• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 40 موضوع علم اصول 20

    مقدمه درس


    الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.

    متن درس


    خلاصه بحثهاى گذشته

    يك قسمت از اشكالات مرحوم آخوند(ره) بر صاحب فصول و جواب از دفاعى كه مرحوم شيخ‏انصارى (اعلى الله مقامه الشريف) كرده بودند، باقى ماند.
    مرحوم شيخ فرمودند: ما صورت بحث را در مسأله خبر واحد تغيير مى‏دهيم، ما بحث نمى‏كنيم‏كه «خبر الواحد هل هو حجة أم لا؟» بلكه بحث مى‏كنيم كه «قول الامام هل يثبت بالخبر الواحد أم‏لا؟». اگر اين طورى بحث كرديم، موضوع مسأله، قول الامام واقع مى‏شود و قول الامام همان سنت‏محكيّه است.

    اشكال آخوند(ره) بر دفاع شيخ

    مرحوم آخوند(ره) فرمودند: اين دفاع غير صحيح است. براى اين كه ما دو جور ثبوت داريم،يك ثبوت واقعى حقيقى و خارجى و ثبوت تعبدى. مقصود شما از كلمه «يثبت» در «قول الامام هل‏يثبت بالخبر الواحد؟» ثبوت واقعى و حقيقى و تكوينى است يا ثبوت تعبدى؟ اگر مقصود، ثبوت‏واقعى و حقيقى باشد، اشكال مرحوم آخوند(ره) اين است كه ما موضوعيّت ادله اربعه را بحث‏مى‏كنيم و در تعريف موضوع گفتيم كه «موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتية» موضوع‏عبارت از چيزى است كه در درجه اول از عوارض او بحث مى‏شود و عرض هم بايد ذاتى باشد درمقابل عرض غريب.
    كلمه عرض را كه اينجا آورديم، مسأله را روى كانَ ناقصه پياده مى‏كند، براى اين كه عرض ومعروض تنها در كانَ ناقصه وجود دارد يعنى مسائل علم مفاد كان ناقصه را بايد داشته باشد چون كه‏در كان ناقصه ما يك موضوع مفروض و متحقق داريم و از عوارض آن موضوع بحث مى‏كنيم. «كان‏زيدٌ قائماً» معنايش اين است كه يك زيد مفروض الوجود و مفروض التحقق هست به نام معروض وما از عرضش كه عبارت از قيام است، بحث مى‏كنيم يا خبر مى‏دهيم يا به صورت بحث و سؤال‏مى‏گوييم: «هل يكون زيد قائماً، هل كان زيد قائماً؟».
    اما اگر مسأله به صورت مفاد كان تامه مطرح باشد كه كان تامه آن است كه نياز به خبر ندارد، بحث‏از هست و نيست، است، «هل كان زيدٌ» يعنى «هل تحقق زيدٌ، هل ثبت زيدٌ» در كان تامه ديگر بحث ازعوارض نداريم، اگر سؤال از تحقق و عدم تحقق موضوع شد، اگر سؤال از هست و نيست موضوع‏شد، اسم اين ديگر بحث از عوارض نيست، اين بحث از اصل تحقق و عدم تحقق موضوع است.
    پس اين كه ما مى‏گوييم: «موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه» خود اين تعبير، مسأله راروى كان ناقصه پياده مى‏كند يعنى موضوع، مفروض الوجودى تحقق دارد كه بحث از خصوصيات وعوارض آن مى‏شود.
    اگر در باب خبر واحد، مسأله را به اين صورت مطرح كرديم كه «قول الامام عند اخبار زرارة، هل‏يكون ثابتاً أم لايكون ثابتاً؟» معنايش بحث از تحقق و عدم تحقق قول امام است، بحث از مفاد كان‏تامه است و بحث از مفاد كان تامه نمى‏تواند موضوع را مشخص كند، بايد به صورت كان ناقصه‏باشد تا عنوان و معروض تحقق داشته باشد.
    پس، اگر مقصود شما از ثبوت در بحث خبر واحد، ثبوت واقعى است كه به معناى تحقق و عدم‏تحقق است، بايد بگوييم كه اين مسأله بحث از عوارض نكرده است و اگر بحث از عوارض نكرد،نمى‏تواند داخل در مسائل علم اصول باشد.
    اما اگر مراد شما از ثبوت، ثبوت تعبدى باشد، معناى ثبوت تعبدى چيست؟ ثبوت تعبدى هيچ‏معنايى غير از اين ندارد كه بگوييم كه بر شما تعبداً لازم است به روايت زراره عمل كنيد، يعنى اگرزراره نقل كرد و گفت امام صادق (ع) فرمودند: «صلاة الجمعة واجبة» با اين كه شما اين مطلب را ازامام صادق (ع) نشنيده‏ايد، با اين كه قول امام براى شما احراز نشده است، لكن تعبداً روى حجيت‏خبر عادل، شما بايد بر طبق نقل زراره عمل كنيد، يعنى روز جمعه، نماز جمعه بخوانيد. اگر از شماپرسيدند: چرا؟ نمى‏توانيد بگوييد: «قال الامام (ع) كذا و كذا». زيرا شما نمى‏دانيد كه امام چنين‏مطلبى را فرموده است، شما در مقام تعليل اينجورى مى‏گوييد: «لان زرارة روى وجوب صلاةالجمعة» و زراره عادل است «و يجب ترتيب الاثر على قول العادل». پس معناى ثبوت تعبدى وجوب‏ترتيب اثر بر قول عادل و نقل زراره است.
    بنا بر اين، سؤال مى‏كنيم: آيا اين وجوب ترتيب اثر تعبداً، معروضش روايت زراره است يا قول‏امام است؟ آيا اين راه را بايد از عوارض روايت تلقى كنيم يا از عوارض قول امام؟ به قول الامام‏ارتباطى ندارد، شما در بحث حجيت خبر عادل مى‏گوييد: «يجب ترتيب الاثر على نقل العادل، يجب‏ترتيب الاثر على رواية العادل» پس، معلوم مى‏شود كه اين وجوب ترتيب اثر كه از آن تعبير به ثبوت‏تعبدى مى‏كنيم، از خواص روايت است، از آثار نقل زراره است، از عوارض حكايت قول امام است،نه از عوارض نفس قول امام.
    پس، اگر شما ثبوت را ثبوت تعبدى گرفتيد، باز نمى‏توانيد موضوع را قول الامام قرار بدهيد،بايد موضوع را روايت زراره قرار بدهيد و اگر موضوع را روايت زراره قرار داديد، باز اشكال‏برمى‏گردد كه شما در بحث حجيت خبر واحد، نه از كتاب بحث مى‏كنيد و نه از سنت محكيه، نه ازاجماع و نه از عقل.
    هذا كله، در صورتى است كه مقصود از سنت، سنت محكيه باشد، كه يك معناى عام و جامعى‏است كه هم سنت محكيه و هم سنت حاكيه را شامل مى‏شود.
    به عبارت روشنتر؛ هم قول الامام سنت است، هم روايت زراره سنت است، اين مصداق يك‏سنت و آن هم يك مصداق سنت است و هر دو در موضوع علم اصول نقش دارند. براى اين كه هردوى آنها سنت است و اگر شما براى سنت معناى جامعى قائل شويد، مرحوم آخوند(ره) مى‏فرمايدكه ما از اشكال قبلى مى‏گذريم. مانعى ندارد كه خود خبر الواحد موضوع باشد، براى اين كه خبرالواحد هم خودش يكى از دو مصداق سنت است و همين طور در باب روايتان متعارضتان؛ امااشكال ديگرى مى‏كنيم: در يك سلسله از مسائل علم اصول، مخصوصاً مباحث الفاظ و حتى در غيرمباحث الفاظ، مى‏بينيم كه بحث از ادله اربعه نيست، نه از كتاب و نه از سنت (به هر دو معنا: چه سنت‏محكيه و چه سنت حاكيه) از هيچ كدام از اينها بحث نمى‏كنند، مثل اين كه مى‏گوييد: «صيغةُ افعل،هيئة افعل هل تدل على الوجوب أم لا؟» آيا مقصود شما از اين اِفعل، اِفعل‏هاى وارد در كتاب و سنت‏است يا مطلق اِفعلى است كه در كلمات عرب استعمال مى‏شود و حتى از موالى عرفيه صادرمى‏شود؟
    شاهد اين كه در اين مسأله بحث عامى داريد، اين است كه به تبادر تمسك مى‏كنيد، به لغت‏تمسك مى‏كنيد، به فهم عرف تمسك مى‏كنيد، پاى عقلاء را در كار مى‏آوريد، اينها دليل بر اين است‏كه موضوع بحث شما خصوص اِفعل وارد در كتاب و سنت نيست و همين طور در باب هيئت«لاتفعل» همين طور در باب مشتق، اين مشتقى كه يك بحث مهم اصولى است شما بحث مى‏كنيد كه‏آيا در خصوص متلبس حقيقت دارد يا در اعم از متلبس و ما انقضى حقيقت است؟ آيا موضوع بحث‏شما «المشتق الوارد فى الكتاب و السنة» است يا موضوع بحث شما مشتق در لغت عرب است؟ البته‏اين منافات ندارد و

    خلاصه اشكال برفرض دوم

    اگر سنت را به معناى عامى گرفتيد، ما آن اشكال را روى احتمال اول كنار مى‏گذاريم، اما اين‏اشكال را پيش مى‏آوريم كه شما در اين مباحث آيا بحث از عوارض ادله اربعه مى‏كنيد؟ شما در باب‏مشتق بحث از عوارض ادله اربعه داريد يا بحث از كلى مشتق داريد؟ شما در هيئت «افعل» و«لاتفعل» بحث از عوارض ادله شرعيه داريد و يا بحث از كلى هيئت «افعل» و «لاتفعل» داريد؟ لذا اگرموضوع را ادله اربعه بگيريد، اگر دليليّت را هم از كنارش برداريد، اگر براى سنت هم معناى عامى‏قائل شويد كه هم سنت حاكيه و هم سنت محكيه را شامل شود، آنگاه مى‏پرسيم: از عوارض كدام يك‏از ادله اربعه بحث مى‏شود؟

    نقدى بر آخوند(ره)

    اينجا اين نكته را به عنوان دفاع از مرحوم آخوند(ره) و تأييد اين جمله از كلام ايشان عرض‏مى‏كنم: ممكن است شما در اينجا يك اشكالى به مرحوم آخوند(ره) كنيد و بگوييد ما در مطلق مشتق‏بحث مى‏كنيم، در مطلق هيئت «افعل و لاتفعل» بحث مى‏كنيم، اما مسأله اين است كه اگر ما در جنس‏مشتق به طور كلى بحث كرديم و بحث ما از عوارض ذاتى جنس بود، آيا عوارض ذاتى جنس‏نمى‏تواند عوارض ذاتى نوع باشد؟ اگر چيزى عرض ذاتى حيوان قرار بگيرد، به عنوان اين كه حيوان‏جنس انسان است و انسان يكى از انواعى است كه واقع در تحت اين جنس است، آيا عرض حيوان،عرض انسان نيست؟ پس، مانعى ندارد كه ما نزاع را در مطلق مشتق قرار بدهيم و بحث از عوارض‏ذاتى مشتق به طور كلى كنيم. نتيجةً مى‏خواهيم در شرعيات از آن استفاده كنيم و منافات ندارد كه‏موضوع، ادله اربعه باشد. زيرا مشتقى كه در ادله اربعه واقع مى‏شود، مثل انسانى است كه در تحت‏جنس حيوان قرار گرفته است، اين هم يكى از انواع مشتقى است كه در تحت اطلاق مشتق و جنس‏مشتق قرار گرفته است. آن وقت اگر شما از عوارض ذاتى جنس مشتق بحث كنيد، مى‏گوييم:عوارض ذاتى جنس، عوارض ذاتى نوع هم حساب مى‏شود و ما بيشتر از اين نمى‏خواهيم كه‏موضوع علم «ما يبحث فيه عن العوارض» باشد، حالا واسطه در كار باشد يا نباشد.

    پاسخ نقد پيشگفته

    عقيده صاحب فصول اين است كه عرض ذاتى جنس، نمى‏تواند عرض ذاتى نوع واقع شود،بلكه عرض ذاتى جنس نسبت به نوع، عنوان عرض غريب را پيدا مى‏كند. پس، اگر صاحب فصول‏عرض ذاتى جنس را عرض ذاتى نوع مى‏دانست، جواب از اين اشكال مرحوم آخوند(ره) مى‏شد، اماچون صاحب فصول اين را قائل نيست، لذا اشكال مرحوم آخوند(ره) به قوت خودش باقى مى‏ماند.
    نتيجه بحث اين شد: اگر ما موضوع علم اصول را آنطورى كه مشهور و محقق قمى قرار دادند،قرار بدهيم يعنى موضوع، ادله اربعه بوصف كونها ادلة باشد، اين مورد اشكال صاحب فصول بود كه‏ديروز عرض كرديم و اگر موضوع علم اصول را اينطورى كه خود صاحب فصول قرار داده است‏بدانيم كه ذوات ادله اربعه است، نه «بوصف كونها ادلة» ايشان دليليّت را از دائره موضوعيت ادله‏اربعه خارج كرده است، اگر اين حرف را بزنيم، اين مورد اشكال مرحوم آخوند(ره) است به همان‏صورتى كه ديروز و امروز مطرح شد كه اگر مقصود از سنت، سنت محكيه است، آن اشكال را دارد واگر اعم از سنت محكيه و حاكيه باشد، اين اشكال در رابطه با مباحث الفاظ بيشتر وارد است.

    نظر مرحوم آخوند(ره) در موضوع علم اصول

    چون موضوع علم، جامع بين موضوعات مسائل آن علم است و ارتباط بين موضوع علم وموضوعات مسائل ارتباط كلى و افراد و طبيعى و مصاديق است، پس مى‏گوييم: موضوع علم اصول‏قدر جامع و عنوان كلى مشترك بين موضوعات علم اصول است، ولى آن عنوان كلى را نمى‏دانيم،فقط از طريق مسائل و موضوعات مسائل به آن اشاره مى‏كنيم، «لانعلم اسمه و لاعنوانه»، بلكه به‏همين مقدار مى‏شناسيم كه قدر جامع بين موضوعات مسائل علم اصول است.

    نقد نظريه مرحوم آخوند(ره)

    اولاً: به ذهن انسان بعيد مى‏آيد كه موضوع آن قدر ابهام داشته باشد كه ما از طريق اشاره آن رامعرفى كنيم و مخصوصاً با فرمايشى كه امام بزرگوار (مدّ ظله العالى) در يك رساله دو سه صفحه‏اى‏مختصر كه در رابطه با علم اصول در سابق مرقوم فرموده‏اند، در بحث تقريراتشان هيچ مسأله‏موضوع علم اصول را مطرح نكرده‏اند، اما آن رساله‏اى كه به قلم خود ايشان هست، دو سه صفحه هم‏بيشتر نيست، آن قسمت آخرش در رابطه با تمايز است، تقريباً يك صفحه و نيم در رابطه با موضوع‏علم اصول است و من در سابق اين را بدست آورده بودم و پيش من هست.
    ايشان مى‏فرمايند: شايد اين معنايى كه مرحوم آخوند(ره) مى‏فرمايند قدرى تقريباً عيب باشددر علم اصولى كه اين همه بزرگان و فحول عمر خودشان را در آن صرف كردند و كتابها در اين رابطه‏نوشتند و

    بحث اخلاقى (ماه رجب)

    ماه، ماه رجب است، ماه رجب از لحاظ دعا بين شهور يك امتياز كاملى دارد و افرادى بودند كه‏حداكثر استفاده دعايى را مى‏كردند و همينطور عبادات ديگرى كه در اين ماه است كه خودم را عرض‏مى‏كنم كه موفق نيستم و هم چند شبى را كه در پيش هست، به نام ايام البيض ماه رجب كه شب‏سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم است، همينطور از نظر دعا هم امتياز خاصى دارد، اين موقعيتهايى كه‏براى ما پيش مى‏آيد.
    مسأله دعا را يك مسأله جزئى نگيريم، مخصوصاً با اين شرايطى كه الان ما در آن واقع هستيم كه‏انسان احساس مى‏كند كه دنياى قدرت تصميم گرفته است براى كوبيدن ما، نه كوبيدن ما، بلكه‏كوبيدن اسلام و اينطورى كه من حس مى‏كنم به صورت استنباط خودم، اين مسائل فعلى ما هم يك‏ارتباط كامل با مسأله فلسطين دارد، براى اين كه اينها متوجه شدند كه فرياد اسلام هر روزى در يك‏كشورى و در يك منطقه‏اى بلند خواهد شد، اين شوخى نيست. اين مبارزه‏اى كه فلسطينيها بااسرائيل حاكم بر فلسطين دارند، شما ديديد و شنيديد چه شكنجه‏هايى كه تاريخ كمتر نظيرش رانشان مى‏دهد، اينها در باره اين مردم بيچاره و مسلمان اعمال مى‏كنند و آنها هم از خودشان مقاومت‏نشان مى‏دهند. اينها ريشه همه مسائل را ايران و انقلاب مى‏دانند، اينها تصميم دارند كه به هروسيله‏اى كه شده لااقل نگذارند كه ما به هيچ وجه رشد پيدا كنيم و نگذارند صداى انقلاب از اين‏مملكت خارج بشود.
    خودم را عرض مى‏كنم كه در مسائل سياسى، به مقتضاى اين كه طلبه هستم، به آن نحو واردنيستم، حالا به بركت انقلاب همه تا حدى يك شمّ سياسى بحمداللَّه پيدا كرده‏اند، من خودم معتقدم‏كه اين مسائلى كه اينجا پيش آمده است، رابطه مستقيم با مسأله فلسطين دارد و اينها به عقيده‏خودشان گفتند بايد جلوى آب را از سرچشمه بست و كار را در همان ريشه بايد از بين برد و ريشه‏ايران است.
    لذا تمام اين كارهاى صدام ديكته شده است و دستورى است كه مستقيماً از طرف آمريكا صادرمى‏شود و از طرف وزير خارجه‏اش كه اين روزها در فلسطين و سوريه و لندن مشغول همين‏كارهاست. ما ضمن اين كه بحمداللَّه نيروهاى ارزشمندى داريم، جوانهاى متعهدى داريم، ولى‏فراموش نكنيم آنكه ما را به اينجا رسانده است، پشتوانه حقيقى ما قدرت الهى و خداوند تبارك وتعالى است و فكر نكنيم كه ديگر مسأله تمام شد، ديگر احتياجى نداريم كه از خداوند استمداد كنيم،ديگر نيازى نداريم كه او ما را كمك بكند!!
    اين، يك مسأله دائمى است، هميشه بايد به اين پشتوانه الهى توجه داشته باشيم، هميشه بايدبدانيم كه تنها قدرتى كه از ما پشتيبانى مى‏كند، فقط قدرت خداوند تبارك و تعالى است كه مافوق‏قدرتهاست. لذا به عنوان تذكر از برادران عزيز و سروران مكرم جداً مى‏خواهم كه اين موقعيت دوسه روزه را كاملاً استفاده كنيد، بلكه ان شاء اللَّه با عنايت خداوند تبارك و تعالى و با استمداد از قدرت‏مطلقه حق تعالى بتوانيم بر قدرتهايى كه در برابر اين اسلام ايستاده‏اند، بايستيم و ان شاء اللَّه اسلام رادر سطح جهان گسترش و توسعه بدهيم. والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.

    تمرينات

    اشكال آخوند(ره) بر دفاع شيخ را توضيح دهيد
    نظر مرحوم آخوند(ره) پيرامون موضوع علم اصول را توضيح دهيد
    نقد امام بر نظريه مرحوم آخوند(ره) را بيان كنيد