• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 40 موضوع علم اصول 16

    مقدمه درس


    الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.

    متن درس


    اشكال اساسى ديگرى بر نطريه مرحوم بروجردى

    اشكال ديگرى بر مرحوم آقاى بروجردى (اعلى الله مقامه الشريف) و مشهور وارد است: بنا براين كه حرف ايشان با حرف مشهور دوتا باشد كه واقعاً هم دوتاست، پس شما جامع بين محمولات‏مسائل را (يعنى همه مسائل) و مشهور هم جامع بين موضوعات مسائل (يعنى همه موضوعات را)را ملاك تمايز قرار مى‏دهيد، مقصود شما از اين جامع چه نوع جامعى است؟ ما در اين رابطه سه جورجامع مى‏توانيم تصور كنيم؛ يكى جامع صنفى و ديگرى جامع نوعى و سوم جامع جنسى. ما مى‏بينيم‏كه گروهى از افراد يك نوع، اگر در يك جهتى مشترك باشند و اين جهت تنها در اين گروه تحقق‏داشته باشد، اينها صنف را تشكيل مى‏دهند كه معناى صنف يعنى گروهى از افراد يك نوع كه زيرپوشش يك جامع مضيقى قرار گرفته‏اند كه غير از جامع نوعى است. مثلاً در باب انسان كه حساب‏بكنيم، انسان سفيد پوست، صنفى از نوع انسان است و انسان يك معناى عامى است كه هم شامل‏سفيدپوست مى‏شود، هم شامل سياه‏پوست مى‏شود و هم شامل نژادهاى ديگر، اين عنوان‏سفيدپوست يك جامع صنفى است كه گروهى از افراد انسان را زير پوشش خودش قرار داده و اين‏عنوان غير از افراد اين گروه را شامل نمى‏شود، ما از اين تعبير مى‏كنيم به جامع صنفى.
    پس انسانهاى سفيدپوست جامعى دارند به نام جامع صنفى كه آن جامع همان سفيدپوست بودن‏است، همين انسانهاى سفيدپوست، علاوه بر جامع صنفى يك جامع نوعى دارند كه عبارت از انسان‏است كه اين جامع نوعى هم اين صنف را شامل مى‏شود و هم ساير اصناف همين نوع را شامل‏مى‏شود، تمام انسانهاى عالم با هر رنگى باشند و با هر كيفيت باشند، اين انسان به عنوان يك جامع‏نوعى همه اينها را شامل مى‏شود و همين انسانهاى سفيدپوست يك جامع جنسى دارند كه او عبارت‏از حيوان است كه اين جامع جنسى علاوه بر اين كه افراد و اصناف اين نوع را شامل مى‏شود، سايرانواع حيوان را هم شامل مى‏شود، بقر و غنم هم در اين جامع جنسىِ حيوان شركت دارند. پس درنتيجه، هم عنوان حيوان به عنوان جامع مطرح است و هم انسان به عنوان جامع مطرح است و هم‏سفيدپوست به عنوان جامع مطرح است، لكن از يكى تعبير مى‏شود به جامع صنفى و از ديگرى تعبيرمى‏شود به جامع نوعى و از ديگرى تعبير مى‏شود به جامع جنسى.
    اينجا هم از مرحوم آقاى بروجردى (اعلى الله مقامه الشريف) و هم از مشهور سؤال مى‏كنيم كه‏اين كلمه جامع را كه شما در اينجا بكار برديد، شما مى‏فرمائيد جامع بين محمولات مسائل، مشهورهم مى‏گويند جامع بين موضوعات مسائل، آيا مقصود شما از جامع كدام يك از اين اقسام ثلاثه جامع‏است؟ آيا جامع صنفى مراد است يا جامع نوعى مراد است يا جامع جنسى؟ ما اينجا قرائن و شواهدى‏داريم كه مقصود هر دوى اينها جامع نوعى است، نه جامع صنفى مضيق و نه جامع جنسىِ خيلى‏وسيع، بلكه جامع نوعى مقصود اينهاست، آن قرائن و شواهد يكى اين است كه مشهور مى‏گويند كه‏موضوع علم با موضوعات مسائل نسبتشان طبيعى و افراد طبيعى است و كلى و مصاديق كلى است،معلوم مى‏شود كه اين جامع را نوعى فرض كرده‏اند و موضوعات مسائل را به عنوان افراد اين جامع ومصاديق اين جامع، والاّ اگر مقصودشان جامع جنسى بود، بايد تعبير كنند كه موضوعات مسائل انواع‏موضوع علم است، يعنى هر كدامشان يك نوع است و جامع عبارت از جنس است، در حالى كه‏اينطورى تعبير نمى‏كنند از موضوعات مسائل به عنوان افراد تعبير مى‏كنند و از جامعى كه از آن تعبيربه موضوع علم مى‏شود، به عنوان طبيعى تعبير مى‏كنند.
    پس معلوم مى‏شود كه جامع جنسى مراد مشهور نيست و همينطور جامع صنفى هم نيست. براى‏اين كه در صنف، كلمه طبيعى و افراد به كار برده نمى‏شود، طبيعى يعنى نوع، يعنى جنس و فصل، اين‏هم ظاهرش همين جامع نوعى است و علاوه اگر مقصود، جامع صنفى يا جامع جنسى باشد، در علم‏صرف و نحو ما با مشكلات مواجه مى‏شويم، چرا؟ براى اين كه در علم نحو يك صنف را معربات‏تشكيل مى‏دهد و يك صنف را مبنيات تشكيل مى‏دهد. اگر جامع، جامع صنفى است، معربات به‏عنوان يك صنف مطرح است، مبنيات به عنوان صنف ديگر مطرح است، در حالى كه هر دو صنف رادر علم نحو به عنوان علم واحد پيش آورده‏اند و همينطور موضوع علم نحو را «كلمه و كلام» قرارداده‏اند «من حيث الاعراب و البناء»، و موضوع علم صرف را «كلمه و كلام» قرار دادند «من حيث‏الصحة و الاعتلال»، اين دليل بر اين است كه جامع جنسى مراد آنها نبوده، براى اين كه اگر جامع‏جنسى مراد بود، بايد موضوع علم صرف و نحو كلمه و كلام باشد، براى اين كه جامع جنسى كلمه وكلام است، اما مى‏بينيم همين كلمه و كلام را دو نوعش كردند، يك نوع را به عنوان اعراب و بناموضوع علم نحو قرار دادند و نوع ديگر را به نام صحت و اعتلال موضوع علم صرف قرار دادند.
    لذا در اين معنى نبايد ترديد كرد كه مقصود مشهور از جامع بين موضوعات مسائل، جامع نوعى‏است و مقصود مرحوم آقاى بروجردى (اعلى الله مقامه الشريف) از جامع بين محمولات مسائل،جامع نوعى است كه حدّ متوسط بين جامع صنفى و جامع جنسى است. حالا اين سؤال را مى‏كنيم:فرض كنيد كه علم نحو صد تا مسأله مسلمه دارد كه هيچ ترديدى نيست در اين كه اين صدتا جزوعلم نحو است، يك مقدارى هم مسائل مشكوكه دارد كه ما نمى‏دانيم اينها جزو مسائل علم نحوهست يا نه و مى‏خواهيم با معيار و ضابطه تمايز، وضع اين مسائل مشكوكه را مشخص كنيم. به‏استناد تمايز بگوئيم كه اين مسائل مشكوكه جزء مسائل علم نحو هست يا نه؟ تمايز براى تشخيص‏وضع مسأله مشكوكه است، حالا سؤال مى‏كنيم: اين جامعى را كه شما مى‏خواهيد به استناد اين جامع‏وضع اين ده‏تا مسأله مشكوكه را مشخص كنيد، بايد اين جامع نوعى باشد، معناى جامع نوعى اين‏است كه تمام افراد خودش را شامل بشود و غير افراد خودش را شامل نشود، شما كه نمى‏دانيد اين‏ده‏تا مسأله مشكوكه، آيا جزو مسائل علم نحو هست يا نه، از كجا جامع نوعى را به دست آورديد؟أيها المشهور! از كجا جامع نوعى بين موضوعات مسائل را بدست آورديد؟ جامع نوعى بين‏موضوعات مسائل يعنى همه موضوعات مسائل، آيا اين ده‏تا مسأله موضوعش جزو موضوعات‏مسائل هست يا نه؟ ممكن است آن جامع بين اين ده‏تا مسأله به حسب مقام احتمال آن صدتا مسأله‏اى‏را كه شما جامع بينشان پيدا كرديد، جامع صنفى باشد و اين ده‏تا مسأله يك صنف ديگر باشد كه مادوتا صنف داشته باشيم، مثل معربات و مبنياتى كه در علم نحو به صورت دو صنف مطرح است وممكن است اين ده‏تا مسأله با آن صدتا مسأله جزو مسائل علم باشند و آن صدتا يك صنف باشند واين ده‏تا صنف ديگر، آن وقت جامع شما كدام است كه براى استكشاف حال اينها ميخواهيد از آن‏استفاده كنيد؟

    تقرير اشكال به بيان ديگر

    به عبارت ديگر، براى شما بايد مشخص باشد كه اين جامع جامع نوعى است، معناى جامع‏نوعى يعنى تمام مصاديق را شامل مى‏شود، مثل كلمه انسان كه ديگر در كلمه انسان هيچ فرقى بين‏مصاديقش نيست، مسلمان باشد، كافر باشد، مرجع باشد، مرتد باشد، صحيح باشد، سالم باشد،معلول باشد، غير معلول باشد، همه در اين عنوان كه جامع نوعى است، وارد هستند. شما مى‏خواهيدالان جامع نوعى در شرائطى كه وضع مسائل مشكوكه براى شما مشخص نشده، از شما مى‏پرسيم: معيار شمابراى تمايز چيست؟ مى‏گوئيد جامع، مى‏گوئيم كدام جامع؟ مى‏گوئيد جامع نوعى، مى‏گوئيم نوعيت‏اين جامع را شما از كجا بدست آورديد؟ تا وضع اين مسائل مشخص نشود، شما نمى‏توانيد عنوان‏جامع نوعى را مشخص كنيد، پس صرف كلمه جامع، مطلب را حل نمى‏كند، جامع بايد به عنوان‏جامع نوعى مطرح بشود و جامع نوعى را هم نمى‏توان با وجود شك در بعضى از مسائل به دست‏آورد.

    طرح يك شبهه و پاسخ آن

    اينجا يك نكته‏اى است كه يك فرقى بين اينجا و موارد ديگر است كه گاهى همين ايجاد شبهه درذهن بعضى از آقايان كرده است كه در موارد ديگر قلّت و كثرت افراد نقشى در مسأله ندارد، يعنى‏انسان به عنوان يك جامع نوعى مطرح است، مى‏خواهد اين انسان ده ميليون فرد داشته باشد يا هزارميليون فرد داشته باشد، قلّت و كثرت افراد در جامع نوعى ايجاد فرق نمى‏كند، براى اين كه ما به‏دست آورديم كه نوع انسان مركب از جنسى است به نام حيوان و فصلى است به نام ناطق، اين جامع‏نوعى مشخص، فرقى هم نمى‏كند كه افراد قليل باشند يا كثير، اما در ما نحن فيه مسأله اينطور نيست،در ما نحن فيه ما دنبال جامع هستيم، يعنى ما جامع را بدست نياورديم، اگر يك كسى پيدا مى‏شد ومى‏گفت علم نحو هزار مسأله بيشتر ندارد، يك مخبر صادق واقع بينى مى‏گفت كه نحو همين هزارتامسأله است و ليس الاّ، بين اين هزارتا مسأله چه از نظر محمولات، بنا بر فرمايش آقاى بروجردى وچه از نظر موضوعات، بنا بر نظريه مشهور، جامع در مسأله انسان، جامع مشخص است و قلّت و كثرت افراد هم در جامعيت انسان و در نوعيّت آن‏هيچ ايجاد فرق نمى‏كند، اما اينجا مسأله اين است كه ما جامع را نتوانستيم بدست بياوريم، مامى‏خواهيم محمولات را كنار هم بچينيم و از مجموعش يك جامعى بدست بياوريم، محمولات‏چند تاست؟ نمى‏دانيم، صدتا يا صد و ده‏تا، براى اين كه احتمال مى‏دهيم كه اين ده‏تا مسأله مشكوكه‏هم جزو مسائل علم نحو باشد، اگر جزو مسائل علم نحو شد، در تشكيل جامع نقش دارد، ممكن‏است اين ده‏تا يك صنف باشد، آن صدتائى هم كه ابتداءً شما برايش جامع

    خلاصه اشكال

    مى‏خواهيم با كمك معيار تمايز بسنجيم كه آيا مسأله‏اى جزو مسائل علم هست يا نه، مى‏گوئيم‏معيار شما چيست؟ مى‏گوئيد جامع، مى‏گوئيم: كدام جامع؟ مى‏گوئيد جامع نوعى، مى‏گوئيم از كجااين جامع نوعى را شما به دست آورديد؟
    در باب تمايز علوم، يكى دو حرف ديگر است كه يكى را بعض الاعلام فرمودند كه قبلاً هم من‏اشاره‏اى به مناقشه در اين حرف كردم، لكن از باب اين كه ايشان يك تفصيلى در اين مسأله ذكركرده‏اند، اين را هم مراجعه بفرمائيد، يك نظريه‏اى هم در باب تمايز بعضى از فلاسفه جديد دارند كه‏آن را هم اشاره مى‏كنيم، ان شاء الله زود اين بحث را تمام مى‏كنيم، بعد هم ببينيم نتيجه بحث چيست‏و ان شاء الله بحث ديگر را.

    نصيحتى براى طلاب و فضلاء

    شرائط ما غير از شرائط علماى گذشته است، روحانيت در آن عصر مسؤوليت چندانى نداشت،حتى جامعه اسلامى خودمان هم كه كلمه اسلامى را هم در آن زمان بايد با مجاز و عنايت به آنهااطلاق كرد، هيچ نظرى و توجهى به روحانيت نداشتند، اين مساجد ما بود در سابق، ما مى‏ديديم كه‏چند تا پيرمرد و پيرزن از پا افتاده كه توى منزل ديگر دلشان تنگ مى‏شد، اول غروب براى اين كه يك‏سرى بيرون بيايند، مى‏آمدند در مسجد و يك نماز جماعتى مى‏خواندند و مى‏رفتند. اما الان اينطورنيست كه كسى بگويد ما سه دوره اصول مى‏خوانيم، حالا شرائط يك شرائط خاصى است، حالا بايدهمه معارف اسلامى مد نظر ما باشد، آن زمان يك كسى مى‏گفت، من اصلاً تفسير نديدم، خيلى هم‏بحثى نبود، براى اين كه اگر تفسير هم مى‏ديد، نه جامعه از آن استفاده مى‏كرد و نه روحانيت استفاده‏مى‏كرد. روحانيت استفاده نمى‏كرد، براى اين كه

    بررسى نظريه آقاى خوئى(ره)



    تمرينات

    نظر استاد در مناقشه نطريه مرحوم بروجردى را توضيح دهيد
    آيا مراد مرحوم بروجردى «ره» و مشهور از جامع، جامع صنفى است يا نوعى
    معيار تمايز را بيان كنيد