• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 40 اتحاد بين اسماء و حروف 67

    مقدمه درس


    الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.

    متن درس


    اتحاد كامل بين اسماء و حروف

    خلاصه مبناى مرحوم آخوند(ره) در (كفايه) در رابطه با معانى حرفيه، اين بود: اسماء و حروف‏در تمام مراحل ثلاثه يعنى مرحله وضع و موضوع له و مستعمل فيه، متحد هستند، و اختلاف بين‏آنها فقط مربوط به مقام استعمال است، محل استفاده از اينها متفاوت است، و الاّ بين «مِن» و ابتداء درهيچ جهت، فرقى وجود ندارد.
    ايشان اين مطلب را در باب اسماء و حروف به صورت قطع و مسلّم مطرح كرده‏اند و به نظريه‏مشهور كه قائل بودند، موضوع له در باب حروف، خاص است، جواب دادند و فرمودند: اين‏خصوصيتى كه مشهور قائل هستند، نمى‏تواند خصوصيت ذهنيّه كه به معناى لحاظ و تصوّر است، ونه مى‏تواند خصوصيت خارجيه، باشد.
    بعد مى‏فرمايند: «لا يبعد»، يعنى بعيد نيست اختلاف بين خبر و انشاء هم، مانند اختلاف بين‏حروف و اسماء باشد، كه از نظر وضع و موضوعٌ له و مستعمل فيه معنايشان يكسان است، فقط جاى‏استعمالشان فرق مى‏كند. گر چه در بيانِ اين مطلب، عبارت ايشان اين است كه مستعمل فيه در خبر وانشاء فرق مى‏كند، اما ظاهر عبارت مرادشان نيست، كه مستعمل فيه يكسان است، اما ظرف استعمال‏و جاى استفاده از اينها متفاوت است.

    مراد از اختلاف بين خبر و انشاء و اقسام جمله ها

    مقصود ايشان از خبر و انشاء چيست؟ چرا بين اسماء و حروف، فرق قائل شده‏اند؟ آيامى‏خواهند بين «ضَرَب زيد» و «اضرب» فرق بگذارند چونكه «ضَرَب زيد» خبر است و «اضرب»فعل امر و انشاء است؟
    مقدمه‏اى براى روشن شدن محل بحث بيان مى كنيم. جملاتى را كه متكلم در مقام افاده مقصودبه كار مى‏برد، سه قسم است: يك قسم جملاتى است كه تمحض در اخبار دارند، يعنى در مقام انشاءبه هيچ وجه استعمال نمى‏شوند و اگر كسى هم در مقام انشاء بخواهد آنها را استعمال كند، صحيح‏نيست، مثل جمله «زيدٌ قائم» اين «جملة خبرية محضة» هر وقت متكلم بخواهد از اين واقعيت يعنى‏اتحاد كه ما ديروز از آن تعبير به اتحاد بين قائم و زيد، و هوهويّت زيد و قائم كرديم، خبر بدهد و اين‏هوهويّت و اتحاد را در اختيار مخاطب و مستمع قرار بدهد تا مستمع هم بداند كه چنين واقعيتى‏تحقق دارد، از «زيدٌ قائم» استفاده مى‏كند. اما جمله «زيدٌ قائم» هيچ وقت در مقام انشاء بكار نمى‏رود،لذا اگر كسى اين جمله را بگويد و معناى انشائى از آن اراده كند، اين استعمال صحيح نيست، اين سنخ‏از جملات تمحض در خبريت دارد.
    قسم دوم جملاتى هستند كه تمحض در انشاء دارند، «لا يتحقق بها الا الانشاء» مثل صيغه «افعل»،متكلم به هر غرضى كه صيغه افعل را بكار ببرد، چه اراده وجوب بكند «امرٌ انشايىٌ» و چه اراده‏استحباب بكند «امرٌ انشايىٌ»، و چه صيغه افعلى باشد كه در مقام توهّم حظر وارد شده باشد و دلالت‏بر جواز مى‏كند. همان جواز هم «امرٌ انشائىٌ» يعنى با صيغه افعل، انشاءِ مشروعيت و جواز ارتكاب‏اين فعل را مى‏كند. البته گاهى از اوقات صيغه افعل معانى ديگرى هم دارد، ليكن آنها معانىِ غيرحقيقى است، و ما بحث در معناى حقيقىِ اين جملات داريم.
    قسم سوم: جملاتى كه گاهى در مقام اخبار و گاهى در مقام انشاء بكار مى‏روند، جمله و كلام‏واحد است، اما گاهى از آن استفاده خبرى و گاهى انشائى مى‏شود، مثل اين كه متكلم بگويد: «بعتُ‏دارى»، اين «بعت دارى» گاهى در مقام اِخبار از ماسبق است، مى‏خواهد بگويد: يك ماه پيش من‏خانه‏ام را فروختم، جنبه خبرى و حكايت و وقوع امر محقق در گذشته دارد؛ گاهى هم در صيغه بيع ازآن استفاده مى‏شود، وقتى مى‏گويد: «بعت دارى» به عنوان انشاء البيع و انشاء الملكيه است. اين كه‏باطن و حقيقت انشاء چيست؟ ان شاء اللّه بعد از اين بحث درباره‏اش صحبت مى‏كنيم.
    پس قسم سوم جملات خبريه گاهى در مقام انشاء و گاهى در مقام اخبار بكار مى‏روند، مثل«بعت» و «انكحت» و امثال ذلك، جملات خبريه‏اى كه به عنوان فعل مضارع استعمال مى‏شوند ولى‏گاهى مقصود از آنها انشاء است، مثل اين كه از امام سؤال مى‏كنند كه مثلاً فلان شخص نمازش چطوراست؟ امام مى‏فرمايد: «يعيد صلاته» نمازش را اعاده مى‏كند، اين «يعيد» فعل مضارع است، ليكن درمقام انشاء بكار رفته است، و از آن وجوب استفاده مى‏شود؛ گاهى هم از كلمه «يعيد» به عنوان اِخباراز آينده استفاد مى‏شود، «يعيد صلاته» يعنى خارجاً نمازش را اعاده مى‏كند، نه اين كه «يجب عليه ان‏يعيد صلاته».
    موضوع بحث مرحوم آخوند(ره) در مسأله اختلاف بين خبر و انشاء، همين قسم سوم است،يعنى آنجايى كه جمله و كلام، واحد است، گاهى در مقام اخبار و گاهى در مقام انشاء بكار مى‏رود.
    ايشان فرق بين دو قسم اول را ذكر نمى‏كند، چون فرق بين آن دو قسم اول بحثى ندارد، مثل«ضرب زيدٌ، جملة خبرية للحكاية عن الواقع»، و «اضرب زيداً جملة انشائية تدلّ على انشاء وجوب‏الضرب»، بحث در اين لفظى است كه گاهى در مقام انشاء و گاهى در مقام اخبار بكار مى‏رود. اين‏براى «بعت» در مقام خبر با «بعت» در مقام انشاء «له معنيان»؟ كأنّ مثل لفظ عين است كه داراى چندمعنا است، آيا اين جمله دو معناى متضاد دارد، يك معناى انشايى و يك معناى اخبارى؟ يا مرحوم‏آخوند(ره) مى‏فرمايد: در «بعت» نه انشاء و نه اخبار است، فرض كنيد «بعت» يعنى فروختن،فروختنى كه نه جنبه اخبارى دارد و نه جنبه انشايى، اين فروختن هم در «بعت» انشايى و هم در«بعت» اخبارى، موضوع له و مستعمل فيه است؛ منتها فرقشان اين است كه اگر اين فروختن، در مقام‏انشاءِ بيع بكار برود اسمش فروختن انشايى مى‏شود، و اگر در مقام حكايت و اخبار از گذشته بكاربرود، عنوان خبريت پيدا مى‏كند. اما در هر دو، كأنّ معنا يكسان است، موضوع له و مستعمل فيه‏يكسان است، هيچ فرقى بين اين دو فروختن، انشايى واخبارى نمى‏كند، فقط جاهايشان فرق‏مى‏كند.

    مورد اختلاف بين خبر و انشاء در كلام آخوند(ره)

    مرحوم آخوند(ره) در اختلاف بين خبر و انشاء مى‏فرمايد: «بعت» انشايى و اخبارى «ليس له‏معنيان، بل له معنىً واحد» فقط موقعيت و جاى استعمالشان فرق مى‏كند، در كلام ايشان يك‏مسامحه‏اى هم هست، براى اين كه كلمه «فى» را دنبال استعمال ذكر كرده و مى‏فرمايد: «ليستعمل فى‏قصد حكاية المعنى» ظاهرش اين است كه ايشان مى‏خواهند بگويند: مستعمل فيه آن فرق مى‏كند.در حالى كه مقصودشان اين است كه «ليستعمل فى معناه فى مقام قصد حكاية المعنى» و الاّ اگراينطور باشد، تشبيه بين اسماء و حروف به طور كلى از بين مى‏رود. ايشان مى‏خواهد در مسأله خبر وانشاء با كلمه «لا يبعد» همان جهتى را كه در اسماء و حروف است، بين خبر و انشاء پياده كند، يعنى‏وضع، موضوع له و مستعمل فيه آن هيچ فرق نمى‏كند، منتها ظرف و مقام و جاى استعمالش فرق‏مى‏كند، جاى استعمالِ «بعت» خبرى آنجايى است كه مى‏خواهد اخبار از گذشته بدهد و جاى‏استعمال «بعت» انشائى آنجايى است كه در مقام انشاء است، اما اينجايى كه در مقام انشاء است «بعت»را در چه استعمال مى‏كند؟ در آنجايى كه در مقام خبر است. البته به نظر ما در هر دو «بعت» به معناى‏فروختن است، هيچ فرقى بين «بعت» خبرى و «بعت» انشايى نيست.

    اشكالات بر كلام آخوند(ره)

    يك اشكال بر مبناى خود مرحوم آخوند(ره)، به ايشان وارد است و يك اشكال هم راجع به اصل‏مطلب است. آن اشكالى كه روى مبناى خودشان بر ايشان وارد است در فرق بين حروف و اسماءاست، نتيجه ادله ايشان اين شد كه امتناع دارد، مسأله خصوصيت در موضوع له و به تبع او مستعمل‏فيه نقش داشته باشد. چه مقصود از خصوصيت، خصوصيت ذهنيه باشد، براى اين كه اگرخصوصيت ذهنيه باشد، معناى خصوصيت ذهنى لحاظ است كه تالى فاسدهاى زيادى دارد. و چه‏معنا، خصوصيت خارجيه باشد، كه گفتند: لازمه‏اش اشكالى است كه در «سر من البصرة الى الكوفة»وجود دارد. نتيجه بحث در آن پايه اين بود كه كلام مشهور نه تنها اگر اين راهى را كه آحوند طى كرد و مبناى آن راه را استحاله قرار داد و در نتيجه به ضرس قاطع‏مسأله حروف را با آن كيفيت تمام كرد، چرا در خبر و انشاء با كلمه «لا يبعد» مسأله را مطرح مى‏كند؟معناى «لا يبعد» اين است كه بعيد نيست كه مسأله اينطور باشد، اما امكان هم دارد كه مسأله طورديگرى باشد و «بعت» اخبارى با «بعت» انشائى فرق داشته باشد. منتها شما مى‏فرماييد: بعيد نيست‏كه آنها را هم در رديف حروف بياييم و مغايرتشان را مربوط به مقام استعمال بدانيم، اما بگوييم: درموضوع له و مستعمل فيه يكنواخت هستند، اينجا اين سؤال مطرح مى‏شود كه چه خصوصيتى درباب خبر و انشاء وجود دارد كه مسأله خبر و انشاء با كلمه «لا يبعد» مطرح مى‏شود، اما مسأله اسماء وحروف به ضرس قاطع روى يك پايه‏اى كه استحاله كلام مشهور را دلالت مى‏كرد، مطرح بشوند.
    نتيجه اين شد كه بين حروف و اسماء هيچ گونه مغايرتى نبايد وجود نداشته باشد. اين سؤال ازمرحوم آخوند(ره) است: خصوصيت خبر و انشاء چيست كه شما اينجا را با كلمه «لا يبعد» مطرح‏كرديد، اما آنجا به ضرس قاطع فرق بين اسماء و حروف را بيان كرديد؟

    تفاوت حقيقى بين اسماء و حروف

    واقع مسأله اين است: همان طور كه مرحوم آخوند(ره) روى مبناى خودشان مشى كرده‏اند ما هم‏در فرق بين «بعت» خبريه و «بعت» انشائيه روى مبناى حروف، مشى مى‏كنيم. بيان كرديم كه بين‏اسماء و حروف تفاوت واقعى و حقيقى تحقق دارد، اسماء از يك سرى از واقعيت ها و حروف ازواقعيت ديگرى حكايت مى‏كنند، اگر بخواهيم هر دو را روى يك كلمه و عنوان پياده بكنيم، فرق بين‏ابتداء و «مِن» اين است: لفظ ابتداء «اسمٌ من الاسماء» از مفهوم ابتداء حكايت مى‏كند، اما كلمه «مِن» ازمعنونها و نسبتهاى ابتدائيه خارجيه كه بين سير و بصره، بين كتاب و مطالعه، بين انسان و شروع به‏خوردن غذا، حكايت مى‏كند. در جايى ابتداء، تحقق پيدا مى‏كند كه دو طرف باشد، گفتيم: «مِن» از اين‏واقعيتهاى خارجيه و نِسَب و اضافات، حكايت مى‏كند، بين معناى «مِن» و لفظ «الابتداء» فرق كامل‏تحقق دارد، و ما نمى‏توانيم اينها را در موضوع له و مستعمل فيه يكسان ببينيم.
    در فرق بين انشاء و خبر، ولو اين كه در باب «من» و ابتداء دو تا لفظ مطرح است، يكى لفظ ابتداءبه عنوان «انّه اسمٌ من الاسماء» و يكى لفظ «من»، «بما انّه حرف من الحروف» است. اما در باب «بعت»ما دو لفظ نداريم، يك جمله است، اما چه مانعى دارد كه همين جمله داراى دو حقيقت و دو معناباشد؟ دو معناى متضاد كه حقيقتاً با هم اختلاف دارند. «بعت» خبرى، خبر معنايش حكايت از يك‏واقعيت محقق در خارج، آن هم در زمان گذشته است. «بعت» انشايى فاقد مسأله حكايت است، به‏نفس هذه الجمله، انشاء معامله مى‏كند، روى جهتى كه ان شاء اللّه عرض مى‏كنيم كه بعضى از مفاهيم،قابليت انشاء دارند، اينطور نيست كه كلّ مفاهيم قابل انشاء باشند.
    لذا مانعى ندارد كه بگوييم: «بعت» خبرى مغاير با «بعت» انشايى است، نه «مغايرٌ من جهة مقام‏الاستعمال»، نه «مغايرٌ من جهة ظرف الاستعمال»، بلكه «مغايرٌ من جهة مستعمل فيه، مغايرٌ من جهةموضوع له»، «بعت» خبرى «وضع للحكاية عن تحقق البيع» و «بعت» انشايى «وضع للانشاء البيع به»انشاء و خبر دو معناى متضادّند و در مقابل هم قرار گرفته‏اند، خبرى از موجود اخبار مى‏كند و انشاءبه خودِ اين ايجاد مى‏خواهد تحقق پيدا بكند.

    نظر استاد در تفاوت حقيقى بين اسماء و حروف

    اگر ما روى مبنايى كه در باب حروف عرض كرديم، چنين معنايى را بگوييم، عرف هم مساعد بااين معنا هست. اين كه ايشان مى‏فرمايد: معناى «بعت» خبرى و «بعت» انشايى فروختن است، خوداين هم يك مغالطه است، براى اين كه اين حرفهايى كه در «بعت» مى‏زنيم عين همين حرفها در كلمه‏فروختنِ فارسى پياده مى‏شود، لغت فقط فرق كرده، خودِ فروختن فارسى «له معنيان»، فروختم يعنى‏منزلم را در گذشته فروختم، يا به اين فروختم، انشاء بيع و فروش مى‏كنم.
    پس ما اگر هر دو را به معناى فروختن معنا كرديم، معنايش اشتراك در معنا نيست، خود فروختن«فيه جهتان»، «قد يستعمل فى مقام الاخبار» منتها به عنوان لغت فارسى، «قد يستعمل فى مقام‏الانشاء» به عنوان ايجاد معامله، لذا عين همين بحثِ «بعت» در كلمه فروختن هم پياده مى‏شود، آيافروختن خبرى و فروختن انشايى «له معنيان»؟ يا اين كه يك معنا دارد، منتها جاى استعمالش وظرف استعمالش متغاير است. اگر در همين فروختنِ فارسى هم دقت بكنيم، دو معناى متضاد دارد،فروختن به عنوان حكايت معنايش با فروختن به عنوان انشاء فرق مى‏كند، نه اين كه هر دو يك‏معناى مشترك به تمام معنا داشته باشند.
    نتيجه اينطور شد كه در همين (فروختن) هم مسأله به اين صورت است، لذا به نظر ما اختلافِ‏بين خبر و انشاء، مربوط به معنا و موضوع له و مستعمل فيه است و ما نمى‏توانيم فرق بين «بعت»خبرى و «بعت» انشايى را تنها در جاى استعمال بدانيم.
    مشكلى در اينجا به ذهن مى‏آيد، چطور حل مى‏شود؟ در «بعت» چه در رابطه با اخبار و چه دررابطه با انشاء، جمله مطرح است نه لفظ مفرد، در فرق بين خبر و انشاء هر دو عنوان جمله بودن دارد،«جملة خبرية و جملة انشائية»، «بعت» فعل و فاعل است و يك جمله كامل است، «ضرب زيدٌ» هم‏جمله كاملى است، در بعت «له مادة و هو البيع و له هيئة» و او فعل ماضىِ مثلاً متكلم وحده است. اين‏كه بين «بعت» خبرى و بين «بعت» انشايى فرق است يعنى واضع علاوه بر اين كه هيئت «ضربت» رابراى متكلم وحده وضع كرده و مواد را هم براى معانى خودشان وضع كرده آيا به صورت جمله هم‏براى «بعت» وضعى دارد؟ آيا تا جمله «بعت» تحقق پيدا نكند «لا يسمّى خبراً و لا انشاءاً». اگر كسى ازما بپرسد: شما كه مى‏گوييد: اين جمله «لها معنيان» يعنى واضع اين مجموع را براى خبر و براى انشاءوضع كرده است؟ واضع يك جا كلمه بيع را به معناى مصدرى، و يك جا هم هيئت متكلم وحده فعل‏ماضى را وضع كرده است، آيا غير از اين دو وضع مطلب سومى به نام هيئت «بعت» در رابطه با خبر وانشاء داريم؟ اگر مطلب سومى نداريم، پس اين مسأله انشاء و خبر را شما از كجا استفاده كرديد؟واضع آمده و هيئت «ضربت» را براى متكلم وحده وضع كرده است، آيا به «بعت» كه رسيده يك‏خصوصيتى قائل شده است؟ اگر ما مى‏توانستيم بگوييم كه واضع مجموع را به عنوان بعت «تارةللحكاية و اخرى للانشاء» وضع كرده، اين حرف

    تمرينات

    نظر مرحوم آخوند(ره) را در اتحاد كامل بين اسماء و حروف بيان كنيد
    مراد از اختلاف بين خبر و انشاء چيست و اقسام جمله ها را ذكر كنيد
    نظر استاد در تفاوت حقيقى بين اسماء و حروف را توضيح دهيد