• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 36
    در طليعه بحث نيّت بين عزم مستمر و عزم بر ترك مستمر فرق گذاشته شده است. و الآن كه بحمداللّه به پايان بحث نيّت رسيديم بايد به اين نكته اولى توجه بشود و آن اين است كه در مسأله نماز و روزه مى‏گويند آنچه كه لازم است عزم مستمر است لذا گاهى تعبير مى‏كنند به تداوم نيّت، گاهى استدامه حكم نيّت و مانند آن. ولى در خصوص حج عمره و مانند آن مى‏گويند عزم بر ترك مستمر كافى است نه عزم مستمر. لذا نيّت قطع يا نيّت قاطع با التفات به اينكه اين قاطع قاطع است ومنافى است اين مضر به حال نيّت صلات يا صوم است. آنچه كه در نماز انجام دادنش حرام است يا در حال روزه انجام دادنش حرام است نمازگزار يا روزه دار بايد عزم مستمر داشته باشد بر ترك آن نه دست از نيّت بردارد، نه نيّت كند كه يكى از اين محرّمات را انجام بدهد. ولى در خصوص حج و عمره و مانند آن مى‏گويند به اينكه در طليعه عمل كه عزم بر ترك مستمر داشته باشد كافى است لازم نيست عزمش مستمر باشد. لذا اگر در حال حج يا حال عمره نيّت كرد كه يكى از اين مفطرات دست بزند و مرتكب يكى از اين محرّمات بشود اين ضررى ندارد. پس اگر در حال نماز يا در حال روزه قصد كرد كه يكى از اين محرّمات را انجام بدهد. محرّمات در حال نماز يا روزه را اين به نيّتش آسيب مى‏رساند ولى اگر در حال حج يا در حال عمره قصد كرد كه يكى از اين محرّمات و تروك احرام را انجام بدهد ضررى ندارد. اين فرق را صاحب عروه (ره) در اين مى‏داند كه آنچه در مسأله نماز و روزه است عزم مستمر است ولى آنچه كه در حج عمره معتبر است عزم بر ترك مستمر است لذا اگر در طليعه همين كه عزم بر ترك مستمر داشت بعداً قصد كرد يكى از اينها را مرتكب بشود آسيبى نمى‏رساند چرا؟ چون لازم نيست عزمش بر ترك مستمر باشد بلكه آن تركش لازم است مستمر باشد تعبير صاحب عروه (ره) در باب حج اين است در كتاب حج عمره فصل 13 كيفيت احرام مطرح است مسأله 5 از فصل 13 اين است كه «لايعتبر فى الاحرام استمرار العزم على ترك محرّماته بل المعتبر العزم على تركها مستمراً» لذا اگر در حال احرام حج يا عمره قصد كرد كه يكى از محرّمات را انجام بدهد به احرام حج يا عمره او آسيب نمى‏رسد ولى اگر در صلات يا در صوم قصد كرد كه يكى از مبطلات را انجام بدهد با توجه به اينكه فلان شى‏ء مبطل است به نيّت صلات يا نيّت صوم آنها آسيب مى‏رساند سرّش آن است كه در صوم و صلات العزم المستمر لازم است و نيّت خلاف اين عزم را از بين مى‏برد و در مسأله حج و عمره العزم على الترك المستمر معتبر
    است و اگر در اثناء عمل قصد كرد كه يكى از محرّمات احرام را انجام بدهد به اين عزم آسيبى نمى‏رساند اين سخن در فرق بين صوم و صلات از يك سو و حج از سوى ديگر اين ناصواب است. سرّش آن است كه در مسأله حج و عمره اين محرّمات فقط جنبيه تكليفى دارد و احياناً اگر كسى حرامى را مرتكب شد يكى از اينها را انجام داد بايد كفاره بپردازد. اينها هيچكدام مبطل حج و عمره نيستند چون مبطل حج يا عمره نيستند لازم نيست كه انسان عزم داشته باشد به نحو استمرار كه اينها را ترك كند ولى در مسأله صوم و صلات آن محرّمات حال صلات يا حال صوم مبطل حج است پس فرق را بايد در جاى ديگر جستجو كرد و آن فرق اين است كه محرّمات در حال صلات مبطل صلات است. محرّمات در حال صوم مبطل صوم است ولى محرّمات در حال حج يا در حال احرام مبطل احرام نيست. چون محرّمات در حال احرام مبطل احرام نيستند اصلاً عزم لازم نيست نه العزم المستمر نه العزم على الترك المستمر در احرام فقط همين لازم است كسى قصد حج مى‏كند قربة الى اللّه و تلبيه مى‏گويد و ثوبين احرام را مى‏پوشد همين كه قصد حج كرد لباس آن دو جامه را در بر كرد و لبيك گفت مى‏شود محرم به احرام حج يا عمره آنگاه يك سلسله از امورى بر آن حرام است. و اگر انجام داد بايد كفاره بپردازد. هيچكدام از آنها مفسد يا مبطل حج نيستند لذا در طليعه نيّت هم اصلاً لازم نيست كسى در هنگام احرام بگويد من قصد مى‏كنم كه اين تروك 24 گانه را انجام ندهم. در مسأله حج نه عزم مستمر بر ترك اينها لازم است نه عزم بر ترك مستمر هيچكدام بر خلاف صلات و بر خلاف صوم.(س:...) (پاسخ استاد:) اگر نيّت كرد كه او را انجام بدهد هيچ آسيبى نمى‏رساند چون نيّت قاطع ضرر ندارد خود آن عمل مفسد است. مشكلش باز اين است سرّش اين است كه اگر كسى قصد كرد كه فلان كار محرم را انجام بدهد، انجام نداد حجش باطل نيست نكته‏اش اين است كه در مسأله حج نظيرصوم نيست كه كل اين زمان زير پوشش عبادت باشد. بيان ذلك اين است كه در مسأله صوم اين محرّمات مبطل صوم است در مسأله حج مبطل حج نيست اين يك. خصوص آن موردى كه مفسد حج است و مبطل حج است خود عمل مبطل حج است نيّت آن عمل هم مبطل نيست نيّت قاطع چرا براى اينكه كل اين زمان به عنوان عبادت نيست اگر كسى قصد حج يا عمره كرد و محرم شد اين چنين نيست كه در طول اين مدت نبايد عزم بر خلاف داشته باشد چون كل اين مدت جزء عبادت باشد اينطور نيست بر خلاف روزه، روزه از طليعه صبح تا اول شب مجموعاً خود اين زمان اين ظرف زير مجموعه عبادت است يعنى در تمام آنات اين بايد صائم باشد. در
    مسأله حج اعمال را طلبمى‏كندنه اينكه درتمام اين مدت بايد انسان اين عزم را داشته باشد يا فلان كار رابكند نشانه‏اش اين است كه اگر اصلاً از نيّت حج بيرون بيايد، نيّت عمره ندارد نيّت حج هم ندارد. يك شبانه روز بى نيّت بود ضرر ندارد، يك هفته بى‏نيّت بود ضرر ندارد. اما موقعى كه مى‏خواهد عمل را انجام بدهد نيّت دارد. سرّش آن است كه زمان در مسأله روزه زير پوشش عبادت است خود زمان مطرح است ولى در حج و عمره اينچنين نيست.(س:...) (پاسخ استاد:) بله، عمل حساب مى‏شود عمل حج هست اما اعمالش را بايد به داعى حج انجام بدهد نه اينكه اين حالا مخصوص هم زيرمجموعه عبادت باشد از اين روشنتر برويم سراغ نماز تا وضع نماز روشن بشود، نماز كه روشن شد حج به طريق اولى روشن مى‏شود در حال نماز اگر كسى سر از ركوع برداشت مى‏خواهد برود به سجده قصد كرد كه از نماز بيرون بيايد خوب قصد كرد اين قصد به هيچ چيز آسيب نمى‏رساند قصد كرد كه استدبار كند، قصد كرد كه عمداً حرف بزند، اين هيچ آسيبى نمى‏رساند چرا؟ چون اين زمان زير پوشش نماز نيست زمان عبادت نيست اين لحظه‏هايى كه بين اعمال هست مورد تكليف نيست بر خلاف روزه، روزه تمام لحظاتش زير پوشش تكليف است، لذا اگر كسى در حال قنوت قصد كرد كه از حال نماز بيرون بيايد خوب قصد كرده. گفته كه الآن تلفن زنگ زده ترديد پيداكرد يا قطع كرد، تصميم جدى گرفت كه نماز را بشكند برود جواب تلفن را بدهد، بعد ديد تلفن قطع شد خوب اين نيّت قاطع كه ضرر ندارد يا ترديد پيدا كرد كه نماز را قطع كند و به تلفن جواب بدهد يا نه بعد هم ديد كه تلفن قطع شد. نه نيّت قطع نه نيّت قاطع نه ترديد در نيّت نه ترديد در قاطع هيچكدام از امور چهارگانه ضرر ندارد چرا؟ چون آنات و لحظات نماز زير پوشش تكليف نيست در بعضى از موارد چون وحدت شخصى معتبر است از آن جهت اشكال دارد لذا اگر كسى بين اجزاى صلات محدث شد و دوباره وضو گرفت چون طهارت شخصى معتبر هست به دليل اينكه حدث را مبطل دانستند معلوم مى‏شود كه طهارت شخصى معتبر هست وگرنه آنجا مى‏شد كه انسان بگويد به اينكه اگر بين دو جزء اجزاء نماز محدث شد فوراً متطهر شد مثل كسى كه وظيفه‏اش تيمم است فوراً تيمم كرد، يا زنى كه بايد در حال نماز موى سرش پيدا نباشد، بچه‏اى چادر مادر را كشيد و يك لحظه موى سرش پيدا شد، بعد چادر سر مى‏كند و بقيه نماز را مى‏خواند براى اينكه لحظات نماز زير پوشش عبادت نيست جزو حالات عبادات نيست لذا در نماز گفته‏اند كه نيّت قطع ضرر ندارد، نيّت قاطع ضرر ندارد، ترديد در نيّت ضرر ندارد، ترديد در قاطع ضرر ندارد، الا فى صورة واحد اين‏
    صورت اين است كه اگر كسى جزئى از اجزاء نماز را با همين حالاتهاى چهارگانه بياورد. يعنى كسى كه نيّت قطع كرده با آن حالت ركوع كند يا نيّت قاطع كرده با آن حال ركوع كند يا مردد بود در اصل نيّت يا مردد بود در انجام قاطع در يكى از اين حالتهاى چهارگانه با او ركوع كند يا با او سجده برود البته نماز باطل است چرا؟ براى اينكه ركوع را بايد به قصد صلات بياورد، سجود را هم به قصد صلات بايد بياورد اينكه قصد صلات ندارد. بنابراين مسأله صوم، مسأله صلات، مسأله حج سه فصل جداى از هم دارد مهمتر از همه صوم است. از آن رقيقتر صلات است و از او بازتر حج است. بيان ذلك اين شد كه در صوم كل لحظات زمان زير پوشش عبادت است لذا يك لحظه نيّت قطع همان و بطلان همان. در مسأله صلات اين لحظات و اين ازمنه و اين عمود زمان زير پوشش عبادت نيست اين اجزا زير پوشش عبادت است بايد اين اجزاء را به قصد صلات بياورد حالا اگر كسى بين حمد و سوره تلفن زنگ زد يا زنگ در به گوشش رسيد تصميم گرفته كه نماز را قطع كند و اين در را بازكند يا ديد بچه‏اى به طرف آتش حركت كرده، تصميم گرفته كه نماز را قطع كند و بچه را نجات بدهد ديد بچه راهش را عوض كرده اين نماز كه باطل نيست اگردر همان حال يك جمله‏اى از جمله‏هاى سوره حمد را قرائت كرد. يعنى يكى از حالتهاى چهارگانه قطع يا ترديد، نيّت قاطع يا ترديد در يكى از حالتهاى چهارگانه گفت «اياك نعبد و اياك نستعين» اين جمله را در يكى از اين حالتهاى چهارگانه گفت و بعد اعاده نكرد اين جمله را اين نمازش باطل است. ولى اگر در يكى از حالتهاى چهارگانه يكى از جمله‏هاى حمد و سوره را خواند بعد متوجه مسأله شد دوباره اين جمله را اعاده كرد چون آن فعل كثير نيست كلام آدمى هم نيست، نماز را هم باطل نمى‏كند بنابراين هيچ محذورى ندارد بازتر از اينها جريان حج است در جريان حج اگر كسى در مسجد الشجره محرم شد بعد نيّت كرد كه از احرام بيرون بيايد هفتاد و هشتاد فرسخ را بى‏نيّت آمد يا قصد كرد مفسد انجام بدهد بعد مفسدى را انجام نداد وارد مكه شد به نيّت حج بقيه اعمال را ادامه مى‏دهد چون لحظات زمان كه زير پوشش عبادت در حج و عمره نيست. از اينجا معلوم مى‏شود اين تحليل مرحوم سيد (ره) تام نيست (اينكه عرض شد آدم تمام كتابهاى فقه را نبايد بخواند براى همين است بحث نيّت گرچه كه يكمقدار طول كشيد شما نيّت صلات را ملاحظه فرماييد، نيّت صوم را ملاحظه مى‏فرماييد، نيّت حج را هم حتماً ملاحظه مى‏فرمائيد ديگرلازم نيست كه اين بحث را در سه كتاب بخواند روشن مى‏شود براى او كه كجا نيّت لازم است و كجا نيّت لازم نيست چرا نيّت قطع ضرر دارد چرا ترديد
    ضرر دارد چرا نيّت قاطع ضرر دارد چرا ترديد ضرر دارد چرا عدول جايز است چرا عدول جايز نيست اين خطوط كلى كه در مسأله صوم شد به خواست خدا هم درمسأله صلات حل مى‏شود و هم در مسأله حج. اين تعبير مرحوم صاحب عروه (ره) تام نيست كه فرق گذاشتند به اينكه در مسأله حج، در مسأله احرام عزم بر ترك مستمر لازم است ولى در مسأله صوم العزم المستمر لازم است اين فرق تام نيست براى اينكه اصلاً در مسأله حج و عمره در مسأله احرام لازم نيست انسان تصميم بگيرد عزم بكند كه اين محرّمات را انجام ندهد اگر كسى در حين احرام قصد دارد كه به آينه نگاه كند اين ضرر به احرامش نمى‏رساند چون نگاه كردن به آينه مبطل احرام نيست يا در حين احرام قصد كرده است كه عطر استعمال كند نيّت اين امور كه انجام دادنش در حال احرام است كه مبطل نيست قصد ترك اينها هم كه ضرر ندارد و در يك عمل هم نيست‏تا انسان بگويد كه چگونه كسى در صراط امتثال است قصد عصيان بكند اين دو چيز جداى از هم است.(س:...) (پاسخ استاد:) ماهيت احرام به همين سه چيز است: قصد الحج، تلبيه، لبس ثوبى الاحرام. حتى احرام كه به كسى بگويد من اقصد الاحرام، اگر كسى قصد حج يا عمره كرد اين يك. تلبيه گفت دو. ثوبى الاحرام را پوشيد سه. اين سه عمل را كه انجام داد يصير محرماً وقتى محرم شد يحرم عليه عدة امور. اين امور نظير امورى نيست كه در مسأله صوم معتبر است كه مبطل صوم باشد لذا اگر كسى مى‏خواهد قصد روزه بكند يقيناً بايد قصد بكند كه مفطرات را ترك كند براى اينكه اينها مبطل روزه‏اند و او هم قصد روزه دارد چه اينكه در مسأله صلات هم همين طور است در مسأله صلات اگر كسى قصد صلات دارد قصد دارد كه اين اجزاء را انجام بدهد، شرايط را حفظ بكند، از موانع پرهيز كند چون آنها مبطل صلات هستند. ممكن نيست كسى قصد داشته باشد كه من بخواهم دو ركعت نماز بخوانم در اين حين قصد داشته باشد كه من وقتى به ركعت دوم رسيدم عمداً حرف بزنم يا استدبار كنم اين جمع نمى‏شود براى اينكه اين مبطل صلات هستند پس مهمتر از همه مسأله صوم است كه تمام اين لحظات زير پوشش نيّت است و از او رقيقتر مسأله صلات است كه در صلات اين لحظات زمان زير پوشش قصد نيست و عبادت هم نيست نشانه‏اش اين است كه اگر كسى حمد و سوره را خواند در اين حالت ايستادن به اين وضع طورى بايستد كه ريا بكند البته معصيت كرده خلاف شرع كرده است اما كارى به نماز ندارد نماز او باطل نشد ولى اگر جمله بعد را اين بسم اللّه يا قل هو اللّه را به حالت ريا گفته است و بر نگشت دوباره اين جمله را تكرار كند و اعاده كند اين نمازش باطل است. اما در صوم يك‏
    لحظه كسى با ديگرى برخورد كرد و ريا كرد همان يك لحظه ريا همان و بطلان صوم همان. چون كل اين زمان زير پوشش اين عبادت است. (س:...) (پاسخ استاد:) نه، خود اين باطل است نه مبطل. اين كار كار باطلى است و خلاف شرع. ريا مفسد است در صورتى كه جبران نشود اگر چنانچه اين جمله را با ريا گفت اين جمله شده فاسد اگر اين جمله فعل كثير بود، مبطل صلات است. فعل كثير نبود موالات را به هم زد نماز باطل مى‏شود. اگر نبود خود اين جمله بما انه جمله چون ذكر است و دعا كه نماز را باطل نمى‏كند يك حرامى اين شخص مرتكب شد كه اينرا فاسد كرده است پس اين مثل آن است كه اصلاً واقع نشده دوباره اگر اين جمله را بگويد نمازش تمام است و اعاده قضا هم ندارد. او نماز را باطل نكرده كالاستدبار ريا در نماز وقتى مبطل است كه انسان جزئى از اجزاء نماز را به رياء بياورد يك. و ديگر او را اعاده نكند دو. اين مى‏شود باطل. اگر آن كارى را كه انسان انجام داد فعل كثير بود. يك وقت فعل كثير آدم مى‏تواند در قنوت دعاهاى طولانى بخواند ولى اگر همه اينها را به قصد ريا خواند اين از آن جهت كه فعل كثير است مانع صورت صلات است مبطل است. وگرنه مشكل ديگرى ندارد لذا نيّت قطع كسى در نماز قصد كرده به همين مثالهايى كه ذكر كرديم محل ابتلاء هم هست اين نماز را باطل نمى‏كند و لى اگر كسى وقتى تلفن زنگ زد يا در زنگ زد يا بچه به طرف آتش رفت اين تصميم گرفت يك لحظه از صلات بيرون بيايد و ترديد پيدا كرده اگر جمله از اجزاء نماز را با آن حالت گفته است وديگر اعاده نكرده است نمازش باطل است براى اينكه يك جمله را بدون قصد گفته است. ولى اگر دوباره برگردد همان جمله را به قصد صلات بگويد نمازش باطل نيست. (اين بحث نيّت تمام شد) اما بحث فصل بعدى در باره چيزهايى است كه روزه را باطل مى‏كند فصل دوم «فيما يجب الامساك عنه فى الصوم من المفطرات و هى امور الاول و الثانى الاكل و الشرب» گاهى اينها را دوتا مى‏شمارند و گاهى اينها را يكى. اكل يا شرب اينها مبطل روزه هستند، شهرت يا اجماعى كه در مسأله هست چون مستند به آيه و يا روايت مسأله است از اين جهت شهرت تعبدى يا اجماع تعبدى و مانند آن نخواهد بود. و قبل از هر چيز خود آيه كريمه است كه فرمود: «كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط ...» منظور از خيط هم همان است كه اين دو نوار مرزى افق كه يكى سياه است و ديگرى سفيد آن زير سفيد است و رو سياه اينها هم از تشخيص داده مى‏شود معلو مى‏شود كه صبح است. خيط اسود بالا است و خيط ابيض پايين است كه به سمت آفتاب است در شب كل كرانه افق سياه است در روز كل كرانه افق سفيد است اما در طليعه صبح يك نوار سياه بالا و يك نوار
    سفيد پايين هر وقت اين دو نوار و اين دو مرز از هم جدا شد اول صبح است. «يتبين لكم الخيط الاسود من الخيط الابيض» وقتى اكل و شرب ممنوع شد در روز آنگاه هر چه كه مصداق اكل است هرچه مصداق شرب است ممنوع خواهد بود در اينجا چند بحث است يكى اينكه اطلاق اكل و شرب، (اكل هم به اين معنا است كه چيزى را انسان از راه حلق وارد دستگاه گوارش بكند و شرب هم همين است كه يك مايعى را از راه حلق وارد دستگاه گوارش بكند حالا اگر آمپولى شد آيا ملاك معلوم مى‏شود يانه آن يك بحث ديگر است) اگر چيزى را از راه حلق انسان وارد دستگاه گوارشى كرد خواه از راه دهان باشد، خواه از راه بينى باشد فرق نمى‏كند اينكه بعضى از آقايان خواستند فرق بگذارند كه اگر چيزى را انسان از راه بينى مصرف كرده است از اين جهت مبطل روزه نيست چون شرب صادق نيست اين ناتمام است براى اينكه اطلاق اكل و اطلاق شرب شامل مى‏شود به اينكه انسان آن مايع را از راه حلق وارد دستگاه گوارش بكند خواه از راه دهان، خواه از راه بينى حتى در بعضى از نصوص گفتند كه سرمه كشيدن ممنوع است گفتند كه سر ممنوع بودنش آن است كه ممكن است وارد جوف بشود، البته از راه حلق وارد جوف مى‏شود. خوب اگر سرمه كشيدن از راه چشم به جوف برسد مبطل است خوب از راه بينى به طريق اولى. پس در اين جهت فرقى نيست كه از راه عادى باشد يا از راه غير عادى. مطلب دوم كه صاحب عروه (ره) متعرضند اين است كه مأكول و مشروب گاهى عادى است و گاهى غير عادى گاهى نان و آب است و گاهى خوراكى نيست مثل سنگ و خاك و مانند آن. اگر چنانچه چيزى از راه حلق وارد معده شد عالماً عامداً مبطل روزه است خواه آن مأكول معتاد الاكل باشد يا نه خوراكى باشد يا نه آن مشروب آشاميدنى به طور معتاد باشد يا نه اطلاق اكل و شرب شامل همه اينها خواهد شد هيچ راهى براى انصراف اينها به معتاد نيست كه حالا اگر كسى بيايد يك شى‏ء غير مأكولى را خورد كاغذى را خورد روزه او صحيح باشد اين چنين نيست با اينكه در بحث غبار خواهد آمد كه غبار غليظ را گفته‏اند مبطل است با اينكه غبار همان گرد و خاك است خوراكى نيست (البته بين غبار و دخان فرق است دود را انسان نمى‏خورد وارد روده مى‏شود وارد ريه مى‏شود كه بحثش جداست اما غبار يعنى همان گرد و خاك اين در دستگاه گوارش مى‏ريزد) خوب اگر غبار غليظ، گردوخاك مشكلى دارد با اينكه خوراكى نيست هرچه كه غير خوراكى است آنهم مثل همين است ديگر. پس اطلاق اكل و شرب شامل مى‏شود هر چيزى را انسان فرو برد خواه آن مأكول و مشروب عادى باشد يا غير عادى. بعضى خواستند به برخى از روايات تمسك كنند و آن اينكه‏
    در بعضى از نصوص دارند كه سه چيز يا چهار چيز است كه اگر صائم پرهيز كند روزه او صحيح است و بقيه را مى‏تواند مرتكب بشود يكى الطعام و الشراب يكى هم مثلاً النساء يا ارتماس اگراكل و شرب را يكى حساب كنيم مى‏شود سه چيز. اگر هركدام را جداگانه حساب كنيم جمعاً مى‏شود چهار چيز. منتها اين حصر، حصر اضافى است نه حصر مطلق منافات ندارد كه چيزهاى ديگرى هم مبطل صوم باشد الان بحث در اين نيست كه اين روايت مى‏گويد كه مبطلات صوم سه چيزند يا چهار چيز براى اينكه بر فرض هم بگويند اطلاق دارد با روايتهاى ديگر تقييد خواهد شد. منتها چيزى كه مبطل تشخيص داده شد طعام و شراب است. طعام يعنى چيزى كه خوراكى است، شراب يعنى آبى كه آب و مانند آن و مايعاتى كه خوراكى است اينها ملكه هست و منصرف مى‏شود به چيزى كه معتاد است پس اگر كاغذ يا مانند آن كه غير معتاد است كسى مصرف بكند روزه او باطل نيست اين هم جوابش روشن است براى اينكه اين روايت را گفتند در مقام بيان اين است كه چيزهاى ديگر مبطل نيست اينها مبطل است نه اينكه اينها بايدعادى باشند اگر غير عادى باشند مبطل نيست. و اگر هم بر فرض اين چنين باشد كه اين طعام و شراب مخصوص باشد به چيزهايى كه عادى‏اند اطلاق ادله‏اى كه اكل و شرب را نهى مى‏كند شامل مى‏شود غير معتاد را خود آيه اكل و شرب را معيار قرار داد فرمود اكل و شرب براى شما در شب جايز است كلوا و اشربوا حتى يتبين بعد اكل و شرب جايز نيست نه طعام و شراب تا شما بگوئيد كاغذ كه طعام نيست آيه فرمود در روز اكل مبطل روزه است نه طعام بنابراين اگر هم آن روايت طعام منظورش اين باشد كه خوب معتاد، غير معتاد را نمى‏گيرد همانطورى كه در روايت مبطلات را سه يا چهار چيز دانسته‏اند در حاليكه مبطلات نه يا ده چيز است بقيه را از راه ديگر مى‏فهميم اين روايت طعام و شراب را مى‏گيرد يعنى معتاد غير معتاد را شامل نمى‏شود، غير معتاد را از راه اينكه آيه اكل را منع كرده و بعضى از نصوص اكل را منع كردند از آن راه مى‏شود غير معتاد را هم مندرج كرد. مطلب ديگر آن است كه اگر چيزى مصداق اكل بود يا مصداق شرب بود چه قليلش چه كثيرش فرق نمى‏كند يك وقت انسان يك ليوان آب مى‏نوشد يك وقتى يك قطره آب مى‏نوشد يا يك دهم حبه گندم (به تعبير مرحوم صاحب عروه) يا يك دهم قطره مى‏خورد همين كه اكل يا شرب صادق بود مبطل است ديگر چطور در باره خمر كه مى‏گويند نجس است چه يك قدح باشد نجس است چه يك قطره باشد نجس است در مسأله خون كه خون نجس است فتوايى از شيخ طوسى (ره) و مانند ايشان نقل شده كه مالا يدركه الطرف را استثنا كرده‏اند
    يعنى چيزى كه اصلاً چشم آنرا نمى‏بيند. آن هم مورد مناقشه است اگر واقعاً دم است دم بر او صادق است چه مرئى و چه غير مرئى چه انسان او را بتواند با چشم ببيند چه نتواند با چشم ببيند اگر واقعاً دم است آلوده است اينجا هم اگر واقعاً اكل است يا شرب است مبطل است و حرام است. منتها صاحب عروه (ره) فرمودند چون فرقى بين قليل و كثير نيست اگر چنانكه يك خياطى (همين كه در رساله‏هاى عملى هست) در هنگام خياطت سوزن را به دهان برد و تر كرد بار ديگر همين سوزن را به دهان برد و آن ترى قبل با آب دهان مخلوط شد و فرو برد اين دو صورت دارد يك وقت است كه اين ترى بيرون به قدرى كم است كه در آب دهان مستهلك مى‏شود آنجا اگر آب دهان فرو ببرد مبطل روزه نيست، يا مسواكى كه كرده است چوب مسواك را كه به دهان زد چوب تر شد از دهان بيرون آورد مى‏شود آب خارج، دوباره كه به دهان برمى‏گرداند اگراين رطوبت و نمى كه در اين چوب مسواك است مخلوط آب دهان شد و مستهلك شد فروبردن آن آب دهان ضرر ندارد اما اگر مستهلك نشد در هر دو حال اشكال دارد. اين خلاصه فرمايش مرحوم صاحب عروه. مرحوم آقاى حكيم (ره) نقدى دارند مى‏فرمايند به اينكه اين در هر دو حال اشكال دارد چه آنجا كه كم باشد چه آنجا كه زياد، سرّش آن است استهلاك در صورت تغاير دو جنس است نه در وحدت دو جنس اگر كسى چوب مسواك را به دهان زد خوب مقدارى از آب دهان به اين چوب مسواك رسيده است بار ديگر كه اين چوب مسواك را به دهان مى‏گذرد همان آب دهان قبلى با آب دهان بعدى ممزوج مى‏شود ديگر جا براى استهلاك نيست استهلاك در تغاير جنسين است نه وحدت جنسين. در آن سوزن خياطى هم به شرح ايضاً چون بالاخره آب دهان در آب دهان مستهلك نمى‏شود چون يك جنس است گرچه يك امر به تأمل هم دارند اما اين را هم همانطور كه ديگران متفطن شدند اين نقد ايشان ناتمام است براى اينكه اين آب دهانى كه در چوب مسواك هست يا در سوزن خياطى است و مانند آن اين دو جهت دارد اين كه آب دهان است از اين جهت ضرر نداد يا اينكه الان خارج در فضاى دهان است اگر خارج از فضاى دهان است يك وصف خاصى پيدا كرده است اين وصف خاص او اگر مستهلك بشود مشكلى ندارد همان آب دهان مى‏ماند و اگر اين وصف خاص او مستهلك نشود خودش مهلك است و مبطل بنابراين اگر چنانچه اين آب دهان اولى و دومى هيچ خصوصيتى نداشته باشند مثل اينكه هر دو در فضاى دهان باشند آن البته جا براى بحث استهلاك نيست اما اگر يكى از اين دو وصف جدايى پيدا كرد يكى آب دهان خارج است يكى آب دهان داخل اين آب‏
    دهان يك وقتى خارج از دهان شد يك آب است. خوب همين را ديگرى اگر بنوشد چطور است؟ يقيناً باطل است مبطل صوم است چون آب خارجى است اين چنين نيست كه آب دهان بما انه ريق مستثنا باشد كه اين براى اينكه منصرف از اكل و شرب است وگرنه اينچنين نيست كه جزو مفطرات نباشد آب دهان هركسى منصرف از دليل است مبطل نيست ولى وقتى از فضاى دهان بيرون آمد ديگر آب دهان او نيست آب خارجى است آنوقت اين قبلاً آب دهان بوده است الان آب خارجى است، الان اگر دوباره برگردد در فضاى دهان اگر مستهلك بشود خوب ضرر دارد اگر مستهلك نشود مبطل است پس بيان مرحوم صاحب عروه تمام است.الحمدلله رب العالمين. پايان