• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •   خلاصه
  • خلاصة درس 36:
    بررسي در تفسير ديگر در مورد «نسائهن» موضوع اين جلسه مي باشد.
    الف) تفسير اول= نسائهن: مطلق نساء و بده توجيه:
    وجه اول : جزائري: اضافه «نساء» به «هره» طرداً للباب و براي رعايت سجع است
    وجه دوم: جزائري: موضوع ثبوتي جواز ابداء زينت مطلق نساء است لکن جرياً علي الغالب
    وجه سوم: مرحوم مجلسي: اضافه براي بيان حکمت حکم است.
    ب) تفسير دوم: نسائهن: حرائر وجوه توجيه
    وجه اول: ادعاي ظهور در حرائر
    وجه دوم: از اضافه، حريت استفاده مي شود.
    وجه سوم: به قرينه«ما ملکت ايمانهن مراد از نسائهن خصوص حرائد است.
    استاد هر کدام از وجوه را نقد نموده اند.
    ج) تقدير سوم «نسائهن» : ارحام و بستگان
    «والسلام»
  •  متن

  • 20/8/1377سه شنبه

    درس شماره (36)

    سال اول

    كتاب النكاح

    خلاصه جلسات قبلى و اين جلسه:

    آيا زنان مى توانند خود را به زنان اهل كتاب و كفّار نشان بدهند؟ براى حرمت
    به آيه شريفه 31 سوره نور استدلال شده است.
    تفسير قسمت هائى از آيه شريفه را در جلسات قبل بيان كرديم، از جلسه پيش وارد تفسير عبارت «نسائهن» شديم.
    تفسير اول به معناى مطلق نساء بود كه وجوه سه گانه آن را نقل كرده، نقد نموديم، در اين جلسه دو تفسير ديگر را نقل كرده و شواهد اين تفاسير را بررسى مى نمائيم.
    انشاء الله تعالى كلام در تفسير «نسائهن» در آيه شريفه 31 سوره نور بود، تفاسير مختلفى بر اين عبارت شده است:

    تفسير اول = نسائهن: مطلق نساء

    برخى گفته اند نسائهن مطلق نساء است، «حرة كانت أم أمة، مؤمنة كانت أم كافرة ».
    پس وجه اضافه شدن «نساء» به «هنّ» چيست؟ سه وجه بيان شده است:

    وجه اوّل:

    شيخ احمد جزائرى در قلائد الدرر (ج 3 ص 168): اضافه «نساء» به «هنّ» طرداً للباب و براى رعايت سجع است.

    وجه دوم:

    جزائرى: موضوع ثبوتى جواز ابداء زينت مطلق نساء است، لكن
    جرياً على الغالب، حكم جواز روى معاشرين و ملازمين و اقرباء زنان رفته است.

    وجه سوّم:

    مرحوم مجلسى (ره): اضافه براى بيان حكمت حكم است يعنى ابداء زينت براى زنانى كه از جنس خودشان هستند، مانعى ندارد.
    در جلسه گذشته اين جهات سه گانه را نقد كرده نپذيرفتيم و گفتيم معناى نسائهن مطلق نساء نيست بلكه «نساء» با اضافه يك نحوه «تخصّصى» پيدا كرده است، ببينيم اين تخصّص چيست؟

    تفسير دوم = نسائهن: حرائر

    در توجيه اين تفسير چند وجه بيان شده است:

    وجه اول:

    ادعاى ظهور در حرائر صاحب جواهر (ره): مراد از نسائهن خصوص حرائر است و وجهى براى آن ذكر نمى كنند فقط مى فرمايند: «المنساق منهنّ الحرائر المسلمات» (جواهر ج 2» ص 91) و در جاى ديگر مى فرمايد «و من المعلوم عدم اندراج الاماء فى النساء» (جواهر29/ 97) وجهى در كلام صاحب جواهر بيان نشد كه قابل بررسى باشد.

    وجه دوم:

    از اضافه، حريت استفاده مى شود.

    جصاص در احكام القرآن مى گويد: گاهى از اضافه حريت استفاده مى شود، وى دو شاهد از آيات شريفه قرآن مى آورد: شاهد اوّل: «واستشهدوا شهيدين من رجالكم» در مفهوم رجال حريت درج نشده است.
    ولى از اضافه خصوص رجال، احرار استفاده مى شود.
    شاهد دوم: «وانكحوا الايامى منكم والصالحين من عبادكم و امائكم» ، «ايامى» هر چند در ظاهر به «كم» اضافه نشده لكن در حكم اضافه است، «ايامى» يعنى مردهاى بى زن، ولى «اياماكم» يعنى مردهاى بى زنى كه آزادند، پس ايامى به اضافه كسب حريّت كرده است.

    نقد استاد - مد ظلّه -:

    اولاً:

    آيه شريفه «وانكحوا الايامى منكم» گرچه اضافه به معناى مصطلح نيست ولى از «من» كه به معناى تبعيض است، استفاده مى شود كه ايامى بخشى از مخاطبين هستند، و چون به قرينه ذيل آيه شريفه مخاطبين خصوص احرار هستند، طبعاً گروهى از آنها نيز احرار خواهند بود و اين امر از «من» تبعيضيه استفاده مى شود و هيچ ارتباطى به بحث اضافه ندارد.

    ثانياً:

    اگر در دو آيه قرآن از اضافه استفاده حريّت بشود، سبب نمى شود كه
    هر اضافه اى كه در قرآن هست، ظهور در چنين معنايى داشته باشد.

    ثالثاً:

    اضافه بر دو نوع است: نوع اول: اضافه خاص به عام كه مضاف اليه مفهومِ عام و مضاف، جزئى از آن است؛ مانند مردان ايرانيان، در اين صورت روشن است كه هر خصوصيتى كه مضاف اليه داشته باشد، مضاف هم خواهد داشت.
    لذا اگر خطاب به احرار بگوئيم، «دانشمندان شما» هر چند در مفهومِ دانشمند حريت درج نشده است لكن با اضافه به «شما» كه مقصود احرار است، خصوص دانشمندان حرّ از آن استفاده مى شود.
    (اگر اضافه خاص به عام باشد.)
    نوع دوم: اضافه مباين به مباين مانند غلام زيد، مكر الليل، در اين نوع از اضافه خصوصيات مضاف اليه به مضاف سرايت نخواهد كرد، لذا اگر زيد آزاد و مسلمان بود لازم نيست كه غلام او نيز آزاده يا مسلمان باشد.
    دو آيه اى كه در كلام جصاص به عنوان شاهد ذكر شده است، از قبيل اضافه نوع اول است ولى اضافه «نساء» به «هن» در آيه محل بحث ما از قبيل نوع دوم اضافه است و خصوصيات مضاف اليه به مضاف تسرّى پيدا نمى كند.

    رابعاً:

    بر فرض بپذيريم كه در تمام انواع اضافه، خصوصيات مضاف اليه به
    مضاف هم سرايت مى كند در آيه شريفه «هن» به مؤمنات باز مى گردد و مراد از آن خصوص «حرائر» نيست بلكه «مطلق مؤمنات» است ولو كنيز باشد.

    ان قلت:

    در آيه شريفه ابداء زينت براى «ما ملكت ايمانهنّ» مجاز شمرده شده است معلوم مى شود كه مراد از «هنّ» خصوص حرائر است كه مى توانند مالك شوند و كنيز داشته باشد، طبعاً «نسائهن» نساء الحرائر مى شود و مخصوص زنان آزاد.

    قلت:

    «هنّ» در «ما ملكت ايمانهن» نيز خصوص حرائر نيست، هر چند تنها حرائر هستند كه مالك مى شوند ولى حريت و مالكيت از «ما ملكت» استفاده مى شود نه از «هنّ».
    به بيانى ديگر «هنّ» در تمام فقرات آيه شريفه به يك معنى بكار رفته است و آن هم يعنى «مؤمنات»، بلى اگر «بعولتهن» را استثناء كنيم، در مورد زنانى صحبت كرده ايم كه شوهر دارند و اگر «آبائهن» را استثناء كنيم، زنانى مورد نظر ما بوده كه پدر دارند ولى در عين حال «هن» در هر قطعه اى از آيه يك معناى خاصى ندارد بلكه در تمام قطعات آيه به معناى مطلق «مؤمنات» بكار رفته است، و به كمك دالّ ديگرى شوهر داشتن يا پدر داشتن يا كنيز داشتن از آيه استفاده مى شود.
    آيه شريفه مى فرمايد: به مؤمنات بگو ابداء زينت نكنند مگر براى شوهران (يعنى اگر شوهر داشته باشند) يا پدران (اگر پدر داشته باشند) يا پدر شوهران (اگر پدر شوهر داشته باشند) و .
    يا كنيزشان (اگر كنيز داشته باشند)، خلاصه: هنّ در تمام قطعات آيه به معناى مؤمنات است و از كلمه اى كه به آن اضافه مى شود معناى خاصى فهميده مى شود.

    ان قلت:

    اگر مورد آيه اعم از حرائر و اماء است، پس چرا وظيفه اماء را بيان نكرده است كه مى توانند به موالى خود زينت هايشان را نشان بدهند، در حالى كه در مورد حرائر استثناء كرده و فرموده مى توانند به «كنيزانشان» نشان بدهند.

    قلت:

    جواب نقضى: در آيه شريفه همه محارم ذكر نشده است و لذا اسمى از عمو، دائى و داماد برده نشده است.
    جواب حلّى: ممكن است از باب وضوح مطلب بيان نشده باشد يا به ذكر «بعولتهن» اكتفا شده باشد، جون اگر شوهر كه مالك انتفاع از همسر است بتواند به او نگاه كند و بر زن لازم نباشد كه زينت هايش را بپوشاند، به طريق اولى لازم نيست كنيز، خود را از مولايش كه مالك عين و منفعت اوست، بپوشاند.

    وجه سوم:

    به قرينه «ما ملكت ايمانهن» مراد از «نسائهنّ» خصوص حرائر است.
    مرحوم آقاى خوئى (ره): در اين آيه مستثناهاى اول انحلالى است، «الاّ لبعولتهن» يعنى هر زنى مى تواند زينت خود را به شوهرش نشان دهد، «لآبائهنّ» يعنى هر زنى مى تواند زينت خود را به پدرش نشان دهد و .
    خلاصه: يعنى هر زنى كه شوهرى دارد و پدر شوهرى و برادرزاده اى و .
    مى تواند زينت خود را به آنها نشان دهد.
    ولى در «نسائهنّ» انحلال معنى ندارد چون زن بودن رابطه اى نيست كه ما بين يك زن و زن ديگر باشد و هر زنى زنِ برخى از زنان باشد ولى زنِ ديگرى نباشد.
    بنابر اين مراد از نسائهنّ طبيعى نساء است يعنى مؤمنات مى توانند زينت خود را به مطلق زنان نشان دهند، حرهّ باشند يا امه.
    بلى چون در «ما ملكت ايمانهن» خصوص «اماء» ذكر شده است، قرينه مى شود كه «نسائهنّ» فقط زنهاى آزاده را
    مى گويد و الاّ لازم مى آيد كه ذيل آيه لغو باشد «تعالى الله عن ذلك علواً كبيراً».

    نقد استاد - مد ظله -:

    اولاً:

    عطف بر چند نوع است، گاهى مباين به مباين عطف مى شود مثلاً مى گوييم «حيات انسانها و حيوانات و گياهان به آب وابسته است» و گاهى يكى از عاملَين من وجه به ديگرى عطف مى شود مانند اكرم العلماء والهاشميين و گاهى .
    پس چون عطف، منحصر به عطف مباين به مباين نيست لذا ذكر «ما ملكت ايمانهنّ» دليل آن نيست كه «نسائهن» فقط حرائر باشند بلكه مى توانند «نساء مومنات» باشند
    كه نسبتش با «ما ملكت ايمانهن» (= اماء) عموم و خصوص من وجه است.
    به بيان ديگر: اگر از حكم واقعى دو عنوان مستثنى باشند كه نسبت آنها عموم و خصوص من وجه باشد يكى: نساء مؤمنات (خواه حره باشند يا امه) و ديگرى: اماء ( خواه مؤمنه باشند يا كافره)، اين مطلب را با چه عبارتى بايد بيان كرد؟ غير از اين است كه عاملَين من وجه را به يكديگر عطف كنيم؟

    ثانياً:

    در آيه شريفه غير از «نسائهن» و «ما ملكت ايمانهن» مستثنيات ديگرى نيز وجود دارد، پس اگر عطف اقتضاء مى كند كه معطوف مباين با معطوف عليها باشد، پس چرا به قرينه «ما ملكت ايمانهنّ»، بعولتهنّ و آبائهن و .
    را به حرائر اختصاص نمى دهيد؟

    ثالثاً:

    چنين اضافه اى هيچ گونه عرفيت ندارد چون مضاف بايد يك نحوه ارتباطى با مضاف اليه داشته باشد (جزئيت، يا مملوكيت يا مظروفيت و يا .
    ) مرجع «هنّ» كه در فقرات مختلف آيه شريفه مضاف اليه واقع شده است، مطلق مؤمنات است، خواه حرّه باشند يا امه، پس اگر مراد از نساء كه به هنّ اضافه شده است خصوص حرائر باشد، خصوص حرائر چه رابطه اى با مؤمنات دارد كه آن رابطه در اماء نيست تا «نساء المؤمنات» خصوص حرائر باشند و اماء «نساء المؤمنات» نباشند؟

    رابعاً:

    اين كه مى فرمايند: نسائهنّ انحلالى نيست، بسيار مستبعد است چون مرجع ضيمير «هنّ» مؤمنات است كه به اين تكليف مكلفند.
    فرد فرد مؤمنات مكلفند كه ابداء زينت نكنند، همه مستثنى ها و مضاف اليه آنها (= هنّ) همه انحلالى است، حتى خود «نساء» در «نسائهن» انحلالى است، فقط ضمير «هنّ» در خصوص «نسائهنّ» انحلالى نباشد.
    بسيار مستبعد است.
    به بيانى ديگر: به فرد فردِ زن ها گفته شده كه غض بصر كنيد، ناموستان را از تك تك افراد حفظ كنيد، و بر هيچ كس زينت هايتان را اظهار نكنيد مگر مواردى كه فرد
    فرد آن مستثنى است و در تمام اين موارد، هم مخاطب و هم مضاف و هم مضاف اليه انحلالى ملاحظه شده و تك تك افراد مقصود است.
    در «نسائهن» نيز «نساء» انحلالى است.
    لكن مقصود از «هنّ» در اينجا جامعه زنان باشد در حالى كه مرجع اين ضمير انحلالى است.
    اين امر بسيار مستبعد است و چنين استخدامى هيچ گونه اعتبار عرفى ندارد.
    جهتى كه باعث شده ايشان «هنّ» را به جامعه زنان تفسير كنند اين است كه گفته اند چه نكته اى دارد كه «نساء» به خودشان (= هنّ) اضافه شود؟

    نكته اضافه نساء به «هنّ»

    خصوصيت ايمانى مى تواند مصحّح اضافه باشد، تمام مؤمنين مثل يك واحدند، همه به يكديگر وابسته اند و تعلق دارند.
    تمام زنان مؤمنه به فرد فردشان مرتبط هستند و همه زنان، فاطمه مؤمنه و زينب مؤمنه و .
    هستند، نساء تو يعنى زنانى كه با تو هم كيش هستند، آيه مى فرمايد: هر زنى مى تواند زينتش را به زنانش (يعنى زنانى كه با او هم كيش هستند) نشان دهد.
    اين معنى در آينده با توضيح بيشترى خواهد آمد.

    تفسير سوم = نسائهن: ارحام و بستگان

    مرحوم آقاى حكيم (ره): «و يحتمل يكون المراد [ من نسائهنّ ] النساء اللاتى من الارحام كالعمة والخالة والاخت، و لعلّ قرينة السياق تقتضى ذلك، فيكون أقرب»

    نقد استاد - مد ظله -:

    اولاً:

    اينكه مى فرمايند: نسائهن در سياق ارحام قرار گرفته، صحيح نيست چون آيه شريفه دوازده عنوان را استثناء كرده است، و از اين دوازده عنوان فقط پنج عنوان از ارحام است «آبائهنّ، ابنائهنّ، اخواتهنّ، بنى اخوانهنّ، بنى اخواتهن»، و شش مورد قطعاً از ارحام نيست «بعولتهنّ، آباء بعولتهنّ، ابناء بعولتهنّ، ما ملكت ايمانهنّ، التابعين غير اولى الاربة، الطفل الذين لم يظهروا على عورات النساء» .
    يك مورد هم «نسائهنّ» است كه محلّ بحث ماست، پس چنين سياقى در كار نيست.
    ثانياً: اگر يك لفظ چندين بار در يك سياق تكرار شود و در يك معنى استعمال گردد، اگر در همان سياق بار ديگر اين لفظ قرار گرفت، به همان معناى قبلى حمل مى كنيم «حفظاً لوحدة السياق»، لكن در اين آيه لفظى تكرار نشده است بلكه عناوين مختلف استثناء شده است كه برخى از آنها داراى يك خصوصيت هستند (و همه از ارحام هستند) و لازم نيست كه همه آنها در اين خصوصيت مشترك باشند.
    به بيان ديگر: اگر هر سه عنوان «ارحام و نساء مؤمنات و اماء» مستثنى باشند، اين مطلب را با چه عبارتى بايد بيان كرد؟ مگر نبايد هر سه را در يك رديف استثناء كرد؟ آيا اين درست است كه بگوئيم «نسائهنّ» نبايد ذكر شود چون خلاف سياق است؟! فرضاً اگر همه مستثنى ها از جنس ارحام بود و يك مستثنى از جنس ديگر، اين مستثنى نبايد ذكر شود؟

    تقريب كلام مرحوم آقا حكيم (ره):

    بلى مى توان فرمايش آقاى حكيم را چنين تقريب كرد، كه در استعمال روايات يكى از انواع اضافه «نساء» به «ها» اضافه رحمى است، نسائها يعنى «ذوات الارحام من النساء»، «يجب للمستحاضه أن تنظر الى نسائها» (وسائل 2/ 288) «سألته عن جارية حاضت اول حيضها .
    قال اقراءها اقراء نسائها» (وسائل 2/ 288) «فان لم تحض فلتنظر الى بعض نساءها فلتعتدّ باقراءها» (وسائل 22/ 191)، در آيه شريفه به قرينه اضافه، معناى خاصى از نساء اراده شده است، آن
    معنى چيست؟ به قرينه اين روايات مى گوئيم مراد از نسائهن «ذوات الارحام من النساء» است.
    اين وجه را ان شاء الله در جلسه بعد بررسى خواهيم كرد.

    « والسلام »

    منابع اصلى بحث

    1- قلائد الدرر (جزائرى) 2- بحار الانوار (علامه مجلسى) 3- كشّاف (زمخشرى) 4- جواهر الكلام 5- احكام القرآن (جصاص) 6- مبانى العروة الوثقى 7- مستمسك العروة الوثقى.

  •   پرسش و پاسخ
  • 1-حصاص از آيه(وانکحوا الايامي منکم) چگونه استفاده کرده که مراد احرار هستند و نظر استاد مدظله در اين مورد چيست؟


    حصاص گفته هر چند در ظاهر به«کم»اضافه نشده لکن در حکم اضافه است«ايامي» يعني مردهاي بي زن ولي «اياماکم» يعني مردهاي بي زن که آزادند پس ايامي به اضافه کسب حرمت کرده است. استاد مدظله مي فرمايد: آيه شريفه«وانکحوا الايامي منکم» گرچه اضافه به معناي مصطلح نيست ولي از «من» که به معناي تبعيض است استفاده مي شود که ايامي بخشي از مخاطبين هستند و چون به قرينه ذيل آيه شريفه مخاطبين خصوص احراوان هستند طبعاً گروهي از آنها نيز احرار خواهند بود و اين امر از «من» تبعيضيه استفاده مي شود و هيچ ارتباطي به بحث اضافه ندارد.


    2-به نظر استاد مدظله اضافه بر چند نوع است و اضافه در نسائهن آيه 31 سوره نور از کدام قسم است؟


    بر دو نوع است


    3-اضافه خاص به عام که مضاف اليه مفهوم عام و مضاف، جزئي از آن است مانند مردان ايرانيان، در اين صورت روشن است که هر خصوصيتي که مضافه اليه داشته باشد مضافه هم خواهد داشت لذا اگر خطاب به احرار بگوييم «دانشمندان شما» هر چند در مفهوم دانشمند حريت درج نشده است لکن با اضافه به «شما» که مقصود احرار است خصوص دانشمندان حر از آن استفاده مي شود .



    4-اضافه مباين به مباين مانند غلام زيد، مکر الليل، در اين نوع از اضافه خصوصيات مضافه اليه به مضاف سرايت نخواهد کرد لذا اگر زير آزاد و مسلمان بود لازم نيست که غلام او نيز آزاده يا مسلمان باشد اضافه «نساء» به«هن» از قبيل نوع دوم اضافه است و خصوصيات مضافه اليه به مضاف تسّري پيدا نمي کند.



    5-با توجه به مرجع ضمير «نسائهن» 31 نور آيا اضافه مختص به حرائر است يا اعم مي باشد؟


    بر فرض که بپذيريم که در تمام انواع اضافه خصوصيات مضاف اليه به مضاف هم سرايت مي کند در آيه شريفه«هن» به مومنات باز مي گردد و مراد از آن خصوص «حرائر» نيست مطلق مومنات است ولو کنيز باشد.


    6-آيا جواز ابداء زينت براي «ما ملکت ايمانهن» موجب مي شود که مراد از نسائهن نساءوائر مي باشد.


    «هن» رد ما ملکت ايمانهن نيز خصوص حرائر نيست هر چند تنها حرائر هستند که مالک مي شوند ولي حريت و مالکيت از ما ملکت استفاده مي شود نه از هن . به بياني ديگر هن در تمام فقرات آيه شريفه به يک معني بکار رفته است و آن هم يعني(مومنات) يعني اگر بعلوتهن را استثناء کنيم در مورد زناني صحبت کرده ايم که شوهر دارند و اگر آبائهن را استثناء کنيم زناني مورد نظر ما بوده که پدر دارند ولي در عين حال «هن» در هر قطعه اي از آيه يک معناي خاصي ندارد بلکه در تمام قطعات آيه به معناي مطلق مومنات بکار رفته است و به کمک دال ديگري شوهر داشتن يا پدر داشتن يا کنيز داشتن از آيه استفاده مي شود آيه شريفه مي فرمايد: به مومنات بگو ابداء زينت نکنند براي شوهران (يعني اگر شوهر داشته باشند) يا پدران(اگر پدر داشته باشند) يا پدر شوهران(اگر پدر شوهر داشته باشند) و ...يا کنيزشان (اگر کنيز داشته باشند) خلاصه: هن در تمام قطعات آيه به معناي مومنات است و از کلمه اي که به آن اضافه مي شود معناي خاص فهميده مي شود.


    7-اگر مورد (آيه 31نور) اعم از وائر دلهاء است پس چرا وظيفه اماء را بيان نکرده است که مي توانند به موال يخود زينت هايشان را نشان بدهند؟


    جواب نقضي: در آيه شريفه همه محارم ذکر نشده است و لذا اسمي از عمو، دائي و داماد برده نشده است جواب حلي: ممکن است از باب وضوح مطلب بيان نشده باشد يا به ذکر (بعولتهن) اکتفاء شده باشد چون اگر شوهر که مالک انتقاع از همسر است بتواند به او نگاه کند و به زن لازم نباشد که زينت هايش رابپوشاند به طريق اولي لازم نيست کنيز و را از مولايش که مالک عين و منفعت اوست بپوشاند.


    8-به نظر استاد آيا عطف ماملکت ايمانهن بر نسائهن(31نور)دليل اختصاص نسائهن به حرائر است؟


    عطف بر چند نوع است گاهي مباين به مباين عطف مي شود . مثلاً مي گوييم حيات انسانها و حيوانات و گياهان به آب هم وابسته است) و گاهي يکي از عاملين من وجه به ديگري عطف مي شود مانند اکرم العلماءوالها شميين و گاهي پس چون عطف، منحصر به عطف مباين به مباين نيست لذا ذکر ما ملکت ايمانهن دليل آن نيست که نسائهن فقط حرائر باشند بلکه مي توانند نساء مومنات باشند که نسبتش با ما ملکت ايمانهن اماء عموم و خصوص من وجه است.


    9-استاد مدظله چگونه اضافه نسائهن را انحلال مي داند؟


    اين که مرحوم خويي مي فرمايند: نسائهن انحلالي نيست بسيار مستبعد است چون مرجع ضمير«هن» مومنات است که به اين تکليف مکلفند فرد فرد مومنات مکلفند که ابداء زينت نکنند همه مستثني ها و مضافه اليه آنها «هن» همه انحلالي است، حتي خود نساء در نسائهن انحلالي است فقط ضمير هو در خصوص نسائهن انحلال نباخر بسيار مستبعد است. والسلام


  •   خودآزمایی
  • 1 - قائلين به اطلاق معناي نساء و اقوال ايشان را ذکر فرمائيد.
    2 - ادله حصاص در تخصيص نساء را ذکر فرمائيد.
    3 - مناقشه استاد بر ادله حصاص را ذکر نمائيد.
    4 - تقيرب استاد در اضافه مياين و عام و خاص را ذکر فرمائيد.
    5 - با اينکه فقط حرائر مالک مي شوند چرا ما ملکت ايمانهن اشاره به حرائر نيست.
    6 - بيان استاد را در عدم ذکر وظيفه اماء در آيه را ذکر فرمائيد.
    7 - بيان آقاي خويي در معناي نسائهن را شرح دهيد.
    8 - ايرادات استاد بر آقاي خويي را ذکر نمائيد.
    9 - نظر استاد در نکته اضافه نساء به هن را تقرير فرمائيد.
    10 - مناقشه استاد در اراده ارحام از نساء را ذکر نمائيد.
    11 - تقريب استاد در اراده ارحام از نساء را ذکر فرمائيد. ((والسلام))