23/8/1377شنبه
درس شماره (37)كتاب النكاح/سال اول
بسم الله الرحمن الرحيم
خلاصه درس قبل و اين جلسه:
در جلسات قبل ضمن تفسير آيه غضّ، تفاسير مختلف در باره كلمه «نسائهن» را
ذكر كرديم، از جمله تفسير اين كلمه به زنان آزاد را يادآور شديم، و آن را نپذيرفتيم.
يكى از وجوهى كه براى تفسير فوق ذكر شده است، آن است كه مراد از «هنّ» كه مضاف اليه است، خصوص زنان آزاد است، در نتيجه «نسائهن» هم به خصوص زنان آزاد تخصيص مى يابد، در اين جلسه به بررسى اصل اين كلام مى پردازيم كه مراد از «مؤمنات» كه در آيه غضّ ذكر شده چيست؟ تا مراد از ضمير «هنّ» كه چند بار در آيه از جمله در «نسائهن» بكار رفته، روشن گردد.
در پايان اين بحث، مراد از مؤمنات را خصوص زنان آزاد مى دانيم.
الف ) : معناى «مؤمنات» در آيه غضّ
1 ) طرح بحث
در آيه غضّ كلمه مؤمنات طبق قاعده اوليه مى بايست شامل تمام زنان مؤمن، خواه آزاد و خواه كنيز باشند، گردد، همچنان كه كلمه مؤمنين نيز به همين معناى عام ميباشد و در آيات ديگر نيز چنين استعمال شده است مثلاً در آيه شريفه «يا أيها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام .».
[ بقره/ 183 ] امر به صيام متوجه تمام مؤمنان چه آزاد چه برده ميباشد و يا در آيه شريفه: «يا أيها الذين آمنوا و لايغتب بعضكم بعضاً» [ حجرات/12 ] نهى از غيبت شامل تمام مؤمنان بوده و اختصاص به مردان آزاد
ندارد، در مورد مؤمنات نيز همين گونه است و اختصاص به زنان آزاد شده به دليلى نيازمند است كه ما را از اين قاعده اوليه بدور دارد، چنانچه در برخى از آيات نيز قرائنى وجود دارد كه مقصود از مخاطبين فقط احرار است مثلاً در آيه شريفه: «وانكحوا الايامى منكم والصالحين من عبادكم و امائكم» [ نور/ 32 ] به قرينه حكم مترتب شده در مى يابيم كه مخاطب آزادگان مى باشند زيرا بندگان براى تزويج ديگران اختيارى ندارند تا امر به (انكاح) متوجه ايشان گردد.
در آيه غضّ دو قرينه مى توان بر اختصاص به احرار ذكر كرد:
قرينه اول: عدم ذكر موالى در آيه قرينه دوم: عدم لزوم ستر مو بر كنيزان 2 ) توضيح قرائن اختصاص مؤمنات در آيه غضّ به احرار
در توضيح قرينه اول مى گوييم كه اگر مقصود از مؤمنات در آيه غض معنايى اعم از احرار و اماء بود، لازم بود در آيه مالكين اماء كه مى توانند به كنيزهاى خود نظر كنند و كنيزان مى توانند زينتهاى خود را به آنها نشان دهند، نيز استثناء مى شد، و از آنجا كه «مواليهن» در ضمن موارد استثناء از «لايبدين زينتهن» ذكر نشده معلوم مى گردد
كه مقصود از ضمير «هنّ» تنها زنان آزاد مى باشند.
در توضيح قرينه دوم(1) به ذكر رواياتى چند كه از آن عدم لزوم ستر مو بر كنيز استفاده مى شود، مى پردازيم: - صحيحه محمد بن مسلم عن أبى عبدالله عليه السلام قال قلت له: الامة تغطى رأسها؟ فقال: لا، ولا على أم الولد ان تغطى رأسها اذا لم يكن لها ولد.
(2)
- عن أبى بصير عن أبى عبدالله عليه السلام أنه قال: على الصبىّ اذا احتلم، الصيام و على الجارية اذا حاضت، الصيام و الخمار الاّ أن تكون مملوكة فانّه ليس عليها خمار الاّ أن تحب أن تختمر و عليها الصيام(3).
- عن أبى خالد القمّاط قال سألت أبا عبدالله عليه السلام عن الامة، اتقنع رأسهاقال: أن شاءت فعلت و ان شاءت لم تفعل(4) .
از اين روايات كه عدم لزوم قناع و خمار بر كنيز را بدون تقييد به حال نماز ذكر كرده، برمى آيد كه كنيزان مى توانند موى سر خود را پوشيده ندارند.
سيره مستمره نيز بر اين بوده است كه كنيزان بدون آن كه سر خود را بپوشانند در حضور مردان بيگانه حاضر مى شدند.
3 ) پاسخ قرينه اول
در اينجا نخست بايد دانست كه در اين آيه، فقط مالك حذف نشده است، بلكه دو مستثناى نسبى و يك مستثناى سببى هم حذف شده است، يعنى عمو و دايى هم مذكور نيست، براى توضيح اين كه چرا اين سه دسته در آيه حذف شده اند، بيانى به ذهن ما مى رسيد كه ملاحظه كرديم آقاى خويى هم همين بيان را در باره عمو و دايى دارند، حاصل اين بيان اين است كه حكم اين سه دسته از برخى از دسته هاى مذكور در آيه به ظهور عرفى فهميده مى شود، در توضيح اين بيان مى گوييم كه عرف نسبت ميان پسر برادر و عمو را يكسان مى داند، وقتى در آيه «بنى اخواتهن» ذكر شده است، عرف از آن جواز ابداء زينت براى دايى را مى فهمد، رابطه مادر زن و داماد نيز مثل رابطه زن(عروس) و پدر شوهر است، وقتى در آيه «آباء بعولتهن» استثناء شده، عرف از آن استثناء داماد را هم مى فهمد.
حال در مورد «مالك» نيز مى توان گفت كه از دو قسمت آيه با بيان بالا «اتحاد نسبت» يا با اولويت عرفى حكم مالك استفاده مى گردد: قسمت اول: «بعولتهنّ» ؛ عرف رابطه كنيز و مالك را مثل رابطه زن و شوهر بلكه اقوى از آن ميداند، زيرا شوهر مالك پاره اى از منافع زن است و مولى مالك عين و تمام منافع كنيز.
اگر ملكيت پاره اى از منافع موجب شود كه ابداء زينت براى شوهران جايز باشد، به طريق اولى ملكيت مولى نسبت به عين و تمام منافع كنيز مجوّز آن است.
قسمت دوم: «ماملكت أيمانهن» ؛ بنابراين كه مراد از آن اعم از بندگان و كنيزان باشد، عرف از اين كه زن ميتواند نزد عبد خود مكشوف باشد، مى فهمد كه كنيز هم مى تواند نزد مولاى خود مكشوفه باشد، پس ذكر مولى در آيه لزومى ندارد تا قرينه بر اختصاص مؤمنات به خصوص زنان آزاد بشمار آيد.
4) بررسى دليل دوم
ادله اى كه بر جواز كشف رأس أمه ذكر شده، ادله صحيحى است، ولى بايد ديد كه آيا اين ادله شاهد بر اختصاص مؤمنات در آيه شريفه به حرائر مى باشد؟ در پاسخ مى توان گفت كه ممكن است ما كنيزان را هم مشمول آيه شريفه بدانيم با اين بيان كه مراد از «ماظهر» اعضايى از بدن زن است كه در آن زمان نوعاً ظاهر بوده است، و مصداق زينت ظاهره در مورد زنِ آزاد خصوص وجه و كفين و در موردِ كنيز، وجه و كفين و مو مى باشد، و با اختلاف مصداق، مفهوم زينت ظاهره اختلاف نمى يابد پس وجهى ندارد كه ما كنيزان را از تحت مدلول آيه شريفه بيرون نسازيم.
ولى اين پاسخ ظاهراً صحيح نيست(5) زيرا رواياتى كه در تعيين مصاديق زينت ظاهره وارد شده و در بحثهاى آينده نيز به تفصيل نقل خواهيم كرد، هيچ گونه تفصيلى بين زن آزاد و كنيز نداده و از تمام آنها برمى آيد كه موى زن از زينتهاى باطنه است، بنابراين با توجه به روايات، ظاهراً مراد از مؤمنات در آيه شريفه خصوص حرائر است.
« والسلام »
1) - استاد - مد ظلّه - در درس به تفصيل كلام صاحب جواهر(ره) را در مورد جواز نظر به كنيزان بررسى و نقد كردند، ولى از آنجا كه در پاره اى از مباحث اين درس تجديد نظر نمودند، و از سوى ديگر كلام صاحب جواهر مستقيماً مربوط به بحث ستر كنيز نيست، بلكه مربوط به بحث نظر مرد به كنيز است و استفاده حكم ستر از آن نياز به اثبات ملازمه بين اين دو دارد، از اين رو در تنظيم مباحث درس از ذكر كلام صاحب جواهر(ره) خوددارى كرده و به ادله روشنتر پرداختيم، گفتنى است كه تنظيم مباحث اين درس به جهاتى بسيار به تأخير افتاد، از اين رو ما در بحثهاى آينده به نكاتى برخورد مى كنيم كه استاد - مد ظلّه - از آن عدول كرده اند و ما در حاشيه اين درس بدان اشاره خواهيم كرد.
2) - وسائل 4: 410/ 5557، باب 29 از ابواب لباس المصلى، ح 4 جامع الاحاديث 20: 355/ 6156.
3) - وسائل 4: 409/ 5556 باب سابق، ح 6.
4) - وسائل 4: 412 / 5564، باب سابق، ح 11، و نيز صحيحة حمزة بن حمران (در وسائل 4: 407/ 5548، باب 28 از ابواب لباس مصلى، ح 12 )، و حديث أبى الصّباح الكنانى (وسائل 20: 203/ 25435، باب 110 از ابواب مقدمات النكاح، ح 6 ) نيز بر جواز كشف رأس امه دلالت دارد. نگاه كنيد جامع الاحاديث 19: 371/ 1089، 20: 288/ 941.
5) - به اين نكته استاد - مد ظلّه - مدتها پس از تنظيم مباحث آينده اشاره فرمودند و تنها در تنظيم بحث اين جلسه از آن استفاده كرديم، از اين رو استدلالى كه در جلسه گذشته و جلسه آينده در ردّ تفسير «نسائهن» به حرائر ذكر شده، بايد تغيير يابد. همچنين نتيجه اين بحث بر بسيارى از مباحث آينده پرتو مى افكند كه تفصيل آن در خور اين نوشتار نيست.