شنبه 15 ارديبهشت 1403 - 23 شوال 1445 - 4 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
دروس اخلاق (آيت الله مصباح يزدي)
>
جلسه 10
متن
«بسم الله الرحمن الرحيم»
«والحمد لله رب العالمين و صلى اللَّه على سيدنا محمد و آله الطاهرين. يا اباذر ان اللَّه جلتناه ليدخل قوم الجنة فيأتيهم حتى يملّ و فوقهم قوم فى الدرجات الاولى فاذا نظروا اليه عرفوهم فيقولون ربنا اخواننا كنّا معهم فى الدنيا فبما فضلتهم علينا فيقال هيهات هيهات. انّهم كانوا يجعون حين تشبعون و يضمعون حين ترون و يقومون حين تنامون و يشخاصون حين انتخفقون».
مواعظ پيغمبر اكرم (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) براى حضرت ابوذر بود. در طى چند جلسه قسمت هايى از اين مواعظ كريمه را تلاوت كرديم و به اندازهاى كه لياقت داشتيم از انوار اين فرمايشات بهره برديم. ترتيبى كه بين اين مواعظ به نظرمان مىرسيد عرض كرديم كه ابتداءً قسمتى از اين مواعظ در مقام ديدار كردن انسان و غفلت زدايى است. انسان به حسب طبيعت حيوانى اش انگيزهاش براى فعاليتهاى زندگى بيشتر اشباع غرايز و تمايلات حيوانى اش است. و ديگر از مبدأ و معاد غافل است. عموم مردم البته هستند كسانى كه از ابتدا آگاه هستند و بلكه فوق آن چه كه ما تصور مىكنيم هستند. ولى عموم ماها در ابتدا غافليم از هدف آفرينشمان. براى چى آفريده شدهايم؟ بايد چه كار بكنيم؟ به كجا داريم مىرويم؟ احتياج است به اين كه يك عاملى ما را بيدار كند. يك شوكى در ما ايجاد كند. كجاييد، احساس مسئوليتى را بر انگيزاند در ما. بخشهاى اول اين مواعظ ما حدس مىزديم كه در چه مقامى است. در مقام غفلت زدايى و توجه دادن به مسئوليت و اين كه سرمايه گرانبهايى در اختيار انسان است كه بايد از آن بهره بردارى كند.
در قسمت دوم طبعاً وقتى آدم آگاه شد و مىداند كه يك هدفى دارد و يك راهى را بايد انتخاب كند احتياج به علم دارد. اين بود كه بخشهايى از اين مواعظ درباره تحصيل علم و وظيفه عالمان و ضمناً مواعظى كه در اين جهت ضرورت دارد كه تا اندازهاى كه فهم ما مىرسيد توضيحاتى در باره اين عبارتها داده شد. بعد از اين كه انسان علمى آموخت، قدر مسلم براى علمى كه براى انسان ضرورت دارد، علمى است كه هدف آفرينشش را بشناسد و به راهى كه بايد بپيمايد. اين قدر از علم براى همه ضرورت است. بعد از اين كه اين اندازه را شناخت، فهميد براى چه آفريده شده، كجا دارد ميرود و چه راهى را بايد انتخاب بكند، نوبت عمل مىرسد. عمل به دو بخش تقسيم مىشود. يك قسمت فعاليتهاى مثبت است. كارهايى را كه بايد انجام بدهد آدم. يك قسمت كارهايى است كه بايد ترك بكند. اگر آنچه را انجام بايد بدهد، انجام
نداد، مرتكب گناه شده، اگر آنچه نبايد بدهد انجام داد، مرتكب گناه شده. جامعش اين است كه اهميت گناه را درك بكند. اين بود كه بخشهايى از اين مواعظ طى جملات متعددى در اين مقام بود كه چنين انسانى كه به آگاهى رسيده و راه زندگى اش را شناخته اجمالاً و در مقام عمل بر آمده، مهمتر از همه چيز اين است كه از گناه اجتناب كند. قسمتهايى هم مربوط به اين موضوع بود كه گذشت.
حالا مىرسد نوبت به اين كه انسان بعد از اين كه از گناه اجتناب كرد، يعنى عملاً واجبات را انجام داد و محرمات را ترك كرد، يك همچين انسانى نبايد به اين حد اكتفا كند كه فقط واجبات را انجام داده، گناهان را ترك كرده. خيال نكند كه اين ديگر كارش تمام است، اين خيلى عالى است. اين كوتاهترين قدمهاست كه در اين راه انسان بايد بر دارد. گامهاى اول راه است كه تازه كسى به راه افتاده اين قدمهاى كوتاه را آرام آرام بردارد. گناهان را ترك كند، واجبات را انجام بدهد. درست است كه اينها مهمترين است يعنى اگر اينها را آدم رعايت نكند، قدمهاى بعدى راانسان نمىتواند درست بردارد. مىلغزد ولى نسبت به مراتبى كه، مراحلى كه بايد سير بكند، اين مرحله، مرحله بسيار كوتاهى است. احتياج دارد به اين كه بيشتر انسان تشجيع بشود به كار كردن، به فعاليت كردن، چون راه درازى در پيش دارد. با اين انگيزه كه فقط واجبات انجام بدهد، محرمات را ترك بكند، به مقصد نمىرسد. با انگيزه قوىترى داشته باشد. در يك همچين مقامى بايد انسان تقويتش كنند، انگيزه براى او ايجاد كنند براى اين كه بيش از واجبات و محرمات تلاش بكند. به نظر مىرسد كه اين قسمت از مواعظى كه امشب تلاوت كردم. از اين جا شروع كردم در يك همچين موقعيتى است. با بيانى است بسيار آموزنده، مجسم مىكند صحنهاى را در عالم قيامت. فرض اين است كه چنين كسى كه واجباتش را انجام داده، محرماتش را ترك كرده اين ديگر بهشتى است. براى يك همچين كسى جاى اين است كه صحبت بكنند كه در جهنم چنين و چنان است، اين مورد ندارد، اين مال آن وقت بود كه مىخواستيم تقويتش كنيم، يعنى وادار بشود به ترك گناه. آن وقت بايد برايش ذكر بشود كه اگر مرتكب گناه بشوى، چه مشكلاتى براى تو پيش خواهد آمد. حالا فرض كرديم گناهان را ترك كرده، واجباتش را عمل كرده. بهشتى است. ولى بهشتى كوتاه همتى است. فقط به همين درجات پايين اكتفا كرده. نان و پنير را اكتفا كرده، همت اين كه قدمهاى بلندتر بردارد هنوز ندارد. مىخواهيم راهش بياندازيم كه از اين حد بالاتر برود. اگر چنين موقعيتى باشد، براى او مجسم فرمودهاند كه شما فرض كن، وظايفت را انجام دادى و بهشتى هستى. اما مىدانى با ساير بهشتى هايى كه بالاتر از تو هستند چقدر فرق دارى؟
اين بيان را مىفرمايند كه بسيارى از مردم هستند كه روز قيامت خدا آنها را به بهشت مىبرد. آن قدر هم نعمت به آنها مىدهد كه نمىتوانند حسابش را بكنند. از اين نعمتها هم استفاده مىكنند. فرض كنيد كسى كه ابتداءً وارد بهشت شده و اين صحنهها را مىبيند و آن نعمتها و اينها چندى حالا به حسب تقريب ذهنى ديگر، يك چندى حواسش جمع استفاده از اينهاست. چيزهاى تازهاى كه ديده، لذتهايى كه هرگز مثل آن را نديده بوده. چندى سرش گرم خودش است و لذت بردن از اين نعمتها. يك وقت به خود مىآيد. هى نگاه مىكند بالاتر، مىبيند اوه چه مقامات بالاترى است و چه كسانى در آنجا هستند. بعد نگاه مىكند در بين آنها بعضى از دوستان خودش هستند. آنهايى كه با هم مسجد مىرفتند. مدرسه مىرفتند، مباحثه مىكردند. با هم جبهه مىرفتند. هم قطارهايش هستند. مىبيند بعضى از آنها خيلى مقامات عالى اى دارند. طرف نسبت با آن جايى كه اين است نيستند آنها. تعجب مىكند. مىگويد خدايا ما اينها با هم بوديم. در يك صف نماز مىخوانديم. در يك سنگر مبارزه مىكرديم، چطور شد اينها به اين مقامات رسيدند و ما در مراتب پايينتر هستيم؟ جواب داده مىشود كه هيهات هيهات. خيلى فاصله است بين شما. درست است كه شما هم انجام وظيفه كرديد و بهشتى شديد. اما هر كه بهشتى شد، همه كه رديف هم نيستند. هيهات هيهات. خيلى فاصله است بين شما.
چى موجب اين فاصله شد؟ «ان اللَّه جلتناه ليدخل قوم الجنة» خداى متعال مردمى را وارد بهشت مىكند. «فيأتيهم حتى يملّ» آنقدر به آنها نعمت مىدهد تا خسته بشوند. اين تعبير عرفى است، و الا در بهشت خستگى نيست. «لا يمسهم فيها نسبٌ و لا لقوب». ملالتى، خستگى در بهشت وجود ندارد. يعنى به اندازهاى كه دلشان بخواهد استفاده مىكنند ديگر. حالا رسيدند به اين نعمت شروع مىكنند به استفاده كردن. بعد از مدتى كه استفاده كردند، «فوقهم قوم فى الدرجات الاولى» بالاتر از اينها يك دسته ديگر از بهشتيان هستند، يك درجات خيلى عالىتر. «فاذا نظروا اليه عرفوهم» تا حالا اينها سرشان گرم خودشان بود. مشغول تنعم بودند. يك قدرى كه استفاه كردند و ديگر از نعمتهاى بهشتى متنعم شدند، بعد يك نگاهى مىكنند كه گشت و گذارى بكنند. «اذا نظروا اليه عرفوهم» مىبينند بله؛ در اين هايى كه در درجات عالى هستند، بعضى از دوستان خودشان هستند، مىشناسندشان. «فيقولون ربنا اخواننا كنّا معهم فى الدنيا». اين برادرانى كه در درجات عالى هستند، ما با اينها بوديم در دنيا. «فبما فضلتهم علينا» چى موجب اين شد كه اينها را برترى دادى بر ما و اين درجات عالى را به آنها دادى و به ما ندادى؟ «فيقال هيهات هيهات». خيلى فاصله است بين شما. خيلى فرق داريد با آنها. از جمله فرقها اين است.
«انّهم كانوا يجعون حين تشبعون و يضمعون حين ترضون». آنها روزههاى مستحبى زياد مىگرفتند. وقتهايى كه شما مشغول تنعم در دنيا بوديد ولو حلال غذاى حلال مىخورديد، اما آنها گرسنگى روزه را مىكشيدند. شما از آشاميدنيهاى حلال استفاده مىكرديد، بله، مرتكب حرامى نشديد، گناه نبود، اما آن وقتها آنها روزه گرفته بودند. در تابستان گرما تشنگى مىخوردند. يا در جبهههاى جنگ. «يقومون حين تنامون» شما اعمال واجباتان را كه انجام مىداديد. مىگرفتيد مىخوابيديد. شب تا صبح. راحت مىخوابيديد. اشكالى هم نداشت. ولى آنها موقعى كه شما مىخوابيديد، بلند مىشدند مشغول عبادت مىشدند. «يقومون حين تنامون و يشخاصون حين انتخفقون». اين كلمه در عبارتهاى مطمئنى در نسخههاى مختلف كتاب، مختلف ضبط شده، احتمالاً نسخه صحيحش تفخغون باشد اين جا تفحقون است. مناسبتى ندارد. يعنى آن وقتى كه شما لم مىداديد. يله مىداديد، استراحت مىكرديد، آنها مشغول كار مىشدند. درست است كار واجبى نبود. استراحت كردن براى شما جايز بود. ولى آنها به اين كه كار جايزى بكنند اكتفا نمىكردند. مشغول تلاش بودند. اين بيانات در مقام اين است كه تنها به انجام واجبات و ترك محرمات نبايد اكتفا كرد. اگر قانعيد به اين كه همان درجات پست بهشت را داشته باشيد، خب به همين اندازه اكتفا كنيد. ولى بدانيد، يك روزى خواهد آمد كه نگاه ميكنيد مىبينيد كه هم قطارهاى شما خيلى از شما جلوتر هستند. به طورى كه گفته مىشود هيهات هيهات. بسيار دورند آنها از شما. خيلى فاصله داريد. آن چه موجب اين شد كه اين فاصلهها بوجود بيايد اين است كه شما به حد واجباتان اكتفا كرديد ولى آنها به اعمال مستحبى مختلف مشغول شدند. روزههاى مستحبى و كارهاى ديگرى كه عبادت بود و موجب رضاى خدا بود ولى چون واجب نبود شما انجام نمىداديد. تشويق به اين است كه به مستحبات و ساير عبادات بپردازيد وقتتان را به استراحت و به چيزهاى غير لازم، البته استراحت گاهى واجب است. اگر آدم استراحت نكند، صبح كه مىرود سر درس چرت مىزند. درسى را كه واجب است بفهمد نمىفهمد. كانّه نخوانده. نمازى كه مىخواهد بخواند بى حال است. گاهى شده، براى بنده گاهى اتفاق افتاده كه توى نماز گاهى چرت زدهام. اينقدر آدم كسل است كه موقع نمازش هم حال نماز خواندن ندارد. اين استراحت در اين جا حالا واجب يا شبه واجب است. اين خودش عبادتى است. اما استراحت بى جا، تنبلى، راحتطلبى. اين موجب جهنم رفتن نمىشود. ولى باعث اين مىشود كه عقب بمانيد خيلى. خيلى از ديگران عقب بمانيد.
حالا يك سوالى مطرح مىشود كه حالا واقعاً اينها وقتى يك همچين حالى را مىبينند و مىبينند كه اين قدر عقب ماندهاند، آنوقت تكليف شان چى
مىشود؟ غصه اينها را وا مىگيرد؟ ناراحت مىشوند؟ جوابش در يك قسمت از فقرات آينده همين مواعظ داده شده، حالا به آن جا كه رسيديم، توضيح بيشترى مىدهم. اجمالاً اين طلبتان كه وقتى اينها مىبينند كه آنها جلو هستند و اينها عقب ماندهاند با اين كه بهشتى هستند آيا ناراحت مىشوند يا نمىشوند؟ اين بحثش را ان شاءاللَّه بعداً عرض مىكنم.
خب، به طور كلى از اين بيان كسى كه در مقام استعاذ و استفاده باشد انگيزه پيدا مىكند كه تنها به واجبات و ترك محرمات اكتفا نكند. قدمى بردارد. بيشتر عبادت كند. اما كدام عبادت را انتخاب كند. حالا كه بنا شد به عبادات مستحبى بپردازد، البته در اين زمانى كه ما هستيم خيلى بعيد مىدانم اگر يك كسى درست فكر كند اصلاً وقتى براى كار مستحب پيدا بكند. آنقدر ما بخصوص طلبه، تكليف براى ديگران غافلند يا عذرهايى دارند. اما مايى كه موفق شديم به تحصيل علوم دينى آنقدر تكاليف واجب داريم چه در تحصيل و چه در تحقيق و چه در تبليغ كه فكر نميكنم وقتى براى كارهاى مستحبى بماند. كارهاى مستبحبى را بايد به صورت كيفى انجام بدهيم. وقتگير نباشد. همان نماز مان را بخوانيم، سعى كنيم حضور قلب داشته باشيم. كيفيت نماز بالا برود نه اين كه وقت زيادى اختصاص بدهيم. وضع ما اين جورى است. در حال عادى اگر نباشد تكاليف واجبى كه انسان را مىبايست تمام وقتش را صرف كارهاى واجب بكند، فرصت اين باشد كه آدم به مستحبات بپردازد. حالا كدام مستحب را انتخاب كند؟ اولين مستحب كه پيامبر اكرم (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) روى آن تأكيد مىفرمايند نماز است. نماز. «يا اباذر جعل اللَّه جل ثنائه قرة عينى فى الصلات». نور چشم من نماز است. باز اين يك سبك تربيت مخصوصى است. طبعاً يك كسى كه موعظه از پيامبر اكرم خواسته و ايشان دارند موعظهاش مىكنند الگوى زندگى اش شخص ايشان است. دلش مىخواهد تشبهى به ايشان پيدا بكند. وقتى ايشان بفهمد من چگونه هستم، اين تويى كه مىخواهى از من الگو بگيرى تو هم بايد اين طورى بشوى. ارائه يك الگوى عمل براى كسى كه مقدماتش تا اين جا رسيده كه مىبايست از چنين كسى الگو گرفت.
يك روايت معروفى است همه شنيدهايم. به اين مضمون نقل ميشود كه «احب من دنياكم ثلاثا التين و النسا و قرة عينى فى الصلات». بعضى از محققينى كه در روايات و اينها تحقيق كردهاند گفتهاند ما تحقيق كردهايم در نسخههاى اصلى و نسخههاى مضبوط و معتبر احب من دنياكم ثلاثا نيست، عبارت اين جور است احب من دنياكم التين و النسا و قرة عينى فى الصلات. در اين روايت، اين روايت هم همين مضمون آمده. اول مىفرمايد قرة عينى فى الصلات. بعد مىفرمايد كه خداى متعال از امور دنيا اين دو چيز را محبوب من قرار داده،
التين و النسا، يعنى اين سه چيز در عرض هم نيست. آن هم مخصوصاً به آن ترتيب كه در اول التين و النسا و قرة عينى فى الصلات كه نماز متأخر باشد. آنها كسانى كه تحقيق كردهاند
فرمودهاند كه عبارت اصلى روايت اين است «احب من دنياكم يا حبب الىّ من دنياكم التين و النسا بعد اضافه مىكند كه و قرة عينى فى الصلات». اين جا هم مىفرمايد «يا اباذر جعل اللَّه جل ثنائه قرة عينى فى الصلات». آن كه چشم من را روشن مىكند اين بهترين تعبيرى است كه آدم نسبت به يك چيزى كه محبوبش است به كار مىبرد. آدم وقتى يك چيزى را بسيار دوست دارد مىگويد وقتى ديدمش چشمم روشن شد. آن چه چشمم را روشن مىكند، نماز است. بعد مىفرمايد، در اين جا هم آن اندازه نماز براى من محبوب است چون ماها درست نمىتوانيم بفهميم نماز را آدم دوست مىدارد، نور چشمش نماز است اين يعنى چى؟ ما بالاخره اهل خوردن و آشاميدن هستيم. بايد اگر براى ما حالى كنند بايد به يك زبانى بگويند كه ما بفهميم. يك آدم گرسنه چقدر به غذا علاقه دارد، دلش مىخواهد غذا بخورد. مدتها گرسنگى كشيده حالا رسيده به غذا. چقدر دوست دارد غذا بخورد؟ كسى كه يك تشنگى سختى كشيده، چقدر دوست دارد يك آب خنكى بخورد؟ من علاقهام به نماز مثل يك همچين كسى است. گرسنهاى كه مىخواهد غذا بخورد؟ تشنهاى كه به آب مىرسد. ولى با اين باز هم با چنين كسى فرق دارد. براى اين كه آدم گرسنه وقتى غذا مىخورد بالاخره سير مىشود، تشنه آب خنك مىخورد. هر قدر هم كه تشنه باشد بالاخره آب مىخورد، سيراب مىشود ديگر. اما من از نماز سير نمىشوم. «حبب الىّ صلات كما حَبب يا حُبب الىّ صلات كما حبب الى الجائع الطعام». آن چنان من به نماز علاقه دارم كه آدم گرسنه به غذا و الى الظمعان الماء. آدم تشنه چقدر علاقه به آب دارد. من اين جور علاقه به نماز دارم. ولى باز فرق است. «ان الجائع اذا اكل شبع». گرسنه وقتى غذا مىخورد سير مىشود. و ان الظمعان اذا شرب رحى. آب تشنه هم وقتى آب مىخورد سيراب مىشود. اما انا لا اشبع الى الصلات. من گرسنه و تشنه نماز هستم اما يك گرسنه و تشنهاى كه سيرابى ندارد. اين يك بيان براى تشويق به اين كه بعد از رعايت واجبات و محرمات اگر فرصتى براى مستحبات داريد در درجه اول به نماز بپردازيد. بيان ديگرى در همين زمينه. يا اباذر ايها الرجل تطوع فى يوم و ليلة اثمة يعشر الركعت و المكتوبه. كان له حقاً واجباً بيت فى الجنه. اگر كسى غير از نماز واجبش دست كم دوازده ركعت نماز مستحبى در شبانه روز بخواند، حقش است كه خانهاى در بهشت به او داده بشود. اين هم يك بيان تشويق به اين كه دست كم در شبانه روز دوازده ركعت نماز نافله بخوانيم.
«يا اباذر ما دمت فى الصلات فانك تقرع باب الملك الجبار و من يكثر قرب
باب الملك يفتح له». بيان ديگرى براى تشويق به نماز. وقتى مشغول نماز خواندن هستيد شما مثل اين كه رفتهايد در خانه خدا را داريد مىزنيد. كارى با خدا داريد يا نداريد. اگر كسى كارى با خدا دارد بايد برود در خانه خدا. تا مشغول نماز خواندن هستند يعنى در خانه خدارا مىزنيد. نمىشود كسى زياد در خانه خدا را بزند و جوابش ندهد. اگر دوست داريد حتماً جواب بشنويد در را زياد بكوبيد. «يا اباذر ما دمت فى الصلات ف» مادامى كه تو در نماز هستى «انك تقرع باب الملك الجبار» در خانه خداى متعال را دارى مىكوبى. «و من يكثر قرع باب الملك يفتح له». اگر زياد اين در را بكوبى حتماً براى تو باز خواهد شد. ممكن است در مرتبه اول و دوم به واسطه آلودگيهاى آدم زود در را به روى او باز نكنند. يا يك دلايل ديگرى، حكتمهايى داشته باشد، ولى اگر ادامه بدهيد اين كار را نماز را تكرار كنى، حتماً در به روى تو باز خواهد شد.
يك جمله ديگر باز در همين رابطه است و بخوانم و ديگر بيشتر وقت عزيز شما را نگيرم. تا اين جا تشويق به اين بود كه نمازهاى مستحبى را به جا بياور. يعنى راجع به كميت نماز سفارش ميشود. از يك طرف فرمود، اول به طور مطلق فرمود.
بعد اقلاً دوازده ركعت نافله، بعد تأكيد بر اين كه هر قدر بيشتر بكوبى، احتمال اين كه اين در باز بشود، بيشتر خواهد بود. حالا از نظر كيفيت. تنها به اين كه ركعات نماز زياد بشود دل خوش نكن. سعى كن حضور قلب در نماز داشته باشى. «يا اباذر ما من مومن يقوم مصلياً الا تنافع عليه البر ما بينه و بين العرش و حكّل به مرضٌ ينادى يابن آدم لو تعلم مالك فى الصلات و من تناجى من فتلت». كسى كه به نماز مىايستد از فرق سرش تا عرش از طرف خدا رحمت به او ريزش مىكند. تناثر عليه، تناثر در موقعى گفته مىشود كه برگ درخت مىريزد، يا چيزى را پخش ميكنند مىريزد پايين، اين حالت را مىگويند حالت تناثر. پخش شدنى كه از بالا به پايين است. از عرش خدا تا بالاى سر اين نماز گذار رحمت پخش مىشود ريزش مىكند، مىبارد روى سرش. دوست نداريداين حال ادامه پيدا كند؟ طبعاً كسيكه اين حالت را دوست دارد، نماز را ادامه مىدهد. بيشتر مىخواند. ولى بالاترش ايناست. در يك ملكى هم از طرف خداى متعال موكل مىشود به اين نمازگزار پيام مىدهد. آن پيام اين است اى آدميزاد اگر مىدانستى با چه كسى دارى راز مىگويى، هيچ وقت از اين نماز دست بر نمىداشتى و خسته نمىشدى. فكر كن با كى دارى حرف مىزنى. در مقابل كى هستى. با كى ارتباط برقرار كردهاى؟ به اندازه اهميت و عظمت او به اين نمازت اهتمام داشته باش. وكل به ملكٌ. ملكى موكل مىشود، گماشته مىشود بر او ينادى كه فرياد مىزند، يابن آدم، اى آدميزادى كه دارى نماز ميخوانى، لو تعلم مالك فى الصلات اگر مىدانستى كه در نماز چه چيز
براى تو است، يعنى چه منافعى، چه مصالحى، چه ثوابهايى، چه فضيلتهايى از نماز عايدتان مىشود و من تنادى و اگر مىدانستى كه با كى دارى راز و نياز مىكنى، من فتلت هرگز از نماز خسته نمىشدى و دست بر نمىداشتى. ان شاء اللَّه كه خداى متعال به همه ما شيرينى مناجات با خودش و لذت از نماز را بچشاند.
پروردگارا تو را به عزت و جلالت قسم، تو را به حق اوليا و انبيايت قسم، به حق آن كسانى كه نمازهاى مقبول در درگاه تو به جا گذاشتهاند توفيق عبادت مقبول و خالص به همه ما عنايت بفرما. روح پر فتوح امام بزرگوار را با ائمه اطهار محشور بفرما. به ما توفيق شناختن وظايف وانجام آنها عنايت بفرما. دلهاى ما را از شبهات و وساوس و انحرافات مصون بدار. عاقبت امر ما ختم به خير بفرما.
«و الحمد لله رب العالمين»
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...