• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 38
    اين فروعى را كه صاحب عروه (ره) قبل از عنوان مسأله يك، در طليعه فصل دوم ذكر كردند غالب اين فروع را مرحوم علامه در تذكره در ذيل همين عنوان (اكل و شرب) ياد مى‏كنند و محقق (ره) در شرايع در بحث فروع آينده كه آيا به همه امور قضا دارند يا بين امورى كه موجب قضا هستند و امورى كه موجب كفاره هستند فرق مى‏گذاشتند آنجا ذكر كردند. درباره اين دو احتمالى كه معمولاً آقايان مى‏دهند از ديگران و متأخرين رسيده است، مرحوم صاحب جواهر همين احتمال را در آن بحثهايى كه درباره فروع آينده است ذكر مى‏كند و آن اين است كه اگر كسى غذايى از جوفش بيرون آمده و "ازدرده" (ازدرد) نظير ابتلئه متعدى استعمال شد به معنى فرو بردن است. نظير ابتلأه گاهى باب افتعال در اين گونه از موارد هم متعدى است در روايت هست كه «فان ازدرده» آيا اگر "ازدراد" كرد يعنى اگر ابتلاء كرد و اين غذا را فرو برد روزه باطل است يا نه حضرت مى‏فرمايد: باطل نيست. دو تا احتمال هست يكى اينكه اين فرو بردن قهرى است نه عمدى و احتمال ديگر آن است كه اين كه در سؤال سائل آمده كه اين غذايى كه از جوف آمده "على اللسان" منظور آن مرز مشترك لسان و حلق است كه هنوز به فضاى دهان نيامده است اگر در همان محدوده غذايى قرار بگيرد بعد شخص فرو ببرد اين اكل صادق نيست. به هر تقدير چه اينكه اين مطلبى را كه صاحب عروه (ره) فرمودند اگر چنانچه آب دهان خارج بشود بوسيله سوزن خياطى يا بوسيله چوب مسواك يا به هر عامل ديگرى دوباره وارد فضاى دهان بشود اگر مستهلك شد اشكالى ندارد اين حكم نفى اشكال در صورت استهلاك اين هم در تعبيرات قدما بود و مرحوم صاحب جواهر (ره) ذكر كرد منتها با اين شاهد عرفى مى‏فرمايند به اينكه سر اينكه آب دهان خارج از فضاى دهان باشد دوباره به دهان برگردد اين مبطل نيست مثل اينكه اگر كسى به طبيب مراجعه كرد، طبيب به او گفت زبانت را در بياور ببينم خوب اين زبان با آب دهان مخلوط است، اين زبان را بيرون برد و دوباره فرو برد، كسى مى‏تواند بگويد حق ندارد آن آب دهان را فرو ببرد، براى اينكه اين آب دهان از خارج وارد شده است. اينها را آب خارج نمى‏گويند و فرو بردن اينها را اكل نمى‏گويند. غرض اين است كه آن چيزى كه در كلمات متأخرين آمده نوعش در فرمايش قدما بود مخصوصاً صاحب جواهر. اما مسأله بعد را كه صاحب عروه (ره) عنوان مى‏كند اين است كه آيا كسى كه شب غذا خورد خلال كردن واجب است؟ يعنى لاى دندان را تطهير كردن واجب‏
    است؟ كه مبادا مانده‏هاى غذا لاى دندان در حالت روزه فرو نرود. چون قبلاً اين فرع را گذراندند كه اگر غذاى لاى دندان در حالت روزه عمداً فرو برود روزه را باطل مى‏كند. حالا شخصى كه شب غذا خورد بايد حتماً خلال بكند كه مبادا غذايى در لاى دندانش بماند و بعد در روز فرو برود يا نه؟ اينجا چند حكم محل بحث است يكى اينكه تخليل فى نفسه چه حكمى دارد؟ آيا واجب است يا واجب نيست؟ دوم اينكه در فرضى كه تخليل فى نفسه واجب نباشد نسبت به حالتهاى گوناگونى كه انسان احتمال مى‏دهد يك وقت علم دارد به اينكه آن غذاى لاى دندان در روز از لاى دندان بيرون مى‏آيد و فرو مى‏رود يك وقت علم به خلاف دارد يك وقت احتمال مى‏دهد و شك دارد آيا حكم تخليل در همه اين صور سه گانه يكسان است يا نه؟ و آيا اين صور سه گانه نسبتشان با نيّت صوم يكسان است يا نه؟ و آيا اين صور سه گانه نسبت به قضا يكسان است يانه؟ آيا صور سه گانه نسبت به كفاره يكسان است يا نه؟ اين فروع فراوانى است كه زيرمجموعه اين مسأله قرار دارد.اما مطلب اول كه آيا تخليل فى نفسه واجب است يا نه؟ اين نه تركش جزء محرمات است نه فعلش جزو واجبات، اگر كسى شب غذا خورد بر او واجب باشد كه خلال كند، اين فى نفسه حكمى ندارد، اگر حكمى هست به لحاظ آن است كه محتمل است، در روز غذاى لاى دندان بيرون بيايد و فرو برود. پس "فى نفسه" تخليل واجب نيست امر دوم آن است كه اين غذاى لاى دندان نسبت به روز يعنى آينده سه احتمال دارد: يك وقت است كه شخص يقين دارد كه اين غذا در لاى دندان مى‏ماند و ديگر بيرون نخواهد آمد.يك وقت است كه يقين دارد كه در روز از لاى دندان بيرون مى‏آيد و فرو مى‏رود. يك وقت هم احتمال مى‏دهد و شك دارد. در صورت يقين به اينكه اين غذا از لاى دندان بيرون نمى‏آيد اين هم معلوم مى‏شود حكم اولى تخليل همچنان باقى است، يعنى واجب نبود الان هم واجب نيست نه "بالذات" واجب است نه "بالعرض" خود تخليل كه شرعاً واجب نيست از لحاظ اينكه مبادا غذاى لاى دندان روز بيرون بيايد و وارد جوف بشود اين هم شخص يقين به عدم دارد پس تخليل نه "فى ذاته" واجب شد نه "بالعرض" اين درباره صورت اولى. اما آنجا كه يقين دارد روز اين غذا از لاى دندان بيرون مى‏آيد و وارد جوف مى‏شود بر او تخليل لازم است مقدمتاً چون يقين دارد كه اين غذا روز وارد شكم خواهد شد براى اينكه پرهيز كند از آن مفطر بايد شب تخليل كند، چرا؟ براى اينكه در ظرفى كه اين غذا از لاى دندان بيرون بيايد و فرو مى‏رود حالا يا قهرى است يا سهوى. در آن ظرف اين شخص اختيار ندارد و معفو است براى اينكه‏
    چيزى كه قهراً فرو برود يا سهواً فرو برود مبطل نيست و مفطر نيست. ولى اگر مبادى اختيارى داشت اين فعل فعل عمدى است مثل اينكه اگر كسى بداند كنار آن استخر لغزان برود يقيناً مى‏لغزد و وارد استخر مى‏شود و سر او در آب مى‏رود اين ارتماس قهرى است كه اگر يك وقتى قهراً افتاد و سرش در آب فرو رفت اين مبطل نيست، اما اگر بداند لب فلان استخر لغزنده برود حتماً مى‏افتد و حتماً سرش زير آب مى‏رود، اين فعل فعل اختيارى است همين كه مبادى اختيارى داشته باشد كافى است كه فعل به عنوان اختيار به او استناد داده بشود. (س:...) (پاسخ استاد:) نگه داشتن غذا در دهان يا لاى دندان كه مفطر نيست اكل و شرب مفطر است، غذا را در روز هم اگر در دهان نگه بدارد عالماً عامداً ضرر ندارد. نگهدارى غذا در فضاى دهان يا در لاى دندان كه مضر نيست آنچه كه مضر است اكل و شرب است. پس اگر يقين دارد اگر غذا را از لاى دندان بيرون نياورد در اثنا روز يا در خواب يا در بيدارى قهراً يا سهواً فرو مى‏رود گرچه فرو رفتن قهرى يا سهوى مبطل و مفطر نيست اما وقتى مبادى اختيارى دارد به منزله اكل و شرب اختيارى است اينجا بر او واجب است كه تخليل بكند و غذا را بيرون ببرد براى اينكه به آن حرام مبتلا نشود اما حكم وضعيش كه قضا است يا كفاره بايد على حده بحث بشود صورت سوم، صورت شك و احتمال است غذايى است در لاى دندان او مانده نمى‏داند كه در اثنا روز بيرون مى‏آيد قهراً يا سهواً فرو مى‏رود يا نه همچنان در لاى دندان مى‏ماند اينجا وجوب تكليفى متوجه او نيست كه حتماً تخليل كند چرا؟ چون علم ندارد كه اين فرو مى‏رود شك دارد و احتمال مى‏دهد. اين هم يك جهت. مطلب بعدى آن است كه اگر علم دارد كه خارج نمى‏شود و فرو نمى‏رود كه خارج از بحث است. اما آنجا كه علم دارد به اينكه خارج مى‏شود، آنجا را صاحب عروه (ره) فرمودند كه اگر كسى علم دارد كه غذاى لاى دندان در روز از لاى دندان خارج مى‏شود و وارد جوفش مى‏شود اگر وارد جوفش شد و از دهان خارج شد بر او قضا واجب است. ديگران گفتند: نه، اينچنين نيست صرف علم مبطل نيست يا اگر باشد گذشته از قضا، كفاره هم دارد براى اينكه اگر اين اكل عمدى محسوب مى‏شود خوب كفاره هم دارد. اگر اين خوردن عمدى است همانطورى كه روزه باطل است و قضادارد كفاره هم دارد. اما محققين بعدى كه از آنها شيخنا الاستاد مرحوم آشيخ محمد تقى آملى هست اينها فرق گذاشتند بين اين صور. گفتند: اگر كسى علم دارد غذاى لاى دندان بيرون مى‏آيد و وارد شكم مى‏شود چنين شخصى در مقام نيّت مشكل دارد، او چگونه نيّت مى‏كند؟ اين روزه‏اش منعقد نمى‏شود حدوثاً كسى كه علم دارد مفطرى را
    به همراه دارد كه اين مفطر در ظرف روزه، روزه او را باطل مى‏كند چنين كسى چگونه مى‏تواند جزم داشته باشد و نيّت؟. پس روزه او منعقد نمى‏شود چه اينكه اين غذا از لاى دندان بيرون بيايد چه نيايد روزه او منعقد نمى‏شود براى اينكه او نيّت نكرده است. و اگر چنانچه در روز اين غذا از لاى دندان او بيرون بيايد گذشته از اينكه روزه او مبطل است كفاره هم دارد (س:...) (پاسخ استاد:) شب نيّت روزه نمى‏كند، يعنى مادامى كه در حد ترخص هست به حكم روزه‏دار عمل مى‏كند يعنى بر او خوردن حرام است مثل اينكه كسى كه مى‏داند سفر مى‏كند تا سفر نكرده است نمى‏تواند نمازش را شكسته بخواند اين شخص الان روزه دارد نيست اما انجام مفطر هم براى او حرام است چنين كسى كه جزم دارد به اينكه اين غذاى لاى دندان فردا از لاى دندان بيرون مى‏آيد و به جوفش مى‏رود چنين كسى نمى‏تواند جزم داشته باشد به امساك از مفطرات چون روزه جزم به امساك از مفطرات است به عنوان روزه «قربة الى اللّه» آن تقرب و اخلاصش كه به قربت برمى‏گردد محفوظ است اگر كسى بخواهد جزم داشته باشد كه ترديدى در نيّت را پيدا نكند و امساك از مفطرات با اينكه مى‏داند در روز به چنين مفطرى مبتلا است اين دو جزم كه جمع نمى‏شود.(س:...) (پاسخ استاد:) اين امساك تأدبى است بعد هم بايد قضا بجا بياورد چون در حقيقت نيّت نكرده است جدش متمشى نمى‏شد. اگر چنانچه وقت اضطراريش گذشته امساك تأدبى لازم است ولى در نيّت جدش متمشى نشد.(س:...) (پاسخ استاد:) فرق است بين روزه نگرفتن و روزه خوردن كسى كه روزه نگرفت كفاره ندارد، كسى روزه گرفت و خورد كفاره دارد. كفاره مثل ارتداد است يك وقت كسى ايمان نمى‏آورد اين كافر است يك وقت ايمان مى‏آورد بعد برمى‏گردد، مى‏شود مرتد. اين نفى بعد از اثبات محذورات ديگرى به همراه دارد يك وقت روزه نمى‏گيرد فقط قضا بر او واجب است يك روزه گرفته را مى‏شكند اين كفاره دارد.(س:...) (پاسخ استاد:) اجمال در مقابل تفصيل است كه قبلاً گذشت ابهام در مقابل تعيين است تعليق در مقابل تنجيز ما تفصيل لازم نداريم تعيين مى‏خواهيم و تنجيز آنجايى كه تعيين لازم نيست همان تعين قهرى تعيين ضمنى را به همراه دارد كافى است آنجا كه مشترك است بايد تعيين باشد و به هر تقدير تنجيز لازم است. ترديد كه آيا روزه بگيرم آيا روزه نگيرم اين جمع نمى‏شود. جزم دارد كه فردا اين مبطل را مرتكب خواهد شد آنگاه چگونه مى‏تواند جزم كند به امساك از مفطرات كه يكى از آنها همين مبطل است‏بنابراين چنين شخصى اصلاً روزه نگرفت فقط قضا بر او واجب است.(س:...پاسخ استاد:) كفاره مال كسى است كه‏
    روزه‏اش را به هم بزند نه كفاره مال كسى است كه روزه نگرفته باشد همين كه نيّت روزه ندارد روزه نگرفته است. لذا يك وقت است مى‏گويند من اصبح بنية الافطار يعنى اصبح مفطراً، اصبح ولم ينوالصيام اين على حده بايد بحث بشود كه آيا اگر كسى روزه نگرفته كفاره هم بايد بدهد يا نه كفاره مال كسى است كه روزه گرفته و روزه را به هم زده است مثل كفر و ارتداد كه خيلى با هم فرق مى‏كنند كافر اگر توبه بكند ايمانش مقبول است مرتد اگر توبه بكند نه. چون او ايمان آورد و برگرداند غرض اينكه جاى بحث است. اگر كسى از همان اول علم داشت اين هم محوربحث جايى است كه در ظرف نيّت علم داشته باشد يك وقت است كه نه غذايى كه شب خورده مى‏داند كه آنچه كه در لاى دندان او مانده اين فردا بيرون مى‏آيد، بالاخره فرو مى‏رود قهراً يا سهواً اما ديگر يادش رفته حالا خوابيد و هنگام طليعه صبح برخاست اصلاً يادش رفته كه بايد دندان را خلال كند و يادش رفته كه آن غذاى لاى دندان روز بيرون مى‏آيد و نيّت كرده است چنين كسى گرچه يكى دو ساعت قبل علم داشت كه اين غذاى لاى دندان يك وقتى بيرون مى‏آيد اما در ظرف نيّت غافل از او بود جزمش متمشى شد اينجا بعيد است كه اشكال داشته باشد چون در ظرف نيّت نيّتش متمشى شد محور بحث در جايى است كه در ظرف نيّت حالا در آن لحظه‏اى كه مى‏خواهد نيّت بكند در همان لحظه علم دارد كه غذاى مانده لاى دندان روز بيرون مى‏آيد و فرو مى‏رود قهراً يا سهواً. چنين كسى جدش متمشى نمى‏شود اين نيّت روزه ندارد چون نيّت روزه ندارد بايد قضا بجا بياورد. حالا اشكالى كه هست اين است كه چه شيخنا الاستاد و چه بعد از ايشان مرحوم آقاى خويى (ره) اينها دارند به اينكه اگر اين غذا از لاى دندان بيرون نيامد كه روزه باطل است، قضا دارد براى اينكه در مقام نيّت ايشان محذور داشته اگر از لاى دندان بيرون آمد و فرو رفت هم قضا دارد و هم كفاره. چگونه اين را جمع مى‏كنيد مگر اينكه بگوئيد كسى كه روزه نگرفته اگر افطار بكند باز هم كفاره دارد شما گفتيد كه روزه دار نيست روزه‏اش باطل است. اگر روزه‏دار نيست خوب اگر غذايى لاى دندان فرو برود چه كفاره‏اى دارد؟! مگر اينكه مبنايتان اين باشد كه در ماه مبارك رمضان اگر كسى روزه دار هم نيست غذا بخورد كفاره دارد اين بايد على حده بحث بشود آيا كفاره مال هر كسى است يا مال كسى است كه روزه خود را در ماه مبارك رمضان افطار بكند بنابراين اگر كسى علم دارد به اينكه اين غذاى مانده لاى دندان در وسط روز بيرون مى‏آيد از لاى دندان و فرو مى‏رود. مرحوم صاحب عروه مقيد كرده به اينكه اگر وارد بشود قضا دارد يعنى از لاى دندان بيرون بيايد و وارد جوف بشود يعنى معنايش اين است كه از
    نظر نيّت ايشان مشكلى ندارد در حالى كه از لحاظ نيّت يك چنين محذورى او را همراهى مى‏كند. و اما صورت سوم كه صورت احتمال محض است صورت احتمال محض اين جزم به خلاف ندارد تا با نيّت نا هماهنگ باشد، اما آيا اين احتمال مايه ترديد در نيّت است يا نه چون احتمال مى‏دهد كه اين غذاى لاى دندان از لاى دندان بيرون بيايد و قهراً يا سهواً فرو برود با چنين احتمالى، اين مى‏تواند جزم داشته باشد به امساك از مفطرات يا همانطورى كه جزم به خروج از لاى دندان و فرو رفتن در جوف، مزاحم با جزم به نيّت صوم است، احتمال فرو رفتن هم با جزم به صوم و جزم به امساك ناسازگار است. لكن اينگونه از احتمالها مزاحم و مضر نيست، براى اينكه كدام روزه دار است كه احتمال نمى‏دهد طبق علل قهرى يكى از عوامل وادارش بكند كه مجبور بشود روزه‏اش را بخورد؟ هر روزى‏انسان احتمال مى‏دهد سفرى براى او پديد بيايد هر روز احتمال مى‏دهد كه بيمار بشود، هر روز احتمال مى‏دهد كه مضطر بشود، به ابطال روزه، در هر حالى انسان اين چند احتمال را مى‏دهد، كسى كه نسبت به آينده‏اش به صورت قاطع علم ندارد، كه هيچ مفطرى را انجام نخواهد داد. (س:...) (پاسخ استاد:) در صورت سوم صرف احتمال خروج از لاى دندان است. (س:...) (پاسخ استاد:) اگر اين غذا خارج بشود قهراً يا سهواً فرو برود كه ضرر ندارد هم اكنون كه محور عقد نيّت است محذور دارد در اين حالت هم كه جز احتمال بيش نيست اين احتمال هم كه هميشه با همه نيّتها همراه است. (س:...) (پاسخ استاد:) ما در همه موارد چگونه جزم را تثبيت مى‏كنيم با استصحاب آينده، استصحاب آينده مثل استصحاب گذشته يك روش شرعى است يا بناى عقلاء است كه تعيين مى‏كند يا شارع او را امضا كرده است ما هم اكنون كه قصد سفر نداريم هم اكنون كه سالم هستيم، - انشاء الله - تا پايان روز هم حاضريم و سالم. تا پايان روز هم هيچ عاملى ما را وادار نمى‏كند به ترك صوم با همين اصالت بقاء بودن آينده مثل گذشته كه استصحاب آينده است بر خلاف گذشته چنين حالتى روش عقلايى تثبيت مى‏كند.(س:...) (پاسخ استاد:)نه، جزم رياضى كه ما لازم نداريم، جزمى كه در استنباطات فقهى است در امتثال احكام بعد از استنباط است همين عرفى است آن جزم رياضى يا ما فوق جزم رياضى مال علوم عقلى است در استنباطات همين مقدار علم كافى است ما در همه كارها اينكه ما مى‏گوئيم يقيناً، قطعاً مى‏آيم. قطعاً خواهم گفت. از آينده‏مان خبر مى‏دهيم واينكه مرتب داريم ادعاى قطع و ضرورت و يقين و علم مى‏كنيم نه يقيناً خواهم آمد. يقيناً مى‏گويم. در حاليكه از يك لحظه آينده بى‏خبر هستيم، اين يقين همان اطمينان عرفى‏
    است وگرنه ما در مسائل عرفى نه دراستنباطات اين يقين رياضى لازم است نه در امتثال بعد از استنباط آن يقين رياضى لازم است آن مال علوم عقلى است اما در همين مسائل حقوقى و فقهى، اطمينان عقلايى در استنباط احكام كافى است، اطمينان عقلايى در نحوه امتثال كافى است ثبوتاً و سقوطاً با همين اطمينان كافى است. وگرنه كدام روزه‏دار است كه جزم دارد كه تا پايان روز هيچ محذورى بر او پديد نمى‏آيد.(س:...) (پاسخ استاد:) اگر حجت باشد مثل علم است، اگر حجت نباشد مثل اين احتمال است ديگر بيش از سه صورت كه نيست، يا حجت دارد بر اينكه فرو نمى‏رود يا حجت دارد كه از لاى دندان بيرون مى‏آيد و فرو مى‏رود يا حجت ندارد و شك دارد. آنجا كه ظن قوى دارد كه به حد طمأنينه رسيده است حالت دوم. آنجا كه ظن قوى و حالت طمأنينه دارد كه خارج نمى‏شود حالت اول است. آنجا كه شك است و لاحجت است حالت سوم است. آن را بر اساس استصحاب و مانند چنين اطمينانى را مى‏شود تأمين كرد. بنابراين نه خود تخليل فى نفسه واجب است بالذات نه بالعرض اين است كه ايشان مى‏فرمايند: در صورت احتمال تخليل واجب نيست اگر يك وقتى اثنا روز خارج شد و فرو رفت ضرر ندارد و در صورت علم به خلاف، علم دارد كه اصلاً خارج نمى‏شود اين هم حكمش روشن است كه نه تخليل فى نفسه واجب است نه بالعرض اين صورت اول بود. اما علم دارد كه از لاى دندان بيرون مى‏آيد و خارج مى‏شود اينجا بايد تخليل كند چون مقدمه اختيارى دارد اگر نكرد و اين غذا از لاى دندان بيرون آمد و فرو رفت صاحب عروه مى‏فرمايد كه قضا دارد ولى اين بزرگان نظرشان اين است «كما هو الحق» كه اگر كسى جزم دارد به اينكه اين غذا از لاى دندان بيرون مى‏آيد و فرو مى‏رود او نمى‏تواند جزم به صوم داشته باشد. اين دو جزم كه متمشى نيست از يك طرفى جزم دارد كه اين مفطر را مرتكب خواهد شد از يك طرفى جزم داشته باشد به امساك از مفطرات. عمده آن است كه اگر فرو رفت چرا كفاره دارد؟ اين به بحث‏هاى بعدى بر مى‏گردد. اين نقد بر صاحب عروه نيست چون ايشان فرمودند كه قضا دارد قضا را بايد متوجه به همان طلعيه حمل بكنند چه اينكه اين غذا از لاى دندان خارج بشود چه خارج نشود اين روز قضا دارد براى اينكه در حقيقت نيّت نكرده است جدش متمشى نشده است.(س:...) (پاسخ استاد:) در فرع چهارم گذشت كه فرق بين قليل و كثير نيست اگر اكل است اكل است ديگر. يك وقت است كه انسان نماز مى‏خواند، اگر در حال نماز يك قطره آبى را خورد اين مبطل نماز نيست. براى اينكه اكل مبطل نماز نيست مگراينكه فعل كثير باشد يك وقتى روزه است در روزه اكل مبطل‏
    است، شرب مبطل است، «كل ما صدق عليه الاكل و الشرب».