• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • بسم الله الرحمن الرحيم.
    موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت‏
    شماره نوار: 21 آ
    نام استاد: آية الله تبريزى‏
    تهيه شده در سال 1365 ه.ش‏
    توسط دفتر تبليغات حوزه علميه قم واحد صوت.
    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
    صاحب العروه در مسئله يازده مى‏فرمايد، معتبر نيست در تنجس ماء، ماء كه كر بشود يا جارى بشود، ماده بشود يا بلا مادت بشود، اين كه تغير پيدا بكند به وقوع النجاسه او به متنجسى كه حامل اوصاف النجاسه است مى‏فرمايد معتبر نيست در تنجس اين ماء به تغير كه تغير به وصف نجس به عينه بوده باشد.
    يعنى مثلا لون نجاست چيست، آب هم همان لون را بگيرد. طعم نجس چيست، آب هم همان طعم را بگيرد. يا همان ريح را بگيرد. بلكه اگر حادث بشود در اون آب طعمى يا لونى يا ريحى كه غير لون نجس و غير طعم نجس و غير ريح نجس است مثل اين كه ماء بواسطه وقوع دم اسفرار پيدا بكند. يا در ماء يك رايحه‏اى پيدا بشود به وقوع بول كه اون رايحه، غير رايحه بول ازره است اون وقت آب نجس مى‏شود. كانمنا در تنجس تغير احد اوصاف مذكوره است. ولو سنخ وصف نجس نبوده باشد اون اوصاف. اين را صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف مى‏فرمايد. صاحب الجواهر قدس الله سره ايشان فرموده است ماء معتصم كه تنجس پيدا مى‏كند به تغير اين نجاست مختص است به جايى كه اون وصفى را كه حاصل مى‏شود در ماء بواسطه نجاسه، مثل نجاسه بوده باشد يا سنخ او بوده باشد. مثلا اون لونى كه در آب پيدا شده است يا مثل لون نجاسه بشود يا سنخش بشود. رايحه‏اى كه پيدا مى‏شود مثل يا سنخ بشود.
    ايشان فرموده است، صاحب الجواهر اگر دمى را در ماء كثير ريختند آب كثرت پيدا كرد در اين صورت حكم به نجاست مى‏شود. حيث اين كه... احمرار شى اگر شدت پيدا بكند بله، سفرت شى اگر شدت پيدا بكند، احمرار مى‏شود. اگر ضعف پيدا بكند سفرت مى‏شود اين سنخ هم هستند و اما اگر براى ماء وصف آخرى حاصل شد بواسطه اون نجاست كه اون وصف مغاير با وصف نجاست است عرفا. اين غير وصف النجاست است. ماء در اين صورت محكوم به نجاست نيست. كان خلاف اونى را كه صاحب عروه فرموده است خلاف او را ملتزم شده است، خدا رحمتش كند. ايشان تعبير اينجور فرموده است صاحب جواهر، فرموده است اخبارى كه وارد در مقام است غير اون صورتى را كه ما گفتيم شامل نمى‏شود. يعنى اگر تغير به مثل يا سنخ وصف النجاسه شد اخبار اون صورت را مى‏گيرد. و اما اگر در غير اين صورت اونها شامل اخبار، يعنى اخبار شامل اون تغير نيست. بله اين فرمايش ايشان است. ربما در تكميل فرمايش ايشان يك چيزى علاوه مى‏شود بر فرمايش ايشان و اون فرمايشى كه علاوه مى‏شود، كه مرحوم حكيم هم دارد مى‏فرمايد بر اين كه نجاست اون وصف به نجاست ملاك است كه اون وصف را نجاست، عند الاصابت و الوقوع فى ماء داشته باشد.
    ممكن است نجس يك وصفى داشته باشد خودش. وصف قبل از وقوع فى الماء.ولكن اون نجاست وقتى كه افتاد به آب خود نجاست وصف ديگر پيدا مى‏كند، اون وصف اولى نيست. آب را بايد به اون وصفى كه نجاست عند الاصابت به ماء دارد اون وصف را به آب بدهند. مثلا من باب المثال، شما مى‏بينيد كه حنا خضرت دارد خودش. سبز است. ولكن وقتى كه تو آب ريخته شد حمرت، رنگ حمرت پيدا مى‏كند. اگر فرض كرديم كه اين حنا، رنگ خود حنا حمرت پيدا مى‏كند اگر فرض كرديم نجسى هم مثل الحناست بايد اون وصف حمرتى كه موقعى كه به آب ريخته مى‏شود اون وصف حمرت را پيدا مى‏كند، آب همان وصف حمرت را پيدا كند. يا سنخ حمرت را پيدا كند. اگر در نجسى مثل الحنا فرض شد كه عند الاصابت بماء رنگش و
    وصفش عوض مى‏شود يا رايحه‏اش عوض مى‏شود بايد اون رايحه‏اى كه عند الاصابت فى الماء دارد او را به آب بدهد. لونى را كه عند الاصابت به آب پيدا مى‏كند اون لون را بدهد. كلام صاحب جواهر را بله، به اين نحو فرض كنيد تكميل فرموده‏اند.
    اين فرمايش كه فرموده‏اند ما اگر بعضى روايات را ملاحظه كنيم، بعضى روايات همين است كه صاحب جواهر فرموده‏اند. مورد روايات در صورتى است كه آبى كه هست آب تغير پيدا كند به تغيرى كه فرض كنيد به اون وصفى كه نجس دارد. مثلا در موثقه سمائه كه حديث ششم است در باب سه از ابواب ماء المطلق. اونجا هم همين جور است، و باسناد الشيخ قدس الله نفسه الشريف از كتاب حسين ابن سعيد، كتاب حسين ابن سعيد به او صحيح است، حسين ابن سعيد اهوازى جليل القدر از عثمان ابن عيسى نقل مى‏كند. عثمان ابن عيسى لا بئس به، كه واقعى است ولكن صغه است از امام صادق سلام الله عليه نقل مى‏كند، سأل عن رجل يمرا بالماء و فى دابة ميته. در آب دابه‏اى است كه ميته است، متين شده است، گنديده است، بو گرفته است. دارد اذا كان الغالب على الماء،... فلا تتوضع فلا تشرب. ظاهر اين روايت اين است كه همان متنى كه بوى گند آب پيدا كند كان اين بو همان بود است، مثل اوست، سنخ اوست در اين صورت فلا تتوضع. مفهوم قضيه اين است كه اگر نتن را كه اين ميته داشت اين را اين غلبه بر آب نكند و آب پيدا نكند، عيبى ندارد. و هكذا گفته شده است، يعنى بعيد نيست بله، كسى بگويد بر اين كه روايت على ابن فضيع هم در همين باب، روايت هفتمى است اون هم همين جور است كه وصف الماء و غسل الماء همان وصف نجس بوده باشد. و به اسناده عن محمد ابن على ابن محبوب شيخ اين روايت را از كتاب على ابن محمد ابن محبوب نقل مى‏كند. محمد ابن على ابن محبوب جلالتش واضح است. اين هم نقل مى‏كند عن محمد ابن عبد الجبار، كه اين هم از اجلاست از محمد ابن سنان. فقط محمد ابن سنان است كه در روايت واقع است عن على فضيل. قال سألت اباعبد الله عليه السلام عن قال لا بئس اذا قلب لون الماء لون البول، اگر لون ماء بر لون ماء غلبه كند، يعنى غلبه نكند يعنى ماء بول را بگيرد. اينجور استفاده شده است. ولكن اين محل اشكال است. لون بول غلبه پيدا كند بر لون ماء اين غلبه بر اين مى‏شود كه ولو در لون ماء لون ثالثى موجود بشود. بواسطه اين بولها. اون صورت را هم مى‏گيرد.
    و كيف ما كان ممكن است گفته بشود كه بعضى روايات ظهورش اين است، بله فرض شده است در اون روايات كه اگر تغير پيدا كرد آب به اوصاف نجاسه كه مثل اون اوصاف در آب پيدا شد، در اوصافش يا سنخ او، آب محكوم به نجاست مى‏شود. ولكن در مقابل ما روايات مطلقه‏اى داريم. كه اون روايات مطلقه مضمونشون اين است، اگر در آب تغير پيدا بشود بواسطه وقوع نجاسه اگر تغيرى بواسطه وقوع النجاست ها! ولو اون تغير در اوصاف سنخ و مثل نبوده باشد با اوصاف نجاسه. اون وقت بله اون آب فرض بفرماييد محكوم به نجاست است. يكى از اون مطلقات صحيحه حريض است كه روايت اولى بود خوانديد. كلما على غلب الماء على جيفه فتتوضع من الماء و الشرب. فاذا تغير الماء و تغير الطعم. اگر طعم پيدا، تغير پيدا كرد، ماء تغير پيدا كرد و طعمش هم تغيير شده. هيچ فهميده نمى‏شود كه طعم ماء، طعم ميته بوده باشد. اينجور نيست، چون كه خودش هم طعم ميته پيدا نمى‏كند، توجه كرديد. ممكن است بوش مثل بوى ميته باشد ولكن تغير الطعم، طعم آب عوض شده است، نه معناش اين است كه، تلخ مى‏شود مثلا ميته كه تلخ نيست. على هذا الاساس اين روايت اطلاقش كه تغير الماء و تغير الطعم مطلق است. و هكذا در اون روايت ابى خالد قماط كه گفتيم بعيد نيست صحيح هم بوده باشد اين ابى خالد قماط را يك وقتى بحث خواهيم كرد اونجا اينجور بود، روايت چهارمى بود. يقول فى الماء يمر به الرجل و هو... فقال ابا عبد الله عليه السلام در جواب كان الماء قد تغير ريحه، يعنى ريح ما تغير كرد و طعمش تغير پيدا كرد فلا تشرب و لا تتوضع. طعمش تغير پيدا كند. تغير چه سنخ او باشد، چه سنخ او نباشد.
    و هكذا بله، بعضى روايات ديگرى كه هست، بعضى روايات هم همين جور است مطلق هستند و به اطلاق اونها اخذ نمى‏شود.
    اگر فرض كرديد روايات معتبرى يا روايات معتبره‏اى من حيث السند پيدا شد و من حيث الدلاله پيدا شد كه آب اگر تغير پيدا
    بشود به همان تغير اون نجس، اگر جيفه بله، اگر جيفه و نتنى كه در جيفه است در آب پيدا شد نجس است مى‏شود اون نتن. اين جور روايتى هم داشته باشيم. كه بگيم ظاهر اين روايات اينه كه بله همان نتن در آب پيدا بشود اين قيد شده است در روايات كه تغير به همان تغير وصف النجاسه بوده باشد. باز از اين مطلقات نمى‏شود رفعيت كرد. چرا؟ چون كه در ميته غالبا همين جور است ديگر بويى كه در آب پيدا مى‏شود فرض بفرماييد، غالبا بوى گند مى‏شود وقتى كه ميته بله، گنديده شد همان بود را پيدا مى‏كند، بوى گند پيدا مى‏كند. اين تغيير به اعتبار غالب است، كه غالبا اينجور مى‏شود كه همان ريح پيدا مى‏شود در آب، و قد ذكرنا و اشرنا در مواردى كه قيد در خطاب، قيدى بوده باشد قيد غالبى اون موجب نمى‏شود كه ما از اطلاقات رفعيت كنيم و از مطلقات رفعيت كنيم. بله حتى در مواردى كه شرايط، فرض بفرماييد اطلاق و تقليد موجود بوده باشد.پس على هذا الاساس در ما نحن فيه اخذ به مطلقات مى‏شود و اون قيد هم كه در بعضى روايات هست قيد غالبى است به جهتى كه او ذكر شده است.
    و از اين جا معلوم شد كه بعضى، اگر كسى احتمال بدهد كه فرق است بين تغير ريحى و لونى و بين تغير طعمى، مماسلت در تغير لونى و ريحى معتبر است. و اما در تغير طعمى مماسلت معتبر نيست. چون كه عرض كرديم كه آب كه طعم ميته را پيدا نمى‏كند. اين احتمال فرق هم بعيد است، چون كه ديگر بگيم كه اونجا تغير، تغير بايد به مثل بشود، به سنخ بشود طعم لازم نيست روايت در لسانش يك نحو است. اگر در آب تغير پيدا شد در طعم و لون و رنگش بواسطه وقوع النجاسه كه غلبه كردن نجاست بر ماء است يا متنجسى كه حامل اوصاف نجس است غلبه كردن او بر ماء است، آب محكوم به نجاست مى‏شود كما ذكرنا.
    باقى مى‏ماند در مقام يك كلامى را كه مرحوم حكيم بله در مستمسك فرموده است. ايشان ملتزم شده است مثل صاحب الجواهر اون وقتى حكم مى‏شود متنجس ما به تغير كه اون تغير به عين وصف النجاسه يا سنخش بوده باشد. و فرقى هم نمى‏كند كه اون وصف نجاستى كه در آب پيدا شده است اون وصف اصلى نجاست بوده باشد كه همان لون اصلى يا طعم اصلى يا ريح اصلى يا اون وصف، وصف عارضى نجاست بوده باشد. مثل اون حنايى كه مثال زدم. و ايشان فرموده است كه اينى كه ادعا شده است كه اخبار مطلق است در كما اين كه ما بيان كرديم و عرض كرديم مطلقاتى داريم و اين مطلقات مقتضاش اين است كه اگر تغيرى در آب شد محكوم به نجاست مى‏شود ايشان فرموده نه اينجور اطلاقاتى در روايات نداريم. ايشان فرموده است چون كه قرينه اتخاذيه‏اى در بين است، اون قرينه اتخاذيه نمى‏گذارد در اين روايات ظهور در اطلاق منعقد بشود اين مطلقاتى كه اشاره كرديم. اون قضيه اتخاذيه اين است كه، اون وقتى انسان متنفر مى‏شود از آب يا شى ديگرى كه نجس توش افتاده است و تغير پيدا كرده است، تغير اون آب يا غير آب به همان اوصاف عين النجاسه بوده باشد. وقتى كه همان اوصاف كه در نجس بود به آب يا غير آب منتقل بشود اون وقت مورد تنفر مى‏شود. و اين مورد تنفر بودن موجب حكم به تنجس است. اون تغيرى كه موجب تنفر مى‏شود در اين صورت شارع حكم كرده است بر اين كه آب به واسطه اين تغيرى كه هست نجس مى‏شود. اين فرمايش ايشان ما هر چه فكر كرديم سابقا و... اين نتوانستيم اين حرف را، بله تصديق كنيم كه اولا مورد تنفر فقط اونجا نيست كه اوصاف نجس تو آب بياد.
    عرض كردم ميته طعمى دارد اگر آب تلخ شد. خوب بلا اشكال مورد تنفر مى‏شود. مى‏گن آب را تلخ كرده، اينجا نخور بله، توجه كرديد خوب اين مورد تنفر مى‏شود اين جاى كلام نيست كه. لازم نيست همان وضع كه در ميته است در آب پيدا بشود. اين تنفر اولا مختص است. و ثانيا اگر مختص هم بوده باشد كى گفت مورد تنفر موضوع حكم شرعى و حكم شرعى است؟ مورد حكم شرعى مطلق تغير ماء است بواسطه نجاست كما ذكرنا تا مادامى كه بله، طعم آب تير پيدا نكرده است، آب طعم دارد كه طعمش از امام پرسيدند سلام الله عليه، طعم ماء چيست؟ فرمود طعم الحيات است. بله اگر اون طيب طعم را پيدا كرد بله اون وقت پاك مى‏شود. تا مادامى كه اون تغير هست ولو اون طعم، طعم نجاست نبوده باشد يك طعم ديگرى پيدا كرده‏
    است، يك طعم بد ديگرى پيدا كرده است بله اون هم فرض كنيد مورد تنفر است. مورد تنفر هم نباشد اطلاقات ديگه نجس است، بله توجه كرديد. حتى يذهب الريح و يطيب الطعم.
    ايشان قدس الله نفسه الشريف در ذيل در اين مقام يك كلامى دارد در ذيل اين فرمايشش. بعد از اين كه تقويت كرده است كه بايد تغير به اوصاف النجاسه بشود اون اوصاف ائم از اين كه اوصاف اصلى نجاست بشود يا اوصاف عرضى نجاست بشود كما ذكرنا بعد از اون اينجور فرموده است، فرموده است از ما ذكرنا كه گفتيم مختص است تنجس ماء به تغيرش به عين النجاسه يا سنخش و بدون اين كه فرقى باشد اين وصف نجاست، اصلى باشد يا حاصل بشود اين وصف بر نجس بودن ماء از اين ما ذكرنا كه گفتيم تنجس مختص بر اين است ظاهر شده از اين بله، اونى كه مسمط در مسئله آتيه خواهد گفت كه لا فرق بين زوال وصف الاصلى الماء او العارضى يك مسئله ديگر كه در عروه است پشت سر اين مسئله كه مسئله دوازده است اونجا مرحوم سيد اين را عنوان كرده كه يك وقت آب اوصاف اصليه خودش را دارد نجس كه تو آب مى‏افتد غلبه مى‏كند و اوصاف اصليه‏اش را تغيير مى‏دهد. در اين صورت آب محكوم به نجاست است. فرموده فرقى نيست ما بين اين، يا اين كه آب وصف عرضى پيدا كند. مثل اين كه فرض كنيد يك لباسى كه اين لباس يك خرده صابون داشت اين لباسها را تو اون حوض شستيم يك خرده آب رنگش به بياض فرض كنيد ميل كرد. چون كه صابون را، از ماء مطلق است ها!منتهى رنگش يك خرده سفيد شد. اون دم افتاد اين سفيدى را از بين برد. اصفر نكرد ها! به همان حالت اوليه برگرداند. ديگه سفيدى كه عارض شده بود بر آب، لون ميل به بياض اين لون از بين رفت، توجه كرديد. باز آب ميل به خضرت پيدا كرد كه وصف اولى ما بود كه وصف عرضيش زايل شد، وصف عرضى ماء. و به عبارت واضحه ما تا حال در اوصاف عين النجس حرف مى‏زديم كه مى‏گفتيم عين النجس فرقى نمى‏كند تغيير كه مى‏كند وصف اصليش به آب بياد يا وصفى كه عند الملاقات با آب پيدا مى‏شود اون وصفش بياد به آب.
    اين مسئله عبارت از اين است كه آب كه تغير پيدا مى‏كند به اوصاف النجاسه بواسطه وقوع نجاسه يك وقت وصف اصلى آب پيدا مى‏كند. يك وقت هم فرض كنيد وصف عرضيش تغير پيدا مى‏كند. اون جا فرموده است بر اين كه توجه كرديد، فرقى نيست در هر دو صورت آب نجس مى‏شود.
    مرحوم حكيم فرموده از ما ذكرنا در اين مسئله معلوم شد كه اون مسئله هم درست نيست، اون بايد وصف اصلى ماء تغير پيدا بكند. كان على الاطلاق بگوييم كه لا فرق در تنجس ماء، ماء به اين كه وصف اصلى ما تغير پيدا بكند يا اين كه وصف عرضيش تغير پيدا كند اينى كه در مسائل آتيه فرموده كان اين درست نمى‏شود. ايشان در مقام اين حرف را دارد. در اين بله، كلامى كه ايشان در مقام دارد در تنقيه مناقشه و اشكال فرموده است كلام مرحوم حكيم. ايشان فرموده است كه اصل اين دو مسئله به همديگر ربطى ندارد. اين مسئله مسئلتنا كه در او بحث مى‏كرديم تغير ماء بايد به اوصاف نجاسه به سنخ و اوصاف نجاسه بشود يا هر تغيرى در اوصاف ماء پيدا بشود نجس بشود اين يك مسئله است و اون مسئله‏اى كه آب اوصاف اصليش تغير پيدا كند يا وصف اصليش به واسطه وقوع نجس اطلاق پيدا كند اون هم مسئلة الاخرى است. هيچ به همديگر ربطى ندارند. ما در بين اين مسئله و ما بين قول اون مسئله ما بينشون من وجه است. ممكن است كسى در اين مسئله ملتزم بشود كه بايد اوصاف نجس به آب بياد. بايد اوصاف نجس به آب بياد. در اون مسئله ديگر ملتزم بشود كه نه فرقى نيست كه وصف اصلى ما تغيير پيدا كند يا وصف عرضيش. چون كه اون اوصاف، مثلا لونى كه فرض كنيد آب سفيد شده بود فرض كنيد يك مقدار خون كه ريختيد اون سفيدى رفت، توجه كرديد، سنخ او پيدا شده است. يعنى يك جورى شده است كه مايع به بياض نيست، مايع بلكه به صفرت است. ممكن است كه اونجا بگويد كه نه بايد اوصاف اصلى ماء تغيير پيدا كند وليكن اينجا بگويد كه فرقى نيست اوصاف اصليش كه تغير پيدا مى‏كند سنخ نجاست را پيدا كند يا مثلش را يا غيرش را. وصف اصلى ما وصف ثالثى بوده باشد. نه وصف نجاست است نه وصف اصلى ما است يك وصف ديگر.
    اما وصف اگر تغير پيدا كند او ملاك نيست. ما بين دو تا مسئله ما بينشون خصوص من وجه است و به همديگر ربطى ندارند. و به عبارت ديگر كه اشكال ايشان را ما تقريب بكنيم ايشان مى‏فرمايد بر اين كه اين مسئله كه بحث مى‏كرديم تغير بايد به اوصاف نجاسه بشود يا نه، اين برگشتش به اين است كه آيا در تنجس ما تغير انتشارى معتبر است؟ چون كه عين النجس وقتى كه منتشر در آب شد همان اوصاف نجاست و سنخ اوصاف نجاست پيدا مى‏شود در آب. آيا تغير انتشارى معتبر است، يا تغير بالخاصيت هم كافى است. كه نجس اوصافش منتشر در آب نشده است. منتقل به آب نشده است. او تأثير بالخاصيت است كه مى‏گفتيم اون روز در علم شيمى هست. اين نجاست وقتى كه به آب رسيد اين يك خواصى دارد. يك خاصيتى دارد. اين دو تا شى نجس، وقتى كه به همديگر رسيدند لون آب عوض مى‏شود.
    كه آيا تغير انتشارى معتبر است يا اين كه فرض بفرماييد تغير انتشارى معتبر نيست، تغير بالخاصيت هم كافى است اين مسئله مربوط به اين بود. و اما مسئله متأخره كه اون مسئله دوازدهم مى‏شود او عبارت از اين است كه اين طعم و لون و ريح كه تغير پيدا مى‏شود در آب بايد لون و طعم اصلى تغير پيدا كند، طعم اصليش تغير پيدا كند، يا ريح اصليش تغير پيدا كند؟ چه تغير انتشارى، چه تغير حسى فرقى نمى‏كنه و بالاخاصيت. چه تغير، تغير خاصيت بشود چه انتشارى بشود. بايد وصف اصلى ما تغير پيدا كند. يا نه وصف عرضيش هم كافى است. وصف عرضيش هم تغير پيدا كند اون هم همين جور است. ممكن است اونجا بگد كه بايد وصف عرضيش هم تغير پيدا كند كافى است ولكن تغير بايد تغير انتشارى بشود. تغير بالخاصيه كافى نيست. پس ما بين اين دو مسئله، ملاك اين دو مسئله به همديگر مربوط نيستند اين هم فرمايشى است كه در تنقيه فرموده. عرض مى‏كنم اگر در مسئله دوازده مرحوم سيد اكتفا مى‏كرد به اين قولش كه لا فرق بين زوال اصلى الماء او العارضى، اگر اين را فقط مى‏گفت بله اين اشكالى كه فقط در تنقيه بود وارد بود. كه اون مسئله ربطى به اين مسئله ندارد. وليكن در ذيلش ايشان اينجور فرموده است در مسئله دوازده فلو كان ماء او حمر، او اصفر... حتى صار ابيض، فرض كرده است كه تغير، تغير بالخاصيت است. ماء احمر بود يا اصفد بود، لعارضه در او بول واقع شد تا ابيض شد. اين ابيض شد اين تغير، تغير انتشارى نيست. اين تغير، تغير بالخاصيت است. تنجس و كذا اذا زال... اين زوال را به تغير بالخاصيه مثال زده است. نفرموده است بر اين كه ولو كان الماء او احمر او اسود... فيه البول حتى صار... لون اصلى ماء است. حتى صار ابيض كه فرموده است اين تغير، تغير بالخاصيه را فرض كرده.
    لاله مرحوم حكيم كه ظاهر عبارتش هم اين است، اشكالش به اين است كه در اين مسئله ثانيه اونى را كه ذكر كرده، اون تغير، تغير خاصيت است تغير بالخاصيت اعتبارى ندارد، چون كه معتبر در تنجس ما اين است كه ماء بايد تغير پيدا بكند به اون اوصافى كه اون اوصاف يا مثل اوصاف نجس هستند يا سنخ او هستند. هذا كل كلام در اين مسئله يازده و دوازده مى‏رسيم به مسئله سيزده.
    قطع نوار.