• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 40 وضع الفاظ 54

    مقدمه درس


    الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.

    متن درس


    غير معقول بودن معانى ايجاديه حروف و اشكال استاد بر آن

    اشكال مهمى كه به مرحوم نائينى(ره) وارد است، آن طورى كه از ظاهر كلامشان استفاده‏مى‏شود، اين است كه معانى حقيقيه هيچ گونه واقعيتى و حقيقتى قبل الاستعمال ندارند و مخصوصاًاز اين تشبيهى كه حروف را به عقود و ايقاعات فرمودند كه اينها معانى را ايجاد مى‏كنند، يعنى قبل ازآن كه نكاح بين زيد و هند واقع بشود، واقعيتى به نام زوجيت، بين زيد و هند تحقق نداشت، ولو درعالم اعتبار، به واسطه گفتن «انكحت و قبلت» يك امرى لباس وجود مى‏پوشد، يك واقعيت اعتباريه‏تحقق پيدا مى‏كند، حالا زن و شوهر شدن اين واقعيت اعتباريه به اين صورت مطرح است كه اين‏زوجيت، موضوع براى احكام و آثار متعدده است. و سرنوشت ساز است.
    پس مسأله‏اى به نام زوجيت وجود نداشت با گفتن «انكحت و قبلت» اين معنا تحقق پيداكرد، ولوفى عالم الاعتبار. معناى اين تشبيه اين است كه در معانى حرفيه هم مساله عيناً همين است، در معانى‏حرفيه هم واقعيتى نداريم، بلكه معانى حرفيه يعنى حروف يك سرى از امور را ايجاد مى‏كنند كه درايجادش هم ما يك بحثى داريم كه مى‏خواهيم ببينيم اينها چه چيزى ايجاد مى‏كنند؟ لكن قبل از اين‏كه به اين اشكال برسيم، بحث در اصل واقعيت است.
    در مثال «زيد فى الم لذا ما وجداناً نمى‏توانيم اين معنا را منكر بشويم. اگر كسى به عنوان فيلسوف كه دنبال واقعيات وحقايق است، اين مسأله را بررسى بكند، آيا نمى‏گويد كه ما در اينجا سه واقعيت داريم؟ يا مى‏گويد كه‏زيد قبل از اين كه در م شاهد ديگر بر اين معنا عبارت است از اين كه اگر «زيد فى الم پس چطور اگر ما گفتيم: «زيد فى الم منتها واقعيتها متفاوت است، يك وقت واقعيت جوهرى است كه گفتيم: نياز به محل و معروضى‏در آن وجود ندارد. يك وقت واقعيت عرضى است كه در وجود خارجى نياز به يك موضوع دارد،يك واقعيت سومى هم داريم كه اين را هم جزء واقعيات عرضى بايد بشناسيم كه نياز به دو طرف‏دارد، واقعيت است، اما نياز به دو طرف دارد. «ظرفية الم

    اشكالات و نقض بر كلام نائينى(ره)

    چطور مى‏توانيم در رابطه با معانى حرفيه، واقعيات را منكر شويم؟ به ايشان عرض مى‏كنيم كه‏شما باب حروف را تشبيه به عقود و ايقاعات فرموديد، خوب بود در عقود و ايقاعات به يك نكته‏ديگرى هم توجه مى‏فرموديد كه در باب عقود و ايقاعات، با اين كه ما يك لفظ بيشتر نداريم. لفظمثلاً «بعت البيت»؛ اما اين لفظ بعت دو تا حالت ممكن است داشته باشد، يك وقت «بعت» در مقام‏اخبار استعمال مى‏شود، يك وقت همين «بعت» در مقام انشاء استعمال مى‏شود، آن «بعت» كه در مقام‏اخبار استعمال مى‏شود، حاكى از يك معناى محقق فى الخارج است، مثل اين كه شما ديروز منزلتان‏را فروختيد، امروز مى‏آييد به رفيقتان مى‏گوييد: «بعت دارى». اين حكايت از يك واقعيت مى‏كند،حكايت از يك امر محقق مى‏كند. اما همين «بعت» اگر در مقام انشاء واقع شود، جنبه ايجادى به‏خودش مى‏گيرد، جنبه ايجاد ملكيت و ايجاد زوجيت در «انكحت» پيدا مى‏شود. در «بعت» با اين كه‏يك لفظ بيشتر نيست، در ماده و هيئت «بعت» اخبارى و انشايى هيچ گونه فرقى وجود ندارد، مع‏ذلك شما اينها را از هم جدا مى‏كنيد، مى‏گوييد: بعت اخبارى «يحكى عن الواقعية الموجودة قبلاً فى‏الخارج»، اما بعت انشايى «ينشأ الملكية و يوجدها».
    وقتى كه در باب عقود و ايقاعات مسأله اين طور است، پس چرا به باب حروف كه مى‏رسيد، به‏صورت كلى چشم را بر هم مى‏زنيد و مى‏گوييد: حروف، معانى ايجاديه دارد. در باب حروف هم‏ابتدائاً ما به دو نوع تعبير برمى‏خوريم، يك وقت حرف در مقام اخبار قرار مى‏گيرد، مخبر مى‏گويد:«سرت من البصرة الى الكوفة» يك وقت در مقام انشاء قرار مى‏گيرد، مثل اين كه مولا به عبدش‏مى‏گويد: «سر من البصرة الى الكوفة»، حالا در آن «سرت من البصرة الى الكوفه» چرا شما معامله‏بعت اخبارى نمى‏كنيد؟ شما كه حروف را به عقود و ايقاعات تشبيه كرديد، حق بود كه اين جهت راهم مغفول عنه قرار نمى‏داديد، بعت اخبارى چه نقشى دارد؟ به قول شما «له معناً اخطارى» چرا«سرت من البصرة الى الكوفه» با اين كه در مقام خبر است و نقل و حكايت است، مع ذلك بايد داراى‏معناى ايجادى باشد و هيچ عنوان اخطاريت نداشته باشد؟ شما در اينجا زير بار آن نمى‏رويد، تشبيه‏شما اقتضا مى‏كند كه ملتزم به چنين مطلبى بشويد.
    خلاصه اشكال اولى كه بر مرحوم محقق نائينى(ره) وارد است، اين است همان طورى كه معانى‏اسماء «لاجل وجود الواقعيه»، چه واقعيت جوهرى و چه واقعيت عرضى و چه واقعيت در عالم‏اعتبار، مثل زوجيت و ملكيت و امثال ذلك، همان طورى كه معانى اينها «لاجل الواقعية معانٍ‏اخطارية» به قول شما، يعنى متكلم اينها را مى‏گويد: تا ذهن شما منتقل به آن معنا بشود، تا اتصال بين‏شما و آن معنا برقرار كند، در معانى حرفيه هم همين است. اينجا معانى اخطاريه واقعيت دارد، منتهاواقعيت مرتبط به طرفين و محتاج به طرفين است و اين احتياج به طرفين، از او سلب واقعيت‏نمى‏كند، به همان بيانى كه در مثال «زيد فى الم اشكال اول كه بررسى شد، مربوط به قبل الاستعمال بود واقعيت كون زيد فى الم در باب عقود و ايقاعات كه ما مى‏گوييم: كلمه «انكحت» ايجاد مى‏كند زوجيت را، كلمه ايجاد به‏كار مى‏بريم. آنجا اينهايى كه در باب عقود و ايقاعات تعبير به سببيت و مسببيت مى‏كنند، اين تعبير، تعبير مسامحى‏است. در باب عقود وايقاعات سببيت و مسبيت وجود ندارد.
    آن چه در باب عقود و ايقاعات وجود دارد، اين است: وقتى كه «انكحت و قبلت» تمام شد، عقلاءو شارع كه گاهى هم بينشان اختلاف است، زوجيت را اعتبار مى‏كنند. والاّ مسأله، مسأله عليت وايجاد به آن معنا كه در علت موجده مسأله را مطرح مى‏كنيم، نيست. تا گفت: فروختم و خريدم، عقلاءاعتبار ملكيت مشترى را نسبت به مبيع و ملكيت بايع را نسبت به ثمن مى‏كنند. اما اين كه اين لفظ مثلاًهمان طورى كه به عنوان انّه صوت، موجب وجود صوت در فضاست، يك موجى در فضا در حدخودش ايجاد مى‏كند، مسأله ملكيت را هم به اين صورت ايجاد كند كه نيست! فقط روى قواعد وضوابطى كه بايد حاكم بر جامعه باشد، هر كسى دست درازى به مال كسى نكند، هر كسى دست‏درازى به دختر كسى نداشته باشد، براى حفظ ضوابط و قوانين شما بايد از راه صيغه به اين مقاصد واين آمالتان برسيد.
    وقتى كه گفتيد: من فروختم، او هم گفت: من خريدم، اين را موضوع براى اعتبار ملكى و در باب‏نكاح اعتبار زوجيت قرار مى‏دهيم؛ اما در باب حروف كه مى‏گوييد اين حروف ايجاد مى‏كند ارتباطرا، ارتباط بين چه چيزى ايجاد مى‏كند؟ ظاهر كلام ايجاد ارتباط بين معانى اسميه است، يعنى قبل ازآن كه شما استعمالى داشته باشيد، قبل از آن كه كلمه «فى» را بكار ببريد، هيچگونه ارتباطى بين زيد وم وقتى كه شما گفتيد: «زيد فى الم در باب عقود و ايقاعات، ولو كلمه ايجادش هم مسامحه باشد، آنجا «بعت و انكحت» چيزى راكه نبود، به آن واقعيت اعتبارى مى‏دهد، تا حالا زوجيت نبود، مسلم نبود و الان هست، مسلم هم‏هست. چه چيزى سبب شد، حالا و لو سببيت مجازيه، شما حقيقيه اسمش را بگذاريد. چه چيزى‏سبب شد اين زوجيتى كه نبود، حالا تحقق پيدا كند. «انكحت و قبلت»، يعنى نفس همين الفاظ به‏قصد المعنى اين نقش را داشت كه به زوجيت واقعيت ولو فى عالم الاعتبار بدهد. اين را شما در باب‏حروف پياده كنيد، آيا استعمال سبب مى‏شود كه زيدى كه در م وقتى كه متكلم مى‏گويد: «زيد فى الم اين مؤيد است كه كه ايشان بفرمايند: حروف، در مقام لفظ، ايجاد ارتباط مى‏كند. لفظ زيد را بام پس اگر مقصودشان از ارتباط، ارتباط بين معانى باشد، ما نمى‏توانيم تعقل بكنيم ارتباط بين‏معانى را و اگر مقصودشان ارتباط در عالم لفظ باشد، اين مساوق با اين است كه «الحروف لا معنى لهإے؛ض‏ض‏ظظاصلاً» نه اين كه معنا دارد و معانيشان معانى ايجاديه است.

    تمرينات

    غير معقول بودن معانى ايجاديه حروف و اشكال استاد بر آن را بيان كنيد
    نقض بر كلام نائينى(ره) را توضيح دهيد
    نقدهاى دوگانه استاد را بر مختار مرحوم نائينى(ره) بيان كنيد