• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 32
    مسأله 18: حكم يوم الشك را در صورت نيّت افطار بيان مى‏كند، چون روزى كه مشكوك است كه آيا پايان شعبان است يا اول ماه مبارك رمضان، اگر نيّت صوم كرد يا به نيّت انه من شعبان يا به نيّت انه من رمضان يا ترديد در نيّت بود يا در ترديد در منوى، اين فروع چهارگانه در مسأله 17 گذشت كجا صحيح است و كجا باطل؟ و اما اگر يوم الشك نيّت روزه نكرد، قصدش اين بود كه افطار كند و بعد در اثناء روز معلوم شد كه در شب قبل ماه ديده شد، اينجا حكمش چيست؟ يك بحث در اصل حكم است كه آيا در يوم الشك نيّت افطار ضرر دارد يا نه.يك بحث در اين است كه اگر قبل از ظهر معلوم شد كه اول ماه مبارك رمضان است حكمش چيست؟ و اگر بعد از ظهر معلوم شد حكمش چيست؟ و اگر اين شخص نيّت افطار كرد، گذشته از نيّت، مفطرى را هم انجام داد يعنى غذايى را خورد بعد معلوم شد كه ماه ديده شده حكمش چيست؟ اما مطلب اول كه در يوم الشك ايشان نيّت افطار بكند محذورى دارد يا نه؟ اين هيچ محذورى ندارد، براى اينكه هم مقتضاى استصحاب موضوعى اين است كه او مى‏تواند روزه نگيرد هم مقتضاى استصحاب حكمى اين است كه او مى‏تواند روزه نگيرد و هم ادله خاصه، مقتضاى استصحاب موضوع اين است كه او مى‏گويد قبلاً ماه شعبان بود الان ماه شعبان ادامه خواهد داشت، يعنى استصحاب مى‏كند حكم ماه شعبان را به مقتضاى استصحاب موضوعى مى‏تواند افطار كند، لذا نيّت روزه نكردن محذورى ندارد، به مقتضاى استصحاب حكمى هم مى‏تواند نيّت روزه نكند براى اينكه اين چنين مى‏گويد: كه قبلاً مى‏توانستم نيّت روزه نكنم الآن همان حكم را ادامه مى‏دهم پس چه استصحاب موضوعى و چه استصحاب حكمى به او اجازه مى‏دهد كه او نيّت افطار بكند نصوص خاصه هم كه مى‏گويد: (صم للرؤية و افطر للرؤية) مى‏گويد تا ماه را نبينى صوم واجب نيست از اينطرف و مقتضاى اين نصوص خاصه هم شخص مى‏تواند افطار بكند پس يوم الشك قصد روزه لازم نيست، چون قصد روزه لازم نيست، اين مى‏تواند نيّت بكند كه مفطر است گرچه مفطر بودن نيّت نمى‏خواهد، روزه داشتن نيّت مى‏خواهد، او نسبت به روزه نداشتن شك ندارد قصد روزه نكرده اين امر اول. يك وقت است كه برابر اين نيّت افطار كه قصد دارد روزه نگيرد صبح چيزى هم ميل مى‏كند غذايى مى‏خورد بعد معلوم مى‏شود كه ماه ديده شد، چه قبل از زوال معلوم بشود و چه بعد از زوال امروز اين شخص صائم نيست براى اينكه عمداً غذا خورده است گرچه جهل به موضوع‏
    داشت ولى نسبت به غذا عالم عامد بود، اين در اثر جهل به اينكه آيا ماه ديده شد عالماً عامداً غذا خورد و چنين روزى نمى‏تواند ظرف باشد براى صيام گرچه معذور بود اين هم يك فرع.اما بقيه روز را بايد امساك بكند كه در متن عروه آمده است اين بايد اثبات بشود اگر امساك واجب باشد يك ادب دينى است و گرنه صوم شرعى نيست براى اينكه مقدارى از روز را او افطار كرده است و روزه هم كه تبعيض بردار نيست. (س:...) (پاسخ استاد:) ملاك سهو را ندارد براى اينكه سهو آن است كه كسى قصد روزه بكند و يادش برود كه صائم است و غذا بخورد اين شخص اصلاً قصد روزه نكرده و خود را مفطر و غير صائم مى‏داند عالماً، عامداً آب خورده است. (س:...) (پاسخ استاد:) نه معصيت نكرده جائز بوده براى او نه اينكه صوم اين روز تبعيض شده مجزى است، بنابراين به مقتضاى امر اول كه چه استصحاب حكمى و چه استصحاب موضوعى و چه نص خاص، اين شخص مى‏توانست افطار كند به سه جهت، اين در امر اول. حالا در امر ثانى بحث در اين است كه كسى كه افطار كرده بعد معلوم شد كه امروز اول ماه مبارك رمضان است مى‏تواند آن را به حساب روزه بياورد يا نه؟ يقيناً نه، چرا؟ براى اينكه روزه يك واجب ارتباطى است، ايشان عالماً، عامداً افطار كرده است، گرچه مجوز داشت و معصيتى نكرده، اما مثل كسى كه در سفر است و مى‏داند كه قبل از زوال به شهر مى‏رسد اما عالماً عامداً آب مى‏خورد معصيت نكرده قبل از زوال هم وارد شهر شده ولو تأدباً امساك بكند آن روز روزه دار نيست مريضى عالماً عامداً با اينكه مى‏داند مثلاً تا قبل از زوال خوب مى‏شود بعد چيزى ميل كرده، آن روزش ديگر روزه نخواهد بود.بنابراين اگر كسى در اثر اينكه افطار براى او جايز بود افطار كرد و بعد معلوم شد كه ماه ديده شد، او نمى‏تواند آن روز را به حساب صوم بياورد زيرا روزه يك واجب ارتباطى است اگر تعبّدى شده است در نيّت شده است نه در انجام مفطرات در مسأله نيّت در باب جهل، نسيان و مانند آن تعبّد شده است اگر كسى جاهل بود، قصد نكرد، يا نسياناً قصد نكرد، قبل از ظهر عالم شد يا متذكر شد، گفتند نيّت روزه بكند كافى است، اين تعبّد است كه در بحث ديگر خواهد آمد و اما تعبّد نيامده كه آن اكل عمدى را به منزله غير اكل قرار بدهد، اكل سهوى را به منزله غير اكل قرار مى‏دهد. در بحث افطار سهوى، اما در بحث افطار عمدى چنين تعبّدى نيامده و اينهم با آن تعبّد سازگار نيست، براى اينكه شارع واجب را ارتباطى بر كسى تحميل بكند با حفظ به اينكه اين واجب، ارتباطى است و اين مكلف عامداً افطار بكند بعد شارع بفرمايد اين روزى كه يك مقدارى با افطار عمدى گذشت اين هم صوم شرعى‏
    نيست، اين با تعبّد جمع نمى‏شود. پس اگر كسى در يوم الشك چون مجوّز داشت نيّت روزه نكرد و خود را مفطر مى‏ديد عالماً عامداً غذا خورد بعد معلوم شد به اينكه ماه ديده شد، اين روزه نيست چه قبل از ظهر معلوم بشود چه بعد از ظهر. فرع بعدى آن است كه امساك تأدبى در بقيه روز لازم است يا نه، كه مرحوم سيد فتوى داده‏اند، شما وقتى به متون فقها مراجعه مى‏كنيد مى‏بينيد كسى مخالف در مسأله نيست همه گفتند كه تأدباً بايد امساك بكند بقيه روز را.(س:...) (پاسخ استاد:) جائز است ديگر چون جائز بود قصد روزه نكرد الآن عالم به موضوع است عالم به حكم است و عالم است به اينكه اين غذا خوردن براى صائم مايه بطلان صوم اوست، ايشان چون خودش صائم نيست غذا مى‏خورد عمداً يك وقت كسى يادش مى‏رود كه روزه دارد، غذا مى‏خورد يا يك وقت است كسى جاهل است كه ارتماس مبطل است.(س:...) (پاسخ استاد:) عالم است و اين را هم مى‏داند كه غذا مى‏خورد يك وقت است كه غذا خوردن يادش مى‏رود، سهواً چيزى را دهان مى‏گذارد.(س:...) (پاسخ استاد:) علم دارد به اينكه يوم الشك است، علم دارد به اينكه او مى‏تواند روزه بخورد، علم دارد به اينكه نيّت افطار كرده است، همه اينها براى او معلوم است، هم آنچه را كه مى‏تواند علم دارد، هم آنچه را كه كرده است علم دارد، يك وقت است كسى جاهل است نمى‏داند چه بايد بكند يك وقت ناسى است نمى‏داند چه كرده است.(س:...) (پاسخ استاد:) بسيار خوب چون مجوّز داشت معصيت نكرده يك وقت است كه انسان جاهل است نمى‏داند چه بايد بكند، اين يك. يك وقت ناسى است نمى‏داند چه كرده است، اين دو. اين فرض آن است كه او عالم است و متذكر هم مى‏داند چه بايد بكند و هم مى‏داند چه كرده است، يعنى او وقتى وارد اين روز شود به نيّت افطار وارد شد. و الان هم براى خود مجوز مى‏بيند آب خوردن را، چنين كسى كه يك ظرف آب مى‏نوشد بعد معلوم مى‏شود كه ماه ديده شد و امروز اول ماه مبارك رمضان است.ما اگر بخواهيم بگويم گاهى انسان در خود ماه مبارك رمضان آب مى‏نوشد و اين مفطر نيست، اين مربوط به سهو و نسيان است ولى اين شخص عمداً آب نوشيد بنابراين، اين روزه نيست يقيناً.(س:...) (پاسخ استاد:) بله هيچ مشكلى ندارد روى آن امر اول استصحاب موضوعى كرده، استصحاب حكمى كرده، به نص خاص تمسك كرده، براى خود مجوز ديده كه افطار كند، لذا به قصد افطار وارد روز شد و به استناد همين قصد افطار يك ظرف آب نوشيد هم مى‏داند كه چه بايد بكند هم مى‏داند چه كرده است پس نه جهل دارد نه نسيان. اما قضا براى اينكه ماه مبارك رمضان است (من فاتته فريضة
    فاليقضه كما فات) قضايش را كه يقيناً بايد بجا بياورد، از نظر حكم تكليفى معذور بود يعنى مى‏توانست افطار بكند، اما وقتى كه معلوم شد امروز ماه مبارك رمضان است، ماه مبارك رمضان روزه نگرفته و بايد قضا بجا بياورد. اما حالا بقيه روز را كه گفته‏اند امساك تأدبى واجب است، سند چيست؟ بين فقهاى اماميه هيچ كسى فتوا نداد كه بقيه روز را شخص مى‏تواند افطار بكند، گفتند امساك تأدبى لازم است از آن خبر اعرابى كه مرحوم علامه (ره) در تذكره به عنوان يك امر روشن از او ياد مى‏كند از آن هم به خوبى برمى‏آيد كه در يوم الشك روشن نبود كه آيا اول ماه مبارك رمضان است يا پايان شعبان «جاء اعرابى» يك كسى از بيابان آمده و شهادت داده كه من ماه را ديدم يا ماه ديده شد آنگاه پيغمبر (ص) دستور داد منادى اعلام كند كه هركس چيزى نخورد روزه بگيرد «من لم يأكل فليصم و من أكل فليمسك» حالا چطور مرحوم علامه (ره) در تذكره اين را به عنوان يك اصل مسلم نقل مى‏كند اين را بايد على حده بحث كرد. به صرف اينكه يك روايتى عامى و نبوى شد دليل بر بطلان او نيست خيلى از خبرهاست كه موثقين آنرا نقل كرده‏اند خوب اينكه طبق اين نقل وجود مبارك پيغمبر (ص) فرمود: «من لم يأكل فليصم و من أكل فليمسك» اين اطلاق دارد هم قبل از زوال هم بعد از زوال را شامل مى‏شود كه حالا اين مربوط به آنجايى است كه كسى چيزى نخورده كه فرع بعدى است اما الان بحث در اين است كسى در يوم الشك چون قصد افطار كرده بود و افطار به عمل آورد انجام داد بقيه روز را چرا بايد تأدباً امساك بكند از اين حديث البته برمى‏آيد كه «من لم يأكل فليمسك» يعنى امساك اين امر است ديگر امساك واجب است ولى خوب روزه نيست به قرينه تقابل و اين تفسير كه قاطع شركت است نشان مى‏دهد كه اگر كسى چيزى نخورد مى‏تواند قصد روزه بكند و روزه است شرعاً و اگر كسى قبلاً چيزى خورد شرعاً روزه نيست يك امساك تأدبى است فرمود «من أكل فليمسك» اين پيداست كه ديگر روزه نيست منتهى اشكال در اين است كه سندى براى اين روايت پيدا نشده و از نظر سند ضعيف است اگر چنانچه كسى قائل بود جبر عملى آن ضعف را ترميم مى‏كند بايد دوتا كار بكند يكى مبنا را اثبات بكند و يكى ثابت بكند مستند فقها اينكه فرمودند: امساك تأدبى واجب است همين روايت است و اگر چنانچه به اين روايت نخواست استدلال بكند بايد مسأله اجماع را تثبيت بكند اجماع ظاهراً حق است يعنى هيچ كسى به عنوان مخالف در مسأله نقل نشده از اماميه از علما كسى فتوا داده باشد كه اگر كسى يوم الشك به نيّت افطار وارد صبح شد و غذايى خورد مثلاً بعد معلوم شد كه ماه ديده شد براى او جائز باشد كه در بقيه روزهم غذا بخورد اين چنين نيست‏
    خوب پس يا اجماع است يا جبر عملى اصحاب است كه اين روايت را ترميم مى‏كند به هر كدام از اين دو راه برويم نتيجه آن است كه امساك تأدبى واجب است و همان است كه صاحب عروه (ره) فرمود. (س:...) (پاسخ استاد:) اگر چنانچه محتمل المدرك باشد مى‏شود امر دوم يعنى اين روايت را عمل كردند و ضعف سندى او به عمل جبران شده است پس مى‏شود امر دوم ديگر نمى‏شود كه هم اجماع را با محتمل المدرك بدانيم از حجيت بياندازيم و اين روايت هم از راه ضعف بياندازيم چون او را وقتى مى‏اندازيم كه اين را تقويت بكنيم ديگر دو دليل است، احدهما حق است يك وقت است كه انسان مى‏گويد كه اين روايت ضعيف است و از طرفى عمل اصحاب معلوم نيست به اين روايت استناد داشته باشد بر فرض هم عمل به استناد اين روايت باشد ضعف روايت را جبران نمى‏كند هر كدام از اين سه حرف را بزند معلوم مى‏شود به اين روايت نمى‏شود استدلال كرد فقط همان اجماع است يك وقت است مى‏گويد نه اين اجماع اساسى ندارد محتمل المدرك است خوب محتمل المدرك است پس معلوم مى‏شود اصحاب به اين عمل كرده‏اند مگر اينكه اين راه ثالثى را طى كند بگويد يعنى چهار تا حرف بزند بگويد به اينكه اين روايت ضعيف است عمل اصحاب به اين معلوم نيست. بر فرض عمل اصحاب به استناد اين باشد عمل جابر نيست در اين محدوده پس اين روايت از حجيت مى‏افتد براى اينكه روايت نه اعتماد ذاتى و نه اعتماد بالعرض دارد نه از درون تأمين است و نه از بيرون. يك موثقه‏اى است صحيحه‏اى است در آن تأمين است يك وقتى از بيرون تأمين است يعنى خود روايت ضعيف است عمل خارجى ضعف او را جبران مى‏كند نوبت به اجماع كه مى‏رسد اجماع را تعبّدى مى‏داند. يك وقت است يك حرف چهارم مى‏زند مى‏گويد: مجمعين محتمل است كه به اين روايت عمل كرده باشند و ما هم اگر علم داشته باشيم كه مجمعين به اين روايت عمل كرده‏اند اين روايت تأمين نمى‏شود براى اينكه عمل اصحاب جابر نيست فضلاً از احتمال ولى اصحاب ممكن است به اين عمل كرده باشند چون اصحاب محتمل است به اين عمل كرده باشند، پس اجماع از اعتبار مى‏افتد اين حرف با آن اولى براى يك نفر قابل جمع نيست ممكن است دو نفر چنين حرفى بزنند اگر كسى گفت كه محتمل است كه عمل اصحاب به اين روايت باشد و ضعف سند را هم با عمل اصحاب منجبر مى‏بيند خوب بنابراين حرف اولى را بايد بزند يعنى اين روايت به استناد عمل اصحاب مى‏شود معتبر اما در آنجا كه هست بگويد به اينكه معلوم نيست اصحاب به او عمل كرده باشند، به اجماع كه رسيده مى‏گويد شايد اصحاب به او عمل كرده باشند، اين دو
    حرف با هم جمع نمى‏شود، مگر اينكه اين دو حرف از دو بزرگوار باشد، يكى در اجماع خدشه كند يكى در روايت. در روايت خدشه مى‏كند بگويد ضعيف است. معلوم نيست اصحاب به اين عمل كرده باشند، بر فرض هم كه عمل كرده باشند ضعف سندى با عمل جبران نمى‏شود، از طرف ديگر كسى بگويد نه، اين كه چنين است احتمال مى‏دهيم اصحاب كه عمل كردند به همين روايت عمل كرده‏اند، اصحاب اين روايت را معتبر مى‏دانستند و ما معتبر نمى‏دانيم. با چنين حرفى ديگر اجماع هم جايگاه خودش را از دست مى‏دهد. (س:...) (پاسخ استاد:) براى وهن اجماع احتمال كافى است، براى جبر سند علم لازم است، ما اگر بخواهيم بگوئيم اين روايت منجبر است بايد دو چيز احراز كنيم، يكى تطابق فتوا را، يكى استناد مدركى را، صرف اينكه فتواى اصحابى با مضمون يك روايت ضعيف هماهنگ بود كافى نيست، يك، بايد مطابق باشد. دوم در مقام اثبات استدلال هم ثبوت تأمين و هم اثبات احراز بشود كه آنها در مقام استدلال به اين روايت استدلال كرده باشند براى احراز قوت سند علم به استناد لازم است، براى از بين بردن اجماع احتمال استناد كافى است. (س:...) (پاسخ استاد:) حالا دو حرف است اگر كسى مى‏گويد اصحاب عمل كردند و هم اين جابر هست پس اين تقويت شد.(س:...) (پاسخ استاد:) همان احتمالش ملقى است، براى اينها همه اين اصحاب، تنها آن صحابه خاص نبودند همه فقها فتوا دادند كه امساك تأدبى واجب است. ما هم به همه متون فقهى كه جوامع روايى را در برگرفته است فحص كرديم و پيدا نكرديم، (البته اطمينانى كه اينجا مطرح است اطمينان رياضى نيست چون در اين بخشهاى علوم فقه و حقوق و اينها همان اطمينان عقلايى و عرفى كافى است) اطمينان پيدا مى‏كند كه مستند همين است. براى اينكه ما اجماع را از بين ببريم احتمال استناد كافى است، براى اينكه روايت را تقويت كنيم احراز لازم است ما اگر گفتيم محتمل است كه به اين استناد داشته باشد اجماع را از كار انداختيم از اين طرف اطمينان پيدا مى‏كنيم كه به همين روايت عمل كرده‏اند چون كاريست بر خلاف قاعده، چرا امساك تأدبى واجب باشد؟ روزه كه بر او واجب نبود به اذن شارع مقدس افطار كرده حالا يك ظرف آب اول صبح خورده با اينكه روزه نيست واجب است قضا بجا بياورد از اين طرف واجب است تا آخر غروب چيزى نخورد چرا؟ اين چون بر خلاف قاعده است حتماً به يك امر تعبّدى استناد دارد و اگر اجماع محتمل المدرك بود آدم اطمينان پيدا مى‏كند كه مدركشان همين است چون مدرك ديگر در كار نيست و كتابهاى فقهى هم كه نوشتند استدلالى است اينكه رساله عملى نيست مى‏دانيد كه‏
    علامه در تذكره صريحاً مى‏فرمايد: «لما جاء اعرابى» به اين استدلال مى‏كند اگر رساله عمليه باشد خوب معلوم نيست سند چيست اما وقتى كتابهاى فقى است كتابهاى فقهى بالاخره استدلال مى‏كند اگر هيچ دليل برايش ذكر نكرده‏اند معلوم مى‏شود اجماع است. بنابراين امر اول اين بود كه در يوم الشك نيّت افطار لازم است نيّت افطار به اين معناكه روزه گرفتن واجب نيست وگرنه افطار لازم نيست كه نيّت بكند امر ثانى كه حالا بر اساس جواز افطار اين افطار كرده است بعد معلوم شد كه ماه مبارك رمضان هست يقيناً روزه نيست قضا بر او واجب است اين حكم دوم و امساك تأدبى هم واجب است اين هم حكم سوم. و در اين جهت كه اين شخص روزه نيست و امساك تأدبى واجب است فرق ندارد كه قبل از ظهر معلوم بشود كه ماه ديده شده يا بعد از ظهر اما انما الكلام در آنجايى است كه در يوم الشك به قصد افطار وارد روز شد و مفطرى انجام نداد و معلوم شد ماه ديده شد اين عالماً عامداً نيّت نكرده است يعنى مى‏داند كه يوم الشك است و موضوع را مى‏داند و مى‏داند كه يوم الشك روزه‏اش صحيح است بلكه مستحب اما گفت چون حالا كه واجب نيست عمداً قصد روزه نكرده است بعد معلوم شد كه ماه ديده شد آيا مى‏تواند نيّت بكند و روزه‏اش صحيح باشد و قضا ندارد يا نه اينجا امساك تأدبى است اين را صاحب عروه (ره) فرق گذاشته بين اينكه قبل از ظهر معلوم بشود يا بعد از ظهر اگر قبل از ظهر معلوم بشود مى‏تواند نيّت بكند (اينكه مى‏گويد تجديد نيّت در حقيقت احداث نيّت است) مى‏تواند نيّت روزه بكند و روزه او صحيح است اگر بعد از ظهر معلوم شد گرچه امساكش تأدبى است ولى روزه نيست و نيّت روزه مشروع نيست مرحوم آقاى خويى (ره) مى‏فرمايد: اگر قبل از ظهر براى او معلوم شد كه ماه ديده شد ما به چه دليل بگوئيم به اينكه مى‏تواند نيّت روزه بكند و روزه او صحيح است چون از اين جهت كه روزه يك واجب ارتباطى است و تبعيض بردار نيست مقتضاى قاعده است اين مطلب اول. اگر نيم روز را شارع مقدس قبول كرده حتماً با تعبّد است. چون بعضى از روز كه بى‏نيّت گذشت بقيه روز كه بخواهد با نيّت بگذرد كار نصف روز را كه نمى‏شود كه كار يك روزه دانست اگر ما بگوئيم روزى كه مقدارى از او بى‏نيّت گذشت با احداث نيّت در بقيه روز آن روزه صحيح است اين خلاف قاعده است اين خلاف قاعده تعبّد و نص خاص طلب مى‏كند نص خاص درباره مسافر و مريض و امثال ذلك است در خصوص اين مقام كه نرسيده بنابراين نمى‏شود اين جا با تجديد نيّت بگوئيم اين شخص روزه‏اش صحيح است مشابه اين نقل را قبلاً آقاى خويى (ره) داشته در آنجا هم عرض شد به اينكه در باب مسافر خوب نص خاص‏
    است در بارهمريض مى‏گويد نص خاص نيست خوب آنجا بحثش بايد بيايد ولى نصوص باب يوم الشك معلل است و آن علت اينجا را هم مى‏گيرد در يوم الشك اگر كسى در اثر جهل يا همان شكى كه داشت نيّت رمضان نكرد نيّت قضا كرد يا نيّت آخر شعبان كرد كه مستحب است. چون روزه غير رمضان در ماه مبارك رمضان واقع نمى‏شود و اين شخص جهلاً اين كار را كرده است و الآن معلوم شد كه امروز ماه مبارك رمضان است پس اين نيّتش لغو است در اثناء روز نيّت مى‏كند كه من صائمم به قصد انه من رمضان و همين مشروع است نصوصى كه در باب صوم يوم الشك وارد شده است معلل است به اينكه اين تفضل الهى است و اين توسعه الهى است و اگر اين نباشد مردم در هلاكت مى‏افتد يعنى به زحمت مى‏افتد خوب آن تعليل شامل اين فرع هم خواهد شد در باب دوم از ابواب وجوب صوم و نيّته چند روايت بود و همچنين در باب 5 از ابواب وجوب صوم و نيّته آن باب دوم ناظر به تحديد وقت است به قبل از زوال و بعد از زوال اما باب 5 از ابواب وجوب صوم و نيّته اين روايت معتبره‏اى كه مرحوم كلينى از محمد بن يحيى عن احمد بن محمد عن عثمان بن عيسى عن سماعه كه خوب سند هم معتبر است قبلاً هم چند بار اين روايت خوانده شد در اين روايت آمده است كه : «انما يصام يوم الشك من شعبان و لاتصومه من شهر رمضان و انه قد نوى ان ينفرد الانسان بصيام يوم الشك و انما ينوى من الليلة انه يصوم من شعبان فان كان من شهر رمضان اجزأ عنه بتفضل الله عزوجل و بما قد وسع على عباده و لولا ذلك لهلك الناس» اين لولا ذلك لهلك الناس‏مى‏گويد: كه اگر كسى در يوم الشك به قصد انه من شعبان روزه گرفت بعد معلوم شد كه ماه مبارك رمضان است نيّت را برمى‏گرداند و اين روزه محسوب مى‏شود و اگر نباشد مردم به هلاكت مى‏افتند خوب مردم به هلاكت مى‏افتند يعنى به زحمت مى‏افتند خوب اگر آن روز ثواب روزه استحبابى را ببرد و يك روز قضا به جا بياورد چه هلاكتى است اينكه فرمود بتفضل الله عزوجل و بما قد وسع على عباده اين دو ولولا ذلك لهلك الناس اين سه تعبير حالا اين شامل مقام هم مى‏شود كسى يوم الشك اگر براى او ثابت مى‏شد كه ماه ديده شد يقيناً روزه مى‏گرفت اما از طرفى چه استصحاب موضوعى و چه استصحاب حكمى چه نص خاصى كه مى‏گويد: صم للرؤية به او اجازه داد كه قصد روزه نكند اين هم قصد روزه نكرد حالا همينكه ده دقيقه از اذان صبح گذشت به او خبر رسيد كه ماه ديده شد همانجا قصد روزه مى‏كند كه به فتواى مرحوم آقاى خويى نبايد قصد روزه او صحيح باشد (س:...) (پاسخ استاد:) اين الآن همين كه اذان صبح را گفتند فوراً اعلام كردند كه ماه ديده شد به فتواى‏
    ايشان اگر كسى نيّت روزه بكند باطل است (س:...) (پاسخ استاد:) در آنجا اگر كسى نيّت قضا كرده يا نيّت شعبان كرده اين نيّت معلوم شد كه لغو است چون وقتى اعلام كردند كه فرض كنيد دو نفر يك كسى چون هر دو شك داشتند كه فردا ماه مبارك رمضان است يا نه يك كسى به قصد روزه استحبابى يا قضا نيّت كرده ديگرى گفته كه حالا كه معلوم نيست من قصد روزه نمى‏كنم خوب همين كه اذان صبح گفتند اعلام كردند كه ماه ديده شد ديشب آن شخص كه نيّت انه من شعبان كرده آن نيّت لغو است چون در ماه مبارك رمضان، روزه غير رمضان واقع نمى‏شود آن را يقيناً اين حديث مى‏گيرد اين بايد نيّت را عوض كند به نيّت رمضان از هم اكنون نيّت رمضان بكند و لولا ذلك لهلك الناس اين ديگرى هم بلافاصله نيّت صوم مى‏كند چطور شامل اين نشود آن كه قصد روزه كرده كه لغو بود چون حالا كه معلوم شد كه امروز جزو رمضان است قصد روزه شعبان در روزى كه رمضان است لغو است او ثواب انقيادى را البته مى‏برد البته ثواب انقيادى غير از صواب روزه است حالا همين كه اذان گفتند اعلام كردند كه ماه ديده شد اين شخص هم قصد روزه مى‏كند از آن طرف بگوئيد نه تا پايان روز امساك بايد بكند واجب است تعبّداً اما روزه هم نيست چرا براى اينكه اين قبل از زوال مسافر است و مريض و امثال ذلك. نه اين اطلاق عموم تعليق روايات يوم الشك اين حالات را مى‏گيرد. اما البته فرع آخر اين است كه همين وضع بعد از زوال معلوم بشود (س:...) (پاسخ استاد:) آن امرى نبود آن امرى كه مولا كرده بود اين قصد نكرد آن امرى كه اين قصد كرد لغو بود ثواب انقيادى را دارد اين به قصد اينكه روزه شعبان است مفطرات را ترك كرده است آنكه مولا امر كرده «من شهد منكم الشهر فليصمه» آنكه مولا امر كرده اين قصد نكرده است آنيكه اين قصد كرده يك چيز لغوى است مولا نهى كرده كه در ماه رمضان نيّت غير رمضان نكنيد چون نمى‏دانست معذور بود پس معلوم مى‏شود كه به زحمت انداختن مردم يك نحو هلاكت است. اين هيچ محذورى ندارد خوب بعد يك روز روزه قضا مى‏گيرد. لولا ذلك لهلك الناس نيست. از اين تعبيرات معلوم مى‏شود به اينكه حق با صاحب مرحوم عروه و همه اين آقايان است كه فرمودند: اگر قبل از زوال معلوم بشود كه ماه ديده شد چون اين شخص مفطرى به عمل نياورد مى‏تواند نيّت بكند و روزه او صحيح است اما بعد از زوال نمى‏تواند براى اينكه همان نصوصى كه آمده فرموده به اينكه اگر شما تجديد نيّت در حقيقت احداث نيّت كرديد روزه شما صحيح است در باب 2 از ابواب وجوب الصوم و نيّته آنجا بين قبل از زوال و بعد از زوال كاملاً فرق گذاشتند فرمودند: «أليس هو بالخيار الى ان يزول الشمس» باب 4 روايت فراوانى‏
    بود كه «الصائم تطوعاً بالخيار ما بينهم» در روايت 12 اين بود كه «من اصبح و لم ينو الصيام من الليل فهو بالخيار الى ان تزول الشمس ان شاء صام و ان شاء افطر و فان زالت الشمس و لم يأكل فليتم الصوم الى الليل» اين صوم همان امساك تعبّدى است يا حمل مى‏شود بر جايى كه كسى در يوم الشك نيّت كرده است به نيّت انه آخر شعبان و بعد در پايان روز معلوم شد كه امروز اول ماه مبارك رمضان است اينجا هم در حكم روزه استحبابى دارد همانطوريكه روزه استحبابى وقتش تا آخر روز است چنين روزى وقت اضطرارى هم تا آخر روز است قهراً اگر كسى وقت نيّت اينچنين خواهد شد اگر ماه مبارك رمضان هست وقت اختيارش تا اول صبح وقت اضطراريش تا ظهر و واجب‏هاى ديگر هم اينچنين است در واجب غير معين وقت اختياريش تا ظهر است يعنى قضا و مانند آن شخص مى‏تواند صبح اصلاً نيّت نكند نزديكهاى ظهر تصميم بگيرد روزه دار باشد درباره روزه‏هاى مستحبى وقت اختياريش تا پايان غروب است يعنى كسى كارى داشت به اين فكر نبود كه روزه بگيرد الان نزديك غروب شد چيزى هم نخورده مى‏گويد مى‏خواهم امروز را روزه دارم. ثواب روزه را مى‏برد روزه مشروع هم هست در مسأله يوم الشك اگر چنانچه كسى كه قصد روزه كرده منتهى تا نزديكهاى غروب معلوم نشد كه امروز اول ماه مبارك رمضان است يا نه. بعد معلوم شد مى‏تواند برگرداند و به عنوان ماه رمضان حساب بكند اينكه تحديد شده به زوال شمس مال جايى است كه جهلاً يا نسياناً قصد روزه نكرده بعد كه معلوم شد حالا فرمودند قبل از زوال معلوم شد كه مى‏تواند قصد روزه بكنيد يا اگر بعد از زوال معلوم شد نه. اما آنجايى كه قصد روزه كرده در يوم الشك منتهى نمى‏دانست كه امروز اول ماه مبارك رمضان است و نزديكهاى غروب معلوم شد مى‏تواند نيّت برگرداند و نيّت رمضان بكند چه اينكه اصلاً معلوم نشود بعدها معلوم بشود كه ماه مبارك رمضان بود روزه او صحيح است. الحمدللّه رب العالمينپايان