• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 70
    نتيجه بحث در فرع اول اين شد كه در بقاء عمدى برجنابت در صوم شهر رمضان چند نكته بايد ملحوظ مى‏شد. اولاً در تعبيرات محقق همدانى (ره) آمده است كه قائلين به جواز به دو آيه استدلال كردند آيه اولى و آيه ثانيه بعد آيه اولى و آيه ثانيه را نقل مى‏كنند و پاسخ مى‏دهند بايد ملحوظ باشد كه اينها دو آيه نيست بلكه دو جمله از يك آيه هست يعنى همان آيه 187 سوره مباركه بقره صدرش اين است كه «احل لكم ليلة الصيام الرفث الى نسائكم» اواسط جمله است بعد فرمود الآن باشروهن وابتغوا ما كتب الله لكم وكلوا واشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر اين چنين نيست كه دو آيه باشد دو جمله از يك آيه است.مطلب دوم كه اصلش در بيانات مرحوم حاج آقا رضا است بعد هم مرحوم آقاى خويى (ره) اين را ادامه دادند و آن اين است كه نصوص فراوانى در مسأله است كه دلالت مى‏كند بر اينكه بقاء عمدى بر جنابت مبطل صوم است و چند طايفه است كه يكى از آن طوايف همان نصوصى است كه دلالت مى‏كند بر اينكه اگر كسى جنب شد و يادش رفته غسل كند و ماه مبارك رمضان منقضى شد، بايد قضا به جا بياورد. كه در بحث ديروز اشاره شد. آن طايفه از نصوص البته تام است و كم نيست ولى ارتباطى به مسأله ندارد. اصل استدلال اين بود كه مرحوم حاج آقا رضا مى‏فرمايد، چون طبق آن طايفه از نصوص اگر كسى جنب بود و يادش رفته است غسل كند، در چنين حالتى قضا دارد و روزه باطل است. پس اگر كسى عمداً جنب بماند و غسل نكند بالفحوى و به طريق اولى همان راه را مرحوم آقاى خويى طى كرده است. اين تام نيست براى اينكه البته اگر يك روايتى دلالت كند بر اينكه بقاء نسيانى مزاحم است خوب بقاء عمدى به طريق اولى. اما آن روايت ناظر به اين است كه كسى ماه مبارك رمضان را به جنابت بگذراند، يا عدة من الايام آنرا به جنابت بگذراند. لذا صاحب عروه و مانند ايشان هم كه فتوا مى‏دهند، نمى‏گويند اگر كسى يك روز يادش رفته است و شب آن روز يادش آمده است آن روز باطل است. حالا اگر كسى شب قبل جنب شد، يادش رفته است غسل كند، فردا را بدون غسل گذرانده و فراد شب فهميده است كه امروز جنب بود، خوب روزه او صحيح است. اما اگر چند روز بگذرد چنين نيست، براى اينكه خلاف نص است. در حالت نسيان روزه باطل نيست اين يك نص خاص است براى حرمت شهر رمضان. اصلش آن است كه اگر ماه مبارك رمضان گذشت در حاليكه اين شخص جنب بود، بايد قضا بجا بياورد. و اگر در اثناء ماه مبارك رمضان‏
    براى جمعه غسلى كرد اين غسل جمعه‏اش نسبت به آينده‏اش كافى است. گذشته را بايد قضا بجا بياورد. لذا كسى فتوا نداد به اينكه اگر كسى يك روز يادش رفته است و شب بعد يادش آمده بايد قضا آن روز را بجا بياورد.(س:...) (پاسخ استاد:) مضى الايام حداقل بايد يك روز بگذرد نه اينكه روز را با نسيان گذرانده است عبارت عروه مسأله 50 اين است كه «الاقوى بطلان صوم شهر رمضان بنسيان غسل الجنابة ليلا قبل الفجر حتى مضى عليه يوم اوايام» اقوى بطلان صوم شهر رمضان است در اثر نسيان غسل تا اينكه يك روز يا چند روز بگذرد. اين يك تعبد محض است حالا يك روز نگذشت همان شب يادش آمده است كه امروز جنب بود اين روزه‏اش صحيح است. در مسأله 50 خواهد آمد اين ترك اولى حاج آقا رضا باعث شد كه آقاى خويى را به همراه ببرد اين كه تام نيست. اولاً دو آيه در مسأله نيست ثانياً نصوص فراوانى در باب نيست تا دلالت كند بر اينكه بقاء عمدى مبطل است تا مرحوم خويى سنت قطعى درست كند.يكى از چيزهايى كه ايشان خيلى تكيه مى‏كنند اين است كه رواياتى كه دلالت مى‏كند بر اينكه بقاء عمدى بر جنابت مبطل است اگر متواتر لفظى نباشد متواتر اجماعى است مى‏شود سنت قطعى، وقتى سنت قطعى شد اگر يك روايتى دلالت كرد كه بقاء عمدى بر جنابت مبطل نيست اين با سنت قطعى مخالف است، سنت قطعى نداريم البته چند روايت در مسأله است از آن طرف چند صحيحه است. مطلب سوم آن است كه روايات باب دو طايفه است. طايفه اولى دلالت مى‏كند بر اينكه بقاء عمدى بر جنابت مبطل است. طايفه ثانيه دلالت مى‏كرد بر اينكه بقاء عمدى بر جنابت مبطل نيست. نمى‏شود طايفه ثانيه را از حجيّت براى اعراض مشهور اسقاط كرد، بر فرض كه اعراض مشهور روايت را از حجيّت اسقاط كند مال جايى است كه اشهاد دلالى او را همراهى نكند. خوب اگر ما بررسى كرديم ديديم به اينكه اگر ما هم به جاى ساير فقها بوديم همين كار را مى‏كرديم. اين طايفه‏اى كه دلالت مى‏كند بر اينكه بقاء عمدى مبطل نيست اين را صرف نظر مى‏كرديم، براى آنكه آثار تقيه در آن است نه اينكه يك جهت تعبدى آنها كشف كرده باشند كه به سند برگردد و به ما نرسد. چون اصحاب از اين روايات صحيح اعراض كردند معلوم مى‏شود كه حجت نيست. اعراض مشهور اين روايات صحيح را از حجيت اسقاط نكرد بلكه استنباط آنها باعث كنار زدن آن طايفه شد. همان استنباط براى متأخرين هم هست. خود متأخرين وقتى اين نصوصى كه دلالت مى‏كند بر اينكه بقاء عمدى بر جنابت مبطل صوم نيست را بررسى مى‏كنند مى‏بينند آثار تقيه در اينها فراوان است. نه اينكه چون اصحاب از اين طايفه اعراض‏
    كرده‏اند پس اين طايفه شده لاحجت.مطلب چهارم آن است كه در جمع بين دو طايفه يك راهى صاحب ذخيره (ره) طى كرده است، ببينيم اين راه تام است يا تام نيست؟صاحب ذخيره (ره) فرمودند يك طايفه از نصوص دلالت مى‏كند بر اينكه بقاء عمدى بر جنابت مبطل صوم است، طايفه ثانيه كه روايات صحيح هم در آنها هست دلالت مى‏كند بر اينكه بقاء عمدى بر جنابت مبطل صوم نيست. دو جور مى‏شود حمل كرد يكى جمع دلالى يكى جمع سندى. جمع دلالى آن است كه اين طايفه‏اى كه دلالت مى‏كند بر اينكه مبطل صوم است، بايد قضا بجا بياورد اين را حمل كنيم بر اينكه قضا افضل است و مستحب اين است كه روزه را قضاء بجا بياورد و مانند آن و اين كار، كار با حضاضتى است، كار مكروهى است كه انسان عمداً جنب بماند در حالت روزه و غسل نكند تا صبح. اين يك كار مكروهى است، يا قضا بجا آوردنش افضل است. آن طايفه‏اى كه دلالت مى‏كند بر اينكه بقاء عمدى مبطل نيست اين ناظر به اصل مسأله است. پس تصرف در هيئت اين دو طايفه است. يعنى آن طايفه‏اى كه دلالت مى‏كند بر اينكه بقاء عمدى مفطر نيست ظاهرش مأخوذ است. آن طايفه‏اى كه دلالت مى‏كند بر اينكه بقاء عمدى مفطر است حمل بر افضل مى‏شود. جمع ديگر آن است كه آن طايفه‏اى كه دلالت مى‏كند بر اينكه بقاء عمدى مفطر نيست حمل بر تقيه شود جمع سندى است اين وجه اول.جمع صاحب ذخيره ناتمام است براى اينكه البته جمع دلالتى مقدم بر جمع سندى است اين يك، و اگر ما دو طايفه از نصوص داشته باشيم كه مضمونشان همين باشد البته جمع دلاليشان به همين تصرف در هيئت است اين سخن صحيح است اما در خصوص مقام نمى‏شود چنين جمعى را مرتكب شد. چرا؟ براى اينكه اگر در خصوص اين مقام ماچنين جمعى را مرتكب شديم معنايش آن است كه معاذ الله (ص) سيره‏اش بر ترك افضل بود. سيره‏اش بر ارتكاب چيزى بود كه در آن حضاضت است. چون اين روايات دارد كه كان يجنب و يؤخر الغسل عمداً الى الطلوع بعد قضا بجا نمى‏آورد، چون اين روايات در صدد بيان اين است كه پيغمبر چه مى‏كرد. معنايش اين است كه غالباً اين كار را مى‏كرد بدون قضا يعنى اينكه غالباً ترك افضل مى‏كرد. پس گرچه جمع دلالى مقدم بر جمع سندى است در موارد ديگر هم اين كار را آدم مى‏كرد يعنى تصرف در هيئت مقدم بر تصرف در سند است لكن در خصوص مقام اين جمع ممكن نيست.(س:...) (پاسخ استاد:) چون در بيان اين است. حضرت دائماً اين كار را مى‏كرد ديگر هيچ تعرض قضا ندارد. اگر اين كار داراى حضاضت است و قضا افضل است خوب مى‏فرمود ديگر بالاخره قضا افضل است. يعنى اين كار را نبايد بكنند. ديگر خوب بنابر اين در خصوص اين مقام نمى‏شود اين كار را كرد.مطلب بعدى آن است كه خوب آثار تقيه در اينها فراوان است. بعضى از اين نصوص كه هم مرحوم مقدس اردبيلى در شرح ارشاد ذكر كرد هم ديگران ذكر كردند و باعث شد كه به گمان اينها ما سنت قطعى داشته باشيم بر اينكه بقاء عمدى مبطل است، روايت ابى سعيد قماط و مانند آن است. كه اينها دلالت مى‏كند بر اينكه كسى جنب بود و خوابيد تا صبح حضرت مى‏فرمايد عيب ندارد. خوب اين نصوص. اين طايفه از نصوص مطلق است چون مطلق است، قابل حمل است بر صورت نسيان و از اين نصوص نمى‏شود به صراحت استفاده كرد كه عمداً جنب ماند تا صبح كرد. روايتى است در باب 13 از ابواب ما يمسك عنه الصائم كه البته اين را مرحوم مقدس اردبيلى به عنوان صحيحه ابى سعيد قماط ذكر كرده است. روايت 1 باب 13 مرحوم صدوق به اسنادش عن ابن ابى نصر عن ابى سعيد القماط نقل كرد كه انه سئل ابو عبدالله (ع) عمن اجنب فى اول الليل فى شهر رمضان فنام حتى اصبح سؤال نكرد «فنام حتى يصبح» بين نام حتى أصبح با نام حتى يصبح فرق است. اگر گفته بود نام حتى أصبح يعنى خوابيد تا ادركه الصبح اما گفته بود نام حتى يصبح، اين نشانه تعمد است. يعنى خوابيد تا صبح كند حتى يدخل فى الصبح، مشابه اين هست، مى‏گويند اگر گفته بود نام حتى طلع الفجر اين ظهور در عمد ندارد. امااگر گفته بود نام حتى يطلع الفجر اين ظهور در عمد دارد اينجا نام حتى اصبح قابل حمل بر صورت نسيان هست فنام حتى اصبح قال لاشى‏ء عليه، و ذلك ان جنابته كانت فى وقت حلال چون جنابتش در وقت حلال است. اگر خوابيد و يادش رفته است غسل كند و صبح او را ادراك كرد، ضرر ندارد. يا ظاهر در حال نسيان است، يا قابل حمل بر نسيان است. آن روايتهاى صحيحى كه مى‏گويد من نام متعمداً خوب مقيد اين روايت است.روايات باب 16 اين بود. مثلاً روايت اول صحيحه حلبى اين بود «فى الرجل احتلم اول الليل او اصاب من اهله ثم نام متعمداً» خوب اين روايت مقيّد صحيحه ابى سعيد قماط است آن جا دارد نام حتى اصبح اينجا دارد نام متعمداً آنجا فرمود لاشى‏ء عليه اينجا فرمود يقضى، در صحيحه ابى سعيد قماط كه دارد نام حتى اصبح آنجا فرمود لاشى‏ء عليه‏اينجا دارد ثم نام متعمداً فى شهر رمضان حتى اصبح قال يتم صومه ذلك ثم يقضيه اذا افطر من شهر رمضان و يستغفر ربه يعنى وقتى روز عيد فطر آمد و ماه رمضان سپرى شد اذا افطر يعنى اذا جاء الفطر عيد فطر آمد ماه رمضان منقضى شد و ماه شوال رسيد قضا بجا بياورد.اينها كاملاً قابل اطلاق و تقييد است. پس آن فرمايش مرحوم مقدس اردبيلى (ره) در شرح ارشاد كه به آن طايفه از نصوص تمسك كردند اين هم ناتمام است. بنابراين اين چند روايتى كه دلالت مى‏كند بر اينكه بقاء عمدى ضرر ندارد يا دلالتش بالاطلاق است يا محمول بر تقيه اگر دلالتش به اطلاق بود كه جمع دلالى دارد، مقيّد مى‏شود به حالت غير عمد و آن روايتهايى كه دلالتش روشن است و سهو نيست چون دارد پيغمبر عمداً اين كار را مى‏كرد اين حمل بر تقيه است. براى اينكه در آن روايتها كه دارد كه پيغمبر عمداً اين كارها را مى‏كرد آنها حتماً حمل بر تقيه است. روايت 5 باب 16 اين بود حبيب خثعمى مى‏گويد از امام صادق(ع) نقل شده است كه «كان رسول الله (ص) يصلى صلاة الليل فى شهر رمضان ثم يجنب ثم يؤخر الغسل متعمداً حتى يطلع الفجر» صحيحه ابى سعيد قماط دارد كه من اجنب و نام حتى اصبح اين مطلق است اعم از عمد و غير عمد، اين تقييد مى‏شود به حالت سهو، اما روايت معتبر حبيب كه 5 باب 16 است دارد پيغمبر (ص) عمداً اين كار را مى‏كرد اين جمع دلالى ندارد اين همان جمع سندى دارد كه محمول بر تقيه است. مطلب بعدى آن است كه اگر حكمى مال خود صوم بود به ما هو صوم اين فرقى بين اداء و قضا، رمضان و غير رمضان، معين و غير معين، واجب و غير واجب ندارد. نظير آنچه كه آمده است كه اكل و شرب مفطر صوم است يا نظير آنچه آمده است كه لاصلاة الا بفاتحة الكتاب در صلاة اين چنين است در صوم هم اين چنين است. اما اگرنصوص خاصه‏اى آمده است كه بعضى از اقسام نماز يا روزه را جدا كرده است، معلوم مى‏شود كه اين مال نماز واجب است يا روزه واجب، مثلاً نماز بدون اينكه نمازگزار متيقن به قبله باشد صحيح نيست و حتى از بعضى از شرايط و اجزاء مهمتر است كه اگر آن اجزاء و شرايط نسياناً ترك شود ضرر ندارد. اما استقبال اگر نسياناً ترك شود ضرر دارد، جزء همان پنج تايى است كه لاتعاد، استثناء كرده است «لاتعاد الصلاة الا من الخمس» اغتسال است و طهور است و قبله است و ركوع است و سجود و امثال ذلك. پس قبله آنقدر مهم است كه اگر كسى نسياناً به طرف قبله نماز خواند نماز را بايد اعاده كند ولى مع ذلك مى‏بينيم در نماز مستحبى در نافله در حال حركت استقبال شرط نيست. كسى اذان ظهر را گفتند عازم مسجد هست همان در راه مى‏تواند هشت ركعت نماز نافله ظهر را در راه بخواند ولو پشت به قبله. استقبال معتبر نيست، ركوع و سجود به آن صورت معتبر نيست، با اشاره سر و چشم كافى است. استقبال معتبر نيست، پشت به قبله هم باشد كافى است، براى اينكه نه تنها لله المشرق و المغرب ما بين مغرب و مشرق قبله است، بلكه «اين ما تولوا فثم وجه الله»يك وقت است كه نماز واجب در حال حيرت است، انسان مى‏گويد كه اگر تحقيق كرده است ولى يك مقدار منحرف بود آنجامى‏گويند عيب ندارد مادامى كه استدبار نباشد بين المشرق و المغرب باشد قبله است. در صورتى كه تحقيق كرده باشد، اعاده لازم نيست. اما در اينگونه از نمازهاى مستحبى كه در حال حركت انسان مى‏خواند بر اساس اين ما تولوا فثم وجه الله دارد نماز مى‏خواند. خوب از منزل حركت كرد تا به مسجد برود اين هشت ركعت نماز را پشت به قبله خوانده است. پس معلوم مى‏شود كه استقبال شرط صلات بما هى صلات نيست. شرط نماز واجب هست يا صلات مستحب در حال استقرار. البته كسى نشسته يا در مسجد ايستاده دارد نماز مى‏خواند نمى‏تواند پشت به قبله نماز بخواند. اما در حال حركت مى‏تواند پشت به قبله نماز بخواند. اين معلوم است كه شرط صلاة من حيث الصلاة نيست. نظير طهارت نيست حالا اگر كسى وضو ندارد، نماز مستحب بخواند نافله بخواند، اين چنين نيست. پس بين طهارت و استقبال اينقدر فرق است. درباب صوم هم به شرح ايضاً، مسأله بقاء عمدى نظير اكل و شرب نيست حالا بقاء عمدى اگر ما نصوصى داشته باشيم كه بقاء عمدى بر جنابت با اصل صوم منافات دارد، اين ديگر بين رمضان و غير رمضان، واجب و غير واجب، معين و غير معين فرق نيست. اما اين نصوصى كه ما داشتيم همه‏اش در شهر رمضان بود. ما اگر خواستيم القاء خصوصيت كنيم، دليل طلب مى‏كند در حاليكه نص خاص بر خلاف داريم و آن نصوص خاصه اين است كه كسى مى‏گويد از امام (ع) سؤال مى‏كند من صبح كردم در حاليكه غسل بر عهده‏ام بود و غسل نكردم مى‏توانم روزه مستحبى بگيريم يانه؟ فرمود: آرى مى‏توانى روزه مستحبى بگيرى غسل بكن و روزه مستحبى بگير. اين معلوم مى‏شود كه بقاء عمدى بر جنابت مبطل صوم بما هو صوم نيست. اگر چنين است پس ذهن از ما سؤال مى‏كند كه حالا روزه مستحبى خارج شد احتمال نمى‏دهيد كه قضاى رمضان مثل رمضان نباشد احتمال نمى‏دهيد كه واجب غير معين مثل معين نباشد احتمال نمى‏دهيد واجب معيّن غير ماه مبارك مثل ماه مبارك نباشد، اين سؤال در ذهن انسان پديد مى‏آيد. به سراغ روايات مى‏رود مى‏بيند بله، اين چنين است. بين خيلى از اين موارد فرق گذاشتند بين ماه مبارك رمضان و قضاى ماه مبارك رمضان از يك سو و بين واجب غير قضا از سوى ديگر فرق گذاشتند كه ممكن است روزه واجب غير معيّن و قضا نباشد و قضاى رمضان نباشد. شب جنب شده است، عمداً مانده است نذر كرده است كه روزه بگيرد. نذر معين هم نيست. نذر كرده است كه سه، چهار روز روزه بگيرد. شب محتلم شد عمداً غسل نكرد و براى نماز صبح بر خواست و غسل كرد و قصد روزه هم مى‏كند قصد روزه هم داشت و غسل را بعد از طلوع فجر مى‏كند اين سؤال در ذهن انسان مى‏آيد وقتى به سراغ روايات مى‏رود مى‏بيند كه بله، اين چنين است حالا اصل فتوا را صاحب عروه (ره) مطرح كرده است اصل فتوا را ملاحظه بفرماييد تا به سراغ نصوصش برويم.در همين امر هشتم از امورى كه مفطر صوم است ايشان اين چنين فرمودند «البقاء على الجنابة عمداً» يعنى «البقاء عمداً على الجنابة» اين طرز فرع نويسى نيست «البقاء على الجنابة عمداً»، كه اين موهم آن است كه جنابت عمدى باشد. جنابت چه عمدى چه سهوى باشد، آن كه محور بحث است بقاء عمدى بر جنابت است جنابت خواه عمدى باشد خواه در اثر احتلام و مانند آن، البقاء عمداً على الجنابة نه البقاء على الجنابة عمداً كه موهم باشد كه جنابت عمدى مضر است. «البقاء عمداً على الجنابة الى الفجر الصادق فى صوم شهر رمضان او قضائه دون غيرهما من الصيام الواجبة و المندوبة على الاقوى» پس واجب معيّن اگر رمضان نباشد يا قضاى رمضان نباشد و واجب غير معين مثل روزه مستحبى است كه در هيچكدام از اينها بقاء عمدى بر جناب مفطر صوم نيست اين فتواى ايشان. «دون غيرهما من الصيام الواجبة و المندوبة على الاقوى و ان كان الاحوط تركه من غيرهما ايضاً خصوصاً فى الصيام الواجب موسعاً كان او مضيقا» ببينيم نصوص بين اينها فرق گذاشته است يا فرق نگذاشته است مى‏بينيم كه نصوص قضا را ملحق به ادا كرده است اما واجبهاى ديگر يا صوم مستحبى را ملحق نكرده است. در باره خصوص قضا يعنى قضاى ماه مبارك رمضان انسان از دو راه مى‏تواند ثابت كند كه بقاء عمدى مزاحم است. راه اول همان تناسب حكم و موضوع است كه اگر حكمى مال اداء بود به قضاى او هم سرايت مى‏كند. اين قياس نيست. اين تعدى بى‏مورد نيست. اين مانند آن نخواهد بود كه اگر يك چيزى در ادا شرط بود در قضا هم مشروط است. چون قضا همان اداست منتها در خارج وقت، اين چنين نيست كه حقيقتش فرق كند. يك چيزى در اداء شرط باشد و در قضا شرط نباشد اين تناسب حكم و موضوع است. ولى تعبد ممكن است تفكيك پذير باشد اين نكته اول.نكته ثانى نص خاص است. نصوص خاصه‏اى كه در باب قضاى ماه رمضان است اين است، باب 19 از ابواب ما يمسك عنه الصائم صحيحه عبدالله بن سنان كه مرحوم صدوق (ره) باسناده عن عبدالله بن سنان نقل كرده است كه «انه سأل ابا عبدالله (ع) عن الرجل يقضى شهر رمضان فيجنب من اول الليل ولايغتسل حتى يجى‏ء آخر الليل و هو يرى ان الفجر قد طلع» كسى مى‏خواهد قضاى ماه رمضان را بجا بياورد در اول شب جنب مى‏شود و غسل نمى‏كند تا آخر شب و مى‏بيند كه فجر طالع شد اين ظهورش عمد است. «قال (ع): لايصوم ذلك اليوم و يصوم غيره» اين گرچه قابل حمل بر افضليت هست، اما خوب ظهورش بطلان است يعنى ارشاد است به اينكه روزه آن روز باطل است. روايت 2 كه باز هم عبدالله بن سنان است مى‏گويد مرحوم كلينى عن محمد بن يحيى عن احمد بن محمد عن الحجال عن ابن سنان كه منظور عبدالله بن سنان است نه محمد بن سنان يعنى عبدالله «كتب ابى الى ابى عبدالله (ع) - ابن سنان مى‏گويد كتب ابى يعنى خود سنان نقل مى‏كند و كان يقضى شهر رمضان و قال انى اصبحت بالغسل و اصابتنى جنابة فلم اغتسل حتى طلع الفجر انى اصبحت بالغسل يعنى اصبحت و غسل به عهده من بود. اصبحت در حاليكه كان غسل واجب علىّ و غسل نكردم تا طلوع فجر و قصد قضاى شهر رمضان را دارم - فاجابه (ع): لاتصم هذا اليوم و صم غداً، غد يعنى يك روز ديگر، پس معلوم مى‏شود كه اگر كسى عمداً بر جنابت باقى ماند نمى‏تواند قضاى شهر رمضان را بجا بياورد.روايت سوم اين باب كه مضمره سماعة بن مهران است اين است كه «سألته عن رجل اصابته جنابة فى جوف الليل فى رمضان فنام و قد علم بها ولم يستيقظ حتى ادركه الفجر فقال (ع): عليه ان يتم صومه و يقضى يوم الآخر» در چنين حالتى فرمود آن روز را تأدباً روزه بگيرد ولى قضاى آن روز لازم است. بايد قضا بجا بياورد. معلوم مى‏شود بقاء عمدى مبطل صوم است فقلت اذا كان ذلك من الرجل و هو يقضى رمضان چه؟ حالا اگر ماه رمضان نبود و قضاى ماه رمضان بود اگر ماه مبارك رمضان بود فهميديم كه بقاء عمدى بر جنابت دو حكم دارد يكى اينكه آن روز را حتماً بايد تأدباً روزه بگيرد، يكى اينكه قضاى آن روز هم واجب است، حالا اگر يك چنين حالتى در قضاى ماه مبارك رمضان اتفاق افتاد چه كار بايد بكند؟ «فقلت اذا كان ذلك من الرجل وهو يقضى رمضان» اينجا هم بايد همين كار را كند «قال: فليأكل يومه ذلك وليقض» نه، اگر در قضا رمضان بود لازم نيست تأدباً امساك كند آن روز، روزه‏اش را مى‏خورد و قضايش را بجا مى‏آورد. اين دو مطلب از آن استفاده مى‏شود. يكى اينكه در قضاى رمضان بقاء عمدى مبطل است مثل خود رمضان، يكى اينكه در ماه مبارك رمضان امساك تأدبى لازم است، در قضاى ماه رمضان امساك تأدبى لازم نيست. آنگاه خود حضرت (ع) استدلال مى‏كند فرمود به اينكه اگر در قضاء رمضان بود فليأكل يومه ذلك وليقض فانه لايشبه رمضان شى‏ء من الشهور» هيچ ماهى شبيه ماه مبارك رمضان نيست. لذا در ماه مبارك امساك تأدبى لازم است در غير ماه مبارك امساك تأدبى لازم نيست. ولى اين حكم مشترك بين اداء و قضا است كه بقاء عمدى بر جنابت مبطل است. اما روزه مستحبى چطور؟ مرحوم صاحب عروه و ساير فقهاء (ره) همانطور كه ملاحظه فرموديد، فرمودند: در روزه مستحبى بقاء عمدى عيب ندارد. يعنى اگر كسى شب محتلم شد عمداً مى‏تواند غسل را تا طلوع فجر تأخير بياندازد. طلوع فجر كه شد براى نماز غسل مى‏كند و نمازش را بخواند. از آنجا هم نيت روزه را دارد يا نيت روزه را قبل كرده است يا نيت روزه همانجا شروع مى‏شود. اين را نصوص خاصه‏اى كه مربوط به باب تعمد است در باب 20 از ابواب ما يمسك عنه الصائم آمده است كه اين روايات صحيح در آن هست.مرحوم صدوق باسناده عن عبدالله بن المغيرة عن حبيب الخثعمى مى‏گويد من به امام صادق (ع) عرض كردم «اخبرنى عن التطوع و عن هذه الثلاة الايام اذا اجنبت من اول الليل فاعلم انى اجنبت فأنام متعمداً حتى ينفجر الفجر اصوم او لا اصوم؟» به حضرت عرض كرد كه من عمداً غسل نكردم مى‏توانم روزه مستحبى بگيرم يانه؟ مى‏شود يا نمى‏شود؟ قال صم. اين امر در مقام توهم حذر است يعنى اين روزه صحيح است نه اينكه روزه واجب است شما بگيريد چون سؤال، سؤال‏ش روزه تطوع است.روايت دوم اين باب كه مرحوم كلينى عن محمد بن يحيى عن احمد بن محمد عن ابن فضال عن ابن بكير نقل كرد كه اين سندها غالباً يا صحيح است يا موثق است قال سألت ابا عبدالله (ع) عن الرجل يجنب ثم ينام حتى يصبح كه اين ظاهرش تعمد است نه حتى اصبح مى‏خوابد تا صبح مى‏كند عن الرجل يجنب ثم ينام حتى يصبح اى يصوم ذلك اليوم تطوعاً قال (ع) أليس هو بالخيار ما بينه و بين نصف النهار خوب حالا در تطوع كه بيش از اين است بعد از زوال هم است ولى بالاخره فرمود چون تاظهر اختيار دارد بله، مى‏تواند روزه‏اش را باطل كند، و مى‏تواند روزه‏اش را باطل نكند تا ظهر. حالا اگر تا ظهر چون فرصت دارد مى‏رود غسل مى‏كند بعد نيت مى‏كند روزه مستحبى او هم صحيح است پس معلوم مى‏شود بقاء عمدى بر جنابت مبطل صوم بما انه صوم نيست. روايت سوم همين باب 20 كه مرحوم شيخ طوسى باسناده عن محمد بن على بن محبوب عن ابى عبدالله الرازى عن اسماعيل بن مهران عن اسماعيل القصير عن بن بكير نقل كرد اين است كه از وجود مبارك امام صادق (ع) سؤال شده است كه «سأل عن رجل طلعت عليه الشمس و هو جنب ثم اراد الصيام بعد ما اغتسل و مضى ما مضى من النهار»سؤال كرد كسى طلعت عليه الشمس و اين جنب بود بعد مى‏خواهد روزه بگيرد بعد از غسل كردن و گذشت مقدارى از روز قال يصوم ان شاء و هو بالخيار الى نصف النهار، اگر خواست روزه مى‏گيرد، اين ظهور در شب ندارد اين اطلاق است و قابل تقييد است تا نيمى از روز مختار است. البته اين اختيار تا نيمى از روز كه اگر دليل باشد واجب غير معين را هم شامل مى‏شود. در روزه مستحبى كه و هو بالخيار الى المغرب. چند لحظه مانده به آخر غروب، روزى كارى داشت و اشتهاء به غذا نداشت فرصتى نكرد غذا بخورد. حالا پنج، شش دقيقه به مغرب گفت: حالا كه ما چيزى نخورديم اشتهاء نداشتيم و كار هم داشتيم حالا چه بهتر كه قصد روزه كنيم. اين را تكفلاً و تفضلاً ذات اقدس اله مى‏پذيرد. ثواب روزه‏دار را در نامه عمل او مى‏نويسند در صورتيكه قصد روزه كند همان سه چهار دقيقه به مغرب مانده است چون تا آخر روزبراى روزه مستحبى فرصت نيت هست. اگر روزه‏اش را باطل نكرده است حالا اگر چنانچه در روزه مستحبى براى نمازش رفته غسل كرده و بعد هم نيت كرده است كافى است. چون غسل يك عبادت نفسى هم هست گرچه براى نماز واجب شود حالا لازم نيست بگويد كه من غسل مى‏كنم براى نماز. همان كه غسل جنابت كند كافى است. ولى از اينكه فرمود هو بالخيار بينه و بين الزوال اين شامل واجبه هاى غير معين هم مى‏شود. معلوم مى‏شود كه هر جا انسان مخير بود اينطور هست. ممكن است براى واجب غير معين دليل خاصى هم اقامه شود.(س:...) (پاسخ استاد:) در مستحب، چون بقاء عمدى است دليل مى‏خواهد. ولى از آن جهت كه در روزه مستحبى اختيار تا نزديك مغرب است مى‏تواند اگر دليل اين باشد كه تا ظهر فرصت هست اين مال واجب غير معين است حالا در روزه مستحبى چون تا غروب فرصت هست بنابراين مى‏تواند تأخير بياندازد. (س:...) (پاسخ استاد:) نه، نمى‏شود گفت به اينكه اصلاً شرط نيست. مثل احتلام اثناء يوم است چرا؟ چون بقاء عمدى بود يك مقدارى از روز را بايد متطهراً درك كند يك همچنين احتمالى هست.(س:...) (پاسخ استاد:) نه، بقاء عمدى مطلق هنوز ثابت نشده است. چون در واجب رمضان و قضاى رمضان معلوم شد كه بقاء عمدى مزاحم است ما ببينيم در روزه مستحبى تا چه اندازه خارج شده است. فرمود تا ظهر خارج شده است، بعد از ظهر كه ما دليل نداريم. مثل اينكه نيت در روزه مستحبى شرط نيست. اما تا يك مقدارى به غروب، در روزه واجب معين لازم نيست. كسى عمداً قصد روزه نكرده است تا نزديكهاى ظهر گفت حالا، ما امروز قضا بجا مى‏آوريم خوب مى‏تواند نيت كند. آيا در روزه مستحبى اصلاً شرط نيست يا اينكه تا مغرب هست. چون ما مشابه‏اش را داشتيم بايد از اين طرف دليل بياوريم.(س:...) (پاسخ استاد:) و اما از اين طرف كه داريم چه در ادا چه در قضاى رمضان اگر كسى عمداً باقى بماند روزه‏اش باطل است ما احتمال مى‏دهيم كه صوم مستحبى يك گوشه‏اش را لااقل بايد با طهارت درك كندوالحمدلله رب العالمينپايان