شنبه 29 ارديبهشت 1403 - 8 ذيقعده 1445 - 18 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
دروس اخلاق (آيت الله مصباح يزدي)
>
جلسه 11
متن
«بسم الله الرحمن الرحيم»
«والحمد لله رب العالمين و صلى اللَّه على سيدنا محمد و آله الطاهرين. يا اباذر طوبى لاصحاب الالوية يوم القيامه يحملونا فيصبحون الناس الى الجنه على و هم الصابقون الى المساجد بالاسحار و غير الاسحار».
مواعظ پيغمبر اكرم (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) به ابيذر است. قسمتهايى از اين مواعظ را خوانديم و به اين جا رسيديم. در توجيه اين مطالب و ارتباط اين فرمايشات اين جور به نظر رسيد كه ابتدا انسان را از غفلت و بى تفاوتى خارج مىكنند و متوجه مىكنند به اين كه عمرى كه در اختيار دارد چقدر گرانبهاست و چه مسئوليتى را به دوش او مىآورد تا شخص در مقام اين بر بيايد كه مسئوليت خودش را بشناسد و عمل كند. براى اين كه به قدر كافى در اين جهت توجه پيدا كرد و از غفلت خارج شد و آماده انجام وظيفه شد، طبعاً سعى مىكند كه وظايفش را انجام بدهد براى انجام اين وظايف انگيزههايى ذكر مىشود كه بر حسب مراتب معرفت اشخاص اين انگيزهها تفاوت پيدا مىكند. اگر كسانى بويى از محبت الهى برده باشند بهترين انگيزه براى آنها وجود دارد و توجه به اين كه خدا متعال چه چيزهايى را دوست دارد و از چه چيزهايى بدش مىآيد كافى است كه آنها را وادار كند كه به آن كارها اقدام كنند و از كارهاى مقبوض خدا دورى كنند. اما اگر كسانى هنوز از محبت الهى بهرهاى نبرده باشند، و فقط فكر منافع و مضار خودشان باشند، توجه دادن به اين كه انجام واجبات موجب ثواب اخروى و ارتكاب محرمات موجب عذاب مىشود. به هر حال توجه دادن به اهميت گناه كه چه خسرانى براى انسان مىآورد، كافى است كه انسان را وادار كند به انجام واجبات و ترك محرمات.
از اين مرحله كه گذشت باز طبع انسانى، يعنى دقيقتر بگوييم طبع حيوانى انسان طالب راحت و آسايش است. راحت طلب است. وقتى واجباتش را انجام داد و از محرمات هم اجتناب كرد، ديگر دلش مىخواهد برود استراحت كند. لم بدهد، انگيزه قويى براى فعاليت براى عبادات، در زمينه چيزهايى كه موافق ميل حيوانى آدم نيست. انگيزه قويى براى اينها ندارد. باز بايد طبيعتش كرد. كارى كرد كه تنها به انجام واجبات و ترك محرمات اكتفا نكند. يك كارى كرد بايد همتش بلندتر بشود. به اين حد قانع نشود. بياناتى كه در جلسات گذشته قسمتى از آنها را خوانديم و قمستى اش را هم در اين جلسه مىخوانيم در چنين مقامى است كهاى انسان آگاه و هوشمند، تو كه چنين سرمايه بزرگى در اختيار دارى ميتوانى از آن چه استفاههاى بزرگى ببرى. تنها به انجام
واجبات و ترك محرمات اكتفا نكن. ببين چه كسانى به چه مقاماتى مىرسند و تو از آنها عقب مىمانى. تو در كارهاى دنيا اگر از همگنانت عقب بمانى، احساس ناراحتى مىكنى. دو تا محصل سر كلاس، با هم هم درس هستند، هم رتبه هستند. اگر يكى جلو بيفتد، مثلاً يكى قبول بشود و ديگرى روفوضه بشود چقدر ناراحت مىشود. با اين كه چندان چيز مهمى نبود، حالا آنى كه مثلاً قبول شده و آنى كه رفوضه شده، تأثيرش در زندگى آن قدر تأثير زيادى نيست. حداكثر يك شش ماهى، يكسالى ديگر بايد درس بخواند. ولى خيلى ناراحت مىشود. گاهى به حدى مىرسد كه ديده شده كسانى مثلاً در امتحان رفوضه شدهاند جوانها، نوجوانها، حتى اقدام كردهاند به كارهاى خطرناكى.
خب كسى كه چنين احساسى را دارد كه نمىخواهد از همگنان خودش عقب بماند، يك وقتى چشم باز كند ببيند كسانى كه همقطار بودند، هم حجره بودند، هم درس بودند، اينها چقدر رفتهاند جلو و به چه مقامهايى رسيدهاند و او چقدر عقب مانده. توجه دادن به اين كه چقدر ممكن است عقب بمانى از همگنان انگيزه خوبى است براى اين كه آدم از وقتش بيشتر استفاده كند و به تكاليف ديگرش ولو تكاليف مستحب باشد اقدام بكند و تنها به واجبات اكتفا نكند. حالا اين كارهايى را كه مىبايست انجام بدهد يكى از نمونه هايش نماز است. ما يك نماز واجب داريم، يك نمازهاى مستحبى داريم. كسانى كه فقط به واجبات اكتفا مىكنند ديگر نوافل را نمىخوانند آداب نماز، آداب مستحبى اش را رعايت نمىكنند. وقتى توجه داده بشود به اين كه اهتمام به نماز چقدر مىتواند در سعادت انسان مؤثرباشد. در علوّ درجات مىتواند مؤثر باشد. از چند راه در اين بيان در اين مواعظ به اين مطلب اهتمام شده. يكى اين كه معرفى شده كه براى شخص پيامبر اكرم (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) محبوبترين اعمال كه مايه چشم روشنى ايشان بود نماز بود. «و قرة عينى فى الصلات» خب ديگران ديگر بايد تكليف خودشان را بفهند. وقتى كه چنين شخصى كه كاملترين انسان است بلكه بالاترين مخلوقات است. شريفترين و محبوبترين بندگان خداست. چنين كسى وقتى نور چشمش نماز باشد، ديگران بدانند كه بايد اقتدا به ايشان كرد. ايشان را الگو قرار داد. سعى كنند كه نسبت به نماز علاقمند باشند و حقش را ادا كنند. اين يك جور بيان است.
يك بيان ديگراين بود كه اگر بدانيد كه وقتى كه داريد نماز مىخوانيد با كجا ارتباط برقرار كردهايد، با چه كسى داريد سخن مىگوييد، اهميت موقعيت انسان را در مقابل خداى متعال و ارتباط روحى و معنوى و قلبى اى كه در حال نماز بر قرار مىشود. چقدر اين مقام شريف و ارزندهاى است، اگر قدرش را بدانيد هيچ وقت دلتان نمىخواهد كه از نماز خارج بشده و دست از نماز برداريد. بالاترين شرفى است كه يك انسانى مىتواند پيدا كند كه با خداى
خودش ارتباط برقرار كند. و تا مشغول نماز است از طرف خداى متعال فرش الهى بر او رحمت نازل مىشود. كى است كه نخواسته باشد كه از رحمتهاى الهى استفاده كند. اين هم يك بيان براى اين كه انسان را تشويق كند براى نماز.
بيان ديگرى. همه انسانها كما بيش منتها در سنهاى مختلف نسبت به امور مختلف علاقه دارند كه پيشتاز باشند. در مسابقهها برنده بشوند. حالا چيزى هم گير آدم نمىآيد. مسابقههاى سادهاى كه برگزار ميشود. اما افراد دوست دارند كه جلوتر باشند از ديگران. حالا مومنين نمىخواهند خود نمايى كنند اين به خاطر يك جهت ديگرى است. يك جهت منفىاى كه پيدا مىكند. صرفنظر از اين طبعاً انسان مىخواهد در هر چيز مطلوبى پيشقدم باشد. برنده باشد. در مسابقه پيشى بگيرد بر ديگران. اگر در امور دنيا يا در بعضى از چيزهايى كه تظاهر در آن ميشود آنها مضموم است اما در آخرت كه اينها مضموم نيست. در آيات قرآن نسبت به اين مطلب تأكيد شده. «سابقوا الى مغفرةٍ من ربكم»، سابقوا، تعبير سابقوا، سارعوا اينها تشويق به اين استكه بر ديگران پيشى بگيريد. چون طبع در فطرت انسان اين است، مىخواهد كاملتر باشد، از ديگران كم نياورد، جلو باشد از ديگران، و اين فيت نفس مطلوب است، عيبى ندارد. چون اين جورى است، از اين باب باز وارد ميشوند، مىگويند روز قيامت يك عده هستند كه پيشتازند. پرچم دارند. اينها جلو مىشوند، پرچمى را برافراشته مىكنند، ديگران دنبال اينها مىروند. دلتان نمىخواهد شما از كسانى باشيد كه پرچم دار بهشت باشيد. شما جلو مىافتيد و ديگران پشت سر شما حركت مىكنند، راهنمايىها مىكنيد به سوى بهشت.
مىدانيدروز قيامت چه كسانى پرچمدارند. آن كسانى كه قبل از ديگران مىروند به مسجد. به خصوص در سحرها. آنها روز قيامت پرچمدارند. براى تقريب به ذهن به اين نكته مىتوانيم توجه كنيم كه يكى از ويژگيهاى روح انسان اين است كه وقتى ببيند يك كسانى در يك راه خوبى قدم مىگذارند او هم تشويق ميشود. اصل الگو گرفتن در رفتار از مسلمات روانشناسى است كه از بهترين وسيله تربيت الگو دادن است و بيشترين چيزى كه در رفتار انسان مؤثر است، الگوست. اگر كسى پيشقدم بشود و يك فتح بابى بكند، ديگران وقتى توجه به او مىكنند، آنها هم علاقهمند ميشوند كه اين كار را انجام بدهند. در نوجوانها بسيار قوى است اين حركت. طبعاً در افراد هر چه كاملتر مىشوند دلشان مىخواهد خودشان بيشتر فكر كنند و به تعقل دريابند. حالا اين حس كما بيش در همه انسانها است. اگر يك كسى قدم در يك راه خيرى گذاشت، ديگران هم تشويق مىشوند. الان اگر يك كسى در اين مجلس بلند شود و بگويد كه آقا براى فرض كنيد براى مسلمانان بوسنى و هرزگوين كسانى پيشقدم بشوند و خدمتى بكنند. يك كسى بلند بشود بگويد من هزار
تومان دادم. اين ممكن است نفر دوم بگويد من هم پانصد تومان دادم، يكى هم بگويد من هم صد تومانى دادم. اما تا كسى اقدام نكرده، آنها هم نمىكنند. اين چيز طبيعى است. يك نفر كه در يك جمعى پيشقدم شد و شروع كرد، ديگران خيلى راحت از او طبيعت مىكنند. اگر شما مثلاً در مدرسه تان ببينيد اول ظهر كه شد، يك چند نفر بلند ميشوند با عجله و شتاب مىروند به مسجد، شما هم تشويق ميشويد. دلتان مىخواهد شما هم برويد نماز بخوانيد. اما اگر نرفتند، شما هم يادتان نيست. يا اگر يادتان باشد چندان اهتمام نداريد. وقتى آدم مىبيند كسانى رفتارشان در يك صحت صحيحى است، تشويق مىشود او هم مىخواهد انجام بدهد.
همين حقيقت روحى، حقيقت روانى كه در انسان چنين عاملى وجود دارد. براى الگو گرفتن، بفرماييد تقليد كردن در رفتار، البته تعبير رسايى نيست اين جا تقليد، اين عامل كسانى كه از اين عامل استفاده كنند براى اين كه ديگران را واردار به كار خير كنند. يك وقتها آدم يك كارى را مخفى مىكند براى اين كه ريا نشود. اين يك جهت حسنى است. اما اگر يك كارى خوبى را علناً انجام بدهد تا ديگران هم ياد بگيرند و واقعاً در اين جهت خود نمايى نداشته باشد، بتواند قصد خالص داشته باشد، بسيار كار خوبى است. بايد كار خير را آدم علنى انجام بدهد تا ديگران هم تشويق بشوند. در آن آيه شريفه كه تشبيه شده به اين كه «انفقوا سراً و علانيه» بعضى اين طور فرمودهاند كه سراً يعنى انفاق سرى از ريا دورتر است، انفاق علانى هم موجب تشويق ديگران مىشود. اين خودش يك حسنى دارد، آن هم يك حسنى دارد. كارهاى ديگر هم همينطور است. نمازى كه آدم تنها، مخفيانه بخواند يك جور حسنى دارد اما اين كه راه بيفتد برود مسجد اين هم يك حسن ديگرى دارد. ديگران را تشويق مىكند. اگر در اين كار اخلاص داشته باشد، اين ثوابش خيلى بيشتر از آنى است كه آدم تنها برود بخواند تا از ريا دور بشود، بتواند خودش را از ريا دور بكند و در ضمن ديگران را هم تشويق كند. آن كسانى كه سبقت مىگيرند به مسجد و اين موجب تشويق ديگران مىشود كه آنها هم بروند اينها ثوابشان مضاعف خواهد بود. و روز قيامت هم اينها پرچم دارند. چون كار اينها باعث شد كه ديگران هم بيايند. اگر دلتان مىخواهد روز قيامت پرچمدار باشيد، پرچمدار بهشتيان، يكى از راههايش اين است كه زودتر از همه صبح برويد به مسجد، اين باعث اين مىشود كه ديگران هم تشويق بشوند.
در همين جا خوب است ياد كنم از يكى از مراجع مرحوم (رضوان اللَّه عليه) كه ايشان از كمالاتش و از ويژگيهايش اين بود كه هميشه سحر حرم مشرف مىشد، قبل از اذان. آنوقت خودمان مدرسه بوديم و طلبه بوديم و يك مقدارى گاهى موفق ميشديم گاهى حرمى برويم و نمازى و اينها، گاهى مىرفتيم كه
برف هم آمده بود. پشت در حرم، در صحن باز نكرده بودند، مىديديم ايشان عباشان را سرشان كردهاند و پشت در نشسته. مرحوم آيت اللَّه نجفى (رضوان اللَّه) از صفات بسيار خوب ايشان اين كار بود. البته خوبىهاى ايشان زياد داشتند. يكى اش اين بود. و اين چقدر براى طلبهها مشوق بود كه مىديدند مرجعى مىآيد پشت در صحن مىنشيند تا در باز بشود. و اينها در مشاهد مشرفه ديگر، در عتبات عاليات نمونهها زياد داشتيم. بزرگانى، اساتيدى كه مىآمدند پشت در صحن مىنشستند تا در باز بشود. اينها السابقون هستند، السابقون الى المساجد و طبعاً در روز قيامت هم پرچمدار خواهد بود. ديگران تابع اينها هستند. اى كاش ما اقلاً افتخار تابعيت را مىداريم.
«يا اباذر طوبى لاصحاب الالويه يوم القيامه». خوش به حال پرچمداران. كسانى كه خودشان پرچمى را بدست مىگيرند، «يحملونا فيصبحون الناس الى الجنه» اين پرچمها را روى دوش مىكشند و جلو مىافتند و قبل از ديگران مىروند به بهشت. ديگران به دنبال اينها مىروند. كى هستند اينها؟ «على و هم الصابقون الى المساجد بالاسحار و غير الاسحار». اول اسحار را ذكر مىفرمايد. چون خصوصيت دارد. عبادت شب و موقع سحر از بهترين اوقات است و بالاسحار هم يستغفرون. اول اسحار را ذكر مىفرمايد و بعد مىفرمايد منحصر به اسحار نيست. ظهر هم زودتر مىروند به مسجد. سبقت به مسجد گرفتن باعث اين مىشود كه روز قيامت هم سبقت به جنت بگيرند. يكى از بياناتى است كه انسان را تشويق مىكند به اين كه رعايت اين مستحبات را بكند. «يا اباذر الصلاة عمود الدين و اللسان اكبر و الصدقة تنح الخطيئه و اللسان اكبر و الصوم جُنة من النار و اللسان اكبر و الجهاد نباهتٌ و اللسان اكبر». من حقيقتاً معناى اين كلام را درست نمىفهمم. يعنى يقين ندارم به اين كه مقصود چى است ولى آنچه به نظرم مىرسد عرض مىكنم. اگر آقايان از اساتيد و بزرگان چيز بهترى آموختند، به من هم ياد بدهند. به نظر مىرسد كه در اين بيانات اعمال خيلى ذكر شده صرف نظر از جهت لسانى اش، و تأكيد شده كه در همه اينها چيزى است كه و يا چيزى مىتواند باشد كه از آن اهميتش بيشتر است. اول نماز، چون قبلاً هم صحبت نماز بود. مىفرمايد الصلاة عماد الدين يا طبق نسخه ديگرى عمود الدين. مثل، روايت معروفى است. نماز ستون دين است كه اگر نباشد، دين فرو مىريزد. و اللسان اكبر. يعنى در، اگر ما اعمال نماز را صرفنظر از گفتنىهاى آن در نظر بگيريم، اين خودش عمود دين است كه اما گفتنى هايى كه در نماز مىآيد از ساير چيزها اهميتش بيشتر است. قرائت و از كارى كه گفته مىشود. «و الصدقة تنح الخطيئه و اللسان اكبر» صدقه موجب اين مىشود كه گناه انسان محو بشود. اما اگر صدقه را با زبان ادا كنى، آن مهمتر است. درآيه كريمه هم است. صدقه بسيار خوب است اما اگر به زبان
شما كسى را هدايت كنيد و يا از كسى نوازش كنيد، خيرخواهى كنيد، اين بهترين صدقات است. «الصوم جُنة من النار» باز روزه را مقايسه مىكند با كارى كه از زبان ساخته است. روزه خيلى مهم است. مخصوصاً ماه رجب از بهترين ايامى كه روزه هايش خيلى مهم است، روزههاى ماه رجب است. رواياتى در اين زمينه است كه آقايان ملاحظه فرمودهاند. دانه دانه روزهاى ماه رجب را بيان مىفرمايد، روز اول چقدر ثواب دارد، روز سوم چقدر، وبودهاند كسانى در همين زمانهاى ما هم بودهاند كه نقل مىكنند كه پيشترها بيشتر بودهاند كسانى كه ماه رجب و ماه شعبان، هر دو را به طور كامل روزه مىگرفتند. حالا به حمد اللَّه ماه رجب در زمستان است و روزهاى كوتاه براى محصلينى هم كه كارهاى درسى دارند چندان مشكل نيست روزه گرفتن در اين اوقات. و متقابلاً شبهاى بلندش براى سحر خيزى. خدا ان شاءاللَّه توفيق بدهد كه ما از اين فرصتها استفاده كنيم. به هر حال «الصوم جنة من النار» روزه گرفتن سپرى است در مقابل آتش جهنم. در عين حال كارى كه از زبان بر مىآيد از آن مهمتر است. «و اللسان اكبر و الجهاد نباهتٌ» جهاد كردن در راه خدا، شمشير زدن اين يك بزرگوارى است. خيلى مقام ارجمندى است، خيلى شرف است. «لا يستوى القاعدون... تا آخر آيه شريفه. فضل اللَّه المجاهدين على القاعدين» خيلى جهاد كار عظيمى است. در عين حال «و اللسان اكبر». در روايت داريم كلمه حق، كلمة حقٍ امامَ امامٍ جاهد اين بالاتر از هر جهاد است.
در اين چند فرقه آن طور كه بنده حدس مىزنم، ظن هم است، عرض كردم يقين ندارم كه مضمون معناى واقعى كلمات چى باشد، ظن من اين است كه مىخواهد بفرمايد كارى كه از زبان ساخته است، از ساير اعضا و جوارح ساخته نيست. ولو كار نمازى باشد. ركوع و سجده باشد كه در نماز اين قدر اهميت دارد، اما آن چه از زبان بر مىآيد از آن مهمتر است. روزه گرفتن باشد. جهاد در راه خداباشد. شمشير زدن باشد. «فيَقتلون و يُقتلون» اما كارى كه از زبان مىآيد از آن بالاتر است. چه زبان به عنوان امر به معروف و نهى از منكر باشد، كه در روايتى دارد كه امر به معروف از جهاد بالاتر است و چه در راه تعليم ديگران باشد كه تعليم جاهل هدايت به سوى حق از هر جهادى بالاتر است. به هر حال كارى از زبان ساخته است كه از ساير اندامهاى بدن ساخته نيست. بنده اين جور مىفهمم. مقايساتى كه انجام مىدادم نهايتاً مىفرمايد اللسان اكبر يك همچين مطلبى را مىخواهد بگويد. و اين در مقام اين است كه خيال نكنيد وقتى مىگوييم كار، كار مستحب انجام بدهيد، عبادات زياد انجام بدهيد، يعنى حتماً بايد يك كارهاى طولانى وقت بگيرى داشته باشيد. با اين زبان خيلى كارها مىشود انجام داد. بدون اين كه نيروى زيادى بخواهيد صرف كنيد. سرمايهاى بخواهيد بگذاريد. زحمت زيادى بكشيد، وقت زيادى تلف
كنيد، خواب از سرتان برود، مشكلات ديگر هيچ كدام اينها نيست، با زبان مىتوانيد كارى انجام بدهيد كه از آنها هم مهمتر است.
بنابر اين قدر اين زبان را بدانيد. اولاً رها نكنيد تا موجب حبط اعمالتان بشود با گناهانى كه از اين زبان بر مىآيد. ثانياً او را در راهى صرف بكنيد تا او از بسيارى عبادات ديگر افضل است. اين عضو كوچولو خيلى كارها براى شما مىتواند انجام دهد.
يا اباذر، باز بيان ديگرى است براى تشويق به اعمال خير و اكتفا نكردن به تكاليف واجب. «الدرجة فى الجنه كما بين السماء و الارض». اول يك مقدمهاى را ذكر مىفرمايد اى اباذر در قيامت وقتى ميگوييم يك درجه با يك درجه ديگرى مىدانى چقدر فرق دارد؟ مثل يك پله نيست كه يك پله آدم بيست سانت، بيست و پنج سانت بخواهد برود بالا. درجهاى كه در بهشت مىدهيم، مىگوييم درجهاش بالاتر است، فاصله اين درجه با يك درجه بالاتر كما بين السماء و الارض. درجات بهشت اينقدر با هم تفاوت دارند. حالا كه اين را دانستيد. وقتى كه مىگوييم يك كسى در بهشت درجهاش بالاتر است يعنى چى؟ چقدر فاصله دارد با انسانهاى ديگر حالا بدان. ان العبد ليرفع البصره فيلمع له نورٌ يكاد يختف بصره. آدم بهشتىها، كه از صراط گذشته و از مشكلات و بزرخ و اينها همه رها شده و رفته به بهشت، از نعمتهاى بهشتى هم استفاده كرده، طبق آن فقره قبلى كه ذكر شد، آن قدر متنعم شده كه حتى يملّوا. خب از نعمتهاى بهشتى هم استفاده كرده، بعد نگاه مىكند بالاى سرش، مىبيند يك نورى ظاهر مىشود كه چشم را خيره مىكند. يكاد يختف بصره. اين يك دفعه بهت زده مىشود كه اى، عجب، ما خيال مىكرديم ما ديگر رسيدهايم به خيلى مقامات عالى، ديگر بهشتى شدهايم و از مشكلات نجات پيدا كرديم و از جهنم رها شديم و از عذاب بزرخ، از عرصات قيامت، از صراط گذشتيم. ديگر بهشتى شديم، خيلى مقام ما بلند است. اين چه نورى است، مال كى است اين نور؟ فيخضع لذالك. فيقول ما هذا. سوال مىكند كه اين چه نورى است؟ فيقال هذا نور اخى. اين نورى كه مىبينى كه چشم تو را خيره كرد، اين نور يكى از رفقاى خودت است. كسانى كه در دنيا همقطار بوديد، هم دوره بوديد. اين نور اوست. هذا نور اخيك فيقول اخى فلانُ؟ كنا نعمل جميعاً فى الدنيا. ما هر دو با هم كار مىكرديم، با هم درس مىخوانديم، با هم مسجد مىرفتيم، كنا نعمل جميعاً فى الدنيا، ما با هم عمل مىكرديم. و قد فضل علىّ هكذا. ما دو تا هم حجره بوديم، هم درس بوديم، اين بايد اين قدر بر من برترى داشته باشد، چه طور شد موجب اين همه فضليت شد. فيقال له، انه كان افضل منك عملاً. نمىفرمايد اكثر منك عمل. نمىگويد بيشتر عبادت مىكرد. مىگويد عملش بهتر از تو بود. كيفيتش بهتر بود. اگر نماز مىخواند
توجهش در نماز بيشتر از تو بود. اگر عمل ديگرى انجام مىداد، خلوص نيتش بيشتر از تو بود. انه كان افضل منك عملاً.
بعد خب طبعاً يك همچين كسى وقتى مىبيند رفيقش، هم قطارش اين قدر به جلو افتاده حسرت مىگيرد آدم را. ولى در بهشت حسرت و ناراحتى نيست. اگر يادتان باشد در يكى دو جلسه قبل اين سوال را مطرح كردم، گفتم جوابش بعداً خواهد آمد. كه وقتى خب وقتى آدم يك همچين چيزى را مىبيند و مىبيند كه ديگران از او جلو افتادهاند، اين حزن و اندوه بر او مستولى نمىشود؟ مبتلا به حسرت و نگرانى نمىشود؟ طبع قضيه اين است كه بايد بشود. يك آدم مثل خودش، حال خودش را در دنيا ملاحظه كند اين جورى است ديگر. تا قبل از بهشت اين حالات است. كسانى اگر درك بكنند كه چقدر عقب افتادهاند، خيلى مبتلا به حسرت مىشوند. و آن عذاب حسرت بالاتر از آن عذاب هايى است كه مبتلا مىشوند. خيلى كشنده است. مخصوصاً وقتى هم مىبيند كه ديگر راه بسته شده است. ما در دنيا اگر حسرت بخوريم كه اى فلان سال، يكسال عمرمات تلف شد، خب مىتوانيم تا يك حدودى سال بعد، تا يك حدودى جبرانش كنيم. اقلاً ميگوييم ديگر نمىگذاريم سال بعدش تلف بشود. قدر آن را مىدانيم. اما روز قيامت كه اين جورى نيست ديگر. آن چه گذشت، گذشت. ديگر بر نمىگردد. ديگر فرصت به آدم داده نمىشود كه كارى انجام بدهد. اين است كه آن عذاب حسرت در روز قيامت از همه چيز كشندهتر است. ولى بهشتيان، وقتى وارد بهشت مىشوند با اين كه زمينه حسرت در آنها است، اما خدا مبتلا به حسرتشان نمىكند. و اين يك راز بسيار عجيبى است. بيانش بسيار مشكل است كه اين چطور مىشود كه آدم در بهشت مىبيند كه ديگران هم قطارهايش جلو افتادهاند از او، مراتب بسيار عالى اى را كسب كردهاند جاى اين دارد كه خيلى غصه بخورد، خيلى اندوهناك بشود. اما در بهشت غصه نيست. پس چى است؟ چه جور مىشويد. يك بيان است از حضرت عيسى ابن مريم (على نبينا و آله و عليه السلام) كه اين روزها هم ايام ولادت ايشان است، نقل شده بيان جالبى است. به نظرم در انجيل برناوا هم از حضرت عيسى نقل شده اين. تقريباً همين سوال است كه روز قيامت آنهايى كه در بهشت هستند با اين اختلاف مرتبهاى كه دارند باعث اين نمىشود كه ناراحت بشوند؟ حضرت آن جا يك بيان خيلى شيرينى دارد. به حد تمثيل فكر نمىكنم از اين بيان رساتر بشود چيزى گفت. ميفرمايد در اين عالم يك آدم قد كوتاه هيچ وقت هوس مىكند كه يك لباس بلند بپوشد؟ يا آدمى كه قدش بلند است هوس مىكند كه لباس كوتاه بپوشد. آدم قد كوتاه لباس كوتاه مىخواهد. آدم قد بلند هم لباس بلند. در بهشت همه مىبينند كه اين حدش اين است. اين مىبينند كه اين قد كوتاه است. اين را كه توقعى ندارد
كه لباس بلند تنش كند. آن چه براى اين زيبنده است، همين مقامى است كه به او مىدهند. بله، آنجا درك مىكند كسانى هستند از او بالاترند. خب انبيا از همه بالاترند. مقامات عالىترى هم دارند. اين كه غصه ندارد. آنها بالاتر هستند و آن لباس به قامتشان، به اندامشان زيباتر است. من كوچكم، حد من همين است. اين حالت در بهشتىها برايشان روشن مىشود كه حدشان همين است. آنى كه مىبايست به آن برسند، ظرفيتش را داشتند همين است. تا قبل از بهشت، خب كمبود هايى بوده، آنها يا با عذاب يا با چيزهاى ديگرى جبران شده اينها. كوتاهى هايى كه كرده بودند آنها رفع و رجوع شده. فعلاً آن چه در بهشت به آنها داده مىشود آن خلعتى است كه به اندامشان زيبنده است. اگر اين خلعت كوتاه است نگران نمىشوند. براى اين كه اندامشان كوتاه است.
اين جا اين بيان را ندارد. مىفرمايد خدا راضى شان مىكند. يك كارى مىكند كه رضايت در قلب اينها بوجود مىآيد. ثم يجعل فى قلبه الرضا حتى يرضى. مىبيند كه ديگران جلو افتادهاند، تعجب مىكند ولى خداى متعال قلبش را آرام مىكند. به آن چه دارد او را خرسند مىكند. كيفيت اين رضا را عرض كردم از آن بيان مىتوانيم بدست بياوريم. يعنى براى او روشن مىشود كه ظرفيت او اين است. همانطور كه نمىشد پيغمبر بشود، امام معصوم بشود، اين حد هم نمىشد كه بشود. اين است ديگر. آن اندازهاى كه ظرفيتش بود، تلاش كرده به آن هم رسيده.
بله، از اين جا يك بحث ديگرى شروع مىشود كه در جلسه آينده شروع ميكنيم.
پروردگارا تو را به مقام انبيا و اوليا قسم مىدهيم كه در اين ماه رجب كه ماه حرام و ماه اميرالمومنين سلام الله عليه و به يك تعبير شهر اللَّه است ماه رجب، توفيق عبادت و بندگى، توفيق توبه از گناهان، توفيق توجه و توسل به همه ما عنايت بفرما. نگذار اين عمر ما در اين ماه شريف تلف بشود و هدر برود. امام بزرگوار را با انبيا و اوليا محشور بفرما. مقام معظم رهبرى مستدام و معزز بدار. خدمتگزاران به اسلام را موفق بدار. ما را به وظايفمان آشناتر و به انجامش موفقتر بدار. عاقبت همه ما را ختم به خير بدار.
«و الحمد لله رب العالمين»
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...