سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 - 4 ذيقعده 1445 - 14 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب صوم (آیت الله جوادی آملی)
>
جلسه 94
متن
درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 94
مسأله 71: «اذا أكل فى الليل ما يعلم أنّه يوجب القىء فى النهار من غير اختيار فالأحوط القضاء»مسألهاى كه قبلاً بحث شده بود، اين بود كه اگر كسى شب غذايى را تناول كند كه علم دارد فردا كه صائم است بايد قى كند، اين حكمش گذشت. ولى مسألهاى كه فعلاً محل بحث است اين است كه اگر غذايى ميل كند يا كارى انجام بدهد كه مىداند فردا قى عارضش مىشود. امر غير اختيارى يعنى قى قهرى كه مبطل نيست، ولى مقدمّات اختيارى دارد. آيا اگر كسى شب كارى كرد، غذايى خورد يا دارويى مصرف كرد، مىداند فردا كه صائم است قى قهراً عارضش مىشود. اگر فردا قى عارضش نشد محذورى ندارد. اگر قى عارضش شد روزهاش باطل است يا نه؟صاحب عروه (ره) فرمودند: احتياط قضا است، احتياط وجوبى كردند و نوع آقايان هم پذيرفتند. اين مسأله مبنى است بر اينكه آنچه كه مفطر است چيست؟ اگر روشن شد كه مفطر چيست؟ آنگاه بحث در دو مقام است: يكى اينكه خود اين قى، قى قهرى كه مقدمات اختيارى دارد مفطر است يا نه؟ دوم اينكه شخصى كه شب غذايى خورد يا كارى كرد كه مىداند فردا چنين حالى عارضش مىشود، نيت به طور جد از او متمشى مىشود يا نه؟پس هم بحث در مفطريت آن قى قهرى است، هم بحث در نيّت اين شخص در شب. چطور صاحب عروه (ره) احتياط كردند و فتوا نداند. مسأله قبلى كه مسأله 70 بود به طور صريح حكمش روشن بود، شب غذايى مىخورد يا كارى انجام مىدهد كه مىداند فردا بايد قى كند، كه آن قى فردا اختيارى است و مبطل است.اما الان اينجا غذايى مىخورد يا كارى مىكند كه مىداند قى عارضش مىشود، احتياط كردند، فتوا به بطلان ندادند! سرش آن است كه آيا آنچه مفطر است، قى در زمان روزه بايد اختيارى باشد ولو مقدماتش از قبل فراهم شده باشد، ولى خودش در زمان روزه بايد اختيارى باشد يا نه، قى ولو در ظرف روز، غير اختيارى است لكن مبادى اختيارى داشته باشد كافى است. اگر چنانچه آن قى كه مفطر صوم است، آن است كه در ظرف روزه قى اختيارى باشد. اينجا مبطل صوم نيست، براى اينكه اينجا قهراً قى عارضش مىشود، ولى اگر گفتيم: آنچه مفطر صوم است، آن قى به تهوعى است كه خواه در همان ظرف روزه مبدأش فراهم شده باشد يا نه، شب مبدأ اختيارى را فراهم كرده باشد. اين كارى كه شخص صائم شب انجام داده است و مىداند كه فردا قى عارضش مىشود و عروض تهوع قهرى هم جزء حالات خاصه اين شىء است. چنين شيئى را مىگويند: قى عمدى. اگر آنچه كه مفطر است
آن است كه در ظرف صوم عمدى باشد، اين عمدى نيست، اگر آنچه كه مفطر است اعم از آن است كه در ظرف صوم عمدى باشد يا مقدماتش قبلاً فراهم شده باشد، اين عمدى است. چون مبنى بر دو وجه است: هر كسى هر وجهى را انتخاب كرده است، برابر آن فتوا مىدهد و چون حكم روشن نيست، صاحب عروه (ره) احتياط كردند و نوع آقايان هم پذيرفتند. و الذى ينبغى ان يقال آن است كه اصل حاكم در مسأله مفطرات همان صحيحه محمد بن مسلم است كه دارد «لايضر الصائم ما صنع اذا اجتنب ثلاث خصال الطعام و الشراب و النساء و الارتماس»، هرچه بخواهد از اين اصل خارج شود، بايد با دليل معتبر اين اطلاق را تقييد كند. نصوص باب تهوع آن قسم را يقيناً شامل مىشود كه در ظرف صوم به طور اختيار پديد مىآيد. اما اگر چنانچه يك حالتى در روز پديد مىآيد كه غير اختيارى است مبدأ اختيارى آن در شب است، بعيد است مشمول نصوص باشد، چرا؟چون در روايات دارد فان ذرعه او بدره، اين اطلاق نصوص كه دارد فان ذرعه او بدره، يعنى اگر قى مبادرت كرد، و اين حالت قهراً پديد آمد روزه باطل نمىشود. اطلاق دارد اعم از آنكه مبادى اختياريش را شب فراهم كرده باشد يا نه؟ اگر نصوص باب تهوع، اطلاق دارد، مىگويد: قى قهرى مبطل صوم نيست، گرچه مبادى اختيارى شب فراهم شده باشد. چنين تهوع مبطل نيست.روايات باب 29 از ابواب «ما يمسك عنه الصائم» كه در آن هم صحيحه بود هم موثقه، آنچه را كه معيار افطار و ابطال قرار داده بود اين بود كه در ظرف صوم شخص عمداً تهوع كند و اگر در ظرف صوم تهوّع قهرى پديد آمد مبطل صوم نيست. شايد مبدأ اختيارى اين تهوّع قهرى را شب فراهم كرده باشد. روايت اول باب 29 اين بود، صحيحه حلبى از امام صادق (ع) به اين صورت نقل شد: «اذا تقيّأ الصائم فقد افطر و ان ذرعه من غير أن يتقيّأ فليتمّ صومه.» اگر اين تهوّع به طور اختيار پديد آمد، بدون اينكه شخص خودش تهوع كرده باشد، چنين روزهاى باطل نيست.در روايت سوم كه ابن مسكان از حلبى نقل مىكند و حلبى از ذات مقدس امام صادق (ع) نقل مىكند اين است: «اذا تقيّأ الصائم فعليه قضاء ذلك اليوم و ان ذرعه من غير ان تقياً فليتم صومه»، و ان ذرعه يعنى بدره، ظاهر اين نصوص كه مىگويد: قى قهرى مبطل نيست، مىگويد: به اينكه تنها چيزى كه از اطلاق صحيحه حلبى خارج شد كه «لايضر الصائم ما صنع اذا اجتنب ثلاث خصال»بود، همان تهوّع عمدى است، تهوع قهرى مبطل نيست ولو مبدأ اختيارى داشته باشد.از اينجا معلوم مىشود كه بحث نيّت هم مشكلى ندارد. چون اين شخص در شب غذايى خورد يا دارويى مصرف كرد كه علم دارد فردا تهوّع عارضش مىشود، و چون تهوّع قهرى مفطر نيست، پس او در نيّت محذورى هم ندارد بر خلاف مسأله 70، كه اگر كسى شب دارويى مصرف كرد يا غذايى خورد كه علم دارد فردا حتماً بايد قى كند، قى اختيارى، چنين كسى جدش نسبت به روزه متمشى نمىشود. براى اينكه او الان در آستانه طلوع فجر است بايد نيّت روزه كند. يعنى قصد كند مفطرات را ترك كند. خوب كسى كه مىداند فردا بايد مفطرى را انجام دهد، چگونه جدش متمشى مىشود كه قصد كند اين مفطر را ترك كند، در محدوده نيّت هم اشكال دارد.پس در مسأله قبل هم از جهت افطار خارجى مشكل بود، هم از جهت نيت، اما اينجا نه در محدود افطار خارجى محذور دارد، نه در نيت، چرا؟ چون آنچه كه مفطر است، تهوّع عمدى است. تهوّع قهرى مفطرنيست، و در مقام نيّت هم اين شخص مىگويد: من نيّت روزه دارم و قصد كردم مفطرات را ترك كنم. يكى از آن مفطرات هم تهوّع است، من هم قصد ترك تهوّع دارم.اما آنچه كه قهراً پديد مىآيد مفطر نيست، آنچه كه مفطر است من قصد تركش دارم، آنچه كه پديد مىآيد آنكه مفطر نيست. (س:...) (پاسخ استاد:) شايد چيزى كه مبادى اختيارى دارد، اين هم مشمول نصوص باب تهوّع باشد، آنگاه فرقش اين است كه هم در مقام نيّت چنين شخصى مشكل دارد، هم در مقام عمل خارجى. چون در مقام نيّت جد او نسبت به روز حاصل نشده است، و چون در ماه مبارك رمضان اين حالت پديد آمد بايد كفاره هم بدهد. اگر اين حالت پديد نيامد، ايشان مشكلى در محدوده نيت داشت، روزهاش فقط قضا دارد.اما اين حالت اگر عارض شد بايد كفاره هم بپردازد. غرض آن است كه بيش از حد احتياط چيزى نيست. لذا مرحوم صاحب عروه (ره) كه فرمودند: الاحوط القضاء، گرچه بعضى از مشايخ ما (ره) در احتياط وجوبى اشكالى دارند، مىگويند: اظهر عدم قضاست و اين قضا احتياط استحبابى مىشود. ولى ظاهرش همان باشد، چون مبادى اختيارى دارد. اينگونه از موارد را شامل مىشود، احتياط مىشود احتياط وجوبى. اصل مسأله 71 اين بود، «اذا اكل فى الليل ما يعلم أنه يوجب القىء فى النهار من غير اختيار فالأحوط القضاء»، ولى مسأله 70 اين بود، «لو ابتلع فى الليل ما يجب عليه قيئه فى النهار فسد صومه»، آنجا به صورت صريح فتوا داد. اينجا به صورت احتياط.چند مسأله در اين باب تهوّع است كه هم خيلى علمى نيست، هم جزو شبهات موضوعيه است:مسأله72: «اذا ظهر أثر القىء و أمكنه الحبس و المنع وجب اذا لم يكن حرج و ضرر» مهمترين كار هنگام ورود هر مسأله، تحرير محل بحث است كه با روشن شدن مبادى تصوريه است. اين مسأله 72 كه مىفرمايد: اگر حالت تهوّع پديد آمد و شخص توانست آن را حفظ كند و حرجى نداشت، واجب است وگرنه اگر حرج داشت، واجب نيست. اين بايد معلوم بشود، كه بحث حكم تكليفىاش در مقام اول است، بحث حكم وضعىاش در مقام ثانى است، و كل بحث هم در جايى است كه ابطال صوم حرام باشد. بيان ذلك اين است كه بعضى از روزهها ابطال او حرام نيست، مثل روزه مستحبى، روزه واجب موسّع و امثال اينها. پس اينها خارج از بحث است، روزهاى كه ابطال آن حرام نيست، براى شخص روزهدار حالت تهوّع پديد آمد و مىتواند امساك كند وخودش را نگه دارد، خوب چرا نگه بدارد؟ ابطال چنين روزهاى كه حرام نيست، تهوّع مىكند روزه را هم باطل مىكند، پس محور بعد بايد روشن بشود كه روزه مستحبى خارج از بحث است روزههاى واجبى كه ابطالشان جايز است، مثل واجب غير معين اينها خارج از بحث است، مىماند روزهاى كه ابطالش حرام است. حالا يا ماه مبارك رمضان است يا قضاى مضيّق است و مانند آن اين مطلب.مطلب بعدى آن است، حالا كه محور بحث روزهاى است كه ابطال آن حرام است، مىگويد در دو مقام بحث مىشود: يكى حكم تكليفى، يكى حكم وضعى. در مقام اول كه راجع حكم تكليفى است. اگر در حال روزه حالت تهوّع پديد آمد، مىتواند خودش را حفظ كند و حرجى هم ندارد، ضبط واجب است. حركت نمىكند، نمىنشيند، مىخوابد آرام مىگيرد با اين كار جلوى آن تهوّع را مىگيرد. چون ابطال روزه كه حرام است، حبس آن حالت هم كه ضرر دارد و بايد اين كار را انجام بدهد، حبس واجب، حكم تكليفى دارد، و تهوّع ديگر جايز نيست. چون ابطال صوم حرام است. ولى اگر حرج داشت و ضرر داشت، اين كار را بكند يا نه؟، يك وقت حرج است، براى او بسيار دشوار استو يك وقتى ضرر است. اگر حرج بود كه تحملش حرام نيست ولى بسيار سخت است. خوب اين شخص تحمّل مىكند و روزه را هم نگه مىدارد. چون ابطال روزه حرام است تحمّل حرج كه حرام نيست. يك وقت است از حرج مىگذرد به ضرر مىرسد. خوب تحمّل ضرر از اين به بعد در اختيار آدم نيست. شارع فرمود تحمّل ضرر حرام است. از اين به بعد وارد محدوده تزاحم دو حكم از احكام شرعى مىافتد: تحمل ضرر حرام است، ابطال صوم حرام است. چه كار مىكند؟ پس در مقام اول كه بحث در حكم تكليفى است، آنجايى است كه اگر تحمّل حرج مقدورش باشد، كه خوب حرج را تحمل مىكند. چرا روزه را ابطال كند؟ اگر براى او از حد حرج بگذرد به ضرر برسد، ديگر در اختيار او نيست كسى نمىتواند بگويد من ضرر را تحمل مىكنم. (س:...) (پاسخ استاد:) شارع مقدس راههايى را به طور كلى بيان كرده است، در خصوص مورد حمل به نحو جزئى مشخص كرده است. راه كلى آن است كه ما يك تعارضى داريم، يك تزاحم، تعارض مال ادله مقام اثبات است، تزاحم مال احكام است نه ادله، يك وقت است كه دليلها با هم معارضند آن يك راه خاصى دارد براى ترجيح احد الدليلين على الآخر، اين مىشود تعارض ادله، يك وقت است نه دليلها معارض نيستند هر دو مشخص است. يعنى الان مشخص است اين ضرر است و حرام، مشخص است، ابطال صوم است و حرام.حالا كه دو حرام هستند تعارض در دليل نيست فقط، در مقام عمل هست. براى اينكه شخص نمىتواند به هر دو عمل كند، بايد ببينيم كداميك پيش شارع اهم است. از يك سوى شارع مقدس روزه را جزء مبانى اسلام دانست، فرمود: «بنى الاسلام على الخمس» يكى از امور پنجگانه روزه است. تحمل بعضى از مبانى ضرر، با مبناى اسلام كه مزاحم نيست. اگر روزه جزو مبانى دين است، ترك روزه يعنى ترك يكى از مبانى دين، اين حرمتش خيلى شديدتر است تا تحمل يك ضرر كه آن هم حرام است.يك وقت است كه نه، شارع مقدس اصل روزه را جزو مبناى دين قرار داد اعتقاد به آن جزو دستورات دينى قرارداد، اما اگر ضرر داشت انسان اين روز، روزه را با تهوّع افطار مىكند، بعد هم قضا به جا مىآورد. مثل اينكه از يك سوى ديگر فرمود: «من كان مريضاً او على سفر فعدة من ايام اخر»، اگر كسى مريض است يك روز ديگر روزه مىگيرد.اينجا الان اين ضرر را تحمل كند براى اينكه روزه باطل نشود. چون تحمّل ضرر هم حرام است، ضرر را تحمل نمىكند تهوع مىكند روزهاش باطل مىشود، يك روز ديگر قضا بجا مىآورد. پس اين چنين انسان بگويد: كه بايد حتماً اين ضرر را تحمل كند و روزه را نگه بدارد. اين كار آسانى نيست تا ببينيم كداميك از اين دو حكم، بر حكم ديگر رجحان پيدامىكند. البته فعلاً سخن در بطلان روزه نيست. سخن در حكم تكليفى است كه مقام اول است.(س:...) (پاسخ استاد:) تحمل چنين ضرر توانفرسايى كمتر از ابطال صوم نيست. پس نمىشود به طور مطلق گفت: كه اين كار را انجام بدهد، آن كار را انجام ندهد. يعنى تهوع نكند اين ضرر را تحمل كند. براى اينكه به روزهاش آسيب برساند، آن كه گفت: بنى الاسلام على الخمس، آن اصل اعتبار صوم است، بلى، روزهاى كه مبانى اسلام است آن شخص هم معتقد هست، و قضايش را به جا مىآورد. اما بخواهد روزه را باطل كند معصيت كرده است، از آن طرف بخواهد ضرر را تحمل كند معصيت كرده است. كداميك از دو معصيت مهمتر است. به طور مطلق نمىشود گفت: ابطال صوم حرام است. اگر ضرر توانفرسايى باشد به حيات آدم خاتمه نمىدهد، نمىشود گفت: به اين كه چون ابطال روزه حرام است، اين شخص نمىتواند اين روزه را باطل كند، حتماً بايد آن ضرر را تحمل كند، ولو به موت او ختم شود. پس اين موردى است. در بعضى از موارد يقيناً روزه مقدم است، در بعضى از موارد يقيناً حفظ نفس مقدم است. بعضى از موارد هم مشكوك است. اگر راهى براى تشخيص نشد مىشود تخيير. اين تخيير، تخيير عقلى است.اما مقام ثانى بحث، اگر تهوّع نكرد و ضرر را تحمل كرد. اين از جهت ترك تهوع روزه او صحيح است. اما از جهت اينكه روزه داشتن به حال او ضرر دارد، مشكل ديگرى به همراه دارد، خود روزه داشتن اگر به حال اوضرر داشته باشد آن روزه فاسد خواهد بود. اما اگر صوم من حيث هو صوم به حال او ضرر نداشت. اين ترك تهوّع ضرر داشت، و اين ضرر را هم تحمل كرده است، روزه او صحيح است. ولى اگر اين ضرر را تحمل نكرده است تهوع كرده است، روزه او باطل است ولو عند التزاحم معصيت نكرده باشد. مثل همان احتقانى كه شخص براى معالجه احتقان كند، يا مريضى كه براى درمان معالجه مىكند، يا كسى كه براى اضطرار آب مىنوشد، بالاخره روزه باطل مىشود، كفاره ندارد. صاحب عروه (ره) اينجا ناظر به همان حكم تكليفى، سخن فرمودند، «اذا ظهر اثر القىء و أمكنه الحبس و المنع وجب اذا لم يكن حرج و ضرر»، اين وجب، وجوب تكليفى است. يعنى اگرچنانچه حرج به ضررى باشد، امساك واجب نيست، و اگر حرج و ضررى نباشد امساك واجب است. حالا اگر چنانچه امساك نكرده است در هر دو حال چه ضرر داشت، چه ضرر نداشت، امساك نكرده است. در هر دو حال روزه باطل مىشود. چون مقام ثانى كه مربوط به وضع و بطلان روزه است، اختصاصى به حال اختيارى يا اضطرار ندارد. آن قى قهرى مبطل نيست. اما قى عمدى ولو براى درمان انسان باشد نظير احتقان، اكل و شرب مبطل است.مسأله 73 كه آن، هم غير علمى است و شبهه موضوعى است. منتها از اين آقايان سؤال كردند، آنها هم مجبور مى شدند اين مسائل را مطرح مىكردند، و اگر آنها در اين عصر ما بودند، يقيناً مسائلى كه محل ابتلاء ما بود سؤال مىكردند:«اذا دخل الذباب فى حلقه (اين را در بحث نماز هم مطرح كردند كه اگر كسى در حال نماز حشرهاى به حلقش رفته است، اين را بيرون بياورد يا نياورد، به نمازش آسيب مىرساند يا نمىرساند. اگر بخواهد بيرون بياورد طرزى حلق را حركت بدهد كه كلام آدمى از او متولد بشود. اينجا سخن از تهوع است)، وجب اخراجه مع امكانه و لايكون من القىء ولو توقّف اخراجه على القى سقط وجوبه و صح صومه»اگر حشرهاى در حلق روزهدار فرو برود. فرمود: بايد آن را اخراج كند در صورتى كه ممكن باشد: و اين قى نيست. اما اگر اخراجش متوقف بر قى باشد، ديگر واجب نيست و روزه او صحيح است. يك وقت است كه يك شيئى وارد حلق مىشود به طور غير اختيار فرو مىرود. پس از طرف فرو رفتن چون اكل قهرى است، از اين جهت فرو بردن نيست، فرو رفتن است. از اين جهت مشكلى ندارد و اگر ضرر نداشته باشد، بيرون آوردن آن واجب نيست.حالا فرض در اين است كه چيزى فرو رفت و اكل صادق نبود و روزه او باطل نشد. ماندنش در آنجا ضرر دارد، بايد بيرون بياورد. بيرون آوردنش واجب است؟ يك وقت است كه بحث در حكم تكليفى است، يك وقت بحث در حكم وضعى، اينجا هم در دو مقام بحث است: اما از جهت تكليفى، اين بيرون آوردنش كه واجب است، اين بيرونآوردن كه تهوع نيست قبلاً هم فرمودند كه تهوع غير از آروغ زدن است، تهوع غير از خارج كردن هسته يا حبهاى است از دستگاه گوارش، چه رسد به دستگاه حلق و مانند اينها، اين را كه تهوع نمىگويند، واجب است و لاغير.يك وقت است كه اگر بخواهد اين را خارج كند، متوقف بر تهوع خودش نيست، ولى بايد تهوع كند تا اين را خارج كند. آيا تهوّع كه حرام است، مرتكب شود، براى اينكه اين حشره كه ضرر دارد در جوف او قرار نگيرد يا اين ضرر را تحمل كند، براى اينكه به روزهاش آسيب نرساند. چون تهوع كه مىكند معصيت كرده است. اينجا از جهت حكم تكليفى هم در جايى است كه روزه، روزه مستحبى نباشد، واجب غير معين نباشد، آن واجب معينى باشد كه ابطالش حرام است، كه بحث حكم تكليفى مقام اول است. بحث حكم وضعى مقام ثانى.در چنين موردى كه امر داير است به اينكه اين تهوع بكند كه آن شىء زيانبار را خارج كند يا نه؟، تهوع نكند كه روزه محفوظ باشد. اينجا مربوط به اين است كه اگر ضررش اندك است و قابل تحمل است، اين اهميّتش به اندازه ابطال صوم كه از مبانى و مبادى اسلام است، و ابطال آن حرام است، نيست، و اگر نه. ضررش خيلى بود يك حشره مسمومى بود كه به حيات انسان خاتمه دهد، يا به سلامت انسان براى دراز مدت خاتمه مىدهد، تحمّل آن ضرر بسيار سخت است، حرمتش بيش از حرمت ابطال صوم است. اينجا هم يقيناً بايد تهوع كند، و اهم از مسأله صوم است.اما اگر نه، هر دو حرام همتاى هم شدند، مىشود تخيير، اين مسأله در مقام اول هم، مثل مقام اول مسأله گذشته، گاهى ابطال صوم مقدم است، گاهى تحمّل آن ضرر مقدم است. گاهى تخيير. امام مقام ثانى بحث اگر چنانچه اين شخص با تهوّع آن شىء را بيرون آورد، روزه او باطل مىشود. اگر نه كه روزه او صحيح است، مگر اينكه كسى بگويد: از آن جهت كه ضرر دارد تحمل ضرر مبطل صوم است. لكن اين ضرر مربوط صوم بما انه صوم نيست. ورود اين شىء در دستگاه گوارش او زيانبار است، نه خود صوم من حيث هو صوم. لذا صاحب عروه (ره) اين چنين فتوا دادند. «اذا دخل الذباب فى حلقه و جب اخراجه مع امكانه و لايكون من القى» چون در اصل بحث تهوع روشن كردند كه خروج اينگونه از اشياء را، قى نمىگويند «ولو توقف اخراجه على القى» (آنگاه مىشود وجوب باب تزاحم)، سقط وجوبه و صح صومه» خوب چرا سقط وجوبه، اين را بايد سه قسم كرد: يك جايى سقط وجوب الصوم و تعيين وجوب الاخراج، آنجا كه به حيات انسان آسيب مىرساند يا سلامت انسان را براى دراز مدت در خطر مىاندازد. يك جايى است سقط وجوب الاخراج و صح صومه، آنجا كه ضررش يسير و تحمل پذير است. يك وقت است كه همتاى هم هستند اين شخص مىشود مختار. پس بالقولالمطلق نمىشود گفت: كه سقط وجوب الاخراج و صح صومه، اين چنين نيست.اما مقام ثانى بحث كه تعرض كردند، مگر به اشاره اين است كه اگر اخراج كرده است، يعنى قى كرده است ولو مجبور بوده است قى كند، و اين قى بر او حرام نيست. اما روزه باطل مىشود. نظير احتقانى كه بيمار انجام مىدهد حرام نيست، ولى روزه را باطل مىكند. اينهاديگر شبهات موضوعيه است. مسأله 74: «يجوز للصائم التجشوء اختياراً و ان احتمل خروج شىء من الطعام معه، و أما اذا علم بذلك فلايجوز»فرمودند: كه يك وقت است كسى آروغ مىزند، تجشوء مىكند. مىداند كه چيزى با اين تجشؤ خارج نمىشود، اينكه خارج از بحث است. اين عيب ندارد. يك وقت است كه احتمال مىدهد كه همراه اين آروغ زدن، مقدارى از ذرات غذا از دستگاه و گوارشش بيرون بيايد. اين هم عيب ندارد. چون احتمال است، و اما اگر علم دارد به اينكه با آروغ زدن چيزى از او خارج مىشود. اينجا فرمودند: لايجوز. حق مسأله اين است كه بايد اشاره مىفرمودند: از آن جهت كه اين مصداق تهوّع است، چون تجشؤ و آروغ زدن را كلاً از مسأله تهوّع خارج كردند، گفتند: دو عنوان است، يكى تهوع است كه مبطل صوم است، يكى تجشؤ و آروغ زدن. خوب آروغ زدن، چيزى آن را همراهى نكند غير از عنوان تهوّع است. اگر غير از عنوان تهوّع است، انسان علم داشته باشد به آروغ زدن مقدارى از ذرّات خارج مىشود محذورى ندارد. چرا لا يجوز؟ اينكه فرمودند: لايجوز با اينكه در اول عنوان تجشؤ را از عنوان تهوّع كاملا جدا كرد، و نصوص هم اينها را جدا كرده است. يكى به عنوان قلس است يعنى آروغ زدن، يكى به عنوان قى، اگر تهوع از تجشؤ جداست اگر قى از قلس جداست، صرف خروج غذا از دستگاه گوارش كه محذورى ندارد. ولو آدم علم داشته باشد و روى فرمايش مرحوم سيد (ره) كه مىفرمايد: در صورتى كه علم داشته باشد چيزى كه تجشؤ را همراهى مىكند، باطل است. اگر اين شد ايشان بايد در مقام نيّت اشكال داشته باشد. يعنى اگر كسى همين كه قصد تجشؤا كرده است، به اينكه چيزى از غذا اين تجشؤ را همراهى مىكند، اين ديگر نيّت قطع كرده است. چرا؟براى اينكه به گمان شريف ايشان اين تهوّع است ولو جهلش، جهل مركب بود، كسى علم دارد كه اگر آروغ بزند، غذا آن را همراهى مىكند، همين را صاحب عروه (ره) فرمودند لايجوز. اگر كسى با چنين علمى قصد تجشؤ كرده است، روزه او به هم مىخورد. آنهايى كه نيت قطع را مضر مىدانند، آروغ زدن او بر اساس نيّت قطع، روزه او آسيب مىبيند ولو چيزى اين تجشوء را همراهى نكند چرا؟ چون او قصد كرده است كه يك كارى كه به زعم صاحب عروه (ره) آن قاطع روزه است. پس دو مطلب هست: يكى اينكه چون قى غير از قلس است و تهوّع غير از تجشؤ است. اگر كسى علم داشته باشد با تجشؤ چيزى آن را همراهى مىكند، لابأس. نه اينطورى كه ايشان فرمودند لايجوز. دوم اين است كه اگر چنانچه لايجوز كه سخن ايشان است تام باشد، لازمهاش اين است كه اگر كسى چنين علمى را داشت، قصد چنين تجشؤى كرد از لحاظ نيت قطع روزه او محذورى دارد، ولو چيزى همراه تجشؤش خارج نشده باشد. فرع بعد براى فردا. پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...