سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 - 4 ذيقعده 1445 - 14 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب صوم (آیت الله جوادی آملی)
>
جلسه 15
متن
درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 15
چون در امتثال عناوين قصدى قصد مأموربه لازم است، اگر مأموربه متعدد بودند، و اثر مشترك داشتند و هيچكدام اثر خاص نداشتند، تعيين هيچكدام لازم نيست، ولى اگر مأموربها متعدد بودند و ضمن اثر مشترك اثر خاص داشتند، اگر كسى بخواهد آن اثر خاص را هم مترتب كند، چارهاى جز تعيين همان جزء خاص نيست، بنابراين اگر كسى قضاى رمضان گذشته بر عهده اوست و قضاى رمضان امسال هم بر عهده اوست و در آستانه رسيدن رمضان بعدى است، او اگر بخواهد قصد قضا بكند، اين روزه صحيح است ولى از رمضان دوم واقع نمىشود، فرق قضاى رمضان اول و قضاى رمضان دوم اين است كه رمضان اول چون گذشت و او قضا بجا نياورد، بايد كفاره بپردازد ولى قضاى رمضان امسال چون هنوز نگذشته و رمضان آينده نيامده، اگر او قضا گرفت ديگر كفاره به عهده او نيست تأخير قضاى رمضان گذشته الآن اثرى ندارد، براى اينكه چند ماه مبارك رمضان هم بگذرد همان يكبار كفاره كافى است، ولى قضاى رمضان امسال را اگر تا ماه مبارك رمضان آينده نگيرد، بايد كفاره بپردازد.پس اين شخص دو قضا بر عهده اوست، يكى قضاى ماه مبارك رمضان گذشته، يكى قضاى ماه مبارك رمضان امسال، اينها يك اثر مشتركى دارند، و آن عنوان قضا است و وجوب اين روزه است و امثال ذلك. و يك اثر خاص دارند و آن اين است كه اگر قصد قضاى رمضان گذشته كرده است، همان واقع است و چون رمضان امسال قضا بجا نياورد و چون ماه مبارك رمضان بعدى در پيش است بايد كفاره اين را بپردازد، و آن اين است كه اگر قصد قضاى رمضان گذشته كرده است، همان واقع است و چون رمضان امسال قضا بجا نياورد و چون ماه مبارك رمضان بعدى در پيش است بايد كفاره اين را بپردازد، و اگر قصد قضاى رمضان امسال را كرده است، ديگر گذشته از صحت صوم كفاره بر او نيست. اين حرف را كه صاحب عروة (رضوان الله عليه) در بحث ديروز مطرح كردند، باز مشابه همين فرد را در مسئله هشتم ذكر مىكند، كه اگر قضاى رمضان گذشته و قضاى رمضان حاضر هست، تعيين هيچكدام واجب نيست، آنجا هم همين نقد را بزرگان برايشان دارند، اين خلاصه سخن مربوط به بحث ديروز بود و اما آنچه كه در اين فصل مطرح است و مسائلى كه در اين فصل مطرح است، بايد در مدار نيت دور بزند، صحة و سقماً"، يكى از مسائل اين بود : كسى كه نيت صوم دارد، لازم نيست علم داشته باشد به اينكه مفطرات چيست، همينكه قصد روزه بكند، روزه واقعى و نيّتش اين باشد كه هرچه
اين روزه را ابطال مىكند، او ترك كند، و نمىداند كه مفطر چند تاست، چنين روزهاى صحيح است.يك بحث درباره اصل صوم است كه آيا صائم بايد بداند كه روزه كف النفس است يا توطين النفس على الترك است، تا چنين امرى را قصد كند يا نه؟ اين را در بحثهاى آينده خواهند فرمود كه لازم نيست، كسى كه قصد روزه دارد لازم نيست بداند كه روزه كف النفس عن المفطرات است يا توطين النفس على الترك است، تا چنين چيزى را قصد بكند، همين كه قصد روزه كرده است كافى است روزه على ما هو معهود فى الشرع، همين كافى است. اين درباره اصل صوم، منتهى اين مطلب را مناسب اين بود كه صاحب عروة اول ذكر بكند، اين را در آخر ذكر كردند، اول روزه است، بعد شرح مفطرات او، شخصى كه نيت مىكند اول بايد بداند كه «الصوم ما هو؟» اين حقيقت را بداند، يا نه روزه همان چيزى كه معهود بين مسلمين است، همان را قصد كند. در صحت روزه قصد يك امر كافى است، او كه فقيه نيست كه قصد بكند توطين النفس را يا قصد بكند كف النفس على الامساك را، او يك مسلمان عادى است، او شنيده است روزه واجب است، همان را قصد مىكند. نظم طبيعى اقتضاء مىكرد كه اين فرع مسئله را كه مرحوم صاحب عروة بعدها ذكر مىكند، اول ذكر بكند، بعد مفطرات را مىداند اجمالا چيزهائى روزه را باطل مىكند، بايد تفصيلا بداند كه مفطرات چيست يا نه؟ همين كه بداند بعضى از امور روزه را باطل مىكند و قصد كند كه آنچه روزه را باطل بكند انجام ندهد و انجام هم ندهد ولو به تفصيل نداند كه مفطرات چند چيز است، چنين روزهاى هم صحيح است. اينجا يك تفصيلى بعضى از بزرگان دادهاند و آن اينكه كه يكى از آنها شيخناالاستاد مرحوم حاج محمد تقى آملى (رضوان الله عليه) است مىفرمايند به اينكه، يك وقت انسان اجمالا مىداند بعضى از امور مفطر و مبطل روزه است، آنها را قصد مىكند، درباره بعضى از امور بطور تفصيل عالم نيست كه اين روزه را باطل مىكند يا نه، ولى در مقام عمل احتياط مىكند، مىگويد به اينكه من فلان كار را انجام نمىدهم، اين شايد روزهرا باطل بكند، اين ضررى ندارد، چنين روزهاى صحيح است، ولى يك وقتى در مقام نيت چون نمىداند احتياط را در مقام نيت مىبرد نه در مقام عمل، در هنگامى كه مىخواهد قصد بكند، مىگويد من قصد مىكنم از فلان امور اجتناب كنم، كه اينها در متن نيت او مأخوذ است، اين خيال كرده است كه مثلا بعضى از كارها كه نماز را باطل ميكند، روزه را هم باطل مىكند، او خيال مىكند اين هم جزء مفطرات است، يك وقت است كه در مقام عمل چيزى را كه احتمال ابطال مىدهد احتياطاً ترك مىكند، اين ضرر ندارد. يك وقت است در مقام نيت
آن را در متن نيت قرار مىدهد، مىگويد من قصد مىكنم امساك كنم از فلان امور بعنوان اينكه اين را احتياط كرده باشم، شايد اينها مفطر باشند، كه اين احتياط را در متن نيت مىآورد نه احتياط در مقام عمل، خوب چنين چيزى مىشود تشريع و روزه چنين آدمى باطل است، براى اينكه چيزى را قصد كرده است كه شرعا انجام ندهد، كه آن مفطر نيست، او خيال كرده است كه همانطورى كه سر فرو بردن مبطل است، در آب رفتن هم مبطل است، ولو انسان سرش بيرون باشد، ارتماس دست را، ارتماس پا را، ارتماس بدن نيمه تمام را خيال كرده است مبطل روزه است يك وقت است كه انسان اصلا در حال روزه درآب نمىرود، خوب اين يك احتياطى كرده است، اطراف علم اجمالى را جمع كرده است، يك وقت است در متن نيت همانطورى كه قصد مىكند از اينكه سر را زير آب نبرد، قصد هم مىكند پا را در آب نبرد، قصد مىكند بدن را، ولو سر بيرون باشد در آب نبرد، خيال كرده است كه اين هم مفطر و مبطل است و اين را در متن نيت آورده است، اين مىشود تشريع و چنين روزهاى مىشود باطل. پس يك وقت است كه انسان از شدت احتياط روزهاش را باطل مىكند، يك وقت است نه، احتياط را در متن عمل پياده ميكند نه در مقام نيت. پس اگر كسى خواست احتياط بكند در اثر اينكه عالم به اين مسئله نيست، لااقل بايد اين نكته را بداند كه احتياط را به مقام عمل ببرد نه احتياط را به مقام نيت بياورد كه در مقام نيت گرفتار تشريع بشود. (س:...) (پاسخ استاد:) الان كه هنگام احداث نيت نيست آنچه را كه حدوثا نيت كرد، ترك مفطرات است، اين يك مقدمه، آنچه كه بقاءً ادامه دارد، استدامه حكمى، ترك مفطرات است، اين دو مطلب، در مقام تطبيق چون احتمال مىدهد، آن ارتماس كه مفطر است، اعم از ارتماس سر و بدن باشد، اصلا بدنش را در آب نمىبرد. آن دو مطلب سرجايش محفوظ است يك حدوث نيت، يك بقائ نيت. در مقام احداث نيت، اين قصد كرده است ترك مفطرات را على ما هى عليها، در مقام بقاء همان نيت را دارد ادامه مىدهد، هم حدوثش درست است هم بقائش درست است، در مقام تطبيقِ خارجى خيال كرده است كه مطلق ارتماس مبطل است، حالا همانطورى كه سر در آب فرو نبرد، بدن را هم در آب فرو نبرد، اين محذورى ندارد، ولى اگر در مقام احداث نيت آنجا كه مىخواهد نيت را ببندد و قصد بكند، اين در اثر جهل به مسئله خيال كرده است كه همانطورى كه ارتماس سر مبطل است، ارتماس پا هم مبطل است، بدن در آب برود مطلقا مبطل است. اين نيت كرده است كه ترك بكند سر فرو بردن را، ترك بكند بدن فرو بردن را، اين در متن نيت او آمده است، اين مىشود تشريع. بنابراين اگر چنانچه احتياط در مقام عمل باشد
محذورى ندارد ولى در مقام نيت باشد، مىشود تشريع. چون در اطراف علم اجمالى كل واحد از اين اطراف شك محض هستند، يك معلوم بالاجمالى دارد كه روى اطراف علم اجمالى سايه افكنده است. اين در مقام عمل، اين اطراف را ترك مىكند، مىگويد شايد، اين احتياط در مقام عمل است ولى اگر خواست، اين را در مقام نيت بگنجاند، احتياط را در مقام نيت بگنجاند، معنايش اين است كه من متعهد هستم شرعا كه اينها را ترك بكنم در حاليكه هيچ تعهد شرعى ندارد. پس فرق است بين اينكه احتياط در مقام عمل است، چون عمل پا فرو بردن، يا بدن فرو بردن در حال روزه، واجب كه نيست، خوب اين كار را نمىكند ،(آن نظير نيت تعيين و اينها بود كه محقق در معتبر گفته است، كه آن پذيرفته نشد، اين نيت يك امر بسيطى است كه با هم واقع مىشود و جداى از هم نيست، اين ده نيت كه نيست، آن منوى متعدد است وگرنه نيت كه متعدد نيست، اين منوى مفطرات حالا يا نه تا است يا ده تا، متعدد است. اين نيت مىكند ترك مفطرات را، نيت يك امر واحد بسيطى است، آن منوى است كه متعدد است، حالا اگر در هنگام نيت آمده نيت كرده است ترك يازده چيز را، در مقام نيت آن يازدهمى را آورد، اين مىشود تشريع. يك وقت است نه، نيت مىكند كه مفطرات را على ما هى عليها ترك كند و چون در مقام عمل مسئله را نمىداند كه آيا ارتماس بدن مثل ارتماس سر مبطل است، احتياط مىكند، اصلا در آب نمىرود، اين ضررى ندارد، ولى اگر در مقام نيت قصد كرده است كه نه سر را در آب فرو ببرد و نه بدن را در آب فرو ببرد، بعنوان اينكه اينها مفطر هستند، اين مىشود تشريع).(س:...) (پاسخ استاد:) خوب احتمال را در مقام عمل پياده بكند، نه در مقام نيت. چون در مقام نيت استناد هست، دارد به شارع اسناد مىدهد، آدم چيزى را كه احتمال مىدهد و نمىداند، در مقام عمل احتياط مىكند، نه در مقام قصد به شارع استناد بدهد، معناى نيت يعنى اسناد دادن يك شىء به شارع، خوب اگر چيزى را كسى نمىداند، نه وجودا براى او معلوم است، نه عدما، پس چرا به شارع اسناد مىدهد، چون دارد قصد امر مىكند، الان كه در مقام نيت است، قصد مىكند امر مولى را در حاليكه مولى چنين چيزى امر نكرده است، اين مىشود تشريع. (س:...) (پاسخ استاد:) بله، هيچ عملى را بدون نيت انجام نمىدهد، نيت نه به معنى قصد قربت، نيت يعنى قصد آن منوى در مقام نيت كردن و همچنين در مقام حدوث، نيت كرده است ترك مفطرات را همين هر چه هست، ولى در مقام خارج چون نمىداند كه ارتماس بدن هم مثل ارتماس سر جزء مفطرات است يا نه؟ اين را قصد مىكند رجاءً يا احتياطا، به شارع اسناد نمىدهد، چون در مقام نيت نيست.
اين نه مقام حدوث نيت است، نه مقام بقاء نيت، در مقام عمل خارجى اين كار را نمىكند.(س:...) (پاسخ استاد:) چون نيت اگر يك امر بسيطى است دائر مدار بين وجود و عدم است، آن منوىها است كه متعدد است، اين نيت شرعى نيست، چون نيت شرعى نيست روزهاش باطل است، الان آنچه كه در اين فصل مطرح است، صحت و سقم روزه است از ناحيه نيت نه از ناحيه انجام مفطرات، اين شخص چون نيت نكرده است، نيتش باطل است، آنچه را كه او نيت كرده است، نيت مشروع نيست. آنچه كه مشروع است، او نيت نكرده است. مسئله 4 اين است: «لو نوى الامساك عن جميع المفطرات و لكن تخيل ان المفطر الفلانى ليس بمفطر، فان ارتكبه فى ذلك اليوم بطل صومه و كذا ان لم يرتكبه و لكنه لاحظ فى نيته الامساك عما عداه، و اما ان لم يلاحظ ذلك صح صومه على الاقوى» مسئله چهارم اين است : قصد دارد كه مفطرات را انجام ندهد، كه اينها محل ابتلاى عامه مردم است، آنكه اطلاعات فقهى دارد، خوب مىداند كه چند چيز مفطر است، آنها را قصد ميكند كه ترك بكند، يك وقت كسى قصد كرده است كه مفطرات را ترك كند، چون نمىداند كه مفطرات چند چيز است، بعضى از امورى را كه مفطر و مبطلند، او آگاهى ندارد، خيال مىكند اين مفطر نيست، چون قصد كرده است كه مفطرات را انجام بدهد، و نمىداند كه فلان عمل هم روزه را باطل مىكند، اين سه حال دارد، يامبتلا مىشود به انجام آن عمل، يا نه، اگر مبتلى شد به انجام آن عمل، آن عمل را انجام داد، ولى در اثر جهل به مسئله اين چنين روزهاى باطل است، براى اينكه در صحت و بطلان و در حكم وضعى علم و جهل دخيل نيست ولو انسان نداندكه فلان شىء روزه را باطل مىكند، انجام بدهد، آن روزه باطل مىشود، پس اگر كسى در اثر جهل به مفطر بودن يك شيئى مرتكب اوشد، چنين روزهاى باطل است. فرع دوّم اين است كه فلان شىء را انجام نداد، مرتكب آن شى نشد، لكن چون نمىدانست كه فلان شىء مبطل روزه است، در همان محور نيّت او را خارج كرده است، گفت من قصد مىكنم ترك بكنم آن هشت چيز را در حالى كه مفطر نه چيزاست، يا قصد كرد ترك نه چيز را در حالى كه مفطر ده چيز است، آن دهمى را كه مفطر است اين قصد ترك نكرده است، نيّت او محدود به همين چند چيزى است كه خيال كرده است. در اينجا بطلان روزهاش ازناحيه نيّت است، چرا؟ براى اينكه در روزه شرط صحتش نيّت است و آن نيّت ترك مفطرات است و اين شخص يا بايد بگويد كه من مفطرات، على ما هى عليه ترك مىكنم، يا بطور تفصيل، اگر تفصيل نشد، لااقل اجمال، او ديگر نگويد من قصد كردم ترك كنم اين هشت چيز راه، آن چيزنهم كه مشكوك است آنرا خارج ازنيّت
بكند، در حقيقت قصد نكرده است ترك آن شىء نهم را. او اصلاً نمىداند ارتماش، مثلاً، مبطل روزه است، اين قصد نكرده است ترك مفطر را، همانطورى كه نيّت قطع، يا نيّت قاطع مشكلى دارد، در مرحله بقاء اين در مرحله حدوث نيّت اصلاً قصد نكرده است ترك آن شىء قاطع را، از همان اوّل نسبت به ارتماس، تارك نبود، پس چنين كسى جدّ روزه از او متمّشى نشد واقعاً، او خيال كرده است كه نيّت روزه كرده است در حالى كه ارتماس از مفطرات است و او قصد ترك ارتماسى ندارد، فرع سوم : كسى قصد كرده، مفطرات را على ماهى عليه ترك كند، هر چه هست. منتهى جاهل به مسئله بود نمىدانست كه ارتماس مبطل است يا مبطل نيست، اينجا خطاى در تطبيق است، يعنى مىداند بعضى از امور مفطر هستند، بعضى از امور مفطر نيستند. در تطبيق مفطرو غير مفطر، تشخيص مفطر و غير مفطر اشتباه مىكند، خيال مىكند كه ارتماس مفطر نيست، و چون خيال مىكند، قصد ترك ارتماس نكرده است و در خارج ارتماس هم انجام نداد، سرهم توى آب فرو نبرد. چنين روزهاى را صاحب عروه مىفرمايند صحيح است. اين سه فرع بود طبق فرمايش صاحب عروه. در اين فرع سوّم بعضى از بزرگان گذشته مىفرمايند اين فرع سوّم كه شما فرموديد صحيح است، اين هم احتمال بطلان دارد، فرع دوّمى كه صاحب عره فرمود باطل است، بعضى از بزرگان مثل مرحوم آقاى بروجردى مىفرمايند احتمال صحت دارد. اين سه فرع، فرع اوّل خوب، روشن است، جامع اين سه فرع اين است كه شخص به جميع مفطرات علم تفصيلى ندارد، راه احتياط را هم آشنا نبود، آن اين است كه بگويد من قصد مىكنم ترك مفطرات را على ماهى عليه، هرچه هست، اين بهترين راه و سادهترين راه است، اين راه را هم نرفت، آمده آنچه را كه خودش تشخيص داد آنها را در مدار نيّت راه داد، گفته من قصدمىكنم ترك آن هشت چيز را، نسبت به شىءنهم مثلاً ارتماس قصد ترك نكرده است، اين يا در مقام عمل مبتلا مىشود، سر را به آب فرو مىبرد، كه همان فرع اوّل است و روزهاش باطل است، يا نه در مقام نيّت بنده نيت را به شرط لا كرده است، يعنى من فقط از اين هشت چيز مىپرهيزم از آن شىء نهم پرهيزى ندارم براى اينكه او روزه را باطل نمىكند؛ فرع سوّم اين است كه اينچنين نيست، نسبت به او بى تفاوت است، لا بشرط است نه بشرط لا، مهمل گذاشته، نه به شرط لا، صاحب عروه فرع دوّم را باطل مىداند، فرع سوّم را صحيح، مرحوم آقاى بروجردى كذشته ازاينكه فرع سوّم را صحيح مىداند، فرع دوّم را هم صحيح مىداند، بعضى از بزرگان گذشته ازاينكه فرع دوّم را بال مىدانند، مثل صاحب عروه، فرع سوّم را هم باطل مىدانند. منشاء همه اين
فرمايشات به اين برمىگردد كه اگر چنانچه اين شخص قصد كرده است صوم واقعى را، به تعبير مرحوم حاج سيد عبدالهادى، على ما هو عليه، آنچه را كه شارع فرمود بنام روز، من همان را مىخواهم انجام بدهم، بعد ولو در مقام نيّت بندى هم كه باشد، نيّتش به همين اتيان صوم واقعى است، بعد در همان فضاى ذهنش خيال كرده استكه ارتماس جزو مفطرات نيست، خوب، درهمان محدوده، خطاى در تطبيق راه پيدا كرده است لذا آقاى بروجردى رضوان اللّهعليه مىفرمايد در فرع دوّم هم روزه صحيح است، مىفرمايد «لايبعد عن الصحة» چرا؟ براى اينكه اين شخص در مقام تشريع كه نيست. كه شما مىگوئيداين نيّتش در اثر تشريع بودن محرّم است و عملش باطل، اين دارد امتثال مىكند، اين سحر برخاست براى روزه فردا، در صدد امتثال امر مولا است اينكه نمىخواهد تجرّى كند، نمىخواهد دربرابر فرمان مولا تشريع كند، يك عمل حرامى را انجام بدهد؛ اين به قصد امتثال الآن قيام كرده است، چنين شخصى دارد روزهايكه شارع فرمود، على ماهو عليه، همان را انجام مىدهد، لكن در فضاى ذهنش در اثر جهل به مسئله، گرفتار خطاى درتطبيق شده است. چون گرفتار خطاى در تطبيق شده است و آن نيّت هم اگرشما تحليل بكنيد، بنحو خطاى درتطبيق برمىگردد، نه بنحو تقييد، لذا لا يبعد كه فرع دوّم هم مثل فرع سوّم صحيح باشد. ولى بعضى از بزرگان ديگر خواستهاند بگويند كه نه، لا يبعد كه فرع سوّم هم مثل فرع دوّم باطل باشد، چرا؟ براى اينكه اين شخص در اثر جهل به مسئله خيال كرده است كه ارتماس بطل نيست، اين يك حرف، اگر خيالش اين است كه ارتماس مبطل نيست، پس در مقام نيّت جدّش متمّشى به ترك ارتماس نمىشود، براى اينكه او ارتماش رامبطل نمىداند، چون ارتماس را مبطل نمىداند ترك ارتماس در متن نيّت اين نيامده است، نه اجمالاً و نه تفصيلاً، چون ترك مفطر يعنى ارتماس نيامده، درمتن نيّت او راه پيدا نكرده است نه اجمالاً ونه تفصيلاً، بنابراين فرع سوّم مثل فرع دوّم باطل است. مگر اينكه چنين شخصى در فضاى ذهن خود چنين ترسيم كند، كه من روزه واقعى را كه شارع فرمود على ما هو عليه مىگيرم، آنگاه، همان حال ازاو سؤال بكنند كه آيا ارتماس مبطل است يا نه؟ بگويد ارتماس مبطل نيست، اين عيب ندارد، اين مىشود خطاى در تطبيق. براى اينكه اين در صدد امتثال روزه است على ما هو عليه فى الشرع، اينكه بعضى از بزرگان مثل مرحوم حاج سيد عبدالهادى وديگران روى اين فرع سوّم قيد زدهاند گفتهاند اگرصوم واقعى را قصد بكند، يا اگر طورى باشد كه ترك اين امر مشكوك بيفتد در فضاى نيّت اوچنين چيزى ضرر ندارد، بازگشت همه حرفها به اين است.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...