• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 37
    در بيان مفطرات اول (اكل و شرب) را ذكر كردند و چند جهت در اين مسأله مبطل و مفطر بودن اكل و شرب مطرح بود.يكى اينكه حتماً بايد اكل و شرب از راه دهان باشد يا اگر از راه بينى و مانند آن بود باز هم مضر است اين فرع را صاحب عروه بعدها ذكر مى‏كنند.مى‏فرمايند: فرقى نيست كه اكل و شرب از راه دهان باشد يا از راه بينى اين ظاهراً همان حرف بعضى از بزرگان كه معاصر آنها بودند و مى‏گفتند اگر چيزى را انسان از راه بينى استنشاق كند و آبى را فرو ببرد، ضرر ندارد.مرحوم سيد (ره) اين را بعداً مطرح مى‏كند كه اگر كسى آبى را از راه بينى وارد حلق بكند و از آنجا فرو ببرد اين هم شرب صادق است و مبطل.بنابراين اكل و شرب خواه از راه دهان باشد خواه از راه بينى و مانند آن كه يك شيئى وارد حلق بشود و از راه حلق وارد جوف بشود اكل و شرب صادق است و مبطل. جهت دوم اين بود كه آن مأكول و مشروب خواه معتاد باشد خواه غير معتاد مبطل صوم است زيرا آنچه كه مفطر است اكل و شرب است مأكول و مشروب خصوصيتى ندارد. اگر معتاد بود نظير نان و آب مفطر است و اگر معتاد نبود نظير خاك يا عصاره بعضى از گياهان كه خوراكى نيست اين هم مبطل است.در اين جهت مرحوم علامه در تذكره از حسن بن صالح بن حى نقل مى‏كند كه ايشان مى‏فرمايند: چيزى كه مأكول و مشروب نيست معتاد الاكل والشرب نيست مفطر نيست و همچنين از ابو طلحه انصارى نقل مى‏كند كه در حال روزه از تگرك استفاده كرد يشرب البرد تگرك را مى‏خورد مى‏گفت اين نه طعام است نه شراب. اين كه اين دو بزرگوار گفتند چون معتاد الاكل و الشرب نيستند، مفطر نيستند حرف اينها كه خوب فى نفسه حجت نيست و قبل از اينها اتفاق بود بعد از اينها اتفاق هست عده‏اى گفتند به اينكه اگر كسى چيز غير معتاد اكل و الشرب را بخورد و بنوشد روزه او باطل است قضا دارد ولى كفاره ندارد ولى معروف اين است كه اگر كسى عمداً چيزى را كه معتاد الاكل و الشرب نيست مثل خاك را بخورد هم قضا دارد و هم كفاره دليل كسانى كه مى‏گفتند اكل و الشرب مفطر نيست بلكه طعام و شراب مفطر است يعنى چيزى كه معتاد الاكل است و معتاد الشرب مبطل است نه اكل و نه شرب چند چيز است يكى اينكه ادله بعضى از آنها عنوان اكل را معيار قرار دادند نظير خود قرآن كريم «كلوا واشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر» اين اكل و شرب منصرف است به چيزى كه معتاد الاكل و الشرب است از اين اكل و شربى كه در قرآن و بعضى از روايات هست‏
    استفاده مى‏كنند كه آن چيزى كه معتاد الاكل و الشرب است منصرف است به خصوص پس اطلاق ندارد. روايات هم بعضى از آنها كه صحيح است مفطر را اكل و شرب قرار نداده‏اند طعام و شراب قرار دادند گفتند طعام و شراب مفطر است نه اكل و شرب پس اگر چيزى معتاد الاكل نبود يا معتاد الشرب نبود آن نه شراب صادق است مثل آب نه طعام صادق است مثل نان. اين دو بيان. سومى كه در نصوص اكتحال كه آيا صائم مى‏تواند سرمه بكشد يا نه وقتى از امام (ع) سؤال مى‏كنند حضرت جواب مى‏دهند كه: اكتحال مانعى ندارد براى اينكه لان الكحل ليس بطعام اين تعليل نشان مى‏دهد كه طعام مبطل است نه اكل نفرمود كه اكتحال كه اكل نيست فرمود كحل كه طعام نيست معلوم مى‏شود آنيكه مفطر است طعام است جهت چهارم نصوصى است كه درباره مگسى كه در حال روزه به حلق صائم مى‏رود سؤال مى‏كنند كسى روزه دار بود دهانش باز بود مگسى رفت آيا مگس روزه را باطل مى‏كند يا نه البته فرو رفت آنجا مى‏فرمايند نه براى اينكه، اين طعام نيست. اين چهار وجه. و اگر نوبت به شك رسيد و دليل فقاهى استصحاب صحت حاكم است يعنى اين شخص قبل از اينكه اين خاك را بخورد يا عصاره فلان گياه را كه آشاميدنى نيست بنوشد روزه او صحيح بود الان كه يك چيز غير معتادى را خورد يا يك شى‏ء غير معتادى را نوشيد نمى‏دانيم روزه او باطل است يا نه استصحاب صحت مى‏كنيم. پس به آن دليلهاى اجتهادى و به اين دليل فقاهى و اصل روزه او صحيح است اين وجوه پنجگانه. اما آنچه كه معروف بين اصحاب است اين است كه آنچه كه مبطل است مطلق اكل و شرب است آن مأكول و مشروب خواه معتاد باشد خواه غير معتاد دخيل نيست استدلال آنها اين است كه اكل مطلق است و به هيچ وجه منصرف به معتاد نيست اگر حكم متوجه اكل شد هرچه اكل بر او صادق است آن حكم را دار است و شما نمى‏توانيد بگوئيد كه اطلاق اكل بر غير معتاد قرينه مى‏خواهد و مجاز است و مانند آن. براى اينكه مرتب مى‏گويند اكل طين حرام است اكل تراب حرام است مگر تربت حسينى. اين يك تعبير رايجى است يا مى‏گويند اين بچه بيماريش اين است كه خاك مى‏خورد اطلاق خوردن بر فروبردن خاك يك اطلاق رايج است كودكان خاك خوار در همه جا مطرح است و مستعمل است نه غلط است و نه مجاز وقتى اكل و شرب اطلاق دارد دليلى بر انصراف نيست صرف غلبه وجود كه مايه انصراف و ظهور نخواهد بود پس اين وجه اول. اما به رواياتى كه تمسك كرديم بايد آن روايت را از نزديك بررسى كنيم و ببينيم به اينكه آن روايت ناظر به اين است كه طعام و شراب مفطرند و اكل و شرب مفطر نيست روايت در صدد بيان اين @@
    جهت است يا روايت مطلبى ديگرى را بيان مى‏كند و ناظر به اين جهت نيست اصلاً. روايتى كه در باب طعام و شراب وارد است همان باب اول از ابواب مايمسك عنه الصائم است روايات اين باب دو طايفه است بعضى‏ها طعام و شراب را معيار قرار دادند، بعضى ها اكل و شرب را مثل ظاهر قرآن.روايت اول كه صحيح است هم مرحوم كلينى و هم مرحوم صدوق نقل كرد، مرحوم شيخ هم نقل كرد اين است كه محمد بن مسلم مى‏گويد «سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول لا يضر الصائم ما صنع اذا اجتنب ثلاث خصال: الطعام و الشراب، و النساء، و الارتماس فى الماء» يعنى اگر روزه دار از اين سه چيز بپرهيزد به روزه او ضرر نمى‏رساند يعنى ما عداى اين سه چيز مفطر نيستند در بعضى از تعبيرات چهار چيز است در اين روايت سه چيز. اگر اكل و شرب را يكى بدانيم مى‏شود سه چيز و اگر هر كدام را جداگانه بدانيم مى‏شود چهار چيز. تقرير استدلال به اين صحيحه آن است كه آنچه طبق اين صحيحه مفطر است طعام و شراب است نه اكل و شرب و طعام بر تراب و طين صادق نيست شراب بر عصاره بعضى از گياهان كه خواركى نيستند صادق نيست شراب بر آب صادق است. روايت دوم اين باب اين است كه ابى بصير مى‏گويد كه امام صادق (ع) فرمود: «الصيام من الطعام و الشراب، - روزه امساك از طعام و شراب است نفرمود روزه امساك از اكل و شرب است روزه كه امساك است امساك از طعام و شراب است نه از اكل و شرب البته امور ديگرى را هم اين روايت دربر دارد كه آنها به فضايل روزه برمى‏گردد - والانسان ينبغى له أن يحفظ لسانه من اللغو و الباطل فى رمضان و غيره» معلوم است حكم اخلاقى است براى اينكه غير رمضان را هم دارد. سومى آن است كه مرحوم سيد مرتضى (ره) در رساله محكم و متشابه نقلاً عن تفسير نعمانى باسناده الآتى عن على (ع) قال: «وأما حدود الصوم فأربعة أولها اجتناب الاكل و الشرب، و الثانى اجتناب النكاح ، و الثالث اجتناب القى متعمداً، و الرابع اجتناب الاغتماس فى الماء ...» پس روايات دو طائفه شد بعضى از طعام و شراب را مبطل دانستند بعضى اكل و شرب را چه اينكه ظاهر قرآن هم اكل و شرب است اين روايتهايى كه طعام و شراب را معيار قرار دادند و صحيحه‏اند و معتبر اينها در صدد بيان اين هستند كه اگر از اين امور اجتناب شد اجتناب از ماسواى اينها لازم نيست اما در صدد بيان اين جهت نيستند كه طعام مفطر است يا اكل شراب مفطر است يا شرب روايت در صدد اين جهت نيست روايت در صدد اين جهت است كه از اين امور بايد پرهيز بشود ما عداى اين امور ضرر ندارد البته بعضى از امور است نظير كذب بر خدا و پيغمبر (ص) كه مفطر است آنها با نص خاص اطلاق اين حصر را تقييد مى‏كنند ظاهر اين صحيحه آن است كه ما عداى اين چهار چيز مبطل روزه نيست اين مطلق است آنگاه تعمد قى كذب عمدى بر خدا و پيغمبر (ص) و مانند آن كه ما ادله ديگر ثابت مى‏شود آن ادله اطلاق اين حصر را تقييد مى‏كند و روايت در صدد بيان اين است كه چى مفطر است و چى مفطر نيست فرمود اينها هستند و ما عداى اينها عيب ندارد اما اينها خصوص عنوان طعام و شراب مطرح است يا نه اكل و شرب مطرح است روايت در صدد بيان اين جهت نيست چون در صدد اين جهت نيست نمى‏تواند اطلاق آيه را كه فرمود:«كلوا و اشربوا حتى يتبين» اين را تقييد كند كه اكل شى‏ء معتاد مفطر است شرب شى‏ء معتاد الشرب مفطر است خود اين روايت آن قدرت را ندارد تا اينكه بتواند جلوى اطلاق آيه را بگيرد روايت دارد طعام و شراب مفطر است اگر دليل ديگرى بيايد بگويد هرچه كه اكل صادق شد هرچى كه بر او شرب صادق شد مفطر و مبطل روزه است اين كه ضررى ندارد.(س:...) (پاسخ استاد:) آنجا حذف متعلق يدل على العموم اصلاً متعلق را ذكر نكرد نفرمود چه چيزى را بخوريد و چه چيزى را نخوريد فرمود نخوريد و نياشاميد اكل و شرب را در حال روزه منع كرده است و حذف متعلق هم يدل العموم. بنابراين اين وجهى كه اينها استفاده كردند به وسيله روايات اين ناتمام است.(س:...) (پاسخ استاد:) آنها كه مى‏گويند نظير ابو حسن بن صالح بن طى يا ابو طلحه انصارى آنها هم حداكثر حرفشان همين است كه آيه منصرف است به معتاد ولى اشاره شد به اينكه وجهى براى انصراف نيست كلوا واشربوا اكل هرچه ما صدق عليه اكل اينكه كلوا و اشربوا آن مأكول و مشروب را ذكر نكرد تا انسان بگويد مأكول يعنى ما يعتاد اكله مشروب يعنى مايعتاد شربه آن حذف متعلف يدل على العموم اگر مأكول و مشروب ذكر مى‏شد ممكن بود كسى بگويد مأكول يعنى ما يعتاد الاكل مشروب يعنى ما يعتاد شربه چون آن متعلق ذكر نشد و حذف متعلق هم يدل على العموم راهى براى دعواى انصراف نيست آنچه كه ذكر شده است اكل است و شرب. اگر مأكول ذكر مى‏شد مثلاً مى‏گفتند طعام يا شراب آنوقت انسان هم مى‏توانست بگويد اين عنوان ملكه است طعام يعنى آنچيزى كه عادت بر خوردن اوست شراب يعنى چيزى كه عادت بر نوشيدن اوست مثل آب يا آب ميوه.(س:...) (پاسخ استاد:) نه، از جهت روزه عيب ندارد از آن جهت كه خاك خوردن حرام است، حرام است مى‏خواهد بگويد از جهت روزه عيب ندارد اگر كسى در شب خاك خورد خوب خورد از جهت روزه ضرر ندارد. اكل و شرب جوازش محدود است تا طلوع فجر تبين خيط الابيض من خيط الاسود حالا از جهت روزه اين آيه از اين جهت است كه اكل و شرب براى شما جائز است تا اول صبح حالا آن مأكول حلال است يا حرام از جهت روزه شب جايز است چون شب روزه نيست اما خود آن شى‏ء فى نفسه جائز الاكل است يا جائز الاكل نيست حالا اين مال غصبى را كه نمى‏شود به اطلاق كلوا و اشربوا خورد. مال غصبى را شب بخورد روزه باطل نيست، روز بخورد روزه باطل است چون عقل صادق است اما آن مأكول چه حلال و چه حرام اين آيه مى‏خواهد بفرمايد به اينكه شب اكل جايز است شرب جايز است اين اكل و شرب جايز است تا طليعه فجر پس اين دو وجهى كه از وجوه پنجگانه كه قائلين به جواز استفاده كردند اين ناتمام است اما وجه سوم اينها روايات باب اكتحال بود روايات باب اكتحال اين است كه سؤال كردند آيا صائم مى‏تواند سرمه بكشد يا نه فرمودند بله مى‏تواند سرمه بكشد براى اينكه طعام نيست اكتحال كه طعام نيست اين تعبير نشان مى‏دهد كه آنچه محور بحث است طعام بودن است روايت اول باب 25 از ابواب ما يمسك عنه الصائم اين است كه «مرحوم كلينى عن عدة من اصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن على بن الحكم عن سليم (سليمان) الفراء، عن محمد بن مسلم، عن أبى جعفر 7 فى الصائم يكتحل قال: لابأس به ليس بطعام و لاشراب.» چون اكتحال نه طعام است و نه شراب لذا جايز است خوب اگر حضرت فرموده بود لابأس به اين فقط جواز اكتحال و سرمه كشيدن در حال روزه استفاده مى‏شد اما تعليل ذكر كرد فرمود چون طعام و شراب نيست ضرر ندارد معلوم مى‏شود آنيكه ضرر دارد طعام و شراب است نه اكل و شرب حضرت نفرمود ليس باكل و لاشرب بلكه فرمود ليس بطعام و لاشراب. روايات باب اكتحال چندتاست بعضى جواز است بعضى منع است كه آن شاهد جمع در همين روايات هست و لذا آن منع را حمل بر كراهت كردند كه فعلاً بحثى در اكتحال نيست اين جزء مكروهات روزه است. ولى از اين جهت به آن استدلال كرده‏اند. سه طائفه روايات در باب 25 است كه به خواست خدا در خصوص باب اكتحال مطرح مى‏شود طائفه دلالت مى‏كند بر جواز، طائفه بر منع، طائفه‏اى هم شايد شاهد جمع باشد از اين جهت آن طايفه‏اى كه ناهى است و مانع حمل مى‏شود بر كراهت جواب اين وجه سوم آن است كه مى‏خواهد بفرمايد به اينكه اكتحال راه عادى متعارف براى اكل نيست عنوان اكل بر او صادق نيست نه منظور آن است كه چون طعام و شراب نيست عيب ندارد چرا براى اينكه حالا اگر كسى يك مقدار شى‏ء خوراكى را به چشم كشيد بايد بگويند باطل است در حاليكه احدى فتواى بر بطلان نداده‏اند. معلوم مى‏شود كه حضرت مى‏خواهد بفرمايد، اينكه خوردن نيست نه اينكه آن كحل خوراكى نيست حالا اگر شما يك مقدار آب مخلوط و ممزوج كرديد آب كه خوراكى است نوشيدنى است اما در سرمه كشيدن در آن ماده‏اى كه به چشم مى‏كشد يك قطره آب ممزوج كرده‏اند اينكه مشروب است پس بايد اين اكتحال مبطل باشد معلوم مى‏شود كه حضرت در مقام بيان اين است كه اين كه خوردن و آشاميدن نيست نه اينكه خوراكى نيست كه حالا اگر يك قطره آب در آن سرمه ممزوج كردند روزه باطل بشود يا اگر شى‏ء خوراكى را به چشم كشيدند روزه باطل بشود.(س:...) (پاسخ استاد:) اگر تعليل طعام باشد اكل كه اخذ نشده بايد اگر مقدارى مطعوم در اين كحل ممزوج كردند يا مخلوط كردند يا شى‏ء خوراكى را به چشم كشيدند بايد روزه باطل باشد اينكه احدى فتوا نمى‏دهد براى اينكه اكل نيست. وجه چهارم همان است كه در باب مگس و مانند آن آمده است كه آيا اينها اگر وارد حلق بشوند باطل مى‏كنند يا باطل نمى‏كنند؟ از امير المؤمنين (ع) سؤال شده است كه كسى در حال روزه مگسى وارد حلقش شده است عيب دارد يا نه؟ روايت 2 از باب 39 از ابواب مايمسك عنه الصائم مرحوم كلينى (ره) عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن صدقة، عن أبى عبداللّه (ع) (كه خيلى سندش روشن نيست) عن آبائه عليهم السلام «ان عليا عليه السلام سئل عن الذباب يدخل فى حلق الصائم، قال: ليس عليه قضاء لانه ليس بطعام.» آنها مى‏گفتند به اينكه اگر حضرت فرموده بود ليس عليه بأس خوب محذورى نداشت ولى چون استدلال مى‏كند به اينكه چون طعام نيست روزه صحيح است معلوم مى‏شود آنچه كه مبطل روزه است طعام است عنوان طعام دخيل است و اين چون مگس خوراكى نيست از اين جهت مبطل نيست جوابش اين است كه حالا اگر چنانچه يك چيزى خوراكى باشد و وارد حلق بشود باز هم مبطل نيست اين همان قضيه است اينكه گفت مگسى يدخل الحلق الصائم يعنى به طور غير اختيارى پر كشيده و به حلقش رفته است و از آنجا فرو رفته حالا اگر صائمى دهانش باز بود كسى در حلقش چيزى وارد كرد و از آنجا فرو رفت اين كه روزه باطل نيست اين خوراندن است نه خوردن اين كه اكل قهرى و شرب قهرى است و اكل و شرب قهرى كه مبطل نيست نه چون طعام نيست ضرر دارد كه حالا اگر طعام بود ضرر مى‏داشت اين طور نيست. خود روايت احدى فتوا نمى‏دهد كه اگر قهرى كسى دهانش باز بود يك تكه نان پرت كرد و داخل حلقش شد روزه‏اش باطل بشود اينكه فرمود لانه ليس بطعام يعنى اكل نيست نه اين‏چون مطعوم نيست تعليلش همين است وقتى علت را با معلول كنار هم ذكر مى‏كنيد به يكديگر ظهور مى‏دهد.(س:...) (پاسخ استاد:) نه، در حقيقت اكل اختيار اخذ نشده لذا مى‏گويند سهواً خورد منتها در روزه حكم ندارد اكل دو حرف است يك وقت است انسان اكل فعل اختيارى است يك وقت است كه فراموش مى‏كند روزه دارد يك وقت است نه خوراندن غير از خوردن است يك چيزى در حلق آدم فرو برود كه اكل نيست اگر در حال روزه كسى را تهديد بكنند كه اگر روزه را افطار نكردى فلان ضرر به شما مى‏رسد اين مجبور مى‏شود كه روزه را افطار مى‏كند و اين روزه را باطل كرده است قضا دارد و كفاره ندارد اما اگر دهان كسى را باز بكنند و يك ليوان آب در دهانش بريزند، اين روزه كه باطل نيست اين خوراندند نه خورد. (س:...) (پاسخ استاد:) نشانه‏اش اين است كه اگر چنانچه اين مورد تخلف پيدا كرد اگر طعام بود منتها غير اختيارى مبطل نيست براى اينكه آن دخيل نيست چون نقض دارد معلوم مى‏شود كه اين علت نيست كه حالا اگر صائمى به طور غير اختيارى يك تكه نان يا يك قطره آب وارد حلقش شد اين بايد روزه‏اش باطل باشد اين نقض نشان مى‏دهد كه حكم دائر مدار اكل و شرب است نه طعام و شراب. (س:...) (پاسخ استاد:) به قرينه روايات ديگر كه مقطوع است يك امر مشكوكى را شاهد قرار نمى‏دهد يك چيزى كه مسلم است فى الفقه و الحديث اين مى‏تواند به عنوان قرينه شاهد لبى متصل باشد يك وقت است يك امر مختلف فيه است در گوشه روايتى مى‏گويد اين در جاى خودش بايد بحث بشود اما يك چيزى مسلم بود فى الفقه و الحديث كه كار غير اختيارى مبطل نيست. اگر چنانچه اين مگسى كه فرو رفت اين چون طعام نيست مبطل نيست معنايش اين است كه اگر طعام بود مبطل بود در حاليكه شيئى كه به طور غير اختيارى برود چه معتاد چه غير معتاد روزه را باطل نمى‏كند مسلم است فى الفقه و الحديث اين يك قرينه لبى متصل است كه به روايت ظهور مى‏دهد يك وقت است كه يك امر مختلف فيه مشكوك فيه در جاى ديگر است انسان بخواهد او را شاهد قرار بدهد اين مى‏گويند معلوم نيست هر كل على رأيه اما اگر يك چيزى مسلم بود فى الفقه و الحديث اين به منزله قرينه لبى متصل است كه اين روايت را همراهى مى‏كند نمى‏گذارد انسان غير از اين از او بفهمد. حالا سؤال مى‏كنيم كه اگر طعام بود مبطل بود در حاليكه اگر طعام هم بود مبطل نبود معلوم مى‏شود كه اينكه مى‏فرمايند به اينكه لانه ليس بطعام يعنى لانه ليس باكل مثل همان باب اكتحال. وجه پنجم از وجوه پنجگانه را صاحب جواهر (ره) تنبه پيدا كرده، يك حرف لطيفى صاحب جواهر دارد مى‏فرمايند به اينكه خوب اگر آنچه كه مفطر است معتاد باشد نه اكل به عنوان اكل و به عنوان شرب بلكه معتاد الاكل و معتاد الشرب باشد حالا اگر بعضى از چيزها در بعضى از شهرها خوراكى است در بعضى از شهرها خوراكى نيست بايد آنجا مبطل باشد اينجا مبطل نباشد. مثل اينكه در بيع و شراء مى‏گويند اگر چيزى در يك شهرى وزن مى‏شود و در شهرى كيل. هرجا بايد به عادت خودش بايد عمل بشود و گرنه غرر خواهد بود و مانند آن. حالا اگر معيار معتاد الاكل و الشرب بود بعضى از شهرها، بعضى از كشورها، بعضى از مردم يك گياهى را مى‏خورندو يك عده اين گياه را نمى‏خورند پس بايد براى آنها مفطر روزه باشد و براى اينها مفطر روزه نباشد اين كه ضابطه‏اى ندارد. اما آن وجه پنجم اين است كه شما بخواهيد به استصحاب صحت تمسك بكنيد بگوييد كه اين شخص قبل از اينكه اين شى‏ء غير خوراكى يا غير آشاميدنى را بخورد يا بياشامد روزه‏اش صحيح بود الان كما كان اين استصحاب كه دليل فقاهى است با اطلاقات ادله لفظى مقطوع خواهد بود بلكه بيان ديگر صاحب جواهر اين است كه مى‏فرمايند: اصلاً كسى كه در هنگام روزه قصد كرده امساك كند از معتاد الاكل و امساك از غير معتاد نكرده اصلاً روزه نيست نظير آنچه كه ابو طلحه انصارى كرده كه در روز زمستان اگر تگرگى مى‏آمد مى‏خورد اگر كسى قصد دارد كه امساك كند از آب ولى از تگرگ امساك نكند ايشان مى‏فرمايند اصلاً روزه نيست. حقيقت صوم امساك از اكل و شرب است نه امساك از معتاد الاكل و معتاد الشرب روى اين وجوه اين سخن ناتمام است اما حالا گذشته از قضا، كفاره هم دارد يا نه حرف ديگر است پس حق همين است كه اكل و شرب مفطر است خواه آن مأكول و مشروب، معتاد باشد يا نه. فرع ديگرى كه صاحب عروه در ذيل اين مسأله مطرح كردند اين است كه اگر غذايى لاى دندان مانده بود و شخص اين غذاى مانده لاى دندان را كه از لاى دندان به فضاى دهان فرو ببرد مبطل است خوب اين هم حكمش با خودش است روشن است براى اينكه فرق نمى‏كند غذا بلافاصله و بلاواسطه مستقيماً از خارج بيايد وارد حلق بشود يا مدتى در دهان بماند خوب اگر غذايى مدتى در دهان ماند يا درلاى دندان ماند بعد فرو رفت اين هم طعام و شراب بر او صادق است اگر گرفتار شراب بوده است و هم عنوان اكل و شرب بر او صادق است بعضى خواسته‏اند اين را طبق نصوص خاصه حل كنند و آن اين است كه در بعضى از روايات آمده است گاهى حالت تهوع يا مقدمات تهوع پديد مى‏آيد كه مقدارى غذا از جوف بيرون مى‏آيد در فضاى حلق دوباره فرو مى‏رود چون غذا از درون به درون رفت مبطل نيست پس غذاهاى مانده لاى دندان هم چون از درون به درون مى‏رود مبطل نيست (يك چنين توهمى) آن روايت اين است روايت 9 باب 29 از ابواب ما يمسك عنه الصائم مرحوم شيخ طوسى (ره) باسناده عن محمد بن أحمد بن يحيى، عن محمد بن عيسى، عن ابن محبوب عن عبداللّه بن سنان (كه روايتش معتبر است) قال: سئل أبو عبداللّه عليه السلام عن الرجل الصائم يقلس فيخرج منه الشى‏ء من الطعام، (قلس و قلسان اين مادون قى است. قى اگر حالتى به انسان دست داد كه از جوف او غذاى خورده بيرون بيايد يا مقدارى از دهان را اشغال بكند يا همه دهن را در اين دو حال مى‏گويند قلس و قلسان يا بيش از فضاى دهان است كه ناچار است بيرون بريزد كه مى‏شود قى) - سؤال مى‏كنند از وجود مبارك امام صادق (ع) كه يك شخص صائم اين حال به او دست مى‏دهد كه غذايى از شكم او بالا مى‏آيد - فيخرج منه الشى‏ء من الطعام، أيفطر ذلك؟ قال: لا، - خوب اين روشن است - قلت: فان ازدرده بعد أن صار على لسانه - اگر بالا آمد روى زبانش آمد اگر فرو برد باز مبطل است يانه - قال لايفطر ذلك. اين دليل نشان مى‏دهد به اينكه اگر چيزى از درون به درون برود مبطل نيست لذا اگر غذاى مانده لاى دندان را كسى در حال روزه فرو ببرد مبطل نيست (اين توهم آنهاست) جوابش اين است كه هم اكل و شرب بر اين طعام صادق است و هم اينكه اگر يك مدتى اين غذا در دهان بماند يا لاى دندان بماند مزاحم و منافى صدق اكل و شرب نيست پس اطلاقات ادله اكل و شرب كه مى‏گويند مفطر است اين را شامل مى‏شود اما درباره خصوص اين روايت اگر اين روايت در مورد خودش عمل بشود و علمش به اهلش برنگردد معنايش اين است كه اين شى‏ء رسيده به طليعه لسان نه روى زبان چون لسان از يك سمت به اين لب وصل است كه اين اول لسان از يك سمت به آن حلق وصل است كه آن طليعه لسان است از طرف درون اينكه سؤال كرد كه اگر به زبان برسد و فرو برود يعنى همان طليعه لسان كه در حلق است نه بيايد در فضاى كام و دهان اگر فضاى كام و دهان بيايد كسى به اين روايت عمل نكرده است. كه غذايى در دهان باشد انسان فرو ببرد اين اكل است محذورى ندارد پس بنابراين غذاى مانده در لاى دندان بر فرض در آنجا كسى تعبد بكند مى‏گويد چون از درون آمده عيب ندارد اما اينكه غذاى درونى نيست اين غذاى بيرونى است منتها چند دقيقه‏اى در لاى دندان مانده. يك قياس مع الفارقى است بر فرض به آن روايت در مورد خودش عمل بكنند نمى‏شود تعدى كرد به اين مورد محل بحث براى اينكه محل بحث يك غذاى خارجى است هنوز به جوف نرسيده كه در بين راه گيرد كرده يك مقدارى بين دندان بوده حالا از لاى دندان بيرون آمده در فضاى دهان قرار گرفت يك وقت است كه قهراً فرو مى‏رود كه آن خارج از بحث است ولى شخص عالماً عامداً غذاى لاى دندان كه به فضاى دهان رسيده آن را فرو ببرد اين هم مشمول اطلاقات اكل و شرب است كه مفطر است و هم نمى‏شود از اين روايت (برفرض تماميتش) تعدى كرد به اين مقام. والحمدلله رب العالمين.پايان