شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
موضوع علم اصول
تدریس استاد
متن
40 موضوع علم اصول 24
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
مرحوم آخوند(ره) از تعريف مشهور در باره علم اصول عدول كردند و خودشان هم تعريفديگرى كردند كه قواعد اصوليه بايد يكى از دو مزيت را واجد باشند يا امكان وقوع در طريق استنباطرا دارا باشند يا بايد چيزى باشد كه به عنوان آخرين چاره و منتهىاليه در مقام عمل به آنها مراجعهشود و هر كجا يكى از اين دو خصوصيت وجود داشت، قاعده اصوليه است.
متن درس
اشكال مرحوم اصفهانى(ره) بر تعريف آخوند(ره)
مرحوم محقق كمپانى كه از اجلاء و تلامذه مرحوم آخوند(ره) بودهاند و قسمت عمده حاشيه بركفايه را در زمان حيات مرحوم آخوند(ره) نوشتهاند. (در چاپهاى قبلى دارد كه «قوله دام ظله» معلوممىشود اين قسمتها را در زمان حيات مرحوم آخوند(ره) نوشتهاند) اشكالى به مرحوم آخوند(ره)مىكنند: اين كه مىگوييد قواعد اصوليه يكى از اين دو خصوصيت را بايد واجد باشند، آيا جامعىبين اين دو فرض مىكنيد يا نه؟ البته اشكال ايشان با توضيح من تفصيل پيدا مىكند كه اگر شماجامعى بين اين دو در نظر داريد، حق اين بود كه در مقام تعريف علم اصول، همان جامع را بيان كنيد.چرا گفتيد كه قواعدى كه «يمكن ان تقع فى طريق الاستنباط او التى ينتهى اليها فى مقام العمل»؟ اگربين اين دو خصوصيت، جامعى و قدر مشتركى وجود دارد، در مقام تعريف بايد آن قدر مشترك وجامع ذكر شود و ذكر قول و ترديد يعنى تفصيل كه، با مقام تعريف مناسب نيست. لابد در نظر مرحومآخوند(ره) قاعده جامعى نبود كه ايشان ذكر نكردند، والاّ بايد جامع مطرح شود.
پس، اين اشكال مهم وارد است كه آيا بر علم اصول دو غرض مترتب است يا يك غرض؟ اگربگوييد: يك غرض مترتب است، چطور با نبودن جامع بين اين دو خصوصيت، شما انتظار داريد كهيك غرض مترتب بشود؟ مگر خود شما مكرر در مكرر در كفايه نمىفرماييد كه اگر ما ديديم كه اثر ومعلول، واحد است، كشف مىكنيم از اين كه علت هم واحد است، والاّ دو مؤثر بدون قدر جامع وبدون اين كه جهت مشتركى داشته باشند، نمىتوانند در يك اثر، تأثير كنند. اگر قدر جامع بين اين دوخصوصيت وجود ندارد، پس چطور شما مىتوانيد بگوييد كه علم اصول يك غرض را تأمينمىكند؟ بايد بگوييد: علم اصول دو غرض را تأمين مىكند و اگر اين حرف را بزنيد كه علم اصولمؤثر در حصول دو غرض است، اين با حرف دو صفحه قبلتان منافات دارد. آنجا كه بحث از اين بودكه يك علمى دو غرض داشته باشد، اول فرموديد كه مستبعد است و بعد فرموديد كه امتناع وقوعىدارد. چيزى را كه خودتان امتناع وقوعىاش را در دو صفحه قبل مدعى شديد، چطور اينجا ملتزممىشويد به اين كه بر علم اصول دو غرض ترتب پيدا مىكند و دو اثر بر آن بار مىشود؟
خلاصه اشكال مرحوم محقق اصفهانى(ره)
يا جامعى بين اين دو خصوصيت و دو مزيت قائل هستيد يا نيستيد، اگر جامعى بين اين دوخصوصيت قائل هستيد، در مقام تعريف بايد آن جامع ذكر شود و ذكر اين دو خصوصيت وجهىندارد و اگر جامعى بين اين دو خصوصيت قائل نيستيد و معتقديد كه اين دو خصوصيت هيچ جهتمشترك و قدر جامع ندارد، پس از نظر ترتب غرض، بايد ملتزم شويد كه بر هر خصوصيتى يكغرضش ترتب پيدا مىكند، براى همان مبناى خودتان كه نمىشود ما دو جهت و دو خصوصيتداشته باشيم و بين اينها هيچ قدر جامع و هيچ جهت جامعى وجود نداشته باشد و مع ذلك روى يكاثر، تأثير بگذارد و يك غرض بر آن ترتب پيدا كند.
پس، نتيجتاً يا بايد جامع مطرح شود يا ملتزم به تعدد غرض شويد و شما از يك طرف ملتزم بهتعدد غرض نيستيد و از طرفى هم اشارهاى به جامع بين اين دو خصوصيت نكرديد.
امكان طرح جامع و نقد آن
اينجا سؤالى مطرح است: مرحوم آخوند(ره) اشارهاى به جامع نكردند، آيا به حسب واقعمىشود بين اين دو خصوصيت، جامعى در نظر بگيريم؟ در حقيقت تعريف مرحوم آخوند(ره) را بههمان جامع مرتبط كنيم؟
پاسخ مثبت است. به جاى اين كه اين دو خصوصيت را ذكر كنيم كه «القواعد التى يمكن ان تقعفى طريق الاستنباط او التى ينتهى اليها فى مقام العمل» اينگونه تعبير كنيم: «القواعد التى يوجب تعيّنوظيفة المكلف فى مقام العمل» يا «القواعد التى يرفع التحيّر فى مقام العمل» رفع تحير هم به خبرزراره و ظاهر كتاب تحقق پيدا مىكند و هم به ظن انسدادى و استصحاب تحقق پيدا مىكند وهمينطور تعيّن وظيفه مكلف. مىخواهد بداند كه روز جمعه وظيفهاش چيست؟ يك راه تشخيصوظيفه عبارت از اين است كه روايت دلالت بر وجوب نماز جمعه كند و يك راه تشخيص وظيفه ايناست كه از راه استصحاب، وجوب نماز جمعه ثابت شود. استصحاب و روايت هر دو مشتركهستند در اين كه رفع تحير مىكنند و وظيفه مكلف را در مقام عمل مشخص مىكنند. چنين جامعىدر بدو امر به ذهن بد نمىآيد كه «القواعد الرافعة للتحير فى مقام العمل او القواعد المشخصة للوظيفةفى مقام العمل» كه هم «يمكن ان تقع فى طريق الاستنباط» را شامل مىشود و هم «التى ينتهى اليها فىمقام العمل» را مىگيرد. پس، چرا مرحوم آخوند(ره) به جامعى در حقيقت به اين روشنى توجهنفرمودند و دو خصوصيت را ذكر كردند؟ با اين كه اگر قدر جامع بود، بايد جامع در مقام تعريف ذكرشود، جامع به اين خوبى چه اشكالى دارد؟
اشكالش اين است: اگر ما جامع را به اين صورت مطرح كرديم، قواعد فقهيه را هم شامل مىشود.براى اين كه مجتهد، وقتى به مسأله بيع فاسد مىرسد، نمىداند كه در بيع فاسد ضمان هست يا نه؟نمىداند كه در مقبوض به عقد فاسد، ضمان به مثل و قيمت تحقق دارد يا نه؟ قاعده «كل ما يضمنبصحيحه يضمن بفاسده» وظيفه را مشخص مىكند و رفع تحير مىكند. براى اين كه ما كلمه استنباطرا در اين جامع نياورديم و گفتيم قاعدهاى كه رفع تحير كند، همانطورى كه «لاتنقض اليقين بالشك»در رابطه با نماز جمعه رفع تحير مىكند و همانطورى كه ظن انسدادى بنابر حكومت، رفع تحيرمىكند و همانطور كه قاعده «كل ما يضمن بصحيحه يضمن بفاسده» رافع تحير است، اين هم وظيفهمجتهد را در رابطه با بيع مشخص مىكند، مجتهدى كه ترديد دارد كه آيا در بيع فاسد ضمان هست يانه؟ تا به اين قاعده مراجعه كرد «يرفع تحير المجتهد و يوجب تشخيص وظيفته فى مقام العمل».
اگر اين گونه جامع را
چگونگى حجيّت امارات شرعيه
ليكن اشكال مهمترى بر مرحوم آخوند(ره) وارد است كه در باب حجيت امارات شرعيه مثلخبر واحد است. شارع در باب امارات شرعيه چه كرده است؟ اينجا نظرات مختلف است. مشهور درباره حجيت امارات مثل خبر واحد و امثال خبر واحد از امارات شرعيه مىگويند: وقتى زرارهوجوب نماز جمعه را از امام صادق (ع) نقل مىكند، و من و شما هم محضر امام صادق (ع) را دركنكرديم، من و شما با زراره مواجه هستيم، زراره به عنوان راوى ثقه و عادل نقل مىكند كه امام صادق(ع) فرمود: «صلاة الجمعة واجبة» شارع قول زراره را معتبر كرد، معناى حجيت شرعيه اين است كهشارع بر طبق روايت زراره يك حكم ظاهرى وجوبى روى نماز جمعه جعل مىكند، ولو اين كه نمازجمعه به حسب واقع هيچ وجوبى نداشته باشد و خداى نكرده زراره در نقلش به حسب واقع، كاذبباشد، اما چون راوى ثقه و عادل است و شارع اعتبار كرده است قول عادل را، معناى اعتبار قول عادلاين است كه شارع مىگويد: اذا روى زرارة وجوب نماز جمعه را، من ايجاب مىكنم نماز جمعه را بهحكم ظاهرى، مىخواهد به حسب واقع، نماز جمعه وجوب داشته باشد يا وجوب نداشته باشد.
لذا روى كلمه استنباط كه در تعريف مشهور اخذ شده بود، مىگفتيم اين استنباط اعم از استنباطحكم واقعى و استنباط حكم ظاهرى است، استنباط حكم ظاهرى را در رابطه با امارات شرعيه ذكرمىكرديم. لذا وقتى كه زراره وجوب نماز جمعه را روايت كرد، روى حرف مشهور انسان مىتواندقسم بخورد كه و الله نماز جمعه واجب است، ولو به وجوب ظاهرى چه به حسب واقع وجوبداشته باشد يا نداشته باشد.
پس يك نظر در رابطه با حجيت امارات شرعيه اين است كه معناى حجيت، انشاء حكم مماثل بامفاد اين حجت شرعيه است، منتها اين حكم، حكم ظاهرى است، نه حكم واقعى.
نظر مرحوم آخوند(ره) پيرامون حجيت امارات
ايشان در خيلى از موارد در كفايه روى اين تكيه مىكنند، مىفرمايند: شما اين كلمه حجت را همدر مورد قطع استعمال مىكنيد و مىگوييد كه «القطع حجة» و هم در مورد خبر واحدى كه شارعمعتبر كرده است، استعمال مىكنيد و مىگوييد كه «خبر الواحد حجة»، منتها يك فرقى بينشان هستكه «القطع حجة عقلاً و خبر الواحد حجة شرعاً» يعنى حاكم به حجيت در اين دو فرق مىكند، دررابطه با قطع، حاكم به حجيت عقل است و اصلاً «لاتناله يد الجعل اثباتا او نفياً»، اما در رابطه با خبرواحد، حاكم به حجيت شرع است. اما بحث اين است كه اين حجةٌ كه در هر دو استعمال به كارمىبريم، دو معنا ندارد. «القطع حجة» با «خبر الواحد حجة» دو معنا ندارد. همانطورى كه شما در بابقطع، مسأله حجيت را پياده مىكنيد، منتها در ناحيه عقل، در باب خبر واحد هم همان حجيت پيادهمىشود، منتها از ناحيه شرع. معناى حجيت قطع چيست؟ اين كه شما مىگوييد: «القطع حجة» آياحجيّت در باب قطع، غير از منجزيت و معذريت است؟ يعنى اگر شما قاطع شديد به وجوب نمازجمعه، معناى اين كه مىگوييم «القطع حجة» اين است كه اگر به حسب واقع، حكم نماز جمعهوجوب باشد، همان وجوب واقعى گريبان شما را مىگيرد و تنجز پيدا مىكند و اگر نماز جمعه بهحسب واقع واجب نباشد، بلكه نماز ظهر در روز جمعه واجب باشد، شما كه قاطع شديد به وجوبنماز جمعه، اين قطع «معذرٌ لكم« و اين كه شما در نخواندن نماز ظهر در روز جمعه، پيش خداوندتبارك و تعالى معذور باشيد. براى اين كه شما قاطع بوديد به وجوب نماز جمعه.
پس، معناى حجيّت قطع، منجزيّت و معذريت است، بدون اين كه اگر قطع مخالف با واقع باشد،حكم جديد و مسأله تازهاى پيش بيايد. اگر شما صد بار هم قطع به خلاف واقع پيدا كرديد و قاطعشديد به وجوب نماز جمعه، اگر نماز جمعه به حسب واقع واجب نباشد، وجوب پيدا نمىكند، ولواين كه شما قاطع باشيد، در صورت مطابقه، مسأله به منجزيت برمىگردد و در صورت مخالفت بهمعذريت. آيا در مورد قطع، غير از حكم واقعى، يك حكم ظاهرى ديگر وجود دارد؟ يك حكمىمطابق با مقطوع شما تحقق دارد؟ نه، هر چه هست، همان واقع است و اگر اين قطع مطابق بود، گريبانقاطع را مىگيرد و اگر مخالف بود، فقط مسأله معذوريت است.
معناى «خبر الواحد حجة» هم همين است، منتها اين يك حجت شرعيه است و حاكم به حجيت،شارع است، اما معناى حجيت با آنچه در قطع گفتيم، تفاوتى نمىكند. پس از آنكه قول زراره همحجت شد، مىافتد در رديف قطع، يعنى مسأله منجزيت و معذريت مطرح است و اگر اين روايتزراره مطابق با واقع باشد، همان واقع گريبان شماى مقلد و مجتهد را مىگيرد و اما اگر خبر زرارهمخالف با واقع شد، فقط معذوريت است. همانگونه كه شما در برخورد با قطع، مسأله منجزيت ومعذريت را مطرح مىكنيد، همان نحو هم در باره خبر واحد، منتها به اسناد حكم شارع، شما برخوردمىكنيد. ممكن است سؤال كنيد كه بالاخره شارع در باب خبر واحد چه كار كرده است؟ چه نقشىداشته است؟ ايشان جواب مىدهند كه شارع جعل حجيت كرده است، مگر حجيت قابل جعل است؟بله، حجيت يكى از احكام وضعيه است و همانطورى كه شارع جعل زوجيت مىكند، همانطورى كهشارع مىتواند جعل ملكيت كند، همانطورى كه شارع جعل حريّت و رقيّت مىكند، همانطور همشارع مىتواند جعل حجيت كند، حجيت يكى از احكام وضعيه و قابل جعل است، منتها اين قابليتجعل در باره امارات است. اما در باب قطع، خود عقل حكم به حجيت مىكند. «جعل الحجية غيرالحكم بالحجية.» در حقيقت، همين نحوهاى كه شما مسأله خبر واحد را در اصول مطرح كرديد كهموضوع را خبر واحد قرار مىدهيد و محمول را حجت قرار مىدهيد، شارع همين كار را كرده استيعنى گفته است: «جعلت خبر العادل حجة» اين كلمه «صدّق العادل» تعبيرى است كه ما در اصول باآن مأنوس شدهايم، والاّ باطنش به نظر مرحوم آخوند(ره) همين جعل حجيت است، مثل جعلملكيت و زوجيت و اشباه آن.
نقد استاد بر نظريه مرحوم آخوند(ره)
در جواب صاحب فصول تعبير ايشان اين بود كه از اهم مسائل علم اصول، مسأله حجيت خبرواحد است، بحث اين است كه ما خدمت مرحوم آخوند(ره) زانو به زمين بزنيم و عرض كنيم: استادبزرگوار و علامه بزرگوار! شما از يك طرف فرموديد مسأله حجيت خبر واحد از اهم مسائل است واز طرف ديگر نقش شارع را در حجيت خبر واحد اين قرار داديد كه شارع خبر واحد را حجت قرارداده است و حجيّت را هم به معناى منجزيت و معذريت معنا مىكنيد، نه انشاء حكم مماثل و مطابق بامؤداى اماره؛ آن وقت سؤال مىكنيم: آيا مسأله خبر واحد داخل در كدام يك از اين دو خصوصيتىاست كه در قواعد علم اصول مطرح كرديد؟ قواعد اصوليه يكى از دو خصوصيت را دارد «التىيمكن ان تقع فى طريق الاستنباط» آيا خبر واحد در طريق استنباط واقع مىشود، اگر زراره روايتكرد وجوب نماز جمعه را، شما چه چيز را استنباط كرديد؟ شما نمىتوانيد بگوييد وجوب را، آياقول زراره افاده علم به وجوب كرد؟ نه، افاده ظن هم نمىكند. پس، چه چيزى را شما استنباط كرديد؟كدام وجوب را؟ معناى حجيت قول زراره منجزيّت و معذريت است، يعنى به دنبال اين، شارعمىگويد: اگر راست گفت، آن واقع گريبان شما را مىگيرد و اگر دروغ گفت، براى شما عذر است. آيااين دو براى شما استنباط اما اينجا دو چيز داريم، اگر راست گفت، «الواقع منجز» اگر دروغ گفت، «أنت معذورٌ». آيا اسم ايناستنباط حكم است؟ پس خصوصيت اول كه نيست. خصوصيت دوم: «او التى ينتهى اليها فى مقامالعمل» كلمه «ينتهى اليها» مثل «آخر الدواء الكىّ» است يعنى آخرين چاره، آخرين راه حل. آيا نقشخبر واحد در فقه، به عنوان آخرين چاره مطرح است يا اصول عمليه است كه به عنوان آخرين چارهمطرحاند؟ اول كار آدم مىرود سراغ اين كه آيا در باره نماز جمعه روايت وجود دارد يا ندارد؟
پس روى مبناى خود شما در باب حجيت خبر واحد و جعل حجيت به آن كيفيت، سؤال ايناست: مسأله حجيت خبر واحد (همينطور ساير امارات شرعيه، منتها خبر واحد در رأسشان قرارگرفته است) داخل در قسم اول و خصوصيت اول نيست. «لايقع فى طريق الاستنباط» و همچنينداخل در عنوان دوم هم نيست، عنوان دوم هم به عنوان آخرين چاره مطرح است، در حالى كه خبرواحد آخرين چاره نيست، بلكه در مرحله اول مورد نظر قرار مىگيرد. لذا اين تعريف مرحومآخوند(ره) هم به نظر صحيح نمىآيد.
تمرينات
اشكال مرحوم اصفهانى(ره) بر تعريف آخوند(ره) را توضيح دهيد
امكان طرح جامع در تعريف مرحوم آخوند(ره) و نقد آن را توضيح دهيد
نظريه مشهور در چگونگى حجيت امارات شرعيه را توضيح دهيد
نظريه مرحوم آخوند(ره) در چگونگى حجيت امارات شرعيه را توضيح دهيد
نقد استاد پيرامون نظريه آخوند(ره) را بيان كنيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...