• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 23
    بحث در انتهاى وقت نيت در واجب معين در حال اضطرار بود. چون در حال اختيار طليعه فجر صادق آخرين وقت نيت صوم است، اگر كسى در اثر اضطرار نيت نكرد، يا براى جهل به موضوع، يا براى نسيان موضوع، و در روز اگر جاهل بود عالم شد و اگر ناسى بود متذكر شد، آيا مى‏تواند نيت بكند و محسوب مى‏شود يا نه؟ تعبير به تجديد نيت خالى از تسامح نيست، در اينگونه از موارد جا براى تجديد نيت نيست، جا براى احداث نيّت است، چون كسى كه جاهل يا ناسى بود، قبلاً نيّت نكرده است. معروف بين فقها رضوان اللّه عليهم اين است كه اگر كسى در اثر جهل يا نسيان نيت نكرد و قبل از ظهر يادش آمد، در واجب معين اعم از ماه مبارك رمضان، يا نذر معين و مانند آن، اگر نيت كرد صحيح است، بلكه بايد نيت كند. سند فرمايش اينها احياناً غير از اجماع وجوهى بود كه در نوبت قبل بعرضتان رسيد و نوع آن وجوه را صاحب حدائق، بعد هم صاحب جواهر، اينها نقل كرده‏اند، هم آنها كه تفكر اصولى دارند و هم آنها كه تفكر اخبارى. قسم مهم نقدشان اين بود كه اين خبرى كه دارد، اعرابى آمده است و شهادت داده، اين خبر ثابت نشد و معتبر نيست. ولى شما وقتى به تذكره مرحوم علامه مراجعه بفرمائيد، مى‏بينيد مرحوم علامه در تذكره بدون اينكه مسئله را به شهرت يا اجماع يا اتفاق اصاحب استناد بدهد، همينكه مى‏گويد در ماه مبارك رمضان يا واجب معيّن ديگر كسى نتوانست نيت بكند و روز فهميد يا عالم شد، مى‏تواند نيت بكند،يا بايد نيت بكند و روزه او صحيح است، براى اينكه يك اعرابى آمده است. ايشان اصلاً مستقيماً به همين حديث استدلال مى‏كند، اينقدر اين روايت پيش مرحوم علامه معتبر هست كه مستقيماً به ضرس قاطع، اين بيان اعرابى را نقل مى‏كند. اشكالى كه در فرمايش صاحب حدائق هست، بعد به ديگران هم رسيد، كه اين ظاهرش آن است كه به خبر عدل واحد، ماه مبارك رمضان ثابت مى‏شود، رؤيت هلال ثابت مى‏شود، و اين برخلاف نصوص ديگر است؛ اين شكال قابل دفع است، براى اينكه اگر روايت مضمونش اين باشد كه هرگاه شاهد عادل، عادل واحد، شهادت داد براى رؤيت هلال، آن هلال ثابت مى‏شود، چنين چيزى مخالف با نصوص ديگر است، اما اگر يك قضيه شخصى باشد، يك فعل خارجى باشد كه دلالت بكند بر اينكه يك اعرابى شهادت داد، پيغمبر صل اللّه عليه وآله وسلم به استناد او حكم كرد، اين كه اطلاق ندارد، شايد اطمينانى همراه آن پيدا شده است، شايد قرائن و امارات ديگرى اين شهادت را همراهى مى‏كرد، چون فعل خارجى است و قضيه‏
    شخصى است، اطلاق ندارد نمى‏شود گفت به اينكه اين روايت دلالت مى‏كند بر اينكه به خبر عدل واحد مى‏شود در مسئله رؤيت هلال اعتماد كرد، در حاليكه نصوص ديگر منع مى‏كند، زيرا اين چون فعل خارجى است، اصولاً فعل اطلاق ندارد، و چون قضيه شخصى است، شايد با امارات و شواهد ديگر همراه بوده است. (س: ...) (پاسخ استاد:) (چون در مسئله خزيمة ابن ثابت، آنجا يك حكم فقهى بود كه وجود مبارك پيغمبر صل اللّه عليه واله وسلم درباره او اعطا كرد، اما اينجا اعرابى است و ظاهر اعرابى هم بر اساس اينكه گفته‏اند: «الاعراب كذا وكذا» قالب اينها شايد از مسائل با خبر نباشند، فضلاً از اينكه عالم و عادل باشند. اشكال اين آقايان اين است كه چطور به شهادت يك اعرابى پيغمبر حكم كرده است. پس معلوم مى‏شود مضمون اين خبر تام نيست. جوابش اين است كه چون يك فعل خارجى است و قضيه شخصى است، شايد اماراتى بر صدق، او را همراهى مى‏كرد، خود اين خبر دلالت ندارد بر اينكه مى‏شود به عدل واحد اعتماد كرد. در اين خبر دلالت دارد به اينكه حضرت حكم كرده است، اما اينكه قرائنى اين شخص را همراهى مى‏كرد يا نه كه معلوم نيست، اين فعل خارجى است و اطلاق ندارد). از طرف ديگر بعضى از نصوص كه قبلاً گذشت، شايد شامل مقام ما هم بشود. مقام ما محل بحث اينجا است كه كسى در اثر جهل به اينكه ماه مبارك رمضان است يا نسيان اينكه ماه مبارك رمضان است، يا واجب معيّن، نيت روزه نكرده است. قبل از ظهر اگر جاهل بود عالم شد، اگر ناسى بود متذكر شده، مى‏تواند نيت كند و روزه او صحيح است يا نه؟نصوصى كه در باب جهل و نسيان قبلاً گذشت اين بود كه اگر كسى در اثر جهل به موضوع يا نسيان به موضوع، نيت خلاف كرد، يعنى كسى نمى‏دانست فردا ماه مبارك رمضان است، به اين خيال كه آخر شعبان است، قصد ماه شعبان كرده است، يا يادش رفته فردا اول ماه مبارك رمضان است قصد روزه ديگر كرده است، روزه قضاى خود، يا پدر يا روزه اجاره‏اى، اگر كسى قصد خلاف كرد در اثر جهل يا نسيان، بعداً فهميد، مى‏تواند نيت را عوض بكند و كافى است. شايد بتوان از آن نصوص مقام خودمان را تثبيت كرد. چرا؟ براى اينكه گرچه در اين مقام كه محل بحث است، اصلاً نيت نبود، و در آنجا نيت بود، لكن آن نيت كه سودمند نيست، چون اگر كسى نيت غير ماه رمضان بكند، نيت غير صوم رمضان بكند، در ماه رمضان، اين نيت لغو است. و نه از خود رمضان واقع مى‏شود، براى اينكه نيت رمضان نكرد، نه از غير رمضان واقع مى‏شود، چون اين ظرف فقط ظرفيت براى صوم رمضان دارد. پس نيت صوم غير رمضان در رمضان لغو است، همينكه قبل از ظهر فهميد كه امروز ماه مبارك‏
    رمضان است، نيتش را اگر برگرداند، روزه او صحيح است. (س: ...) (پاسخ استاد:) اين نيت وقتى لغو باشد، بى اثر است. عمده در استشهاد دو جمله‏اى است كه در ذيل اين نصوص بعنوان تعليل آمده است، اگر چنانچه ما به اين تعليل، چه اينكه در همان مسئله هم اين آقايان عنايت كرده‏اند، اينجا عنايت مى‏شد، مسئله حل بود. در مسئله نيت خلاف آنچه كه نص وارد شده است، حال جهل بود، نه حال نسيان، نه اعم از جهل و نسيان. ولى تعدى كرده‏اند از جهل به نسيان، يعنى موضوع آن روايات اين بود كه، كسى در اثر جهل و ندانستن اينكه فردا ماه مبارك رمضان است، نيت غير رمضان كرده است، كسى در اثر اينكه خيال مى‏كرد فردا آخر شعبان است و ماه ديده نشد، در اثر جهل نيت غير رمضان كرده است، و بعد فهميد كه ماه ديده شد، در روايات هست كه اگر اين شخص نيت را برگرداند، چه اينكه بايد برگرداند، روزه او صحيح است. آنچه كه مورد نص است، جهل است، از جهل به نسيان تعدى كرده‏اند، با اينكه جهل و نسيان در بعضى از امور نظير مسئله صلاة در ثوب نجس كه نسياناً باشد باطل است، جهلاً باشد صحيح است، يك چنين فرقهائى دارند، اما در خصوص اين مسئله صوم و مانند آن تعدى كرده‏اند براى تعليلى كه در ذيل بعضى از آن نصوص است.مثلا در روايت چهار باب پنج اين بود، اين موثقه سماعه كه مرحوم كلينى رضوان اللّه عليه از "محمد ابن يحيى عن احمد ابن محمد عن عثمان ابن عيسى عن سماعه"، نقل مى‏كند مى‏گويد كه من گفتم به امام صادق سلام اللّه عليه، مردى بود كه روزى را روزه گرفت و نمى‏دانست كه او از ماه مبارك رمضان است، و يك عده‏اى شهادت دادند كه مثلا اين از ماه مبارك رمضان است بعضى از افراد گفتند كه به روزه او اعتناء نمى‏شود، و نظر ديگر اين است كه روزه او درست است، تكليف چيست؟ حضرت فرمود كه روزه او درست است، اگر اينگونه از روزه‏ها درست نباشد، مردم در زحمت مى‏افتند، بيان حضرت اين است، «فان كان من شهر رمضان، اجزء عنه بتفضل اللّه عزوجل و بما قد وسع على عباده ولولا ذلك لهلك الناس». اين دو تعبير كه در ذيل بعنوان علت ذكر شده است باعث شد كه فقها از مورد روايت كه جهل است به نسيان هم تعدى كرده‏اند. اگر اين ذيل روايت را ما تحليل بكنيم، مى‏بينيم آن تعليل شامل مقام ما هم مى‏شود. مقام ما اين است كه كسى در اثر جهل يا نسيان يادش رفته كه نيت بكند، چون نمى‏دانست فردا ماه مبارك رمضان است نيت روزه نكرد، يا چون يادش رفته كه فردا ماه مبارك است، نيت نكرده است. اگر نيت خلاف كه هيچ اثرى ندارد معفو است، عدم نيت هم معفو است، براى اينكه آن نيت خلاف كالعدم است، كسى در ماه مبارك رمضان نيت روزه غير رمضان بكند، اين نه از روزه‏
    رمضان واقع مى‏شود، براى اينكه نيت آن را نكرده است، نه روزه غير رمضان واقع مى‏شود، چون اين ظرف براى روزه رمضان صلاحيت دارد و لاغير. چون هيچ روزه‏اى نگرفته پس اين نيت لغو است، حالا اگر كسى نيت غير رمضان كرد در ماه مبارك رمضان، بعد فهميد، كافى است، حالا اگر كسى در اثر جهل يا نسيان نيت نكرده است، بعد فهميد، خوب نيت مى‏كند، بايد كافى باشد، چرا؟ براى اينكه تفضل الهى و توسعه الهى همه جا هست، در اينگونه از موارد. عمده آن ذيل است كه «لولا ذلك لهلك الناس» اين لولا ذلك لهلك الناس مگر در آنجا كفاره واجب است؟! جز قضا چيز ديگر نيست، اگر كسى در آخر شعبان روزه خورد، يعنى روزه نگرفت و غذا خورد، بر او كه واجب نبود روزه بگيرد. بعد از اينكه غذا خورد، صبحانه خورد، ساعت ده فهميد كه ديشب ماه ديده شده، خوب از آن به بعد تأدباً امساك مى‏كند، چيزى نمى‏خورد، ولى روزه كه نيست، فقط قضا بايد به جا بياورد. ولى حضرت استدلال مى‏كند، فرمود اگر اين كافى نباشد «لهلك الناس» اينجا كه كفاره نيست، تا بگوئيد دشوار است براى مردم، خوب حالا اگر يك روز قضا بگيرند، اين چه هلاكتى براى مردم هست؟! خوب در مقام ما هم همينطور است، كسى يادش رفته فردا ماه مبارك رمضان است، يا نمى‏دانست فردا ماه مبارك رمضان است، قصد روزه نكرد، حالا ساعت ده فهميد كه ماه ديده شد، قصد مى‏كند. «لولا ذلك لهلك الناس». اين لولا ذلك لهلك الناس اگر مربوط به كفاره و امثال ذلك باشد، بله، اما صرف يك قضاى محض است. پس اين عموم تعليل كه در آن باب بود شامل مقام مى‏شود، آن باب اين بود كه اگر كسى نيت خلاف كرد در اثر جهل يا نسيان، اگر روزه او صحيح نباشد، لهلك الناس.خوب اينجا هم بر اثر جهل يا نسيان اصلاً نيت روزه نكرده است، چون آنجا كه نيت روزه كرده است، كالعدم است، چون نيت روزه غير رمضان كرده است، آن هم كالعدم است، نه ثواب روزه رمضان دارد، نه ثواب روزه غير رمضان دارد. بنابراين هم آن نيت خلاف، لغو است، هم اين، لولا ذلك لهك الناس» عام و مطلق است، لذا اگر اصحاب از مجموع اين نصوص استفاده كرده‏اند كه روزه معين خواه ماه مبارك رمضان، خواه روز معين غير ماه مبارك رمضان، اگر كسى در اثر جهل يا در اثر نسيان يادش رفته كه نيت بكند، بعد قبل از ظهر فهميد روزه او صحيح است، ظاهراً حق با اين آقايان است و اشكالى هم در مسئله نيست. مقام ما هم مى‏شود كه اصلاً نيت نكرده است.مسئله بعدى آن است كه در صوم واجب غير معين تا قبل از ماه مبارك رمضان، تا قبل از ظهر مى‏تواند نيت كند، بعد از ظهر نمى‏تواند نيت كند، اين فرق بوسيله آن طايفه نصوص مشخص شده است‏
    هر جا نص آمده بين قبل از زوال و بعد از زوال فرق گذاشت، خوب انسان به همين تفصيل نظر مى‏دهد، و هر جا تفصيلى نيامد به اطلاق نظر مى‏دهد، چه اينكه در آن مسئله فرقى بين قبل از زوال و بعد از زوال نيست، اگر كسى يك لحظه قبل از غروب فهميد كه ماه ديشب ديده شد، خوب روزه او صحيح است. در خصوص آن مسئله نه يك لحظه، بلكه اصلاً نفهميد، باز روزه او صحيح است، يك تعبد خاص است، ولى در خصوص مقام، يك گوشه‏اش را مى‏شود گرفت، وقتى در آنجا كه حضرت دليل اقامه كردند، فرمودند اين به تفضل الهى است، به توسعه الهى است «لولا ذلك لهلك الناس» آنجا همه اينها را شامل مى‏شود، در هر مقطعى از مقاطع آن روز، شخص بفهمد كه ماه شب قبل ديده شد، روزه او بعنوان رمضان صحيح است، چه قبل از ظهر، چه بعد از ظهر، چه نزديك غروب. يا اصلاً نفهمد و بعدها بفهمد به اينكه ماه ديده شد، باز روزه او صحيح است، «لولا ذلك لهك الناس» اگر با اين وسعت تفضل و توسعه الهى در آنجا حاكم است، يك گوشه‏اش خوب شامل مقام ما هم خواهد بود، اين است له نوعاً از هيچ‏يك از فقهاى معروف، قول به خلاف نقل نشده است، شايد به همين وجوه استنباط شده است، آنكه صاحب مدارك فرمود به فحواى رواياتى كه درباره مسافر وارد شده است، كه اگر مسافر قبل از ظهر وارد بشود، چيزى نخورده است، حالا دارد نيت مى‏كند، روزه او صحيح است، مى‏خواهد به فحوى تمسك كند، گرچه نقد شده است به اينكه مسافر مكلّف نبود، اينجا شخص مكلّف هست، اما بالاخره نشان مى‏دهد آن اصل حاكم تفضل الهى است كه همه موارد را مى‏پذيرد، يك چنين چيزى هست، و امّا اگر به اين تعليل ذيل استدلال مى‏كردند، ظاهراً بهتر از آن فحوائى بود كه مرحوم صاحب مدارك به آن فحوى استدلال كرده‏است. (س: ...) (پاسخ استاد:) (تعليل نبايد خارج باشد، نه معلل، معلل يقيناً خارج است، چون اگر معلل داخل باشد كه همان بحث قبلى است). (س: ...) (پاسخ استاد:) اگر چنانچه تعليل نبود مى‏گفتيم در خلاف قاعده بر مورد نص اختصار مى‏شود، و اما تعليل مُعمّم است. فرمود : "لولا ذلك لهلك الناس" خوب اين "لولا ذلك لهلك الناس" در مقام ما هم هست. آنجا چه مشكلى دارد اگر به مردم بگويند آقا شما چون نمى‏دانستيد، حرام نكرديد، كفاره ندارد معصيت نكرديد، فقط قضا دارد، همانطورى كه در سفرهاى عاديّتان هست. هر روز مى‏توانيد سفر بكنيد، بعد قضا بجا بياوريد بدون حرمت و بدون كفاره، اينجا هم به شرح ايضا. اين همه مردم دارند مسافرت مى‏كنند بعد هم يك روز قضا بجا مى‏آورند، اين چه هلاكتى است؟ ولى آنجا فرمودند به اينكه يك وقت است مردم خودشان مسافرت مى‏كنند،
    براى خودشان تكليف ايجادمى‏كنند، كه امروز نمى‏گيرند، روز بعد مى‏گيرند، اين ماه نمى‏گيرند، ماه بعد مى‏گيرند. يك وقت است ما يك بار زائدى را بر دوش مردم تحميل مى‏كنيم، شارع بار زائدى را بر مردم تحميل نكرده است، كسى كه در اثر جهل يا نسيان نيت خلاف كرده است، شارع بارى بر او تحميل نكرده است، ما بگوئيم حتما اين روزه باطل است، بايد يك روز ديگر قضا بياوريد، به زحمت مى‏افتند، خوب همان تعليل شامل مقام ما هم مى‏شود، تعليل بايد شامل مقام ما بشود نه معلل، اگر معلل باشد كه خارج از بحث است، بنابراين از اينجا معلوم مى‏شود به اينكه حق با معروف است، حق با چيزى است كه معروف بين فقها رضوان الله عليهم است كه در ماه مبارك رمضان اگر كسى در اثر جهل، يا در اثر نسيانِ موضوع يادش رفت كه نيت كند و تا قبل از ظهر فهميد اگر نيت كند، چه اينكه بايد نيت كند، روزه او صحيح است و محذورى ندارد. اما حالا فرق بين قبل از ظهر و بعد از ظهر بوسيله همين نصوصى است كه در باب «واجب غير معين» است، آن در باب دوم از ابواب نيت صوم، همين كتاب شريف وسائل، باب دوم از ابواب وجوب الصوم و نيته، روايات فراوانى است كه اين مسئله را ثابت مى‏كند كه فعلا بحث در صوم واجب غير معين است. مثل قضا، مثل كفاره، مثل بدل هدى، مثل نذر مطلق، مثل صوم قضاى والد و مانند آن. چه اينكه در بحث بعدى صوم مستحب هم مطرح است، رواياتى كه در اين باب هست، بعضى شامل واجب غير معين مى‏شود، بعضى ظاهرش مخصوص به روزه مستحبى است، و عنايت داشته باشيد كه اين نصوص دو طايفه است، بعضى مطلق است، بعضى مقيد، بعضى كه مطلق است، فرقى بين قبل از زوال و بعد از زوال نمى‏گذارد، بعضى مقيد است فرقى بين قبل از زوال و بعد از زوال مى‏گذارد كه آن بر اساس اطلاق و تقييد عمل مى‏شود. روايت اول صحيحه حلبى است. مرحوم كلينى "عن على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير، عن حماد بن عثمان عن الحلبى" سندش هم صحيح است، "عن ابى عبدالله (ع) قال: قلت له ان رجلا اراد ان يصوم ارتفاع النهار، أ يصوم؟ قال نعم". به حضرت عرض كرد كه كسى مى‏خواهد همين كه آفتاب برآمد و روز طالع شد، روزه بگيرد، اين كار را مى‏تواند بكند يا نه؟ يعنى از قبل نيت نكرده است، صبح كرده در حاليكه نيت روزه نكرده و مفطرى هم انجام نداده است، البته، حالا اراده كرده است روزه بگيرد، مى‏تواند يا نه؟ مشروع است يا نه؟ اين «أ يصوم» سؤال ازمشروعيت است، «قال نعم» بله صحيح است، مى‏تواند. اين شامل ماه مبارك رمضان نمى‏شود، براى اينكه اين كار را به اراده شخص واگذار كرده است، كسى اراده كرده است روزه بگيرد، خوب ماه مبارك رمضان يك واجب تعيينى‏
    است، معين است كه همگان بايد روزه بگيرند، ديگر در اراده سائل نيست و شامل واجب معين ديگر هم نمى‏شود، براى اينكه اگر يك واجب معين بود، شخص ملزم بود، تحت اراده او نبود، اختصاصى هم به صوم نافله ندارد، براى اينكه واجب غير معين چون وقتش وسيع است تطبيقش در اراده مكلف است، پس اينكه سؤال كرد، «ان رجلا اراد ان يصوم ارتفاع النهار» اين شامل واجب غير معين و شامل مستحب مى‏شود، وقتى سؤال مطلق بود، از ترك استفصال امام (ع) اطلاق فهميده مى‏شود، تمام تلاش براى اين است كه اگر سؤال سائل مطلق بود و در جواب استفصالى پديد نيامد و حضرت فرق نگذاشت بين حالات، اطلاق گرفته مى‏شود، وگرنه كلام غير معصوم چه مطلق، چه مقيد حجت نيست. عمده جوابى است كه برابر سؤال تنظيم شده است، اگر سؤال مطلق بود، آنگاه جواب تفصيل بين حالات نداد، از جواب اطلاق فهميده مى‏شود. (س:...) (پاسخ استاد:) (اگر چنانچه چند جمله باشد، «ان رجلاً» چند مطلب را سؤال كرده است، «ان رجلا اراد ان يصوم» اگر قضا باشد، پس بطريق اولى شامل مقام ما هم مى‏شود، اختصاصى به نافله ندارد، ولى اختصاص به قضا هم ندارد، براى اينكه يك سؤال مستأنفى است، ولى اگر در جريان قضا باشد، اصلا مخصوص مقام ما است. اينكه مرحوم آقاى خوى و امثال ايشان اصرارى دارند كه اين را به نافله برگردانند، تام نيست). روايت دوم، اين هم صحيحه است كه مرحوم كلينى "عن محمد بن يحيى عن احمد بن محمد عن محمد بن اسماعيل عن الفضل بن شاذان جميعا عن ابن ابى عمير عن عبدالرحمن ابن الحجاج عن ابى الحسن (ع) فى الرجل يبدوله بعد ما يصبح و يرتفع النهار، يبدوله فى صوم ذلك اليوم، ليقضيه من شهر رمضان و لم يكن نوى ذلك من الليل، قال نعم، ليصمه و ليعتد به اذا لم يكن احدث شيئا" از امام (ع) سؤال مى‏كنند كه اين شخص اول نيت صوم نداشت براى او يك بدائى پيدا شد، "ظهر له و بداله" كه امروز روزه بگيرد، كى؟ بعد از اينكه صبح كرد و روز برآمد و اين را قضاى ماه رمضان حساب كند، ولى قبلا نيت نكرده است، مى‏شود يا نه؟ فرمود «ليصمه و ليعتد به» اين امر چون در مقام توهم حذر است، بيش از جواز از او استفاده نمى‏شود، چون واجب غير معين است، اين «ليصمه» گرچه امر است، اما معنايش اين نيست كه حتما بايد روزه بگيرد، بلكه چون سؤال كرده است، مى‏شود روزه بگيرد يا نه؟ چون از شب نيت نكرده است، چنين روزه‏اى باطل است، توهم حذر داشت و همان بطلان بود، فرمود: نه، روزه بگيرد، اين را به حساب بياورد، در صورتى كه قبلا مفطرى انجام نداده باشد. اين درباره واجب غير معين كافى است. اين "ليقضيه من شهر رمضان"، اين اطلاق ندارد. چه مضيق چه@@
    موسع، اين حتما مخصوص به قضاى موسع است، سؤال كه مطلق است، جواب هم كه تفصيل نداده است، اگر كسى پنج روز قضاى ماه مبارك رمضان بعهده او بود، الان هم پنج روز مانده است به ماه مبارك رمضان بعدى، اين ديگر مى‏شود واجب معين، بنابر اينكه اگر تأخير بيندازد كفاره بايد بپردازد، حالا اين شخص نيت نكرده است، منشأ ترك نيت هر چه باشد، حالا يا سهو است يا جهل است يا علل ديگر، در اينجا مى‏خواهد قضاى ماه رمضان را انجام بدهد مى‏تواند يا نه؟ حضرت فرمود: بله، حالا اين حتما مختص است به آن قضاى موسع، واجب غير معين؟ يا نه مطلق است، اگر مضيق هم بشود، آن را شامل خواهد شد؟ اين است كه از اين نصوصى كه درباره واجب غير معين استدلال كرده‏اند، بعضى‏ها خواسته‏اند بگويند شامل واجب معين هم مى‏شود حتى خود مرحوم آقاى خوى، لذا نظر شريف ايشان موافق با اصحاب در واجب معين همان است كه اصحاب فتوى مى‏دهند، در خصوص ماه رمضانشان مشكل دارند، ولى ذيل آن رواياتى كه تعليل داد، ما مشكل ماه رمضان را هم حل مى‏كنيم. حديث بعدى روايتى است كه از ابن سنان نقل شده است، «فى حديث؛ ان بداله ان يصوم بعد ما ارتفع النهار فليصم فانه يحسب له من الساعة التى نوى فيها» استدلال به اين حديث آسان نيست، براى اينكه ظاهر حديث اين است كه اگر كسى هنگام ارتفاع نهار نيت كرده است، از همان لحظه به بعد حاصل مى‏شود، كه ظاهرش تبعيض است و چون صوم تبعيض بردار نيست، اين ناظر به تبعيض در ثواب است، اين نشان مى‏دهد كه مثلا اين كار، كار مستحب است و روزه واجب را شايد شامل نشود، لذا استدلال به حديث سوم خيلى روشن نيست. اما حديث چهارم اين باب كه گفته‏اند مشكل سندى دارد، و آن صالح ابن عبدالله است، و آن اين است كه مرحوم كلينى از "محمد بن يحيى عن احمد عن الحسين عن الفضاله عن صالح ابن عبدالله عن ابى ابراهيم عليه السلام" امام كاظم (ع) نقل مى‏كند، "قال: قلت له: رجل جعل لله عليه الصيام شهراً" كسى نذر كرده كه يك ماه را روزه بگيرد، حالا سى روز را، يا يك ماه معين را، اينجا دارد «شهراً» يعنى سى روز را مثلا «فيصبح و هو ينوى الصوم، ثم يبدو له فيفطر و يصبح و هو لا ينوى الصوم فيبدوله فيصوم» دو مسئله سؤال كرد، يكى اينكه كسى كه نذر كرده است يك ماه روزه بگيرد، خوب بعضى از روزها، روزه خداست، همان اول شب نيت مى‏كند روزه مى‏گيرد، اين مشكلى ندارد، بعضى از روزها به قصد روزه وارد روز مى‏شود، بعد پشيمان مى‏شود، بنظرش مى‏آيد كه افطار كند، افطار مى‏كند، بعضى از روزها قصد روزه نكرده است، نيت روزه نكرده است، بنظرش مى‏آيد كه قصد روزه كند، آياهر دو
    مسئله حكمش جواز است يا نه؟ «قال عليه السلام هذا كله جائز» واجب چون غير معين است مى‏تواند افطار كند و هم اين واجب چون غير معين است مى‏تواند در اثناء روز نيت كند، پس وقت نيت در واجب غير معين توسعه دارد، اين مربوط به واجب است (س:...) (پاسخ استاد:) چون دارد كه نذر كرده است «جعل لله عليه الصيام»). روايت پنجم كه گفته‏اند، صحيحه محمد ابن قيس است، اين هم مرحوم كلينى از "محمد بن يحيى عن احمد بن محمد عن محمد بن عيسى عن يوسف ابن عقيل عن محمد ابن قيس عن ابى جعفر (ع)" نقل كرده‏اند، امام باقر (ع) "قال: قال على (ع)، اذا لم يفرض الرجل على نفسه صياما ثم ذكر الصيام قبل ان يطعم طعاما او يشرب شرابا و لم يفطر، و هو بالخيار، ان شاء صام و ان شاء افطر" اگر كسى بر خود روزه روزى را معين نكرده است، بعد به يادش آمد كه يك روزه‏اى بدهكار است، حالا يا قضاى رمضان است، يا واجب غير معين است، يا اجير است، يا قضاى پدر است، بالاخره فهميد كه يك روزه‏اى بر عهده او است. به اين دو تعبير، يكى اينكه دارد «لم يفرض الرجل على نفسه صياما» يكى «ثم ذكر الصيام» بياد روزه افتاد، يعنى بياد روزه‏اى كه بايد مى‏گرفت افتاد و وجوبش هم به يكى از اين انحائى است كه ياد شد. «ثم ذكر الصيام قبل ان يطعم طعاما او يشرب شرابا» بعد اينها را به عنوان اصل كلى ذكر كرد. «و لم يفطر» خلاصه مفطرى بجا نياورد. اينكه حالا تك تك اينها را بشماريم، بگوئيم «لم يطعم لم يشرب لم يرتمس، لم كذا» نه لم يفطر، مفطرى انجام نداد، بالاخره مى‏تواند يا نه؟ فرمود «و لم يفطر فهو بالخيار، ان شاء صام و ان شاء افطر» اين اصلا سؤال نيست، خود حضرت سلام الله عليه اين چنين چيزى را مى‏فرمايند، بصورت يك اصل كلى، اگر كسى واجب معينى ندارد، چون اگر واجب معين بود، در اختيار او نبود كه بعد حالا متذكر بشود و روزه بگيرد، واجب غير معين هست و اين مى‏خواهد حالا روزه بگيرد، فرمود مادامى كه افطار نكرده باشد، از اين به بعد مختار است، مى‏تواند قصد روزه بكند، روزه‏اش صحيح است مى‏تواند قصد روزه نكند، اين نشان مى‏دهد كه مدت نيت در واجب غير معين تا مثلا ارتفاع نهار هست، اما چه مقدار از روزه، اين مشخص نيست، طايفه ديگر است كه مقيد اين اطلاقات است، چون دارد «ثم ذكر الصيام قبل ان يطعم طعاما او يشرب شرابا و لم يفطر فهو بالخيار ان شاء صام و ان شاء افطر» اين شامل بعدازظهر هم مى‏شود، اختصاصى به قبل از ظهر ندارد و عنوان ارتفاع نهار هم اخذ نشده است تا انسان بگويد ظاهرش قبل از زوال است. روايت ششم صحيحه عبدالرحمن ابن حجاج است كه مرحوم كلينى عن محمد بن يحيى نقل مى‏كند، عن على بن سندى عن صفوان عن @@
    عبدالرحمن بن حجاج قال: سئلت اباالحسن موسى (ع) عن الرجل، يصبح و لم يطعم و لم يشرب و لم ينوى صوماً و كان عليه يوم شهر رمضان، اَلَه ان يصوم ذلك اليوم؟» كسى كه صبح كرده است و مفطرى انجام نداده است و قضاى شهر رمضان هم بعهده او هست، مى‏تواند آن روز را بعنوان قضاى رمضان نيت كند يا نه؟ در حالى كه «و قد ذهب عامة النهار» قسمت مهم روز رفته است، قال نعم، له ان يصومه و يعتد به من شهر رمضان» اين روايت گذشته از اينكه وقت نيت واجب غير معين را توسعه مى‏دهد، از زوال هم مى‏گذرد، براى اينكه دارد «ذهب عامة النهار» عده‏اى در صدد توجيه اين برآمده‏اند كه يكى از آنها مرحوم صاحب وسائل است كه مى‏فرمايد اينكه دارد «عامة النهار» از بين رفت براى آن است كه ما اگر روز را دو قسم كنيم يعنى از اول طلوع شمس تا غروب شمس را حساب كنيم، هنگام زوال انتصاف النهار است، روز در اسلام هر كدام حكم خاص خود را دارد، وقتى گفتند اجير شد براى كار كردن، روزانه كار كند، دو روز، سه روز اجير است، يا مانندن آن كار كند، اين ظرفش طلوع شمس است تا مثلا غروب، اما وقتى گفتند روزه بگيرد دو روز، سه روز، ظرفش از طلوع فجر است تا غروب شمس، اگر چنانچه سخن از روزه است، وقتى زوال شد، قسمت مهم روز رفت، و اما اگر سخن از روز كارگرى و امثال ذلك است، وقتى زوال شد، روز نصف شد، اين كه مرحوم صاحب وسائل و ديگران براى اينكه معارضى با آن رواياتى كه بين قبل از زوال و بعد از زوال فرق مى‏گذارد، پيش نيايد، اين را توجيه مى‏كنند، مى‏گويند اينكه شخص سائل گفت: «عامة النهار» رفته است، منظورش اين نيست كه بعدازظهر شده است، منظورش اين است كه قسمت مهم وقت روزه رفت، خوب راست مى‏گويد، براى اينكه وقتى ظهر شده است، بيش از نصف را روزه گرفته است، چون روزه از طلوع فجر است تا «و اتموا الصيام الى الليل» نه از طلوع شمس است تا «اتموا الصيام الى الليل» چون ظهر كه شده است، قسمت مهم وقت سپرى شد، از اين جهت گفته است «قد ذهب عامة الليل» (س:...) (پاسخ استاد:) (چون قدر متيقنش اين است، پس معلوم مى‏شود يك مقدار مانده است، اين مقدار مانده - يعنى تا ظهر - چرا؟ براى اينكه اين مصحح دارد اگر روايت تاب اين معنى را دارد، حديث بعد كه مى‏آيد فرق مى‏گذارد صريحا بين قبل از زوال و بعد از زوال، نظير روايت هشت، اين نمى‏تواند با آن معارضه كند)، روايت بعدى مثل همين است. روايت هفتم هم جريان حضرت امير را ذكر مى‏كند كه صحيحه است، هشام بن سالم از امام صادق (ع) سؤال مى‏كند كه: «كان اميرالمؤمنين (ع) يدخلوا الى اهله فيقول: عندكم شى‏ء و الا صمت» وارد منزل مى‏شد و به عائله مى‏گفت آيا
    عذائى داريد يا نه؟ اگر داريد كه خوب غذا ميل مى‏كنيم، نداريد كه روزه مى‏گيرم، «فان كان عندهم شى‏ء اتوا به و الا صام» خوب، اين خواستند بگويند مخصوص روزه مستحبى است، براى اينكه حضرت امير كه نمى‏تواند روزه قضا داشته باشد، اين استبعاد ناتمام است، براى اينكه در همان روايات قبلى ديديم كه وجود مبارك امام صادق (ع) در مسافرت بود، فاصله مكه و مدينه را طى ميكرد، همراهى هم داشت، در ماه شعبان روزه مى‏گرفت، وقتى ماه مبارك رمضان شد، در سفر روزه نگرفت، فرمود «عزم علىّ الافطار» خوب اينها سفر مكه داشتند، در راه مى‏رفتند، جنگ داشتند، جنگ بدر بود، در ماه مبارك رمضان بود، اين چنين نيست كه حالا اگر كسى امام شد سفر نرود، جنگ نرود، مكه نرود، عمره نرود، حج نرود، روزه قضا نداشته باشد، آن ترك عمديش ضرر دارد نه اينكه قضا داشتن مشكلى داشته باشد. اما از اينكه بصورت مستمر دارد كه: «كان اميرالمؤمنين» سنت آنحضرت اين بود، مكرر مى‏آمد مى‏فرمود به اينكه اگر غذا داريد كه من ميل كنم، نداريد روزه مى‏گيرم، شايد خواسته‏اند از اين استفاده استحباب كنند. اين هم ظهور در استحباب ندارند، فرمود به اينكه سنت حضرت اين بود كه غالبا روزه مى‏گرفت، حالا يا واجب يا مستحب، يا قضا يا روزه مستحبى. البته قدر متيقنش مستحب است، نمى‏شود روزه مستحبى را از او خارج كرد. روايات فراوان ديگرى هست كه به همين مضمون است، اين ديگر احتياج به ساير روايات را خواندن ندارد، آنها را هم ملاحظه بفرمائيد، عمده طايفه ثانيه است، پس طبق اين طايفه اولى روايات فراوانى كه صحيحه و موثقه در آنها بود، رواياتى است كه دلالت ميكند، اگر كسى واجب غير معين بعهده او است، اگر عمداً نيت نكرده است، مى‏تواند در خود روز نيت كند و روزه او درست است، اما مرز اين نيت كجا است؟ بين قبل از ظهر و بعد از ظهر فرق هست يا نه؟ آن طايفه ثانيه است كه تفصيل مى‏دهد. والحمد لله رب العالمين.پايان