس اگر مراد شما از حُسن، در مقابل قبح باشد، غايتشاين است كه اين استعمال باطل و غلط است. مگر غلط بودن، به معناى قبيح بودن است؟ غلط، غير ازقبيح است. اگر بگوييد: در مقابل حُسن عدم حُسن است، مىگوييم: مراد از حُسن چيست؟ دراستعمالات مجازيه، ذوقياتى وجود دارد؛ اما در استعمالات حقيقيه چه حُسنى وجود دارد؟ شما اسدرا در موضوع له خودش، حيوان مفترس، استعمال كنيد، چه حُسنى در اين تحقق دارد؟ لذا استدلالايشان نمىتواند تمام باشد.
اين بيان مبتنى بر مطلبى است كه بدانيم ماهيت استعمالات مجازيه، چيست؟ آيا استعمالمجازى يعنى استعمال لفظ در غير ما وضع له است؟
دو جور استعمال داريم:
1 - استعمال اللفظ فى ما وضع له
2 - استعمال اللفظ فى غير ما وضع له، كه در كلام مرحوم آخوند(ره) تعبير شده به «ما يناسب ماوضع له». البته «ما يناسب»، يعنى غير ما وضع له است، لكن مناسب و مرتبط با ما وضع له است. آيااستعمالات مجازيه معنايش اين است يا نه؟
اگر شخصى اشكال كند و بگويد: استعمالات مجازيه هم مثل استعمالات حقيقيه، استعمال در ماوضع له است. در ميان مجازات، يك مجاز به نام استعاره داريم كه مجاز خاص است. در حقيقت بهساير علاقه ها مجاز مىگويند، اما در خصوص علاقه مشابهت، تعبير به استعاره مىكنند، در باباستعاره بالخصوص نظريه مشهور همين است، وقتى كه لفظ اسد را در رجل شجاع استعمالمىكنيد، اين استعمال در غير ما وضع له است، استعمال مجازى و استعارهاى است، و علاقهاش هم،مثل ساير استعمالات مجازيه علاقه مشابهت است.
ادعاى سكاكى در مقابل مشهور
در مقابل مشهور، سكّاكى ادعا كرده كه «الاستعارة حقيقة لغويه»، استعاره، استعمال لفظ در غير ماوضع له نيست. ايشان در ساير مجازات، همان حرف مشهور را پذيرفته، اما به استعاره كه رسيدهاست، آن را از دايره مجازات بيرون برده و گفته است: در استعاره حقيقة لغويه، لفظ در همان معناىحقيقى خودش استعمال شده، منتهى يك تصرف عقلى و ذهنى به كار رفته است، آن تصرف ذهنىاين است: وقتى كه شما لفظ اسد را در رجل شجاع استعمال مىكنيد، ادعا مىكنيد كه اين رجل شجاعيكى از مصاديق كلى حيوان مفترس است، مصداق ادعايى طبيعت كلى حيوان مفترس است.
پس شما كأنّ اسد را در حيوان مفترس استعمال كرديد منتهى اين را هم از مصاديق حيوانمفترس كرديد. حيوان مفترس دو فرد دارد: يك فرد حقيقى و يك فرد ادعايى، هر دو زير پوششماهيت حيوان مفترس هستند. سكاكى چنين ادعا كرده وبعد هم ادلهاى اقامه كرده است. يك دليل ازايشان را عرض مىكنم كه دليل بسيار جالبى است. مىفرمايد: اگر همان حرف مشهور را بزنيم،واقعيتش اين است كه شما علاقه لفظ اسد را كه براى حيوان مفترس وضع شده، از اين حيوان جدامىكنيد و اين لفظ را در رجل شجاع به كار مىبريد. لفظ اسد در رجل شجاع، چه حسنى دارد؟مسايلى كه علماء (علم بيان)، ذكر كردند، در حقيقت صنايع ذوقيه و جالبى هست.
شما به جاى اين كه آنرا در حيوان مفترس استعمال كنيد، در رجل شجاع استعمال كرديد. چهذوقى در آن هست؟ بعد مىفرمايد: گاهى مىبينيم كه در پرتو اين استعمالات استعارهاى، مسايلىمطرح شده كه اين مسايل، با تبادل و جابجا شدن لفظ حلّ نمىشود، بايد پاى معنا در كار باشد. در اينصورت اين مسايل اما اگر لفظ را از معنا جدا كرديم ديگر اين حرفها صحيح نيست. مثلاً ايشان به اين شعر تمسككرده است. - متأسفانه ما در كتابهاى ادبى گرفتار اين اشعار هستيم، انشاء الله بايد قرآن و نهج البلاغهو اشعار مذهبى جايگزين بشود- اين شاعر معشوقهاى داشته كه او را به عنوان خورشيد تعبيرمىكند، مىگويد:
قامت تظللنى عن الشمس نفس
أعز علىّ من نفسى
قامت تظللنى و من عجب شمس
تظللنى عن الشمسى
مىگويد: اين معشوقه، مقابل من و خورشيد ايستاده، و خودش را سايبان خورشيد قرار داده استتعجب من از اين است كه چطور يك خورشيد مىتواند سايبان خورشيد قرار بگيرد؟ سكاكىمىگويد: اگر لفظ شمس، با قطع نظراز معنا اطلاق بر اين معشوقه شده است، اين چه تعجبى دارد كهبگويد: «و من عجب شمس تظللنى عن الشمس» براى اين كه مرادش از شمسِ اول جاريه است،معلوم مىشود كه معناى شمس، بر اين جاريه انطباق پيدا كرده است. و الا اگر لفظ شمس را به طوراستعاره و مجاز در جاريه استعمال بكنيد و معناى شمس، جاريه باشد، ديگر «من عجب جاريةتظللنى عن الشمس» معنا ندارد. اما آنچه عجب است، «شمس تظللنى عن الشمس» است. لذامىفرمايد: اين تعجب با آن معنايى كه مشهور در رابطه با مطلق مجاز و استعاره مىگويند، هيچسازگار نيست. ما مجبوريم در باب استعاره، بگوييم: شمس در معناى خودش استعمال شده است،منتهى اين شخص در قلب خودش ادعا كرده كه اين هم عين شمس است. يعنى كأنّ شمس دومصداق دارد: يك مصداقش آن شمس است و اين هم همان است، نه اين كه به صورت انسان كلمهشمسٌ مطرح باشد. لذا سكاكى در مقابل مشهور معتقد شده كه استعاره يك حقيقت لغويه است.
در اينجا دو حرف داريم: يكى حرف ايشان در مورد كلام خودشان است، كه استعاره نياز بهتوجيه دارد؛ والاّ كلام ايشان ناتمام خواهد بود. بعد از آن ببينيم آيا ممكن است دايره آن را در تماممجازات حقيقة لغويه توسعه دهيم يا نه؟
اين كه مشهور قائلند به اين كه مجاز، استعمال لفظ در غير ما وضع له است، همان نكتهاى استكه سكاكى اشاره كرد، جابجا كردن لفظ جزء محسنات بيانيه و بديعيه نيست. آيا شما لفظ حاتم رافقط در مورد انسانى كه داراى سخاوت و جود كامل است بكار مىبريد و ديگر به معنايش كارىنداريد؟ يا اين كه بايد زير پوشش معنا ببريد تا داراى لطف و ظرافت خاصى باشد؟ خلاصه آيا اينحرف سكاكى تنها در مورد استعاره قابل قبول است يا بايد بطور كلى در رابطه با تمامى مجازات اينمعنى وسعت داده بشود؟
تمرينات
آيا استناد صحت استعمال فقط به ترخيص واضع است
استدلال مرحوم آخوند(ره) در استناد صحت استعمال مجاز با ذوق عرف چيست
اشكال بر استدلال مرحوم آخوند(ره) را توضيح دهيد
ادعاى سكاكى در مقابل مشهور را در باب مجاز بيان كنيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...