• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 40 انشاء و اخبار 68

    مقدمه درس


    الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.

    متن درس


    فرق انشاء و اخبار

    اگر بين «بعت» انشايى و «بعت» اخبارى از نظر معنا فرق قائل بشويم و بگوييم: اينها داراى دومعنا و دو موضوع له و لا محالة دو وضع خواهند بود، اشكال اين است كه در باب اَفعال، يك وضع‏راجع به هيئت افعال، و يك وضع راجع به مواد آنها مطرح است، ما فعلى نداريم كه واضع هم هيئت وهم ماده‏اش را در نظر گرفته باشد.
    واضع در باب «ضرب» هيئت و ماده ضرب را وضع كرده است، خود ضَرَب، وضع مستقلى ندارد.كسى نمى‏تواند بگويد كه ضَرَب به وضع مجموعى براى چه وضع شده است؟ هيئت فعل ماضى‏مشتمل بر ماده ضرب است. در باب افعال مواد مستقلاً و هيئت هم مستقلاً وضع شده‏اند، در «بعت»كه مى‏گوييد: به عنوان خبر يا انشاء استعمال مى‏شود، دو وضع و دو موضوع له و مستعمل فيه دارد،چه چيزى وضع شده است؟ آيا هيئت متكلم وحده در فعل ماضى اين نقش را دارد؟ يا ماده بيع اين‏نقش را دارد؟
    اگر بگوييد: هيئت اين نقش را دارد، پس چرا در «ضربتُ» اين دو معنا جريان ندارد؟ اگر بگوييد:ماده اين نقش را دارد، پس چرا در «باع» اين معنا وجود ندارد؟ «باع» انشايى ما نداريم، «باع زيد داره،جملة خبرية و جملة حاكية ليس فيه انشاءٌ»، پس اين «بعتُ» چيست؟
    آيا «بعتُ» و «انكحت» از نظر وضع استقلال دارند؟ اگر ندارند چطور دو معنا براى «بعتُ» تصورمى‏كنيد؟ و اگر دارند چه چيزى براى اين معنا وضع شده است؟ هيئت يا ماده؟ يا مجموع هيئت وماده؟ مجموع هيئت و ماده كه وضع ندارد. هيئت به تنهائى، ضربت است، كه خبر محض است، ماده‏به تنهائى هم در «باع فلانٌ داره» هيچ معناى انشايى ندارد. پس آنچه را در معناى خبر و انشاء قائل به‏وضعش هستيد، چيست؟
    اين مشكل سبب شد آن حرف ديروز كه «بعتُ» خبرى يك معنا و «بعت» انشايى يك معناى‏ديگرى دارد، را بپذيريم و در دوره گذشته هم ما همان حرف را كاملاًپذيرفتيم. اما اين اشكال با آن‏حرف نمى‏سازد، جمله خبريه در يك لفظ مغاير با جمله انشائيه است، نه در «زيدٌ قائم» و «اقيمواالصلاة»، اينجا كه بحثى ندارد. چه چيزى براى اين دو معنا وضع شده است؟ «ما اللفظ الموضوع‏لهذين المعنين»؟ ما نمى‏توانيم بگوييم كه «بعت» وضع دارد، در لغت هم «بعت» وضع ندارد. هيئت‏وضع دارد، ماده وضع دارد. در ضربت و ساير افعال هم مسأله به همين منوال است.

    بعت اخبارى و خصوصيت معناى انشائى

    در «بعت» اخبارى كه خبر از فروش خانه در ماه گذشته مى‏دهد، معناى اخبارى است، اما از چه‏چيزى خبر مى‏دهد؟ يك وقت انسان خبر از ضرب در ماه گذشته مى‏دهد، ضرب واقعيتى است. يك‏وقت خبر از قتل در ماه گذشته مى‏دهد، «قتل زيدٌ عمراً»، اما آيا «بعت» اخبارى در مقام اخبار هم ازانشاءِ سابق خبر مى‏دهد؟ وقتى كه مى‏گويد: زيد خانه‏اش را در يك ماه قبل فروخت. يعنى يك ماه‏قبل، انشاء بيع واقع شده است، براى اين كه بدون انشاء بيع نمى‏شود، وقتى كه شما اخبار مى‏كنيد«مخبرُ به» شما انشايى است كه در ماه گذشته تحقق پيدا كرده است، در حقيقت در «بعتُ» خبرى هم‏رابطه با انشاء محسوس است. «مخبرُ به» شما تحقق انشاء البيع در ماه گذشته است.
    لذا به آن معناى انشائى منتقل مى‏شويم، در ماده بيع، خصوصيت انشائيت مطرح است. مرحوم‏شيخ معناى بيع را از كتاب لغت نقل مى‏فرمايد: «البيع فى اللغة مبادلة مالٍ بمال» اين معناى مبادله‏لغوىِ، معناى مبادله مكانى نيست، معناى اين نيست كه مبيع را از اينجا بردارند و آنجا بگذارند، مثلاًثمن را از مشترى بگيرند و در جيب بايع بگذارند. مبادله انشايى است، مبادله در ملكيت و تمليك‏است. لذا در خود ماهيت بيع و حقيقت اين ماده با قطع نظر از اين كه هيئتى عارض او بشود، فعل‏ماضى و مضارع و امر و نهى بيايد؛ در طبع اين ماده مسأله انشائيت مطرح است. عنوان كتاب البيع درفقه، معناى مصدرى است، معناى حقيقى آن را مى‏خواهيد بدست بياوريد، اگر فرقى بين لغت و بين‏تعريف فقها مشاهده مى‏كنيد، در خصوصيات است، و الاّ اينطور نيست كه بيع از نظر لغت معناى‏خبرى داشته باشد؛ وقتى در معرض افكار شما قرار گرفت، معناى انشائى پيدا كند.
    آيا بيع به حَسَب فقه و لغت را كسى مى‏تواند بگويد در معنى انشائيت و اخباريت با هم متفاوت‏است؟ يا اين كه «حقيقة البيع فى اللغة و فى الاصطلاح من جهة الانشائية امرٌ واحد» ولو اين كه درخصوصياتش فرق مى‏كند، در لغت مى‏گويد: مبادله مال، شما كلمه مبادله را برمى‏داريد و جايش«انشاءُ تمليك عينٍ بمالٍ» قرار مى‏دهيد، اين اختلاف در خصوصيات، معنايش اين نيست كه در اين‏جهت هم بينشان اختلافى وجود دارد، بيع به حَسَب لغت يك معناى انشايى است، و به حَسَب فقه‏هم يك معناى انشايى است، در متن ماده عنوان انشائيت اخذ شده است.
    اگر عنوان انشائيت اخذ شد، اين بيع، وقتى كه صورت «باع» مثل «ضرب» پيدا مى‏كند گرچه شمااز آن تعبير به جمله خبريه مى‏كنيد اما حقيقت اين جمله خبريه حكايت از انشاء گذشته است،حقيقتِ اين «باع» حكايت از انشاى گذشته است، يعنى در حقيقت «باع زيدٌ داره» معنايش اين است‏كه «صار انشاء البيع متحققاً فى‏السابق»، معناى «باع زيدٌ داره» آيا غير از اين معنا است كه «صار انشاءالبيع متحققاً فى السابق؟» اين حكايت از همان حقيقتِ بيعى است كه در خود آن حقيقتش، عنوان‏انشائيت محفوظ است و دخالت دارد، معناى «باع زيد داره» مثل «ضرب زيد عمراً» نيست كه‏حكايت از زدن مى‏كند، زدن يك وجود حقيقى است؛ «باع زيد داره» حكايت مى‏كند از اين كه يك ماه‏قبل بين زيد و عمرو انشاى بيع واقع شد، آن «بعت» گفت و اين «قبلت» از دهانش بيرون آمد، پس‏وقتى كه عنوان خبريت پيدا مى‏كند باز معنايش حكايت از انشاء متحقق در ما مضى است.
    در «بعت» با توجه به اين كه در نفس ماده، عنوان انشائيت محفوظ است، هر كجا كه ماده بيع‏باشد، انشائيت هست، اما گاهى در مقام اخبار و گاهى در مقام انشاء استعمال مى‏شود. ولو اين كه مابين اين دو كلمه فرق مى‏گذاريم، اما معناى «بعت» اين مى‏شود كه، واضع هيئت «ضربت» را وضع‏كرده كه گاهى دلالت بر ما مضى و گاهى دلالت بر حال كند، در آنجايى كه ماده‏اش، ماده انشائى است.
    همانطور كه در فعل مستقبل قائل هستيد كه «قد يدلّ على الحال و قد يدلّ على الاستقبال» بدون‏اين كه حاليت و استقباليت دو معناى متضاد در مستقبل به وجود بياورد، مستقبلِ به معناى حال بامستقبلِ به معناى استقبال از نظر ماهيت معنا هيچ فرقى ندارد، فقط از نظر زمان بينشان فرق است،اينجا هم «يضرب» يعنى «يضرب فى الحال» و آن «سوف يضرب» يعنى «يضرب فى الاستقبال»، امادر معناى «يضرب» بين «يضرب فى الحال» و «يضرب فى الاستقبال» هيچ فرقى نيست، فقط مسأله‏زمان، فارق بين اين دو جهت است. با توجه به اين كه در ماده «بعت» معناى انشائى غير قابل انفكاك‏از لفظِ بيع اخذ شده است، ما نمى‏توانيم كلمه بيع را «خالياً عن الانشاء» به كار ببريم. فرق بين «بعت»خبرى و بين «بعت» انشائى فقط از نظر زمان است، «بعت» خبرى «انشاء البيع فيما مضى» است و«بعت» انشائى «انشاء البيع فى الحال» است، فرق فقط به اعتبار ما مضى بودن و حال بودن است.

    نتيجه قول به عدم فرق بين انشاء و اخبار

    ما نتيجه مى‏گيريم كه فرق بين «بعت» خبرى و بين «بعت» انشائى، ماهُوى نيست، اين طور نيست‏كه حقيقت بعت خبرى با بعت انشائى فرق داشته باشد، عنوان انشاء در هر دو محفوظ است، و اصلاًقابل نيست كه ما انشاء را از ماهيت بيع جدا بكنيم. در بعت خبرى مى‏گويد: «صار الانشاء متحققاً فيمامضى» و در بعت انشائى مى‏گويد: «صار الانشاء متحققاً فى الحال».
    اگر اين معنا را قائل شديم، اولين نتيجه اين بود كه بين بعت خبرى و بعت انشائى نمى‏توانيم دومعناى متغاير قائل بشويم، تغيّر ماهوى در كار نيست،. ثانياً در مقام حلّ اشكال، آنچه كه گاهى دلالت‏بر حال و گاهى دلالت بر ما مضى مى‏كند، هيئت است، در «باع فلان داره» دو حال وجود ندارد، در«يبيع» دو حال وجود ندارد، اما هيئت بعت و هيئت بعنا در آنجائى كه بايع متعدد باشد، مثل اين كه‏يك خانه‏اى مشترك بين سه نفر است، و هر سه به معامله واحده مى‏خواهند اين خانه را بفروشند،مى‏گويند: «بعناك هذه الدار» هيئت بعت و هيئت بعنا، اين هيئت دو معنا دارد و نوعاً در جمله‏هاى‏خبريه «ضربت» و «قتلت» و «قمت» و «قعدت» و امثال ذلك بكار مى‏رود. در اينجا كه ماده‏اش،انشائى است گاهى انشاء به معناى «قد صار الانشاء متحققاً فيما مضى» و گاهى هم به معناى «صارالانشاء متحققاً فى الحال»، است.
    اين اشكال محكم است، بهترين راه حلّ، اين است كه دو جهت در اينجا روشن شود: اول - فقط،هيأت وضع شده است. دوم - بعت خبرى و بعت انشائى در حقيقت با هم فرقى ندارند، فقط فرقشان‏از نظر ماضى و حال بودن است.

    توجيه جملات اخبارى

    اگر بگوييد: در بعت و انكحت كه ماده‏هايشان انشائى است، شما در فقه كتابى بنام كتاب النكاح‏داريد، نكاح همان مسأله اعتبارى و مسأله انشائى است، نه نكاح به معناى وطى، نكاح به معناى وطى‏كه در صيغه انحكت و قبلت نمى‏آيد، ماهيت نكاح «امرٌ انشائىٌ» اين امر انشائى در انكحت گاهى‏اخبار از انشاء گذشته است و گاهى به انكحت انشاى فى الحال تحقق پيدا مى‏كند. اما مثال ديگرى راديروز ذكر كردم، ببينيم اين اشكال را چطور بايد جواب داد؟ گفتيم: يكى از مثالهاى مشترك بين‏خبريه و انشائيه اين جملات خبريه مثل يعيد، يغتسل و امثال ذلك است كه در روايات به معناى‏انشاء استعمال مى‏شود. در صحيحه زراره در باب استصحاب، تعبيرهاى مختلف دارد، «يعيد صلاته،يغتسل ثم يعيد صلاته» و امثال ذلك، جملاتى كه گاهى به عنوان خبر و گاهى به عنوان انشاء بكارمى‏روند.
    در باب بيع و نكاح قبول كرديم كه ماهيتشان، انشائيه است. آيا در باب اعاده هم همين است؟كلمه اعاده يعنى تكرار نماز، ماهيت تكرار كه انشائيه نيست. در يغتسل آيا نفس اغتسال كه عبارت ازماده است، يك ماده انشائيه است؟ نه، لذا يغتسل اگر در مقام اخبار بكار برود، مى‏گويد: «زيد يغتسل‏صباحاً». اگر فردا آب گيرش آمد، غسلش را انجام مى‏دهد. در جمله «يعيد و يغتسل»، كه «قد يستعمل‏فى مقام الاخبار» جاى انشاء وجود ندارد، و «قد يستعمل فى مقام الانشاء»، يعيد به جاى اعد بكارمى‏رود، يغتسل به جاى اغتسل بكار مى‏رود، اين مشكل را چطور حلّ كنيم؟
    در بعت و انكحت حلّ روشن است، اما در اينها چطورى حل بشود؟ راه حلّ اين است كه‏استعمال در بعت در مقام اخبار و «فى مقام الانشاء» حقيقى است، اينطور نيست كه استعمال بعت دراخبار يا انشاء مجازى باشد، استعمال هر دو حقيقى است و نياز به وضع دارد، نياز به نظر واضع وتجويز واضع در لباس وضع دارد، اما در اين جمل خبريه مسأله اينطور نيست. اگر كلمه يعيد را درانشاء وجوبِ اعاده بكار ببريد، اين استعمال حقيقى نيست، كنائى و مجازى است.
    اگر گفتيم: «زيد كثير الرماد» و كريم بودن زيد را اراده كرديم آيا كلمه كثير الرماد «وُضع للدلالةعلى الكرامة»؟ كثير الرماد چه ارتباطى به عنوان كرامت و مفهوم كرامت دارد؟ مصحّح اين استعمال‏اين است كه «هذا استعمالٌ كنائىٌ» و الاّ اينطور نيست كه كثير الرماد دو وضع داشته باشد: يك وضع درمعناى مطابقى خودش و يك وضع هم براى معناى كنائى، بحث در استعمالات حقيقيّة است و مااستعمالات حقيقيه مثل بعت و انكحت را حلّ كرديم. اما استعمال در «يعيد و يغتسل» و امثال ذلك درمقام انشاء به عنوان استعمال كنائى است، همان مصحّح كلى در باب كنايات، استعمال را تصحيح‏مى‏كند، نه اين كه نياز به تعدد وضع داشته باشد به آن كيفيتى كه در استعمالات حقيقيّه ملاحظه‏مى‏كنيد.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): مبادله را معنا كردم «ما معنى المبادله»؟ آيا معنايش اين است كه كتاب رااز كنار بايع بردارند و كنار مشترى بگذارند؟ پول را از كنار مشترى بردارند و كنار بايع بگذارند؟ يامبادله همين است كه شما از آن تعبير به قرارداد و تمليك و و تملّك مى‏كنيد؟ لازم نيست كه كلمه‏انشاء در معناى لغوى بيع اخذ شده باشد، نفس مبادله معنايش اين است.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): آيا مبادله قبض و اقباض است؟ آيا اين بيع شرعى‏اى كه شما به بعت واشتريت انجام مى‏دهيد و هيچ قبض و اقباضى هم در آن نيست، اثرى ندارد؟ بعت اخبارى معنايش‏اين است كه «صار الانشاء متحققاً فيما مضى».
    بحث فى الجمله‏اى راجع به حقيقت انشاء داريم «ما معنى الانشاء»؟ كه ربطى به اين بحث ندارد.ما انشاى در مقابل اخبار را بحث مى‏كنيم. كلمه انشاء در مقابل اخبار است.

    تمرينات

    فرق انشاء و اخبار را با ذكر مثال بيان كنيد
    بعت اخبارى و خصوصيت معناى انشائى را توضيح دهيد
    نتيجه قول به عدم فرق بين انشاء و اخبار چيست/
    توجيه جملات اخبارى را به تفصيل بيان كنيد