• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •   خلاصه

  • خلاصة درس 34:
    بررسي سخن شيخ محمد عبده در خصوص مفهوم(نساءنا) و معناي(نساءهن) در آية 31نور با توجه به اقوال مربوطه موضوع اين جلسه مي باشد.
    الف)بررسي کلام شيخ محمد عبده دربارة مفهوم «نساءنا» در آية مباهله
    1- خلاصه مدعاي شيخ محمد عبده:«نساء نا در آيه مباهله که مراد فاطمه مي باشد ساخته پرداخته شيعيان است. اصولاً چنين معناي قابل انطباق به آيه نيست زيرا کلمة«نسائنا»را هيچ فرد عربي در مورد دختر خود به کار نمي برد، به خصوص که داراي همسراني نيز باشد!
    2- شواهد احتمالي براي سخنان عده: دريازده مورد مراد از نساء ازدواج مي باشد.
    (بقره: 187، نساء 150 طلاق: 4 و...)
    3- رد کلام عبده از سوي استاد (مدظله)
    4- جواب نقضي: در يازده مورد ديگر نيز به استناد در روايات نساء نادر غير معناي ازدواج بکار رفته است.(بقره: 49، ابراهيم: 6، بقره 223و ...)
    3-2پاسخ حلي: عبده مرتکب خلطي شده . در اضافه به عام گاه مضاف اليه به نحو عام اضراري و موضوع به طور انحلال لحاظ مي شود . إسناءنا حرث لکم)
    و گاهي مضاف اليه عام انحلالي نيست، بلکه عام مجموعي است و در واقع واجد ذو اجزاء است. که از نوع اضافة جزء به کل است که بسيار رايج نيز هست مانند دست زيد.
    نتيجه: صرف عبده نه با مصطلح قرآني سازگار است و نه با تحليل آيه مي سازد و باور قيمت تاريخي و روايات بسياري که خود اهل سنت هم ذکر کرده اند تنافي دارد.
    ب) بحث درباره مراد از «نسائهن» در آيه 31 سورة نور
    1)اقوال کياني که معناي نسائهن را عام و وسيع مي دانند
    2)اقوال کساني که مفهوم متضيق از«نسائهن» را پذيرفته اند.
    «والسلام»
  •  متن

  • 18/8/1377دو شنبه

    درس شماره (34)

    كتاب النكاح/سال اول

    بسم الله الرحمن الرحيم

    خلاصه اين جلسه و جلسه پيش :

    بحث ما در چند جلسه اخير در باره مفهوم آيه غضّ (= آيات 30 و 31 سوره
    نور) و بررسى برخى روايات مربوط به آن بود.
    هم چنين پيش تر در اوايل كتاب النكاح مطلبى پيرامون معناى نساءِ مضاف (مانند نساءنا، نساءكم، نساءهن و .
    ) در قرآن كريم از شيخ محمد عبده نقل و اجمالاً نقد شده بود، اينك سخن وى در باره مفهوم (نساءنا) كه با بحث ما بى ارتباط نيست - مورد بررسى و نقد تفصيلى قرار مى گيرد و سپس معناى (نساءهنّ) در آيه 31 نور با توجّه به اقوال مربوطه بررسى و تحليل خواهد شد.

    الف ) بررسى كلام شيخ محمد عبده در باره مفهوم «نساءنا» در آيه مباهله:

    1 - خلاصه مدّعاى شيخ محمد عبده:

    محمد رشيد رضا به نقل از شيخ محمد عبده در ذيل آيه مباهله در تفسير «المنار» مى گويد «روايات بر اين اتّفاق دارند كه پيامبر اكرم(ص) براى مباهله حضرت على(عليه السلام) و فاطمه (سلام الله عليها) و حسنين (عليهما السلام) را همراه آوردند.
    ولى اين روايات ساخته و پرداخته شيعيان است كه مراد از (نساءنا) را فاطمه(ع) و مراد از (انفسنا) را على(ع) مى دانند و آنها را در ميان اهل سنت رايج و
    شايع ساخته اند.
    اما اصولاً چنين معنايى قابل انطباق بر آيه نيست.
    زيرا كلمه «نسائنا» را هيچ فرد عربى در مورد دختر خود به كار نمى برد، به خصوص آن كه خود داراى همسرانى نيز باشند.

    2 - شواهد احتمالى براى سخن عبده :

    وى ممكن است براى سخن خود به اين استناد كند كه در قرآن كريم از آياتى كه در آنها (نساء) به صورت مضاف آمده، در يازده مورد، مراد از (نساء) ازواج
    مى باشد.
    اين آيات عبارتند از: «أحلّ لكم ليلة الصيام الرفث الى نسائكم»(1)، «نساؤكم حرث لكم»(2)، «والّلاتى يأتين الفاحشة من نسائكم» نسائكم و ربائبكم اللّاتى فى حجوركم من نساءكم الّلاتى دخلتم بهن»(4)، «والّلائى يئسن من المحيض من نسائكم ان ارتبتم فعدتهنّ ثلاثة أشهر»(5)، «للّذين يؤلون من نسائهم» يظاهرون منكم من نسائهم»(7)، «والّذين يظاهرون من نسائهم» منكنّ بفاحشة مبيّنة .».
    (9)، و «يا نساء النبى لستنّ كاحدٍ من النساء»

    3 - ردّ كلام عبده از سوى استاد - مد ظلّه -

    جواب نقضى: در پاسخ به استدلال فوق بايد گفت كه در يازده آيه ديگر در قرآن كريم از جمله در همين آيه مباهله به استناد روايات، (نساء) مضاف در غير معناى ازواج به كار رفته است از جمله در شش آيه مربوط به داستان حضرت موسى(ع) كه مربوط به قتل پسران توسط فرعون و زنده نگاه داشتن دختران بنى اسرائيل مى باشد؛ اين آيات عبارتند از: «يذبّحون ابناءكم و يستحيون نساءكم»(11)، «يقتّلون ابناءكم و يستحيون نساءكم» يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم»(13)، «سنقتل ابناءهم و نستحيى نساءهم» ابناءهم و يستحيى نساءهم»(15) و «اقتلوا ابناء الذين آمنوا معه و استحيوا نساءهم» در تمامى اين آيات مراد از (نساء) قطعاً ازواج نيست و اضافه زوجيت مراد نيست، بلكه مراد اناث يا دختران مى باشد.
    هم چنين مراد از (نساء) در آيه شريفه «وأصطفاك على نساء العالمين»(17) (در باره حضرت مريم) زن هاى شوهر دار نيست، بلكه معناى آيه تقدّم مريم(ع) بر تمامى زنان مى باشد.
    در آيه شريفه «يا أيها النبى قل لازواجك و بناتك و نساءالمؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن .».
    (18) نيز مراد از نساء المؤمنين تنها زنان همسردار نيست.
    در آيه 31 نور هم - كه موارد حرمت ابداء زينت شمارش شده و از جمله «نساءهن» از آن موارد به شمار رفته - مقصود از اين تعبير نمى تواند ازواج (= زوجات) باشد، زيرا به هنّ اضافه شده است.
    (19) بالاخره در آيه 55 احزاب هم از جمله افرادى كه ورود آنها به خانه اشخاص نياز به اجازه ندارد «نسائهن» ذكر شده كه مراد از آن زوجات نيست.
    بنابر اين نمى توان گفت كه (نساء) مضاف در قرآن كريم همواره به معناى ازواج بكار رفته است.

    پاسخ حلّى: در واقع عبده مرتكب خلطى شده است.
    توضيح مطلب چنين است: در اضافه به عام، گاه مضاف اليه به نحو عام افرادى و موضوع به طور انحلالى لحاظ مى شود، مانند «نساؤكم حرث لكم» كه در آن حكم مذكور در آيه بر نساء هر يك از افراد يعنى زيد، عمرو، بكر و .
    به صورت انحلالى بار شده است.
    ولى گاه مضاف اليهِ عام، انحلالى نيست، بلكه عام مجموعى است و در واقع واحدِ ذواجزاء مى باشد.
    اضافه مزبور از نوع اضافه جزء به كل است كه بسيار رايج نيز هست مانند
    دست زيد.
    حال در مانحن فيه اگر مباهله ميان دو شخص معين بود، مثلاً گفته شده بود كه تو زن خود را بياور و من هم زن خود را مى آورم، در اين صورت اضافه زن به شخص قطعاً معناى زوجيت داشت.
    ولى در اينجا مباهله ميان دو شخص نيست، بلكه مباهله و مقابله در واقع ميان دو مكتب و دو عقيده است (اسلام و نصرانيت) و تناسب حكم و موضوع نيز در اينجا اقتضا ندارد كه حكم انحلالى باشد (بر خلاف مورد «نساؤكم حرث لكمٌ» .
    بلكه بر عكس تقابل مذكور مى رساند كه حكم انحلالى نيست.
    به عبارت ديگر مراد آيه شريفه اين است كه زنانى كه به ما به عنوان يك
    مكتب و عقيده انتساب دارند و نيز زنان منسوب به عقيده مقابل دعوت شوند، نه مثلاً زوجه فرد، فردِ مسلمانان و نصارى.
    هم چنين مسلّم است كه مراد آيه تمام زنان متعلق به مكتب و آيين اسلام (نا) نبوده، بلكه زنان ممتاز و برگزيده مراد بوده است.

    نتيجه:

    بنابر سخن عبده و حمل «نساءنا» در آيه شريفه بر ازواج نه با مصطلح قرآنى (در باره نساء) سازگار است و نه با تحليل آيه مى سازد و به علاوه با واقعيت مسلّم تاريخى در روايات بسيارى كه خود اهل سنت هم ذكر كرده اند، تنافى دارد.
    در واقع، اين انحراف وى ناشى از انحراف در عقيده و دور افتادن از مذهب حق و
    طريق قويم شيعه و در نتيجه محروم شدن از اين نعمت بزرگ الهى است.
    (20)

    ب ) بحث در باره مراد از «نسائهن» در آيه 31 سوره نور:

    در باره اين كه مراداز «هنّ» و «نسائهن» در اين آيه - كه از جمله موارد استثناء از حكم حرمت ابداء زينت قرار داده شده - چيست؟ اقوال مختلفى ذكر شده است.
    برخى كوشيده اند كه معناى آن را بر همان مفهوم مطلق و عام باقى نگاه داشته اضافه
    مزبور (= اضافه نساء به هنّ) را به نحوى توجيه كنند و برخى ديگر از اين اضافه نوعى تخصّص و تضيّق را استفاده كرده اند:

    1 - اقوال كسانى كه معناى «نسائهنّ» را عام و وسيع مى دانند:

    شيخ احمد جزايرى در كتاب خود قلائد الدّرر مى گويد كه مراد از نسائهن در آيه تمامى زنان و نساء مى باشد و اين اضافه طرداً للباب و براى اين كه آيه يك نسق داشته باشد، صورت گرفته است و به بيان ديگر صرفاً دليل لفظى داشته است.

    نقد استاد - مد ظلّه - ولى اين دليل را نمى توان پذيرفت.
    بسيار بعيد است كه در آيه قرآن اضافه اى صورت بگيرد كه تنها اثر آن نكته اى لفظى (= رعايت سجع) باشد و از لحاظ معنوى هيچ گونه فايده اى در بر نداشته باشد.
    (21) به عبارت ديگر اين تحليل كه معنا فداى لفظ شده باشد با موقعيت و مقام آيات قرآن كريم سازگار نيست.

    ب ) مرحوم مجلسى در مرآة العقول فرموده اند كه اين اضافه نكته اى معنوى هم دارد و در واقع براى اين اضافه صورت گرفته است كه متوجه كند مراد آيه استثناى حرمت ابداء زينت براى هم جنسان است.
    يعنى اضافه به اعتبار تجانس و هم جنس بودن صورت گرفته و در واقع به نحوى اشعار به علّت دارد.
    تقريب اين نظريه: در تقريب اين نظر مى توان گفت كه هم چنان كه آوردن وصف «اللاتى فى حجوركم» براى ربائب در آيه شريفه «و ربائبكم الّلاتى فى حجوركم من نسائكم اللاتى دخلتم بهنّ» دخالتى در اصل حكم ندارد و براى تقريب ذهن يا اِشعار به علل يا حِكَم
    حُكم آمده، در مانحن فيه نيز مى توان گفت كه اضافه براى اين صورت گرفته كه برساند كه ابداء زينتِ يك جنس براى هم جنس خود اشكالى ندارد و اين كه در هم جنس از يكديگر رو بگيرند، تناسب با اين حكم ندارد.
    در واقع اين تعبير به نحوى اشعار به علّت حكم دارد.
    نقد استاد - مد ظلّه - امّا اين نظريه هم تمام به نظر نمى رسد.
    اگر كلمه اى مانند «مثل» به «هنّ» اضافه شده بود و با اضافه نوعى تخصّص حاصل مى شد، اين معقول و منطقى به
    نظر مى رسيد، ولى در صرف اضافه نساء (با مفهوم عام خود) به «هنّ» چه تضيّق و تخصّصى مى تواند پيدا كند كه متناسب با اضافه باشد؟ بر اضافه مزبور مسلّماً هيچ تقضيّق و فايده اى مترتب نخواهد بود.
    ممكن است گفته شود كه با اضافه مزبور مفهوم نساء نوعى تضيّق پيدا مى كند، زيرا شامل خود همان زن (كه مخاطب حكم است) نمى شود.
    زيرا با اضافه شدن نساء (كه عام است و شامل خود زن هم مى شود) به «هنّ»، اين حكم تنها مماثل را شامل مى شود نه عين را، بنابر اين نوعى تخصّص را مى رساند.
    ولى در پاسخ بايد گفت كه صرف اين كه يك فرد از افراد مضاف اليه خارج
    شود، نمى تواند مصحّح اضافه دانسته شود و از نظر عرفى اين مصحّح قابل قبول نيست.
    در قلائد الدّرر وجه ديگرى نيز آمده و آن اين است كه مراد از «نسائهن» زنانى مى باشد كه شخص با آنان معاشرت و حشر و نشر دارد مانند اقوام و بستگان و رفقا و .
    و ما مى دانيم كه گاه برخى قيودِ موضوع دخالتى در اصل ثبوت حكم ندارد و جرياً للغالب در مقام اثبات بيان مى شود.
    در اينجا نيز همين طور است و اصل حكم براى مطلق نساء است (ثبوتاً)، ولى حكم تنها براى مواردى كه غالباً تحقق خارجى مى يابد، اثبات شده است.
    امّا اين امر تضيّقى در اصل حكم ثبوتى كه براى مطلق
    نساء ثابت است، ايجاد نمى كند.
    نقد استاد - مد ظلّه - نمى توان گفت كه ابداء زينت براى معاشرين براى نساء جنبه غالبى دارد، بلكه برعكس برخورد زنان با افراد غير معاشر در طول زندگى بسيار بيشتر از برخورد و تماس او با معاشرين و نزديكان است.
    معاشرين از قبيل اقوام و دوستان همواره عدّه كمى از افرادى را كه زن با آنان مواجه مى شود، تشكيل مى دهند.
    پس نمى توان ذكر اين را از باب ذكرِ افراد غالب به شمار آورد و از باب «جرياً للغالب» دانست.

    2 - اقوال كسانى كه مفهومى متضيق از «نسائهن» را پذيرفته اند:

    نظر مرحوم آقاى خوئى - ره - ايشان فرموده اند كه مراد از نسائهن احرار از نساء مى باشد، زيرا تقابل بين «نسائهن» و «ما ملكت ايمانهنّ» كه با «او» عطف شده، مى رساند كه اين دو با هم متقابلند.
    پس مراد از نسائهن حرائر خواهد بود.
    نقد استاد - مد ظلّه -
    لزومى ندارد كه در عطف، تقابل از نوع تباين وجود داشته باشد، بلكه كافى است معطوف و معطوف عليه عامين من وجه باشند تا عطف صحيح و مفيد باشد.
    مثلاً گفته مى شود اكرام علماء يا سادات واجب است.
    يا در خود آيه شريفه آمده است: «أو بنى أخوانهنّ أو بنى اخواتهنّ» و امكان دارد كه فردى هم پسر برادر باشد و هم پسر خواهر.
    بنابر اين لزومى ندارد كه ميان طرفينِ عطف، تباين كلى وجود داشته باشد و تباين جزئى (عموم و خصوص من وجه) كافى است.
    بر اين اساس، مى توان فرض كرد كه مراد از «نسائهن» مؤمنات و مراد از «ما ملكت ايمانهنّ» مملوكات باشد و تقابل آن دو نيز عموم و خصوص من وجه است.
    ايشان به چه استنادى - اختصاص نساء را به مؤمنات نپذيرفته اند، ولى آن را مختص حرائر دانسته اند؟ صرف مقابله و عطف را نمى توان دليل بر اين مطلب دانست.
    نظر ابوبكر جصّاص: وى در احكام القرآن خود مراد از نسائهن را حرائر مى داند ولى با اين قيد كه «حرائر مؤمنات» مراد است.
    صاحب جواهر ره در بحث مربوط به نظر «خصى» به مالك خود تنها حريت را قطعى دانسته و اثبات كرده است.
    تفصيل مطلب در باره مراد ايشان را در بحث آينده پى خواهيم گرفت، ان شاء الله.
    « والسلام »

    1) - بقره: 187
    2) - بقره: 223
    3) نساء: 15
    4) - نساء: 23
    5) - طلاق: 4
    6) بقره: 226
    7) - مجادله: 2
    8) مجادله: 3
    9) - احزاب: 30
    10) احزاب: 32
    11) - بقره: 49
    12) اعراف: 141
    13) - ابراهيم: 6
    14) اعراف: 127
    15) - قصص: 4
    16) غافر: 25
    17) - آل عمران: 42
    18) - احزاب: 59
    19) - تفصيل بحث در باره مفهوم «نسائهن» در ادامه درس خواهد آمد.
    20) - و به راستى سلوك و ايمان ما به مذهب برحق تشيّع، نعمتى بزرگ و غير قابل سپاس شمرده مى شود و چه بسا اگر آباء ما بر اين طريق نبودند، ما نيز به انحرافات مزبور دچار مى شديم. به عنوان مثال زمخشرى با آن كه از بزرگان تفسير و ادب به شمار مى رود، در تفسير سوره انشراح ذيل آيه «فاذا فرغت فانصب» مى گويد كه برخى رافضه به خاطر بدعت اين آيه را «فانصِب» خواندند تا معنى آن نصبِ علىّ براى امامت شود. و اگر اين درست باشد، ناصبى نيز مى تواند آيه را به معناى نصب (بغض و عداوت على(ع)) بداند. به فرموده مرحوم فيض ره مى بينيم كه اين شخص با چنين علمى كه «جار الله العلامه» ناميده شده، چگونه خداوند قلب او را كور ساخته است و اين چنين مطلب بى ربطى را در ردّ شيعه بيان كرده است.
    21) - معروف است كه صاحب بن عبّاد نامه اى براى يكى از قضات قم نوشته بود كه در آن آمده بود: ايّها القاضى بقم، قد عزلناك فَقُم» و قاضى مزبور گفته است كه من جرمى نداشتم، انا قتيل القافيه، يعنى عزل من براى آن بوده كه قافيه سخنِ صاحب بن عباد درست شود. هم چنين درباره دو فرد ارتشى به نام سالار افخم و سردار اكرم شعرى انشاء شده كه: آن دم كه شيپور عدو، آواى زير و بم كندسالار افخم خم شود، سردار اكرم رم كند مرحوم آقاى والد - قدس سره - مى فرمودند كه اين افراد نيز از همان قتيل القافيه ها به شمار مى روند.

  •   پرسش و پاسخ
  • -هاي درس شماره 34



    1-به چه مناسبت استاد دام ظله آيه مباهله، و نقل و نقد شبهه عبده را در مسئله جواز نظر به نساء اهل ذمه مطرح كرده اند؟


    حلقه ارتباط اين مبحث به مسئله جاري، سه مطلب مي تواند باشد؛ اول اينكه در دفاع مرحوم محقق از اشكال متوجه به مرحوم شيخ در استدلال به «لانهن بمنزله الاماء» براي نظر به نساء اهل كتاب مطرح شد كه ممكن است مراد مرحوم محقق از نساء همان چيزي باشد كه عبده در آيه مباهله در نسائنا گفته است كه به معناي زوجات مي باشد، يعني مرحوم محقق مي خواهد بگويد كه مرحوم شيخ زوجه هاي مردان اهل كتاب را كه شوهر دارند مانند اماء شوهر دارند كه براي مولاي آنها جواز نظر ثابت است، و به همين مناسبت در اينجا شبهه عبده مطرح شده كه گفته شود كه گرچه ممكن است كه نظر مرحوم محقق در كلمه نساء در كلام مرحوم شيخ هان چيزي باشد كه عبده در آيه ماهله در نسائنا گفته است، اما اين احتمال در مورد كلام مرحوم محقق بدون اشكال است چون منظور ايشان اين است كه مرحوم شيخ يكي از دو مصداق نساء را كه زوجات مي باشد، اراده كرده است، اما اين احتمال در آيه مباهله با توجه به شواهد و دلائل فراوان، به هيچ وجه قابل قبول نيست. دوم اينكه در بحث معناي تبعيضيه داشتن يا نداشتن «من» در آيه غض و محدوده لزوم غض، استاد دام ظله اين احتمال را تقويت نمودند كه متعلق حرمت نگاه در آيه غض همان مواردي است كه در ذيل آيه درباره حرمت ابداء عنوان شده است يعني ابداء زينت مخفيه و براي غير محارم، و لذا به مناسبت كلمه نسائهن كه در ابداء زينت آمده، مسئله شبهه عبده در نسائنا نيز مطرح شده است. و سوم اينكه (وجه عمده) از اين جلسه به بعد به مناسبت بررسي دلالت آيه غض نسبت به نظر مردان مسلمان به نساء اهل ذمه، فرض ديگري را مطرح مي كنند و متقابلاً به بررسي دلالت آيه غض نسبت به نظر زنان اهل كتاب و كافره به زن مسلمان، و كشف و ابداء زينت زن مسلمان براي زنان ذميه و كافره، مي پردازند. حالا چه دو وجه اول و دوم منظور نظر استاد دام ظله باشد يا نباشد، به هر حال، شبهه عبده و نقد آن بي ارتباط به آن دو وجه نمي باشد. (اقتباس از درس 32 صفحه 2 و درس 33 صفحه 3 و درس 38 صفحه 10 و درس 39 صفحه 4 با اين توضيح كه دليل اول آيه غض و كلمه نسائهن، و دليل دوم صحيح حفص بن البختري)


    2-مضاف به عام افرادي را بيان كرده، امكان اضافه عام افرادي در «نسائهن» و مصحح اضافه «نساء» به «هن» را بيان نماييد.


    در اضافه عام افرادي، حكم مذكور انحلال پيدا مي كند و بر فرد فرد مضاف اليه جاري است، وقتي گفته مي شود كه لايبدين زينتهن الا لنسائهن يعني جواز ابداء زينت بر تك تك نساء آنها جاري است. در عناوين ديگر مذكور در آيه، ضمير «هن» انحلالي است و به حكم اتحاد سياق، ضمير «هن» در نسائهن نيز چنين است و خصوصيت ايماني مي تواند مصحح اضافه باشد، تمام مؤمنين مثل يك واحدند همه به يكديگر وابسته اند، تمام زنان مؤمنه به فرد فردشان مرتبطند، نساء تو يعني زناني كه با تو همكيشند. ?? ?? ?? ?? 1


  •   خودآزمایی
  • 1 - ادعاي عبده در آيه مباهله را بيان نماييد.
    2 - پاسخ استاد-مدظله-به عبده را تقرير نماييد، حلي و نقضي!؟
    3 - نظرات جزائري در معناي نسائهن را ذکر نماييد.
    4 - ايرادات استاد بر جزايري را ذکر نماييد.
    5 - کلام علي را در معناي نسائهن را بيان نماييد.
    6 - نقد استاد بر مجلسي را بيان نماييد.
    7 - بيان آقاي خويي رد تضيق معناي نسائهن را ذکر نماييد.
    8 - اشکال استاد به آقاي خويي را تبيين نماييد.
    9 - قول ابوبکر حصاص در معناي نسائهن را بيان کنيد. ((والسلام))