پنج شنبه 27 ارديبهشت 1403 - 6 ذيقعده 1445 - 16 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 354
متن
تاريخ:1381/7/6
موضوع بحث:احكام نكاح
نام استاد:حضرت آيت الله مكارم شيرازى
مكان:مسجد اعظم قم
بسم الله الرّحمان الرّحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و على آل الطّيبين الطّاهرين المعصومين لا صيمابقية الله المنتظر ارواحنا له الفدا و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
پيش از آن كه وارد بحث امروز بشويم دو نكته را لازم است من تذكّر بدهم. نكته اول اين بود كه ما در بحث حرمت ربيبهاشتراط دخول را داشتيم و من سؤال كردم از آقايان كه چه فلسفهاى مىتواند اشتراط دخول داشته باشد. در زوجةالاب و زوجة الابن و امّ الزّوجه هيچ كدام اشتراط دخول نيست. فقط در اين چهار تا در مورد ربيبه اشتراط دخول است.من تصريح كردم بعضى از آقايان هم باز نوشته بودند ما اگر فلسفه احكامى هم ندانيم عمل مىكنيم. چون علم مامحدود است. علم خداوند نامحدود است. ولى بتوانيم بدانيم از طرق صحيح بهتر است. به هر حال درباره اين كه چرامشروط به دخول است خيلى از آقايان نامه نوشته بودند و وجوهى را ذكر كرده بودند كه بايد عرض كنم هيچ كدام قانعكننده نبود. ولى از ميان آنها يكى كه بهتر از بقيه بود اين بود كه ربيبه متعدد مىتواند باشد. و دخترانى هستند كه شانسازدواج هم دارند. ممكن است اين زن چند تا دختر داشته باشد. بعداً هم شوهر ديگرى كند و چند تا دختر داشتهباشد. و اينها هم بالاخره نبايد شانس ازدواجشان را كم كرد. شارع مقدّس در اين جا آمده است و يك قيودى گذاشتهاست كه با آن قيود به اصطلاح امكان ازدواج براى اينها بيشتر باشد. كه آن قيد، قيد دخول با ام است. اگر قيد دخول باام نشد، آن وقت دختران فعلى و دختران آينده و هيچ كدام اينها محروم از ازدواج با اين شخص نخواهند شد. البتّهعرض كردم. نمىخواهم بگويم اين قانع كننده است. تا اندازهاى مىشود اين را مطرح كرد و باز هم فكر كنيد آيامىتوانيم پيدا كنيم يا نه در عين حال بله جايزه نبردند ولى در عين حال من براى اين كه آقايان زحمت كشيدند، به 3 نفراز آقايان آقاى محمود سقّايى، آقاى شمس الدّين ديّانى، آقاى احمدى عابدى ما به هر كدامشان يك دوره اخلاق درقرآن دوره سه جلدى كتابى است كه 5 سال مىتوانيد از روى آن سخنرانى كنيد. فردا من مىگويم حوالهاش را بياورندهمين جا بدهند كه نخواهند بيايند آن جا سرگردان بشوند. اين يك مطلب.
و امّا مطلب ديگر ما درباره حديثى كه مرحوم احمد ابن محمد ابن عيسى در نوادرش نوشته بود يك چيزى حدساًگفتيم. گفتيم امّا سند كه دارد ربيع ابن عبد الله به عقيده ما بايد ربيع ابن عبدالله باشد. بعيد است. بعضى از آقايانزحمت كشيدند و از كامپيوتر 80 كتاب رجالى را بررسى كردند. در هيچ كتاب رجالى اسم ربيع ابن عبد الله نيست. مالشيعه كه از ائمه نقل كرده باشند. نه اين است كه اهل سنّت و به عكس. در بعضى از مصادر اين ربعى ابن عبد الله بود.يعنى در بعضى از مصادر كه از نوادر نقل مىكنند بعضى از آقايان نوادر را مؤسسه امام مهدى تحقيق كرده است و منتشركرده است. همين حديث نوادر كه در اين نشريه مؤسسه امام مهدى منتشر شده است، آن جا ربعى ابن عبد الله است.ربيع نيست. يعنى حدس ما...شد.
و امّا راجع به اين كه يحرم على ابيه يا يحرم على ابنه است. در اين جا داشت يحرم على ابيه. ما گفتيم احتمالاً ابنهباشد. در بعضى از نسخ ابنه پيدا شد. بنابراين هم ربعى ابن عبدالله در بعضى از نسخ پيدا شد، هم به جاى ابيه ابنه پيداشد. اين دوتايى كه به حدس روى قرائنى گفتيم، جنبه حسّى پيدا كرد و معلوم شد كه واقع حديث همين است. نوادراحمد ابن محمد ابن عيسى عن ربعى ابن عبد الله بعد هم يحرم على ابنه است. نه يحرم على ابيه. نتيجهاش اينمىشود طايفه سوم حديثى ندارد. يك حديث داشت كه آن هم به جاى ابيه ابنه شد. برگشت به طايفه دوم. خوببرويم سراغ اصل مطلب.
بحث در اين بود كه ما روايات زيادى داشتيم دالّ بر حرمت. يكى دو تاروايت خوب هم داشتيم دالّ بر جواز. جمع بين روايات حرمت و رواياتجواز چيست؟ روايت حرمت مىگفت ملموسه و منظوره اب براى ابن حرامو بالعكس. روايات حلّيت مىگفت ملموسه و منظوره حلال. جمع بينهماچيست؟ سه طريق جمع در اين جا گفته شده است.
اولين طريق جمع اين كه حمل كنيم بر كراهت. يك جمعى است كه شناختهشده در فقه است. هر كجا بين روايات مجوّزه و ناهيه گرفتار شديم، مىگوييمروايات ناهيه ظاهر است و روايات مجوّزه نص است. و نص مقدّم بر لاحقاست. بنابراين نص را مىگيرد. ما ظاهر را رها مىكنيم. نتيجهاش كراهتمىشود. روايات ناهيه حمل بر كراهت مىشود. روايت مجوّزه هم كه صريحاست در جواز. اين يك طريق.
و طريق دوم اين است كه مرحوم صاحب جواهر هم دارد. بعضى ديگر همدارند. اين است كه ما اين جا بياييم تقييد كنيم. روايات ناهيه مىگفت اگر نظرو لمس بشهوه باشد، مقيّدش كنيم به شهوت. امّا مجوّزه بگوييم نه. بغيرشهوه. پس اگر نظر و لمس بدون شهوت باشد، موجب حرمت نيست وداخل در روايات مجوّزه است. اگر نظر و لمس به شهوت بوده باشد، داخلدر روايات تحريم است. خوب جمع بين مطلق و مقيّد هم يك جمعى استكه معمول است و معروف است.
يك جمع ديگرى هم داريم و آن اين است روايات مجوزّه حمل بشود بر نظرو لمس حلال. اگر نظر و لمس حلال باشد بر بچّه حرام مىشود. بر پدر حراممىشود. امّا روايات ناهيه حمل بشود بر نظر و لمس حلال. اگر نظر و لمسحلال باشد اين باعث سرايت حرمت مىشود. حكم زوجه پيدا مىكند. امّارواياتى كه مجوّز است، حمل مىشود بر نظر و لمس حرام. اگر نگاه بهحرمت كرديد، حرام موجب تحريم حلال نمىشود. نگاه حرام باعث تحريمحلال نمىشود. پس سه راه جمع شد. يكى حمل بر كراهت، يكى تقييدكنيم و بگوييم آن جايى كه بشهوتٍ باشد حرام، آن جايى كه بشهوتٍ نباشدحلال. يكى حمل كنيم بر آن جايى كه نظر، نظر حلال است. يا نظر، نظر حراماست. اگر نظر، نظر حلال بود موجب حرمت مىشود. امّا اگر نظر، نظر حرامبود موجب حرمت نمىشود. لانّ الحرام لا يوجب تحريم الحلال. حالا ازاينها كدام بهتر است؟ على القاعده جمع بر كراهت، جمع شناخته شدهترىهست. حالا اين جا مشهور قويّاً مخالفت كردند و مخالفت مشهور كارمشكلى هست مانع شده است اين كه آقايان حمل بر كراهت كنند. ولى مافكر مىكنيم حمل بر كراهت بهترين طريق است كه در ما نحن فيه در جاىديگر هم اين جمع شناخته شده است. منتهى شهرت خلاف يك خورده كاررا مشكل مىكند و مهم اين است كه حالا اين مسأله محلّ ابتلا نيست.مملوكه در عصر و زمان ما محلّ ابتلا نيست. ما اين را مقدّمتاً ذكر كرديم براىبقيهنا شىءٌ كه الان مىرويم سراغش. حالا اين جمعها را پسنديد، نپسنديد،كراهت گفتيد، حرمت گفتيد فعلاً محلّ ابتلا نيست. نه مملوكه ابى هست، نهمملوكه ابنى هست كه ما بخواهيم دعوا دربارهاش كنيم.
سؤال؟ مادامى كه دخول نشود، حرام نيست. يا دول يا شبيه دخول. مادامىكه نشود موجب حرمت نيست. كراهت است.
سؤال؟ شأنى ما مىگوييم؟ شأنى باشد چه اشكال دارد. فرق نمىكند. خوببگذرم.
بقيهنا شىءٌ. ما بيشتر اين بحث را براى بقيه هنا شىءٌ آورديم. آيا اين حكممملوكه در حر هم جارى است كه اگر پدر نظر شهوت آلودى به زن آزادىبكند كه طبعاً حرام هم هست. آيا بر ابن حرام مىشود يا اين كه پسر نظر ولمس شهوت آلودى به زن آزادى كند اين زن بر پدر حرام مىشود يا حرامنمىشود؟ در اين جا قول به حرمت از شخص شناخته شدهاى در دستنيست. غالباً متعرّض نشدند. امّا متعّرض بشوند و بگويند حرام، شخصشناخته شدهاى نداريم. فقط ولد علاّمه فخر المحققين در ايضاء نقل مىكندكه هنا قولٌ بالتّحريم. همين. كه انّ النّظر المحرّم الى الاجنبيه يحرّم امّها وبنتها. كه يك ذرّه اين با بحث ما فرق دارد. ولى نتيجهاش يكى است. اگر نگاهبكند به اجنبيه نگاه حرام، مادر اين اجنبيه مثل مادرزنش مىشود. دخترشهم مثل دختر زنش مىشود. و اين نظر هم جانشين دخول به اُم مىشود كهربيبه حرام مىشود. گفتيم هنا قولٌ. خوب اگر آن جا گفتيم، نسبت به زوجةالاب و زوجة الابن هم مىآيد كه اگر ابنى نگاه بكند به زنى نگاه محرّم بر ابشحرام مىشود. نگاه كند ابى بر زنى نگاه محرّم بر ابن حرام مىشود. همه اينچهار تا را بگوييم. بگوييم با نظر حرام آثار حرمت بار مىشود. قولى كهنداريم يك قول شناخته شدهاى. دليل چه؟ ما دو تا روايت داشتيم كه از آندو تا روايت مىتوان اين را فهميد. يكى روايت 3 باب 3 بود، يكى 2 باب 3از ابواب محرّمات بالمصاهره بود.
من 3 باب 3 را بخوانم كه بهتر است. سند و دلالتش بهتر است. عن جميلابن درّاج سند، سند صحيحى است. قال قلت لابى عبد الله (ع) الرّجل ينظرالى الجاريه يريد شراعها. نگاهى به جاريهاى مىكند يريد شراعها هنوزملكش نشده است. اتحلّ لابنه؟ حلال است براى ابنش؟ فقال نعم. خوب تااين جا به درد ما نمىخورد. حلال است براى ابن. الاّ ان يكون نظر الىعورتها. اگر نگاه به عورت او كند هنوز نخريده است. مىخواهد بخرد. آيايك چنين كارى مىكردند، نمىكردند؟ اگر نظر به عورتش كند، در حالى كههنوز نخريده است كه نظر، نظر حرام است، اين باعث حرمت بر ابنمىشود. اين فى الجمله مدّعا را ثابت مىكند. و آن اين است كه نظر كردن بهعورت حراماً باعث حرمت بر اب مىشود. يا باعث حرمت بر ابن مىشود.
سؤال؟ جاريه را نخريده است هنوز. جاريهاى كه نخريده مثل حرّه است. چهفرقى مىكند؟ جاريهاى كه نخريدند با حرّه تفاوتى نمىكند.
امّا حديث 2 باب 3. همان حديث عبد الله ابن يحيى كاهلى است. كه از نظرسند اشكال دارد. از نظر دلالت هم كرهه داشت. در صورتى مىتوانيم بهروايت كاهلى استدلال كنيم كه كرهه را حمل بر حرمت كنيم. بگوييمحضرت مىفرمايد پدرى دست گذاشت روى جاريه فرزندش. لمس بهشهوت. خوب اين لمس به شهوت پدر حرام است ديگر. آن جاريه مالپسرش است دست به شهوت كه گذاشت حرام است. آن وقت در اين جاامام فرمود كرهه. كرهه را بگوييم به معنى حرمه. معنىاش اين مىشود كهلمس حرام باعث حرمت مىشود. خوب اين هم كه دلالت خيلى خوبىندارد. چون كرهه حمل بر حرمت كردنش مشكل است. حمل بر كراهتفقهى نگوييم، حمل بر اعم بگوييم. بگوييم كرهه اعم از حرمت است وكراهت. فعلى هذا دلالت ندارد. نتيجه اين شد روايت اول كه مخصوص نگاهبه فرج شد حراماً. اين باعث حرمت مىشود. روايت 2، عام بود. امّا كرههداشت كه ظهورش در حرمت بعيد است. بلكه حمل بر اعم مىشود. خوبما مىخواهيم عرض كنيم كه دو دليل داريم. براى اين كه موجب حرمتنمىشود. اين دو روايت براى حرمت بود. ما دو دليل مهم داريم كه موجبحرمت نمىشود.
دليل اول. اين است كه اگر نظرتان باشد ما گفتيم مزنىّ بهاى اب بر ابن حرامنيست. نظر و لمس كه ديگر بالاتر از مزنى بها نيست. ما تقويت كرديم. مزنىّبهاى اب بر ابن حرام نيست. و مزنىّ بهاى ابن هم بر اب حرام نيست. كراهتگفتيم. وقتى زنا موجب حرمت نشود، نظر و لمس حرام موجب حرمتمىشود؟ اين بحث براى كسى خوب است كه در آن جا قائل به حرمت شدهباشد. مزنىّ بهاى اب را براى ابن حرام مىداند. مزنىّ بهاى ابن را براى ابحرام مىداند. براى آنها خوب است. امّا براى ما كه حلال مىدانيم معالكراهه، ديگر نظر و لمس حرام بالاتر از زنا كه نيست. لا يوجب الحرمه اينيك دليل قوى خوب، روايات متعدد هم ما داشتيم در بحث سابق.
سؤال؟ حالا آنى كه قائل به حرمت مزنىّ بها است ممكن است بگوييم. امّامايى كه قائل به حرمت مزنىّ بها نيستيم، ما كه ديگر نظر و لمس را بالاتر از زنانمىدانيم. اين يك دليل. دليل دوم اين است اين مسأله از مسائلى است كه لوكان لبان. واقعاً اگر نظر و لمس حرام باعث حرمت بر اب و ابن بشود باعثاين شايع باشد در ميان مسلمين. چون خيلى محلّ ابتلا است. يك مجلسعروسى مىگيرند. همه آرايش مىكنند و مىآيند. همه تمام و كمال مىآيند واينها چند نفر چشم چران هم باشد نگاه به اين زنها بكند آن وقت مادر اينهاحرام مىشود، دختر اينها حرام مىشود. دخترانى آن جا هستند كه دخترانبر پدرها حرام مىشود. دخترها بر پسرش حرام مىشود. خيلى حرام اين جاپيدا مىشود. يا از كوچه عبور مىكند. آدم چشم چرانى است. در جاهاى بدحجاب هم هست. نگاه مىكند از دم مىرود. همه اينها حرام مىشوند برپسرش، همه اينها حرام مىشوند بر پدرش. خوب اين چيزى است كه خيلىدامنهاش وسيع است اگر فتوايى به حرمت بود با اين شدّت ابتلا بايد ائمّهمعصومين صريحاً گفته باشند. اين مصداق لو كان لبان است. نمىشود باوركرد يك چنين مسألهاى كه اين همه محلّ ابتلا است و مصداق زيادى درعرف دارد نگفته باشند. از اين كه نگفتند، ما مىفهميم حرام نبوده است.بنابراين آن نتيجه نهايى كه ما مىخواستيم گرفتيم. و آن اين است كه ما دليلىبر حرمت نداريم. بلكه دليل بر حلّيت داريم. دو روايت بر حرمت بود كه هردو مشكل داشت. ما دو دليل بر حلّيت آورديم كه مشكلى ندارد.
سؤال؟ صحبت شما حداقل نظر را مىگويد در حالى كه روايت جرّدهاداشت. همه روايات جرّدها نداشت. گفتيم روايات را روى هم كه بريزيم هرگونه نظر و لمس در مملوكه مىگويد. در مملوكه هم كسى قائل به حرمتبشود بعيد نيست. حالا ولو ما گفتيم ممكن است جمع بين روايت و كراهتبشود. ولى حرمت مشهور است. امّا نظر و لمس حرام اين باعث حرمتبشود، اين دامنهاش خيلى وسيع و گسترده است؟
سؤال؟ مىگويند ممكن از ائمّه صادر شده باشد روايتى كه به ما نرسيدهباشد. اين بسيار بعيد است اين مسأله شديد الابتلا يك روايت، دو روايتداشته باشد. بايد روايات عديدهاى داشته باشد. اگر روايت عديده همداشت، يداً بيد به ما مىرسيد. خدا رحمت كند مرحوم آقاى بروجردى رامىفرمود فقه ما از زمان معصومين تا زمان ما متّصل است. ما هيچ زمانىنداريم فطرتى در فقه واقع شده باشد. ماها از متوسّطين مىگيريم. آنها ازقدماى فقها مىگيرند. آنها از اصحاب ائمّه مىگيرند. آنها مىروند به اصحابامام صادق و اصحاب پيغمبر. در فقه مخصوصاً فقخه شيعه فطرت نداريم.مسائلى كه در فقه بوده است و محلّ ابتلا بوده است، اينها نمىشود بگوييمفراموش شده است و به ما نرسيده است. بله اگر زمانى بود كه فطرتى در فقهپيدا شده بود، مىگفتيم در آن فطرت اين روايت از بين رفته است. زمانفطرتى خوشبختانه ما در فقهمان نبوده است. از اين نظر مشكلى نداريم.برويم سراغ مسأله 9. مسأله 9 را من مطرح كنم. مطالعه كنيد. من كسالتشديدى داشتم. مصموميّتى پيدا كرده بودم كه مىخواستم نيايم. ولى آمدمكه استشفاء به درس و من معتقد هستم به درس و بحث و اينها هم مىشوداستشفاء جست. و امّا مسأله 6 .9 تا مسأله در تحرير الوسيله است. از 9شروع مىشود تا 15. مسأله 9 و 10 و 11 و 12 و 13 و 14 و 15 اين 6 تا. اين6 تا كه خدمت شما عرض كنم، درباره يك مطلب است. مسأله 9 اصلمطلب است و بقيه شاخ و برگش است. اساس مسأله اين است كه نمىتواندختر خواهر و دختر برادر را بر عمّه و خاله ازدواج كرد. يعنى كسى زنى را درهباله نكاح دارد. در زوجيّت دارد. نمىتواند دختر خواهر اين زن را بگيرد.دختر برادر اين زن را هم نمىتواند بگيرد. مگر اذن بدهد. پس خواهر زاده وبرادر زاده را هووى عمّه و خاله كردن جايز نيست. مگر به رضاى آنها. خواهعقد دائم باشد يا منقطع باشد. خواه عمّه و خاله با خبر بشوند، خواه نشوند.خواه در زمان عقد مطّلعش كنيم، خواه تا ابد مطلّع نشود. آدم مخفى كارىاست كه رفته است دختر خواهر و دختر برادر را گرفته است. عمّه و خاله همتا آخر عمر با خبر نشدند. يك چنين آدم مرموزى پيدا شد كه نمىشود. دراين جا مىگويند همه اينها حرام است. و اگر گرفت يعنى رفت عقد كرد دخترخواهر و دختر برادر را بر عمّه و خاله گرفت. يعنى جمع كرد بين عمّه و دختربرادر. بين خاله و دختر خواهر. اگر جمع بينهما كرد يكون فضوليّا. عقد، عقدفضولى است. اگر اجازه داد صحيح مىشود.
سؤال؟ دخول كه تا اجازه نداده است حرام است. عقد فضولى يعنى هيچچيز. يك جسم بى روح است. اجازه است كه مثل دم مسيحايى عقد فضولىرا روح مىدهد و زنده مىكند. بعضىها خيال مىكنند عقد فضولى يكچيزى است. اجازهاى كنارش است. همه كاره اجازه است. روح اجازه است.اين يك صورتى است. يك نقشهاى است. او بايد بيايد درستش كند. عيناًمثل اين است كه شما قراردادى را در محضر مىنويسيد كه امضا نكردى. اينقرارداد ده صفحه هم باشد كه در محضر نوشتى و امضا نكردى چيزىاست؟ نه. تا آن امضا نيايد هيچ چيز نيست. اين فضولى است.
سؤال؟ عقد وقتى اجازه داد صحيح مىشود. جمع بينهما جايز مىشود. اگراجازه نداد باطل مىشود. مطالعه كنيد فردا. و صل الله على سيدنا محمد وآله الطاهرين.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...