شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
دروس اخلاق (آيت الله مصباح يزدي)
>
جلسه 16
متن
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام على سيد الانبياء و المرسلين حبيب اله العالمين ابى القاسم محمد و على آله الطيبين الطاهرين. اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى هذه الساعة و فى كل ساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتى تسكنه ارضك طوعاً و تمتعه فيها طويلاً.
يكى از بزرگترين نعمتهايى كه خداى متعال به ما مرحمت فرموده ولايت اهل بيت(ع) و از بركات اين نعمت ذخائر و مواعظ و مباحث علمى است كه از اين بزرگان به دست ما رسيده، البته با زحماتى كه علماى ما در طول چهارده قرن كشيدهاند. كمترين شكرى كه ما بايد در مقابل اين نعمت عظيم انجام مىداديم، اين است كه گهگاهى از اين مواعظ استفاده كنيم. چنان نباشد كه گويى اصلاً اين مواعظ به دست ما نرسيده و ما اطلاعى از آنها پيدا نكرديم. بسيار ناشكرى و كفران نعمت است كه كتابهاى اخبار اهل بيت و مواعظ معصومين در دسترس همه ما باشد و ما از آنها استفاهاى نكنيم و از مضامينش اطلاعى پيدا نكنيم و مشغول باشيم به مطالبى كه ديگران گفتهاند، خواندهاند و نوشتهاند و الى آخر. به هر حال در حدى كه خداى متعال توفيق داده در سالهاى گذشته گهگاهى هفتگى جلساتى داشتيم كه از بيانات گوهربار معصومين(ع) يادآورى مىكرديم، مىخوانديم براى تذكر و استفاده گوينده و شنونده. از جمله در سال گذشته روايتى معروف به مواعظ پيامبر اكرم(ص) به حضرت ابوذر را عنوان كرده بوديم. مقدارى از آن را خوانديم، دنباله آنها يك قسمتهاى ديگرى است كه تلاوت مىكنيم، اميدواريم كه خداى متعال از انوار اين كلمات دلهاى تاريك مثل بنده را روشن كند.
مواعظ النبى(ص) به ابوذر؛ رابطه علم با گريه و حزن
«يا اباذر! من اوتى من العلم ما لا يبكيه لحقيق ان يكون قد اوتى علم
ما لاينفعه لان الله نعت العلما فقال جلّ و عزّ(1): ان الذين اوتوا العلم من قبله اذا يتلى عليهم يخرون للاذقان سجداً و يقولون سبحان ربنا ان كان وعد ربنا لمفعولاً و يخرون للاذقان يبكون و يزيدهم خشوعاً».
همه ما بحمدالله از ارزشهاى اسلام بهرههايى داريم و استفادههايى كرديم، ولى از آنجا كه اسلام يك دين جامع است و تمام ابعاد وجود انسان را تربيت مىكند، گاهى پرداختن به يك بعد و يك بخش ما را از مسايل ديگر غافل مىكند. ما طلبهها سر و كارمان بيشتر با فقه و علومى است كه محصول از اهل بيت(ع) است، البته با مقدمات و مأخراتش. گاهى پرداختن به اين جهات علمى ما را از پرداختن به مسايل ديگر، از جهات ديگر كه شايد ارزشش هم كمتر نباشد باز مىدارد و غافل مىكند. كما اين كه گاهى پرداختن به مسايل اجتماعى گاهى ما را از مسايل معنوى و اخلاقى غافل مىكند. گاهى آن چنان غرق در كارهاى اجتماعى و اجرايى مىشويم كه ديگر فراغتى نداريم براى اين كه به خودمان بپردازيم و ببينيم خودمان در كجاييم و چه مىكنيم. اين است كه لازم است گهگاهى توجه بكنيم به ساير ابعاد تا غافل نشويم و شيطان ما را فريب ندهد. مغرور نشويم به آن بهرههايى كه از دين گرفتيم و فكر كنيم كه همين است و غير از اين چيزى نيست.
در قرآن كريم يك ارزشهايى مطرح شده كه متأسفانه در زمان و در جامعه ما اين ارزشها به كلى فراموش شده و لا اقل نمونههايى از آن به چشم نمىخورد. حالا اگر كسانى گوشه و كنار در خفا اينها را داشته باشند، در صحنههاى ظاهر جامعه اينها ديده نمىشود. در صورتى كه در قرآن كريم اين ارزشها براى بندگان شايسته خدا مكرر ذكر شده و روى آن تأكيداتى شده، تعبيراتى شده كه ما براىمان نامأنوس است. از جمله اين آيات شريفهاى است كه در اين بخش از حديث ابوذر آمده «ان الذين اوتى العلم من قبله» آن كسانى كه قبل از قرآن علم به آنها داده شده «اذا يتلى عليهم» وقتى قرآن براى آنها تلاوت مىشود «يخرون للاذقان سجداً» وقتى آيات قرآن را مىشنوند، بىاختيار به خاك مىافتند و صورتشان را به خاك مىگذارند، تعبير قرآن اين است كه ذقنهايشان را به خاك مىگذارند «يخرون للاذقان» حالا اين تعبير كنايى است، يعنى صورتشان را به خاك مىگذارند يا طورى بوده كه در اثر كثرت خشوع اين ذقنهايشان را روى زمين مىماليدند «يخرون للاذقان سجداً و يقولون سبحان ربنا ان كان وعد ربنا لمفعولاً و يخرون
للاذقان يبكون و يزيدهم خشوعاً» اين صحنهاى كه كسى آيه قرآن را بشنود، بىاختيار به خاك بيافتد و شروع بكند به گريه كردن ما شايد در عمرمان يك نمونهاش را هم نديده باشيم كه چنين حالتى براى كسى پيش بيايد كه از شنيدن آيات قرآن اين اندازه حالت خشوع در قلبش پديد بيايد و اين حالت عجيب تزلزل در مقابل خداى متعال براى او دست بدهد كه اين طورى به خاك بيافتد و گريه كند.
گريهاى كه از يك طرف نشان شوق است از اين كه وعده خدا تحقق پيدا كرده، آن وعدهاى كه خدا داده بود كه كتاب آسمانى نازل كند براى هدايت بشر، گريه از اين كه شكر اين كه خدا هدايتش كرده و گريه خوف از عظمت الهى، خشيت الهى. اينها آثارى است كه از شنيدن آيات قرآن براى يك مومن بايد پيدا شود.
حالا ان شاء الله مومنين در خفا و نيمههاى شب وقتى آيات قرآن را مىخوانند، تلاوت مىكنند، چنين حالاتى به آنها دست مىدهد. ما خبر نداريم، و در جامعه ما نمونهاش را نديدهايم و يا كم ديده شده است اينها. اينها يك ارزشهاى فراموش شدهاى است كه حالا پيامبر اكرم به ابوذر مىفرمايند: اگر يك علمى به تو داده شده كه اين علم موجب بكاء تو نشد، علمى آموختى كه اين علم بر خضوع و خشوع تو نيافزود و موجب اين نشد كه گهگاهى اين حالت بكاء و خشوع در تو پديد بيايد، بدان كه علمى كه آموختهاى سودى به حال تو ندارد. آن علمى براى انسان مىتواند نافع باشد كه چنين آثارى داشته باشد. اگر مستقيماً مضمون علوم مضمون مُبكى نيست، اما آنچنان انسان به خاطر خدا آن علم را بياموزد و براى انجام وظيفه باشد كه اين حالت ملكه خضوع و خشوع در او تقويت شود. اما اگر علمى باشد كه ما را غافل كند، غرور بياورد براى ما، اين علم نفعى به حال ما نمىبخشد.
علم بدون گريه، قساوت آور و مضرّ
«يا اباذر من اوتى من العلم ما لا يبكيه» اگر علمى به كسى داده بشود كه باعث بكاء او نشود «لحقيق ان يكون قد اوتى علم ما لا ينفعه» سزاوار است كه بداند اين علمى است كه براى او نفعى ندارد. چرا؟ «لان الله نعت العلما» خداى متعال صاحبان علم را اين طورى معرفى كرده كه مىفرمايد: «ان الذين اوتى العلم» آنهايى كه علم به آنها داده اين طور هستند، صاحبان علم كسانى هستند كه وقتى آيات قرآن را مىشنوند به گريه درمىآيند و حالت خشوع براى آنها پيدا مىشود و بىاختيار روى خاك مىافتند، اين اثر علمشان است. پس اگر علم اين اثر را نداشت، «كانه لا علم» است، علم نافعى نيست.
«يا اباذر من استطاع ان يبكى فليبك» اگر كسى حالت بكاء براى او پيدا مىشود، اين بكاء معلوم است بر چيزهاى مطلوب است. بكاء بر اين كه يك نعمت دنيا از دست او رفته نيست. بكاء بر اين است كه سعادت اخروى از دست او رفته يا مبتلا به گناهى شده، اگر كسى اين حالت براى او ميسر است و چنين حالتى دارد كه بر گناهانش، بر محروميتهاى معنوىاش و كسانى كه داراى محبت خدا و مراتبى از معرفت و ولايت الهى هستند به واسطه محروميت از لقاى الهى، حالا ما فقط حرفش را مىزنيم و حقيقتش را نمىچشيم. آن كسانى كه در مثل دعاى كميل عرض مىكنند «رب صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك» آنها گريهشان به خاطر چيز ديگرى است.
على اىّ حال اين گريههايى كه مطلوب است كه به ما مربوط است، گريه بر گناهانمان است. در مرتبه دوم محروميت از سعادتهاى معنوى و ابدى است. دورى از ديدار حضرات معصومين و امام عصر(ع) و براى كسانى كه مراتب بيشترى از معرفت را داشته باشند، گريههايى كه از دورى از خداى متعال دارند. اگر كسى برايش ميسر است «فليبك» از اين حالت استفاده كند و گريه كند. اگر كسى براى او ميسر نيست، اين گريه در آستين آدم نيست كه هر وقت بخواهد گريه كند، اقلاً گهگاهى كارى كند كه قلبش محزون شود، تلقين كند به خودش چيزهايى كه حزنآور است. فكر كند درباره محروميتهايش كه چه سعادتهاى معنوى كه مىتوانست نصيبش بشود و محروم شد، چه گناهانى كه مرتكب شده كه معلوم نيست اينها آمرزيده شده باشد. و اگر آمرزيده نشده باشد، چه عذابهايى را به دنبال خواهد داشت؟ درباره اينها فكر كند تا دلش محزون شود و اقلاً تباكى كند «و من لم يستطع فليشعر قلبه الحزن» حزن را به قلب خودش وارد كند تا احساس حزن به او دست بدهد «وليتباك» اقلاً يك حالت تباكى پيدا كند. به خاطر اين كه كسى كه حالت حزن براى او دست ندهد و هميشه سرمست باشد، مغرور باشد، شكستگى دل نداشته باشد، چنين كسى از خدا دور خواهد بود.
«ان القلب القاسى بعيد من الله تعالى ولكن لا تشعرون» نمىفهميد. اگر مىدانستيد و اگر مىفهميديد و درك مىكرديد كه كسى كه چنين حالت بكايى و حزنى نداشته باشد خيلى از خدا دور است، البته هر كسى هم حالت بكاء داشته باشد خيلى دليل قربش نيست. گاهى منافقينى هم هستند كه در اثر تكرار حالاتى يك ملكهاى براى آنها دست داده است. اين هميشه دليل اين نيست كه كسى كه گريه مىكند آدم خوبى است، ولى آن طرفش هست. كسى كه حالت بكاء و حزن به او دست نمىدهد اين آدم بدى است، اين دل قاسى دارد. اين دلش قساوت گرفته، اين دلش از خدا دور است.
خوف در دنيا موجب امان در آخرت
يا اباذر يقول الله تبارك و تعالى لا اجمع على عبد خوفين و لا اجمع له امنين فاذا امننى فى الدنيا اخفته يوم القيامة و اذا خافنى فى الدنيا آمنته يوم القيامة» اين قسمتهاى اين روايت بيشتر ناظر به حالات قلبى است. در بخشهاى گذشته ايمان و عمل مورد توجه بود، مخصوصاً نماز و اهميت نماز. در اين قسمتها پرداخته به حالات معنوى و حالات قلبى، از قبيل خوف، حزن و خشوع. مىفرمايد: خداى متعال يعنى پيامبر اكرم(ص) از قول خداى متعال نقل مىكنند كه خداى متعال مىفرمايد: من در دل مومن دو خوف جمع نمىكنم. اگر در دنيا از من بترسد، در آخرت او را ايمن مىكنم و ترس را از او برمىدارم. اما اگر در دنيا از من نترسد و خيالش راحت باشد، در آخرت مبتلا خواهد شد. آن خوفى است كه ديگر نجات هم ندارد. آنهايى كه در دنيا خدا ترسند، اما «من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجنة هى المأوى»(2) در روز قيامت هم در امن هستند و نگرانىاى ندارند «لا خوف عليهم و لا هم يحزون» اما اگر كسى در اين دنيا خوف خدا نداشت، خشيت الهى نداشت، وقتى خوف و خشيت نداشت، به هر كارى هم دست مىزند، خيالش راحت است «امن من مكر الله» چنين كسى از اين دنيا كه مىرود مبتلا به نگرانىها است و دائماً مبتلا بايد منتظر عذابهاى بيشتر و سختترى باشد.
«يا اباذر ان العبد ليعرض عليه ذنوبه يوم القيامة فيقول: اما انى كنت مشفقاً، فيغفر له» در اين دو بخش روايت اهميت حالت قلبى را داشته كه مىفرمايد اگر كسى حتى مبتلا به گناه هم بشود در اين عالم، اما حالت خوفش محفوظ باشد، ابتلاى او به گناه موجب اين نشود كه اين حالت خوفش از بين برود. اين در روز قيامت اميد اين هست كه گناهش آمرزيده شود. روز قيامت گناهش را به او عرضه مىكنند و مىگويند تو اين گناهان را كردهاى؟ مىگويد: درست است، انجام دادهام اما «كنت مشفقاً» با ترس و لرز گناه كردم. اگر اين طور باشد «فيغفر له» اين مشمول مغفرت الهى واقع مىشود. اما اگر بى خيال بود، گفت: كرديم كه كرديم، چنين گناهى ولو كوچك هم باشد، از او نمىگذرند.
«يا اباذر ان الرجل يعمل الحسنة فيتكل عليها» برعكس يك آدمى يك كار خوبى مىكند كه خيلى خيالش راحت است كه ما اهل عبادت هستيم، در تحصيل علم و نوكر امام زمان هستيم «يعمل المحقرات» حالا ما كه اين قدر آدم خوبى هستيم حالا گاهى هم يك گناه كوچكى انجام بدهيم حالا خيلى هم مهم نيست. گناهان كوچك را حقير مىشمارد «حتى يأتى الله و هو عليه غضبان» كارش به آنجا مىرسد كه مورد غضب الهى قرار مىگيرد با همان گناهان كوچك. چرا؟ براى اين كه دلش خائف نبود. عظمت خدا را ياد نمىكرد، خودش را به غفلت و بىخيالى زده بود. برعكس «ان الرجل ليعمل السئية» يك كسى است كه حتى مبتلا به گناه مىشود، ولى از گناهش خائف است. هر وقت يادش مىآيد به خودش مىلرزد «فيفرق منها فيأتى الله عزوجل آمناً يوم القيامة» به واسطه همين خوفى كه دارد در روز قيامت از عذاب الهى نجات پيدا مىكند.
ارزش خوف و حزن
منظور از ذكر اين دو مثال، البته اينها كليت ندارد. گاهى ممكن است چنين كسى مبتلا به گناه بشود و آمرزيده بشود به خاطر آن كه آن حالت اشفاق و خوفش محفوظ است و گاهى ممكن است آدم گناهان كوچكى هم انجام بدهد و روز قيامت مورد غضب الهى قرار بگيرد. براى اين كه گناهان خدا را كوچك شمرده. پس براى چه اينها را ذكر مىفرمايد پيغمبر اكرم به ابوذر؟ براى اين كه اهميت حالات قلبى را به آن توجه پيدا كند. ترس قلبى چقدر مؤثر است كه حتى اگر مبتلا به گناه هم شد، آن اشفاق قلبى، آن اضطراب، آن نگرانىاى كه دارد، موجب آمرزشش مىشود، ولى اگر بىخيال بود، هر چه عبادت هم بكند به خاطر آن گناهان كوچكش معذب مىشود. چون گناه را سبك شمرده، فكر نكرده من دارم در مقابل چه كسى و گناه چه كسى را مىكنم. اينها ذكر مىشود براى اين كه ما توجه پيدا كنيم كه هيچ گناهى را كوچك نشماريم، سعى كنيم حالت خوف و خشيت را هميشه در دل خودمان زنده نگهداريم و شيطان ما را فريب ندهد و مغرور نكند كه قلب ما از خوف و خشيت خالى شود.
بالاترش. براى اين كه تشويق بكند به اين كه اين حالت خوف را شما حفظ كنيد و به اعمال صالحتان، به عباداتتان شما مغرور نشويد، مىفرمايد: گاهى ممكن است يك كسى معصيت بكند و همين معصيت او را به بهشت بكشاند. اين عجيبتر است، به خاطر اين است كه وقتى يكبار اين معصيت را كرد آن قدر نگران اين معصيت است و دائماً ياد خودش نگهمىدارد كه هم مانع مىشود كه ديگر گناه بكند و هم هميشه خائف است و حالت خوف و اضطرار دارد و همين او را مىكشاند به بهشت. پس اگر اين حالت خوف و اضطراب در دل ما باشد، ايمن نشويم، خيالمان راحت نشود كه ما ديگر بهشتى هستيم، اين اميد نجاتى است. اما اگر غافل شديم، بگوييم: اگر ما بهشت نرويم، پس كى برود؟ همين ما را مغرور مىكند و خداى نكرده به جنهم مىكشاند.
«ان العبد ليذنب الذنب فيدخل به الجنة يا يدخل به الجنة» به واسطه همان گناهش به بهشت مىرود «فقلت فيكف ذلك بابى انت و امى يا رسول الله»؟ ابوذر تعجب مىكند چطور آدم گناه بكند و گناه او را به بهشت بكشاند؟ «قال يكون ذلك الذنب نصب عينيه» يك گناه كرد، اين گناه هميشه جلوى چشمش بوده و نگران از اين كه آيا اين گناه بخشيده مىشود يا نمىشود؟ «تائباً منه» دائماً توبه مىكند. حالا بيست سال پيشتر گناه كرده، اما يادش نمىرود كه من بيست سال پيش اين گناه را كردم، آيا آمرزيده شده است يا نه؟ دائماً در جلوى چشمش است و توبه مىكند «فارّاً الى الله عزّ و جل» مثل كسى كه از يك درندهاى پناه مىبرد به يك جاى امنى، از اين گناهى كه كرده مثل يك درندهاى در مقابل خودش مىبيند و پناه مىبرد به سوى خدا و به رحمت خدا «فار الى الله» فرار مىكند از آن گناهش به سوى خدا. و اين باعث اين مىشود كه از همان گناه دائماً توجه به خدا داشته باشد و از آن گناه مثل يك درندهاى فرار كند و پناه ببرد به خدا. اين است كه همان گناه باعث اين مىشود كه بهشتى شود.
عمل براى بعد الموت نشانه كياست
«يا اباذر الكيس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت و العاجز من اتبع نفسه و هواها و تمنى على الله عز و جل الامانى» آدم زرنگ كسى است كه دائماً ياد مرگ باشد و براى عالم بعد از مرگش كار بكند. كارش براى امروز و فرداى خودش نباشد بلكه براى عالم آخرت باشد، آن آدم زرنگى است. و عاجز و ناتوان و بدبخت و بيچاره، بىعرضه كسى است كه تابع هواى نفسش است. هواى نفس اسيرش كرده، اين نمىتواند اصلاً فكر فردا را بكند. نمىتواند كارى براى عالم آخرتش بكند. پس اسير اين هواى نفس شده و چنين كسى بىعرضهترين افراد است، عاجزترين افراد است «العاجز من اتبع نفسه و هواها» اما زرنگ، باهوش، زيرك كسى است كه از چنگال اين هواهاى نفسانى نجات پيدا كرده و مىداند كه سرانجامش به كجا منتهى مىشود. او براى يك عالم ابدى خلق شده و اين كه براى هميشه براى آنجا كار مىكند. براى دنيا آن قدر ارزشى قائل نيست كه براى اينجا تلاش كند. همّش را اين قرار مىدهد كه براى سعادت آخرتش كار كند.
اميدواريم خداى متعال به بركت اولياى خودش به ما هم توفيق بيدارى، توبه و توجه مرحمت بفرمايد و از حالت غفلت و غرور نجات بدهد.
«و الحمد لله رب العالمين»
پرسش
1 - خداوند علما را چگونه توصيف كرده؟ توضيح دهيد؟
2 - علم نافع كدام علم است و چرا؟
3 - علامت قلب دور از خدا چيست؟ توضيح دهيد؟
4 - براى امنيت از خوف آخرت خداوند چه چيزى را به رسولش پيشنهاد كرده است؟
5 - ارزش خوف و حزن را مختصراً توضيح دهيد؟
6 - نشانه كياست و عجز چيست؟ چرا؟
1) - اسراء، آيه 107
2) - نازعات، آيه 42 و 43
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...