پنج شنبه 27 ارديبهشت 1403 - 6 ذيقعده 1445 - 16 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب صوم (آیت الله جوادی آملی)
>
جلسه 30
متن
درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 30
نتيجه بحث اين شد كه در «يوم الشك» مقتضاى قاعده و همچنين نصوص اين است كه به قصد رمضان روزه نگيرد، خواه به قصد شعبان روزه بگيرد، خواه به قصد قضاء، كفاره بدل هدى، يا روزههاى اجارهاى كه در ذمه اوست، صحيح است.مطلب ديگر آن است كه اگر چنانچه كشف خلاف شد يعنى به نيّت شعبان يا به نيّت قضا، كفاره و مانند آن گرفت بعد معلوم شد اين روز جزو ماه مبارك رمضان است اين مجزى است، قضا ندارد.سوم اينكه اگر به عنوان ماه رمضان روزه گرفت چون نهى در اينجا مبطل هست و اين عبادت باطل است اگر هم بعد معلوم شود كه اين روز جزو ماه مبارك رمضان بود بايد قضا بجا بياورد، چهارم اينكه اگر «بقصد انه من شعبان» يا قضاء يا روزهاى ندبى و مانند آن روزه گرفت و اثناء روزه معلوم شد كه ماه قبلاً ديده شد و امروز جزو ماه مبارك رمضان است بايد نيّت را برگرداند به نيّت ماه رمضان، چرا؟ براى اينكه امروز كه يقيناً روزه بايد بگيرد، يا اصلاً نيّت لازم نيست در حالى كه اين روزه است و روزه يك امر قصدى و قربى است. يا همان قصد قبلى را بايد ادامه بدهد و ادامه قصد قبلى ممكن نيست، براى اينكه الآن معلوم شد كه ماه رمضان است، اگر قبلاً به عنوان شعبان روزه گرفته بود الآن براى او مسلم است جزو ماه مبارك رمضان است چگونه مىتواند نيّت شعبان را ادامه بدهد؟ و اگر به قصد قضا و مانند آن روزه گرفت با اينكه معلوم شده است ماه مبارك رمضان است، چون در ماه مبارك رمضان روزه ديگر صحيح نيست، و اين ظرف جز براى صوم رمضان، ظرفيت چيز ديگرى ندارد، چگونه مىتواند نيّت قبلى را ادامه دهد؟ پس نه بىنيّت مىتواند بقاء روزه را داشته باشد و نه همان نيّت قبلى را مىتواند ادامه دهد، چارهاى جزاين نيست كه نيّت را برگرداند به صوم رمضان. مطلب بعدى آن است كه اين كار چون به مقتضاى قاعده است و اين قاعده بين «قبل الزوال» و «بعد الزوال» فرقى نمىگذارد اگر بعد از زوال بفهمد ماه ديده شد و امروز اول ماه رمضان است بايد نيّت را برگرداند، از اينجا معلوم مىشود آنچه كه در طليعه بحث نيّت گذشت، كه وقت اختيارى نيّت تا اول طلوع صبح است و وقت اضطرارى آن «بالجهل او النسيان» تا زوال شمس است، و بعد از زوال همانطورى كه وقت اختيارى گذشته است وقت اضطرارى هم گذشته است، اين مربوط به غير يوم الشك است در يوم الشك تا پايان روز فرصت هست، اينكه مرحوم سيد (صاحب عروه) فرمودند وقت اختيارى ماه رمضان تا طلوع فجر است و وقت اضطرارى ماه رمضان تا اول زوال شمس است، و وقت
اختيارى واجب غير معيّن (مثل قضا) تا زوال شمس است ووقت اختيارى صوم مندوب تا غروب است، در اين حكم چهارم صوم مندوب با روزه يوم الشك يكسان است، در يوم الشك هم وقت اضطرارى تا نزديك غروب است و اين بايد در همان اول اشاره مىشود، يعنى آنجايى كه فرمودند وقت اختيارى نيّت رمضان تا طلوع فجر است و وقت اضطرارى آن تا زوال شمس است، بايد يك نكتهاى اضافه مىفرمودند كه براى يوم الشك كه وقت اضطرارى است تا پايان غروب فرصت هست، از اين فروع گذشته در مسأله 17 يك جمعبندى ديگر مىكنند. (س:...) (پاسخ استاد:) خود قاعده حجت اوليه است، نص خاص اگر به خلافش اقامه نشده باشد، اصلاً چرا به ما گفتند شما در تبين اصل ضرورت قصد و ضرورت قربت بخش اساسى آن همان قاعده است، چه اينكه الآن در همين فروع آينده كه ترديد در نيّت مايه بطلان آن عبادت است، قاعده حاكم است، يعنى اگر كسى در يوم الشك به قصد انه من رمضان روزه بگيرد، اگر دليل خاصى هم نمىداشتيم، مقتضاى قاعده بطلان بود، (س:...) (پاسخ استاد:) اين ادله اصلاً ناظر به تجديد نيّت نيست تا ما بگوئيم اينها اطلاق دارد يا نه و بين اين ادله و نصوص تعيين كننده وقت اضطرارى نيّت، جمع كنيم، همه اين ادله ناظر به صحت و بطلان صوم است يا اجزاء و عدم اجزاء صوم است، هيچكدام از اين نصوصى كه در باب (5 و 6) ابواب وجوب نيّت صوم بود ناظر به كشف در يوم الشك نبود، اما آن روايات ديگرى كه داشت اگر «عند الجهل او النسيان» بود تا ظهر فرصت دارد، مال جايى است كه ماه رمضان بوده اين شخص يادش رفته يا نمىدانسته و نيّت نكرد، وقت اضطرارى آن تا زوال شمس است، اما در مسأله يوم الشك كه خود شارع به او فرمود قصد رمضان نكن و اگر قصد رمضان كردى گذشته از اينكه معصيت كردى روزه تو باطل است نهى شده است، همان شارع الآن كه معلوم شد «انه من شهر رمضان» است و شك تبديل به علم شد، آدم تكليف مىخواهد، شارعى كه مىگويد اگر مسافر قبل از زوال به مقصد رسيده است نيّت كند، بيمار قبل از زوال درمان يافت نيّت كند، صبى قبل از زوال بالغ شد نيّت كند، شارعى كه از نصف روز نمىگذرد، يك مكلفى است كه در صدد امتثال بود و خود شارع فرمود قصد رمضان نكن، الآن روزه داشته باشد يا نه؟ يقيناً بايد روزه داشته باشد، بىنيّت يا با نيّت؟ يقيناً بايد بانيّت باشد، نيّت شعبان كند؟ در حالىكه يقيناً شعبان نيست، نيّت استحبابى كند؟ در اين ظرف روزه استحبابى واقع نمىشود، نيّت قضا كند؟ ثابت شد در ماه رمضان اين ظرف جز براى صوم رمضان ظرفيت چيز ديگرى ندارد، هيچ نيّت نكند كه نمىشود، بايد نيّت كند و آن صوم رمضان
است، اين كه شارع مقدس تا مسأله زوال را تعيين كرده است مال آن موارد خاصه است و گرنه آنچه كه مقتضاى قاعده است، بقاى وقت نيّت است تا غروب (س:...) (پاسخ استاد:) آن اطلاقات كه «لولا ذلك لهلك الناس» اين شارع مقدس اين شخص را چه مىگويد، بگويد: ايشان كه مىگويد من مىخواستم نيّت رمضان كنم شما نگذاشتيد، روزه هم كه دارم مىگيريم، الآن هم براى من كشف خلاف شده است و ثابت شده است كه ماه رمضان است، چكار بكنم؟ چرا اين روزه باطل باشد؟ آنجا كه اصلاً، بعدها معلوم مىشد، مجزى بود، الآن كه وسط روز معلوم شده مجزى نيست؟! اينجا يقنياً مجزى است. حالا اجزاست بى نيّت، يا با نيّت خلاف؟ هيچكدام از اينها نيست، اينكه مىگويند عقل جزو منابع فقهى است همين جاهاست. انسان دين را بايد از كتاب و سنت و عقل در بياورد عقل آنجا كه مستمع خوب است، بايد خوب درس خوانده باشد، تا گوش بدهد، ببينيد روايت چه مىگويد، آيه چه مىگويد، آنجا كه مستقيماً دليل لفظى از شارع نرسيده عقل بايد خودش مجتهد خوبى باشد، آنجا كه عقل گوش مىدهد مىفهمد، كه منابع حجت نيست، اينكه در اصول ثابت شد كتاب و سنت و عقل و اجماع است، (اجماع كه كاشف است و منبع دين نيست) كتاب منبع دين است، سنت منبع دين است و عقل منبع دين است، نه آنجا كه مىفهمد، منبع دين است، آدم خوش فهم را كه نمىگويند منبع، آدم خوش فهم را مىگويند حافظ خوبى است، كانال خوبى است، اما آنجا كه دليل لفظى نيست و عقل بر كرسى فتوا مىنشيند، آنجا مىشود منبع، بسيارى از كارها را شما در كتاب بيع مرحوم شيخ انصارى (ره) و مانند آن مىبينيد، همه اينها را عقل فتوا مىدهد، شرط متأخر اين است، كاشف اين است، ناقل اين است، كشف حكمى اين است، يا اصول، استصحاب تعليق اين است، كلى قسم اول اين است، كلى قسم دوم اين است، كلى قسم سوم اين است، اينها نه كتاب است نه سنت، اينها را عقل فتوا مىدهد، اين مىشود منبع دين، در اينگونه از موارد عقل منبع دين است. (س:...) (پاسخ استاد:) خود اين عقل مسأله تجديد نيّت را فتوا مىدهد، نه اينكه در آنجا گفته بود نيّت كنيد، اصل صحت را به عنوان اولويت استفاده مىكند اما اينكه با نيّت «انه من رمضان» باشد اين را عقل مىگويد، يعنى عقل مىگويد كه چگونه اگر كسى در يوم الشك به قصد انه من شعبان روزه گرفت و بعد معلوم شد (كل روز گذشت، شب بعد يا روز بعد) «من شهر رمضان» بود، اينجا مجزى است، حالا اگر بعد از ظهر معلوم شد، اين روزه باطل است؟! اينكه نيست، مجزى نيست، اينهم كه نمىتواند باشد، حالا اجزا دارد بى نيّت؟ كه روزه يك امر قصدى و قربى است، يا نيّت، نيت شعبان كند؟ يا اينكه يقين دارد
جزو رمضان است، اينكه نيّت متمشى نمىشود، پس نيّت به وفاق لازم است. (س:...) (پاسخ استاد:) اين يك عمل واحدى است كه حدوثش به حدوث واسطه است، بقائش، به بقاء وابسته است، يعنى انسان «من البدء الى الختم» بايد احراز كند شرايط، و نماز هم يك واجب ارتباطى است، و چون كشف خلاف شده است معلوم مىشود باطل است، يا الآن امام جماعت فاقد شرط بود يا الآن معلوم شد از اول فاقد بود، اين شخص يك واجب ارتباطى را بايد صحيحاً به مولا تحويل بدهد، حدوث صحت به حدوث صحت امام وابسته است، بقاى آن به بقاى او وابسته است، الآن وقت باقى است، يك عمل ارتباطى است، مىشود باطل. (س:...) (پاسخ استاد:) در مسأله نماز انسان مىتواند اين نماز را ابطال كند، و دوباره بخواند. اما اينجا كه نمىشود روزه را از وسط روز گرفت، اين را هم عقل مىگويد، اينجا كه مىگويند عقل از منابع دين است يعنى همين گونه از موارد. آنجائى كه عقل روايت را مىفهمد، آيه را مىفهمد، كه مستمع خوبى است، اينكه منبع نيست، آنجا كه دليل نقلى نيامده است، دليل لفظى نيامده، از خطوط كلى دين عقل چيزى را استنباط مىكند و فتوا مىدهد، خود عقل مىشود منبع، در اين فرع بعدى كه ترديد در نيّت است از همين قبيل است. بنابراين از مجموع بحثهاى مسأله 16 صاحب عروه (ره) مسأله 17 را طرح مىكند در مسأله 17 به صورت جمعبندى شده چهار مطلب را ذكر مىكند.مطلب اول اينكه اگر چنانچه در يوم الشك كسى روزه گرفت «بقصد انه من شعبان» اين صحيح است، و اگر هم معلوم شود كه جزو ماه مبارك رمضان بود مجزى است اگر در «يوم الشك روزه بگيرد، بقصد انه من رمضان» اين باطل است و لو معلوم شود «انه من رمضان» ، فرع سوم اين است كه مىگويد روزه مىگيريم يا به عنوان ماه رمضان يا به عنوان شعبان، اين را مىگويند ترديد در نيّت است و باطل. و اما اگر گفت روزه مىگيرم به قصد ما فى الذمه، اگر ماه رمضان بود جزو ماه رمضان، اگر ماه رمضان نبود، روزه مستحب، اينجا مىگويند ترديد در منوى است و صحيح است، اصل بيان مرحوم صاحب عروه (ره) به نظر شريفتان برسد تا فرق بين وجه سوم و چهارم بازگو بشود. در مسأله 17 فرمودند : «صوم يوم الشك يتصور على وجوه: الاول ان يصوم على انه من شعبان، و هذا لااشكال فيه سواء نواه ندباً او بنية ما عليه من القضاء او النذر او نحو ذلك، ولو انكشف بعد ذلك انه كان من رمضان اجزأ عنه و حسب كذلك الثانى: ان يصومه بنية انه من رمضان، الاقوى بطلانه و ان صادف الواقع الثالث: ان يصومه على انه ان كان من شعبان كان ندباً او قضاء مثلاً، و ان كان من رمضان كان واجباً،» روزه مىگيرد به اين عنوان كه اگر فردا ماه
شعبان بود به عنوان قضا باشد، يا به عنوان ندب باشد و اگر جزو ماه رمضان بود به عنوان رمضان باشد، اين چون در نيّت او ترديد راه پيدا كرد و جزم ندارد، اقوى بطلان است، «اولاقوى بطلانه ايضاً. الرابع ان يصومه بنية القربة المطلقه بقصد ما فى الذمة» روزه مىگيرد و قصد قربت مىكند و هيچكدام از اين دو را تعيين نمىكند و عنوانش هم اين است كه آنچه در ذمه من است با اين امتثال بشود. منتهى در ذهن او اين است «وكان فى ذهنه انه اما من رمضان او غيره بان يكون الترديد فى المنوى لا فى نية فالاقوى صحته و ان كان الاحوط خلافه» در فرع سوم يك تعليقهاى است از مرحوم آقاى اراكى (ره) كه مىفرمايند «فى الاقوائيّت اشكال» كه مرحوم سيد فرمود : «والاقوى بطلانه» سيدنا الاستاد امام (ره) مىفرمايند : «لا تبعد الصحة فى خصوص هذا الفرد و لو كان الترديد فى النية» اصل مسأله تقرير شود ببينيم كه حكم چيست. از مرحوم شيخ طوسى و بعضى از بزرگان و عده زيادى از متأخرين نقل شده است كه اگر كسى اينچنين نيّت كند (يعنى به نحو سوم) اين باطل است. تعليل بطلانشان گاهى مقتضاى قاعده است، گاهى مقتضاى نص است. مقتضاى قاعده اين است كه براى روزه يك سبب مشخصى است، مثلاً اگر ماه شعبان باشد اين يك سبب خاص است براى روزه و اگر جزو ماه رمضان باشد، سبب مخصوص است براى رمضان، اين هيچكدام از دو سبب را نيّت نكرده است. بنابراين هيچكدام از اين دو مجزى نيست، نه از رمضان است نه از غير رمضان، قهراً مىشود باطل، آنچه كه از مرحوم شيخ انصارى (ره) نقل شده است اين است كه روزه ماه مبارك با روزه غير ماه مبارك دو حقيقت است، اين شخص هيچكدام را تعيين نكرده است، پس از هيچكدام واقع نمىشود، شايد بازگشت فرمايش مرحوم شيخ انصارى به همان باشد كه از شيخ طوسى و ديگران نقل شده است وجه سوم آن است كه مقتضاى نصوصى كه درباره روزه يوم الشك واقع شده است اين است كه روزه يوم الشك وقتى صحيح است كه به نيّت انه من شعبان باشد، اگر به نيّت انه من شعبان نبود باطل است. خواه بنية انه من رمضان باشد خواه مردد باشد «بين كونه من شعبان او من رمضان» اين سه وجهى كه نقل شده است، وجه اول و دوم به هم هستند كه به طبق قاعده است، وجه سوم طبق مستفاد از نصوص است، براى اينكه ظاهر روايات باب 5 و 6 «ابواب وجوب و نيّته» اين است كه صوم يوم الشك فقط بايد به نيّت انه من شعبان باشد. پس اگر به نيّت انه من رمضان بود يا مشكوك و مردد بود بين شعبان و رمضان در هر دو حال باطل است (اين خلاصه فرمايش اين بزرگوار) مرحوم آقاى حكيم (ره) همه اين وجه سه گانه را رد مىكند، مىگويند يك فرق جوهرى بين فرع سوم و
چهارم نيست، مرحوم خوئى (ره) به عنوان دفاع از صاحب عروه نقدى دارند به فرمايش مرحوم حكيم كه مىفرمايند كاملاً بين وجه سوم و چهارم فرق است براى اينكه در وجه سوم شخص امتثال احتمالى دارد، به اميد اينكه جزو ماه رمضان باشد روزه مىگيرد و چون به اين اميد روزه مىگيرد، امتثال احتمالى دارد و شارع مقدس گفته يوم الشك به هيچ وجه نمىشود قصد رمضان كرد نه جزماً، نه احتمالاً در يوم الشك فقط بايد به عنوان انه من شعبان روزه گرفت، امتثال احتمالى به رجاى «انه من رمضان» اين حكم نية انه من رمضان را دارد، اين باطل است. (س:...) (پاسخ استاد:) ممكن است آن شخص طرف ندبى نخواهد بگيرد يا ندب از او متمشى نباشد يا باطل باشد، مثلاً اگر ما گفتيم كسى قضا به ذمه اوست روزه ندبى او صحيح نيست، يا اگر عبد است يا زوجه است يا ولد است كه روزه ندبى اينها به اذن والد، زوج و مولا باشد و آنها هم اذن ندادند در اينگونه از موارد روزه ندبى او صحيح نيست، يا نمىخواهد روزه ندبى بگيرد، مىگويد فردا روزه مىگيرم به «رجاء انه من رمضان» اين را هم ايشان مىفرمايد باطل است، ممكن است بطلان روى اين جهت باشد كه امتثال احتمالى به «رجاء انه من رمضان» اين در حكم جزم «انه من رمضان» است. (س:...) (پاسخ استاد:) ترديد در منوى كه فرع چهارم است، درست است، مىگويند اين شخص قصد مىكند روزه بگيرد، آن امرى كه فعلاً متوجه اوست و در ذمه او است مىخواهد امتثال كند، چون نمىداند، مثل اينكه شخص يقين دارد يك دو ركعتى از او فوت شده است، نمىداند قضاى اوست يا قضاى پدر اوست يا قضاء اجازى است و مانند آن، يك دو ركعتى بايد بخواند، مىگويد دو ركعت نماز مىخوانم به قصد ما فى الذمه، كافى است، اين شخص يقين دارد يك روز روزه از او فوت شده است نمىداند كفاره يا بدل هدى يا نذر يا قضاست، در همه موارد قصد ما فى الذمه مىكند، يعنى آن امرى كه در ذمه اوست و بالفعل هم هست به قصد امتثال آن اين كار را انجام مىدهد، منتهى آن منوى مردد است نه در نيّت، ترديدى باشد، اين نحو چهارم است و اين را غالباً گفتهاند صحيح است، اما فرع سوم و نحو سوم اين است كه ترديد در نيّت است. ما از فرمايش مرحوم شيخ طوسى يا شيخ انصارى (ره) ممكن است برداشت ديگرى داشته باشد، آنچه مرحوم آقاى خوئى و ديگران فرمودند اين بحث را برده است به استظهار از لفظ، اين كارى به ترديد نيّت ندارد، و آنچه كه مرحوم آقاى حكيم فرمودهاند اين هم تا حدودى روشن است و حق با مرحوم آقاى حكيم است، يا آنچه كه سيدنا الاستاد فرمودهاند، حق با اينها است، يا آنچه كه مرحوم آقا جمال گلپايگانى گفتهاند كه اقوى اين است كه
اين صحيح است، حق با اينها است. منشأ همه اين حرفها اين است كه فرع بندى صاحب عروه ماهرانه نيست، وقتى ترديد در نيّت مشخص بشود معلوم مىشود كه انسان چطور بايد حرف بزند، ترديد در نيّت همانطورى كه (ديروز) به عرض رسيد اين است كه اين شخص بين القصدين قرار بگيرد، بگويد يا اينطور قصد مىكنم يا آنطور، نه روزه مىگيريم، يا اينطور يا آنطور، اينكه ترديد در نيّت نيست، صاحب عروه (ره) فرع سوم را اينچنين عنوان كرد «ان يصومه» يعنى نيّت به طرف صوم متوجه شده، ابهامى در اصل نيّت صوم نيست، «ان يصوم على انه ان كان من شعبان كان ندباً.. ان كان من رمضان كان واجباً» اين ترديد را جلو نياورده، اين كه ترديد در نيّت نيست، ترديد در نيّت اين است كه قصد «الف» و قصد «باء» را دو طرف بگذارد و خودش بين القصدين باشد، بگويد يا اينطور قصد مىكنم يا آنطور اين نيّت نكرده در حقيقت، اين را مىگويند ترديد در نيّت. نه اينكه خودش را بياورد بالا، دو طرف را جلو بدهد، بگويد روزه مىگيرم يا اينطور يا آنطور، اين مىشود ترديد در منوى، اين از همان اول اين كمله «او» را بايد كنار الثالث مىگذاشت عبارت را ملاحظه مىفرمائيد : «الثالث ان يصومه» اين «ان يصومه» منجز است، شما فرض كرديد شخص قصد روزه كرده است، جدّ هم در روزه دارد، «ان يصومه على انه ان كان من شعبان كان ندباً او قضاء و ان كان من رمضان كان واجباً» اين «ان يصومه» يعنى «ان يقصد الصوم» آن وقت آن ترديد بيرون از محدوده نيّت است، محدوده نيّت آن است كه خود اين ناوى بين القصدين قرار بگيريد. يك خط «الف» به نام «نية الشعبان» يك خط «باء» است به نام «نية الرمضان» اين بين الخطين است. مىگويد «اما اقصد كذا و اما قصد ذاك» يا اينطور قصد مىكنم يا آنطور قصد مىكنم، كه اين ترديد به نيّت بخورد، نه اينكه قصد روزه دارم يا اينطور يا آنطور، اين مىشود ترديد در منوى (س:...) (پاسخ استاد:) جامع وجود دارد با افراد وجود دارد، خصوصيت فرد براى ناوى مشخص نيست، يك وقت است كه خود را بيرون خطين مىبيند، مىگويد صوم شعبان و صوم رمضان، مىگويد «اقصد الصوم» پس صوم را يقيناً قصد كرد، صوم يك كلى است، جامع بين افراد است و جامع در خصوصيت افراد وجود دارد منتهى اين خصوصيت را او نمىداند، و بسيارى از اينها كه قصد خصوصيت لازم ندانستند، مرحوم آقاى بروجردى (ره) مىگويند باطل است منتهى فرع سوم را، فرع چهارم را نمىگويند باطل است، براى اينكه اين خصصويات در متعلق مأمور به اخذ شده، يك، و هرچه در متعلق مأمور به اخذ بشود، مقوم است، دو، شما بايد امتثال بكنيد، بايد قصد كنيد، هيچكدام از اينها را قصد نكرديد، مشكل آنها
اين است كه عنوان قصدى را، قصد نكردند، مثلاً يك كسى دارد نماز مىخواند مىگويد يا ظهر است يا عصر، ايشان مىگويند كه نه، چون ظهر و عصر عنوان قصدى است و هر كدام را شما بايد قصد كنيد و قصد نكرديد از اين جهت اشكال دارد. لذا مرحوم آقاى بروجردى (ره) در فرع چهارم گير دارند، اين كارى به ترديد در نيّت ندارد، ترديد نيّتى كه در باب صوم و صلات و امثال ذلك هست (در عبادات)، و همچنين در معاملات است بين نقد و نسيه، اين است كه اين شخص بگويد يا نقد مىفروشم يا نسيه، نه اينكه مىفروشم نقدش اينقدر نسيهاش آنقدر، اين ترديد در منوى است، هر وقت فروشنده بين دو انشاء قرار گرفت، گفت يا اينجور انشاء مىكنم يا آنجور انشاء مىكنم، فعلاً انشائى نكرده، اين مردد است در انشاء، اما اگر نه، بيرون از قسمين ايستاده، گفت مىفروشم يا نقد، يا نسيه، اصل بيع را انشاء كرده است، اين ترديد در منوى است، (س:...) (پاسخ استاد:) پيش ناوى مجهول است، اين مىتواند جامع را قصد كند كه هر كدام از اينها باشد با آنها محقق است اين جامع را قصد مىكند، آن منوى مردد است نه نيّت، ترديد در نيّت يعنى بين النفى و الاثبات يا هست يا نيست، اين مىشود ترديد در نيّت، اگر آن بزرگوار اينطور فرع بندى مىكرد، هم حرف شيخ انصارى درست بود هم حرف شيخ طوسى درست بود، و اينها هم نقدى نداشتند اما از يك طرف خودش فتوا مىدهد به اينكه بسيارى از اين خصوصيتها دخيل نيست، خود صاحب عروه فرمودند اينها خصوصيتهايى نيست كه در ناحيه مأمور به اخذ شده باشد «على ان يصومه» شما كه قصد رمضان را لازم ندانستيد، تعين قهرى دارد، قصد انه من شعبان هم كه لازم نيست، در خصوص يوم الشك قصد رمضان مزاحم است، قصد شعبان لازم نيست و وجوب و ندب را هم كه شما عناوين قصديه ندانستيد، محصول فرع سوم وچهارم چيست؟ اين است كه مرحوم آقا جمال گلپايگانى اشكال مىكنند سيدنا الاستاد (ره) يك نقدى دارند منتهى اين تعليقه ايشان يك مقدارى ناتمام است كه ولو ترديد در نيّت باشد، ترديد در نيّت باشد، يقيناً باطل است، منتهى اين ترديد در نيّت نيست، اگر صاحب عروه اينچنين بگويد كه «نية انه من شعبان» طرف راست «نية انه من رمضان» طرف چپ و اين مشخص بين چپ و راست ايستاده است مىگويد: «اما ان انوى كذا و اما ان انوى كذا» اين مىشود ترديد در نيّت، اما اگر هر دو در جلوى روى او باشد بگويد «اصوم» يعنى در قصد صوم هيچ ترديد ندارد، «ان كان من شعبان فهو ندب، ان كان من رمضان فهو فرض» اين تريد مىافتد در منوى او، نه در نيّت او، ايشان فرمود : «الثالث ان يصومه» يعنى «ان يقصد الصوم» پس منجز است مردد نيست، «على انه ندب ان كان من شعبان، على انه فرض ان
كان من رمضان» اين خارج از محدود است اين ترديد در خارج محدوده تصميم گيرى است، (س:...) (پاسخ استاد:) اگر ترديد در منوى مايه بطلان است و سارى است به نيّت، فرع چهارم هم بايد باطل باشد. ايشان در فرع چهارم مىگويد قصد مىكند آنچه در ذمه اوست، اگر جزو رمضان بود واجب، اگر جزو شعبان بود مىشود مستحب، (س:...) (پاسخ استاد:) وقتى ترديد در نيّت است كه اين ترديد جلو بيايد در همان محور تصميم گيرى راه پيدا كند، يعنى خود شخص در محدوده نيّت بين الامرين قرار بگيرد. بگويد : «اما اقصد كذا و اما اقصد ذلك» اين مىشود ترديد در نيّت مثل اينكه بگويد : «اما ابيع نقداً، اما ابيع نسيه» مىشود ترديد در نيّت در انشاء، اما اگر بگويد : «ابيع» نسبت به اصل بيع جزمى است، آن وقت آن جامع را مىفروشد، خصوصيتهاى هر كدامشان شد. قصد روزه اين روز را كرده است، اگر چنانچه ترديد در متعلق مايه ترديد در نيّت است فرع چهارم هم باطل است و اما اگر نه، ترديد در نيّت غير از ترديد در منوى است كه مرحوم شيخ فرموده است و درست هم فرمودهاند، چه در عبادات چه در معاملات، (در معاملات هم فرمودند اگر ترديد در مبيع باشد، صحيح است، ترديد در بيع باشد باطل است)، براى اينكه شما انشاء نكرديد چيزى را، اما اگر اين دو تا بيع را جلوى روى خود بگذارد آن وقت قصد كند بيع را، يك وقت است كسى اشكال مىكند به اينكه جامع وجود ندارد، اين ترديد در نيّت نيست، مىگويند آنجا كه شما نيّت كردى وجود ندارد، نه كه ترديد در نيّت است، كه اين سخن ناثوابت است، ولى باز ترديد در نيّت نيست، اينكه مرحوم خوئى به دنبال مبهم حركت كردهاند براى آن است كه اصل فرع بندى تنظيم نشد. يك وقت است انسان مىگويد جامع كه وجود ندارد، خوب جامع وجود ندارد، بطلانش از نظر عدم وجود منوى است نه از جهت ترديد در نيّت، مىگويند شما چيزى را قصد كرديد كه وجود ندارد، از آن جهت باطل است، نه از آن جهت كه جزم شرط است. نكته ديگر آن است كه اين مسائلى كه تا الآن رسيديم (مسأله 17) سبك عروه اين است وقتى وارد بحث شدند در طليعه آن بحث خطوط كلى كه به منزله قانون اساسى هر مسئله است، آن را ذكر مىكنند، به دنبال آن فروع را، فرع بندى مىكنند اين مسأله كه جزم در نيّت لازم هست، اين را بايد در اصل نيّت مىگفتند كه «يعتبر فى النية الجزم» آن را شرح مىكردند به نحوى كه مناسب با كتاب بود، آنگاه يكى از فروعات زير مجموعه اين قانون اساسى و كلىاش اين است كه ترديد مايه بطلان است (اين طرز كتاب نويسى است) يعنى كليات را بايد طورى تنظيم كنند كه اين زير مجموعه به آن بخورد، الآن بعضى از اين مسائل، زير مجموعه آن بطلان
صوم است از جهت ترديد در نيّت، مگر شما جزم در نيّت را شرط كرديد، بايد اين را به نحوى خوب شرح بدهيد، ترديد در نيّت بين الوجود و العدم است، بالاخره مشخص نيست، يا اين را قصد مىكنم، يا آن را قصد مىكنم، نه اينكه قصد مىكنم، يا اين را، يا آن را، اگر قصد كردم جامع را، منتهى يا آن جامع بر اين منطبق است يا بر آن منطبق است، اين ترديد در منوى است، يا اينكه جامع وجود خارجى ندارد.والحمدلله رب العالمين پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...