پنج شنبه 27 ارديبهشت 1403 - 6 ذيقعده 1445 - 16 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب صوم (آیت الله جوادی آملی)
>
جلسه 29
متن
درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 29
فروع چندگانهاى كه در ذيل اين مسأله (16 و 17) مطرح است، بعضى از آنها را هم قاعده اوليه اثبات مىكند، هم نصوص خاصه، بعضى از آنها را فقط نص خاص اثبات مىكند، مثلاً اين فرع كه آيا صوم يوم الشك صحيح است يا نه، اين را هم استصحاب موضوعى ثابت مىكند هم استصحاب حكمى، كه اينها قاعدههاى اولى است و هم نص خاصى كه در مسأله صوم يوم الشك وارد شده است. بطلان صوم يوم الشك بقصد انه من رمضان اين را هم قاعده اوليه اثبات مىكند و هم نص خاص، قاعده اوليه آن است كه تاكنون ماه مبارك رمضان نبوده است الآن كما كان، تا كنون صوم بعنوان انه رمضان صحيح نبوده است الآن كما كان، همانطورى كه در روزهاى (26 و 27 و 28) ماه شعبان مثلاً كسى نمىتواند به قصد انه من رمضان روزه بگيرد براى اينكه هم استصحاب موضوعى هست كه رمضان نيامده، و به دنبالش هم حكم هست وقتى رمضان نيست صوم رمضان هم نيست، در يوم الشك همين حالت يقين استصحاب مىشود يعنى كسى در روز شك، (پايان ماه شعبان) نمىداند كه پايان ماه شعبان است يا اول ماه مبارك رمضان، هم مىتواند استصحاب عدم رمضان بكند هم مىتواند استصحاب عدم حكم رمضان بكند. بنابراين، اين فرع را هم قاعده اثبات مىكند چه اينكه نص خاص هم بطلان صوم يوم الشك على انه من رمضان را اثبات مىكند، ولى بعضى از فروع را فقط بايد نص خاص اثبات كند، و آن اين است كه اگر در يوم الشك روزه گرفت بنابراين كه مستحب بود يا به عنوان قضا يا به عنوان كفاره و مانند آن روزه گرفت، بعد معلوم شد از رمضان است اين را قاعده نمىتواند تأمين كنيد كه بگوئيم اين روزه به جاى روزه رمضان محسوب مىشود چون شخص نيت كرده به قصد روزه مستحبى يا به عنوان قضا يا مانند آن و صوم رمضان را نيت نكرده است، آنگاه منوى چگونه به جاى غير منوى قرار مىگيرد؟ امتثال وقتى صادق است كه اراده عبد مطابق با اراده مولى باشد، اينجا كه مخالف بود، مولى اراده صوم رمضان كرد او اراده صوم قضا يا كفاره منتهى در اين كار معذور است در اثر جهل، نسيان، غفلت و مانند آن، اگر صوم يوم الشك به قصد انه من شعبان بود و بعد معلوم شد كه اين ماه مبارك رمضان است بخواهد به جى صوم رمضان قرار بگيرد خلاف قاعده است، لكن نص خاص اين تعبّد را تحميل مىكند كه صوم يوم الشك على انه من شعبان وقتى معلوم شد جزء ماه رمضان است صحيح است و كافى است.مطلب بعد آن است كه گاهى اين كشف خلاف، در اثناء روز است، اينجا هم قاعده از توان اثبات
آن عاجز است، يعنى كسى اگر قبل از ظهر فهميد امروز ماه مبارك رمضان است، چون جاهل يا غافل يا ناسى بود ممكن است معذور باشد و كار حرام نكرده باشد در اينكه قصد رمضان نكرده است ولى اين روزه، بخواهد روزه رمضان محسوب بشود به خلاف قاعده است چون روزه يك عبادت است كه از طلوع فجر شروع مىشود تا اول شب، كه «ثم اتموا الصيام الى الليل» اين شخص در اثر عذر نتوانست نيت كند «على انه من رمضان» چون عذر داشت، عذر آن حكم تكليفى را برمىدارد، اين معصيت نكرده است اما حكم وضعى را كه اثبات نمىكند، لسان حديث رفع و مانند آن لسان رفع است نه لسان اثبات، آن حرمت رابرمىدارد نه اينكه چيز ديگر به جاى آن مىنشاند. بنابراين، اين صوم بما انه صوم رمضان واقع نمىشود ولو بخواهد قبل از زوال تجديد نيت كند، لكن اين را نص اثبات مىكند، گرچه قاعده اوليه از اثبات آن عاجز است. فرع بعدى همين است منتهى بعداز ظهر، اگر بعد از ظهر معلوم شد كه اين جزو ماه رمضان بود، همين جا كه بسيارى از فقها قائل بودند اگر قبل از زوال معلوم بشود كه ماه ديده شد و امروز جزو ماه رمضان است نيت را تغيير بدهد، دوباره بعد از زوال تأمل دارند، كه آيا اگر بعد از ظهر معلوم شد كه امروز اول ماه مبارك رمضاناست مىتواند نيت را برگرداند يا نه؟ سرّش آن است كه اگر اين تجديد نيت و يا عدول مطابق با قاعده بود، فرقى نداشت بين قبل از زوال وبعد از زوال ولى چون اين عدول بر خلاف قاعده است با نص ثابت مىشود بايد ديد نص تا كجا را اثبات مىكند، عدهاى مىگويند نصوصى كه تجديد نيت را تجويز مىكند محدود به زوال است، عدهاى از اطلاقات ديگر استفاده مىكنند كه در فرع بعد خواهد آمد، بنابراين مسأله تجديد نيت مطابق با قاعدهنيست،چون مطابقه با قاعده نيست و طبق نص بايد عمل بشود و چون نص تحديد كرده به زوال معلوم مىشود بعد از زوال را نمىگيرد، عدهاى از بزرگان خواستهاند برابر با اطلاق نصوص خصوص يوم الشك بعد از زوال را هم مثل قبل از زوال بدانند. مطلب بعدى آنست كه اگر چنانچه كسى اينچنين نيت مىكند در اثر شك كه اگر اين جزو رمضان بود كه صوم رمضان باشد و اگر جزو رمضان نبود صوم شعبان باشد، در اينجا نص خاصى به اين صورت نيست بلكه قاعده اصلى حكمفرماست. از بعضى از نصوص خواستهاند آنچه مطابق با قاعده است استنباط كنند ولى مطلب درباره خود قاعده است. اين تصوير گاهى به صورت شك و ترديد در نيت بر مىگردد گاهى به صورت شك و ترديد در منوى بر مىگردد، اين را در (مسأله 17) ايشان متعرف هستند، اگر به اين صورت نيت كرد كه من فردا را روزه مىگيرم قطعاً، در روزه گرفتنم
ترديدى نيست، به قصد ما فى الذمه روزه مىگيرم، نمىدانم كه جزء رمضان است يا جزء شعبان، هرچه هست واقع بشود كه آن منوى مجهول است و مردد نه نيت، (تردد در نيت اين است كه يا روزه مىگيريم يا نمىگيرم، كه به جامع بر نگردد). اگر صوم رمضان بود روزه مىگيريم و گرنه مفطرم، اين مصداق روشن براى ترديد در نيت است، كه فعلاً چيزى نمىخورم، اگر معلوم شد ماه ديده شد من صائم هستم و گرنه كه من مفطرم. اين نسبت به اصل نيت ترديد دارد، يك وقت است كه نه، نسبت به اصل صوم ترديدى ندارد مىخواهد يقيناً روزه بگيرد منتهى نمىداند واجب است يا مستحب، در خصوصيت روزه مردد است، يك وقت است كه آن متعلق امر، خصوصيتش اداء و قضاء مردد است يك وقت خصوصيت امر يعنى وجوب و استحباب مردد است يك وقت اصل ذات مردد است كه آيا روزه بگيرد يا روزه نگيرد. اگر ترديد درباره اصل نيت صوم راه پيدا نكرد به خصوصيت همراه متوجه شد آنجا قابل تصحيح هست، اما اگر ترديد در اصل نيت صوم بود، چنين روزهاى باطل است زيرا بازگشتش به عدم نيت است. اينها فروعى است كه قاعده اينها را اثبات مىكند و بعضى از اينها را نص خاص، بسيارى از اين نصوص خاصه خوانده شد، اما برخى از اين نصوص مانده است آنها را بخوانيم تا معلوم شود آيا اگر در يوم الشك به قصد اينكه جزو قضا و كفاره است روزه گرفت، يعنى به قصد يك امر واجب روزه گرفت بعد معلوم شد كه ماه مبارك رمضان بود در اين صورت هم مجزى است يا نه؟ (س:...) (پاسخ استاد:)در اينگونه از موارد يك وقت است كه اين صوم رمضان را در يك طرف قرار مىدهد و صوم شعبان را در يك طرف قرار مىدهد و خود را مردد بين هذين القصدين مىبيند، اين مىشود ترديد در نيت، مثل اينكه مىگويد يا نسيه مىفروشم يا نقد مىفروشم، اين مىشود ترديد در انشاء و مىشود باطل، در خصوص مقام، يا روزه رمضان مىگيرم، يا روزه شعبان مىگيرم بين القصدين مردد است، اين شخص نيت ندارد ، يك وقت است مىگويد روزه مىگيرم، خود را بيرون از طرفين مىبيند، قصد مىكند نسبت به صوم، صوم مقصود او و منوى اوست، بلا ترديد، لونش مردد است كه آيا واجب است يا مستحب، از شعبان است يا از رمضان، اينجاها جا براى تصحيح است، براى اينكه اصل قصد صوم را جزماً دارد. آن صبغهها و لونها مردداست، يا خصوصيتهاى مأخوذ در مأمور به مردد است يا خصوصيتهاى ناشى از امر مردد است، يعنى اداء و قضاء براى او مشكوك است، يا وجوب و ندب براى او مشكوك است. والا او خود را فراغ از طرفين ، بيرون از طرفين، محيط بر طرفين مىبيند، مىگويد «اصوم» منتهى ترديد در اين است كه رمضان است يا شعبان، قضاست يا رمضان، اين خصوصيتها مأمور به، يا ترديد در اين است كه واجب است يا مستحب ،(خصوصيتها ناشى از امر) خود را فارغ از همه اينها مىبيند، جزم در اصل صوم دارد، آن خصوصيتهايى كه از ناحيه مأموربه مىآيد مثل اداء و قضاء يا خصوصيتهاى كه از ناحيه امر مىآيد مثل وجوب و استحباب براى او مشكوك است، در اينگونه از موارد راه براى تصحيح وجود دارد. (س:...) (پاسخ استاد:) قصد ما فى الذمه يعنى آنچه كه در ذمه من است يا خصوصيتهاى مأمور به مجهول است مثل اداء و قضاء يا خصوصيتهاى امر مجهول است مثل وجوب و استحباب، نمازگزار مىگويد: من آنها را نمىدانم، درباره آن هم تعيين نمىكنم، جامع بين اينها را قصد مىكنم، قصد جامع يك مطلب است، خود را بين الشيئين ديدن مطلب ديگر است، آنجا كه خود را بين الامرين مىبيند اين مىشود ترديد، آنجا كه خود را فوق الامرين مىبيند و جامع بينهما را مىيابد و قصد مىكند آنجا مىشود جزم، در باب ششم ابواب وجوب نية الصوم چند روايت بود كه خوانده شد، به روايت 4 و 5 اين باب رسيديم، ملاحظه مىفرماييد مثلاً علامه (ره) در تذكره به اين حديث از امام سجاد (ع) رسيدند استدلال مىكند كه اگر كسى در يوم الشك قصد بكند «على انه من رمضان» كه گفتهاند اين روزه باطل است، ايشان به قاعده استشهاد نمىكند. براى اينكه آن تازه استصحاب است مقتضاى آن دليل ظاهرى است و اينجا اماره وجود دارد وقتى دليل اجتهادى وجود دارد نوبت به دليل فقاهتى نمىرسد، بيان مرحوم علامه (ره) در تذكره اين است كه: «لدلالة النهى عن الفساد» آنگاه فرمود : «قال مولانا السجّاد (ع) يوم الشك امرنا بصيامه و نهينا عنه، امرنا ان يصومه الانسان على انه من شعبان و نهينا عن ان يوصومه على انه من شهر رمضان» نهى وقتى به عبادت تعلق بگيرد نشانه فساد آن است، چنين عمل منهى عنه كه نمىتواند مقرب باشد. اما اين بيانات در فرمايشات متأخرين اضافه شده است كه در دو مقام بحث مىكنند، مقام اول ناظر به مقتضاى قاعده اوليه است، مقام ثانى ناظر به نصوص خاصه است. اگر كسى يوم الشك روزه بگيرد به قصد انه من رمضان قاعده اوليه بطلان است، هم به مقتضاى نص خاص. روايت 5 اين باب اين بود مرحوم شيخ طوسى باسناده از هشام بن سالم، عن ابى عبداللّه (ع) «قال فى يوم الشك من صامه قضاه و ان كان كذلك» اگر كسى در يوم الشك روزه گرفت آن روزهاش باطل است، بايد قضا بجا بياورد و اگر چه ماه مبارك رمضان باشد. اين جزو طايفهاى است كه دلالت مىكند بر اينكه صوم يوم الشك باطل است. اينكه فرمود: «من صامه قضاه و ان كان كذلك» اين «ان كان كذلك» آن فرد ضعيف نيست، براى اينكه قضا در صورتى است كه معلوم شود آن روز ماه مبارك رمضان است، اگر معلوم شود ماه رمضان بود، يا همچنان مجهول بماند، ديگر قضا ندارد، انسان كه يوم الشك روزه مىگيرد ثبوتاً دو حالت دارد، اثبتاً سه حالت ، ثبوتا يا جزو رمضان است، يا جزو شعبان، در مقام اثبات سه حالت دارد يا معلوم مىشود جزو رمضان است، يا معلوم مىشود جزو شعبان است، يا مشكوك مىماند در بين اين حالتهاى سهگانه قضا مربوط به آن حالتى است كه معلوم شود كه اين از رمضان است. و روايت همان را دارد با «ان» وصليه، مىفرمايد : «من صامه قضاه و ان كان كذلك» يعنى اگر چنانچه كسى در يوم الشك روزه گرفت بعد معلوم شد اين جزو ماه مبارك رمضان است، بايد قضايش را بجا بياورد گرچه معلوم شد جزو ماه رمضان است. اصولاً قضا در خصوص همين فرض است، آن دو فرض ديگر كه اصلاً قضا ندارد، اگر معلوم شود كه جزو شعبان است قضا ندارد، اگر همچنان مجهول و مشكوك بماند، كه قضا ندارد، اينكه حضرت مىفرمايد: «من صامه قضاه و ان كان كذلك» يعنى ولو معلوم شود ماه مبارك رمضان است اين فرد، فرد ضعيف نيست، چون قضا منحصر در همين فرد است مثل اين است كه كسى بگويد بر زيد حج رفتن واجب است ولو مستطيع هم باشد، خوب اصلاً وجوب حج در حال استطاعت است، در غير استطاعت حج واجب نيست، نمىشود چنين تعبير كرد كه زيد بايد حج برود ولو مستطيع هم باشد، اينجا هم نمىشود تعبير كرد كه در يوم الشك اگر كسى روزه گرفت بايد قضا بجا بياورد ولو معلوم شود كه جزو ماه رمضان است، لذا اين را به آن اصل بطلان زدهاند كه مستلزم قضاست نه خود قضاء چون لازمه اين حرف اين است كسى در يوم الشك به قصد انه من رمضان روزه بگيرد اين روزهاش باطل است ولو معلوم شود جزو رمضان بود.(س:...) (پاسخ استاد:) به هر تقدير ما بگوئيم كلمه «واو» زائد است با هيچكدام از اين كلمات ما نمىتوانيم اثر حجت بار كنيم، (س:...) (پاسخ استاد:) نقل به معنا شده است معناييش اين است كه چون مبادى حسى دارد و قريب به حسن است با الفاظ روايات همان معاملهاى مىشود كه نقل به لفظ بشود، و گرنه غالب اين روايات نقل به معناست، به استثناء آنجاهايى كه اينها مىنوشتند، فقط بعضى از نصوص است كه مىگويند نقل به لفظ است مثل «انمّا الاعمال بالنيات» يا «لكل امرء ما نوى» چند روايت است كه مرحوم شهيد اينها را در درائه مشخص كردهاند كه اينها الفاظ معصوم هستند و گرنه روايات مثل قران نيست كه تمام الفاظش محفوظ باشد. تمام اين روايات را كه مىبيند، ممكن است كه چندين جلد روايت را آدم ببيند به اندازه يكى دو صفحه نقل به لفظ نباشد، منتهى چون اينها قريب به حس است، مبادى حسى دارد، حكم حسى بر آنها بار مىشود، از اين جهت تمام اين الفاظ به عنوان اينكه از معصوم (ع) صادر شده حجت است. مطلب ديگر آن است كه اين جزو آن طائفه ناهيه مطلق است و عنوان ماه رمضان نگذشت، اينچنين كه شد «من صامه قضاه ان كان كذلك» «ان كان كذلك» به چه برمىگردد؟ چون اين روايت با سابقه ذهنى كه ما داريم در اين زمينه بحث شده است كه اگر كسى در يوم الشك به قصد انه من رمضان روزه بگيرد بعد معلوم شود جزو ماه رمضان است، اين سابقه ذهنى باعث مىشود كه آدم از روايت چنين برداشتى داشته باشد. وگرنه اگر اين سابقه ذهنى نباشد و اين روايت را از اين باب برداريم، خود اين روايت را معنى كنيم «من صامه قضاه و ان كان كذلك» قبلاً صحبت ماه مبارك رمضان نبود و قبلاً هم صحبت در اين نبود كه كسى روزه بگيرد به قصد انه من رمضان، «ومن صامه قضاه و ان كان كذلك» چون نيازى به توضيح داشت، حالا يا مرحوم شيخ طوسى توضيح داد يا خود راوى «يعنى من صامه على انه من شهر رمضان بغير رؤية» بدون اينكه رويت يا حكم رويت ثابت كند كه اين ماه رمضان است رؤيت كه مشخص است كه خود آدم ببيند، يا شياع مفيد علم است يا بينه عادله، اگر بدون ثبوت رؤيت هلال كسى به قصد انه من رمضان،بايد قضا بجا بياورد «وان كان يوماً من شهر رمضان لان السنة جائت فى صيامه على انه من شعبان» آنچه كه از معصومين (ع) رسيده است اين است كه در يوم الشك آدم به قصد انه من شعبان بايد روزه بگيرد، «ومن خالفها كان عليه القضاء» اين تعبير در نصوص مأنوس نيست كه از ائمه (ع) باشد آنهم به جاى اينكه «اعنى» بفرمايد، امام گفته باشد «يعنى» اين بالاخره يا از شيخ طوسى است يا از راوى، اگر از شيخ طوسى باشد، به عنوان يك فقيه فرمايشى فرموده است، حجت نيست، اما اگر از راوى باشد، زمينه حجت را فراهم مىكند، براى اينكه رواى چنين چيزى را فهميده است و اين مبادى حسى داشت، در حقيقت به يك نقل به معنا بر مىگردد، آنجا كه محفوف به قرينه واو فهميده همان را نقل مىكند.روايت 6 اين باب اين است كه ابى خالد واسطى از امام باقر (ع) نقل مىكند «قال: قال رسول اللّه (ص) من الحق فى رمضان يوماً من غيره فليس بمؤمن باللّه ولا بى» اگر كسى به ماه مبارك رمضان روزى را از غير رمضان ملحق كند (چه از اين طرف، چه از آن طرف) اين مىشود تشريع و چون تشريع است در صورت التفات جدش متمشى نمىشود كه قاعده هم دلالت مىكند بر بطلان چنين صومى و اگر نص خاص هم نبود باز قاعده حكم به حرمت و بطلان مىكرد، البته حالت غفلت و سهو و نسيان را شامل نمىشود و اين روايت هم كه دارد «من الحق فى رمضان يوماً من غيره فليس بمؤمن باللّه» ناظر به حالت عمد است. اين هم جزو طائفهاى است كه مىگويد يوم الشك نمىشود روزه گرفت. (س:...) (پاسخ استاد:) اضافه كردن منظور است، اگر كسى به ماه مبارك رمضان اضافه كند مؤمن به خدا و پيغمبر نيست. (س:...) (پاسخ استاد:) اين طايفه نصوص مىگويد نبايد يوم الشك روزه گرفت، براى اينكه تا حال اين رواياتى كه خوانده مىشد اين بود «فى الرجل يصوم اليوم الذى يشك فيه من رمضان، فقال: عليه قضاه و ان كان كذلك» روايت اول همين باب، اين بود، آنهايى كه به اين اطلاق تمسك كردهاند گفتهاند در يوم الشك اصلاً نمىشود روزه گرفت، ولو قصد شعبان بكند، چون اماميه اين حرف را نمىپذيرد مىگويند اين روايت حمل بر تقيه شده است، و اگر نبود اين طائفه مفصله و شاهد جمع نمىداشتيم كه اين جمع، جمع تبرعى بود، ما از كجا مىگوئيم اين نصوص آمره ناظر به اين است كه يوم الشك روزه بگيرد على انه من شعبان و نصوص ناهيه ناظر به آن است كه يوم الشك روزه بگيرد على انه من رمضان، اين تصرف در ماده يك شاهد داخلى طلب مىكند، تصرف در هيئت كه به مرحوم مفيد اسناد داده شد آن تا حدودى سهل است، حمل بر استحباب يا كراهت مىشود اما تصرف در ماده به جمع تبرعى شبيه است، و اگر نبود اين طائفه ثالثه كه از روايات چهار به بعد همين باب بود كه وجود مبارك امام سجاد (ع) دارد كه «يوم الشك» ما يك امرى داريم و يك نهى، امر داريم كه به نيت شعبان روزه بگيريم، نهى داريم كه به نيت رمضان روزه نگيريم، اين شاهد جمع است. و مرحوم علامه (ره) در تذكره به همين استدلال كرد، نه بيش از اين، فرمود : «لدلالة النهى على الفساد قال: مولانا السجاد (ع) » هيچكدام از اينها ندارد كه شما به نيت رمضان بگيريد، اينكه فرمود يوم الشك اگر كسى روزه گرفت بايد قضا بجا بياورد «وان كان كذلك» يعنى روزهاش باطل است ولو رمضان هم باشد. (س:...) (پاسخ استاد:) ملحق كرده است، نه اينكه بدعت گذاشته على انه من رمضان اين روز نبايد روزه باشد، نظير آن نصوصى كه شش روز را گفت ظرفيت براى روزه ندارد، عيدين، ايام تشريق، يوم الشك، اصلاً يوم الشك ظرف براى روزه نيست، و اگر كسى يوم الشك روزه بگيرد روزى را به رمضان ملحق كرده است صومى را به صوم رمضان ملحق كرده است، ولو نيت رمضان نكرده باشد.به هر تقدير اين نصوص مطلقه دلالت مىكند كه يوم الشك ظرف براى روزه نيست، چه از اين طرف چه از آن طرف، منتهى آن طرف عيد است كه نص خاص على حده بيان كرده است آن چون تفصيل قاطع شركت است معلوم مىشود اين خصوص پايان شعبان است، براى اينكه، اينكه حضرت فرمود از شش روز ممنوع هستيد. عيدين و ايام تشريق و يوم الشك، معلوم مىشود از طرف اول است نه از طرف آخر. (س:...) (پاسخ استاد:) آنچه كه مشكوك است آدم آن را جزو معلوم قرار بدهد احتياج به تعبد دارد و اگر چيزى كه يقيناً جزو شعبان است كسى بگويد جزو رمضان است كه تشريع روشنى است، مشكوك را اگر انسان به حساب ماه رمضان بياوريد احتياج به تعبد دارد. روايت 7 اين باب اين است كه از امام رضا (ع) است كه «فى اليوم الذى يشك فيه (الى ان قال) لا يعجبنى ان يتقدم احد بصيام يومه) كه اين هم نشان مىدهد الحاق از اين طرف است، فرمود من خوشم نمىآيد كسى جلو بيفتد، ساير روايات هم اين بود كه صحيح نيست شما منفرد بشويد و جلو بيفتد، روزى كه مردم روزه نگرفتهاند شما بخواهيد روزه بگيريد. روايت 8 اين باب از وجود مبارك امير المؤمنين (ع) است كه مرحوم صدوق نقل كرده است «كان امير المؤمنين (ع) يقول: لان افطر يوماً من شهر رمضان احب الىّ من ان اصوم يوما من شعبان ازيده فى شهر رمضان » يعنى يوم الشك من روزه نگيرم بهتر است، چرا؟ براى اينكه بالاخره يا جزو رمضان است يا جزو رمضان نيست، اگر جزو رمضان بود كه قضايش را بجا مىآورم ولى اگر جزو رمضان نبود من يك روزى را به رمضان افزودم، معلوم مىشود نسبت به ابتداى امر است و بوى تشريع مىدهد، اين البته با آن بياناتى كه صريح فرمود ما نهى شديم، بعد فرمود كه قضا دارد و مخالف سنت است و كسى كه اين كار را بكند به من مؤمن نيست، نمىشود حمل بر كراهت كرد. روايت 9 اين باب اين است كه سهل بن سعد مىگويد من از وجود مبارك امام رضا (ع) شنيدم كه فرمود «الصوم للرؤية، والفطر للرؤية، و ليس منا من صام قبل الرؤية للرؤية وافطر قبل الرؤية للرؤية» از ما نيست كسى قبل از ماه مبارك رمضان هنوز ماه ديده نشده روزه بگيرد و از ما نيست كسى در پايان ماه مبارك رمضان قبل از اينكه ماه ديده بشود افطار كند، «قال قلت له: يابن رسول الله فما ترى فى صوم يوم الشك؟ فقال حدثنى ابى عن جدى عن آبائه (ع) قال: قال امير المؤمنين (ع) لان اصوم يوماً من شعبان احب الى من ان افطر يوماً من شهر رمضان» اين كاملا به عكس است دلالت مىكند روزه يوم الشك رواست، يعنى در يوم الشك انسان روزه بگيرد بهتر از آن است كه روزه نگيرد. پس اينكه در روايت 8 كه مرحوم صدوق (ره) نقل كرد فرمود من يك روز از رمضان افطار كنم بهتر از آن است كه يك روز از شعبان را روزه بگيرم، معلوم مىشود كه آن ناظر به اين است كه انسان در يوم الشك به قصد انه من رمضان روزه بگيرد و اين روايت كه دارد من يك روزى از شعبان روزه بگيرم بهتر از آن است كه يك روز از رمضان را افطار كنم، يعنى اگر يك روزى از شعبان را به قصد انه من شعبان روزه بگيرم. (س:...) (پاسخ استاد:) افطار كه حرام است تعبد كه نمىخواهد، در يوم الشك روزه به عنوان انه من رمضان حرام است ولى در ماه مبارك رمضان افطار حرام است ولو به عنوان روزه عيد فطر نباشد. (س:...) (پاسخ استاد:) در همين روايت دارد «و ليس منا من افطر قبل الرؤية للرؤية» يعنى حكم رؤيت را بار كند، آثار عيد فطر را بار كند، نه به قصد انه عيد فطر، به قرينه سياق معلوم مىشود كه عنوان قصد نيست، اگر به عنوان قصد باشد، مگر افطار قبل الرؤية به قصد انه عيد فطر حرام است؟! افطار قبل الرؤية حرام است مطلقا، اينجا هم صوم قبل الرؤيه حرام است مطلقا چه به قصد رمضان چه به قصد غير رمضان. قبل از رؤيت اگر كسى افطار كند حرام است مطلقا چه به عنوان انه عيد فطر است چه نه، و قبل از رؤيت در طرف ابتدا كسى روزه بگيرد حرام است چه به قصد انه من رمضان چه به غير رمضان، اين جزو نصوص مطلقه است.روايت 10 اين باب كه مرفوعه است و به حضرت امير (ع) اسناد داده است كه «انه سئل عن اليوم المشكوك فيه، قال لان اصوم يوماً من شعبان احب الى من ان افطر يوماً من شهر رمضان» پس رواياتى كه از خود حضرت امير (ع) است دلالت مىكند بر اينكه صوم يوم الشك صحيح است و بهترين شاهد جمع همان است كه خود نصوص فرق گذاشته بين اينكه روزه بگيرد على انه من شعبان مىشود صحيح، به نيت انه من رمضان مىشود باطل و حرام. والحمد لله رب العالمين.پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...