• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 25
    مسأله 13 : «لو نوى الصوم ليلاً ثم نوى الافطار، ثم بدا له الصوم قبل الزوال فنوى و صام قبل ان يأتى بمفطر صح على الاقوى الا ان يفسد صومه برياء و نحوه، فانه لا يجزيه لو اراد التجديد قبل الزوال على الاحوط»بعد از اينكه پايان وقت نيت در صوم مشخص شد كه اگر صوم واجب معين است، پايان وقتش اول طلوع فجر است و اگر ضرورتى پيش آمد نظير جهل يا نسيان، پايان وقت صوم واجب معين در حال اضطرار تا زوال شمس است، از دايره نصف النهار؛ يعنى اول ظهر در واجب غير معين آخر وقت نيت صوم، اختياراً و اضطراراً تا ظهر است، يعنى تا اول طلوع فجر نيست بلكه اختياراً هم مى‏تواند تا اول ظهر نيت نكند، در اول ظهر نيت كند، در صوم مندوب اختياراً تا پايان روز فرصت هست. اينها پايان وقت نيت بود. دو مطلب در كنار اين مطرح است و آن اين است كه صوم يك عنوان قصدى است و صوم يك امر عبادى است. اگر در ظرف نيت به يكى از اين دو امر آسيبى رسيد، آيا آن روزه درست است يا درست نيست؟ يعنى اگر به قصد صوم آسيب رسيد، يا به قصد قربت، آسيب وارد شد، روزه درست است يا درست نيست؟ و بحث هم در وقت نيّت است، نه قبل از نيت. در باره واجب معين خواه ماه مبارك رمضان، خواه غير ماه مبارك رمضان‏باشد، چون آخر وقت اختياريش اول طلوع فجراست، اگر بعد از طلوع فجر كه ديگر وقت نيت تمام شده عمداً به قصد عنوان يا به قصد قربت آسيبى برساند، اين روزه باطل مى‏شود و به هيچ وجه قابل ترميم نيست. يعنى اگر ديگر قصد روزه نكند، يا همين روزه را رياء انجام بدهد، اين روزه باطل خواهد شد، و قابل ترميم نيست. درباره اينكه قربتش بهم بخورد، سخنى در او نيست، آن روشن است، و اگر قصد عنوان بهم بخورد، آنرا در مسأله بيست و دو مطرح مى‏كنند، كه نيت قطع يا نيت قاطع مضر به حال صوم است، آن بعداً خواهد آمد. و اما اگر در واجب غير معين يا مندوب كه تا پايان روز فرصت هست، (آنجائى كه جا براى تجديد نيت هست) اگر به يكى از دو امر آسيبى برسد، (يعنى به قصد عنوان آسيب برسد)، يا به قصد قربت آسيب برسد، آيا اين روزه باطل مى‏شود و به هيچ وجه قابل ترميم نيست يا نه؟ در اينجا دو مطلب است كه آن بزرگان خلط نكردند، ولى چون پيوسته است، تا حدودى ملازم هم هست، اين دو مطلب را كنار هم ذكر كرده‏اند.مطلب اول اين است كه آيا نيت قطع و نيت قاطع مطلقا ضرر دارد، حتى در واجب غير معين، يا نه نيت قطع و نيت قاطع فقط در واجب معين ضرر دارد و در واجب غير معين ضرر ندارد.
    اين يك مطلب. مطلب ديگر اين است كه اينكه در واجب غير معين گفته شد وقت نيت اختياراً تا زوال شمس است، آيا حالتهاى گوناگون هم يكسان است يا نه؟ يك وقت است كه كسى غافل بود، نمى‏دانست كه فردا روزه مى‏گيرد يا نه؟ اصلاً به فكر روزه نبود، بعد در اثناء روز متوجه شد كه مى‏خواهد روزه بگيرد، يا قصد كرد كه روزه بگيرد، قبلاً غافل بود و الآن نيت صوم مى‏كند. يك وقت است كه نه قبلاً غافل نبود، متوجه بود و بناى او بر افطار بود، قصد داشت روزه نگيرد. بعد قبل از ظهر تصميمش عوض شد كه روزه بگيرد، اين دو فرع را قبلاً ذكر كرد، حالت سوم كه فرع سوم است اين است كه : در همين واجب غير معين، قبلاً قصد روزه داشت، بعد منصرف شد، قصد افطار كرد، بدون اينكه مفطرى انجام بدهد، دوباره تصميمش عوض شد، مى‏خواهد روزه بگيرد، آيا اين ضرر دارد، يا ضرر ندارد؟ يعنى حال غفلت يا ترديد و عدم القصد را قبلاً ذكر كرده‏اند، يك وقت است انسان غافل است، انسان غافل نه عزم بر وفاق دارد، نه عزم بر خلاف دارد، چون عزم و تصميم متفرع بر التفات است، يك وقت است غافل است در ذهنش اصلاً نيست كه فردا روزه بگيرد يا نه، يك وقت در ذهنش هست كه فردا روزه بگيرد يا نه و مردد بود، چون ترديد فرع بر التفات است، يك وقت است كه نه، در عين حال كه ملتفت است، مردد نيست، قصد روزه ندارد، اين سه حالت، پس غفلت، ترديد عدم القصد الى القصد الصوم، اين سه حالت حكمش قبلاً مشخص شد. يعنى در واجب غير معين كه وقت نيت اختياراً تا ظهر ادامه دارد. براى كسى كه قبلاً غافل بود يا مردد بود، يا قصد روزه نداشت، قصد داشت افطار بكند، بعد وسطهاى روز قصد كرد كه روزه بگيرد، اگر نيت كرد ، روزه او درست است. اما يك وضع چهارمى هم هست و آن اين است كه قبلاً ملتفت بود، وغزمش بر اين بود كه فردا روزه بگيرد، و با همين نيت صبح كرد، و اوائل روز پشيمان شد و قصدش را برگرداند كه من مى‏خواهم افطار بكنم. قصد كرد كه افطار كند، چنين كسى مى‏تواند دوباره نيت صوم بكند يا نه؟ اين مسأله كه بحث محورى همين فرع است، با آن مسأله بيست و دو كه در آينده به خواست خدا خواهد آمد يك شباهتى دارد. و آن مسأله اين است كه نيت قطع ضرر دارد، يا ضرر ندارد؟ نيت قاطع ضرر دارد يا ضرر ندارد؟ نيت قطع يا نيت قاطع فرع نيت صوم است، اگر كسى قصد روزه كرده است بعد نيت كرد كه مفطرى را به عمل بياورد، اينجا صادق است كه آن نيت قطع يا نيت قاطع دارد، حالا بحث مى‏شود كه آيا اين نيت ضرر دارد، يا ضرر ندارد؟ پس موضوع بحث دو چيز است ولى بى‏ارتباط به هم نيست. آنچه كه فعلاً محل بحث است اين است كه: اينكه شارع فرمود، در واجب‏
    غير معين، اختياراً مى‏توان تا ظهر نيت را تأخير انداخت، اين همه حالتهاى چهارگانه را مى‏گيرد، يا سه حالت را مى‏گيرد، حالت چهارم را نمى‏گيرد؟ يك وقت است كه كسى اصلاً غافل است، در حال غفلت نه عزم بر وفاق دارد، نه عزم بر خلاف دارد، نه شك و ترديد، چون همه اين حالتها فرع بر التفات است. اگر كسى غافل بود هيچ يك از اين حالات را ندارد، عند الغفلة يا نه ملتفت هست، غافل نيست، ولى مردد است، نمى‏داند فردا روزه بگيرد يا نه، اين دو، يك وقت است نه ملتفت هست، مردد هم نيست، نمى‏خواهد روزه بگيرد، اين سه. اين سه حالت را يقيناً اطلاقات آن نصوص گذشته مى‏گيرد، كه از امام (عليه السلام) سؤال مى‏كنند، كسى است قصد روزه نداشت حالا مى‏خواهد قضاى ماه مبارك رمضان را بجا بياورد، ارتفع النهار، مى‏تواند يا نه؟ فرمود: تا زوال شمس مى‏تواند. پس اين سه حالت را مى‏گيرد. (س: ...) (پاسخ استاد:)اين يكى از حالتهاى سه گانه قبلى است، كسى كه غفلت ندارد، ملفت است يا غافل است كه هيچ، يا غافل نيست، ملتفت است، يا مردد است، يا عزم بر خلاف دارد، يعنى از همان اول قصد دارد افطار كند. اين سه حالت، اين سه حالت را قبلاً اشاره كردند كه اطلاقات نصوص مى‏گيرد. اما حالت چهارم اين است كه ملتفت هست و قصد روزه كرده است، روز كه بر آمد، قصد افطار كرده است، حالا بعد از قصد افطار بدون انجام مفطر دوباره مى‏خواهد قصد روزه كند مى‏تواند يا نه؟ چون بى ارتباط با آن مسأله بيست و دو كه در آينده خواهد آمد، نيست، گاهى ادله كنار هم ياد مى‏شود، ولى موضوع بحث كاملاً جدا است. حكمش و دليلش بى ارتباط نيست، ولى موضوع كاملاً از هم گسيخته و منقطع است. دو موضوع و دو فرع جدا است، منتهى تلازم در دليل است، تلازم در حكم هست و مانند آن. (س:...) (پاسخ استاد:) فعلاً بحث در واجب غير معين است، چون واجب معين ثابت شد كه وقت اختياريش تا طلوع فجر است، وقت اضطراريش كه جهل و نسيان است كه هيچ كدام از اينها را در مجموعه خود ندارد. چون در واجب معين اگر اختياراً تا اول طلوع فجر نيت كرد، ديگر نمى‏تواند نيت كند. خوب، خواه آن واجب معين ماه مبارك رمضان باشد، يا نذر معين، يا مانند آن. اين تحرير مسأله كه با آن مسأله آينده فرق دارد. (س:...) (پاسخ استاد:) جدائيش اين است كه: آنچه كه فعلاً محل بحث است اين است كه، اينكه واجب غير معين اختياراً تا اول ظهر فرصت هست همه اين چهار حالتها را يكسان مى‏گيرد، يا سه حالت را مى‏گيرد، اين حالت چهارم را نمى‏گيرد. آنچه كه بحث محورى اين مسأله است اين است. اما آنچه كه در مسأله بيست ودو به خواست خدا خواهد آمد اين است كه روزه‏اى كه امر عبادى‏
    است و امر قصدى است محقق شده است، همانطورى كه مفطرات اين روزه را باطل مى‏كند، آيا نيت قطع يا نيت قاطع هم اين را باطل مى‏كند يا نه؟ اينها كاملاً از هم جدا و منقطع هستند منتهى بى ارتباط نيستند در حكم، در استدلال و مانند آن. (س:...) (پاسخ استاد:) آنجا در همان مسأله حكم را جدا كرده‏اند، در مسأله بيست و دو، دو فرع ذكر كردند، گفتند در واجب معين نيت قطع و قاطع هر دو ضرر دارد، درباره واجب غير معين نيت قطع يا قاطع ضرر ندارد. خود مسأله 22 دو فرع دارد، آنچه كه به ما مربوط است، واجب غير معين است و گرنه در واجب معين نه اينجا محل بحث است، نه آنجا محل ترديد، اينجا كه خارج است براى اينكه واجب معين پايان وقت اختياريش طلوع فجر است. در آنجا هم عند الكل نيت قطع يا نيت قاطع ضرر دارد، مسأله 22 دو فرع دارد، يكى صدرش است كه مال واجب معين است، يكى ذيل آن است كه مال واجب غير معين است، در واجب غير معين گفته‏اند نيت قطع و قاطع ضرر ندارد تا ظهر، و گرنه بعد از ظهر نيت قطع و قاطع در واجب غير معين مثل واجب معين خواهد بود، و اينجا هم بحث در اين است كه اينكه فرمودند در واجب غير معين اختياراً تا اول ظهر فرصت نيت هست، همه حالتهاى چهارگانه را مى‏گيرد، يا سه حالت را مى‏گيرد، ديگر حالت چهارم را نمى‏گيرد؟ (س:...) (پاسخ استاد:) افطار يعنى انجام مفطر يا نه جامع بين قطع و قاطع(س:...) (پاسخ استاد:) جامع بين قطع و قاطع مثل اين است كه سؤال بكنيد چه فرق است بين شخص و كل انسان، زيد و انسان. اين سؤال تام نيست، نبايد سؤال بكنيد: چه فرق است بين انسان و زيد، بايد سؤال بكنيد كه چه فرق است بين زيد و عمرو، براى اينكه انسان زيد را هم مى‏گيرد. اگر "نية الافطار" است، "الافطار يحصل تارة بنية القطع و اخرى بنية القاطع"، آنگاه ميزى نيست تا اينكه انسان مائز را ذكر كند. اما اگر خواست مائز را ذكر كند، بگويد كه چه فرق است بين نيت قطع و نيت قاطع يا نيت قطع يا نيت افطار به انجام احد المفطرات غير از نيت.اينها تصوير سيماى بحث است، كه تازه در مقام اول است كه قصد عنوان آسيب مى‏بيند، حالا مقام ثانى كه قصد قربت آسيب مى‏بيند على حده است.در اين مقام گاهى مى‏بينيد مرحوم آقاى حكيم و مانند آن اين راه را طى كرده‏اند كه اگر ما گفتيم صوم عزم بر ترك مستمر است، البته اين تحليل در فرمايشات اين بزرگان نيست. اين قسمت مهمش در حج است. اگر ما گفتيم صوم، در نيت صوم، همان عزم بر ترك مستمر است نظير حج، خوب نيت قطع و مانند آن آسيبى نمى‏رساند، اگر چيزى كه مفسد حج است، انسان در حال احرام حج يا احرام عمره همان را قصد كرده است، خوب احرامش آسيب نمى‏بيند، با
    اينكه آن شى‏ء مفسد حج است. نيت مفسد كرده است، در حال احرام حج يا در حال احرام عمره، آسيب نمى‏بيند، چرا؟ چون آنچه در حج معتبر است عزم بر ترك مستمر است، نبايد آن شى‏ء را انجام بدهد. ولى در مسأله صوم آنچه كه معتبر است، عزم مستمر است. خود اين عزم بايد مستمر باشد. اگر نيت قطع كرد، اين عزم آسيب مى‏بيند. چون اين عزم آسيب مى‏بيند، بنابراين آن صوم ديگر صحيح نيست. باز در همين جا هم در فرمايشان مرحوم آقاى حكيم يك خلطى بين قصد عنوان و قصد قربت هست يعنى ايشان از دو ناحيه مبتلا به خلط شده‏اند، يكى اينكه اصلاً اين مسأله جايش اينجا نيست. ديگر اينكه بحث در قصد عنوان است، نه در قصد قربت. چون بحث در قصد قربت مقام ثانى بحث است. يك وقت است، انسان مى‏گويد به اينكه، در طليعه صوم كه انسان قصد قربت بكند كافى است، ولو وسطها آسيب ببينيد. يك وقت است كه نه، در صوم معتبر است كه اين قصد عنوان مستمر باشد، چون اين قصد عنوان بايد مستمر باشد، اگر وسطها آسيب ببيند، اين روزه مى‏شود باطل. و هكذا در مسأله قصد قربت كه آيا در طليعه امر بايد قصد قربت بكند، يعنى قصد بكند "قربة الى اللّه" كه اين كار را تا پايان روز انجام مى‏دهد، يا نه، اين قصد تقربش هم تا پايان روز بايد ادامه داشته باشد؟ اگر ما گفتيم در صوم همين مقدار معتبر است كه در طليعه صوم قصد بشود، يعنى عزم بر ترك مستمر است، نه العزم المستمر، اگر گفتيم اينچنين است، اگر وسطها نيتش را برگرداند، قصد افطار كرد، آسيب نمى‏رساند. لكن اگر اين سخن را گفتيم، اين را بايد در مسأله بيست و دو بيان كنيم كه آنجا نيت قطع و قاطع ضرر دارد، يا ضرر ندارد؟ اين در خصوص مسأله ما. و اگر گفتيم نه در صوم عزم بر ترك مستمر معتبر است، نه العزم المستمر، خوب پس نيت افطار، نيت قطع، بدائى كه براى او پيدا شد در وسط روز، اينها ضرر ندارد. پس اگر عزم مستمر لازم بود، اينجا آسيب مى‏بيند، اما "العزم على الترك المستمر" بود، اينجا آسيب نمى‏بيند، اين سخن، سخن تحقيقى است، خوب است، ولى مربوط به مسأله بيست و دو است، كه اينجا جاى آن نيست. تمام محور بحث اين است كه اين نصوصى كه تعبداً فرمود وقت اختيارى واجب غير معين تا ظهر است، اين حالت چهارم را هم مى‏گيرد يا نمى‏گيرد؟ صاحب مدارك و ديگران احتمال داده‏اند كه نگيرد، و بعضى از بزرگان، ظاهرا مرحوم آقا سيد عبدالهادى است، (رضوان الله عليه) ايشان هم احتمال صاحب مدارك را ظاهرا تقويت مى‏كنند. ولى حق آن است كه اين حالت چهارم را هم مثل حالتهاى قبل مى‏گيرد، براى اينكه اين كسى كه از امام (سلام الله عليه) سؤال مى‏كند، مى‏پرسد كه يك كسى است كه ارتفع‏
    النهار، روز برآمد حالاقصد كرد كه قضاى ماه مبارك رمضانش را انجام بدهد. حضرت هم تفصيل نداد كه آيا قبلا قصد داشت بعد قصد افطار كرد يا نه؟ فرمود: بله مى‏تواند، «ا ليس هو بالخيار بينه و بين الزوال؟» فرمود تا ظهر آدم بالاخره اخيتار دارد. اين نصوصى كه مى‏فرمايد انسان تا ظهر مى‏تواند روزه واجب غير معين را بگيرد به عنوان قضا، يا كفاره يا بدل هدى، يا روزه اجاره‏اى و مانند آن، تا ظهر اختيار دارد، تمام حالتهاى چهارگانه را مى‏گيرد. پس اگر كسى قبلا نيت روزه داشت، بعد منصرف شد، قصد افطار كرد ولى مفطرى بجا نياورد، اين الان مى‏شود غير صائم، وقتى غير صائم شد، مشمول همان نصوصى است كه غير صائم اگر قبل از زوال قصد روزه كرد، درست است يا نه؟ فرمود: درست است. (س:...) (پاسخ استاد:) قبلا قصد روزه نداشت نه اسبق، الان كسى كه افطار كرده است، الان صائم نيست، ثم بداله، سابق است، اين كار به سابق دارد نه كار به اسبق. اين «بداله» يك سابق را نشان مى‏دهد، از اسبق كه سخن نمى‏گويد، قبلا چه بوده است؟ ممكن است قبلا غفلت بود، ممكن است قبلا ترديد بود، ممكن است قبلا عدم القصد بود، ممكن است قصد العدم بود. (س:...) (پاسخ استاد:) اگر قصد الصوم بود بداء است ، يعنى قبلا قصد داشت كه روزه نگيرد، «بداله ان يصوم» (س:...) (پاسخ استاد:) حالا كه قصد افطار كرد، بعد از قصد افطار «بداله ان يصوم» اين بداء مسبوق به اين قصد افطار است، اسبق خود را كه نشان نمى‏دهد. هميشه براى اينها ظهور بعد از كتمان است، يعنى قبلا قصد نداشت روزه بگيرد، الان قصد دارد روزه بگيرد. حالا يا به عنوان اينكه مردد شد كه روزه‏اش را ادامه بدهد يا نه، يا به عنوان اينكه قصد كرد افطار انجام بدهد، حالتى كه ترديد داشت يا حالت قصد افطار داشت، دوباره كه خواست قصد روزه بكند، مى‏گويند «بداله ان يصوم» هميشه اين بداء سابق را نشان مى‏دهد، از اسبق كه سخن بميان نمى‏آورد. (س:...) (پاسخ استاد:) اگر كسى قصد روزه داشت بعد قصد افطار كرد، بعد مى‏گويند دوباره برگشت. «بداله» همين است، همين دوباره است . مى‏گويند دوباره برگشت يا منصرف شد، اينكه مى‏گويند منصرف شد از سابق سخن مى‏گويد نه از اسبق. اسبق گاهى غفلت است، گاهى قصد خلاف است، گاهى قصد وفاق، هرچه بود الان كه قصد كرد افطار كند، دوباره كه قصد روزه كرده است، مى‏گويند «بداله ان يصوم» (س:...) (پاسخ استاد:) حالا باطلش مى‏شود مقام ثانى، كه مربوط به ريا است، اين ابطال نكرده است هنوز. چون روزه از نظر مفطرات با آن امور افطار مى‏شود، فقط از جهت نيت است كه فرمود عمدا تا اول ظهر شما وقت داريد، پس باطل نشده است. براى اينكه اگر كسى‏
    عالما عامدا مى‏گويد من از اول ظهر قصد روزه مى‏كنم بداله نيست، يك كسى است مى‏خواهد قضاى رمضان بجا بياورد، مى‏گويد الان كار دارم قصد روزه را نمى‏خواهم بكنم، هنوز كه فرصت هست باز هم درست است. پس در فضائى كه قصد روزه تا ظهر ممتد است، اگر كسى قصد نكرد، يا غافل بود يا قصد خلاف كرد دوباره بهم زد، دوباره مى‏تواند روزه بگيرد، تازه وقتى كه قصد افطار كرد مى‏شود يك آدم غير صائم، او كه عمدا مى‏توانست تا ظهر نيت نكند عالما عامدا مى‏توانست تا ظهر نيت نكند، مثل كسى كه نماز ظهر و عصر چون وقتش وسعت دارد تا نزديكيهاى مغرب، عالما عامدا نماز نمى‏خواند، خوب بعد دوباره مى‏خواند، درست است ديگر. اصلا وقت نيت در واجب غير معين وسيع است، اين يك واجب موسع است، همانطورى كه گاهى بدنه عمل واجب موسع است، گاهى روح عمل هم واجب موسع است. از اول طلوع فجر اين شخص مى‏تواند نيت قضا، كفاره، بدل هدى و مانند آن بكند تا اول زوال شمس. عالما عامدا نيت را تأخير مى‏اندازد درست است. اگر نيت واجب موسع است در واجب غير معين و انسان عالما عامدا مى‏تواند تا اول ظهر نيت نكند، پس اين حالات متخلله وسط يكسان است، پس تمام اين حالتهاى چهارگانه مى‏شود يكى. و اين خلاصه بحث در مقام اول است. مرحوم آقاى خوى اصرار دارند به اينكه اين مسأله، از مسأله 22 جدا است، حق با ايشان است، ولى مسأله 22 را كه ملاحظه مى‏فرمائيد، مرحوم سيد مى‏فرمايند نيت قطع و قاطع در واجب معين ضرر دارد. در واجب غير معين ضرر ندارد، ايشان به همين استدلال مى‏كند، مى‏فرمايد چون در واجب غير معين اختيارا شخص مى‏تواند تا ظهر نيت كند، پس نيت قطع يا قاطع در واجب غير معين ضرر ندارد. گرچه موضوعها دو تا است، ولى حكمها، دليلها همتاى هم است، شما وقتى به ذيل مسأله 22 مراجعه مى‏فرمائيد (مسأله 22 دو فرع دارد، يكى مربوط به واجب معين است، يكى واجب غير معين) مسأله 22 اين است «لو نرى القطع او القاطع فى الصوم الواجب المعين بطل صومه» در ذيلش دارد «و اما فى غيرالواجب المعين فيصح لو رجع قبل الزوال» كسى قصد قضا كرده است، نيت قضاى ماه مبارك رمضان كرده است، وسطهاى روز پيشمان شده، گفته من روزه‏ام را امروز افطار مى‏كنم، بعد چيزى هم نخورده، مفطرى هم انجام نداده است، نزديك ظهر دوباره «بدا له ان يصوم» خوب اينجا صحيح است اينجا نيت قطع يا قاطع هيچ كدام ضرر ندارد. مرحوم آقاى خويى ذيل مسأله 22 را كه مربوط به واجب غير معين است به همين امتداد اختيارى وقت نيت واجب غير معين استدلال كرده‏اند و درست هم هست، ديگران هم‏
    استدلال كرده‏اند، غرض اين است كه اين دو مسأله اين چنين نيست كه ديگران خلط كرده باشند، بى‏ارتباط با هم هم نيست، البته موضوعها كاملا از هم جدا است، ولى دليلها شبيه هم است اين خلاصه كلام است در مقام اول بحث. اما مقام ثانى بحث آن است كه قصد قربت آسيب مى‏بيند، نه قصد عنوان. يك وقت است كسى در واجب غير معين قصد روزه ندارد، يك وقت است نه، قصد روزه دارد، ولى قصد قربت ندارد، اين رياءً اين كار را مى‏كند. نه اينكه قصد قربت نكرده باشد، چون اگر قصد قربت نكرده باشد، شايد داخل باشد، اين فرع را آقايان متعرض نيستند، اگر كسى قصد روزه كرده است و نمى‏دانست روزه امر عبادى است، خيال مى‏كرده روزه گرفتن هم نظير اداة دين يك واجب توصلى است كه قصد عنوان كافى است، قصد قربت اصلا نكرده است، بعد اثناء روز فهميد كه روزه جزء عبادات است، نظير دين و امثال ذلك نيست كه واجب توصلى باشد، خوب قصد قربت كرد باز هم صحيح است، چرا؟ براى اينكه اين قصد عنوان، قصد روزه، سودى ندارد، نه اينكه ضررى دارد، كسى قصد كرده روزه بگيرد در واجب غير معين و حالا غافل بود از اينكه قصد قربت كند، بر اثر غفلت قصد قربت نكرده است، خوب اين قصد عنوانش لغو است، مثل اين است كه قصد روزه نكرده است، از ساعت ده به بعد، يا يازده به بعد قصد مى‏كند روزه را قربة الى الله، خوب درست است. ولى يك وقت است كه نه، قصد رياء مى‏كند. رياء يعنى چه؟ يعنى براى خدا روزه نمى‏گيرد، يك. به ديگران نشان مى‏دهد كه من دارم براى خدا روزه مى‏گيرم، اين دو. اين مجموع مى‏شود ريا. سمعه هم همينطور است، سمعه اين است كه مى‏خواهد به سمع و گوش ديگران برساند كه من دارم براى خدا كار مى‏كنم، كه اسماع مى‏كند در برابر ارائه، يكى رؤيت است و ديگرى سمعه است. يكى اسماع است و ديگرى ارائه. اين دو ركن ريا را تشكيل مى‏دهد. اين جزو محرمات است و جزء گناهان كبيره است. اگر اين وارد يك عمل شد، اين عمل را مبغوض مولى مى‏كند و مبعد مى‏كند، از صلاحيت الغاء مى‏كند و مانند آن، خوب چنين عملى كه مبعد است و موجب دخول الى النار است كه بالحوق نيت بعدى همين عمل مقرب نمى‏شود كه اگر كسى در وسط روز ريا كرد، اين ريا اين صوم را باطل كرده است، نه كار لغوى كرده باشد. آن كار لغو همان است كه اين آقايان تعرض نكرده‏اند و آن اين است كه قصد روزه كرده است ولى قصد قربت نكرده است، حالا يا غفلة يا جهلا يا نسيانا قصد قربت نكرده است. اين كار او لغو است، خيال كرد روزه واجب توصلى است، اين كار او لغو است، اما حرام نيست. بعد به او فهماندند كه روزه قصد قربت لازم دارد، نزديكهاى ظهر،
    قصدى را كه كرده بود، با قربت آمخيته و قصد كرد، خوب صحيح است، نصوصواجب غير معين اين را شامل مى‏شود، ولى يك وقت است قصد كرد روزه بگيرد، و اين روزه را با ريا ابطال كرد، يعنى اين عمل محرّم، و مبعّد شده است . نصوصى كه مى‏گويد غير صائم اگر تا ظهر نيت كرد به منزله صائم مى‏شود، هرگز درصدد بيان اين نيست كه عاصى به منزله مطيع مى‏شود، رياكار به منزله انسان مخلص مى‏شود، روايت كه نمى‏خواهد اين را تنزيل كند. روايت مى‏خواهد تنزيل كند، اگر كسى روزه نداشت و قصد روزه كرد، غير صائم به منزله صائم است، نمى‏گويد اگر كسى معصيت كرد كار حرام انجام داد، ما اين حرام را به منزله عبادت قرار مى‏دهيم اين كار را كه نمى‏خواهد بگويد. البته اين به همان انصراف دليل است كه مى‏گوئيم دليل از آن منصرف است. لذا مرحوم سيد و نوع بزرگان تعبير به احوط كرده‏اند، گرچه سيدنا الاستاد امام (رضوان الله عليه) تعبير به اقوى دارد، ولى اينها نوعا به احوط تعبير كرده‏اند، سرش آن است كه به انصراف وابسته است، سرّش اين است كه دليلى كه مى‏گويد تا ظهر فرصت است، معنايش اين است كه اگر كسى صائم نبود، از اين به بعد قصد روزه كرد كل آن را شارع به عنوان صوم مى‏پذيرد. اما معنايش اين نيست اگر كسى در صدد عصيان و طغيان بود، بعد قصد قربت كرد، اين قصد قربت مى‏آيد آن حرام او را هم عبادت مى‏كند، درصدد اين بيان كه نيست. (س:...) (پاسخ استاد:) اگر قائل به اتحادى شديم كه سخنى است ناصواب، هيج فرقى ندارد، هر دو باطل است. ولى قائل به اتحاد نيستيم . (س:...) (پاسخ استاد:) اين نيت است خود نيت روح عمل است، آنجا هم مثال بزنيد كه با ممثل يكى باشد، مثل اينكه در نماز قصد ريا كرده است، يك ركعت را ريا خوانده، بعدا دوباره مى‏خواهد برگرداند. (س:...) (پاسخ استاد:) نه شى‏ء مبعد نمى‏تواند مقرب باشد، همان شى‏ء، اما يك شى‏ء، الف مبعد است، باء مقرب است، اينها ارتباطى با هم ندارند. آنها هم كه قائل هستند به بطلان صلاة در دار غصبى كه سخنى است ناصواب، آنها خيال مى‏كنند كه متحد است، و چون حق اين است كه متحد نيست، صلاة در دار غصبى در عين حال كه حرام است، صحيح است، مبعد مقرب نمى‏شود، درست است، اما آنجا مبعد چيز ديگر است، مقرب چيز ديگر است، نظير استماع غيبت در حال صلاة است. (س:...) (پاسخ استاد:) دو عمل است، آنجا كه حكم تعلق مى‏گيرد عنوان است و آنجا كه شخص دارد انجام مى‏دهد كه جاى تعلق حكم نيست، خارج هميشه ظرف سقوط تكليف است، يا بالعصيان، يا بالامتثال. عنوان است كه متعلق حكم است، حكم به عنوان متوجه مى‏شود. به هر تقدير اينجا يك عمل حرامى را آن نصوص‏
    نمى‏گويد با قصد قربت، همين حرام مى‏شود مقرب چون يك عمل واحد شخصى به تمام معنى است. (س:...) (پاسخ استاد:) آن مال توبه است توبه كه مى‏كند، اگر كفاره و اينها هم كه بايد بدهد، بدهد وگرنه آن معصيتش شست وشو مى‏شود، ولى قضا سرجايش محفوظ است. توبه كه قضا را اسقاط نمى‏كند، كفاره را اسقاط نمى‏كند، توبه آن جهنم را تخفيف مى‏دهد. اين شخص اگر توبه كرده است، باز قضا همچنان محفوظ و كفاره همچنان محفوظ. فرع بعدى آن است كه اينكه گفته شد وقت نيت، اين هم از جاهائى است كه انسجام در عروه محفوظ نيست، ببينيد اين مسأله جايش قبل بود و آن اين است كه اگر كسى در شب نيت كرد كه فردا روزه بگيرد، بعد از نيت خواه مفطرى را انجام بدهد يا ندهد، يكسان است. مسأله 14 اين است «اذا نوى الصوم ليلا لا يضره الاتيان بالمفطره بعده قبل الفجر مع بقاء العزم على الصوم» اين حرفها را مرحوم صاحب جواهر منظما در رديف اصل مسأله ذكر كرد و آن اين است كه وقت نيت در واجب معين همان اول طلوع فجر است. اما اول وقت مشخص نيست، يعنى انسان مى‏تواند سرشب نيت كند، وسط شب نيت كند كه فردا مى‏خواهد روزه بگيرد، حالا اگر شب نيت كرد كه فردا مى‏خواهد روزه بگيرد، اگر بعد از نيت و قبل از طلوع فجر مفطرى از مفطرات را انجام داد، غذائى را خورد، آبى را نوشيد، سرى را در آب فرو برد، ارتماس كند و مانند آن، به نيتش آسيب نمى‏رساند، چرا؟ براى اينكه اين نيت كرده است كه از صبح روزه بگيرد، شب را كه داخل در صوم نكرده است وگرنه مى‏شود تشريع و نيت باطل، اينكه قصد نكرد من از هم اكنون روزه بگيرم. اگر قصد كرد من از هم اكنون روزه بگيرم، اين نيت مشروع نيست چون مشرع است، مى‏شود بدعت. قصد كرده است كه اول طلوع صبح روزه بگيرد، ظرف منوى او اول طلوع فجر است، او اول طلوع به بعد هم كه مفطرى انجام نداد. اين وسطها اگر مفطرى را انجام داد، به نيت او آسيب نمى‏رساند، از آن طرف هم كه شارع فرمود «كلوا واشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض» 187 / بقره، پس فرصت براى اكل و شرب تا اول طلوع فجر هست. تنها چيزى كه به اين نيت آسيب مى‏رساند ترديد است، يا نيت قطع، خود قاطع اثر ندارد، چه رسد به نيت قاطع. اگر منصرف شد، پشيمان شد، قصد كرد كه فردا روزه نگيرد، اين نيت آسيب مى‏بيند، دوباره بايد نيت كند، بنابراين در شب اگر كسى نيت روزه فردا كرده است، مادامى كه اين نيت را آسيب نرساند با ترديد يا عزم بر خلاف، اين نيت همچنان به قوت خود باقى است، گرچه مفطرى از مفطرات را آورده باشد، اين حرف مال جائى است كه قبلا ايشان فرمود شب مى‏تواند نيت كند، نه اينكه بعد از گذشت چند فرع. والحمدلله‏
    رب العالمينپايان