سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 - 4 ذيقعده 1445 - 14 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب صوم (آیت الله جوادی آملی)
>
جلسه 52
متن
درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 52
بحث در اين بود كه تعمد كذب مفطر صوم است. قهراً در تعمد كذب گذشته از كذب خبرى، كذب مخبرى هم لازم است، يعنى خبر بايد مخالف با واقع باشد اولاً. مخبر عالم باشد كه اين خبر مخالف واقع است، ثانياً. و با قصد و اراده چنين خبرى را ارائه كند، ثالثاً. كه اين مجموع باعث تحقق عنوان كذب خبرى و كذب مخبرى است تا مايه بطلان صوم باشد. و آنگاه اگر خبرى مورد وثوق نبود "مظنون الكذب" يا "محتمل الكذب" بود اگر آن ظن، ظن معتبر باشد كه در حقيقت وثوق به كذب است، مثل "معلوم الكذب" است و چنين خبرى كاذب هست و اگر كسى با وثوق به كذب بگويد كذب مخبرى هست. و اگر ظن غير معتبر باشد در حكم شك است اگر كسى شك داشت كه اين خبر صادق است يا نه، در حال روزه مىتواند چنين خبرى را بيان كند يا نه؟ اگر علاوه بر وجه حكايت باشد كه خارج از بحث است، (على وجه حكايت به اين معناست كه مىگويد فلان كس نقل كرده است من نمىدانم درست است يا نه من به امام (ع) اسناد نمىدهم عهده بر راوى است) اين در حقيقت حكايت مىكند حرف ناقل را، نه خودش از منقول عنه چيزى نقل كند كه اين خارج از بحث است. اما آنجا كه خبر هست يعنى از امام يا پيغمبر (ص) نقل مىكند به آن حضرت اسناد مىدهد با شك در صدق آيا چنين چيزى جايز است يا نه؟ اولاً، و مايه بطلان صوم است يا نه؟ ثانياً. آنطورى كه صاحب عروه (ره) طرح كرده است "وفاقاً للمحققين" بحث در دو مقام هست.يكى حكم تكليفى. يكى حكم وضعى. از لحاظ حكم تكليفى به صورت صريح فتوا داد كه جايز نيست، براى اينكه كسى كه نمىداند اين خبر راست است يا نه وقتى به صورت جزم به امام (ع) اسناد مىدهد اين يك تدليسى است، يعنى من مىدانم و ادله نقلى كه نظير «اتقولون على اللّه ما لاتعلمون» و مانند آن هم شامل اينها خواهد شد. پس در مقام اول كه حرمت تكليفى باشد بحثى نيست. اما مقام ثانى بحث كه آيا چنين كارى روزه را باطل مىكند يا نه؟ صاحب عروه(ره) احتياط كرده است فرمود: براى كسى كه در شهر رمضان و منظورش از شهر رمضان حالت روزه است و اگر مىفرمود «اولى للصائم» بهتر بود، چون شهر رمضان خصوصيتى ندارد «احوط للناقل الاخبار فى حال الصوم » اينكه اين چنين باشد نه «احوط للناقل الاخبار فى شهر رمضان احوط للناقل الاخبار فى حال الصوم» اينكه اگر چيزى را جزم ندارند يا وثوق به صحتش ندارند "على سبيل الحكاية" بيان كنند نه "على سبيل النقل و الخبر". اول اين است
كه اگر علم يا علمى دارد به اينكه اين خبر مخالف با واقع است دو حكم "بين الرشد" دارد: يكى اينكه حرام است، يكى اينكه مبطل، در صورتى كه علم دارد به كذب، يا وثوق دارد به كذب، دو حكم بين الرشد دارد كه همه روى آن اتفاق دارند اگر كسى مىداند اين خبر دروغ است يا وثوق به كذب دارد يا علم رياضى يا علم عادى اين نقلش حرام است "من حيث التكليف" و روزه هم باطل مىشود "من حيث الوضع" اين دو فرع مال آن پاراگراف اول، اين "بل" يك مسألهاى است جدا، هيچ ارتباطى به آن ندارد، اين در صورتى است كه اگر كسى علم نداشت به صدق و كذب چه بكند اصلاً موضوع فرق كرد. (س:...) (پاسخ استاد:) در صورتى كه علم داشته باشد به اينكه اين خبر دروغ است يا وثوق داشته باشد به اينكه اين خبر دروغ است، اين دو حكمش "بين الرشد" است. يعنى تكليفاً حرام، وضعاً مفطر صوم. اين تمام شد. يك فرع ديگر: اگر كسى علم نداشت، (شك داشت يا به منزله شك)، ظن غير معتبر به منزله شك است، آنجا دو حال بود، حكمش روشن، علم يا به منزله علم، اينجا شك يا به منزله شك خبرى است مشكوك يا نه، ظن غير معتبر دارد به كذبش چون ظن غير معتبر به منزله شك است، مىشود شك يا منزله شك خبر مشكوك را مىتواند نقل بكند يا نه؟ يك. از حيث وضع آيا مبطل صوم است يا نه؟ اين دو، همانطورى كه در خبر "معلوم الكذب" حكم تكليفىاش روشن، حكم وضعىاش روشن، در خبر مجهول الكذب هم بايد حكم تكليفىاش را بيان كند حكم وضعىاش را هم بيان كند، فرمودند: خبر "مجهول الكذب" حكم تكليفى او "بين الرشد" با اينكه "لايجوز"، اين مال تكليفى. اما حكم وضعى: آيا كسى در حال روزه مىتواند خبر مشكوك را نقل بكند كه روزهاش به هم نخورد يا روزه او به هم مىخورد؟ اينجا مىفرمايند احتياط، "احوط لناقل الاخبار فى شهر رمضان" اين است كه اگر نمىداند كذب است يا نه "على وجه الحكاية" بكند، چهار فرع مىشود: يكى حكم تكليفى و ديگر حكم وضعى مال جايى كه علم يا علمى دارد به كذب، سومى و چهارمى اين است كه يكى حكم تكليفى و يكى حكم وضعى مال جايى كه شك يا به منزله شك دارد در كذب. محقق همدانى مرحوم حاج آقاى رضا (ره) ايشان مطلبى دارند كه بعدها در كتابهاى ديگران هم آمده است، مىفرمايند: با احتمال كذب و شك در كذب، حق اين است كه اين روزه باطل مىشود، كسى حق ندارد كه در صورت شك در كذب در حال روزه خبر مشكوك را نقل بكند. ايشان هم همين دو مطلب را ذكر فرمودند از نظر تكليف كه جايز نيست. اين روشن است تدليس است. بعضى از ادله نقلى هم تأييد مىكند آدم چيزى را
كه شك دارد حق ندارد به صورت جزم بيان كند، از نظر حكم وضعى مىفرمايند: بعضيها خواستند بگويند اينكه كذب عمدى نيست. چون شما جزم به كذب نداريد احتمال كذب مىدهيد وقتى احتمال كذب داديد كذب متيقن مفطر صوم است. تعمد كذب مفطر صوم است نه احتمال كذب. مىفرمايند: تحقيق اين است كه اين احتمال مصادفه خبر با واقع، احتمال انطباق خبر با واقع با جزم به كذب منافات دارد. نه اينكه اگر اين خبر واقعاً مطابق نبود و كاذب در آمد اين كذبش مىشود غير عمدى. پس فهنا امران: يكى اينكه در طليعه امر اگر كسى خواست خبر مشكوكى را ارائه كند چون احتمال مىدهد اين خبر مطابق با واقع نيست، اين احتمال عدم تطابق با واقع منافى جزم به كذب است يعنى او الان جزم ندارد كه دروغ است. مطلب دوم: اگر اين خبر مطابق واقع در نيامد و مخالف با واقع در آمد و كذب بود، اين چنين نيست كه اين كذب بشود كذب غير عمدى، براى اينكه شما در حال التفات اين خبر را ارائه مىدهيد، آنگاه مثالى ذكر مىكنند، مىگويند: اگر يكى از دو ظرف خمر باشد و ديگرى غير خمر شما وقتى كسى كه يكى از اين دو ظرف را برداشت تا بنوشد در حين نوشيدن جزم به شرب خمر ندارد اما اگر اين خمر درآمد باز مىشود گفت اين خمر غير عمدى نوشيد شما با التفات و احتمال اينكه اين خمر است مىخوريد مىگوييد اين شايد خمر باشد مىخورم هر چه در آمد. وقتى با احتمال خمريت اقدام به شرب مىكند "كائناً ما كان" احتمال مىدهد كه اين خمر است چون احتمال مىدهد اين خمر است، مىگويد: اين را مىخورم خواه خمر باشد، خواه خمر نباشد. اقدام بر محتمل، معنايش همين است، ديگر آدم مىخواهد خانه دوستش برود احتمال مىدهد كه باشد احتمال مىدهد كه نباشد مىگويد مىروم "كائناً ما كان" بود، بود، نبود هم نبود، وقتى احتمال داد كه "احد الانائين" خمر باشد و اقدام به شربش مىكند مىگويد من مىنوشم هر چه شد، شد. وقتى دارد مىنوشد، جزم به اينكه اين كاسه خمر است ندارد ولى وقتى كه نوشيد و خمر در آمد آيا مىشود گفت كه اين شرب خمر، غير عمدى بود، اين شرب، شرب عمدى است نه غير عمدى، در مقام ما اگر خبر "محتمل الكذبى" را يك نويسنده يا يك گوينده در حال روزه دارد مىگويد: نمىداند اين خبر را امام صادق (ص) فرمود يا نه، ولى دارد مىگويد با شك در صدق و كذب، مىگويد معنايش اين است كه من مىگويم هر چه شد صادق بود مىگويم كاذب بود مىگويم، در حين گفتن جزم به كذب ندارد، اما اگر گفت و دروغ در آمد چنين دروغى، دروغ غير عمدى است يا دروغ عمدى؟ احتمال مصادفت "ينافى الجزم بالكذب" اما "ولايجعل الخبر
الكاذب كاذباً لا عن عمد»اين بيان مرحوم حاج آقا رضا است همانطورى كه در آن مثال اين چنين است در ممثل هم همنيطور است، اگر كسى "احد الكأسين" را كه علم اجمالى دارد كه خمر است، عالماً اقدام به شربش كرد، اين كه عالماً اقدام به شرب مىكند معنايش اين است كه من اين كاسه را مىنوشم هر چه شد، آنگاه دو مطلب در كنار او هست، يكى قبل از شرب، يكى بعد از شرب، قبل از شرب و حين شرب او جزم به اينكه الان مىخواهد خمر بنوشد ولى اگر نوشيد و خمر درآمد باز مىشود گفت كه اين شرب خمرش عمدى نبود؟ در حاليكه او وقتى احتمال خمريت مىدهد و با احتمال خمريت اقدام به شرب كرده است معنايش اين است كه من مىنوشم هر چه شد در اين مقام هم همينطور است. (س:...) (پاسخ استاد:) قبل از تبين عمد نمىشود، نمىشود گفت كه روزه باطل است، مثل اينكه قبل از تبين حد شرب خمر نمىزنند به اين بعد از اينكه بد مستىاش ظاهر شد تازيانه مىخورد. (س:...) (پاسخ استاد:) تجرى آن است كه اقدام بكند به چيزى كه علم دارد و بر خلاف در آيد، اينجا اقدام كرد به چيزى كه احتمال مىدهد و بر وفاق در آمد اين كاملاً با تجرى فرق مىكند. اين خلاصه فرمايش مرحوم حاج آقا رضا (ره) كه بعد همين بيان به صورت نرمترى در تقريرات مرحوم آقاى خويى (ره) آمده است.اما و الذى ينبغى ان يقال اين است كه مرحوم محقق همدانى بحث را برده در اطراف علم اجمالى، خوب علم اجمالى مثل علم تفصيلى حجت قائم است و معلوم الكذب است آنجا كه سخن از علم به كذب است فرقى بين علم تفصيلى و علم اجمالى نيست. الان بحث در شبهه بدوى است، يك وقت است كه دو خبر است، اين نويسنده يا گوينده مىداند كه يا اين خبر دروغ است يا آن خبر، آن وقت يكى از اين دو را مىنويسد و مىگويد، اين اطراف علم اجمالى، علم اجمالى مثل عمل تفصيلى منجز است، اما يك وقت يك شك ابتدائى است يك خبر است اين يك خبر، چه حجتى ما داريم بر اينكه اين كذب است. اين مىشود محتمل الكذب محتمل الكذب در حين شرب شما پذيرفتيد كه جزم به كذب ندارد وقتى جزم به كذب نداشت كذب مخبرى نيست، وقتى كذب مخبرى نبود آن كذبى كه مفطر صوم است، نيست. ممكن است حكم تكليفى باشد اما حكم وضعى نيست، حكم تكليفى كاملاً بحثش جداست، چه اينكه صاحب عروه آن را قبول كرده است. و اما اينكه فرموديد احتمال تطابق و مصادفت با جزم به كذب منافات دارد اما چنين خبرى را "لايجعله كذباً عن عمد" چرا لايجعله؟ اين كذب غير عمدى است، اين منطق را براى اين مىخواند كه مغالطه نكند در آن مقدمه علم است در اين مقدمه عمد آمده است، اين عمد
را ايشان به معنى قصد گرفته، (خدا رحمت كندمرحوم بوعلى را مىگويد به اينكه آدم بايد ميليمترى فكر بكند و ميليمترى حرف بزند در مسائل دقيق) اگر شما آنجا گفتيد علم، جمله دوم را بايد بگوييد علم، نه عمد، اگر عمد گفتيد بايد توضيح بدهيد عمد يعنى چه؟ عمد جزو شئون اراده و امثال ذلك است، علم جزو شئون نظر است، ما در كذب مخبرى كه روزه را باطل مىكند يك علم مىخواهيم كه مال نظر است، يك اراده و تصميم و عزم مىخواهيم كه مال عمل است، تا روزه بشود باطل، اگر علم بود و اراده نبود يا اراده بود ولو علم نبود اين كذب، كذب مخبرى نيست، پس شما پذيرفتيد احتمال تصادف و احتمال انطباق با واقع و به تعبير بهتر كه در كتاب حاج آقا رضا نيامده، احتمال عدم تصادف و احتمال عدم انطباق، اين منافى جزم به كذب است، چون احتمال مىدهيد مطابق با واقع باشد يا نه؟ احتمال مىدهيد مصادف با واقع باشد يا نه؟ اين منافات دارد كه شما جزم داشته باشيد به اينكه اين كذب است، چه اينكه منافات دارد كه شما جزم داشته باشيد به اينكه صدق است، اين درست است. پس قبلاً جازم نبود بعداً كه معلوم شد اين خبر دروغ است اين در گذشته اثر مىكند شما را عالم مىكند يا شما را عامد مىكند؟ اين عمد فرع بر علم است، شما در ظرف ارتكاب كه علم نداشتيد بعد از ارتكاب واقع "ينقلب عما هو عليه" پس آن مثالى كه زديد كاملاً از ممثل بيرون است و مثال مورد قبول همه ماست در اطراف علم اجمالى مثل علم تفصيلى بايد احتياط كرد چون حجت قائم است در "احد الكأسين" آنجا هم شلاق مىزنند هم جهنم مىبرند چون فرق ندارد به اينكه انسان "مِى" معلوم به تفصيل را بنوشد يا "مِى" معلوم بالاجمال را و اما اينجا كه ديگر علم اجمالى نيست، اين شك بدوى است. مرحوم آقاى خويى كه اين را پذيرفتند و خواستند به خيالشان فنى كنند، گفتند: يا اين خبر درست است يا نقيض او، اين را علم اجمالى درست كردند و آن اين است كه مثلاً يا قال الصادق (ص) "ان هذا الشىء حرام" يا نقيض او صادق است و آن اينكه قال الصادق (ص) "ان هذا الشىء حلال" خوب نقيض "ان هذا حرام"، "لم يقل بهذا" است، نه "قال بانه حلال" اين دو خبرند، هيچكدام نقيض يكديگر نيستند نقيض قال الصادق (ص) "ان هذا الشىء حرام"، "لم يقل" است، نه "قال انه حلال" اگر "لم يقل" شد، مىشود "مالا نص فيه" و جا براى اصل است اگر "قال انه حلال" شد مىشود "ما فيه نص" و دليل اجتهادى بر حليت داريم اينجا جاى علم اجمالى نيست ايشان از كجا علم اجمالى را در آوردند؟ يك خبر ابتدايى است نمىدانيم درست است يا درست نيست. از اينجا معلوم مىشود راهى كه مرحوم آقاى حكيم طى كردهاند راه تامى است. اين خبر، خبر
ابتدايى است، مشكوك است اطراف علم اجمالى هم نيست و ما نمىدانيم مبطل است يا نه كه اگر احكام وضعى را مىگيرد، مىگيرد و اگر نشد استصحاب صحت صوم و مانند آن، براى صحت چنين صوم كافى است. اگر صاحب عروه (ره) احتياط كردند احتياطش بجا است و اگر صريحتر از او سيدنا الاستاد امام (ره) فرمودند: ما دليلى نداريم بلكه ما منع مىكنيم كه قهراً احتياط بشود احتياط استحبابى نه احتياط لزومى اين مىشود حرف زندهتر، خوب به چه دليل اين باطل باشد اگر تعمد كذب مفطر است اين معصيت كرده چيزى را كه نمىدانسته به صورت جزم تدليساً بيان كرده معصيت كرده ولى آنيكه مفطر است كذب خبرى بعلاوه كذب مخبرى است. يعنى خبر دروغ باشد واقعاً يك، شخص عالم به كذب باشد دو، عمداً اين كذب معلوم را گزارش كند سه، كه علم و عمد يكى مال نظر يكى مال تصميمگيرى است، اينها بايد باشد خبر هم بايد مطابق با واقع نباشد بنابراين حداكثر مىشود احتياط كه از صاحب عروه (ره) فرمودند. (س:...) (پاسخ استاد:) وثوق يا علم و مانند آنيكه حجت است فرقى بين تفصيل و اجمال نيست، اين را اصول به عهده گرفته اگر يك وقتى شارع مقدس تعبد بكند كه علم اجمالى اينجا كافى نيست علم تفصيلى لازم است بايد علم داشته باشيد "بعينه" اين بله، اما غالب موارد علم اجمالى مثل علم تفصيلى است حتى آنجايى گفتند كه "الاشياء كلها على هذا حتى تعرفه بعينه" گفتند منظور علم تفصيلى نيست علم اجمالى است "كل شىء حلال حتى تعرفه بعينه" خوب "بعينه" يعنى تفصيلاً بدانيد كه اطراف علم اجمالى جاى احتياط نيست با اينكه آنجا عين دارد «كل شىء طاهر حتى تعلم انه غذر» "تعرف" يعنى "تعرف بالتفصيل"؟ يا "تعرف" به امر يا تفصيل و اجمال، حتى آنجايى هم كه دارد "بعينه" گفتند اعم از آن است كه به اجمال يا تفصيل باشد.بنابراين اگر جاى علم اجمالى باشد كه مثال حاج آقا رضا (ره) است تام است اما اين ممثل كاملاً از مثال جداست و بحث در شبهه بدوى است وجا جاى برائت است. (س:...) (پاسخ استاد:) دو شىء نيست كه يكى "خبر" است يكى "عدم الخبر" نه خبر مخالف، خوب اگر آن خبر است نسبت به آن هم بايد مبطل باشد آن را نگفت كه آن هم كتمان كرده، آن "عدم الخبر" است، "عدم الخبر" نه صدق است نه كذب، يك وقتى مىگوئيم قال الصادق (ص) ان "الف" "باء" نقيضش اين است كه "لم يقل الصادق (ص) ان الف باء" نه قال الصادق (ص) "ان دال، جيم". اين دو خبر ثبوتى هستند نقيض قال لم يقل است "لم يقل" نه صدق است نه كذب، چون خبر نيست. مطلب بعدى را كه مرحوم نراقى در مستند ذكر كردند در تتمه بحث فتوا و حكم و فتواى
مجتهد و غير مجتهد و حكم مطابق و غير مطابق ذكر كردند مىفرمايند تفسير حديث و قرآن در حال صوم اگر مخالف باشد تفسير به رأى باشد آيا مبطل صوم است يا نه؟ اين هم نظير فتوا به دو صورت تقرير مىشود اگر به اين صورت است كه كسى بگويد رأى من اين است، من اينجور مىفهمم، اين مبطل نيست اين در اثر كج فهمى خود گرفتار يك سوء برداشت است مثل آن كسى كه فتوا مىدهد مىگويد رأى من اين است ولى من به دين اسناد نمىدهم. و اما اگر نظير آن شد مثل اينكه كسى روى كرسى فتوا نشسته است مىگويد: هذا حلال، يعنى هذا حكم اللّه حجة لى و لمقلدى اگر اين چنين شد اين اسناد به خداست كه در فتوا اين دو فرض بود.درباره تفسير يك وقت كسى است كه مىگويد من اينجور مىفهمم نمىدانم خدا اين را فرموده يا نفرموده، پيغمبر اينجور آورده يا نياورده منظور واقع قرآن اينجور هست يا نيست اين به حكايت شبيهتر است تا اسناد يك وقت است مىگويد نه خدا اين را گفته، امام اين را فرموده اين اسناد است. يك وقت است يك كسى اهل نظر است مىگويد من نظرم اين است شما برويد از صاحبنظران ديگر بپرسيد اين يك سوء فهمى است كه نقصش به خودش برمىگردد اين روزه او باطل نيست. اما اگر نه روى اين بد فهمىاش اصرار دارد مىگويد منظور خدا اين است منظور پيغمبر اين است در حديث منظور امام (ع) اين است در حديث اين اسناد است.(س:...) (پاسخ استاد:) دو حرف است اگر رأى به اين معنا كه من اينجور مىفهمم اما نمىدانم منظور امام اين باشد يا نه اگر دارد فتوا مىدهد مىگويد بين من و خداى من اين حجت است اين فتواست اين اسناد است. تفسير قرآن اين چنين است تفسير حديث اين چنين است اگر چنانچه كسى بگويد من برداشتم اين است نمىدانم واقعاً مراد امام (ع) اين چنين است يا نه اين اگر مطابق واقع نبود روزه او باطل نيست و اما اگر بگويد مراد امام (ع) اين است ظاهراً مراد اين است اينكه مىگويد ظاهراً مراد اين است ظهور حجت است ديگر لازم نيست كه قطع باشد يا صريح باشد اينكه مرحوم نراقى در مستند دارد كه اگر به اسناد برگشت مبطل صوم است و اگر به اسناد برنگشت مبطل صوم نيست ناظر به همين است. اما بعضى از تعبيراتى كه مثلاً نسبت به اهل بيت عصمت و طهارت (ع) مايه هتك است و امثال آنها است. (س:...) (پاسخ استاد:) حجت است اصول عمليه اين ناظر به واقع نيست ولى دليل اينها ناظر به واقع است دليل اصل عملى روايت است كه دليل اجتهادى است يعنى «رفع مالايعلمون» اين دليل اجتهادى است كه سند دليل فقاهى شد دليل فقاهى كه به دليل فقهاى مرتبط نيست يا برائت به يك دليل اجتهادى لبى تكيه مىكند به
عنوان قبح عقاب بلا بيان، قبح عقاب بلا بيان كه فتواى صريح عقل است دليلاجتهادى است مؤداى او اصل عملى است پشتوانه اصل عملى يك دليل اجتهادى است، آنگاه اگر اين دليل اصل عملى را به استناد آن دليل اجتهادى دارد بيان مىكند آن گفته معصوم است ديگر. درباره معصومين عليهم السلام اگر كسى حرفى بزند كارى بكند چيزى بنويسد كه هتك عظمت اينهاست اين سه مسأله دارد: يك وقت است كه به قصد اهانت اين كار را مىكند اين كه "بيّن الغى" و حرام است. حرفى مىزند به قصد توهين چيزى مىنويسد به قصد توهين كه اين حرام است. يك وقت است نه، قصد توهين ندارد، قصد هتك ندارد و چيزى نوشته و چيزى گفته ولى قصد نداشته، لكن از اين كار يا از اين فعل عند الكل يا عند الجل توهين انتزاع مىشود در بخشى از امور اين توهين قصدى است در بخشى ديگر قصدى نيست آنجا كه توهين باشد و حرام باشد و قصدى هم نباشد مثل اين كه كسى مىخواهد مثلاً لباسش را روى ميخ آويز بكند دستش نمىرسد پنج شش كتاب قرآن و كتاب دعا و اينها را زير پا مىگذارد كه دستش به آن ميخ برسد اين هيچ غرضى ندارد اما از اين كار توهين انتزاع مىشود او چه بخواهد چه نخواهد، اين كه آجر نيست كه زير پا بگذاريد. او به قصد اهانت قرآن را زير پا نگذاشت براى اينكه دستش به آن ميخ برسد ولى چه بخواهد چه نخواهد اين كار توهين است نظير تزيين و تزيّن، يك وقت است يك كسى به قصد تزيين دندان را طلا مىكند خوب اين پيدا هم نباشد حرام است. يك وقت است نه، اين دندانهاى جلو را طلا بكند خوب اين چه بخواهد چه نخواهد تزيّن و زينت است، اين ديگر لازم نيست قصد داشته باشد آن كسى كه مىگويد هر جا ينتزع منه التزين حرام است خوب شبهه مىكند بعضى از امور است چه انسان بخواهد چه نخواهد هتك از او انتزاع مىشود خوب اين حرام است. اين قسم دوم. مسأله سوم اين است كه على اى تقدير مبطل صوم است يا نه؟ خوب مبطل صوم نيست ممكن است يك چيزى معصيت كبيره باشد و مايه خلود در نار هم به تعبير قرآن كريم باشد (حالا ولو خلود به معنى مكث طويل) ولى روزه را باطل نكند مثل قتل مؤمن خوب اگر روزهدارى يك مؤمنى را كشت «من قتل مؤمناً متعمداً فجزاءه جهنم خالداً» اما روزه باطل نمىشود اين چنين نيست كه اگر يك چيزى معصيت كبيره بود و بالاتر از معاصى ديگر بود روزه را باطل كند بعضى از چيزهاست كه ذاتاً حرام نيست روزه را باطل مىكند مثل اكل و شرب بعضى از چيزهاست كه جزو معاصى خيلى كبيره است و روزه را باطل نمىكند باطل شدن روزه يك تعبد خاصى دارد. اما فروعات بعدى كه صاحب
عروه (ره) مطرح فرمودند و سهل هم هست اين است كه كذب بر فقها و مجتهدين (كه قبلاً گذشت) كه اين البته حرام است ولى مبطل صوم نيست مگر اينكه به عنوان مجراى حكم فقهى و حكم اللّه باشد اينكه مىگويد فقهاء گفتند منظورش اين است كه اسلام گفته است يك وقت است مىگوئيم كه منظورش اينكه مثلاً شيخ انصارى فرموده است اين درصدد آن است كه بگويد دين اين را گفته منتها به نام شيخ نقل مىكند تا ثابت كند كه دين اين را گفته اين در صدد اسناد به دين است اين البته مبطل صوم است. اما اگر فتوا نقل مىكند،بيان شيخ نقل مىكند، يك دروغ عمدى هم گفته كه مثلاً مرحوم آخوند اين چنين گفته يا مرحوم شيخ اين چنين گفته اين محرم است ولى مبطل صوم نيست.مسأله ديگر مسأله حال اضطرار بود كه اكراه، اجبار، تقيه هر سه گذشت مسأله 27 اين است كه قصد كذب كرده به خيال اينكه اين خبر دروغ است عن علم اين خبر دروغ را نقل كرده بعد معلوم شد كه صادق بود اينجا تجرى است و اين مبطل صوم نيست براى اينكه مبطل صوم كذب خبرى بعلاوه كذب مخبرى بود اينجا كه كذب خبرى نداشت. اما نيّت قاطع البته او محذور دارد كه صاحب عروه فرمود به اينكه اين دخل فى عنوان قصد مفطر بشرط العلم بكونه مفطراً چون قصد مفطر غير از كذب خبرى و كذب مخبرى اين عنوان را دارد قصد كرده كه اين كار را انجام بدهد و اين قصد كرده كه اين خبر را بگويد و مفطر نبود قصد مفطر هم نيست قصد كرده چيزى را كه خيال كرده است مفطر است براى اينكه مفطر نيست. اگر يك خبرى دروغ باشد و او قصد بكند كه اين خبر دروغ را بگويد و نگويد قصد مفطر كرده است اما اگر خبرى راست بود و او خيال كرد دروغ است و حالا مىخواهد همين خبر را بدهد نمىخواهد دروغ بگويد اين كه مفطر نيست. خود اين كار را انجام بدهد روزهاش باطل نيست چه برسد به اينكه قصد اين كار را بكند. مسأله 27 اين است «اذا قصد الكذب فبان صدقاً دخل فى عنوان قصد المفطر بشرط العلم بكونه مفطراً» (تعجب اين است كه هيچكدام از آقايان اينجا حاشيه ندارند). خود اين خبر را اگر انجام مىداد روزهاش باطل نبود. (س:...) (پاسخ استاد:) يك بحث كلى نمىخواهد بكند كه يك وقت تصميم مىگيرد كه خبر دروغ بگويد خوب اين نيّت قاطع كرده است يك وقت تصميم گرفته كه هذا الخبر را بگويد «اذا قصد الكذب فبان صدقاً» "بان" مال شىء خارج است پس اين قصد دروغ گفتن ندارد. (س:...) (پاسخ استاد:) اذا قصد الكذب اين «ال» عهد خارجى است وگرنه "فبان صدقاً" ندارد كه "فبان صدقاً" كه مال معهود خارجى نيست مثل اينكه كسى كه قصد كرده غذا بخورد، بله اين نيّت قاطع است اگر كسى مثل سيدنا
الاستاد (ره) نيّت قاطع را اشكال مىكند اينجا هم اشكال مىكند اگر كسى نيّت قاطع را اشكال نمىكند اينجا را اشكال نمىكند مىگويد روزهاش باطل است اين تمام شد. پس يك وقت است كه انسان قصد دارد كذب بگويد بما انه كذب اين نيّت قاطع است يك وقت قصد كرده است هذا الخبر خارجى را بگويد "بزعم انه كذب" اين خبر دروغ را بگويد الان مثلاً كسى يك خبرنگارى است مىخواهد جريان يك مسؤل سياسى را كه او وارد كشور شده است به دروغ بگويد نمىخواهد هر دروغى را بگويد، بنابراين اين بايد تفصيل داده بشود. والحمدلله رب العالمينپايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...