• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه دوازدهم
    نتيجه بحث اين شد كه درباره نيّت روزه، يك وقت ظرف صلاحيت براى روزه گرفتن ندارد، يك وقت مكلّف براى روزه گرفتن صالح نيست. در اين دو حال هر قصدى كه مكلّف بكند، بى اثر است و هر روزه‏اى كه بگيرد باطل. امّا آنجا كه ظرف براى روزه گرفتن صلاحيّت ندارد نظير عيدين كه اصلاً چنين ظرفى براى روزه گرفتن صلاحيّت ندارد، و عيدين مثل شب هستند كه ظرف روزه قرار نمى‏گيرند و آنجا كه مكلّف براى روزه گرفتن صالح نباشد مثل جائى كه روزه گرفتن براى شخص مريض ضرر دارد، يا زن در حالت عادت است كه در اينگونه از موارد روزه گرفتن از چنين شخصى كه اگر عالم باشد، جدّش متمشى نمى‏شود واگر جاهل باشد ممكن است جدّش متمشى بشود ولى چون از او صحيح و مشروع نيست، باطل خواهد بود. اين دو فرض روشن است. فرع سوّم آن بود كه ظرف صلاحيّت براى روزه گرفتن دارد منتهى‏ براى روزه خاص صالح است، ولى مكلّف براى آن روزه خاص صالح نيست، مثل انسانى كه سالم است، در ماه مبارك رمضان مسافرت كرده است، ماه مبارك رمضان صلاحيّت دارد براى روزه گرفتن منتهى‏ براى روزه خاص صالح است، ولى مكلّف براى آن روزه خاص صالح نيست، براى روزهاى ديگر نظير نذر مطلق، يا نذر در سفر صلاحيّت دارد. چنين كسى كه در ماه مبارك رمضان مسافرت كرده است، اين ماه براى روزه گرفتن معين صلاحيّت دارد ولى آن شخص براى اين روزه صلاحيّت ندارد، اينجا اگر به قصد رمضان روزه بگيرد صحيح است يا نه؟ البتّه به قصد رمضان صحيح نيست، براى اينكه اين مسافر است و صوم رمضان از مسافر، صحيح نيست و اگر روزه ديگرى بخواهد بگيرد، آن برابر نذر خودش است.اينها فروعى است كه احكامش روشن است. و امّا اگر كسى خودش صالح براى روزه گرفتن بود و آن ظرف هم براى روزه گرفتن صلاحيّت داشت، نظير كسى كه در ماه مبارك رمضان حاضر است نه مسافر، سالم است نه مريض، اين شخص مى‏خواهد روزه بگيرد، البتّه روزه ماه رمضانش صحيح است، كه حرفى در آن نيست. در اينكه آيا بايد تعيين كند يا نه، يعنى بگويد روزه من براى ماه مبارك رمضان است، اين شقوقى داشت كه در بعضى از صور بايد تعيين مى‏كرد، در بعضى از صور لازم نبود. اگر كسى شب بداند كه فردا كه مى‏خواهد روزه بگيرد، ماه رمضان است و روزه هم برا او واجب است براى اينكه او نه مسافر است، نه مريض، و در ماه مبارك رمضان غير از روزه رمضان روزه ديگر واقع نمى‏شود، اين تعيّن قهرى، تعيين ضمنى را
    بهمراه دارد، ديگر لازم نيست كه او قصد كند من فردا را بعنوان ماه مبارك رمضان روزه مى‏گيرم اين فرع هم گذشت. فرع بعدى اين بود كه اگر كسى نمى‏داند كه فردا ماه رمضان است يا نه، ولى واقعاً ماه مبارك رمضان بود، و چون نمى‏داند ماه مبارك رمضان است قصد ماه مبارك نكرده بلكه قصد روزه ديگرى كرده است، آيا روزه‏اش روزه ماه مبارك رمضان محسوب مى‏شود يا نه؟ على القاعده محسوب نمى‏شود، براى اينكه او قصد روزه غير ماه مبارك كرده است. و فردا چون ماه مبارك رمضان است و جز براى روزه رمضان صلاحيّت ندارد و اراده مولى هم صوم رمضان بود و نيّت مكلّف هم مخالف اراده مول است، اين روزه بايد بنابر قاعده، باطل باشد ولى نصوصى كه در باب "يوم الشك" وارد شده است، اين روزه را بر خلاف قاعده، تصحيح كرده است.فرمود اگر كسى در آخر ماه شعبان كه مشكوك است، فردا اوّل رمضان است يا آخر ماه شعبان، به قصد ماه شعبان روزه بگيرد يا به قصد روزه‏هاى ديگر روزه بگيرد، بعدها معلوم بشود ماه مبارك رمضان بود، مجزى است. و بر خلاف قاعده ، تفضّل الهى، اين روزه را تصحيح كرد. و نصوص آن باب هم مشعر اين مطلب بود، براى اينكه دارد، اين تفضلاً من اللّه است، «و فضّل اللّه على عباده» است. «لولاه لهلك الناس» است. اين تعبيرات نشان مى‏دهد كه ما اگر بخواهيم از مورد نص تعّدى بكنيم، بايد به جائى برسيم كه در حكم همين مورد نص باشد، و هرگز به بالاتر از آن نمى‏شود تعدّى كرد، يعنى از مورد جهل به مورد غفلت، سهو و نسيان مى‏شود تعدّى كرد، ولى از مورد جهل به مورد علم نمى‏شود تعدّى كرد، يعنى اگر كسى عالم بود فردا ماه مبارك رمضان است ولى قصد روزه غير رمضان كرده است به خيال اينكه در اين ماه مى‏توان روزه ديگرى گرفت. بايد روزه چنين كسى مطابق قاعده باطل باشد و نص هم كه شامل آن نمى‏شود. چون نص مخصوص حالت جهل است ولا غير، و حالت غفلت، سهو و نسيان ملحق به جهل شد، ولى علم كه ملحق به جهل نيست.پس اگر كسى در ماه مبارك رمضان، با اينكه علم داشت كه ماه مبارك رمضات است، قصد روزه ديگر بكند. اين نصوص او را شامل نمى‏شود و قاعده اوّلى بطلان است، آيا مى‏شود با ترتّب اين روزه را تصحيح كرد يا نه؟ اينهم نتيجه‏اش آن شد كه گرچه ترتّب صحيح است، يعنى مى‏شود به دو ضد در يك زمان در دو رتبه امر بشود، امّا در اينجا ما چنين امرى نداريم؛ يعنى امر ترتبى نيامده است. و گرنه اصل ترتّب ممكن است.اينكه گاهى گفته مى‏شود، امكان شى‏ء مساوق با وقوع آن است، اين در مجردات تامّه است، در مجردات عاليه كه زمان و زمين در آنها نقشى ندارد، مادّه و مدّه در آنجا نقشى ندارد، همين كه ممكن است از واجب تعالى صادر بشوند، امكان اينها مساوق با وقوع اينها است، يقيناً يافت مى‏شوند، چرا؟ چون هيچ شرطى وجود ندارد كه محتمل الفقدان باشد و هيچ مانعى در كار نيست كه محتمل الوجود باشد، زيرا اگر قابل تامّ القابليه براى دريافت فيض باشد، يقيناً موجود مى‏شود، چون خدا دائم الفضل و دائم الفيض على البريه است. پس از طرف فاعل حالت منتظره‏اى نيست و اگر قابل آماده دريافت فيض بود، در چنين مواردى امكان آن مساوق با وقوع او است. يعنى حتماً واقع مى‏شود، بر خلاف موجودات عالم طبيعى، مثلاً يك درخت ممكن الوجود است ولى گاهى ممكن است در اثر فقدان شرايط يا وجدان بعضى از موانع اين درخت فعلاً يافت نشود، پس اين حرف مال آنجاهااست، كه مى‏گويند مجردّات تامّه امكان آنها مساوق با وقوع آنها است، براى اينكه فاعل تام الفاعليّه وقابل هم تام القابلية است و در موجودات مادّى امكان اينها مساوى وقوع اينها نيست. حاصل اينكه امكان ذاتى بايد با امكان استعدادى همراه باشد، تا يافت بشود، امّا در امور اعتباريّه، چنين نيست، امور اعتباريّه تابع اعتبار معتبر است، بعضى از چيزها ممكن است ولى واقع نشده است و نمى‏شود به دنبال دليل باشيم. ترتّب از همين قبيل است، يعنى ممكن است كه مولا به دو ضد در زمان واحد، به لحاظ تعدد رتبه امر بكند، امر ترتبّى حق است، امّا آيا چنين امرى كرده است يا خير؟، اين را بايد در مقام اثبات از ادلّه ديگر استفاده كرد.يادآورى:(اين حرف را مرحوم صاحب جواهر در بحث عدم صحة صوم مسافر، در آخر همين جلدى كه مربوط به صوم است، ذكر كرده است، نه در بحث نيّت، آنجا ذكر كرده است كه روايت حسن بسّام و امثال ذلك گرچه سنداً ضعيف است، ولى دلالتش تام است و منجبر به عمل شهرت است، نه از باب تسامح در ادلّه سنن بل للانجبار بعمل الشهره، اين حرفى كه چند روز قبل از مرحوم صاحب جواهر نقل شد، اين در همين بحث نيّت صوم و امثال ذلك نيست، اين در اواخر همين جلد جواهر است در آن بحثى كه صوم مسافر صحيح نيست، آيا صوم مسافر در حال نذر و مانند آن صحيح است يا نه، آنجا اين بحث را دارند.) پس طبق آن ادلّه روزه غير ماه رمضان در ماه رمضان مشروع نيست، وقتى مشروع نبود، شخصى كه عالم است به اينكه فردا ماه مبارك رمضان است، حالا يا تشريعاً علم به حكم هم داشت، تشريعاً قصد صوم غير رمضان كرد، يا نه علم به حكم نداشت، فقط علم به موضوع داشت، يعنى علم داشت كه فردا جز وماه مبارك است، ولى خيال مى‏كرد كه روزه غير ماه مبارك در ماه مبارك واقع مى‏شود. قصد كفّاره، نذر، بدل هدى يا روزه اجارى كرده است، چون طبق آن نصوص، صوم غير ماه مبارك در ماه مبارك واقع نمى‏شود، پس صوم غير رمضان امر ندارد، وقتى امر نداشت، آنچه را كه اين شخص نيّت كرده است، مأمور به نبود، آنچه را كه مأمور به اين شخص بود، نيّت نكرده است. (ما قصد لم يقع و ما وقع لم يقصد). لذا معروف بين اصحاب اين است كه اگر كسى در ماه مبارك رمضان عالم است به اينكه فردا ماه مبارك رمضان است و قصد روزه غير ماه مبارك كرد، اين روزه باطل است، نه از ماه مبارك واقع مى‏شود، نه از آن منوّى او ولو ما قائل به ترتّب باشيم. اينكه در تقريرات مرحوم آقاى خوى آمده است كه در بعضى از موارد امكان مساوق با فعليّت است؛ مى‏بينيد، آنكه اهل اين حرفها است مى‏داند كه اين حرفها را كجا بگويد؛ اين حرفها يك جاذبه‏اى دارد، بالاخره، آدم خيال مى‏كند هر جائى، جاى هر حرفى است، آنجا كه مى‏گويند امكان مساوق با وقوع است مال علم ديگر و جاى ديگراست. به هر تقدير، اينجا امكانش هرگز مساوق با وقوعش نيست. امكانش ثبوتاً حق است، ولى وقوعش اثباتاً نياز به دليل دارد، و دليل نفى كرده است؛ (نه امكانش مساوق با وقوع است، نه تصورش مساوق با تصديق. تصوّر مساوق با تصديق است، مربوط به قضايائى است كه ربط بين موضوع و محمول ضرورى باشد، احياناً تصوّر موضوع و محمول نظرى است مثل اينكه مى‏گويند "ممكن واجب مى‏خواهد" اينجاست كه مى‏گويند تصوّرش مساوق با تصديق است، وسخنى است حق، يعنى اگر كسى واقعاً بفهمد ممكن يعنى چه، خوب يقين دارد كه ممكن محتاج واجب است. چيزى كه هستيش عين ذات او نيست، و نسبت آن به هستى و نيستى على السواء است، چنين چيزى موجود شد، آيا واجب مى‏خواهد، يا نمى‏خواهد؟ يقيناً مى‏خواهد. مى‏گويند «الممكن يحتاج الى الواجب» اين يك تصديقى است كه تصوّر او مساوق با تصديق اوست، چرا؟ براى اينكه اين قضيه ضرورى نيست، قضيّه بديهى است، تصوّر طرفين نظرى است، يعنى اگر كسى شك دارد در اين قضيّه براى آن است كه ممكن را به خوبى تصوّر نكرده است و واجب را به خوبى تصوّر نكرده است. واقعاً اگر كسى ممكن را خوب تصوّر بكند و واجب را خوب تصوّر بكند، يقين پيدا مى‏كند كه ممكن محتاج به واجب است. اينجاست كه صرف تصوّر همراه با تصديق است. امّا بحث ايشان آن نيست، بحث ايشان آن است كه امكان مساوق با وقوع است، يعنى ثبوت مساوق با اثبات است، اين در مجردّات درست است كه ديگر احتياج به دليل مستأنف ندارد، اگر يك چيزى واقعاً مجرد تام بود، امكان ذاتى داشت و با هيچ مادّه و مدّه‏اى مرهون نبود، چنين چيزى يقنياً از واجب صادر مى‏شود، براى اينكه او كه دائم الفيض است، از آن طرف حالت منتظره‏اى نيست اين هم كه احتياج به زمان و مكان ندارد. امّا در بحثها اصولى، فقهى، اينچنين نيست. كه صرف امكان يك شيئى مساوق با وقوع آن باشد، اگر چيزى ممكن شد، بايد ببينم كه دليل آنرا اثبات مى‏كند و آن چيز واقع شده است يا نه؟ ترتّب يك امر ممكنى است؛ يعنى ممكن است شارع مقدّس به دو ضد در ظرف واحد با تعدّد رتبه امر بكند. امّا به ضد دوّم امر كرده است يا نه؟ اين دليل طلب مى‏كند.)فرع بعدى آن بود كه اگر كسى در ماه مبارك رمضان با اينكه جاهل است به اينكه ماه مبارك رمضان است، قصد غير رمضان كرد طبق نصوص يوم الشك تصحيح مى‏شود، ولى اگر عالم به موضوع بود و جاهل به حكم، يعنى مى‏داند فردا ماه مبارك رمضان است، ولى نمى‏داند كه در مبارك رمضان، جز روزه رمضان واقع نمى‏شود، چنين شخصى كه علم به موضوع دارد، منتهى‏ جهل به حكم؛ آيا اينهم بايد تعيين بكند، بگويد فردا من به قصد ماه مبارك رمضان روزه مى‏گيرم، چرا؟ زيرا گرچه ماه مبارك جز براى صوم رمضان صلاحيّت ندارد، ولى اين شخصى كه مى‏خواهد نيّت كند، چون پيش او محتمل است كه روزه ديگر هم صحيح باشد، او بايد در حقيقت او بايد تعيين كند كه آيا روزه فردا را به قصد ماه مبارك رمضان مى‏گيرد، يا روزه ديگر. لذا اگر كسى بداند كه فردا ماه مبارك رمضان است ولى حكمش را نداند و احتمال بدهد كه در ماه مبارك رمضان روزه غير ماه مبارك هم صحيح است، چنين شخصى بايد تعيين بكند، آنجائى كه گفته مى‏شد، «تعيّن قهرى مستلزم تعيين اجمالى است وما را از تعيين بى‏نياز مى‏كند» مربوط به موردى بود كه سه قيد را داشته باشد؛ يعنى بداند فردا ماه مبارك است، و روزه بر او واجب است و در ماه مبارك غير صوم رمضان روزه ديگرى واقع نمى‏شود. اين علوم سه‏گانه تعيّن قهرى او را به دنبال دارد و مستلزم تعيين اجمالى است. ولى اگر كسى بداند كه فردا ماه مبارك است و او هم مكلّف به روزه آن است ولى نداند كه صوم غير ماه مبارك در ماه مبارك واقع نمى‏شود و احتمال مى‏دهد كه ماه مبارك مثل ساير روزها است و روزه ديگر هم واقع مى‏شود (خيال مى‏كند ماه مبارك نظير نذر معيّن است كه نذر كرده مثلاً اوّل ماه رجب روزه بگيرد، گرچه روزه اوّل ماه رجب بر او متعيّن است، ولى اول ماه رجب كه براى روزه نذرى او آفريده نشده است و ظرفيت براى روزه‏هاى ديگر هم دارد) در چنين مواردى بايد تعيين بكند. پس اگر علم دارد به اينكه ماه مبارك رمضان است و چون جهل داشت كه روزه غير ماه مبارك واقع نمى‏شود، قصد روزه غير رمضان كرده است، روزه‏اش باطل است، بعد متوجّه به مساله شد، و علم پيدا كرد كه در ماه مبارك رمضان اگر كسى عالم به موضوع باشد، نه جاهل به موضوع، ولى مع ذلك قصد روزه غير رمضان كه بكند، اين روزه باطل است، حالا كه فهميد مى‏خواهد نيّتش را عوض بكند، اگر تجديد نيّت بكند، آيا صحيح است يا نه؟تجديد نيّت خلاف قاعده است، اگر خلاف قاعده شد، نياز به نص دارد و اگر نص مورد خاصّى را تثبيت كرده است، به مشابه آن يا اولاى از آن مى‏شود تعدّى كرد، امّا به مخالف آن نمى‏شود تعدّى كرد. بيان ذلك اين است كه اگر عملى در يك ظرف معينّى عبادى بود، بايد نيّت، اين عمل را از همان ابتداء ظرف همراهى كند، يعنى اگر صوم امر عبادى بود، كسى خواست ماه مبارك رمضان را روزه صحيح بگيرد، بايد نيّتش در اوّل وقت او را همراهى بكند. البته چون اول وقت مقدور نيست، لذا مى‏گويند يك مقدار از شب مانده، نيّت روزه رمضان بكند، پس اگر كسى مقدارى از روز را بى‏نيّت گذراند، يا با نيّت باطل گذراند (مثل همين فرض كه كسى مى‏داند فردا ماه مبارك است و قصد روزه غير رمضان كرده است) و چون روزه غير رمضان در ماه مبارك رمضان باطل است، اين مسئله را به او فهماندند، حالا او قبل از ظهر فهميده است كه قصد روزه غير رمضان كرده است و اين روزه هم باطل است، حالا مى‏تواند، نيّت را برگرداند و روزه خود را تصحيح كند يا نه؟ تجديد نيّت بعد از گذشت مقدارى از زمان بر خلاف قاعده است. براى اينكه آن مقدار زمانى كه گذشته است، نيّت طلب مى‏كند، اين خلاف قاعده است. در بعضى از موارد، نصّ اين خلاف قاعده تثبيت كرده است. مثل كسى كه در ماه مبارك رمضان يادش رفته است كه نيّت بكند، تا ظهر فرصت تجديد نيّت هست. اين يك تعبّد خاصى است، اينجا درست است و امّا مشابه اين يا غفلت است يا سهو است يا نسيان است. در همين محدوده مى‏شود تعدّى كرد امّا اگر كسى عالم است به اينكه فردا ماه مبارك رمضان است وقصد روزه غير رمضان كرده است، بعد هم فهميد اين نيّت باطل است، به چه مجوزّى ما تجديد نيّت را در اينجا روا بدانيم و بگوئيم مى‏تواند نيّت فردا را برگرداند و صحيح باشد؟! چه اينكه مسئله عدول هم خلاف نيّت است!!اگر كسى قبل از نماز ظهر نيّت نماز عصر كرده است، قاعده اوليّه آن است كه عمل او باطل باشد. دوباره بايد نماز ظهر را از اول شروع كند. نصّ خاص آمده كه اگر نيّت را برگردانيد، عمل صحيح مى‏شود. عدول در باب نماز و تجديد نيّت در باره روزه امورى خلاف قاعده است كه طبق نصّ ثابت شده است و چون خلاف قاعده است و بايد به مورد نص اكتفا شود. در خصوص مورد، اگر كسى علم دارد كه فردا ماه مبارك رمضان است و نيّت روزه غير رمضان كرده است، روزه او باطل است، به چه مجوزى اگر او نيّت را برگرداند، روزه او صحيح باشد؟ لذا مرحوم صاحب عروة مانند ساير فقها فتوا داده‏اند كه چنين كسى كه مى‏داند فردا ماه رمضان است منتهى علم به حكم ندارد و نيّت غير رمضان كرده است، روزه او باطل است و اگر قبل از ظهر بفهمد كه نيّت او درست نبود، بخواهد نيّت را برگرداند، تجديد نيّت سودى ندارد. آن روايت در مورد غفلت و جهل و نسيان است نه صورت علم. القاى خصوصيت از غافل به ناسى و از ناسى به غافل و از ساهل به ناسى اشكال ندارد. چون در نصى كه مى‏گويد اگر قبل از ظهر نيّت خود را عدول دهد، صحيح است، در مورد نسيان آمده است. كسى كه در ماه مبارك رمضان يادش رفته، قصد روزه كند، پيش از ظهر فهميده كه قصد روزه نكرده است، او مى‏تواند نيّت كند، آخرين وقت نيت صوم ماه رمضان اول طلوع صبح است و آخرين وقت نيت صوم قضاى رمضان اول زوال شمسى است، يعنى اگر كسى قضا بر عهده اوست و تصميم روزه نداشت، بدون انجام مفطر بود و نزديك ظهر تصميم گرفت روزه قضاء بگيرد. صحيح است. پس تاخير نيّت روزه قضا تا نزديك ظهر اختياراً صحيح است اينها بر خلاف قاعده است و ما روى تعبّد مى‏پذيريم يا در روزه استحبابى، كسى كه قصد روزه ندارد و تا قبل از غروب آفتاب مفطرى انجام نداده، مى‏تواند نيّت روزه مستحبّى كند. اينها بر اساس قاعده نيست بلكه تعبّداً پذيرفته مى‏شود. زيرا نيّت در گذشته اثر ندارد و اين مراحل سه‏گانه ياد شده هم بر خلاف قاعده است، يعنى اگر كسى در ماه رمضان تا قبل از ظهر سهواً نيّت نكرده و بعد نيّت كند، روزه رمضان او درست است و اين نيّت در گذشته اثر مى‏كند و يا در روزه قضاو استحبابى هم همين طور است اينها تعبّدى است تا شارع بيان نفرمايد عقل به اينها پى نمى‏برد و چون بر خلاف قاعده است، بايد بر محور نصّ اكتفا شود. يعنى اگر فرمود جهلاً، مى‏توان در بعضى موارد به سهو هم تعدّى داد ولى در بعضى‏جا هم حكم جهل و سهو فرق مى‏كندمثل حالت نماز در لباس نجس كه براى جاهل اعاده لازم نيست ولى ناسى بايد اعاده كند. آنجا را خود نصّ فرق گذاشته است.آخرين فرع در اين بخش: آنهايى كه روى علل اضطرارى دسترسى به تشخيص موضوع ندارند مثل كسى كه نابينا است و در جاى دورى افتاده است و يا محبوس است اينگونه از افراد روى علل قهرى دسترسى به رويت هلال ندارند اينها بالاخره بايد يك ماهى را روزه بگيرند و بعد از پانزده ماه بايد مشابه همان ظرف را روزه بگيرند. اينجا در دو مقام بايد بحث شود 1- قاعده اولى چيست؟ 2- آيا برابر آن قاعده اوّليّه بايد عمل كرد يا خير؟ 1- قاعده اوّليّه اين است كه اگر كسى دسترسى ندارد در اطراف علم اجمالى بايد احتياط كند آن مقدارى را كه مى‏داند يقيناً ماه رمضان نيست، آن را كنار بگذارد و آن مقدار مشكوك را بايد روزه بگيرد زيرا معلوم واقعى دارد كه بين ساير افراد شبهه مشكوك است در همه جا اگر يك امر واقعى مورد تكليف بوده و مشكوك و مردد بين چند چيز باشد، عقل اقتضا مى‏كند كه احتياط كند به برابر منتهى‏ اين هم عسر و حرج دارد هم كسى نگفته و مخالف اجماع است و هم از طرفى امر داير بين حرام و واجب است زيرا او اگر بخواهد تمام ايام سال را روزه بگيرد، عيدين هم داخل است كه روزه آن حرام است اين شخص هر روزى كه مى‏خواهد روزه بگيرد احتمال مى‏دهد فطر يا قربان باشد. ناچار بايد با قرار داد يك سال را بعنوان ماه رمضان براى خودش قرار دهد آيا طبق قرار او اين ماه- حكم ماه رمضان را پيدا مى‏كند يا اينكه چون او نمى‏داند و احتمال مى‏دهد اين ماه رمضان نباشد بايد طبق احتمال درونى خود عمل كند. اگر گفتيم با قرار داد حكم ماه رمضان پيدا مى‏كند، تعيين در نيّت لازم نيست چون حكم رمضان پيدا كرد و صرف تعيّن قهرى تعيين ضمنى را به همراه دارد و ديگر تعيين لازم نيست. امّا اگر قرارداد گرچه بعنوان مجهول، حكم رمضان پيدا مى‏كند اما اين شخص در نهان خود احتمال غير را هم مى‏دهد، پس او احتمال مى‏دهد كه روزه ديگر در اين روز صحيح باشد، لذا بايد نيّت روزه رمضان كند.اين سخن يا اقوى است كه مرحوم سيد فرمودند و يا احوط است بالاخره در مورد كسى كه دنبال ماه رمضان است ولى دسترسى ندارد و او در ماه رمضان روزه مى‏گيرد، بايد قصد روزه رمضان كند. هر روزى كه روزه مى‏گيرد، سه احتمال دارد اگر قبل از رمضان است، استحبابى است، اگر در ماه رمضان باشد واجب تعيين است و اگر بعد از رمضان است قضاى رمضان او است. چون در رمضان روزه نگرفته است واو معذور بوده است پس هر روز سه احتمال براى او دارد، دو تا غير رمضان است و يكى از رمضان، پس بايد تعيين كند. چون جد از او متمشى مى‏شود. اوكه روزى را براى رمضان قرار داده است با تعيين او تكليف وجوب صوم به گردنش مى‏آيد نه تعيين؛ يعنى به او مى‏گويند يك ماه را انتخاب كن و او هم انتخاب كرده بر او شرعاً واجب است كه آنرا روزه بگيرد؛ امّا نه اينكه شرعاً اين روز مخصوص رمضان شود. بنابراين او مكلّف به صوم است نه اينكه آن ظرف متعيّن در رمضان شود زيرا زمان كه در اختيار او نيست و در هر روز سه احتمال مى‏رود. لذا اگر بخواهد به قرار داد خود عمل كند، اگر اقوى نباشد احوط وجوبى است كه قصد رمضان كند. والحمدلله رب العالمين. پايان