• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 40 موضوع علم اصول 15

    مقدمه درس


    الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
    بيانى را كه مرحوم آقاى بروجردى (اعلى الله مقامه الشريف) ذكر فرمودند، علاوه بر اشكالاتى‏كه ديروز ملاحظه فرموديد يكى دوتا اشكال بنيادى و اساسى بر آن وارد است.

    متن درس


    اشكال اساسى اول

    بحث از تمايز علوم چه هدف و غرضى را تأمين مى‏كند؟ ما كه مسائل علم مثلاً اصول را از علم‏فقه يا فلسفه جدا بكنيم و ضابطه و ملاك براى تمايز بيان كنيم، چه فائده‏اى دارد؟ اگر اين معنا مسلم‏باشد كه مثلاً اصول هزار مسأله مشخص، فقه هم هزار مسأله مشخص ديگر دارد، تمايز بين اينها به‏چيست؟ به هر چه مى‏خواهد باشد، ما در مسأله‏اى ترديدى نداريم و نقطه ابهامى براى ما وجودندارد، مى‏دانيم فقه هزار مسأله مشخص دارد، اصول هم هكذا. هر مسأله‏اى را بايد به ليستش مراجعه‏كنيم، اگر در ليست مسائل فقهى بود، «مسألة فقهيه» اگر در ليست مسائل اصولى بود، «مسألةٌاصولية.»
    آيا بحث در تمايز علوم، صرفاً بحث علمى است، ولو اين كه هيچ مشكلى را نمى‏خواهيم حل‏كند و هيچ نقطه ابهامى را برطرف كند يا اين كه چه بسا يك اثر عملى بر آن مرتب مى‏شود؟ به عبارت‏ديگر، تمايز علوم را براى اين مى‏خواهيم كه اگر با يك مسأله مشكوكه برخورد كرديم و شك داشتيم‏كه آيا اين جزو فلان علم است يا جزو فلان علم، از راه ضابطه تمايز به دست بياوريم كه اين مسأله‏جزو مسائل علم فقه است يا جزو مسائل علم اصول. مثلاً در باب استصحاب، اگر ترديد كرديم كه آيامسأله استصحاب كه عبارت اخراى از «لاتنقض اليقين بالشك» است، اين مسألة فقهية مثل «كل شى‏ءطاهر حتى تعلم أنه قذر».
    لقائل ان يقول كه چه فرق مى‏كند بين اين دو، يك روايت مى‏گويد «كل شى‏ء طاهر حتى تعلم أنه‏قذر» يك روايت هم مى‏گويد كه «لاتنقض اليقين بالشك» يا اين كه مسأله، مسأله اصوليه است و درعلم اصول بايد بحث بشود و نه تنها جاى بحثش فرق مى‏كند، بلكه اثر عملى هم امكان دارد كه بر آن‏ترتب پيدا كند.
    اگر كسى گفت كه تقليد (فرضاً) تنها در مسائل فقهيه جريان دارد، اما در مسائل اصوليه علم‏اصول (مثلاً) جاى تقليد نيست، اينجا ثمره پيدا مى‏كند كه استصحاب اگر يك مسأله فقهيه شد،«يترتب عليها جواز التقليد» و اگر يك مسأله اصوليه شد، «لايجرى فيها جواز التقليد»، كه در نتيجه‏مسأله تمايز علوم و ضابطه تمايز را ما براى خاطر به دست آوردن وضع مسأله مشكوكه لازم داريم،يعنى بايد مسأله استصحاب را وسط بگذاريم، ببينيم اگر ضابطه مسائل اصوليه بر آن تطبيق مى‏كند،آن را جزو مسائل علم اصول بشناسيم و اگر ضابطه مسائل فقهيه بر آن تطبيق مى‏كند، جزو مسائل فقه‏بدانيم.
    پس اين بحثى را كه ما به نام تمايز علوم مطرح مى‏كنيم، بحثى نيست كه صرفاً جنبه علمى داشته‏باشد و فقط بخواهيم ببينيم اين هزارتا مسأله اصوليه از هزارتا مسأله فقهيه با اين كه هر دو وضعشان‏مشخص است، تمايز اينها به چيست، اين است مسأله تمايزى كه ما در باره آن بحث مى‏كنيم يا اين كه‏از تمايز علوم به عنوان يك ضابطه مى‏خواهيم در مورد مسائل مشكوكه استفاده كنيم؟
    مثلاً آنكه تمايز را به تمايز اغراض مى‏داند، اگر به يك مسأله‏اى برخورد كرديم، بفهميم غرض‏چيست، اگر غرض مربوط به علم نحو است، بگوئيم اين مسأله مربوط به علم نحو است، اگر غرض‏مربوط به علم ديگر است، جزو آن علم بشناسيم، در حقيقت تمايز علوم بحثش براى استكشاف‏حال مسأله مشكوكه است و اين كه ببينيم اين مسأله مشكوكه فى اىّ علم داخل؟ در كدام علم دخالت‏دارد و بايد در آنجا مطرح بشود و عرض كرديم چه بسا ثمرات عملى هم بر اين ترتب پيدا مى‏كند وثمره فقهى دارد.
    مرحوم آقاى بروجردى كه تمايز را به تمايز جامع محمولات مى‏دانند، آيا مقصودشان از اين‏محمولات چقدر محمولات است؟ صدى پنجاه محمولات، صدى نود محمولات يا صددرصدمحمولات؟ وقتى كه تمايز را به تمايز جامع محمولات مى‏دانند، به حسب ظاهر، مراد ايشان جامع‏بين محمولات تمامى مسائل است، يعنى مسائل علم را تمامش را رديف هم قرار داديم و كنار هم‏چيديم و يك جامعى بين اين محمولات صد در صد مسائل علم پيدا كرديم آن جامع را به عنوان وجه‏امتياز اين علم معرفى مى‏كنيم، حالا اين سؤال پيش مى‏آيد كه شما از طرفى تمايز را به تمايز جامع‏محمولات يعنى همه محمولات مسائل علم مى‏دانيد، از طرفى هم مى‏گوئيد كه آن هم على القاعده‏است، تمايز براى استكشاف حال مسأله مشكوكه است، يعنى از راه وجه تمايز مى‏خواهيم حال‏مسأله مشكوكه را بدست بياوريم كه «هل هذا من جملة علم النحو أم خارج عن علم النّحو؟».

    بيان اشكال اول در قالب دور

    مى‏گوئيم: جامع را شما از كجا بدست آورديد؟ بين هزار مسأله يا هزار و ده مسأله، كدام يك ازاينهاست؟ شما كه الان جامع بين محمولات را به عنوان معيار مشخص مطرح مى‏كنيد، آيا اين ده‏تامسأله مشكوكه در تشكيل جامع نقش داشته‏اند يا نه؟ اگر بفرمائيد نقش داشته‏اند، مى‏گوئيم از كجاشما فهميديد كه اينها جزو علم نحوند تا در تشكيل جامع اينها نقش داشته باشند؟ شما كه در برابراين ده مسأله با شك مواجهيد، نمى‏دانيد كه اينها جزو مسائل علم نحو است يا نه، اگر در تشكيل‏جامع دخالت دارند، يعنى جامع بين هزار و ده مسأله را شما معيار قرار داديد، پس اولاً براى شما قبلاًمشخص شده كه اينها جزو مسائل علم نحو است و ثانياً ديگر فرض شك كه از راه جامع بخواهيديك نقطه ابهامى را برطرف كنيد، براى شما باقى نمى‏ماند. و اگر اينها در تشكيل جامع نقش نداشته‏باشند، جامع را بين هزارتا شما قرار داديد، جواب اين است كه «ثبّت العرش ثم انقش،» اول ثابت‏كنيد كه هزارتا تمامى مسائل علم نحو است، بعد جامع بين اين هزارتا را در نظر بگيريد و اگر قبلاً اين‏معنا براى شما ثابت شده، ديگر تمايز را براى چى لازم داريد؟ با تمايز چه نقطه ابهامى را مى‏خواهيدبرطرف كنيد؟
    پس جامع دو شق بيشتر ندارد؛ يا جامع بين هزارتا، يا جامع بين هزار و ده‏تا، ديگر شق ثالثى دراينجا نمى‏توانيم تصور كنيم، هر دو فرضش اشكال دارد، اگر جامع بين هزارتا باشد، از كجا فهميديدكه تمام مسائل علم نحو را هزار مسأله تشكيل مى‏دهد؟ اگر بفرمائيد ما قبلاً فهميديم، پس ديگر بيان‏تمايز لغو است. زيرا تمايز براى استكشاف حال مسأله مشكوكه است، اگر شما بگوئيد ما فهميديم‏كه علم نحو هزارتا مسأله بيشتر ندارد و جامع را بين اين هزارتا قرار داديم، پس از اول فهميديد كه‏اين ده‏تا خارج از مسائل علم نحو است، در حالى كه فرض ما فرض ترديد است، يعنى از اول‏نمى‏دانيم مسأله چطورى است كه آيا اين ده‏تا جزو مسائل علم نحو هست يا نه.
    اگر بفرمائيد جامع را بين هزار و ده‏تا قرار مى‏دهيم، مى‏گوئيم آوردن اين ده‏تا روى چه حسابى‏بود؟ مى‏دانستيد جزو مسائل علم نحو است يا شك داشتيد؟ اگر مى‏دانستيد جزو مسائل علم نحواست، پس اثرى برتمايز مترتب نمى‏شود.

    توسعه اشكال بر سخن مشهور

    به عبارت ديگر، اينجا تقريباً شبه دورى در كلام ايشان پيدا مى‏شود. زيرا شما مى‏خواهيد وضع‏اين ده مسأله مشكوكه را از راه جامع بين محمولات مسائل علم كشف كنيد، پس در حقيقت، اول‏بايد جامع بين محمولات روشن شود و معيار تمايز در اختيار قرار بگيرد، بعد وضع اين ده مسأله‏مشكوكه روشن شود. پس روشن شدن وضع اين ده مسأله مشكوكه، متوقف است بر بدست آوردن‏جامع بين محمولات تمام مسائل علم نحو، در حالى كه عكسش هم هست، اگر شما بخواهيد جامع‏بين محمولات تمام مسائل علم نحو را بدست بياوريد، متوقف بر روشن شدن وضع اين ده‏تا مسأله‏است. زيرا اگر اين ده‏تا مسأله جزو مسائل باشد، بايد جامع بين هزار و ده‏تا پس روشن شدن وضع اين ده‏تا مسأله متوقف بر جامع بين محمولات مسائل صددرصد علم‏نحو است، در حالى كه جامع بين محمولات صددرصد مسائل هم توقف دارد بر روشن شدن وضع‏اين ده‏تا مسأله، والاّ اگر وضع اين ده‏تا براى شما روشن نشود و شما بيائيد يك جامع بين هزارتا

    سلامت نظريه آخوند(ره) در تمايز، از اشكال پيشگفته

    همين اشكال كه به مرحوم آقاى بروجردى وارد است، به مشهور هم وارد است، چرا؟ روى‏همان معناى معروفى كه از كلام مشهور كرديم، مشهور از يك طرف مى‏گويد كه تمايز علوم به تمايزموضوعات است كه مقصودش از موضوعات همان موضوع علم بود، از طرف ديگر مى‏پرسيم كه‏موضوع علم با موضوعات مسائل چه ارتباط و نسبتى دارد؟ همانطورى كه مرحوم آخوند(ره) درهمين سطور اوليه كفايه فرمودند، جواب مى‏دهند كه موضوع علم، جامع بين موضوعات مسائل‏علم است و نسبتش كلى و مصاديق و طبيعى و افراد است، اما همه مصاديق و موضوعات مسائل راشامل مى‏شود. اينجا همين سؤال را از مشهور مى‏كنيم كه اين موضوعى را كه شما مى‏گوئيم: شما تمايز را براى چه مى‏خواهيد؟ تمايز را براى استكشاف حال مسائل مشكوكه‏لازم داريد، مى‏خواهيد بدست بياوريد كه اين ده‏تا مسأله مشكوكه آيا داخل در مسائل علم نحوهست يا نيست، براى اين لازم داريد، شما كه جامع بين موضوعات مسائل پس تمايز را براى استكشاف حال مسأله مشكوكه نمى‏خواهيد استفاده كنيد، شما قبلاًمى‏دانستيد كه اين ده‏تا جزو مسائل علم نحو نيست و جامع را بين موضوعات آن هزار مسأله فرض‏كرديد، اگر هم ترديد داشتيد و حالا هم داريد كما اين كه قاعده مسأله اين است، مى‏گوئيم جامع بين‏موضوعات همه مسائل كجاست تا ببينيم بر اين تطبيق مى‏كند يا نه؟ «ثبت العرش ثم انقش»، جامع رابديد ببينيم كدام است، جامع بين هزارتا است يا جامع بين هزار و ده‏تا است؟ مردد بين اينها است.شما جامع روشنى نداريد كه به عنوان معيار تمايز و ضابطه تمايز از آن استفاده بكنيد.

    تمرينات

    اشكال اساسى اول بر نظريه مرحوم آقاى بروجردى را توضيح دهيد
    اشكال دور در نظريه مرحوم آقاى بروجردى را توضيح دهيد
    چگونگى سلامت نظريه آخوند(ره) از اشكال در تمايز علوم را توضيح دهيد