شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
انشاء و اخبار
تدریس استاد
متن
40 انشاء و اخبار 71
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
رابطه نفس الامر و واقعيت در وجود انشائى
از كلام مرحوم خراسانى(ره) در (كفايه)، و (فوايد) استفاده شد كه وجود انشايى داريم منتهىظرف تحقّقش، نفس الامر است. معناى «نفس الامر» اعم از واقعيت است. واقعيت همان وجودعينى، و ذهنى است؛ ولى «نفس الامر» مثل ساير امور اعتباريه معناى وسيعى دارد. به تعبير ايشان،ملكيت گاهى به محال تعلق مىگيرد، كسى انسان را جماد، فرض كند و جماد را حيوان، فرض بكند.آيا مسأله ملكيت در حكم چنين فرضى هست؟، بدون اشكال اينطور نيست، به هر سببى ملكيتتحقق پيدا بكند، بالاخره ملكيت در «نفس الامر» ثابت است، و «لو فى عالم الاعتبار» عقلا، حيازتكننده را مالك مىبينند، وارث را مالك مىبينند، اين مشترى را در معاملات انشايى مالك مىبينند.پس در همان ظرفى كه ملكيت و امثال ملكيت تحقق دارد، يك وجود انشايى هم تحقق دارد.
مراد از تشخّص و جزئيت در وجود انشائى و اشكالات آن
ايشان مىفرمايند: در فلسفه به ثبوت رسيده، كه «الشىء ما لم يتشخص، لم يوجد» وجود مساوقبا تشخّص و جزئيت است، اين جزئيت و تشخّص در وجود انشايى چيست؟ تشخّص زيد بهخصوصيات فرديه زيد است، تشخّص وجود ذهنى به تصور و تصوركننده است؛ اما تشخّص اينوجود انشايى، به چيست؟ ايشان مىفرمايد: در رابطه با شخص انشاء كننده و لفظ انشاء كننده است،به طورى كه اگر شخص ديگرى انشاء بكند، يك وجود ديگرى خواهد شد، و اگر همين شخص بهلفظ ديگرى انشاء بكند، باز يك وجود ديگرى خواهد شد. همانطور كه در باره تصور و وجود ذهنى،اگر انسان دو مرتبه مفهوم انسان را تصور كرد، دو وجود ذهنى محقق مىشود، در باب انشاء همهمينطور است؛ شخصِ همين لفظى كه به او انشاء شده، مدخليت در تشخص وجود انشايى دارد،اگر پنج دقيقه بعد باز كلمه «بعت» بگويد اين «يكون وجوداً انشائياً آخر و لايكون عين هذا الوجودانشايى» با اين كه منشأشان يكى است، مثل همان وجود ذهنى است و فرقى نمىكند.
وقتى انسان را تصور مىكنيد، متصور شما شىء واحد است. اما چون در دو نوبت تصورمىكنيد، دو وجود ذهنى تحقق پيدا مىكند. اينجا هم اگر به دو جمله انشاء تحقق پيدا كند، در نتيجهدو وجود انشايى محقق شده است.
خلاصه فرمايش ايشان اين است كه وجود انشايى هم، يك وجودى است؛ منتهى ظرفش، «نفسالامر» است. همانجايى كه اعتبار در رابطه با ساير مسائل تحقق دارد، در عالم اعتبار اين وجود انشايىبه عنوان مظروف براى ظرف اعتبار تحقق و ثبوت دارد.
در دو جهت با مرحوم آخوند(ره) صحبت داريم: يك جهتش را به مناسبت اين كه در باب اوامر،و صيغه افعل، گرفتار اين مسأله خواهيم بود، ما تحقيق اين جهت را، موكول به آن بحث مىكنيم كه،آيا در مفاهيمى كه واقعيت دارند، يعنى وجود عينى و وجود ذهنى دارند، وجود انشايى تحقق دارد يانه؟ مرحوم آخوند(ره) در صيغه افعل و لا تفعل مبنايشان روى همين پايه است كه مفاد صيغه افعلوجود انشايى طلب است، و مفاد صيغه لاتفعل، وجود انشايى زجر است. در كفايه مىفرمايد: مفهومطلب با اين كه وجود عينى دارد، وجود خارجيش، اراده است كه قائم به نفس است، آن وجودخارجى و حقيقى طلب است. با اين كه چنين واقعيتى دارد، و با اين كه از نظر ذهنى هم، واقعيتذهنيهاى دارد، مع ذلك يك واقعيت سوم «نفس الامرى» به نام وجود انشايى طلب دارد.
در حقيقت ايشان دايره وجود انشايى را نسبت به مفاهيم و امور حقيقيه و واقعيه توسعه مىدهد؛منتهى نه اين كه هر ماهيتى قابل انشاء باشد. ولى در امور حقيقيه، امورى وجود دارد كه قابليت انشاءدارد، مثل «طلب»، مثل «تمنى»، «ترجى» كه داراى مصداق واقعى و حقيقت واقعيه است. حالت قائمهبه نفس عبارت از تمنى است و حالت ديگر قائمه به نفس، ترجى است. اما ايشان در عين حال، يكوجود انشايى براى «تمنى» و «ترجى» و امثال اينها، معتقد است. اين جهت را ما موكول به آيندهمىكنيم كه آيا اين امور حقيقيه قابليت تحقق انشاء دارد يا ندارد؟
اما بحث فعلى با مرحوم آخوند(ره) در چيزى است كه مبعّد كلام ايشان است از آنچه كه در ذهنما به عنوان عرف و عقلاء ثابت است. از ايشان سؤال مىكنيم: اين كسى كه مىگويد: «بعت» آيا عقلاءبعد از گفتن «بعت» دو اعتبار دارند يا يك اعتبار؟ بايع مىگويد: من خانهام را فروختم و مشترى هممىگويد: قبول كردم. عقلاء اعتبار ملكيت مشترى، نسبت به مبيع، و اعتبار ملكيت بايع را نسبت بهثمن مىكنند. آيا علاوه بر اين اعتبار، اعتبار ديگرى، به نام وجود انشايى تحقق دارد؟
عدم تلازم ميان وجود انشائى و اعتبار ملكيت
شما گفتيد: وجود انشايى، وجود نفس الامرى و «فى عالم الاعتبار» است، يعنى: عقلاء، وجودانشايى را اعتبار مىكنند، شما نگوييد: اعتبار وجود انشايى همان اعتبار ملكيت است، ديروز گفتيم:بنابر كلام مرحوم محقق خراسانى(ره)، اگر غاصبى، عين مغصوبه را با علم به غصبيت بفروشد،اينجا وجود انشايى تحقق دارد، اما اعتبار ملكيت تحقق ندارد. در نتيجه آنجايى كه بيع صحيح واقعمىشود، اعتبار ملكيت، غير از اعتبار وجود انشايى است، انفكاك تحقق دارد.
وقتى بايع مىگويد: «بعت» و مشترى هم مىگويد: «قبلت» روى بيان مرحوم محققخراسانى(ره)، ما بايد دو اعتبار عقلايى داشته باشيم، يك اعتبار مقدم بر ديگرى است، نه در رديفواحد. اول بايد وجود انشايى ملكيت را اعتبار بكنند، و بعد ملكيت را اعتبار بكنند. آيا بنابر كلامايشان ما نياز به دو اعتبار نداريم؟، چارهاى غير از اين نيست، در حالى كه انسان به عقلاء كه مراجعهمىكند مىبيند در دنبال «بعت»، دو اعتبار وجود ندارد. اينطور نيست كه اول اعتبار وجود انشايىبكنند، بعد اعتبار ملكيت بكنند. يا در باب نكاح، اول اعتبار وجود انشايى زوجيت، بعد اعتبارزوجيت كنند.
آنچه سبب عدم پذيرش كلام مرحوم آخوند(ره) مىشود، همين معناست كه كلام ايشان چنينلازمى دارد و انسان نمىتواند به آن ملتزم شود. لذا كلام ايشان به اين جهت مخدوش است. اما جهتديگر را در باب اوامر، ان شاء الله بحث مىكنيم.
اشكال مرحوم محقق اصفهانى(ره) بر كلام مرحوم آخوند(ره)
مرحوم محقق اصفهانى(ره)، در بحث طلب و اراده، به عنوان تعليقه بر كلام محققخراسانى(ره)، مطلبى را ذكر مىكند. مىفرمايد: در حقيقت چهار جور وجود داريم: يكى وجودعينى كه تحقق در خارج است، يكى وجود ذهنى و لحاظ در رابطه با نفس است، يكى هم وجودلفظى است، چهارمى هم وجود كتبى است. وجود پنجمى به نام وجود انشايى معنا ندارد. بعدمىفرمايد: مقصود مرحوم محقق خراسانى(ره) از وجود انشايى، همان وجود لفظى است. وجودلفظى يعنى چه، اين كه لفظ را هم وجود براى يك ماهيت و هم براى مفهوم قرار دادهاند؟ مىفرمايد:در وجود عينى و وجود ذهنى، خود ماهيت حقيقةً اتصاف به وجود پيدا مىكند. اگر ماهيتى در خارجوجود پيدا كرد، اتصاف وجود براى ماهيت، اتصاف حقيقى است. اگر ماهيت وجود ذهنى پيدا كرد،آن هم، يك وجود واقعى است و اتصاف حقيقى به وجود دارد.
اما در باب لفظ و كتبى، همان معنى جريان دارد. در وجود لفظى مىگوييم: همانطورى كه ماهيتانسان، به واسطه زيد، يا به واسطه تصور، اتصاف به وجود پيدا مىكند، ماهيت انسان هم به لفظانسان وجود پيدا مىكند. چرا ماهيت انسان به لفظ انسان وجود پيدا مىكند؟ به خاطر شدت ارتباطىكه براى وضع، بين لفظ و معناى انسان وجود دارد. اين سبب مىشود، كه اگر لفظ وجود پيدا كرد،بگوييم: معنى هم وجود پيدا كرده است. منتهى اينجا وقتى كه كلمه وجود را براى معنا مىآوريم، بهخلاف وجود عينى و ذهنى است، آنجا دنبال وجود، كلمه حقيقى مىگذاشتيم، امااينجا بايد كلمهبالعرض بگذاريم، بگوييم: «الانسان يعنى ماهيت الانسان يعنى مفهوم الانسان يوجد باللفظ» لكنوجود حقيقى و بالذات، مال خود لفظ است، براى اين كه لفظ «الانسان موجود حقيقةً» وقتى كه شمابه لفظ انسان تلفظ كرديد، لفظ «الانسان وجد حقيقةً فلفظ الانسان بما انه لفظ يكون موجوداً حقيقياً وبلحاظ معنى الانسان» و ماهيت انسان، ماهيت وجود تبعى پيدا كرده است.
در حقيقت مسأله معناى وجود لفظى اين نيست كه لفظ الانسان وجد، اگر معنى اين باشد كه لفظالانسان وجد حقيقةً، براى اين كه لفظ انسان مجازاً تحقق پيدا نكرده است، «اتصاف لفظ الانسان بأنهموجودٌ» حقيقى است. پس چطور وجود لفظى را در مقابل وجود حقيقى و ذهنى قرار دادهاند، وجودلفظى، دربرابر وجود عينى و وجود ذهنى است. اگر در برابر او شد، پس آنچه در اين رابطه مطرحاست اين است كه با لفظ انسان، ماهيت انسان تحقق پيدا مىكند، به تحقق لفظى ماهيت به واسطه لفظتحقق پيدا مىكند؛ منتهى تحقق اولاً و بالذات، به خود لفظ و ثانياً و بالعرض، به معنى نسبت دادهمىشود. مىفرمايد: معنى وجود لفظى عبارت از يك همچين معنايى هست. سؤال از ايشان اين استكه قيد «فى نفس الامر» در كلام آخوند(ره) يعنى چه؟ مىگوييد: كه لفظ وجود پيدا كرده، در چهظرفى وجود پيدا كرده است؟ وجود اللفظ فى العين يا فى الخارج است. اگر مىگوييد: وجود لفظ فىالعينه، وجود معنا هم كه بتبع وجود لفظ تحقق پيدا مىكند، پس آن وجود المعنى هم فى العين است؟
مراد از نفس الامر در كلام آخوند(ره)
آيا هر دو در خارج هستند؟ مراد از كلمه فى نفس الامر يعنى چه؟ «نفس الامر» در كلام مرحوممحقق خراسانى(ره) براى اين است كه مسأله را از واقع گستردهتر بكند، همانطور كه ما بر عالم اعتبارتطبيق كرديم و گفتيم مرحوم آخوند(ره) مىگويد وجود انشايى در جهانِ اعتبار تحقق دارد. شما كهوجود انشايى را به وجود لفظى معنا مىكنيد، و وجود لفظى را چنين معنا مىكنيد كه «اذا وجد لفظ»اولاً و بالذات لفظ وجود پيدا كرده است و ثانياً و بالعرض معنى وجود پيدا كرده است، آيا وجود لفظدر چه وعائى است؟، در عالم اعتبار كه وجود پيدا نكرده است، لفظ در عالمِ حقيقت وجود پيدا كردهاست، باصطلاح فلاسفه، در عين تحقق پيدا كرده است. اگر وجود لفظ، وجود عينى شد، وجود معنىهم كه بتبع وجود لفظ، تحقق پيدا مىكند، آن هم بايد وجود عينى باشد، اگر هردو وجود عينى است،كلمه فى نفس الامر در كلام مرحوم محقق خراسانى(ره) چه نقشى دارد؟ ايشان تعبير به فى الواقعمىكرد، واقع را هم اعم از عين و ذهن مىگرفت، مسأله سومى وجود نداشت. ايشان مىفرمايند: اينشدت ارتباط لفظ با معنى به سبب علاقه وضعيهاى است كه تحقق پيدا كرده و موجب شده كه نه تنهامعنا در وجود تابع لفظ باشد، بلكه در تمام نشآت و مراحل حتى مرحله ماهية لفظ، با آن باشد. اگر درمرحله ماهيت، كلمه فى نفس الامر اما وجود مربوط به عين و خارج است، لفظ وجود، حقيقتى دارد و معنى به تبع آن حقيقت پيدامىكند. بعد بصورت (ان قلت) به ايشان اشكال مىكند: آيا اين معنايى كه شما براى وجود لفظىكرديد و وجود انشايى را تطبيق بر آن كرديد، اختصاص به جمل انشاييه دارد؟ مگر در جمل خبرىلفظ را در معنى استعمال نمىكنيد؟ مگر در جمل خبريه بين لفظ و معنى ارتباط وجود ندارد؟ مگرآنجا معنى به تبع لفظ تحقق پيدا نمىكند؟ پس فرق بين جمل انشايى و جمل خبريه چيست؟ كه شماجمل انشاييه را به معناى وجود انشايى مىگيريد، وجود انشايى را هم به معناى وجود لفظى گرفتيد،معنايى كه شما براى معناى وجود لفظى مىكنيد، در تمام صيغ و جملات خبريه و انشاييه تحققدارد.
ارتباط جمل خبريه با جمل انشائيه
ايشان در جواب از اين اشكال، اين حرف را تصديق مىفرمايد. در اصل وجود لفظى، جملخبريه و انشائيه مشترك با هم هستند. اما يك اضافهاى در جمل خبريه وجود دارد كه هدف متكلم،اين است كه حكايت از يك واقعيتى بكند. «بعت» انشايى و «بعت» اخبارى در اصل وجود لفظى كهمرحوم آخوند(ره) به تعبير ايشان از آن تعبير به وجود انشايى مىكند، فرقى ندارند. فقط «بعت»خبرى اضافه دارد كه متكلم مىخواهد حكايت از آن بيع گذشته، و بيع يك ماه قبل داشته باشد. اما درجمله انشايى اين اضافه وجود ندارد. پس امتياز جمله خبريه از جمله انشاييه، در رابطه با اين اضافهاست.
بعد در آخر كلامِ خودشان تصريح مىكنند، به اين كه اگر مفرد است مثل كلمه انسان، كه وجودلفظى دارد، در آن هم انشاء به اين معنى است. منتهى فرقش اين است كه كلمه انسان، با جمل انشائيهاين اختلاف را دارد، كه جمل انشائيه «يصح السكوت عليها» است، اما مفردات «لا يصح السكوتعليها». اما در اصل حقيقت انشاء، حتى كلمه انسان هم عنوان انشايى دارد، براى اين كه با لفظ، ماهيتانسان، به عنوان وجود لفظى بتحقق عرضى و تحقق تبعى تحقق پيدا مىكند. منتهى عنوانش «لايصحالسكوت عليها» است كه آنرا از جمل انشائيه جدا مىكند.
ايشان بعد مىفرمايد: كلام مرحوم محقق خراسانى(ره)، حتماً بايد حمل براين معنا بشود، اگرحمل بر اين معنا نشود «يكون غير متصور»، فردا ان شاء الله ما دو حرف با ايشان داريم.
تمرينات
رابطه نفس الامر و واقعيت در وجود انشائى چگونه است
مراد از تشخّص و جزئيت در وجود انشائى چيست اشكالات آن را بيان كنيد
آيا ميان وجود انشائى و اعتبار ملكيت تلازم هست
اشكال مرحوم محقق اصفهانى(ره) بر كلام مرحوم آخوند(ره) را توضيح دهيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...