پنج شنبه 27 ارديبهشت 1403 - 6 ذيقعده 1445 - 16 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 348
متن
تاريخ:1381/6/24
موضوع بحث:احكام نكاح
نام استاد:حضرت آيت الله مكارم شيرازى
مكان:مسجد اعظم قم
بسم الله الرّحمان الرّحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و على آل الطّيبين الطّاهرين المعصومين لا صيمابقية الله المنتظر ارواحنا له الفدا و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
عدّهاى از آقايان جوابى براى اين سؤالى كه درباره اشتراط دخول در ربيبه عنوان كردند، جوابهايى نوشتند و به مندادند. مشغول بررسى آنها هستم و نتيجه را بعد عرض مىكنم.
بحث ما در مسأله 5 بود و حاصل مسأله 5 از مسائل باب مصاهرت از تحرير الوسيله اين بود كه آيا زنا هم احكام عقد رادارد در مسأله محرّمات چهارگانه يا نه؟ مشهور گفته بودند دارد. غير مشهور گفته بودند ندارد. ما هم قول دوم را انتخابكرديم و گفتيم احكام نكاح دائم يا نكاح منقطع را آن ندارد. منتهى در صورتى كه زنايى نعوذ بالله واقع بشود احوطاستحبابى اين است كه آن عناوين چهاگانه را اجتناب كند. اين مسأله پنج بود كه گذشت.
مسأله 6 و 7 از فروع مسأله 5 است. مسأله ششم اين است اين كه مىگوييم زنا احكام عقد را دارد در آن محرّمات اربع،بنا بر قول كسانى كه مىگويند دارد و بنا بر قول ما كه مىگوييم كراهت كراهه است. آيا اين زناى در قبل است يا نه غيرقبل را هم شامل مىشود؟ عبارت امام قدس السرّه در تحرير الوسيله در مسأله 6 اين است، مىفرمايند: لا فرق فىالحكم بين الزّنا فى القبل او الدّبر و كذا فى الشّبهه در وطى به شبهه هم كه گفتيم حرمت مىآورد در عناوين چهارگانه درآن جا هم لا فرق كه آيا وطى به شبهه در قبل باشد و يا غير آن. و يا حبّذا اى كاش ايشان نكاح را هم اضافه مىكرد. در آنجايى كه مىگوييم نكاح دخول در آن شرط است مثل ربيبه كه باعث حرمت ربيبه مىشود، آن جا هم بگوييم لا فرقبين اين كه دخول فى القبل باشد يا در غير آن باشد. در نكاح هم در يك موردش دخول شرط بود ديگر تا حرمتحاصل بشود. مسأله ربيبه من نسائكم اللاتى دخلتم بهن. آن جا هم بگوييم لا فرق. بنابراين اگر آن را هم اضافه كنيم بهكلام امام، مسأله كاملتر مىشود. خوب اين عنوان مسأله است. مسأله را خوب خيلىها متعرّض نشدند. عدّهاى هممتعرّض شدند و ارسلوه ارسال المسلّمات. مسلّم گرفتند كه لا فرق. بنا به قول حرمت لا فرق. بنا به قول كراهت هم لافرق بين اين كه زنا فى القبل بوده باشد يا فى غيره. ببينيم دليل بر اين مسأله چيست. دو سه دليل ذكر كردند.
دليل اول كه مرحوم علاّمه در تذكره دارد استفاده از عموم آيات سابقه است . لا تنكحوا ما نكح آبائكم بنابر اين كهنكاح به معنى دخول باشد و شامل زنا هم بشود، اين دخول عام است. لا تنكحوا ما نكح آبائكم. پس بايد اوّلاً اين را بهمعنى دخول بگيريم نكاح را. يا اعم از عقد را دخول بگيريم تا شامل زنا بشود. بعد هم تعميم بدهيم. بگوييم لا فرقبين دخول فى القبل او غيره. و همچنين آيه و امّهات نسائكم. بنابر اين كه نساء صدق بكند به مجرّد دخول اعم فىالقبل و فى غيره. و امثال ذالك. پس دليل اول آيات قرآن. چون همان آياتى كه در مسأله 5 به آن استدلال كرده بودند،كه شامل زنا هم مىشود، همان آيات را اين جا بگوييم شامل دخول مىشود من الطّرفين. ولكن جواب اين واضحاست. جواب اين استدلال معلوم است. اولاً ما قبول نكرديم كه شامل زنا بشود. ما گفتيم نكاح به معنى العقد است. وهر كجا در قرآن استعمال شده است به معنى عقد استعمال شده است. نكاح به معنى دخول بدون عقد يعنى زنا نه.قبول نداريم. سلّمنا كه نكاح به آن معنا باشد منصرفٌ الى خصوص قبل. بنابراين اولاً ما مىتوانيم اصرار كنيم كه شاملزنا اين نمىشود. اين عقد است. امّهات نسائكم يعنى زوجهايتان اشاره به معقوده است و ثانياً اگر هم شامل بشوددخول را، انصراف به دخول متعارف دارد. اين دليل اول و اين هم جوابش.
و امّا دليل دوم. استدلال عبارت تذكره اين است حالا من مىخوانم. ببينيد ازاين چه مىفهميد. استدلال دوم كه علاّمه در تذكره آورده است براىعموميت. مىفرمايد يتعلّق به التّحريم. فى ما اذا وجد فى الزّوجه و الامه.يتعلّق به يعنى به چه؟ به دخول فى غير القبل. يتعلّق به التّحريم. حرمتحاصل مىشود به فى ما اذا وجد فى الزّوجه و الامه فكذالك فى الزّنا. همانطور كه دخول در مواردى كه در زوجه و در امه عنوان مىشود اعم است ازهر دو در زنا هم وقتى گفته مىشود اعم است از هر دو. منظور از اين عبارتچيست؟ چه مىخواهند بگويند؟ عبارت ابهام دارد. يتعلّق به الحكم فىالزّوجه و الامه فكذالك فى الزّنا ابهام دارد. ولى بعيد نيست منظور اين باشدآن جاهايى كه دخول معتبر است در زوجه مثل ربيبه، يا مثل امه مىرسيممدخوله اب، مدخوله ابن در باب اماع. آن جايى كه احكامى بر دخول درمورد زوجه تعلّق مىگيرد مثل ربيبه يا در امه مثل منكوحه اب و منكوحه ابندر باب امه آن جاها اعم است. پس ما نحن فيه هم كه باب زنا هست آن هماعم است من الطرفين. توجّه كرديد كه حاصل استدلال چه شد؟ بياييم ازباب نكاح در آن جايى كه دخول شرط است، كه اعم است من القبل و غيرهبياييم در باب زنا هم بگوييم معنى عام است. شامل هر دو مىشود.
و امّا الجواب. جواب مىدهيم ما از اين. مىگوييم ما در آن جا هم اشكالداريم. در زوجه هم حرف داريم. ممكن است كسى بگويد ربيبه هم مننسائكم اللاتى دخلتم بهن كه در آن وارد شده است، دخول فى القبل مراداست. آنجا هم مسلم نيست كه شما اينقدر مسلم گرفتهايد. در باب نكاحزوجه هم اگر جايى دخول شرط بود ممكن است بگوييم ظاهر در دخول فىالقبل و منصرف به آن است. شما آنجا را مسلم گرفتهايد مىگوييد ما نحن فيههم مثل آن است. ما مىگوييم آنجا هم اول الكلام و محل لسؤال. پس ايناستدلال دوم علامه در تذكره هم كه به جايى نرسيد.
سؤال؟ كلام تذكره را از مستمسك نقل مىكنيم، جلد دوازدهم ذيل مسئلهسى، از مسائل مصاهرت. ايشان از تذكره نقل كرده است. و اما دليل سوم،دليلى كه است كه خود مستمسك آورده است. دقت كنيد، دليل سوم ايناست كه بگويم عنوان زنا عام است. زنا هر دو را شامل مىشود. هم فى القبلو هم فى غيره. هر دو را شامل مىشود. ايشان مىخواهد تعميم بدهد عنوانزنا را. و الجواب، اين است كه انصاف اين است زنا بعيد است صدق بكند.معمولا عنوان زنا نمىگويند. در آنجا عنوان لواط صدق مىكند. ولو اينكهبين هم جنس و غير همجنس تفاوتى است در حد. هر هم جنس تفاوتدارد، حدش اعدام است. در غير همجنس حدش، حدّ زنا است. عنوان زناصدق بكند نمىدانيم. ولااقل انّه منصرف. كلمه زنا هم منصرف است. لااقلمن انّه منصرف است. شما مىخواهيد بوسيله اين يك حكم مهم شرعى راثابت كنيد، اگر زن و مردى با هم ازدواج كردند، چهار تا، پنج تا بچه هم دارندبعد يادش بيايد اين زن به امها، شما مىگوييد راحت از هم متلاشى بشوند وزنا هم كان فى غير القبل. يك دفعه حكم كنيد كه اينها از هم جدا بشوند. آيااطلاقى دارد كلمه زنا كه شامل اينجا بشود؟ اول الكلام، نتيجه اين شد كهدليل مستمسك هم براى ما قابل قبول نيست. زنا در عرف كه مىگويند فوراذهن انسان مىرود زناء فى القبل. معمولا اين است. همان در ذهن عرف.اطلاق دليل مىخواهد، انصراف خيلى دليل نمىخواهد. كسى كه ادعاىاطلاق مىكند و حكم را مىخواهد با اطلاق ثابت كند او بايد اثبات كنداطلاق را. شك در اطلاق هم بكنيم، سؤال؟ آيه كه درباره زنا نداريم، نكاحهم كه عقد بود. كارى به بحث زنا نداشت آيات. و اما بين اين سه دليل كههمهاش قابل بحث بود دو دليل ديگر هم من عرض مىكنم حالا مجبور همنيستيد بپذيريد يا نپذيريد ولى از نظر علمى اين دو دليل قابل بحث است.يك دليلش اين است كه ما در روايات عنوان فجور داريم. فجر بالمرئه. زنانيست. اين كتاب وسايل را لطف كنيد.
ببينيد چند تا روايت من مىخوانم. روايت سه باب شش. يك باب هفت، دوباب هشت. از ابواب مصاهرت از جلد چهاردهم وسايل. اينها همهاش فجوردارد. كلمه فجر بالمرئه. تصور من اين است كه فجور با زنا فرق دارد. زناممكن است فورا منصرف بشود ذهن انسان به زناء فى القبل. اما فجور يكمعناى وسيعترى دارد. هر نوع آلودگى جنسى را شامل مىشود. احاديثشهم قالبا اينهايى را كه گفتم اسناد خوبى دارند. سه باب شش اين است عنمنصور ابن هاضم ظاهرا روايت سند هم صحيح است، عن ابى عبد الله عليهالسلام فى رجل، كان بينه و بين امرئة فجور. بين او و بين آن امرئه فجورىبود. هل يتزوج ابنتها. مىتواند بنت آن مرئه را بگيرد؟ فقال، اين فقالروشنتر مىكند عرض من را. اين روايت را خيلى دقت كنيد. فقال ان كان منقبلة او شبهها. فجور معلوم مىشود به قدرى وسيع است كه قبله را هممىگيرد. فرمود اگر تقبيلى باشد و شبه آن فليتزوج ابنتها. مانعى ندارد. واليتزوجها هى انشاء. آن هم اگر خواست مىتواند خود زن را بگيرد، مىتواندابنهاش را بگيرد. آيا اين مفهوم دارد اين حديث يا نه؟ ان كان من قبلة وشبهها، عيب ندارد. يعنى از اين اگر آن ورتر برود لا يجوز. حالا لا يجوزآنهايى كه مىگويند حرمت، حرمت. آنهايى كه مىگويند كراهت، كراهت.خود اين تعبير دليل بر اين است فجور يك معنى عامى دارد كه حتى قبله راهم مىگيرد. منتهى امام گفت قبله و امثال آن لمسى باشد، قبلهاى باشد،امثال آن باشد اين باعث حرمت نمىشود. اما ماوراء آن باعث حرمت است،معنىاش اين مىشود. معنىاش اين است كه خوب اگر فى القبل يا غير القبلباشد اينها باعث حرمت است. اين روايت اطلاق نيست، يك چيزى بالاتر ازاطلاق است. به علت اينكه، آن چيزى را كه مانع دانسته است قبله و شبهقبله است. زايد بر آن را فرموده است اشكال دارد پس چرا به اين روايت ماتمسك نكنيم؟ برويم به عموم اطلاق عنوان زنا كه مشكوك است، چرا آن رااستدلال كنيم.
روايت يك باب هفت. اين روايت هم دلالتش خوب است سندش هم بعيدنيست، عن محمد ابن مسلم عن احدهما قال سألته عن رجل فجر بالمرئه.فجر، فجور كرد. لامرئة ايتزوج امها من الرضاع، او ابنتها. مادر رضاعى يادختر رضاعىاش را مىگيرد. قال لا. هر نوع فجورى باشد. كان من القُبل اوغيره. حديث دو باب هشت. اين حديث هم مثل همان حديث باب ششاست كه از اطلاق بالاتر است. سؤال؟ خيلى خوب بشود، آنها را... مىكنيمبوسيله حديث سابق. عن الحلبى روايت صحيحهاى هست. عن ابى عبدالله. فى رجل تزوج جاريه. كسى دخترى را ازدواج كرد. فدخل بها، ثمالبطلى بها ففجر بامها. اين مرد شيطان گولش زد. مبتلا و آلوده شد. فجور بهاماين جاريه كرد. اتحرم عليه امرئة. حرام مىشود براى او امرئهاش. فقال لا.حرام نمىشود. چرا؟ چون بعد از تزويج دختر بوده است. يعنى اگر قبل ازتزويج دختر آلوده به فجور ام مىشد باعث حرمت مىشد. فقال لا انه لايحرم الحلال الحرام. حرام حلال را حرام نمىكند. حرام نمىتواند حلال راحرام بكند. خوب مفهومش اين است كه اگر لاحق نباشد، سابق باشد. اينمىگويد لاحق نباشد. اما اگر سابق باشد هر فجورى باعث حرمت مىشود.اماع غير ذالك. من تنها اين سه روايت را براى شما خواندم منحصر به اينسه روايت نيست در اين ابوابى كه ذكر كردم روايات ديگرى هم احتمالامىتوانيد پيدا بكنيد. اين يك دليل كه از آن ادله بهتر است. دليل دوم همعنوان رواياتى كه افضاء دارد. افضا عليها. ببينيد افضا دو معنى دارد. يكافضا به معنى خاص است كا معمولا در ذهنمان همان است و آن اين استكه طورى بشود كه مخرج الحيض و بالبول در مرئه يكى بشود. پارگى در مجراپيدا بشود و آن پارگى بر اثر مقاربتهاى نامناسب باشد. افضا آن است درذهن ما. ولى يك افضا هم داريم به معنى ملامست است. تماس است. يا بهمعنى هر گونه مقاربت است كه قرآن مجيد هم دارد. در قرآن يك بار كلمهافضا به كار رفته است و به معنى دوم است، نه معنى خاص اول، معنى عامدوم. و كيف تأخذونه، چطور مهريه را مىتوانيد پس بگيريد؟ و كيفتأخذونه و قد افضا بعضكم الى بعض، در حالى كه مقاربت كرديد، دخولحاصل شده است، چه رقم مىخواهيد مهريه را باز پس بگيريد؟ و كيفتأخذونه و قد افضاء بعضكم الى بعض. معنى اول، معنى خاص بود كه كار بهآن نداريم و روايات ما هم كار به او ندارد. معنى دوم هم معنى عام است كههر گونه مقاربت را شامل مىشود.
و ريشه افضا از فضا است. فضا. گستردگى، توسعه، فضا. فضا سازى. معنىاول كه مىگويند افضا، چون گسترش پيدا مىكند مجرا. بر اثر پارگى. معنىدوم كه به معنى مقاربت است يك گسترشى است در زندگى اين دو با هم.گسترشى پيدا مىكند كه حتى ملامست و مقاربت را شامل مىشود. هر دو ازماده فضا گرفته شده است. هم معنى عام، هم معنى خاص. گسترش روابط،گسترش تماسها. اينها را مىگيرد. حالا من يك دو تا روايت براى شمابخوانم كه ديگر اذا افضا حرام مىشود. زنا نمىگويد كه مىگويد زنا ذهنانسان زود منحرف مىشود جاى ديگر. افضا مىگويد، افضا يك معنى خيلىوسيعى دارد. روايتى كه دلالت بر اين معنى دارد روايت عيسى ابن قاسماست و روايت بريد است كه من شمارهاش را فراموش كردهام و ننوشتهام.عيسى ابن قاسم و بُريد، روايت دو باب شش است. سند هم معتبر است.عن عيسى ابن قاسم قال سألت اباعبد الله عليه السلام عن رجل، باشر امرئه.اين روايت را دقت كنيد اين هم به درد بخور است. باشر امرئه مباشرت كرد وقبّل، تقبيل بود. غير انه لم يفضح عليها. تماس جسمانى به معنى دخول ومقاربت نبود. قبّل. يك چيزى بالاتر از قبّل. خوب شامل مىشود هر دو را. ثمتزوج ابتنها. بعد دختر آن را تزويج كرد. فقال ان لم يكن افضاء الى الام اگرافضاء بهام نكرده است، يعنى دخولى چيزى نبوده است، فلا بعث و ان كانافضا فلا يتزوج ابنتها. اينكه گفتم حديث خوب است، بخاطر اين است نقطهمقابل تقبيل را ذكر كرده است. اگر تقبيل باشد مانعى ندارد. حرام نمىشوددختر. اما اگر ما وراء آن باشد حرام مىشود. بنابر اين شامل دخول فى القُبلو غير قبل، هر دو مىشود.
و اما روايت بُريد، روايت پنجم همين باب است. پنج، باب شش. قال انرجل من اصحابنا، سال گذشته اين حديث را خوانديم كه مشتمل برمعجزهاى از معجزات امام است و پيشگويى و خبر غيبى است. ان رجل مناصحابنا تزوج امرئه. ازدواج كرد. قد ضعم انه كان يلاعب امها. با مادر اوملاعبهاى داشته است و يقبلها. تقبيلش مىكرده است. من غير ان يكونافضاء اليها. تقبيل بوده است. آن ورتر نبوده است. اين افضاء آيا شاملنمىشود، عامى است وقتى مقابل تقبيل افتاده است. قال سألت اباعبد اللهعليه السلام. از امام صادق سؤال كردم يك همچين چيزى در ميان اصحابما واقع شده است، آيا اين دختر را كه گرفته است حلال است يا حرام؟ فقاللى كذب. دروغ مىگويد. بيش از تقبيل بوده است. مره فاليفارقها، به او بگوجدا بشود. فقبلة الرجل. آمدم گفتم امام مىگويد تو دروغ مىگويى، همهاشرا نگفتهاى. فولى ما دفع ذالك عن نفسه. وقتى اين حرف را از من شنيددفاعى نكرد. نگفت بالله، بالله راست مىگويم. و خلا سبيلها. دختر را همرها كرد. معلوم مىشود امام خبرى كه داده بودند دقيق بوده است. خوباينجا قبلها، افضاء اليها مقابل هم قرار گرفتند ما مىفهميم كه اينها، خوبدقت مىكنيد در گوشه و كنار روايات يك تعبيراتى است كه اينها كارسازاست منتهى متأسفانه در كتب پيشين ما عنايتى به آنها نشده است و استدلالنشده است. خوب شماها بايد بگرديد و اينگونه استدلالهاى كارساز را پيداكنيد و اضافه كنيد. به هر حال به قرينه اين روايات كه در آن صحاهى هم بودما مىتوانيم مسئله ششم را قبول كنيم و حكم را توسعه بدهيم. سؤال؟ مقابلتقبيل است، كجايش انصراف است؟ مىگويد اگر قبلها باشد عيب ندارد امابيشتر از آن، مقابل تقبيل، يعنى يك چيزى ما وراء آن. بنابر اين هم رواياتفجور و هم روايات افضاء و مخصوصا در دو سه روايت، سه روايت مقابلتقبيل افتاده بود و ملاعبه اين معلوم مىشوشد اگر چيزى بيش از ملاعبه وتقبيل بوده باشد باعث حرمت مىشود و اين توسعه پيدا مىكند. من يكمطلبى در اينجا عرض كنم خدمت آقايان و اين بحث را جمعش كنيم. ببينيدمسئله دخول من غير قبل در سر تا سر فقه مشكلاتى ايجاد كرده است. درباب غسل، فاليوجب الغسل. در باب المهر، هل يوجب المهر؟ در بابمحرمات نكاح، هل يوجب محرمات نكاح؟ در ابواب مختلف موضوعبحث واقع شده است. بعضى جاها در مورد ربيبه هم مىشود همين حرف رازد. در بعضى جاها واضح است، اولويت دارد. مثلا در باب حدّ اگر كسى زناكند نعوذ بالله بامرئة. حدّش معة جلده است حالا اگر من غير القبل دخولكرده است. به طريق اولى ديگر معة جلده شامل او مىشود. و لذا در بابحد زنا شك نمىكنيم كه حد زنا شامل مىشود كسى را كه دخول كند. ام منالقبل و غير قبل و شايد غير قبل اولويت نسبت به قبل داشته باشد. در بعضىاز جاها اولويتى نيست ولى قرائنى قائم است، مثل ما نحن فيه. كه در رواياتافضاء است فجور است و نقطه مقابل تقبيل است، يك قرائنى پيدا مىشودكار را درست مىكند. در بعضى از جاها قرينه بر آن طرف داريم. يعنى عدمالحاق. مثلا در باب غسل، روايت داريم اذ... التقاء ختانه در قبل تصورمىشود. در غير قبل التقاء ختانه، محل ختنه گاهها اگر التقاء پيدا بكنند اينتنها در قبل تصور مىشود. فى غير القبل تصور نمىشود. و لذا بعضىها درباب غسلش ترديد كردهاند، گفتهاند احتياط است، غسل اين است كهاحتياطا غسل بكند، احتياطا وضو هم بگيرد. چرا؟ به علت اينكه اذا... شاملنمىشود.
سؤال؟ خوب جاى احتياط است، ما هم فتوا به احتياط در اين مسئلهدادهايم. ببينيد موارد مختلف است. خواستم عرض كنم كه اين مسئله دخولوقتى در عبارات مىآيد قالبا انصراف دارد به آنى كه متعارف است. حالا اينمتعارف را در ابواب فقه به آن درگير هستيم. بعضى جاها اولويت داريم.بعضى جاها روايت خاصه داريم. بعضى جاها قرينه بر آن طرف داريم. هركجا هست، بنابر اين همه جا را با همه جا ما نمىتوانيم قياس كنيم. در بابمهر بعيد نيست ما بگوييم اولويت است. اينكه مىگويند در صورت دخولمهر كامل مىشود، بعيد نيست ما بگوييم اولويت است. به علت اينكهدخول فى القبل باعث تكميل مهر بشود آن به طريق اولى است. مواردمختلف است، انصراف هم همه جا مىشود ادعا كرد، بعضى جاهانمىشود، اولويت است من خواستم يك جمله كلى گفته باشم براى اينمسئله، در سراسر فقه كه درگير به اين مسئله مىشويم هر كجا شرايط خاصآنجا را حساب و كتاب بكنيم. و صل الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...