• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 46
    جنابت كه يكى از مفطرات صوم بود صورى داشت كه آن صور تصوير شد، غالب آن صور مفطر و مبطل صوم بود. مسأله‏اى صاحب عروه (ره) به عنوان احتلام مطرح كردند كه آيااحتلام مفطر صوم هست يا نه؟ كسى بداند كه در روز ماه مبارك رمضان بخوابد مبتلا به احتلام مى‏شود چنين خوابى جائز است يا نه ؟ و آن مسأله 14 همين باب است فرمود «اذا علم من نفسه انه لو نام فى نهار رمضان يحتلم فالاحوط تركه و ان كان الظاهر جوازه خصوصاً اذا كان‏الترك موجباً للحرج » بحث در احتلام، در چند مقام است. مقام اول: اين كه خود احتلام من حيث هو احتلام، مبطل و مفطر صوم هست يا نه ؟ مقام ثانى: آن است كه اگر خودش مفطر صوم نيست، چون جنابت را به همراه دارد و جنابت عمدى مفطر است اگر كسى عالم باشد كه در روز ماه مبارك رمضان بخوابد محتلم خواهد شد، آيا اين به منزله جنابت عمدى محسوب مى‏شود يا نه ؟ مقام ثالث: آن است كه اگر نداند كه محتلم مى‏شود يا اطمينان به عدم احتلام داشته باشد، بخوابد و در روز ماه مبارك رمضان محتلم بشود و قبل از خروج منى بيدار بشود آيا تحفظ از خروج واجب است يا نه ؟ مقام چهارم: آن است كه اگر در خواب محتلم شد و مقدارى منى خارج شد آيا بعداز بيدارى مى تواند استبراء بالبول او الخرطات بكند، با اينكه علم دارد كه بااين استبراء ممكن است بقاياى منى خارج بشود. مقام بعدى بحث آن است كه اگر در اين حال غسل كرده است بعد از غسل اگر بخواهد استبراء كند مى‏داند كه بقاياى منى خارج مى‏شود و اين جنابت جديدى است كه يك غسل جديد طلب مى‏كند،آيااين جائز است يانه؟دراين مقامات و فروع پنجگانه، زير مجموعه بحث احتلام مطرح است.قبل از بيان احكام اين فروع پنجگانه بايد توجه داشت كه اگرچه احتلام جنابت مى‏آورد و موجب غسل خواهد بود ولى احتلام من حيث هو احتلام، مضر به حال صوم نيست. چرا؟ براى اينكه صوم مشروط به طهارت نيست، نظير صلات كه در حق آن وارد شده است « لاصلاة الا بطهور» ولى در حق صوم وارد نشده است كه « لاصيام الا بطهور» پس اگر كسى جنب شد چنين نيست كه جنابت من حيث هى مستلزم غسل باشد و موجب بطلان صوم باشد، لذا اگر كسى در اثناء روز خوابيد و محتلم شد و نمازش را خوانده بود، لازم نيست تا پايان روز غسل بكند. چرا؟ چون جنابت من حيث هى ، مزاحم و مبطل صوم نيست. نه جنابت مانع صحت صوم و نه طهارت شرط صحت آن است، اگر طهارت شرط صحت نبود و
    جنابت مانع نبود دليلى بر وجود غسل نيست، وقتى نوبت صلات فرا رسيداز آن جهت كه « لاصلاة الا بطهور» بايد غسل بكند، پس صوم من حيث هو نه مشروط به طهارت است نه ممنوع به حدث، نه حدث مانع صحت صوم، نه طهارت شرط صحت آن است،اين اصل‏اولى يكى از مفطرات جنابت بود و منظور از آن جنابت، جنابت عمدى است بايد بين جنابت عمدى و احتلام فرق گذاشت با اينكه از نظر وجوب غسل فرقى ندارد، اگر كسى عمداً جنب يامحتلم بشود در هر دو حال غسل بر او واجب است، نمى‏تواند با آن نماز بخواند. چه فرق است بين جنابت عمدى و احتلام؟ جواب اين كه آنچه مربوط به حكم وضعى است از قبيل وجوب غسل و پيدايش حال جنابت و بطلان صلات ،اعم از قهرى و اختيارى است و اما آنچه در خصوص صوم اخذ شده است جنابتى است كه شخص مصدر آن باشد، نه مورد آن ، فرق جنابت عمدى با احتلام آن است كه شخص در احتلام مورد كار است نه مصدر. در بعضى از روايات از امام (ع) سؤال مى‏كند نكاح چطور مبطل صوم است؟ (يعنى مقاربت النساء)، ولى احتلام مفطر نيست؟ فرمود: براى اينكه شخص فاعل است و در احتلام مفعول به، يعنى مورد كار است. اين چيز تازه‏اى نخواهد بود، نظير موارد ديگر و آن اين است كه اگر يك وقت انسان آب مى‏نوشد، مصدر شرب است، يك وقت دهان كسى را باز مى‏كنند آب در حلقش مى‏ريزند، اين مورد شرب است نه مصدر شرب. احتلام هم همين طور است « لعب به الشيطان فى المنام» كه مى‏شود مورد فعل، نه مصدر آن ، وقتى مورد فعل بود دليل بر بطلان نيست و اين با سهو و نسيان فرق مى‏كند كه شخص مصدر فعل است، منتها خطا در تطبيق است، يك وقت است انسان يادش مى‏رود روزه دارد آب مى‏نوشد اين را مى‏گويند سهو، يك وقت دهان كسى را باز مى‏كنند آب در دهانش مى‏ريزند، اين با سهو فرق دارد در سهو فعل به فاعل اسناد دارد منتها سهواً « شرب الماء سهواً» نظير قتل عمد و خطا و شبه عمد كه در باب قصاص و ديه، كه فعل به فاعل اسناد پيدا مى‏كند، سه حال دارد مى‏گويند زيد قتل عمداً، يا زيد قتل شبه عمد، يا زيد قتل خطاً، يك وقت است فعل به فاعل اسناد ندارد نه عمدش،نه سهوش،نه شبه عمدش، شخص مورد فعل است نه مصدر آن، اگر مصدر فعل بود به يكى از سه نحو است يا عمد،يا شبه عمد يا خطاى محض، ولى اگر مصدر فعل بود با نسيان فرق ندارد، منتها نمى‏شود گفت اين هم نظير اكل و شرب سهوى است اگر چه در احتلام، اختيارى نيست در اكل و شرب سهوى هم اختيارى نيست، اما فرق جوهرى آن است كه در اكل و شرب سهوى، شخص واقعاً آكل و شارب است. فاعل و مصدر كاراست،
    منتها در تطبيق اشتباه كرده است، اما اگر دهان كسى را باز كردند و در آن آب ريختند اينجا مورد فعل است نه مصدرآن، احتلام از اين قبيل است كه شخص مورد فعل است نه مصدر آن، احتلام با جنابت سهوى فرق دارد، يك وقت كسى يادش رفته كه روزه دار است با عيالش نكاح كرده، اين را مى‏گويند جنابت سهوى، يك وقت است محتلم مى‏شود، كه احتلام جنابت سهوى نيست، فعل شخص نيست، مورد فعل مى شود نه مصدر آن ،اگر چنين شد پس ما اگر دليلى كه عمد را معتبر مى‏داند و سهو را ضار نمى‏داند نداشتيم،باز هم در مورد احتلام مى‏گفتيم احتلام مبطل نيست، بر خلاف اكل وشرب كه اگر دليل نمى‏داشتيم كه دلالت كند كه اكل يا شرب سهوى مبطل است،مى‏گفتيم اطلاقش مثل اين كه كسى در نماز محدث شد اين مبطل است،اگر خود حدث و خروج آن مبطل هست، عمد و سهو ندارد در خصوص كلام داريم كه كلام عمدى مبطل و سهوى مبطل نيست، دليل خاص داريم اما خروج حدث كه بالاطلاق است چه عمدى و چه سهوى مبطل نماز است.بنابراين اگر ما دليلى نداشته باشيم كه مفطرات بايد در حالت عمد باشد بلكه مطلق باشد، نظير حدث، چه عمدى و چه سهوى، باز هم درباره احتلام نمى‏شود گفت مفطر صوم است. چرا؟ براى اينكه نه جنابت عمدى است نه سهوى، اگردليلى داشته باشيم كه جنابت من حيث هو،مفطر صوم است نظيراينكه مبطل صلات است،يا طهارت من حيث هو شرط صحت صوم است، نظير اينكه در صلات شرط صحت صلات است، عمد و سهو را، مصدر و مورد هر دو را مى‏گيرد. بنابراين چون در ادله مفطرات آمده است كه «لايضر الصائم اذ اجتنب ثلاث او اربع» فعل اختيارى را دخيل دانست معلوم مى‏شود آنچه كه شرط صحت يا مانع صحت است،از يك سو تحصيل آنهاست بالاختيار، يا تحصيل اين موانع است بالاختيار. ولى احتلام فعل نيست،انفعال است مثل اينكه ما اگر دليل نداشته باشيم كه اكل و شرب سهوى ضرر ندارد بلكه مطلق باشد كه اكل و شرب اعم‏از عمدى و سهوى است، مبطل صوم آنجا است كه دهان كسى را باز مى‏كنند و آب درآن مى‏ريزند، روزه او صحيح است، براى اينكه همانطورى كه شرب عمدى نيست، شرب سهوى هم نيست، آنجا شخص مصدر فعل نيست، مورد فعل است پس اين قاعده اوليه مى‏شود. پس فرق است بين اينكه ما بگوئيم اكل و شرب سهوى مبطل نيست يا احتلام مبطل نيست، احتلام، جنابت سهوى و فعل شخص نيست، چون شخص مورد فعل است. (س:...) (پاسخ استاد:) آنجاكه مى‏داند دهانش را باز كردند در آن آب مى‏ريزند علم دارد كه مورد فعل است، علم او هيچ نقشى ندارد علم او مثل اين‏است كه‏انسان علم دارد ديگرى كارى رانجام مى‏دهد. اگر دست كسى را گرفتند به جايى بردند آنجا علم دارد كه مورد فعل است. يك وقت انسان كارى را عن علم‏انجام مى‏دهد آن علم در طول مبادى فاعلى است يعنى اول تصور و تصديق كرده،بر اساس آن علم و تصديق شروع به كار كرده، يك وقت علمش خارج و ناظروتماشاچى است هيچ نقشى ندارد. يك وقت انسان مى‏بيند كه بحث او تمام شده بايد از اينجا برود، روى علمش حركت مى‏كند و مى‏رود، يك وقت نه، علم دارد كه الان دست او را گرفتند، مى‏برند علمش تماشاچى وناظراست نه مصدر، هيچ نقشى ندارد.(س:...) (پاسخ استاد:)اراده نشأت گرفته از علم است، انسان علم دارد كه اين كار براى او نافع است و چون چنين است اراده مى‏كند، ولى اگر علم دارد كه اين كار براى او ضرر دارد، هرگز منشأ اراده او نمى‏شود، ولى اگر كار را براو تحميل مى‏كنند دست او را مى‏گيرند بيرون مى‏برند و دهان او را باز مى‏كنند آب مى‏ريزند،اگر ما دليل هم نمى‏داشتيم كه اين امور بايد عمدى باشد سهوى آنها ضرر ندارد باز هم در احتلام مى‏گفتيم كه مفطر صوم است براى اينكه احتلام جنابت سهوى نيست. (س:...) (پاسخ استاد:) قاعده اولى اين است كه صوم مثل صلات نيست نه طهارت شرط صحت آن، نه جنابت و حدث اكبر مانع صحت آن است.مطلب بعدى آن است كه احتلام با جنابتهاى عمدى فرق جوهرى دارد، يكى اينكه: در جنابت شخص مصدر فعل است و در اينجا مورد فعل، اينها روشن است. صاحب عروه (ره) سه فرع رادرزيرمجموعه اين مسائل ياد شده، ذكر مى‏كنند وآن اين است كه يك وقت علم دارد اگر بخوابد محتلم مى‏شود، دوم اين است كه چه از روى علم، چه غير علم خوابيد و محتلم شد و منى حركت كرد، هنوز بيرون نيامده تحفظ از خروج واجب است يا نه؟ سوم آن اين است كه مقدارى از آن خارج شده است بقيه را سعى كند خارج نشود، استبراء بر او جايز هست يانه؟امااين فرع كه اگر كسى بداند در ماه مبارك رمضان در حال روزه بخوابد محتلم مى‏شود، جايز است بخوابد يانه؟ گاهى ممكن است توهم بشودكه خواب او جايز نيست، چرا؟ براى اينكه اگر چه احتلام فعل اختيارى او نيست ولى وقتى مبادى اختيارى داشت خوابيدن در اختيار او بود، مى‏داند كه اگر بخوابد محتلم مى‏شود نبايد بخوابد، نظير اينكه مى‏داند اگر كناراستخر حركت كند پاى او مى‏لغزد و وارد آب شده گرفتار ارتماس خواهد شد. يا مى‏داند اگر فلان جا برود آب در حلقش مى‏ريزند، يا اگر غذايى را كه شب خورد تخليل نكند مى‏داند در اثناء روز ناخودآگاه چه بداند چه نداند در خواب،يا بيدارى، فرو مى‏رود در همه موارد جايز نيست . اگر يك چيزى مبادى اختيارى داشت در حكم فعل اختيارى است،نمونه‏هايش هم همانهاست. جوابى كه از اين مسأله مى‏دهند اين است كه ما در مسأله تخليل يا مواردى ديگر،نص خاص بر اينكه جايز است، نداشتيم ولى در خصوص احتلام نص خاص داريم روايت صحيحه در مسأله هست كه مى‏گويد:احتلام من حيث هو ضرر ندارد، سندش چون صحيح است و تام و دلالتش هم مطلقه است و همه اين فروع را زيرمجموعه خود دارد.بنابراين شخص مى‏تواند در حال روزه ماه مبارك رمضان بخوابد ولو علم دارد كه محتلم مى‏شود. اگر چنانچه بگوئيم اين حالت،نادر است اين هم ناتمام است، براى اينكه براى خيلى‏هادرسن جوانى يا درحال بيمارى اين امر عادى است. آن روايت كه جنابت را سبب بطلان مى‏دانست همان صحيحه ابى سعيد قماط بود كه در سند او اشكال نيست. روايت اول باب 13 مرحوم صدوق به اسناد خودش از ابن ابى نصر،آن هم از ابى سعيد قماط كه « أنه سأل أبو عبدللّه (ع) عمن اجنب فى شهر رمضان فى اول الليل فنام حتى اصبح قال لا شى‏ء عليه و ذلك ان جنابته كانت فى وقت حلال» معلوم مى‏شود كه جنابت خاصى را مى‏گويد كه يك وقتش حلال است و يك وقتش حرام، از همان جماع حاصل مى‏شود.در خصوص احتلام همانطورى كه در صحيحه ابى سعيد قماط روشن شد احتلام در هر دو وقت حلال است، چون فعل آدم نيست شخص محتلم مورد فعل است. اما روايتى كه دلالت مى‏كند بر اينكه احتلام مبطل صوم نيست همين صحيحه است كه مرحوم شيخ (س:...) پاسخ استاد: چون سه احتمال داشت يا منظورامناء،يااحتلام است از اين راهها حاصل مى‏شود اگرچه سائل در سؤال گفت كسى كه «اجنب فى شهر رمضان فنام حتى اصبح»اما حضرت فرمود ضرر ندارد چون جنابتش در وقت حلال بوده است.جنابت به سه قسم حاصل مى‏شود،يابا مقاربت است يا با امناء عمدى يا بااحتلام، احتلام كه وقت حرام ندارد هميشه حلال است،امناء كه وقت حلال ندارد هميشه حرام است، آن جماع است كه «فالان باشروهن»يا«احل لكم ليلة الصيام الرفث‏الى‏نسائكم» بعد نظير اكل و شرب به «حتى يتبين لكم الخيط الأبيض»تحديد شده است، جماع و نكاح است كه يك وقت حلال دارد يك وقت حرام،از اين معنا به دست آمد كه منظور از«ذلك ان جنابته كانت فى وقت حلال» نشان مى‏دهد سائل كه گفت «اجنب فى ليل شهر رمضان» يعنى "جامع و واقع"،احتلام بما انه احتلام از نصوص خاصه استفاده مى‏شود كه جايز است ولى در حكم وضعى كه ناقض طهارت وموجب غسل است فرقى بين احتلام و امناء و جماع نيست ولى در قسمتهاى مفطر و عدم مفطر بودن فرق است. صحيحه عبدالله بن ميمون يعنى روايت 1 باب 35 كه مرحوم شيخ طوسى باسناده عن الحسين بن سعيد عن حماد بن عيسى عن عبدالله بن ميمون عن ابى عبدالله (ع) نقل مى‏كند اين است كه «ثلاثة لايفطرن الصائم» سه چيز است كه روزه را باطل نمى‏كند «القى‏ء والاحتلام و الحجامة» احتلام و حجامت حساب ديگرى دارد. قِى با روايات خاص خودش بايد جمع بشود كه منظور تعمدِ قِى است چون تعمد قى مبطل و مفطراست كه نصوص خاص خود را دارد كه درصحيحه عبدالله بن ميمون بايد بحث بشود. اينكه فرمود قِى و حجامت و احتلام مفطر نيست منظور احتلام فى الليل نيست چون ليل كه انسان صائم نيست تا اينكه مفطر باشد جماع مفطر نيست فضلا از احتلام آن ، منظور در حالت روزه نظير قِى و حجامت كه فرمود احتلام نيست، احتلام كه مطلق است و آن هم يك فرد متعارف دارد مثلاً كسى كه بيمار باشد، جوان باشد، به طور عادى يا غلبه خارجى، يا در حد تساوى و غلبه نباشد بالاخره براى جوان احتلام هست. نمى‏شودگفت به اينكه اين احتلامى كه گفتند مفطر نيست براى جايى است كه شخص مطمئن بود كه محتلم نمى‏شود و شد،اين چنين نيست، بلكه هر سه حال را مى‏گيرد آنجا كه اطمينان به عدم ندارد،آنجا كه اطمينان به وجود دارد وآنجا كه شك دارد، هر سه حال را مى‏گيرد، چون چنين اطلاقى در صحيحه عبداللّه بن ميمون هست واين مى‏تواند مخصص همان صحيحه ابى سعيد قماط باشد كه مى‏گفت جنابت مفطر هست،اينجا ثابت مى‏كند كه جنابتى كه از راه احتلام آمد مفطر نيست. و اصلا صحيحه، احتلام را شامل نمى‏شود. روايتهاى بعد، بعضى ازنظر سند تام نيست، روايت دوم ، سألت اباعبد الله عليه السلام، ابن فضال از ابن بكير نقل مى‏كند كه از وجود مبارك امام صادق عليه السلام سؤال كرد «عن الرجل يحتلم بالنهار فى شهر رمضان، يتم صومه كما هو؟» حضرت مى‏فرمايد «يتم صومه كما هو؟ فقال لا بأس» اين براى آن است كه صوم مثل صلات نيست كه طهارت شرط باشد يا حدث اكبر ناقض و مبطل باشد.روايت سوم اين باب كه مرحوم صدوق باسناده عن العيص بن القاسم از وجود مبارك امام صادق عليه السلام سؤال كرد «عن الرجل ينام فى شهر رمضان فيحتلم ثم يستيقظ ثم ينام قبل ان يغتسل، قال: لا بأس» ضمن اينكه مى‏فهماند كه احتلام ضرر ندارد، مى‏فرمايد غسل هم واجب نيست، براى اينكه صوم مشروط به طهارت نيست، اگر كسى نمازش را خواند، تا غروب هم مى‏تواند به همين حال باشد، صوم من حيث هو مشروط به طهارت يا ممنوع به حدث اكبر نيست.روايت چهارم اين باب گرچه ازنظر سند تضعيف شده است، اما همان نكته‏اى كه شخص محتلم مصدر فعل نيست بلكه مورد فعل است، در آن آمده «فى العلل عن على بن حاتم عن القاسم بن محمد عن حمدان بن الحسين عن الحسين بن الوليد (كه هم حمدان بن حسين و هم حسين بن وليد هر دو را تضعيف كرده‏اند) عن عمر بن يزيد قال: قلت لابى عبدالله (ع) لأىّ علة لا يفطر الاحتلام الصائم» چرا احتلام؟ چون در اذهان همه مفروغ عنه بود، منتهى آن نكته كه اين شخص مبدء فعل نيست بلكه مورد فعل است مغفول بود، اينها فكر مى‏كردند كه همانطورى كه جنابت عمدى غسل مى‏آورد، احتلام هم همين گونه است وبراى افطار هم يكسان است، سؤال كرد از حضرت كه «لأىّ علة لا يفطر الاحتلام الصائم و النكاح يفطر الصائم» چطور مقاربت كه يك نحو جنابت است مفطر است ولى احتلام مفطر نيست، «قال عليه السلام لانّ النكاح فعله و الاحتلام مفعول به» در احتلام شخص منفعل و مورد فعل است، «لعب به الشيطان» ولى در نكاح، شخص مصدر فعل است، حالا اين مصدريت گاهى عمدى است، گاهى شبه عمد وگاهى خطا. (س...)(پاسخ استاد:) آنها گفتند نظير تخليل و امثال ذلك است مقدمات اختيارى دارد، ولى با اطلاق اين صحيحه عبد الله بن ميمون و با تأييد اين روايات تخصيص مى‏خورد. (س...)(پاسخ استاد:) خود آن تعليل، احتلام بما انه احتلام كه مورد فعل است، بگوئيم از صحيحه عبد الله بن ميمون، صورتى كه انسان اطمينان دارد به جريان عادى محتلم مى‏شود خارج است، اين كه نمى‏شود، با اينكه براى جوان يامريض غالباً اينطور است، پس به چه مقيّدى از اطلاق صحيحه عبد الله بن ميمون دست برداريم؟ (س...)(پاسخ استاد:) بله خود آن روايت بقولٍ مطلق هر دو را ثابت كرد كه چه انسان بداند و چه نداند در هر دو حال خود احتلام من حيث هو مورد فعل است، ولى گاهى مقدمات اختيارى دارد مثل اين فرعى كه الان محل بحث است، گاهى مؤخرات اختيارى دارد نظير آن دو فرعى كه اشاره شده، هر دو را به اطلاق مى‏گيرد، اما آنجايى كه مبادى اختيارى داشت معلوم مى‏شود كه به اطلاق صحيحه مى‏شود عمل كرد، آنجايى كه مقدماتش اختيارى نبود ولى مؤخراتش اختيارى است، مثل اين كه كسى مطمئن بود كه محتلم نمى‏شود، (حالا فرد قوىّ آن همين است) ولى خوابيد و محتلم شد، يك وقت است كه اين منى از آن منشأ اصليش حركت كرد در بين راه كه نزديك خروج است رسيد و اين شخص بيدار شد، آيا تحفظ واجب است كه نگذارد خارج شود يانه؟اطلاق صحيحه عبد الله بن ميمون مى‏گويد نه، تحفظ واجب نيست، چون اين هم يك نحو احتلام است، اين مؤخراتش اختيارى است يا مقدماتش؟.فرع ديگر آن است كه مقدارى از منى خارج شده است و بقيه در مجرى‏ مانده است كه با استبراء خرطاتى يا بولى خارج مى‏شود، آيا استبراء كردن يا بول كردن جائز است يا نه؟ كه به وسيله آن استبراء خرطاتى يا بول، بقيه اين منى كه در مجرى‏ است خارج شود، اين هم با اطلاق صحيحه عبد الله بن ميمون مى‏شود گفت جائز است. بعدازاين دو فرع مى‏رسد به فرع ديگرى كه در آنجا يك قدرى احتياط مى‏كنند، بعضى احتياط وجوبى و بعضى احتياط استحبابى، و آن اين است كه شخص در حالى بيدار شد كه مقدارى خارج شده بود و استبراء نكرد براى احتياط غسل كرد، چون قبل از اين كه غسل كند جنب است، اگر استبراء كند به خرطات يا بول، و مقدارى خارج شود، آن جنابت جديد نيست چون جنب هست، ولى اگر رفت غسل كرد ديگر جنب نيست، از آن به بعد اگر بخواهد استبراءيابول‏كند، جنابت جديد پديد مى‏آيد.پايان