شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
انشاء و اخبار
تدریس استاد
متن
40 انشاء و اخبار 69
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
ماهيت اِخبار و فرق آن با ماهيت انشاء
در معنا و ماهيت اخبار روشن است، يك واقعيت و حقيقت، يا در گذشته و يا در حال، و يا دراستقبال، تحقق دارد. مىخواهيد از آن واقعيت، به وسيله جمله خبريه، حكايت كنيد، معناى خبر همهمين است، يعنى: مخاطبِ مستمع در جريان واقعيت نيست، شما به وسيله «زيدٌ قائمٌ» او را درجريان آن واقعيت قرار مىدهيد. پس اخبار، حكايت از واقعيت، در زمان گذشته، يا آينده است . امادر باب انشاء ماهيت و حقيقت مختلف است، در ماهيت انشاء مقدارى ابهام وجود دارد، «ما معنىالانشاء»، «ما حقيقة الانشاء».
در دو مرحله بحث مىكنيم: يك مرحله اين است كه، آيا لفظ «بعت» كه انشاء البيع مىكند، با لفظانكحت كه انشاء النكاح مىكند، در حقيقت انشاء نقش دارد يا ندارد؟ آيا انشاء در مرحلهاى قبل ازاين لفظ، تحقق پيدا مىكند و ديگر در ماهيت انشاء نيازى به اين لفظ احساس نمىشود يا نقش آنمؤثر است؟ چون هميشه انشاءات همراه با لفظ نيست، آنجايى كه با لفظ است آيا در تحقق انشاءنقش مؤثرى دارد؟
اول بايد اين مرحله را بررسى بكنيم، اگر به نتيجه رسيديم كه لفظ در تحقق انشاء به عنوان يكجزء مؤثراست، نوبت به مرحله دوم مىرسد كه ببينيم در عالم انشاء با اين لفظ چه فعل و انفعالىتحقق پيدا مىكند. اين دو مرحله را نبايد با هم مخلوط كرد. مرحله اول «هل اللفظ»، در جايى كه لفظهست، «له تأثير فى تحقق انشاء»؟ يا اين كه هيچ تأثيرى در تحقق انشاء ندارد، بلكه فقط عنوانش،ابراز انشاء است، يعنى: انشاء در مرحله قبل از لفظ تحقق پيدا مىكند و در مرحله قبل از «بعت»، اينتمليك تحقق پيدا كرده است. در مرحله قبل از «انكحت»، اعتبار زوجيت تحقق پيدا كرده، فقط لفظ«بعت» به عنوان اين كه ما فى النفس را نشان بدهد و ابراز بكند، مدخليت و منشأيت اثر دارد.
كلام بعض الاعلام در اعتبار نفسانى انشاء
تنها مخالف در مرحله اول، بعض الاعلام است. ايشان در كتاب محاضرات، در رابطه با تفسير وتحقيق انشاء، مىفرمايد: انشاء، عبارت از يك اعتبار نفسانى و قلبى است، همينكه در نفس، اين مبيعرا با اعتبار، ملك براى مشترى قرار مىدهد، و مشترى هم در نفس، اين ثمن را اعتباراً ملك براى بايعقرار مىدهد، حقيقت انشاء تحقق پيدا مىكند. اعتبار نفسانى و قلبى، در حقيقت قرار دادى است كهدر نفس تحقق پيدا كرده است. نقش كلمه «بعت» اين است كه چون كسى اطلاع از قلب كسى ندارد، و«ما فى الضمير»يك مسأله روشن و آشكارى نيست، لذا بايع «بعت» مىگويد، به عنوان اين كه اين«بعت» راهنمايى بكند كه «فى نفس البايع» اعتبار ملكيت مشترى نسبت به مبيع شده است، و«اشتريت» در كلام مشترى هم، همين نقش را دارد، كه در قلب و نفس مشترى، اعتبار ملكيت بايعنسبت به ثمن شده است، «فى مقابل ملكيت المشتريه بالاضافة الى المبيع». پس آنچه كه حقيقتانشاء را تشكيل مىدهد، عبارت از آن اعتبار نفسانى است، و اعتبار است كه در قلب بايع و مشترى، وزوج و زوجه تحقق پيدا مىكند.
حتى در باب اوامر و نواهى، مىفرمايند: مسأله به اين كيفيت است. اين كه مىگوييد: مثلاً «أقيمواالصلوة» انشاء وجوب نماز است، معنايش اين نيست كه با اين «اقيموا» انشاء وجوب نماز مىشود.انشاء وجوب نماز، در قلب و نفس مولا تحقق پيدا كرده، و اين «أقيموا الصلوة» راهنماى آن انشاءقلبى و نفسى در رابطه با وجوب و تحريم است.
ايشان در اينجا دفع اشكال كرده و برهانى اقامه مىكند. اما دفع اشكالشان اين است كه گاهى ازاوقات ممكن است بايع و مشترى، اعتبار ملكيت، نسبت به ثمن و مثمن داشته باشند، اما نه شارع، ونه عقلاء، اعتبار ملكيت نكنند، مثلاً غاصبى مال مردم را با علم به غصب، به مشترى عالمِ به غصبيتِمبيع فروخت، «بعت و اشتريت» در اينجا تحقق پيدا كرد، اين «بعت و اشتريت» و اين اعتبار نفسانىبايع و مشترى، از نظر عقلاء و شارع مورد امضاء قرار نمىگيرد. شارع كه معلوم است، اما عقلاء همدر مسأله غصب، حكم مىكنند باين كه اگر بايعى با علم به غصبيت، مال مردم را بفروشد، تمليك وتملّكى حاصل نمىشود.
ايشان مىفرمايد: به اعتبار شارع و عقلاء كارى نداريم، ما انشاء را معنا مىكنيم، مىگوييم: اينبايعِ غاصبى كه با علم به غصبيت، مال مردم را مىفروشد، «انشاء البيع» مىكند. معناى «انشاء البيع»،اين است كه در قلب و نفس خودش، ملكيت مشترى را نسبت به مبيع و ملكيت خودش را نسبت بهاين ثمن اعتبار مىكند. غاصب انشاء كرده است، منتهى اين انشاء وقتى در معرض افكار عقلاء وشارع قرار گرفت، مورد امضاء آنها واقع نمىشود. اما اگر چيزى مورد امضاء واقع نشود، معنايش ايننيست كه انشاء هم نشده، اعتبار از نظر بايع و مشترى هم نشده است؟ بايع غاصب همانطورى كه مالشخصى خودش را در مقام بيع انشاء مىكند، عين مغصوبه را هم با علم به غصبيت انشاء مىكند وهيچ مانعى ندارد كه در عالم نفس و قلب خودش، اعتبار ملكيت مشترى را در رابطه با آن داشته باشد.
نقش لفظ در باب انشاء
برهان ايشان در رابطه با محكوم كردن لفظ در رابطه با انشاء است. مىفرمايند: اين كه شما براىلفظ مىخواهيد حسابى باز بكنيد، و مىگوييد: «اللفظ يوجد المعنى»، نقش لفظ در باب انشاء ايناست كه ايجاد معنى مىكند. و شايد كلمه انشاء هم به معناى همان ايجاد «ثم انشأناه خلقاً آخر»، يعنى:«اوجدناه خلقاً آخر» باشد. از شما كه اينقدر روى لفظ به عنوان ايجاد معنى در باب انشاء تكيهمىكنيد، سؤال مىكنيم، آيا اين لفظ، «فى عالم التكوين» ايجاد معنى مىكند، يعنى وقتى كه بايعمىگويد: «بعتك هذه الدار» هم قيافه دار عوض مىشود، و هم قيافه مشترى عوض مىشود، يكمسأله تكوينى در رابطه با دار و مشترى مثلاً، تحقق پيدا مىكند، آيا لفظ «بعت» چنين نقشى دارد؟ اينواضح البطلان است براى اين كه لفظ «بعت» نه در دار و نه در مشترى تغيير تكوينى به وجودنمىآورد. همينطور در رابطه با «انكحت و قبلت» آيا گفتن «انكحت» يك تغيير تكوينى ايجاد مىكندو «قبلت» از ناحيه زوج هكذا؟ لفظ «بعت» در عالم اعتبار، يك چيز ايجاد مىكند. ايشان مىفرمايد:اگر پاى عالم اعتبار در كار آمد، ديگر لفظ چه دخالت و خصوصيتى دارد كه در عالم اعتبار نقش داشتهباشد؟ همان اعتبار نفسى صاحبِ خانه و مشترى صاحب پول، كافى است كه اعتبار ملكيت تحققپيدا كند. آيا لفظ، يك رابطه خاصى با عالم اعتبار دارد، كه اگر اين لفظ نباشد، اعتبار ناقص مىماند؟همان اعتبار نفسانى كفايت مىكند، منتهى چون اعتبار نفسانى، امر مخفى و پوشيدهاى است، كلمه«بعت»، به منزله اطلاع بر آن اعتبار نفسانى است، و كلمه «انكحت» راهنمايى براى همان اعتبارنفسانى و حقيقت انشاء است كه همان اعتبار نفسانى را تشكيل مىدهد. پس معناى بيان ايشان ايناست كه ما در عالم انشاء، حتى آنجايى كه با لفظ، انشاء تحقق پيدا مىكند، اصلاً به طور كلى ارزشلفظ را از بين ببريم و بگوييم: فقط به عنوان راهنما بر «ما فى القلب» اين اثر را دارد.
اشكال به اعتبار نفسانى در انشاء
در مرحله اول بايد ببينيم، بيان ايشان تمام است يا ناتمام؟ در مقام جواب از ايشان، يكبار از راهوجدان استفاده مىكنيم، و يك نظر هم راجع به برهان ايشان داريم كه آيا اين برهان تمام است يا نه؟اما در رابطه با وجدان، اين عقلاء و اين بازار و اين متشرعه هستند، هر روز صد معامله خريد وفروش انجام مىدهند، و مخصوصاً بعضى معاملات را مقيدند با صيغه و لفظ، انجام بدهند. مثلاً درباب «نكاح» معاطات تصور نمىشود، و معنا ندارد، حتماً بايد با لفظ، تحقق پيدا بكند، آيا در مقامىكه زن و شوهر، بدون واسطه يا مع الواسطه، در مقام اجراى صيغه بر مىآيند و اين الفاظ را استعمالمىكنند، آيا وجداناً زوجيت را به اين صيغه ايجاد نمىكنند؟ وقتى كه زن مىگويد: «انكحتك نفسى»و مرد هم مىگويد: «قبلت النكاح» يعنى نكاح در مرحله قبل از اين «انكحت» تمام شده و تحقق پيداكرده است. با صحبتها و موافقتهاى قبلى صد در صد، هيچگونه اختلاف و شائبه نزاعى در مسألهوجود ندارد، آيا در آن مرحله، زوجيت تمام شد؟ آيا فقط لفظ به عنوان راهنمايى به مرحلهاى استكه در آن زوجيت تحقق پيدا كرده است؟ يا وجداناً اين است كه انسان به نفس «قبلت و انكحت» درصيغه نكاح ايجاد و احداث زوجيت مىكند؟
با مراجعه به وجدان ببينيم آيا صيغ انشائيه جنبه احداثى يا جنبه حكايت عمّا حدث دارند؟ بيانايشان اين است كه در جمل انشائيه «الالفاظ تحكى عمّا حدث من الانشاء» اين الفاظِ از انشايى كهقبلاً حادث شده، حكايت مىكند و راهنمايى به آن حادثِ قبل مىكند. آيا وجداناً در الفاظ انشائيهمسأله به اين صورت است، براى اين كه يك عقد نكاحى را اجرا بكنيد، شما به وكالت از طرف زوجهبه موكل زوج مىگوييد: «انكحت موكلك» با خود اين انكحت داريد احداث زوجيت مىكنيد،زوجيت را كه تحقق نداشت، لباس وجود به او مىپوشانيد، آيا زوجيت و لو در يك آنِْ قبل وجودپيدا كرده است؟ آيا اين انكحت مثل آينه، شما را راهنمايى به آن وجود حادث در آنِ قبل مىكند؟ مثلاًدر مسأله بيع و نكاح، انسان خانهاى را مىخواهد بفروشد، همه كارهاى مقدماتيش تمام است،مىخواهد صيغه بخواند، بگويد: «بعتك دارى» آيا وجداناً اينطور نيست كه به نفس همين «بعت»ايجاد ملكيت مىكند و ملكيت مشترى را در رابطه با مبيع احداث مىكند؟ يا اين كه ولو يك آن قبل از«بعت» اعتبار و احداث ملكيت اعتبارى شده، به عنوان اين كه اين بعت نشانگر مافى القلب است كهدر ضمير انسان حادث شده و تحقق پيدا كرده است، نه به عنوان مقدمه و ذى المقدمه، در نفسخودش تحقق پيدا كرد؟ مثل آيينهاى كه آن واقعيت را نشان مىدهد، اين لفظ هم آن امر حادث ومتحقق شده را نشان مىدهد. لذا وجداناً ما نمىتوانيم اين معنا را بپذيريم. در بيع و نكاح و مواردمختلف، با مراجعه به وجدان، انشائياتى كه تحقق پيدا مىكند، مسأله چنين است.
برهان ايشان اين بود، اين كه شما مىگوييد: لفظ معنا را ايجاد مىكند، آيا ايجاد در عالم تكويناست؟ اين يك امر غير معقولى است. در عالم تكوين، هر طور كه دار، مالك پيدا بكند، تغيير پيدانمىكند، خود قيافه مالك هم عوض نمىشود. در زوجيت هم همينطور است. اگر مىگوييد: در عالماعتبار و ايجاد همان اعتبار نفسانى كافى است. عرض مىكنيم: ما همين ايجاد در عالم اعتبار رإے؛غغظظمىگوييم، اما اين كه شما مىگوييد: براى ايجاد در عالم اعتبار، اعتبار نفسانى كافى است، اين جواباز كسى مىتواند واقع بشود كه بگويد: اعتبار نفسانى، اگر بخواهد كافى باشد، محال است. اگر كسىادعاى استحاله كرد، شما در جوابش مىگوييد: چه استحاله و اشكالى دارد كه آن اعتبار نفسانى تمامالملاك باشد. ما مىگوييم: اشكال ندارد. ولى هر چيز كه اشكال ندارد، واقعيت هم ندارد. اينطورنيست كه هر چيز كه امكان داشت و استحاله نداشت، واقعيت هم داشته باشد. يك وقت مىخواهيممثلاً به اعتبار نفسانى جامه اكتفا كنيم، اما يك وقت مىخواهيم ببينيم در خارج چيست؟ انشاء لفظىبين عقلاء چگونه است؟ شارع در كثيرى از موارد، انشائيات لفظيه را مورد اثر قرار داده است، اينانشاييات لفظيه واقعش چيست؟
در انشاييات لفظيه، غايت برهان شما اين بود كه ممكن است لفظ هم دخالت نداشته باشد. ماقبول داريم و هيچ استحالهاى هم ندارد. اما مجرد اين كه امكان دارد، كفايت نمىكند در اين كه مابخواهيم به واقعيت يك مسأله برسيم. عقلاء و شارع در تحقق انشاء براى «بعت بما انه لفظ» نقشقائل هستند، يعنى: لفظ در انشاء لفظى موضوعيت دارد و مؤثر است. نه اين كه فقط عنوانش ايناست «يبرز عمّا فى الضمير و يكشف عمّا فى القلب و الانشاء مربوطٌ». در باب اوامر و نواهى، درانشاءات لفظيه همينطور است؛ وقتى كه شما دستورى را براى فرزندتان صادر مىكنيد، روى ايندستور، عنوان فرمان مىگذارند، مىگويند: پدر فرمان داد، پدر امر كرد، آيا اين فرمان و امر، در رابطهبا آن خواست نفسانى يا در رابطه با صدور امر شما است؟ گفت: برو اينكار را انجام بده، آيا اين لفظدر حقيقت فرمان و امر دخالت دارد، «لو لا هذا اللفظ» چون بچه نمىدانست كه در قلب شما چيست؟اين لفظ خودش موضوعيت براى تحقق فرمان دارد. اگر شما لفظى صادر نكنيد «لم يصدر منكم امرٌو لم يتحقق منكم فرمان» كه در فارسى از آن تعبير به فرمان مىكنيم. در تمامى اين موارد، واقعيتمسأله اين است كه لفظ در اينها موضوعيت دارد، بدون لفظ انشاء لفظى تحقق پيدا نمىكند، «بعت»در اعتبار ملكيت، نقش دارد، «انكحت» در اعتبار زوجيت، و نكاح نقش دارد. لذا اين كه ايشانمىفرمايند: همان اعتبار نفسانى كافى است، يعنى مانعى ندارد، اما مسألهاى را ثابت نمىكند، هميشهاز راه عدم استحاله، نمىتوانيم به واقعيت برسيم.
فقط عدم استحاله را ثابت كرديد، اما واقعيت غير از اين مسأله است، اما اين كه حقيقت انشاء بعداز مدخليت لفظ چيست؟ ان شاء الله در مرحله ثانيه ذكر مىكنيم.
تمرينات
ماهيت اِخبار و فرق آن با ماهيت انشاء را بيان كنيد
كلام بعض الاعلام در اعتبار نفسانى انشاء و نقش لفظ در باب انشاء را توضيح دهيد
جواب استاد از كلام بعض الاعلام را بطور تفصيلى بيان نمائيد
اشكال به اعتبار نفسانى در انشاء و جواب استاد چيست
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...