دوشنبه 10 ارديبهشت 1403 - 18 شوال 1445 - 29 آوريل 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 36
متن
1378/8/22
موضوع بحث: احكام نكاح
مكان: مسجد اعظم قم
بسم الله الرحمن الرحيم. و به نستعين صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين. لا صيما بقية الله المنتظر ارواحنا فداه. و لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظيم.
مطابق برخى از تواريخ امروز 4 ماه شعبان است مصادف است با ميلاد پرچم دار كربلا حضرت قمر بنى هاشم سلام الله عليهاشعار زيبايى خواندند توسلى پيدا كرديم فردا هم كه روز ميلاد مبارك امام سجاد است همه اينها را به شما تبريك عرضمىكنم و اميدوارم بر همه مسلمانها مبارك باشد. بعله روز جانباز هم هست به مناسبت روز تولد قمر بنى هاشم سلام اللهعليه.
قبل از آنكه وارد مسئله 23 بشويم، ما قول داده بوديم درباره اين برنامهاى كه اخيرا در مورد بهزيستى چيدهاند صحبتى كنيم.مرتب سؤال مىكنند كه آيا اين جوائزى كه به اين صورت خاص داده مىشود از مردم، وجوهى مىگيرند يا به نام مسابقه درپاسخ سؤالات يا بدون آن و قسمتى از آن وجوه را تبديل به جوائز گرانقيمت مىكنند و تقسيم مىكنند. قسمتى از آن را همبراى زلزله زدهها و بيماران، نيازمندان خلاصه كارهاى خيريه از نظر شرع مقدس اسلام اين چه حكمى دارد؟ گاهى اينسؤالشون را هم... برش ذكر مىكنند. اول اونجايى كه همه مردم به قصد كار خير بدهند. دوم اونجايى كه همه مردم به قصدشركت در قرعهكشى بدهند، سوم اونجايى كه قسمتى از مردم نيتشون كار خير است چه در قرعهكشى دخالتشان بدهند چهندهند و عدهاى از مردم چنين نيست. چهارم اونجايى كه به كسانى كه جواب سؤالها را صحيح بدهند جايزه داده بشود پنجماونجايى كه از اين پول چيزى ندهند اينها را بدهند به فقرا و نيازمندان و زلزله زدهها و امثال اينها از بودجه ديگرى، از خودشانجوائز را تهيه كنند. اين چه حكمى دارد؟ جواب اين است كه ما به جايى كه بياييم صور را زياد كنيم بهتر اين است كه درواقعيت خارجيه عينيه است اين را جواب بدهيم اينكه همه مردم به نيت كار خير بدهند يا اكثريت چنين باشد، اگر شركت درقرعهكشى هم ندهند آنها را هيچ ناراحت نمىشوند، مطالبه چيزى هم ندارند، يك خواب و خياله. قبلا هم از ما سؤال كردندبه اينصورت، ما هم جواب داديم اشكالى ندارد اگر اينطور باشه. اما در عمل مىبينيم واقعيت يا همه مردم يا 99% يا 50%بالاخره نيتشون اين است كه در آن مراسم شركت كنند. و اگر هم بفهمند اينها در قرعهكشى شركت ندادند قطعا ناراحتمىشوند، اعتراض هم مىكنند. اين دليل بر اين است كه دادن اين پولها مشروط به يك شرطه. و آن شركت در قرعهكشىكردنه. بنابراين ما فرض مسئله را اينچنين بيان كنيم. گروهى جمع شدهاند، پولهايى ازشون جمع آورى ميشود و اينها مشروطبه اين است كه اينها در قرعهكشى شركت كنند. همه اين پول يا قسمتى از اين پول يا از بيرون خارج از اين پول، بايد قرعهكشىبشود و به اينها كه قرعه مىرسد، بدهند. رضايتشون مشروط به اينه. قراردادشون منوط به اينه. همه هم نباشند جمع زيادىاينچنينند. آيا اين شرعا صحيح است يا شرعا صحيح نيست؟
جواب اين است كه آن اصول كلى كه ما داريم لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل، يكى از مصاديقش همينه. اكل مال به باطله. منچه كارى كردم كه پنجاه ميليون تومان به من بدهند. جواب يك سؤال سادهاى دادهام. اينكه درست نيست. آيا كار مهم ديگرىانجام دادم؟ نه. يعنى پول بى جهت، اين را مىگويند اكل مال به باطل. كه داخل در عناوين شرعيه هم نيست. نه هبه هست، نهوقفه، نه مصالحه بدون عوضه، نه يك چيزى است عوض هم داره. و بعلاوه قرآن مجيد كه مىفرمايد ازلام حرامه، ازلامهمينه. انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشيطان. ازلام اين بوده. كه يك عده جمع ميشدند يك شترمىخريدند. بعد از آنى كه اين شتر را مىخريدند ذبح مىكردند. بعد مىآمدند چوبهاى تيزى بود و مىكردند توى كيسهاى واينها را بهم مىزدند و قرعهكشى مىكردند بيرون مىآوردند. نفر اول برنده ميشد، نفر دوم برنده ميشد، نفر سوم برنده ميشد...نفر هفتم برنده ميشد. هفت قسمت مثلا مىكردند. ده نفر بودند. آن سه نفر باقيمانده، بايد اون پولها را آنها بپردازند. در آنجاپول را عدد محدودى مىدادند و برنده ديگران مىشدند. ولى اين تفاوتى نمىكنه از نظر فقهى كه پول را همه بدهند وقرعهكشى بكنند يا پول را بعضى بدهند كه بازنده مىشوند. آنهايى كه قرعه به نامشون مىآيد برنده باشند بدون اينكه چيزىبدهند. آنهايى كه قرعه به نامشون نمىآيد بازنده بشوند. نه. تفاوتى از نظر ماهيت فقهى اين كار نيست. اينكه همه پول بدهند وقرعهكشى كنند و سهم يك عدهاى بيفته، يا نه، بعضى پول بدهند. بهرحال اين همونه، بخت آزمايى سابق زمان طاغوته. منتهىقبول داريم كه كار خير ازش ميشه. آيا مجرد كار خير شدن دليل بر جواز ميشه؟ يك كسى بگه من قمار مىزنم حضرت عباسىتمام درآمدم را خرج فقرا مىكنم. يك ريال از قمار هم براى خودم برنميدارم، همهاش را ميدهم به فقرا. آيا اين مجوز قمارميشه؟ (سؤال) و اما اگر پول را از منبع ثالث بدهند، درست؟ بازهم شما پول را مىدهيد به شرط اينكه از منبع ثالث به شماپول بدهند. آيا شما پول را بلاعوض دادهاى براى كار خير يا مشروطه؟ بازهم مشروط به شركت در قرعهكشىه. ما ميگيم حتىدر مسابقات ورزشى، اينهم معلوم باشد، كسانى كه اسب سوارى مىكنند، اگر در اين مسابقه اسب سواران بين خودشونقراردادى بگذارند اشكالى نداره، شرعا جايزه. اما اگر تماشاچىها كه الان در دنياى امروز معموله، تماشاچىها قرار مدارمىگذارند، پولى مىدهند قرار مدار مىگذارند فلان اسب برنده ميشه. اگر برنده شد آنها حق مىبرند، جايزهاى مىبرند.تماشاچى جايزه ببره اكل مال به باطله. فقط اسب سوار هر نوع شرط بندى در اسلام حرامه الا در آن دو يا سه موردمخصوص. آنجا حلاله. و الا الرهن و الرهانه، رهانه به معنى شرط بندى، هر گونه رهانه حرامه، منصوصه، روايات حتى اگر درمسابقات فوتبال كه بچهها بازى مىكنند، قرار بگذارند هر تيمى كه برنده شد بايد يك بستنى بهش بدهند، آنى كه بازنده شدبايد پول بستنى را بدهد، اينها حرامه همهاش. هر گونه شرط بندى، الرهانه، كل رهن فى الاسلام حرام، الا همون. حالامىآيند شرطبندى مىكنند، قرعهكشى مىكنند، از پول ديگرى بدهند، از اون پول بدهند، تنها در يك صورت صحيحه. و آناين است تمام افراد نيتشون خير باشه. حتى اگر يك نفر هم نباشه پولش آلوده است. تمام افراد نيتشون كار خير باشد،قرعهكشى كردند، دادند، ندادند. مثال اين را ما مىزنيم پس اندازهايى كه توى بانكها مىكنند. عدهاى هستند پولشون را پسانداز مىكنند، مىخواهند پولشون از بين نره، حالا قرعهكشى هم بكنند، نكنند، اين پس اندازش را مىكنه. اگر اينطور بودهباشد جوايزى كه به آنها مىدهند اشكال نداره، براى اينكه پس اندازش را مشروط نكرده به اين كه قرعهكشى بكنند. اگرمشروط كرده باشه اونهم اشكال پيدا مىكنه. اگر واقعا به نيت پس انداز نيست، مشروط به شركت در قرعهكشى است، اونهماين اشكال شرعى را پيدا مىكنه. هرگونه شرط بندى داخل اكل مال به باطله و شبيه قماره، روايات متعدد داره اين مسئله، دربحث قمار و ملحقات قمار مىبينيد. نگاه كنيد كه اينها جزء ملحقاته و اشكال داره. حالا كار خير ازش مىكنند يا كار شر. منيك نكته ديگر، اجازه بدهيد حالا، هر كسى انكار كنه مالك اون پول نميشه، رد مظالم ميشه. براى اينكه شرط بنديه. و اصلااين كار را نبايد شركت كرد. و من تعجب مىكنم، حداقل شبههناك هست يا نيست؟ چرا يك كار شبههناكى بكنند براى امورخيريه. امور خيريه راههاى بهترى داره و بدانيد و آگاه باشيد يكى از آثار سوء اجتماعى اين كار اين است عدهاى گرفتارموهومات مىشوند و دل به كار، تلاش، كوشش، سعى نمىبندند. در انتظار اين مىنشينند اين ماه شانس و اقبال در خانهاشوندر بزنه. خوب نشد، ماه آينده. نشد، سال آينده. دل به كار نميده، راه درآمد در اسلام سعى و تلاش و كوششه. هر چيزى كهتضعيف كنه آن را، از نظر اسلام كار درستى نيست. من يك اشارهاى كردم. و الاّ شرح اين مسئله در ملحقات و ابواب قمارمسئله بخت آزمايى ما در انوار الفقاهه، كتاب مكاسب محرمه، در آنجا هم بحث كردهايم، بحث بيشتر را در آنجا خواهيد ديد.(سؤال) اگر شرط كنه در قرعهكشى شركت كنه و اگر برنده شد پول بهش داده بشود، يعنى قرعهكشى شركت كنه، كه پولگيرش نياد يا اگر آمد نگيره! قرعهكشى مقدمه است، مىدونم، مظنه اينه كه گيرش بيايد، محتمله كه گيرش بيايد، اين بهاحتمال پول داره كار مىكنه. اگر اين احتمال در نظر، فقط در قرعه كشى شركت مىكنه براى تعظيم شعائر اسلامى! نه به نيتاينكه پولى گيرش بيايد. اين باشه بعله. همين اشكال داره ديگه. شرط ميكنه همين را. معنى شرطبندى همينه.
مسئله بيست و سه. كما يحرم على الرجل، متن تحرير الوسيله را مىخوانم، مسئله بيست و سه. كما يحرم على الرجل ان نظرالى الاجنبيه يجب عليه تستر يجب عليها التستر من الاجانب. همانگونه كه نگاه كردن به اجنبيه حرام است، حجاب داشتناجنبيه از اجانب واجب است. حرام را تشبيه به واجب كردهاند. تشبيهاش از نظر اينكه هر دويش حكم الزاميه. همانطور كهنگاه كردن بر زن حرامه به مرد مىگويند نگاه نكن، به زن هم مىگويند خودت را بپوشان. اين در مورد نساء.
ولى در مورد رجال ايشون مىگويند چنين نيست. و لا يجب على الرجال التستر. بر مردان پوشانيدن بدن واجب نيست. و انكان يحرم على النساء و ان كان يحرم على النساء ان نظر اليهم. در مسائل گذشته داشتيم كه زنها هم نمىتوانند به مردان نگاهكنند ادا ماستثنى. الا وجه و كفين و كه بعد گفتيم سر و گردن و مقدارى از سينه و مقدارى از دستها و پيراهن آستين كوتاه، كمىاز ساق پا، اينها را هم ما ملحق كرديم. گفتيم اينها نگاه كردن بهش اشكال نداره، ولى مازاد بر آن زنها نمىتوانند به بدنمردهاى بيگانه نگاه كنند. ولى مىگويند بر مردان حجاب لازم نيست، واجب نيست.حتى مىتواند پيراهنش را از تن دربياوردو با يك شورت بيايد در كوچه و بازار. حجاب بر آنها واجب نيست. زنها نبايد نگاه بكنند. يك صورت استثناء مىكنند. و آنجايى كه مرد عامدا، عالما به بدن مرد داره نگاه مىكنه و اين مرد هم ميدانه كه عالما و عامدا بهش نگاه مىكنند. در اينجا ازباب... گفتهاند مرد نبايد بى حجاب باشه، بايد بدنش را بپوشانه. ولى ايشان قبول نمىكنند. گروه ديگر هم از بزرگان قبولنكردند.
و اذا علموا، ضمير علموا به كى برميگرده؟ به رجال. بان النساء يتعمدن ان نظر اليهم. مردان علم پيدا كردند كه گروهى از زنها،يا بعضى از زنها، دارند عمدا نگاه مىكنند. اين عمدا نگاه مىكنند نه معناش اين است كه نظر تلذذ و ريبه دارند. نه. عمدا نگاهمىكنند. مقابل سهوا، تصادفا. موضوع بحث آن جايى است كه نظر عمدى باشه، حرام باشه. چون نظر حرام منحصر به تلذذ وغيره نيست. مطلقا حرامه. در اينجا فالاحوط التستر منهن. احتياط آن است كه مردان خود را در چنين مواردى بپوشانند. و انكان الاقوى عدم وجوبه. بنابر اين احتياطى كه قبلش گفته واجب است يا مستحب؟ احتياط مستحب بود از نظر امام قدس سرهالشريف.
سؤال؟ اون به حكم ثانوى مىشود. وجوب تسطر بر مردان به حكم ثانوى مىشود چون عنوان اعانت بر اسم يكى از احكامثانويه است. اگر اجازه بدهيد بهش مىرسيم و بحثش را مفصل عنوان خواهيم كرد انشاء الله. خوب اين مسئله در واقع مسئلهحجاب بود. مسئله وجوب حجاب همين مسئله است. منتهى مسئله وجوب حجاب بر مردان بر زنان و مقدارى هم بر مردانواجب است، واجب نيست و محل بحث. اين مسئله از مسائل مهمه است. مخصوصا در عصر و زمان ما. زمانى بود در جرائدزمان طاغوت عدهاى از مزدوران قلم به دست در روزنامهها حجاب را به كلى منكر شدند گفتند حجاب در اسلام نبوده استو زنان مسلمان اوليه هم حجابى نداشتهاند. اين چيزهايى است كه بعدا پيدا شد منكرش شدند و با وقاحت هم نوشتند. يكعدهاى در مقابل اونها به پا خواستند مقالات يا كتابهايى درباره اهميت حجاب نوشتند. يك مسئله از مسائل مهمه در اسلام وعلى رقم اهميتى كه دارد كمتر بحث ازش شده است. ملاحظه كنيد كتابهاى فقهى ما را به عنوان يك مسئله مستقل حجاب رابحث نكردهاند. در عروه خوب بحث مستقل دارد، در تحرير الوسيله هم بحث مستقيم دارد، و جالب اين است كه مرحومآيت الله حكيم در مستمسك به شرع مسئله حجاب كه مىرسد با چند جمله كوتاه از آن مىگذرد. على رقم اهميتى كه داردخيلى كم دربارهاش بحث كردهاند. ظاهرا دليلش هم اين بوده كه از مسلمات است، از واضحات است از اجماليات است بلكهاز ضروريات دين اسلام است. حجاب از ضروريات است. مخصوصا در ايام ما كه ديگر همه مردم دنيا فهميدهاند يكى ازبرنامههاى فرهنگ اسلام مسئله حجاب زنان است.
يعرفها المخالف و المعايق، همه فهميدند و يواش يواش تبديل شده است به يك شعار. هر كجا ديديد زنى، دخترى يكروسرى سرش كرد معنيش اين است كه من مسلمان و مقيد به فرهنگ اسلام هستم و به همين دليل هم هست از اين يك ذرهروسرى وحشت مىكنند، مىترسند. اگر ديدن در يك دانشگاهى يك عده از زنان مسلمان، دختران مسلمان روسرى به سركردهاند حجاب مختصرى پوشيدهاند وحشت مىكنند كه اسلام در اينجا نفوذ كرده است و در مقابل نفوذ اسلام چكار بايدكرد؟ اصلا اين را دليل بر نفوذ اسلام در آن منطقه مىدانند و به همين دليل هم اگر فقهاى ما بحث زيادى درباره آن نكردهاند يااصلا متعرض نشدهاند و به طور ضمنى در مباحث ديگر از اين مسئله گذشتهاند. چون بحثهاى نظر كه مىكنند در لا به لاىبحثهاى نظر بحث هايى كه راجع به حجاب هم استفاده مىشود. اگر اونها چنين كردند ما در اين شرايط چنين نبايد بكنيم.اين بحث مستوفا از نظر ادله دنبال مىكنيم. اين مسئله از نظر اقوال عرض كردم اجمالى است، ضرورى است و سه دليل عمدهدارد. دليل اول همان ضرورت است. ضرورى بودن اين ديگر مثل اجماع نيست كه بگوييد...؟ نه چيزى كه جزء ضرورت دينشد اين خود دليل بر لزوم عام. معنى ضرورى دين را هم اين مىكنند، مىگويند كسانى كه يك مقدار معاشرت با مسلمانهابكنند مىفهمند كه همه مسلمانها پابند هستند. كسانى كه يك مقدار با مسلمانها معاشرت كنند مىفهمند كه پابند به آن هستنداين را مىگويند ضرورت دين. حالا كه اونهايى هم كه معاشر نيستند اونها هم مىدانند كه اين همه مسلمين الاختلاف فرقهمپايبندند به مسئله حجاب. سنى و شيعه و مالكى و حنفى و حنبلى و شافعى و اينها ندارد همه. اين خود يك دليل محكم دليلاول.
و اما دليل دوم آيات زيادى از قرآن مجيد داريم. كه شش تا آيه هست. البته اين كه مىگوييم شش تا آيه بعضى از آيات مشتملبر چند جمله جداگانه مستقلند كه ما اونها را به حساب آيه گذاشتهايم. شش تا كه مىگوييم به حساب او مىگوييم. يك آيهممكن است چند جمله داشته باشد كه هر كدام مستقلا دلالت دارد. خوب آياتى كه ازش استفاده مىشود اولش آيه 31 سورهنور است. جمله ولا يبدين زينتهم الا ما... اين كار به مسئله نظر ندارد. كار به مسئله ابداع است. حجاب است. زنان زينتخودشان را ظاهر نكنند. مگر مقدارى كه آشكار است. مقدار آشكار را سابقا بحث مفصلى داشتيم گفتيم وجه و كفين است.زايد بر اون را آشكار نكنند. خوب زينت را آشكار نكنند محل زينت چى؟ به طريق اولى محلش را آشكار نكنند. اصلابعضىها گفتهاند مراد از زينت محّال زينت است نه خود زينت. ما مىگوييم هر دو هست. بنابر اين فى الجمله آيه دستور بهحجاب داده است. نه زينتهاى مخفى را آشكار كنند نه محل اونها را. بنابر اين يك زن نبايد با سر برهنه، سينه برهنه، پاىبرهنه، دست برهنه در انزار ظاهر بشود. سؤال؟ مىگويند همه جاى بدن محل زينت نيست. زينت موازين مخصوصهاى دارد.حق با شماست. آيه يك مقدار، ولى بقيه بدن به طريقه اولى ملحق مىشود. وقتى مچ دست را نبايد ظاهر كنيم، سينه و پشترا به طريق اولى نبايد. محل خلخالى كه به پا هست نبايد ظاهر كنند رانها به طريق اولى هست. بنابر اين حجاب مقداريش ازاين آيه استفاده مىشود به دلالت مطابقهاى مقداريش هم به دلالت التزاميه. و اما آيه دوم يعنى جمله دوم. باز در همين آيه 31سوره نور است و ليضربن بخمرهن على جنوبهم. اين مستقل است. اگر نبود، جز همين يك جمله كافى بود. سابقا خمار، جلداينها را تفسير كرديم به اينجا رسيديم. منظور از... اين است كه دنبالههاى خمار و روسريشون را بياورند گلو و سينه هاشون رابپوشانند. در مقابل سنتى كه در زمان جاهليت بود، گاهى مقنعهها را روسرىها را اون لبههاش را مىانداختند پشت سر بهطورى كه تمام گردن و مقدارى از سينه نمايان بود. قرآن با نام امر دستور مىدهد... البته باز اين نسبت به گلو و مقدارى از سينهرا شامل مىشود و بيشتر از اون را شامل نمىشود. اما بقيه به طريق اولاست. به دلالت مطابقهاى و به دلالت التزامى.
سؤال؟ بعله، ايشان ميخواهند بگويند لباس پوشيدن براى انسان يك امر فطرى هست. و بنابر اين فطرت هم دليلى هستبراى اين مسئله. اين يك استدلال قابل گفت و گو و مناقشه هست. چانه زدن درش هست. كه نه اقوامى را مىشناسيم در ميانبشر كه اينها برهنه بودند فقط يك مختصرى دور كمر مىبستند. الان هم هستند اقوام برهنه و اينها، اين فطرت نيست، عادتاست. اشتباه عادت به فطرت نكنيد. قابل چانه زدن است و لذا ما اين دليل قرار نمىدهيم.
سوم، و لا يبلين باز همان آيه 31 سوره نور است كه ما به سه قسمت از آن استدلال كرديم. ولا يبلين زينتهن الا لبعولتهن. كهگفتيم اين زينت باطنه را داره ميگه. استثناء كرده از شوهران، او آبائهن، و محارم. بنابراين اجانب نبايد آن زينت را ببينند، نبايدمحل زينت را ببينند، نبايد آن قسمت از بدن را ببينند. حالا خواه مراد از زينت خود زينت باشه يا زينت و محل زينت بودهباشد يا فقط محل زينت بوده باشد، هر چه باشد دلالت بر بحث ما دارد.
و اما چهارم هم بگم بقيه بمانه. آيه 60 سوره نور، آيه 60. و لا يضربن لارجلهن. ليعدم ما يخفين من زينتهن. من الان اينجانوشتهام اما نمىدانم شماره آيه 60 سوره نوره يا 60 سوره احزابه. احتمالا نوره. اين را مىبينيم اگر اشتباه بود اصلاحشمىكنيم. بعله؟ دوباره همين آيه بالاست. درسته، يك و دو، سوره نور، همون 31، اين چهار تا همون 31 سوره نور ميشه،دنباله همون آيه 31. ميگه و لا يضربن بارجلهن. پاهاشون را به زمين نزنند. ليعدم ما يخفين من زينتهن. تا علم حاصل بشود بهآن زينت مخفى آنها. در واقع نه تنها نشان دادن خلخالى كه به پا بوده حرام بوده، صداى اون را هم اجانب بشنوند، اينهمحرامه. ظاهر آيه حرمته. ولو در فقه كمتر بحث كردهاند روى مسئله خلخال، ولى ظاهر آيه حرمته. ميگه اين صداىوسوسهانگيز اين خلخالى كه به پاى اين زن است، به گوش اجانب نرسد. ديدن خودش چطور؟ ديدن محلش چطور؟ ديدنساير بدن چطور؟ آنها بطريق اولى ثابت ميشه. وقتى صداى آن، اظهار كردنش حرام باشه، نشان دادنش بطريق اولى حرامه.اين چهار تا آيه، يعنى چهار تا جمله از يك آيه كه هر كدام مستقلا دلالت مىكرد. فردا مىرويم سراغ بقيه آيات. و صلى اللهعلى سيدنا محمد و آله الطاهرين.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...