• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • دهمين درس از مباحث تفسير حديث معراج توسط حضرت آيت الله استاد مصباح.
    «بسم الله الرحمن الرحيم»
    «والحمد لله رب العالمين و الصلات و السلام على سيد محمد و آله الطاهرين يا احمد انذر الدنيا و اهلها و احب الاخرة و اهلها. قال يا رب و لم اهل الدنيا و اهل الاخره؟ قال اهل الدنيا من كفر اكره و ذكره و نومه و غضبه».
    بخش ديگرى است از روايت شريفه معراجى در اين فراز خداى متعال به حبيبش پيغمبر اكرم (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) خطاب مى‏فرمايد. مى‏فرمايد نسبت به دنيا و اهل دنيا دشمن باش. و آخرت و اهل آخرت را دوست بدار. حضرت سوال مى‏فرمايد كه اهل دنيا چه كسانى اند و اهل آخرت چه كسانى اند؟ يعنى علائم و آثار اهل دنيا و اهل آخرت كدام است؟ تعدادى از صفات برجسته دنيا پرستان را خداى متعال ذكر مى‏فرمايد در مقابلش هم تعدادى از صفات آخرت خواهان را. مقدمتاً عرض بكنم كه آن چه در لسان شرع اعم از قرآن كريم و روايات شريفه آمده در باره محبت دنيا و محبت آخرت و مدح اهل آخرت و ذم اهل دنيا منظور اين مرحله از وجوب كه اسمش مرحله زندگى در دنياست و مرحله بعد كه زندگى آخرت است، منظور اين نيست كه كسانى كه در اين مرحله زندگى مى‏كنند اهل دنيا هستند و كسانى كه در آخرت زندگى مى‏كنند اهل آخرتند. به اين معنا همه كسانى كه در دنيا زندگى كرده‏اند اهل دنيا بوده‏اند بعد همه در عالم آخرت اهل آخرت خواهند بود. پس اين اهل دنيا و اهل آخرت منظور اين نيست كه كسانى كه در مرحله‏اى از زندگى به نام زندگى دنيا زندگى مى‏كنند يا كسانى كه از اين دنيا رفته‏اند و در عالم آخرت زندگى مى‏كنند. يا مدح دنيا كه شده، مدح آخرت شده و مذمت دنيا و ذم دنيا در روايات خيلى شايع است. در خود قرآن كريم هم اين منظور اين نيست كه كسانى كه دوست مى‏دارند آب و خاك اين عالم را، زمين و آسمان اين عالم را، يا زندگى در اين عالم را خود همين علاقه داشتن به اين موجوداتى كه در اين عالم هستند، اين ضرر داشته باشد، مذمت داشته باشد. يا كسانى كه اهل آخرت هستند، آخرت طلب هستند، يعنى كسانى كه هر چه در عالم اخرت است دوست مى‏دارند. يا هر چه در عالم آخرت است خوب است يا هر چه در عالم دنيا است بد است. اين طور هم نيست. جهنم هم در عالم آخرت است و جهنم مدحى ندارد. در دنيا هم جاهاى عبادت خدا هست. مشاهد مشرفه هست. مساجد و معابد هست. جاهايى كه بندگان خدا اطاعت خدا كردند، در راه خدا به شهادت رسيدند، اينها مذمتى ندارد. پس خوب به مدح آخرت و مذمت دنيا مال موجودات در اين عالم يا موجودات در آخرت نيست. در آخرت هم موجودات ممدوح وجود دارد هم موجودات مذموم در دنيا هم موجودات ممدوح وجود هم مذموم.
    پس اينكه مدح مى‏شود اهل آخرت يا حب آخرت و مذمت مى‏شود از دنيا منظور چيست؟ منظور اين است كه هر انسانى مسلماً هم زندگى دنيوى دارد هم زندگى اخروى. كسانى هستند كه تنها نظرشان را به همين زندگى مى دوزند و ديگر توجه‏اى به ماوراى آن ندارند. محور افكارشان و انديشه هايشان و گفتارشان را امور دنيا تشكيل مى‏دهد. تعلق خاطرشان به لذت‏هاى دنيا است و نعمت‏هاى دنيا، ديگر يادى از آخرت هم نمى‏كنند يا اگر به ذهن‏شان خطور هم بكند، جاذبه‏اى برايشان ندارد. البته هر دو اينها مراتبى دارد. دنيا پرستان آنهايى كه در نهايت درجه دنياپرستى هستند كسانى‏اند كه اصلاً عالم آخرت را قبول ندارند، انكار مى‏كنند يا شك دارند كه عالم آخرتى هم هست يا نه. «بل هم فى شك منها». يا اگر هم ظنّى دارند در صدد اينكه ظنّشان را تبديل به يقين كنند، ايمان پيدا بكنند بر نيامدند. اينها يك دسته هستند كه خب صاف و صريح كافر هستند و هيچ اميدى به نجاتشان نيست. «و اعتدنا لمن كد بالساعة سعيرا». اينها افراد بر جسته اهل دنيا هستند كه هيچ توجه‏اى به آخرت ندارند وجودش را قبول ندارند.
    مرتبه نازل‏ترش كسانى هست كه قبول دارند كه عالم آخرتى هم هست ايمان دارند به اين عالم ولى ايمانشان در عمل‏
    تأثيرى ندارد، با كسانى كه منكر آخرت هستند عملاً تفاوتى ندارند. چنين ايمانى هم پايدار نخواهد ماند. ايمانى كه هيچ اثر عملى نداشته باشد مثل درختى است كه آب به آن ندهند. خواه ناخواه مى‏خشكد. «ثم كان عاقبت الذين اساء السوءً ان كذبواآياتنا و كانوا بها يستحضعون». حال اگر آيه را درست خوانده باشم ذيل آن را. وقتى آدم عمل نكند به مغتضاى ايمانش تدريجاً ايمان ضعيف مى‏شود و كم‏كم از بين مى‏رود. وجودش كالعدم مى‏شود. اينها درجه دوم كسانى اند كه نهايتاً ملحق مى‏شوند به كفار اليعاذ باللَّه. مراتب بعدى يشان اين است كه بيشتر توجه‏شان به دنيا است تا برسد به افرادى كه «خلفوا عملاً صالحاً و آخر السئيات». يك مقدارى دنيا، يك مقدارى آخرت. در مقابلش هم كسانى اند كه اهل آخرت در درجه اول خانه‏هايى كه دنيا برايشان هيچ جاذبه ندارد، هيچ اصالتى ندارد، اگر دنبال زندگى دنيا و امور دنيا هستند فقط به خاطر اين است كه خدا دستور داده، به خاطر اين كه مظاهر الهى را در اين دنيا تجسس مى‏كنند، آيات الهى را تماشا مى‏كنند دنيا را ملآتى قرار دادند براى ظهور صفات الهى، به خود دنيا اصالتاً توجه‏اى ندارند، مثل مرعاتى است، آينه‏اى است كه در آن عكس محبوبشان و ظهور آثار صفات او را مشاهده مى‏كنند.
    خب اينها گفتن شان آسان است، به زبان آسان است يك همچنين حرفهايى زدن خيلى هم شيرين است اما در عمل آيا چه اندازه آدم مى‏تواند اين جورى باشد، آن با خدا است. به هر حال كار آسانى نيست به چنين مقامى رسيدن كه اصالتاً توجه‏اى به هيچ چيز دنيا نداشته باشند. به هر حال يك مرتبه‏اى است مال اولياء كاملين خدا، كه هيچ توجه اصيلى به دنيا ندارند. توجه شان توجه مرعاتى است، وسيله‏اى است، اگر دنبال امور دنيا مى‏روند كه به خاطر اين است كه وسيله‏اى است براى سعادت ابديشان. البته آن هم مراتبى دارد كه سعادت ابدى را در چه بدانند، در بهشت، بهشتى كه فقط امور سورى و لذايذى شبيه لذايذ دنيا در آن است مى‏آيند بالاتر تا برسد به آن كسانى كه جزء به خدا توجهى ندارند. اينها آخرت خواهان هستند. بين اين دو تا مراتب فراوانى است، شبيه بى نهايت مراحل. بسيار مراتب مختلفى بين اين دو حد وجود دارد. آيات كريمه قرآن و رواياتى كه در مقام مدح آخرت و اهل آخرت يا مذمت دنيا يا اهل دنيا است، به طور كلى صفات آخرت خواهان و دنياپرستان را ذكر مى‏كند كه خودش مراتب دارد. بعضى همه اين صفات را دارد، بعضى، بعضى از آن را دارند، بعضى مرتبه شديدش را دارند، بعضى‏ها هم مرتبه ضعيف رادارند. اگر مثلاً براى اهل دنيا بيست صفت ذكر كرده، حالا يكى از آن در يك نفر نبود، اين معنايش اين نيست كه حالا اهل دنيا نيست يا براى اهل آخرت بيست صفت ذكر كرده يكى‏اش حالا در ما ضعيف است يا نبود بگوييم نه پس ما دنيا پرست هستيم مراتبى دارد. هم از لحاظ وجود اين صفات مجموع اين صفات، هم ضعف و شدتش.
    آيات فراوانى در قرآن داريم كه اهل دنيا را، دنياخواهان را، محبين دنيا را مساوى با شقاوت، كفر، عذاب ابدى، اينها دانست و در مقابل آخرت خواهى را مساوى با سعادت و نعمت‏هاى اخروى و ثواب دانست. و فرموده كه ما در اين عالم به هر دو دسته كمك مى‏كنيم. وسائل سيرشان را فراهم مى‏كنيم. منتها با تفاوت. «من كان يريد العاجلة اجلنا له فيها ما نشاء لمن يريد ثم جعلنا له جهنم يصلاحها مذموماً منفورا». «من كان يريد العاجله» يكى از اسماء دنيا عاجله است يعنى چيزى كه زود مى‏گذرد. در مقابلش ءاجله است (با همزه) يعنى چيزى كه مدتى دارد تا بيايد. زود پديد نمى‏آيد، وجودش مهلت دار است. مى‏فرمايد مردم دو دسته‏اند: يك دسته آن كسانى اند كه آن زندگى شتابان، آن زندگى سريع، آن كه خيلى زود مى‏آيد و زود هم مى‏گذرد، همين را دوست دارند. همين را مى‏خواهند. توجه‏اى ديگر به ماوراى اين زندگى ندارند. خب ما، ما يعنى خداى متعال در مقابل اينها چكار مى‏كنيم؟ تا يك حدودى به خواسته‏هاى آنها جواب مثبت مى‏دهيم، يك مقدارى به اندازه‏اى كه مصلحت بدانيم به خواسته‏هاى آنها جواب مثبت مى‏دهيم. «من كان يريد العاجله اجلنا له فيها ما نشاء لمن يريد». در دنيا تا هر كس طالب هر چى باشد، خدا آن را به او نمى‏دهد. طبق يك نظامى، و يك تدبيرى به هر كسى بعضى از اين نعمت‏هاى دنيا را، بعضى از خواسته هايش را به او مى‏دهيم. «اجلنا له فيها ما نشاء لمن يريد». هر اندازه‏
    بخواهيم، به هر كس كه بخواهيم، پس اين جور نيست كه طالبين دنيا به همه خواسته هايشان برسند، نه همه طالبين مى‏رسند و نه آنهايى كه مى‏رسند به همه آن چه كه مى‏خواهند مى‏رسند. لمن نشاء، ما نشاء، لمن نريد. دو تا قيد. تازه اين دنيا پرستى را كه ما بعضى از خواسته هايش را در اين عالم به آن مى‏گوييم ثم جعلنا له جهنم يسلئها مذموماً منحورا». نتيجه كارش هم اين مى‏شود كه مبتلا مى‏شود به عذاب ابدى جهنم كه خار و سرافكنده و نكوهيده وارد آن عذاب مى‏شود و در آتش آن جا، به آتش آن جا گرفتار مى‏شود. اين سرنوشت كسانى است كه يريد العاجله. خواستار زندگى گذرا هستند. نه به همه خواسته هايشان مى‏رسند تازه آنهايى هم كه مى‏رسند محدود است، مدت محدودى، بعد هم آن نتيجه‏اى كه است عذاب ابدى. «و من اراد العاجلة و سعى لها سعيها و هو مومنون فاولئك كان سعيهم مشكورا». در مقابل اينها كسانى‏اند كه اراده آخرت دارند. توجهشان به زندگى آخرت است. باورشان است كه يك زندگى است ارزشمند، طولانى،
    بهتر از اين عالم. توجهشان معطوف به آن عالم است. آن را مى‏خواهند و براى اين كه به آن برسند تلاش خودشان را انجام مى‏دهند. تلاشى كه متناسب با چنين خواسته‏اى است و سعى‏ لها سعيها. تلاش كند براى آخرت چون سعيى كه مال آخرت است، متناسب با آخرت است. آن جور راهى را بپيمايد كه به آخرت متنهى مى‏شود. آن جور تلاش كند كه متناسب است با آن مطلوب ابدى و داراى مراتب قريب به بى نهايت مايل به بينايى. اگر كسى طالب يك همچين خواسته‏اى باشد چقدر بايد تلاش كند؟ دنيا پرستان براى دنيايشان چقدر تلاش مى‏كنند؟ براى اين كه همين امور محدود موقت آلوده آغشته با رنج‏ها و ناراحتى‏ها، همين را به دست بياورند، چقدر تلاش مى‏كنند. شبانه روزى چند ساعت. سالى چند بار؟ چند سال از عمرشان را؟ اگر اينها هزار سال هم عمر مى‏كردند باز هم تلاش مى‏كردند. اگر بيست و چهار ساعتشان چهل و هشت ساعت مى‏شود باز هم تلاش مى‏كردند.
    اهل آخرت، كسى كه مى‏خواهد به يك زندگى ابدى برسد چقدر بايد تلاش كند؟ امير المومنين (صلوات اللَّه عليه) بعد از آن عبادت هايى كه شب تا صبح مى‏كرد، مناجاتى هايى كه مى‏كرد، گريه هايى كه مى‏كرد، آخرش فرمود آه آه. چقدر راه دور است. و چقدر توشه على كم است. اگر كسى طالب آخرت باشد، و سعى لها سعيها. آن تلاشى كه در خور آخرت است انجام بدهد، و هو مومنون. شرط اين عمل هم اين است كه توأم با عمل بلكه برخواسته از ايمان باشد. منشأ اين تلاشش ايمان به خدا و ايمان به آخرت. اگر اين جورى شد، اولئك كان سعيهم مشكورا. نمى‏فرمايد كه به اينها بهشت مى‏دهيم. مى‏فرمايد ما تشكر مى‏كنيم از اينها. ما سپاس اين تلاش آنها را به جا مى‏آوريم. آن چه سزاوار خدايى خداست ما به آنها مرحمت مى‏كنيم. ثواب هايى كه خدا به آخرت خواهان و طالبين رضاى او مى‏دهد، مساوى با عملشان نيست. گاهى مى‏فرمايد و له خيرٌ منها من جاء بالحسنة فله عشر امثالها ولى بعد مى‏فرمايد «و اللَّه يضاعف لمن يشاء». خدا آن قدر اضافه خواهد كرد كه در وهم ما نمى‏گنجد. هر قدر آنها تصور كنند، به ذهنشان بيايد كه چه قدر مى‏شود كه آدم لذت داشته باشد در آخرت آنها را كه به آنها مى‏دهيم كه هيچ، «و لدينا مزيد». بيشتر هم داديم و ميدهيم. «لهم فيها ما يشائون». هر چه بخواهند. و بالاترش «و لدينا مزيد». بيش از آن چه خواست آنها بر آن تعلق مى‏گيرد. خواست آدم به چيزى تعلق ميگيرد كه علمش به آن برسد. تصورى از آن داشته باشد. چيزهايى كه ما تصورى از آن نمى‏توانيم داشته باشيم، خواستش را نداريم. نمى‏دانيم چه جور چيزى است كه بخواهيم. اما خدا آن چيزهايى را كه ما نمى‏فهميم و عقل ما هم به آن نمى‏رسد و در وهم ما هم نمى‏گنجد آن‏ها هم مى‏رود. «فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين». هيچ كس نمى‏داند كه خدا براى شب زنده داران چه شب روشنى اى ذخيره كرده است. هيچ كس نمى‏داند.
    به هر حال آيات ديگرى هم در اين زمينه است كه مردم را دو دسته مى‏كند. يك دسته اهل دنيا، يك دسته اهل آخرت. عرض كردم كه همه اينها مقول به تشكيك است. مراتب دارد. اوصافى را براى اهل دنيا ذكر مى‏شود و گفته مى‏شود دشمن اهل دنيا باش اين جور نيست كه اگر يك نفر را ديديم كه مثلاً پرخور است، اين حتماً بايد ما با اين شخص دشمنى بكنيم‏
    ولو مسلمان باشد، ولو شيعه امير المومنين باشد بايد با او دشمن باشيم چون او پرخور است. اين يك حساب ديگرى است. مومن را ولو گناه كار هم باشد نبايد دشمن داشت. بايد همان عملش را دشمن دانست. خداى متعال هم در حديثى مى‏فرمايد وقتى خدا كسى را دوست مى‏دارد ديگر هرگز او را دشمن نخواهد داشت. اگر كار بدى مى‏كند همان كارش را دشمن مى‏دارد. كافر هم همينطور. انسان كافر بما انه كافر را نبايد دوست بدارد ولو هزار تا كار خوب بكند. كار خوبش را بايد، و صفت خوبش را دوست مى‏دارد. يعنى از نظر اسلام قوام شخصيت به ايمان و كفر است. اين كه ريشه در دل دارد، آن كه ثابت است. ايمان ثابت، كفر ثابت. اما اين كه آدم انحرافاتى در عمل پيدا كند يا اعمال خوبى گاهى از شخص كافرى سربزند. اين باعث اين نمى‏شود كه شخصيتش، منشش، ذات خوب بشود يا بد بشود. اين است كه خدا هم كافرى را ولو اين كه كار خوب بكند ذاتش را دوست نمى‏دارد چون قوام ذاتش و منشش به كفر است و برعكس...
    به هر حال اين كه مى‏فرمايد اهل دنيا را دشمن بدار ما نبايد طورى بشويم كه اگر يك صفت زشتى از دنيا خواهان يا كسى ديديم فوراً دشمنى كنيم با او. اگر اين جور است اولى اين است كه اول دشمنى با خودمان بكنيم. بالاخره در هر يك از ما مرتبه‏اى از اين خواسته‏هاى اهل دنيا است. وقتى دقت بكنيم مى‏بينيم يك مرتبه‏اى از اينها لا اقل از بعضى از اين صفات در بعضى از ما است. پس اگر بنا باشد كه دشمنى داشته باشيم با اهل دنيا اول بايد دشمنى با خودمان بكنيم. اگر دشمنى با خودمان كرديم كارمان درست مى‏شود. همه اشكالات ما اين است كه اين نفس خبيث را دوست خود مى‏دانيم و با آن دشمنى نمى‏كنيم.
    اين مقدمه‏اى بود به طور كلى كه توجه داشته باشيم كه منظور از دنيا پرستان و آخرت خواهان چه كسانى است. حالا صفاتى كه در اين روايت ذكر شده همينطور مى‏خوانيم مرور مى‏كنيم احياناً بعضى از جاها احتياج به توضيح داشته باشد مختصر عرض مى‏كنيم. و الا اگر بخواهيم مفصل بحث كنيم در هر كلمه‏اى بايد توفقى كنيم و بحث نسبتاً مفصلى انجام بدهيم. بعضى از مطالبش قبلاً ذكر شده، بعضى بعداً مى‏آيد و بالاخره نمى‏شود جلمه جمله همه را توضيح كامل داد.
    «يا احمد ابغض الدنيا و اهلها». دنيا و اهل دنيا را دشمن بدار. «و احب الاخرة و اهلها». آخرت و اهل آخرت را دوست بدار. «قال يا رب و لم اهل الدنيا و اهل الاخره»؟ اهل دنيا كى اند؟ اهل آخرت كى اند؟ «قال اهل الدنيا من كفر اكره». معلوم مى‏شود دنيا خواهى از شكم شروع مى‏شود. ريشه اكثر مفاسد از شكم است. كسانى كه دنبال شكم هستند. مى‏روند دنبال مال حرام. به دنبال مال حرام خورى، لذت شكم را ارضا كردن، شهوات ديگر پديد مى‏آيد. طبيعى‏ترين خواسته حيوانى كه انسان را به خودش جلب مى‏كند، طبيعى‏ترين امر دنيا كه انسان را به خودش مى‏كشد خوردنى هاست. از نظر زمانى هم انسان به اولين چيزى كه توجه مى‏كند در دنيا خوردنى است. بچه كه متولد مى‏شود اول چى مى‏خواهد؟ از خوردنى‏هاى دنيا مى‏خواهد. آنهايى كه پر خورند. همشان شكم است. شكم باره هستند. اين يكى از علائم اهل دنيا است. آخرت خواهان اين جور نيست كه همشان شكم باشد. به اندازه رفع ضرورتى، به اندازه‏اى كه نيرويى براى عبادت و انجام وظيفه داشته باشند تناول مى‏كنند. نه به خاطر لذت دنيا و لذت شكم. يكى از آثار اهل دنياست. همشان شكم است. كثر اكله. «و ضحكه». آدم هايى كه همينطور مى‏خندند. بى خيال، اگر كسى اهل آخرت باشد، تلاش مى‏خواهد بكند، تلاشى كه متناسب با آخرت است. هميشه نگران است كه نكند كه ما عاقبتمان شر بشود. نكند لقاى آخرت را از دستمان بگيرند. نكند خدا از ما ناراضى باشد. چنين كسى آنقدر آرام نيست كه دائماً بگويد و بخندد. البته مومن بايد ظاهرش خوشرو و بشاش باشد. تبسم داشته باشد اما كثر ضحكه يعنى كسى كه خيلى مى‏خندد. ته دل ولى شاد است، بى خيال. غم آخرت ندارد. خوف خدا ندارد. اين اهل دنياست. اهل آخرت مى‏خندند. اما خنده ظاهرى است. براى اين كه مومنين را شاد بكنند. عبوس نباشند. ديگران از ديدنشان ناراحت نشوند. بدشان نيايد. قيافه شان بشاش است. خوشرو هستند، با ديگران خوشرويى مى‏كنند. اما ته دلشان مى‏گريد. همان وقتى كه دارند با ديگران مى‏گويند و مى‏خندند براى اين كه آنها را
    شاد كنند ته دلشان نگرانند كه كار ما به كجا مى‏انجامد. آيا ما به وظيفه مان عمل كرديم يا نكرديم. آيا گناهان ما آمرزيده مى‏شود يا نمى‏شود. هيچ وقت از اين فكرها خارج نمى‏شوند. «من كثر اكله و ضحكه و نومه». اهل دنيا پر خوابند. خوش خوابند. كسى كه فكر و خيال و غصه آخرت نداشته باشد خب راحت هم مى‏خوابد. اصلاً خوابيدن و زياد خوابيدن يكى از خواسته هايشان است. بخورند سنگين بشوند بروند بخوابند. طبعاً وقتى آدم پرخور شد فوراً مى‏خوابد. وقتى بيدار هستند توجه شان به اين است كه يك چيزى، لذتى از دنيا بخورند و التذاذ ببرند. بعد هم خسته مى‏شوند. يك جاى راحت پيدا بكنند بى سر و صدا و آرام و بستر نرمى بخوابند. اين خواسته دنيا خواهان است. اما اهل آخرت كسانى هستند كه مى‏خواهند يك لحظه شان هم به خواب بيهوده نگذرد. حالا در آخر، در فرقه دوم خواهد آمد اوصاف اهل آخرت كه وقتى چشمشان هم مى‏خوابد دلشان نمى‏خوابد. آن جا توضيح مى‏دهيم كه يعنى چى؟ به هر حال كثرت نوم يكى از آثار دنيا خواهان است. «كثر اكله و ضحكه و نومه و غضبه». خيلى هم اوقات تلخى مى‏كنند. از خود راضى نسبت به همه غضبناك. به محض اين كه يك چيزى بر خلاف ميلشان پيش مى‏آيد ناراحت مى‏شوند و غضب مى‏كنند. تحمل سختى‏هاى ديگران را ندارند. چون فقط همشان اين است كه همين جا خوش باشند. در دنيا هم كه خواه ناخواه يك چيزهايى بر خلاف ميل آدم پيش مى‏آيد. چه از نظر حوادث طبيعى، مريض بشود آدم، مشكلاتى پيش بيايد براى او، چه از نظر برخورد با ديگران، هميشه برخورد با ديگران براى آدم خوشايند نيست. كسانى رفتار ناشايستى انجام مى‏دهند يا نه، توقع اينها خيلى زياد است. يكى از مواردى كه آدم غضب ميكند اين است كه توقعش برآورده نمى‏شود. دنيا پرستان چون تمام همشان خوشى همين جاست توقعشان زياد است. مى‏خواهند با هر كه برخورد مى‏كنند به آنها احترام بگذارد، تسليم باشد، هر چه مى‏گويند اطاعت كنند. توقعات بى جا. وقتى بر آورده نمى‏شود ناراحت مى‏شود، اوقاتشان تلخ مى‏شود، غضب مى‏كنند. به كائنات بد مى‏گويند. هميشه بدبين هستند. اين آثار دنيا پرستى است.
    «قليل الرضا». خيلى كم خرسند مى‏شوند هميشه طلبكارند. «لا يعتذر الى من عصاء اليه». نسبت به ديگران بدى مى‏كنند، عذر خواهى هم نمى‏كنند. يكى از چيزهايى كه براى دنيا پرستان خيلى سنگين است اين است كه خودشان را بشكنند. عذر خواهى يكى از آثار فرو تنى است. اين است كه آدم خودش را بشكند در مقابل طرف بگويد بله، اعتراف كند كه بد كردم ببخشيد. اگر بچه‏هاى كوچولو را ديده باشيد، يكى از چيزهايى كه خيلى سختشان است اين عذر خواهى كردن است. به آنهايى كه مواظب هستند بچه هايشان را خوب تربيت كنند سعى بكنند كه از اول به بچه ياد بدهند كه اگر يك كار اشتباهى مى‏كند بگويد ببخشيد. ولى بعضى از بچه‏ها هستند كه آنقدر لجوج و سر سختند. هر كارى حاضرند انجام بدهند ولى اين دو تا كلمه ببخشيد را حاضر نيستند. اين نشانه سر سختى و به اصطلاح براى بچه شايد عيب هم نباشد. اين استقلال و شخصيت خودش را در اين مى‏بيند. ولى خب اگر براى بچه عيب نباشد، براى بزرگترها عيب است. مومن بايد مواظب باشد اگر نسبت به كسى كوتاهى كرد، اشتباهى كرد، خطايى كرد، فوراً عذر خواهى كند. اين روحيه است كه باعث اين مى‏شود كه آدم وقتى گناه هم بكند، توبه بكند. اما وقتى اين روحيه در انسان نباشد يك گناهى هم به او بكنند توجيه مى‏كند. حالا ديگر نمى‏شد نكنيم. چاره‏اى نبود. ولى وقتى آدم مواظب است كه اگر كار خطايى كرد اعتراف كند به اشتباه خودش، عذر خواهى كند، چنين كسى وقتى نسبت به خداى متعال هم گناهى مرتكب بشود زود توبه مى‏كند.
    ولى اينها نه، كار بد مى‏كنند نسبت به ديگران، به حق ديگران تجاوز مى‏كنند عذر خواهى هم نمى‏كنند. «لا يعتذر من الى من عصاء اليه». و متقابلاً اگر يك كسى خطاى كوچكى بكند، بيايد عذر خواهى هم بكند، عذرش را قبول نمى‏كنند. برو گم شو. من قبول ندارم. نخير من حرف تو را نمى‏پذيرم. اين تقريباً دو تا روحيه متلازم است. آن كسانى كه زود عذر خواهى مى‏كنند، عذر ديگران را هم زود مى‏پذيرند. اما آنهايى كه زود حاضر نيستند عذر خواهى كنند عذر ديگران را هم زود نمى‏پذيرند اگر هم بگويند ظاهرى يك چيزى.
    «كسلان عند الطاعه». موقعى كه بايد به اطاعت خدا بپردازند كسل هستند، سست هستند. هى اين پا و آن پا مى‏كنند. اين دست و آن دست مى‏كنند. سست هستند. نماز بخوان. حالا يك كم ديگر باشد. اول ظهر است، وقت نماز است. حالا يك چند دقيقه‏اى، دير نمى‏شود حالا. كار ديگرى باشد همين طور تا آن جايى كه عبادت است جدى نيستند. تنبلى مى‏كنند. در اوصاف منافقين است در قرآن كريم كه «و لا يأتون الصلاة الا و هم كسالا». اين علامت اهل نفاق است كه با حال كسالت وارد نماز مى‏شوند. «شجاع عند المعصيه». اما پاى معصيت كه در كار باشد، خيلى قوى، با شجاعت، «عمله بعيد و عجله قريب». آرزوهاى دور دراز. چون هر چى است همه از دنيا مى‏خواهند. چيز ديگرى كه، اينها خواسته ديگرى ندارند. هدفى ندارند. اين كه از امور دنيا هر چه بخواهى اينها در دلشان است. «يود احدهم و يامر الف سنة». اگر هزار سال عمر، مى‏گويد باشد بيشتر. آرزوهاى دور و دراز در سر مى‏پرورانند. در صورتى كه اينها اجلشان نزديك است. مهلتى ندارند. تو كه مى‏دانى عمر انسان معمولاً همين شصت هفتاد سال است ديگر. برادرت، خواهر، پدرت، مادرت مگر چقدر عمر كرده‏اند. نزديكانت، همسايه هايت، دوستانت. عمر همين هاست ديگر. همه زير صد سال است. چطور تو يك آرزوهايى در سر مى‏پرورانى كه بايد صدها سال مى‏بايست دنبال آن دويد تا آدم به آن آرزوهايش برسد. تا اينها ديگر توجهى ندارند. آن چنان فريفته دنيا هستند توجهى نمى‏كنند كه اين اميدها، اين آرزوها، اينها با اين عمر كوتاه انسان سازگار نيست. «لا يحاسب نفسه». هيچ وقت از خودشان حساب نمى‏كشند. حساب چى بكشند؟ اينها طالب لذات دنيا هستند. هميشه كم دارند. حسابى ندارند كه بكشند. براى خودشان روز حسابى نمى‏بينند تا قبل از آن خودشان را آماده كنند براى حساب. توجهى به آخرت ندارند. لازمش هم همين است كه حسابى هم از خودشان نكشند. اما آنهايى كه اهل آخرت هستند، آخرت هميشه جلوى چشمشان است مواظب هستند كه اين حساب خودشان را مى‏كشند. خودشان را آماده مى‏كنند براى روز حساب. «حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا». مى‏دانند بناست كه يك روزى از آنها حساب كشيده بشود. جلو جلو حساب خودشان را مى‏كشند. اما كسى كه معتقد به روز حساب نيست. خب چرا حساب مى‏كند. سال و ماه مى‏گذرد، ماه و سال مى‏گذرد براى انسان و يك وقت فكر نمى‏كند كه اين گذشتن اين يك سال را ما صرف چى كرده‏ايم؟ آيا اين رفتارى كه داشتيم درست بود؟ به جا بود يا بى جا بود؟ اما مومنين هر يك ساعتى كه از عمرشان مى‏گذرد مى‏نشينند يك تحمل مى‏كنند اين يك ساعت را چگونه گذرانديم و بالاخره هر شب موقع خواب يك محاسبه‏اى دارند كه كل اين روز را چگونه گذرانده‏اند؟
    «قليل المنفعه كثر الكلام». اهل دنيا نفعشان به ديگران كم مى‏رسد چون همه چيز را براى خودشان مى‏خواهند. خود خواه هستند. براى ديگران كم منفعت مى‏رسند ولى خيلى پر حرف مى‏زنند. از هر درى سخنى مى‏گويند. خسته نمى‏شوند از حرف زدن و گفتگو كردن و كجا رفتيم چى شد و چى ديديم و اگر چنين بشود، چنان بشود و حرفهاى بى فايده. هر چه بخواهى حرف مى‏زنند اما پاى عمل كه در بيايد، به يك كسى كه بخواهند خدمتى بكنند، منفعتى به كسى برسانند نخير، خبرى نيست. «قليل المنفعه كثر الكلام، قليل الخوف، كثير الفرح عند الطعام». خوف آخرت، خوف از خدا ندارند. به محض اين كه غذايى جلويشان گذاشته مى‏شود و بوى غذا به مشامشان مى‏رسد خيلى شاد مى‏شوند، نشاط پيدا مى‏كنند براى غذا خوردن و آستين‏ها را بالا مى‏زنند و آماده.
    «ان اهل الدنيا لا يشكرون عند الرخا و لا يصبرون عند البلا». يكى از علائمشان اين است كه خدا نعمت به آنها مى‏دهد. شكرش را نمى‏كنند. اگر بلايى پيش بيايد صبر نمى‏كنند. «كثير الناس عندهم قليل». كارهاى خيرى كه ديگران انجام مى‏دهند، اگر زياد هم باشد، روى چشم اينها كم مى‏آيد. فلانى چه جور آدمى است؟ هى. معلوماتش چه طور است؟ چه عرض كنم، خب بدك نيست. زور زوركى يك چيزى... كارهاى خيرى كه ديگران مى‏گويند فلانى چقدر خدمت كرده، جبهه رفته، چنين و چنان، عبادت كرده، برايشان نمودى ندارد. اما يك كارى كه خودشان بكنند خيلى برايشان جلوه دارد.
    ماييم كه چنين كرديم و چنان كرديم. كثير الناس، عمل كثيرى كه از مردم صادر مى‏شود عندهم قليل. «يحملون انفسهم بما لا يفعلوا». نه تنها كارهاى خيلى كوچك خودشان را خيلى بزرگ مى‏بينند اصلاً كارهايى را كه نكرده‏اند لافش را مى‏زنند. بى خودى، ادعاى دروغ. دوست دارند كه ديگران هم با همين چيزهايى كه ندارند آنها را ستايش كنند. «و يحبون ان يحمدوا بما لم يفعلوا». يك كسى تملق بگويد، بگويد اين آقا چنين و چنان، با اين كه اصلاً اين چيزها هم در آنها نيست. يك بادى به قبقب مى‏اندازند و بله. «يحملون انفسهم بما لا يفعلوا». در مقابل اهل آخرت مى‏خواهند كارهاى خيرى را هم كه انجام مى‏دهند كسى نفهمد.
    «و يدعون بما ليس لهم». ادعايى مى‏كنند كه واقعيت ندارد. «و يذكرون مصابع الناس». برعكس عيوب ديگران را زياد بازگو مى‏كنند. «قال يا رب هل يكون السوا هذا الاعتياد ان الدنيا»؟ كلام كه به اين جا مى‏رسد حضرت مى‏فرمايد عيب ديگرى هم دارند اهل دنيا؟ «قال يا احمد ان عيب اهل الدنيا كثير». يكى دو تا نيست. اينها نمونه هايش است. فيهم الجهل و الحمق. اينها مردمى هستند نادان و احمق. ندانسته‏اند ثواب و فساد خودشان را تشخيص بدهند. «لا يتواضعون لمن يتعلمون منه». يكى از علائمشان هم اين است كه نسبت به استادشان تواضع ندارند. «لا يتواضعون لمن يتعلمون منهم و هم عند انفسهم عقلا و عند العارفين حمقا». خودشان را خيلى عاقل و خردمند مى‏دانند در صورتى كه كسانى كه اهل معرفت هستند و باطن اينها را مى‏دانند، مى‏دانند كه اينها افراد احمق و نادان و نابخردى هستند. ان شاء اللَّه كه خداى متعال ما را از اهل دنيا قرار ندهد.
    «اللهم صل على محمد و آل محمد اللهم لا تجعل الدنيا اكثر همنا و لا نزرع عندنا». پروردگارا به حق فاطمه زهرا (سلام اللَّه عليها) امام عزيز را در امشب ميهمان فاطمه زهرا قرار بده. شهداى ما را در امشب همه را ميهمان حضرت زهرا قرار بده. محبت فاطمه زهرا و خاندان پيغمبر را در دل ما زياد كن. دست ما از دامان اين خانواده در دنيا و آخرت كوتاه نفرما. مقام معظم رهبرى سايه شان را بر سر ما مستدام بدار. خدمتگزاران به اسلام و مسلمين را موفق بدار. عاقبت امر ما را ختم به خير بفرما.

    «و الحمد للَّه رب العالمين»