شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
موضوع علم اصول
تدریس استاد
متن
40 موضوع علم اصول 27
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
تعريف امام راحل(ره) از علم اصول
آخرين تعريف در باب علم اصول، تعريفى است كه امام بزرگوار بيان فرمودهاند و من عينعبارت را مىخوانم و خصوصياتى را كه در اين تعريف اخذ و ملاحظه شده، بررسى مىكنيم تا ببينيمكه آيا اشكالى بر اين تعريف وارد است يا نه؟ ايشان مىفرمايند: «هو القواعد الآليّة، الّتى يمكن أن تقعكبرى» مقرّر نوشته «فى كبرى» كه فى غلط است قاعدتاً «التى يمكن ان تقع كبرى استنتاج الاحكامالكليّة الفرعيّة الالهيّه أو الوظيفة العملية» علم اصول عبارت از قواعدى است، اوّلين خصوصيتى كهدر اين قواعد اخذ شده و در جهت اصوليت اين قواعد نقش دارد، آلى بودن اين قواعد است.
توضيحى پيرامون قواعد آلى و استقلالى
آلى با الف در مقابل استقلالى، يعنى ما دو گونه قواعد داريم، هر دو گونه هم به عنوان كبراىاستنتاج حكم الهى مىتواند واقع بشود، لكن فرق اين است كه بعضى از قواعد آليت دارند و بعضىاز قواعد استقلال دارند، معناى آليّت و استقلاليت اين است كه قواعد آلى آن قواعدى است كه وسيلهو طريق رسيدن به هدف ديگرى است، خودش هدف نيست استقلالاً، بلكه راه رسيدن به هدفاست، راه رسيدن به حكم كلى الهى فرعى است و به تعبير مقرِّر «قواعد آليّة ما به ينظر و قواعداستقلالية ما فيه ينظر» است، گاهى چيزى منظوربه است، يعنى به سبب او انسان نظر به چيز ديگرىدارد و اين، طريق و مرآت براى آن شىء ديگر است، اما گاهى چيزى خودش منظورفيه است، يعنىخودش مورد نظر و ملاحظه است و خودش هدف است.
قيد آليّت را براى اين پيش آورديم كه قواعد فقهيّهاى را كه چنين خصوصيتى در آنها وجود داردكه آنها هم كبراى استنتاج مىتوانند واقع شوند، خارج كنيم. براى اين كه شما هر قاعده فقهيهاى را درنظر بگيريد، مىبينيد خودش مقصود بالاصالة است «ما فيه ينظر» است، نه «ما به ينظر» قواعد فقهيّهجنبه آليّت ندارند، هر قاعده فقهيهاى، گرچه حكم كلى را از آن استنتاج مىكنيد، اما خودش استقلالدارد، «كل عقد يضمن بصحيحه، يضمن بفاسده» گرچه شما اين قاعده را در مورد بيع مورد نظر قرارمىدهيد و از راه اين قاعده، مىگوييد در بيع فاسد ضمان تحقق دارد، اما اينطور نيست كه اين قاعدهاصالت نداشته باشد و منظورفيه نباشد، بلكه اين قاعده خودش اصالت دارد و بيع و اجاره و اشباهذلك مصداق اين قاعدهاند. لذا اين قاعده «ما يضمن» گرچه در طريق استنتاج حكم بيع، حاكممىشود، شما مىگوييد: «البيع الفاسد يضمن بصحيحه» بعد هم مىگوييد: «كل عقد يضمنبصحيحه، يضمن بفاسده» و نتيجه مىگيريد كه «البيع الفاسد يضمن به» اما معناى اين استنتاج چنيننيست كه اين قاعده «كل ما يضمن» كه به عنوان كبرا در اين استنتاج واقع شده، اصالت خودش را ازدست داده باشد.
همان طورى كه در «العالم متغير و كل متغير حادث» است كه «كل متغير حادث» در مقابلنتيجهاى كه بعد شما مىگيريد «العالم المتغير حادث» ديگر «كل متغير حادث» تبعيت دارد، ديگر «كلمتغير حادث» آليت دارد، «كل متغير حادث» با اين كه عالم هم جزء اوست و عالم هم متغير است ونتيجه هم مىگيريد «العالم حادث»، لكن «كل متغير حادث» اصالتش هميشه محفوظ است.
پس جنبه آليّت كه اولين خصوصيت موجوده در قواعد اصوليه است، در قواعد فقهيّه وجودندارد و حتى ايشان مىفرمايند كه ما در باب قاعده حرج و قاعده ضرر با اين كه اينها قواعد فقهيههستند، آنجا هم همين حرف را مىزنيم. براى اين كه قاعده «ما جعل عليكم فى الدين من حرج» يكمقيّدى است در مقابل احكام مطلقه اوليّه، دليل روزه «كتب عليكم الصيام» اطلاق دارد، «ما جعلعليكم فى الدين من حرج» به عنوان يك دليل مقيِّد منتها به صورت حكومت، حكومتى است كهنتيجهاش عبارت از تقيّد است، در مقابل «كتب عليكم الصيام» مطرح است. مثلاً قاعده لاضرر بهعنوان يك مقيِّد در مقابل اطلاق دليل وجوب وضو مطرح است، منتها عنوانش عنوان حكومتاست، نتيجهاش عبارت از تقييد است، اين قاعده لاضرر و لاحرج دو قاعده فقهيه هستند و خودشاناصالت دارند. براى اين كه اينها مقيّدند، چطور «لا تعتق الرقبة الكافرة حكمٌ فقهىٌ الهىٌ» قاعده لاضررهم اگر اين معنا را داشته باشد، آن هم «حكمٌ فقهىٌ الهىٌ» منتها به صورت حكومت، عنوان مقيّد پيدامىكند، همانطورى كه «لا تعتق الرقبة الكافرة» به عنوان يك مقيِّد رسمى در مقابل «اعتق الرقبة»خودش يك حكم الهى كلى است، قاعده لاضرر هم همين است. پس، اولين خصوصيت، آلى بودنقواعد اصوليه است در مقابل قواعد فقهيّه كه آنها استقلاليت دارند.
استصحاب و قاعده حلّ، آليّت و استقلاليت
دوتا از ادله اصول عمليه را در رابطه با آليت و استقلاليت بايد بررسى كنيم، يكى دليل استصحاباست، «لا تنقض اليقين بالشك» و ديگرى هم دليل قاعده حليّت است، «كل شىء لك حلال حتى تعلمأنه حرام». آيا در اينها آليت وجود دارد يا نه؟ آيا دليل استصحاب «لا تنقض اليقين بالشك، قاعدةٌ آليةام استقلالية» و دليل قاعده حلّ «كل شىء لك حلال، قاعدةٌ آلية أم استقلالية؟» آنچه انسان ابتداءً بهذهنش مىآيد، مىگويد: خود اين «لا تنقض اليقين بالشك» يك حكم الهى است، خودش استقلالدارد. يكى از احكام كلّى الهى «لا تنقض اليقين بالشك» است. اگر اين «لاتنقض اليقين بالشك» درروايات زراره و بعضى از روايات ديگر وارد نشده بود، ما نمىتوانستيم به چنين حكم كلى الهىدسترسى پيدا كنيم. پس ابتداءً به ذهن مىآيد كه «لاتنقض اليقين بالشك» استقلال دارد، خودش بايداز راه روايت زراره ثابت شود، همانطورى كه وجوب نماز جمعه را شما از راه روايت به دستمىآوريد، «لاتنقض اليقين بالشك» هم از راه روايت به دست مىآيد و هردوى آنها هم حكم كلىالهى هستند.
ليكن واقع مسأله اين نيست؛ در «لاتنقض اليقين بالشك» گرچه حكم الهى است، ولى اين حكمالهىِ آليست، نه استقلالى، براى اين كه اين «لاتنقض اليقين بالشك» مثل مسأله جعل حجيّت براىخبر واحد است. شارع، حجيت را براى خبر واحد جعل كرده است، حجيت مجعول شارع است،حجيّت حكم كلى الهى است روى خبر واحد، گرچه حجيّت خبر واحد را ما از راه بناى عقلا همبگيريم و بگوييم كه شارع مقدس امضا كرده، بناى عقلا را كه بهترين دليل بر حجيت خبر واحدهمين معناست كه عبارت از بناى عقلا بر عمل به قول ثقه و امضا كردن شارع است اين بناى عقلا رادر رابطه با شرعيّات، اما در عين حال، چه كسى خبر واحد را در اسلام حجت قرار داده، ولو امضاءً؟شارع امضا كرده، شارع جعل كرده حجيت را ولو به صورت امضا، معناى امضا اين نيست كه از جعلشرعى بودن خارج شود، اما در عين حال، آيا مىتوانيم بگوييم: حجيت خبر واحد يك امر استقلالىاست يا اين كه شارع خبر واحد را براى اين حجت كرده كه اگر زراره وجوب نماز جمعه را روايتكرد، نماز جمعه را به گردن ما بگذارد و تحميل كند، وگرنه نفس حجيت خبر واحد استقلالى ندارد.
در باره «لاتنقض» هم مسأله از همين قرار است. «لاتنقض» را گرچه شارع جعل كرده، فرمودهاست: «لاتنقض اليقين بالشك» اما اين لاتنقض، مقصود بالاصالة نيست، «لاتنقض» براى اين است كهشما حكم نماز جمعه را از آن استفاده كنيد، حكم بقاء نجاست را استفاده كنيد، حكم بقاء تحريم رااستفاده كنيد، حكم بقاء استصحاب را در مصاديق استصحابات مختلفه استفاده كنيد. لذا ظاهر ايناست كه «لاتنقض اليقين بالشك مع أنّه حكمٌ الهىٌّ كلىٌ و يستنتج منه حكم الهىٌ كلىٌ آخر» از راه«لاتنقض» وجوب نماز جمعه استفاده مىشود، لكن در اين حال آليت دارد، نه استقلاليت.
بمباران شهر مقدس قم توسط دشمن بعثى عراق
تاريخ 67 / 1 / 8
نقد استاد بر كلام امام راحل(ره)
تمرينات
تعريف امام راحل (ره) از علم اصول را بيان كنيد
قواعد آلى و استقلالى را توضيح دهيد
آيا استصحاب و قاعده حلّ استقلال دارند
نقد استاد بر كلام امام راحل (ره) را بيان كنيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...