شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
موضوع علم اصول
تدریس استاد
متن
40 موضوع علم اصول 11
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
نظريه مرحوم محقق خراسانى(ره) در تمايز علوم
بحث ما در تمايز علوم بود. يكى از آراء و نظرياتى كه در اين باب است، نظريه مرحوم محققخراسانى(ره) صاحب كفايه (اعلى الله مقامه) است كه مىفرمايند: تمايز موضوعات به تمايزاغراض است. با اين كه در اصل مسأله موضوع علم، ايشان با مشهور موافقت كردند و همان راهى راكه مشهور براى نياز هر علمى به موضوع و وحدت آن طى كردهاند، همان راه را هم مرحوم محققخراسانى(ره) طى كرد؛ فقط در معناى عرض ذاتى مخالفتى با مشهور داشتند. اما در مسأله تمايزعلوم، ايشان مخالفت با مشهور كردند و تمايز را به تمايز اغراض مىدانند و البته قبل از ايشان همافرادى قائل به اين معنا شدهاند و نقل شده كه اوّل كسى كه اين حرف را قائل شده، مرحوم مير سيدشريف جرجانى است. ايشان تمايز را به تمايز اغراض دانسته و بعد از او جماعتى از ايشان تبعيّتكردند كه مرحوم محقق خراسانى (اعلى الله مقامه) از آنهاست.
راهى را كه ايشان براى اثبات اين معنا ذكر كردند، تقريباً از صدر و ذيل كلامشان با دقّت اين معنااستفاده مىشود. يكى اين كه حرف مشهور بنا بر عقيده ايشان مستلزم اشكال بود. آن اشكالى كهديروز ملاحظه كرديد كه در يك جمله كوتاهى فرمودند: روى حرف مشهور لازم مىآيد كه هر بابى،بلكه هر مسألهاى يك علم مستقلّ و علم جداگانهاى شود. پس چون حرف مشهور به نظر ايشانمستلزم اين اشكال بود، لذا در اينجا ايشان تبعيت از مشهور نكردند و از آنها جدا شدند.
اما يك جهت ديگرى هم از صدر كلام ايشان استفاده مىشود كه اصلاً نفس العلم با قطع نظر ازتمايزش، عبارت از چيست؟ علم النحو نه تعريف علم نحو، نه موضوع علم نحو، نفس علم النحوعبارت از چيست؟ ما به چه مىگوييم علم نحو؟ به چه مىگوييم: علم فقه؟ ايشان مىفرمايد: هرعلمى عبارت از يك سلسله مسائل متعدّده و متكثّره و متشتّته است، لكن اين مسائل يك جامعمشترك دارد كه همه اينها در دخالت داشتن و تأثير در آن غرضى كه علم براى آن غرض تدوين شده،مشترك هستند. مسائل علم نحو فراوان و متشتت، ولى در عين حال يك قدر مشتركى حاكم بينمسائل علم نحو است كه تمامى اين مسائل در مدخليّت داشتن در آن غرضى كه علم نحو براى آنغرض تدوين شده، مشترك هستند. علم نحو براى غرض «صون اللّسان عن الخطأ فى المقال»تدوين شده است، همه اينها در اين هدف مشترك هستند.
گرچه ايشان اين را براى معناى علم بيان مىكند، لكن همين بيان مقدمهاى است كه ما رامىرساند به اين كه تمايز علوم به تمايز اغراض است. چرا؟ براى اين كه اگر جامع مشترك بينمسائل علم، دخالت داشتن اين مسائل در غرضِ تدوين باشد، معنايش اين است كه آن چيزى كهمىتواند همه مسائل علم را زير پوشش خودش قرار بدهد و به عنوان قدر جامع مطرح باشد، فقطمسأله غرض است. از خارج هم كه پيش اينها تقريباً مسلم است كه بر هر علمى يك غرض بيشترترتب پيدا نمىكند، همانطورى كه براى موضوع، وحدت قائل هستند، براى غرض هم وحدت قائلهستند، لذا مىگفتند: «الواحد لا يصدر الاّ من الواحد»، غرض واحد پيش اينها مطرح است. يعنى معناندارد كه يك علمى دوتا غرض داشته باشد، سهتا غرض داشته باشد. اگر غرض واحد شد و تنهاحافظ مسائل علم زير پوشش واقع شدن اين غرض شد، پس لامحاله تمايز علوم به تمايز اغراضخواهد بود. براى اين كه هر چه در اين علم نقش دارد، و در حفظ وحدت مسائلِ آن نقش دارد، غرضاست، غرض هم «لايكون الاّ واحداً، فكلّ علم له غرضٌ واحد».
پس، مسأله اغراض علم را از علوم ديگر جدا مىكند، و به عبارت ديگر: چون در كلام مرحومآخوند(ره) اما عمده طرف ديگرش است، اگر مسألهاى زير پوشش اين غرض قرار نگرفت، «ليس منمسائل هذا العلم»، پس معلوم مىشود كه هر چه هست و نيست، در رابطه با غرض است. آن كه زيرپوشش غرض قرار مىگيرد، من مسائل هذا العلم، آنكه زير پوشش اين غرض قرار نمىگيرد، ليسمن مسائل هذا العلم.
پس نتيجه اينطور شد كه ملاك در اتصاف يك مسألهاى به اين كه مسأله علم نحو باشد، آنارتباطى است كه بين اين مسأله و بين غرض علم نحو در كار است. اذا كان الارتباط، مسأله نحويهاست. اذا لم يكن الارتباط خارجٌ عن النحويّة. پس معلوم مىشود هر چه اساس كار است، مربوط بهغرض است. اگر زير پوشش غرض قرار گرفت، داخل در علم مىشود و اگر زير پوشش غرض قرارنگرفت، خارج از علم مىشود. لذا در كلام مرحوم آخوند(ره) جنبه اثباتى هم وجود دارد. نه اين كهفقط اشكال بر مشهور و نفى كلام مشهور باشد.
دو نكته قابل توجه در سخن آخوند(ره)
1 - مقصود از اين غرض واحد، عبارت از غرضِ تدوين است، يعنى آن هدفى كه اين علم براىآن هدف تدوين شده و تشكّل پيدا كرده است، مسائلى كنار هم گذاشته شده و به تعبير بعضى ازبزرگان مركّب اعتبارى تحقق پيدا كرده، مقصود ايشان غرض تدوين است، نه غرض تعلّم و متعلّم،كه آيا متعلِّم در مقام تعلّم تشخيص بدهد كه كدام مسأله فقهى است، كدام اصولى است؟ نه، مسألهقبل از رسيدن به اينها مطرح است، مسأله در همان حالى كه علم مىخواهد تدوين شود و تشكّل پيداكند و اين مركّب اعتبارى به نام علم نحو، به عنوان علم مطرح شود، چه چيز سبب شد كه علم نحو،علم معانى و علم فقه را تدوين كنند؟ اولاً غرض، عبارت از غرضِ تدوين است.
2 - آيا علم قبل از آنكه تدوين شود، يكون علماً؟ يا اين كه با تدوين، علم تحقق پيدا مىكند؟ باتدوين علم محقق مىشود، والاّ قبل از آنكه تدوين شود، ما مجموعه مسائل نداريم كه از آن به علمنامگذارى بكنيم. يعنى وقتى كه مسائل علم نحو مدوَّن شد، آن وقت مىگويند: «هذا علم النحو». لذاكه ايشان غرض را، غرض تدوين مىداند. مىگويد: جامع مشترك بين مسائل علم اين است كه اينهادر غرضِ تدوين اشتراك دارند، قبل از آنكه تدوين تحقق پيدا كند، ديگر نه غرضى هست و نهمجموعه مسائل است كه بگوييم: اين مجموعه مسائل دخالت در تحقق اين غرض تدوين دارند.
پس از كلام ايشان نكاتى استفاده مىشد، يكى دليل بر اثبات اين كه تمايز علوم به تمايز اغراضاست و ديگرى اين كه مقصود از غرض، غرض تدوين است و ديگرى اين كه تا تدوين تحقق پيدانكند و اشتراك مسائل در غرض تدوين محقق نشود، اصلاً علم نحو تحقق ندارد. چون علم عبارتاز مجموعه است، عبارت از اين مركب اعتبارى است و اين مركب اعتبارى با تدوين تركيب و تشكّلپيدا مىكند.
اشكالات به مرحوم آخوند(ره) در قبول تمايز اغراض
اشكالاتى به مرحوم آخوند(ره) شده و يا امكان توجه دارد كه اين اشكالات را بايد بررسىبكنيم، ببينيم وارد است، وارد نيست، يا بين آنها فرق است.
اشكال اول بر آخوند(ره) در تأخير غرض از علم و پاسخ آن
شما مىگوييد: غرض از علم نحو «صون اللّسان عن الخطأ فى المقال است، آيا نفس مسائل اين«صون اللّسان» را اقتضا دارد؟ نفس وجود اين مسائل در كتاب سيوطى «يصون اللّسان عن الخطأ فىالمقال» يا بايد كتاب سيوطى وجود داشته باشد، طلبهاى بايد اين كتاب را تعلّم كند و آشنا شود بهمسائل علم نحو، بعد هم در مقام عربى صحبت كردن، رعايت كند مسائل علم نحو را، مقيّد بهمراعات مسائل علم نحو باشد؟ آن وقتى كه مىخواهد بگويد: «جاءنى زيد» و خودش را مقيّدمىبيند به مسائل علم نحو، آنجا ديگر اشتباه نمىكند، آنجا ديگر خطاى فى المقال ندارد، آنجا ديگربه جاى «جاءنى زيد، جاءنى زيداً» نمىگويد.
در نتيجه، اين «جائنى زيدٌ» صحيح كه فائده علم نحو است، اين چند مرحله از علم نحو تأخّردارد. علم نحوى باشد، تعلّم شود، تقيّد به مراعات ضوابط علم نحو در مقام گفتار هم باشد، آن وقتآدم مىگويد: «جائنى زيد»، والاّ هر مرحلهاى لَنگ باشد، انسان «جائنى زيدٌ» نمىگويد. كتاب نحونباشد، «جائنى زيد» نمىگويد، انسان مسائلش را تعلم نكند، «جائنى زيد» نمىگويد، مقيّد بهمراعات ضوابط نحو نباشد، «جاءنى زيد» نمىگويد.
پس، مستشكل مىگويد: آن غرضى كه مترتّب بر علم نحو است، چند مرحله از خود علم تأخّردارد، در حالى كه در مسأله تمايز علوم در رديف خود مسائل بايد تمايز تحقق پيدا بكند، خود كتابسيوطى تمايز از كتاب شرح لمعه داشته باشد، خود مسائل علم نحو تمايز از مسائل فقه داشته باشد.مسأله تمايز را شما بايد در رتبه خود علم و در رديف خود علم يا قبل العلم بررسى كنيد؛ اما اينطورىكه شما تمايز را به تمايز اغراض مىدانيد، اغراض چند مرحله تأخّر دارد، چند مرحله بعد از خودعلم است، چند مرحله بعد از مسائل علم است. چيزى كه بعد از مسائل علم است، چطور مىتواند درمسأله تمايز نقش داشته باشد؟ اين اشكال به مرحوم آخوند(ره) شده است.
جوابش اين است كه شما بين علّت غائيّه در مقام خارج و علّت غائيّه در مقام ذهن را خلط كرديد. اما شما كه غرض خارجى و علّت غائيّه را به وجود خارجىاش مطرح مىكنيد، اين وجودخارجى تأخّر دارد، ما كارى به وجود خارجى نداريم، كارى به آن مرتبه متقدمه كه همان باعثتدوين و محرّكه بر تدوين است، نداريم. لذا نفس همين تعبير و بيان مرحوم محقق خراسانى(ره)خودش جواب از اين اشكال است.
اشكال دوم بر آخوند(ره) در عملى بودن اغراض
اشكال ديگرى كه ممكن است بشود، كما اين كه از تفصيل بعضى از اعلام استفاده مىشود، آياعلوم از نظر اغراض، يك نوع اختلاف اينطورى دارند كه كثيرى از علوم، اغراضشان اغراض عملى وخارجى است، همان غرض متأخّر، اغراض مخصوص است. فرض كنيد علم فقه را وقتى كه انسانخواند، تا خواند «صلاة الجمعه واجبة» مىرود پشت سر امام مىايستد نماز جمعه مىخواند، تافهميد فلان شىء محرّم، آن را ترك مىكند يا علم نحو «صون اللسان عن الخطأ فى المقال» را افادهمىكند، عملاً آدم به جاى «جائنى زيداً» «جاءنى زيدٌ» مىگويد. اين يك اثر عملى و غرض عملىاست كه مترتب بر علم نحو است. كثيرى از علوم همينطور است كه آثارشان آثار عمليه واغراضشان اغراض خارجيه محسوسه است.
اما بعضى از علوم داريم كه غرضشان فقط آشنايى به مسائل آن علم است، اما اثر عملى ديگر برآنها ترتّب پيدا نمىكند، فقط اثرش آشنايى به مسائل آن علم است، مثل علم فلسفه. در تعريف فلسفهمىگويند: آن علمى است كه انسان را آشناى به حقايق و واقعيّات مىكند. اما اثر عملىاش چيست؟اثر عملى خارجى بر فلسفه ترتب پيدا نمىكند، بلكه تنها اثر علمى دارد يا علم جغرافيا، كسى كهجغرافيا مىخواند، تاريخ مىخواند، اثر علم تاريخ فقط آشنايى به تاريخ است، آشنايى به مسائل وحوادث گذشته است. كسى كه علم جغرافيا مىخواند، اثرش اين است كه مىداند كه مثلاً فلانرودخانه در كجاى اروپا واقع شده، فلان كوه در فلان كشور واقع شده، اما بر نفس جغرافيا، بما أنّهعلم جغرافيا، اثرى از نظر عمل ترتب پيدا نمىكند. همين مقدار كه انسان آشنا مىشود بهخصوصيات اراضى و مسائلى كه در رابطه با اراضى است. سؤال اين است كه: اگر تمايز علوم را بهتمايز اغراض بدانيم، بايد بين اين دو سنخ غرض، فرق قائل بشويم و بگوييم: اگر از سرى اول باشدكه غرضها غرضهاى خارجى و حقيقى و عملى است، تمايزش به تمايز اغراض است، اما اگر از سرىدوم باشد، چنين نيست. آيا در مسأله تمايز علوم به تمايز اغراض، بين اين دو غرض فرق وجوددارد؟
پاسخ از اشكال دوّم عملى بودن اغراض
به نظر نمىرسد كه هيچ فرقى وجود داشته باشد. چه فرق مىكند آن غرضى كه باعث بر تدوينعلم نحو شده با غرضى كه باعث بر تدوين علم جغرافيا شده، اين غرضها با هم متفاوت است، اينغرضها با هم تمايز دارد. آن غرض يك غرض عملى است و اين غرض يك غرض علمى است. اگربخواهيد تعبير بهترى كنيد، اين است كه در اينها هم غرض واقعى وجود دارد، منتهى «واقعيّة كلّشىء بحسبه»، واقعيّت هر چيزى به حساب خودش است. آيا وقتى كه مىگوييم: «زيدٌ عالمٌ» و بهحسب واقع هم عالم است، از يك واقعيتى برخوردار نيست؟ واقعيت علم به اين است كه در جاىخودش و در ظرف خودش تحقق داشته باشد. مگر شما نمىگوييد: يكى از اقسام وجودات وجودذهنى است، آيا وجود ذهنى يعنى وجود دروغى؟! يا واقعيت دارد؟ منتهى واقعيّت وجود ذهنى بهاين است كه در ذهن تحقق پيدا بكند، در ظرف خودش تحقق پيدا بكند، نه اين كه واقعيت وجودذهنى اين است كه تبدّل به وجود خارجى پيدا بكند. وجود خارجى واقعيّتش به تحقق در خارجاست، وجود ذهنى هم واقعيتش به تحقق در ذهن است، هر دو در واقعيت اشتراك دارند.
پس، اينطور نيست كه اگر چيزى فرضاً براى ما خارجيت محسوسه نداشت، ما بگوييم: «هذاليس له واقعية»، بعد از آن كه هر دو در واقعيت مشترك هستند، هم غرض عملى واقعيت دارد، همغرض علمى واقعيت دارد. اگر تمايز علوم به تمايز اغراض شد، ديگر فرقى بين غرض عملى وغرض علمى به نظر ما
تحليلى پيرامون تمايز علوم به تمايز اغراض
بحث در اين جهت است كه اصل تمايز علوم به تمايز اغراض يكى اين كه: بايد براى هر علمى، غرض واحد قائل بشويم. اگر كسى پيدا شد و گفت: ما دليلنداريم كه هر علمى بايد غرض واحد داشته باشد، ممكن است كه علمى دو غرض داشته باشد، چهدليلى داريد كه هر علمى بايد غرض واحد داشته باشد؟ اگر كسى در اين مرحله مناقشه كرد، حرفمرحوم آخوند(ره) به طور كلّى از بين مىرود. براى اين كه اگر فرض كرديم علمى امكان دارد دوتاغرض داشته باشد، ديگر «ما معنى تمايز العلوم بتمايز الاغراض؟»
ديگرى اين كه: ممكن است كسى وحدت غرض را هم قائل بشود، همينطورى كه اينها قائلهستند، اما بگويد: قبل الغرض، يك جهت تمايزى بين علوم وجود دارد كه با وجود آن نوبت بهغرض نمىرسد؛ يعنى آن تقدم بر غرض دارد، مسأله تمايز در آن رابطه حل مىشود و ديگر مجالىبراى غرض باقى نمىماند.
در اين دو جهت، مخصوصاً در جهت دوم تأمل كنيد، چون جهت اول قدرى «كالمتسالم عليهبينهم» است كه براى هر علمى يك غرض قائل شدند، اما براى جهت دوم كه قبل از آنكه به غرضبرسيم، در رتبه متقدمه بر غرض، جهت امتيازى تحقق دارد يا اين كه حتماً بايد روى پايه غرض،تمايز تحقق پيدا كند؟ احتياج به توجه بيشترى دارد.
تمرينات
نظريه مرحوم محقق خراسانى(ره) در تمايز علوم را بيان كنيد
اشكال اول بر نظريه آخوند(ره) در تأخر غرض از علم و پاسخ آن را توضيح دهيد
اشكال دوم بر نظريه آخوند(ره) در عملى بودن اغراض و پاسخ آن را توضيح دهيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...