• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • تاريخ:1381/6/27
    موضوع بحث:احكام نكاح
    نام استاد:حضرت آيت الله مكارم شيرازى
    مكان:مسجد اعظم قم
    بسم الله الرّحمان الرّحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و على آل الطّيبين الطّاهرين المعصومين لا صيمابقية الله المنتظر ارواحنا له الفدا و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
    روز چهارشنبه است و روز ميلاد مبارك حضرت امام جواد سلام الله عليه است. خداوند اين عيد را و عيد ميلاد مبارك‏مولاى متقيان على (ع) را كه در آستانه‏اش قرار گرفته‏ايم بر همه مبارك گرداند.
    حديثى كه امروز انتخاب كرده‏ايم براى صحبت، حديثى است از امام باقر (ع) در جلد 65 بحار، صفحه 180. جلد 65بحار قسمت عمده‏اش صفات الشّيعه است. و مطالعه اين بخش براى همه لازم است. تا بدانيم تحت عنوان شيعه چه‏مسئوليت‏ها، چه برنامه‏ها، چه وظايفى نهفته است. تشيّع با ادّعا نيست. قسمت مهمّى از اين كتاب صفات الشّيعه رادارد بيان مى‏كند. كه يكى از آن احاديثش اين حديثى است كه من امروز براى شما عزيزان مى‏خوانم. حديث را يكى ازاصحاب امام باقر به نام ميسّر. ميسّر در كتب رجاليه متعدد است. امّا آنى كه احاديث زيادى از امام باقر نقل كرده است‏ميسّر ابن عبد العزيز است و مرد ثقه‏اى هست. در حالاتش اين نكته پر معنى هم هست. امام باقر (ع) فرمود ميسّر چندبار اجل تو فرا رسيده بود. امّا خدا اجلت را به تأخير انداخت. چرا؟ به چه دليل؟ فرمود براى اين كه صله رحم به جاآوردى و به فكر رفع مشكلات بستگانت بودى تا به حال مرگ آمد دم در خانه‏ات و برگشت. به هر حال اين ميسّرمى‏گويد خدمت امام باقر بودم. فرمود يا ميسّر على اخبرك بشيعتنا؟ به تو بگوييم شيعيان ما چه اوصافى دارند؟ قلت‏بلى جعلت فداك. بفرماييد. استفاده كنم. قال، دقت كنيد در اين عبارت هفت وصف از اوصاف براى شيعه بيان شده‏است. قال انّهم حسونٌ حسينه. قلعه‏هاى محكمى هستند و صدورٌ امينه. سينه‏هاى امانت دارى هستند. و احلامٌ رزينه.احلام جمع حلم يعنى عقل. عقل رزين يعنى عقل متين، عقل استوار. داراى عقل‏هاى درست و حسابى هستند. ليسوابالمذيّع البزر. يعنى اسرار را فاش نمى‏كنم. اذاعه يعنى پخش كردن. اذاعه اسرار اهل بيت نمى‏كنند. در مقابل نامحرمان افشاء نمى‏كنند. يسوا بالمذيّع البزر. كسى كه به اصطلاح ابزار مى‏كند. تبزير مى‏كند. افشاء مى‏كند. و لا بالجفات‏المراعين. جفات جمع جافى است. جافى يعنى آدم خشن. خشك و خشن. ليسوا بالجفات . خشن و خشك نيستند.المراعين. رياكار و متظاهر نيستند. رُحبانٌ بالّليل. شب زنده‏داران هستند. و اسدٌ بالنّهار. شيران روز هستند و عابدان‏شب. در اين حديث كوتاه ببينيد چه قدر مسئوليت بر دوش شيعه گذاشته شده است. يكى از مسئوليت‏ها اين است كه‏اينها حِسن حَسين باشند. دژ محكم نفوذناپذير. حسن حسين در برابر چه؟ در برابر اسرار اهل بيت. در برابر نفوذدشمن. اسرار اهل بيت چه بوده است؟ اهل بيت داراى مقاماتى هستند كه دشمنان تحمّل شنيدنش را ندارند. بگويندامام علم غيب دارد. امام وارث تمام علوم پيغمبران است. امام قدرت بر معجزات دارد. امام رضا (ع) نقش پرده را باتصرّف ولايتى تبديل به شيرى كرد و آمد خودش را نشان داد و كار كرد. اينها اسرار اهل بيت است. اينها در مقابل افرادمخالف نمى‏شود گفت.
    بعضى از شيعيان متعصّب نادان مى‏رفتند اينها را پخش مى‏كردند، اسباب اين مى‏شد كه دشمن آنها را تكفير كند وشيعه كشتن باب بشود. الان هم همين است. بعضى از افراد متعصّب نادان مى‏روند يك مسائلى را در مقابل بيگانگان‏مى‏گويند آنها را تحريك مى‏كنند. آنها شيعيان را تكفير مى‏كنند. بعد به دنبال آن خونهايى ريخته مى‏شود. و از آن بدتراين قُلاتى كه اخيراً پيدا شدند. يك دور تازه‏اى از قُلات پيدا شده است. به بهانه ولايت كه معنى ولايت را نفهميدند ونمى‏فهمند، شروع كردند به يك سلسله قلو درباره ائمه. صفات خدا را براى آنها ذكر كردن و يك تعبيرات بسيار زشت وزننده كه هرگز ائمه از آن راضى نيستند. اينها را اينها اين جا مى‏گويند و خيال مى‏كنند اظهار علاقه دارند مى‏كنند. هر چه‏آن بزرگواران فرمودند نزّلون عن الرّبوبيه. مبادا صفت ربوبيّت براى ما قائل بشويد. اين افراد نادان و ابله اين مسائل رادر مجالس مى‏گويند. دشمنان اينها را مى‏شنوند. فردا هم مى‏روند در ممالك ديگر روى ديوارها مى‏نويسند شيعه كافربعد هم سبب ريختن خونهاى بيگناهانى مى‏شوند. مراقب اينها باشيد. نگذاريد نبض مجالس دست افراد بيسوادبيفتد. عوام بيسواد خطرشان گاهى بر دين از دشمن باسواد بيشتر است. نبض مجالس بايد دست روحانيّت و اهل علم‏و علما و دانشمندان و فضلا و مبلّغين باشد. ميدان بيفتد دست آنها، هر چه سر زبانشان آمد مى‏گويند. مسابقه با هم‏مى‏گذارند در گفتند حرفهاى ناموزون و بى ربط. فرمود اينها حُسون حَسينه هستند، اينها صدور امينه هستند. اينهاعقلهاى قوى و نيرومند دارند. يك معنى حسون حسينه هم ممكن است اين باشد كه در مقابل تبليغات دشمن به‏قدرى محكم هستند كه نفوذ در آنها نمى‏كند. و اين همان چيزى است كه ما امروز بايد دنبالش باشيم. الان اين وسائل‏ارتباط جمعمى كه يكروز درباره‏اش صحبت بايد بكنم، يك وضع خطرناك فرهنگى در دنيا ايجاد كردند. با اين‏اينترنت‏ها هر چه مى‏خواهند، هر كس، هر كجا، هر چيز در هر زمان مى‏گويند. و خوب اين يك خطرى است مخصوصاًبراى نسل جوان. آيا ما راهى در مقابل اينها داريم؟ بله. ما جوانانمان را از نظر بنيه ايمان و اسلام و تقوا تقويت كنيم.حسون حسينه مى‏شوند. اين ور را تقويت كنيم. من اگر در يك محيط آلوده به انواع ميكروب‏ها قرار بگيرم، يك راهش‏اين است كه ميكروب‏ها را از بين ببرم نمى‏توانم. راه ديگرش بنيه خودم را تقويت كنم، نيروى مقاومت درونى من درمقابل اين ميكروب‏ها مى‏ايستد. بيمار نمى‏شوم. حسون حسينه بايد باشد شيعه، احلام رزينه، عقل، فكر، نقشه‏هاى‏دشمن را خواندن، مدير و مدبّر بودن، زمان و مكان را شناختن، اين معنى الحام ريزينه است. نبايد خشن باشند. نبايدرياكار باشند. پر محبّت، مؤدّب، رُحبان ليل و شيرهاى روز. اين مسأله عبادت شبانه برادران عزيز براى تصفيه روح‏انسان خيلى مؤثر است. هر شب مى‏توانيد نماز شب چه بهتر. نمى‏توانيد هفته‏اى يك شب. تمام نماز شب رانمى‏توانيد، سه ركعت شفع و وتر را بخوانيد. آن قنوت مفصّل را نمى‏توانيد بخوانيد يك قنوت مختصر بخوانيد. در آن‏آخر شب، همه خاموش هستند و فكر انسان متوجّه چيزى نيست و يك حالت روحانيّت و معنويّتى پيدا مى‏كند وكسى در مسير پروردگار به جايى نمى‏رسد بدون عبادت شبانه. و من الّيل فتهجّدت نافلةً لك عصا ان يبعثك مقاماًمحمودا. اگر مقام محمود در پيشگاه خدا مى‏خواهيد، عبادت شبانه را فراموش نكنيد. بعد مى‏فرمايد خيال نكنيد اينهاعابدان شب هستند. روز مى‏شود يك گوشه‏اى نشستند. آدم ضعيف و ناتوان. بزنند به سرش هم تكان نمى‏خورد. روزهم كه مى‏شود شجاعت شير دارند. شيعه شجاعت را از على (ع) به ارث برده است. خون على (ع) در رگهاى شيعه‏است. از امام حسن، از امام حسين، از شهيدان كربلا شجاعت را به ارث برده است. اسدٌ بالنّهار و رُحبانٌ بالّيل. جمله راعرض كن. بحث را تمام كنم.
    من گاهى شيعه را به 5 نوع تقسيم مى‏كنم. اول شيعيان جغرافيايى، دوم شيعيان ارثى، سوم شيعيان لفظى، چهارم‏شيعيان سطحى، پنجم شيعيان واقعى.
    اول شيعيان جغرافيايى هست. در ايران متولد شده است. آمار شيعه را كه مى‏خواهند بشمارند اين آقا هم جزء آنهااست. حالا اصلاً عقيده‏اى دارد يا ندارد، از نظر جغرافيايى در كشور ايران است. ايران هم مملكت شيعه است. جزءآمار شيعه‏ها است. ولو هيچ چيز را باور نكرده است و نمى‏كند.
    دوم ارثى است. من بابا و مامانم شيعه بودند. تو چه مى‏دانى؟ هيچ چيز. تشيّع به نام پدر و مادر و ارث از پدر و مادر امّاهيچ چيز نمى‏دانند.
    سوم شيعيان لفظى است كه با اشهد ان لا اله الله يك يا على مى‏گويد. امام اولش را على ابن ابيطالب مى‏داند. امّا ازاعمال خبرى نيست. لفظاً شيعه است.
    چهارم شيعيان سطحى هستند. عدّه‏اى هستند كه از تشيّع دو سه چيز فهميدند. جشنهاى ولادت و ايّام سوگوارى. هروقت هم كارشان يك جا گير مى‏كند، دعاى توسّل. من نمى‏گويم اين جشنها بد است، آن سوگوارى‏ها كم اهميت است،توسّل بد است، ولى تشيّع خلاصه مى‏شود در جشن و عزا و دعاى توسل هر وقت كارش گير مى‏كند. هر وقت هم‏كارش درست مى‏شود مرّك ان لم يدعنا مى‏رود به اين كه اصلاً يادش مى‏رود همه چيز. اينها هم شيعيان سطحى‏هستند.
    و امّا شيعيان عميق شيعيانى هستند معارف الهيه، مكتب اهل بيت، اخلاق اهل بيت، برنامه‏هاى اهل بيت، صفات‏شيعه‏اى كه در اين روايات متعدد آمده است. در مسير آن هستند. آنهايى كه حق دارند نام شيعه را بر خودشان بگذارنداين پنجمى‏ها هستند. نه هر مدّعى. نه هر كسى ادّعايى بكند به عنوان تشيّع. آنهايى كه رحبان باليّل و اسد بالنّهار و لابالجفات المراعين و احلام رزينه و حسون حسينه و آنهايى كه داراى اين صفات هستند. و واقعاً بايد با تمام وجودمان‏از خدا بخواهيم كه جزء شيعيان واقعى على (ع) باشيم. خيلى افتخار است. روز شنبه و يكشنبه و دوشنبه كه مى‏دانيدايّام اعتكاف است و آن جا همه مشغول هستند و نوبتى ديگر به ما نمى‏رسد. معتكفين مشغول هستند و چه قدر من‏لذّت مى‏برم وقتى مى‏شنوم. اعتكاف دارد همه جا زنده مى‏شود و مشترى‏هاى اصلى‏اش هم جوان‏ها هستند. امسال‏ده دوازده هزار نفر فقط در قم معتكف مى‏شود. جا ندارند بيشتر از اين. داوطلب فراوان است. 4 تا مسجد است كه قدرمسلّم گرفتند كه من گفتم مسجد مدرسه آيت الله گلپايگانى هم آن هم جزء مساجد جامعه است. از همه جا مى‏آيندنماز مى‏خوانند كه مثل اين كه باز محلّ بحث و گفتگو است و آن جا ملحق نشد به مساجد اربعه. ولى به هر حال همه‏جا در دانشگاه، در شهرها، در همه جا دارد اعتكاف زنده مى‏شود. در مقابل برنامه‏هاى بى بندوبارى و ضدّ ارزش مابايد اينها را هر روز گرم‏تر و داغ‏تر و پردامنه‏تر كنيم. تا بتوانيم مقابل آن برنامه‏ها مقاومت كنيم. خيلى لذّت بخش است.حالا من نمى‏خواهم وارد بشوم و بگويم چه نكته‏هاى لذّت بخشى در مسأله اعتكاف نهفته است. بنا شده است انشاءالله شب چهاردهم هم ما براى معتكفين در مسجد امام ساعت 9 صحبت كنيم انشاء الله. شب يكشنبه آن جا من يك‏مقدار درباره مسأله اعتكاف و مسائل ديگر روز انشاء الله داشته باشيم. به هر حال. اميدوارم خداوند از آنها بپذيرد و مارا هم توفيق دهد و به همه نورانيّت شيعه على بودن را مرحمت بفرمايد.
    سؤال؟ البتّه بعضى از كتابهاى درسى مثل اين كه كتابهاى درسى امسال گفتند كتابهاى دينى است چون من فرستادم‏تمام كتابهاى درسى مدارس دوره دبستان و دبيرستان را گرفتند و داديم بعضى از آقايان زحمت كشيدند و بررسى‏كردند. كه ببينيم اگر يك جاهايى چيزى هست به آنها بگوييم. ولى گفتند كتابهاى دينى‏اش را خوب تنظيم كردند. حالاچه كسانى دست اندر كار بودند،...كتب دينى‏اش آبرومند است، خوب است. ولى خوب البتّه يك ضعفهايى در بعضى‏از جاهايش هست كه ما انشاء الله اينها را هم به آن مقامات بالايشات تذكّر خواهيم داد. حالا هر كسى بالاخره هرگوشه‏اى را كه مى‏تواند اصلاح كند، بايد اصلاح كند ديگر. بايد روى آن كار كند. بحث در مسأله 8 بود از مسائل ابواب‏مصاهرت. خلاصه مسأله اين بود كه اگر انسانى مرئه اجنبيه را لمس كند كه لمس حرام يا نظر شهوت كند. آيا اين آثارمصاهرت را دارد؟ اين زن بر پدر اين ناظر و لامس حرام مى‏شود؟ حكم ازدواج دارد؟ بر فرزند اين ناظر و لامس حرام‏مى‏شود؟ حكم ازدواج دارد؟ گفتند نه. نظر حرام و لمس حرام تأثيرى در آثار مصاهرت ندارد. درست؟ بعد شاخه دوم‏مسأله را گفتند كه اگر كنيزى باشد، مملوكه‏اى باشد. مالك نظر به شهوت يا لمس به شهوت كند. در اين جا. آثارمصاهرت بار مى‏شود. يعنى اين مملوكه بر پدر اين مالك حرام شد. بر پسر اين مالك حرام شد. آثار زوجة الاب و زوجةالابن آن آثار در اين جا بار مى‏شود. احكام مصاهرت است. اين عنوان مسأله ما بود.
    اوّل عنوان مسأله، بعد اقوال مسأله، بعد ادلّه مسأله. برويم سراغ اقوال. من اين جمله را باز تكرار كنم. آن چه محلّ بحث‏است در كتب قدما و متأخرين همان شاخه دوم است. مملوكه است كه نظر حلال به آن مى‏كند. و امّا در غير مملوكه كه‏نظر حرام كسى مى‏كند اين متعرّضش نشدند. عروه و تحرير الوسيله و اينها عنوان كردند. در كتب قدما ابداً سخنى ازاين نيست. فقط يك مورد را ما پيدا كرديم كه متعرّض شدند كه من انشاء الله بعد از تعطيلات روز سه شنبه عرض‏خواهم كرد. يك مورد است. آن هم قائلش معلوم نيست چه كسى است. و گفتيم اگر در نظر حرام و لمس حرام واقعاًآثار مصاهرت بيايد غوغا مى‏شود. اين همه نظر حرام است. بايد بر همه حرام بشود. بر پدر، بر فرزند حرام بشود. لمس‏حرام است، بر پدر، بر فرزند حرام بشود.خوشبختانه يا قائل ندارد يا بسيار قائل كمى دارد. امّا دومّى محلّ بحث است‏بين سنّى، شيعه همه مطرح كردند. و ما هم به خاطر اين مى‏رويم سراغ مملوكه گرچه امروز محلّ ابتلا نيست براى اين‏كه ببينيم در لابلاى او چيزى براى غير مملوكه كه محلّ ابتلا شديد است، پيدا مى‏شود يا نمى‏شود. و امّا اقوال در مسأله‏سه قول بود. ملاك يكى است. نه آن نظر حرام است، آن نظر حلال است، در غير مملوكه نظر حلال؟ نه. در مملوكه نظرحلال گفتند. گفتند مالك. لو نظر المالك. او لمس المالك. يعنى نظر و لمس حلال. از اين ما نمى‏توانيم به نظر و لمس‏حرامى كه در حرّه اجنبيه هست منتقل بشويم. ببينيم لابلاى روايات چيزى پيدا مى‏شود يا نه.
    سؤال؟ بله. مى‏گويند اجنبى به مملوكه غير نظر كند. اين هم مطرح نكردند. اين را هم بحث نكردند. آن را كه بحث‏كردند، نظر، نظر حلال الى مملوكة نفسه. اين است كه سه قول در آن است.
    و امّا اقوال قول مشهور عبارت است از حرمت كه ديديد تحرير الوسيله و عروه هم انتخاب كردند. حرمت. صاحب‏جواهر با صراحت مى‏گويد مشهور است اين قول. من كلام جواهر را براى شما بخوانم اين جا. جواهر جلد 29، صفحه374. امّا النّظر الى ما يحرم لغير المالك انّظراليه. نظر به آن مقدارى كه حلّيتش مخصوص مالك است. امّا النّظر الى مايحرم لغير المالك انّظراليه. و لمس، لمسى كه غير مالك نمى‏تواند بكند. فقط مالك مى‏كند. فيحرّمان. موجب حرمت‏هستند. المنظوره و الملموسه. منظوره و ملموسه را حرام مى‏كند على اب الّامس و ابنه. يعنى آثار مصاهرت بر اين نگاه‏و لمس بار مى‏شود. مثل زوجه اين مى‏شود. زوجه اين بر پدرش حرام است. زوجه اين بر پسرش حرام است. عيناًحكم زوجه را پيدا مى‏كند كه بر پدر و پسر انسان زوجه‏اش حرام است. عند المشهور بين اصحابنا. مشهور ميان‏اصحاب نقلاً و تحصيلاً. نقلاً و تحصيلاً معنى‏اش چه بود؟ هم در كلمات علما گفتند هذا هو المشهور، هم خود صاحب‏جواهر مى‏گويد من گشتم و ديدم مشهور است. هم خودم شهرت را يافتم. هم در كلمات بزرگان گفتند هذا هو المشهور.چرا؟ اذ هو حالا رديف مى‏كنند عدّه زيادى را. اذ هو خيرت الصّديق فتواى صدوق است و الشّيخ و القاضى و ابن‏الهمزه و زهره ابنه همزه و ابن زهره و العلاّمه فى المختلف و ولده يعنى فخر المحققين و يحيى ابن سعيد قاضى يحيى‏ابن سعيد و الآبى. منسوب به آبى يكى از دهات قم است. و المحقق الكركى و الشّهيد الثّانى و سبطه. سبط شهيد ثانى‏ظاهراً اشاره به صاحب معالم است. دوازده نفر را نقل كرد ايشان. على ما حكى عن بعضهن. يعنى بعضى‏هايش راخودم ديدم من صاحب جواهر، بعضى‏ها را بالواسطه نقل مى‏كنم. اين قول مشهور است. قول دوم حلّيت است.
    سؤال؟ يعنى نظر المالك لما يحرم لغير المالك. مالك نگاه به چيزى كند كه براى غير مالك، حرام است.
    و امّا قول دوم قول حلّيت است. اين قول را از قليلى نقل كردند. الثّانى عدم الحرمه. غير مالك وجه و كفّين غير مالك‏هم مى‏تواند. نظر بدون شهوت به وجه و كفّين، سؤال؟ لمس نداشت. نظر داشت. امّ النّظر الى ما يحرم لغير المالك‏النّظر اليه و الّمس. لمس مطلق بود. نظر مقيّد شده بود لغير المالك. لمس مقيّد نشده بود. لمس، لمس مطلق بود. ثانى‏عدم الحرمه است. جامع المقاصد عبارتش اين است، مى‏گويد: اختاره المصنّف و جماعه. معلوم مى‏شود يك عدّه‏اى‏اختيار كردند عدم الحرمه را. مصنّف كيست؟ علاّمه است. جامع المقاصد فى شرح قواعد علاّمه است. بنابراين‏مصنّف يعنى علاّمه. گفته است كه موجب حرمت نمى‏شود. جماعت ديگرى هم گفته‏اند ما اين را از جامع المقاصدجلد 12 صفحه 288 نقل مى‏كنيم.
    قول سوم هم قول تفصيل است. كه منظوره ابن و ملموسه ابن بر اب حلال، مال اب بر ابن حرام. جامع المقاصد درهمان آدرسى كه گفتم مى‏گويد و هو قول المفيد. قول شيخ ملفيد تفصيل است. بين اب و ابن است. درست؟ خوب دراين جا من يك كلامى از مرحوم شيخ طوسى در خلاف نقل كنم كه كلمات عامّه هم در اين جا روشن بشود. مرحوم‏شيخ طوسى در كتاب خلاف در مسأله 81 از نكاح. مى‏فرمايد: الّمس بشهوه مثل القبله است. لمس به شهوت يك‏مصداقش قبله است. مثل القبلة و لمس. لمس معمولى، با دست. اذا كان مباحاً اين كه مى‏گفتيد مالك كجايش هست؟اين جا است ديگر. مباح براى مالك است ديگر. اذا كان مباحاً او شبهتاً يا لمس به شبهه باشد. تقبيل به شبهه باشد.ينشر التّحريم. باعث نشر حرمت مى‏شود. و تحرم الام و ان...مادر و بالاتر و البنت و ان نزلت تمام مصاهرت را دارد. وبه قال عمر ابن الخطّاب و اليه ذهب اكثر اهل العلم. براى استدلال و اسكات...از كسانى كه آنها نمى‏توانند انكار كنندايشان انتخاب كرده است. و اليه ذهب اكثر اهل العلم. ابو حنيفه و مالك و هو المنصوص لشّافعى. آنها هم مشهورشان‏حرمت است و لا يعرف له قولٌ غيره شافعى غير از اين قول، قولى ندارد. حرمت است. الى ان قال شاهد اين جا است.الى ان قال دليلنا اجماع الفرقه و اخبارهم. اجماع شيعه و اخبارشان. خوب بايد يك چيزى هم بگويد كه مخالفينشان‏هم بپذيرند. يك دليل محكمى هم براى مخالفين آورده است. و عيضاً اجماع الصّحابه. اجماع الصّحابه را از كجافهميديد؟ و انّ العمر قاله اين را گفت، و لم ينكر عليه احد. صحابه هم به آن انكار نكردند. پس اجماع الصّحابه درست‏شد. اجماع علماى شيعه هم درست شد براى حرمت. بقيه بحث بماند براى روز سه شنبه انشاء الله. و صل الله على‏سيدنا محمد و آله الطاهرين.