• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • تاريخ:1381/6/24
    موضوع بحث:احكام نكاح
    نام استاد:حضرت آيت الله مكارم شيرازى
    مكان:مسجد اعظم قم
    بسم الله الرّحمان الرّحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و على آل الطّيبين الطّاهرين المعصومين لا صيمابقية الله المنتظر ارواحنا له الفدا و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
    عدّه‏اى از آقايان جوابى براى اين سؤالى كه درباره اشتراط دخول در ربيبه عنوان كردند، جوابهايى نوشتند و به من‏دادند. مشغول بررسى آنها هستم و نتيجه را بعد عرض مى‏كنم.
    بحث ما در مسأله 5 بود و حاصل مسأله 5 از مسائل باب مصاهرت از تحرير الوسيله اين بود كه آيا زنا هم احكام عقد رادارد در مسأله محرّمات چهارگانه يا نه؟ مشهور گفته بودند دارد. غير مشهور گفته بودند ندارد. ما هم قول دوم را انتخاب‏كرديم و گفتيم احكام نكاح دائم يا نكاح منقطع را آن ندارد. منتهى در صورتى كه زنايى نعوذ بالله واقع بشود احوطاستحبابى اين است كه آن عناوين چهاگانه را اجتناب كند. اين مسأله پنج بود كه گذشت.
    مسأله 6 و 7 از فروع مسأله 5 است. مسأله ششم اين است اين كه مى‏گوييم زنا احكام عقد را دارد در آن محرّمات اربع،بنا بر قول كسانى كه مى‏گويند دارد و بنا بر قول ما كه مى‏گوييم كراهت كراهه است. آيا اين زناى در قبل است يا نه غيرقبل را هم شامل مى‏شود؟ عبارت امام قدس السرّه در تحرير الوسيله در مسأله 6 اين است، مى‏فرمايند: لا فرق فى‏الحكم بين الزّنا فى القبل او الدّبر و كذا فى الشّبهه در وطى به شبهه هم كه گفتيم حرمت مى‏آورد در عناوين چهارگانه درآن جا هم لا فرق كه آيا وطى به شبهه در قبل باشد و يا غير آن. و يا حبّذا اى كاش ايشان نكاح را هم اضافه مى‏كرد. در آن‏جايى كه مى‏گوييم نكاح دخول در آن شرط است مثل ربيبه كه باعث حرمت ربيبه مى‏شود، آن جا هم بگوييم لا فرق‏بين اين كه دخول فى القبل باشد يا در غير آن باشد. در نكاح هم در يك موردش دخول شرط بود ديگر تا حرمت‏حاصل بشود. مسأله ربيبه من نسائكم اللاتى دخلتم بهن. آن جا هم بگوييم لا فرق. بنابراين اگر آن را هم اضافه كنيم به‏كلام امام، مسأله كامل‏تر مى‏شود. خوب اين عنوان مسأله است. مسأله را خوب خيلى‏ها متعرّض نشدند. عدّه‏اى هم‏متعرّض شدند و ارسلوه ارسال المسلّمات. مسلّم گرفتند كه لا فرق. بنا به قول حرمت لا فرق. بنا به قول كراهت هم لافرق بين اين كه زنا فى القبل بوده باشد يا فى غيره. ببينيم دليل بر اين مسأله چيست. دو سه دليل ذكر كردند.
    دليل اول كه مرحوم علاّمه در تذكره دارد استفاده از عموم آيات سابقه است . لا تنكحوا ما نكح آبائكم بنابر اين كه‏نكاح به معنى دخول باشد و شامل زنا هم بشود، اين دخول عام است. لا تنكحوا ما نكح آبائكم. پس بايد اوّلاً اين را به‏معنى دخول بگيريم نكاح را. يا اعم از عقد را دخول بگيريم تا شامل زنا بشود. بعد هم تعميم بدهيم. بگوييم لا فرق‏بين دخول فى القبل او غيره. و همچنين آيه و امّهات نسائكم. بنابر اين كه نساء صدق بكند به مجرّد دخول اعم فى‏القبل و فى غيره. و امثال ذالك. پس دليل اول آيات قرآن. چون همان آياتى كه در مسأله 5 به آن استدلال كرده بودند،كه شامل زنا هم مى‏شود، همان آيات را اين جا بگوييم شامل دخول مى‏شود من الطّرفين. ولكن جواب اين واضح‏است. جواب اين استدلال معلوم است. اولاً ما قبول نكرديم كه شامل زنا بشود. ما گفتيم نكاح به معنى العقد است. وهر كجا در قرآن استعمال شده است به معنى عقد استعمال شده است. نكاح به معنى دخول بدون عقد يعنى زنا نه.قبول نداريم. سلّمنا كه نكاح به آن معنا باشد منصرفٌ الى خصوص قبل. بنابراين اولاً ما مى‏توانيم اصرار كنيم كه شامل‏زنا اين نمى‏شود. اين عقد است. امّهات نسائكم يعنى زوجهايتان اشاره به معقوده است و ثانياً اگر هم شامل بشوددخول را، انصراف به دخول متعارف دارد. اين دليل اول و اين هم جوابش.
    و امّا دليل دوم. استدلال عبارت تذكره اين است حالا من مى‏خوانم. ببينيد ازاين چه مى‏فهميد. استدلال دوم كه علاّمه در تذكره آورده است براى‏عموميت. مى‏فرمايد يتعلّق به التّحريم. فى ما اذا وجد فى الزّوجه و الامه.يتعلّق به يعنى به چه؟ به دخول فى غير القبل. يتعلّق به التّحريم. حرمت‏حاصل مى‏شود به فى ما اذا وجد فى الزّوجه و الامه فكذالك فى الزّنا. همان‏طور كه دخول در مواردى كه در زوجه و در امه عنوان مى‏شود اعم است ازهر دو در زنا هم وقتى گفته مى‏شود اعم است از هر دو. منظور از اين عبارت‏چيست؟ چه مى‏خواهند بگويند؟ عبارت ابهام دارد. يتعلّق به الحكم فى‏الزّوجه و الامه فكذالك فى الزّنا ابهام دارد. ولى بعيد نيست منظور اين باشدآن جاهايى كه دخول معتبر است در زوجه مثل ربيبه، يا مثل امه مى‏رسيم‏مدخوله اب، مدخوله ابن در باب اماع. آن جايى كه احكامى بر دخول درمورد زوجه تعلّق مى‏گيرد مثل ربيبه يا در امه مثل منكوحه اب و منكوحه ابن‏در باب امه آن جاها اعم است. پس ما نحن فيه هم كه باب زنا هست آن هم‏اعم است من الطرفين. توجّه كرديد كه حاصل استدلال چه شد؟ بياييم ازباب نكاح در آن جايى كه دخول شرط است، كه اعم است من القبل و غيره‏بياييم در باب زنا هم بگوييم معنى عام است. شامل هر دو مى‏شود.
    و امّا الجواب. جواب مى‏دهيم ما از اين. مى‏گوييم ما در آن جا هم اشكال‏داريم. در زوجه هم حرف داريم. ممكن است كسى بگويد ربيبه هم من‏نسائكم اللاتى دخلتم بهن كه در آن وارد شده است، دخول فى القبل مراداست. آنجا هم مسلم نيست كه شما اينقدر مسلم گرفته‏ايد. در باب نكاح‏زوجه هم اگر جايى دخول شرط بود ممكن است بگوييم ظاهر در دخول فى‏القبل و منصرف به آن است. شما آنجا را مسلم گرفته‏ايد مى‏گوييد ما نحن فيه‏هم مثل آن است. ما مى‏گوييم آنجا هم اول الكلام و محل لسؤال. پس اين‏استدلال دوم علامه در تذكره هم كه به جايى نرسيد.
    سؤال؟ كلام تذكره را از مستمسك نقل مى‏كنيم، جلد دوازدهم ذيل مسئله‏سى، از مسائل مصاهرت. ايشان از تذكره نقل كرده است. و اما دليل سوم،دليلى كه است كه خود مستمسك آورده است. دقت كنيد، دليل سوم اين‏است كه بگويم عنوان زنا عام است. زنا هر دو را شامل مى‏شود. هم فى القبل‏و هم فى غيره. هر دو را شامل مى‏شود. ايشان مى‏خواهد تعميم بدهد عنوان‏زنا را. و الجواب، اين است كه انصاف اين است زنا بعيد است صدق بكند.معمولا عنوان زنا نمى‏گويند. در آنجا عنوان لواط صدق مى‏كند. ولو اينكه‏بين هم جنس و غير همجنس تفاوتى است در حد. هر هم جنس تفاوت‏دارد، حدش اعدام است. در غير همجنس حدش، حدّ زنا است. عنوان زناصدق بكند نمى‏دانيم. ولااقل انّه منصرف. كلمه زنا هم منصرف است. لااقل‏من انّه منصرف است. شما مى‏خواهيد بوسيله اين يك حكم مهم شرعى راثابت كنيد، اگر زن و مردى با هم ازدواج كردند، چهار تا، پنج تا بچه هم دارندبعد يادش بيايد اين زن به امها، شما مى‏گوييد راحت از هم متلاشى بشوند وزنا هم كان فى غير القبل. يك دفعه حكم كنيد كه اينها از هم جدا بشوند. آيااطلاقى دارد كلمه زنا كه شامل اينجا بشود؟ اول الكلام، نتيجه اين شد كه‏دليل مستمسك هم براى ما قابل قبول نيست. زنا در عرف كه مى‏گويند فوراذهن انسان مى‏رود زناء فى القبل. معمولا اين است. همان در ذهن عرف.اطلاق دليل مى‏خواهد، انصراف خيلى دليل نمى‏خواهد. كسى كه ادعاى‏اطلاق مى‏كند و حكم را مى‏خواهد با اطلاق ثابت كند او بايد اثبات كنداطلاق را. شك در اطلاق هم بكنيم، سؤال؟ آيه كه درباره زنا نداريم، نكاح‏هم كه عقد بود. كارى به بحث زنا نداشت آيات. و اما بين اين سه دليل كه‏همه‏اش قابل بحث بود دو دليل ديگر هم من عرض مى‏كنم حالا مجبور هم‏نيستيد بپذيريد يا نپذيريد ولى از نظر علمى اين دو دليل قابل بحث است.يك دليلش اين است كه ما در روايات عنوان فجور داريم. فجر بالمرئه. زنانيست. اين كتاب وسايل را لطف كنيد.
    ببينيد چند تا روايت من مى‏خوانم. روايت سه باب شش. يك باب هفت، دوباب هشت. از ابواب مصاهرت از جلد چهاردهم وسايل. اينها همه‏اش فجوردارد. كلمه فجر بالمرئه. تصور من اين است كه فجور با زنا فرق دارد. زناممكن است فورا منصرف بشود ذهن انسان به زناء فى القبل. اما فجور يك‏معناى وسيع‏ترى دارد. هر نوع آلودگى جنسى را شامل مى‏شود. احاديثش‏هم قالبا اينهايى را كه گفتم اسناد خوبى دارند. سه باب شش اين است عن‏منصور ابن هاضم ظاهرا روايت سند هم صحيح است، عن ابى عبد الله عليه‏السلام فى رجل، كان بينه و بين امرئة فجور. بين او و بين آن امرئه فجورى‏بود. هل يتزوج ابنتها. مى‏تواند بنت آن مرئه را بگيرد؟ فقال، اين فقال‏روشن‏تر مى‏كند عرض من را. اين روايت را خيلى دقت كنيد. فقال ان كان من‏قبلة او شبهها. فجور معلوم مى‏شود به قدرى وسيع است كه قبله را هم‏مى‏گيرد. فرمود اگر تقبيلى باشد و شبه آن فليتزوج ابنتها. مانعى ندارد. واليتزوجها هى انشاء. آن هم اگر خواست مى‏تواند خود زن را بگيرد، مى‏تواندابنه‏اش را بگيرد. آيا اين مفهوم دارد اين حديث يا نه؟ ان كان من قبلة وشبهها، عيب ندارد. يعنى از اين اگر آن ورتر برود لا يجوز. حالا لا يجوزآنهايى كه مى‏گويند حرمت، حرمت. آنهايى كه مى‏گويند كراهت، كراهت.خود اين تعبير دليل بر اين است فجور يك معنى عامى دارد كه حتى قبله راهم مى‏گيرد. منتهى امام گفت قبله و امثال آن لمسى باشد، قبله‏اى باشد،امثال آن باشد اين باعث حرمت نمى‏شود. اما ماوراء آن باعث حرمت است،معنى‏اش اين مى‏شود. معنى‏اش اين است كه خوب اگر فى القبل يا غير القبل‏باشد اينها باعث حرمت است. اين روايت اطلاق نيست، يك چيزى بالاتر ازاطلاق است. به علت اينكه، آن چيزى را كه مانع دانسته است قبله و شبه‏قبله است. زايد بر آن را فرموده است اشكال دارد پس چرا به اين روايت ماتمسك نكنيم؟ برويم به عموم اطلاق عنوان زنا كه مشكوك است، چرا آن رااستدلال كنيم.
    روايت يك باب هفت. اين روايت هم دلالتش خوب است سندش هم بعيدنيست، عن محمد ابن مسلم عن احدهما قال سألته عن رجل فجر بالمرئه.فجر، فجور كرد. لامرئة ايتزوج امها من الرضاع، او ابنتها. مادر رضاعى يادختر رضاعى‏اش را مى‏گيرد. قال لا. هر نوع فجورى باشد. كان من القُبل اوغيره. حديث دو باب هشت. اين حديث هم مثل همان حديث باب شش‏است كه از اطلاق بالاتر است. سؤال؟ خيلى خوب بشود، آنها را... مى‏كنيم‏بوسيله حديث سابق. عن الحلبى روايت صحيحه‏اى هست. عن ابى عبدالله. فى رجل تزوج جاريه. كسى دخترى را ازدواج كرد. فدخل بها، ثم‏البطلى بها ففجر بامها. اين مرد شيطان گولش زد. مبتلا و آلوده شد. فجور به‏ام‏اين جاريه كرد. اتحرم عليه امرئة. حرام مى‏شود براى او امرئه‏اش. فقال لا.حرام نمى‏شود. چرا؟ چون بعد از تزويج دختر بوده است. يعنى اگر قبل ازتزويج دختر آلوده به فجور ام مى‏شد باعث حرمت مى‏شد. فقال لا انه لايحرم الحلال الحرام. حرام حلال را حرام نمى‏كند. حرام نمى‏تواند حلال راحرام بكند. خوب مفهومش اين است كه اگر لاحق نباشد، سابق باشد. اين‏مى‏گويد لاحق نباشد. اما اگر سابق باشد هر فجورى باعث حرمت مى‏شود.اماع غير ذالك. من تنها اين سه روايت را براى شما خواندم منحصر به اين‏سه روايت نيست در اين ابوابى كه ذكر كردم روايات ديگرى هم احتمالامى‏توانيد پيدا بكنيد. اين يك دليل كه از آن ادله بهتر است. دليل دوم هم‏عنوان رواياتى كه افضاء دارد. افضا عليها. ببينيد افضا دو معنى دارد. يك‏افضا به معنى خاص است كا معمولا در ذهنمان همان است و آن اين است‏كه طورى بشود كه مخرج الحيض و بالبول در مرئه يكى بشود. پارگى در مجراپيدا بشود و آن پارگى بر اثر مقاربت‏هاى نامناسب باشد. افضا آن است درذهن ما. ولى يك افضا هم داريم به معنى ملامست است. تماس است. يا به‏معنى هر گونه مقاربت است كه قرآن مجيد هم دارد. در قرآن يك بار كلمه‏افضا به كار رفته است و به معنى دوم است، نه معنى خاص اول، معنى عام‏دوم. و كيف تأخذونه، چطور مهريه را مى‏توانيد پس بگيريد؟ و كيف‏تأخذونه و قد افضا بعضكم الى بعض، در حالى كه مقاربت كرديد، دخول‏حاصل شده است، چه رقم مى‏خواهيد مهريه را باز پس بگيريد؟ و كيف‏تأخذونه و قد افضاء بعضكم الى بعض. معنى اول، معنى خاص بود كه كار به‏آن نداريم و روايات ما هم كار به او ندارد. معنى دوم هم معنى عام است كه‏هر گونه مقاربت را شامل مى‏شود.
    و ريشه افضا از فضا است. فضا. گستردگى، توسعه، فضا. فضا سازى. معنى‏اول كه مى‏گويند افضا، چون گسترش پيدا مى‏كند مجرا. بر اثر پارگى. معنى‏دوم كه به معنى مقاربت است يك گسترشى است در زندگى اين دو با هم.گسترشى پيدا مى‏كند كه حتى ملامست و مقاربت را شامل مى‏شود. هر دو ازماده فضا گرفته شده است. هم معنى عام، هم معنى خاص. گسترش روابط،گسترش تماس‏ها. اينها را مى‏گيرد. حالا من يك دو تا روايت براى شمابخوانم كه ديگر اذا افضا حرام مى‏شود. زنا نمى‏گويد كه مى‏گويد زنا ذهن‏انسان زود منحرف مى‏شود جاى ديگر. افضا مى‏گويد، افضا يك معنى خيلى‏وسيعى دارد. روايتى كه دلالت بر اين معنى دارد روايت عيسى ابن قاسم‏است و روايت بريد است كه من شماره‏اش را فراموش كرده‏ام و ننوشته‏ام.عيسى ابن قاسم و بُريد، روايت دو باب شش است. سند هم معتبر است.عن عيسى ابن قاسم قال سألت اباعبد الله عليه السلام عن رجل، باشر امرئه.اين روايت را دقت كنيد اين هم به درد بخور است. باشر امرئه مباشرت كرد وقبّل، تقبيل بود. غير انه لم يفضح عليها. تماس جسمانى به معنى دخول ومقاربت نبود. قبّل. يك چيزى بالاتر از قبّل. خوب شامل مى‏شود هر دو را. ثم‏تزوج ابتنها. بعد دختر آن را تزويج كرد. فقال ان لم يكن افضاء الى الام اگرافضاء به‏ام نكرده است، يعنى دخولى چيزى نبوده است، فلا بعث و ان كان‏افضا فلا يتزوج ابنتها. اينكه گفتم حديث خوب است، بخاطر اين است نقطه‏مقابل تقبيل را ذكر كرده است. اگر تقبيل باشد مانعى ندارد. حرام نمى‏شوددختر. اما اگر ما وراء آن باشد حرام مى‏شود. بنابر اين شامل دخول فى القُبل‏و غير قبل، هر دو مى‏شود.
    و اما روايت بُريد، روايت پنجم همين باب است. پنج، باب شش. قال ان‏رجل من اصحابنا، سال گذشته اين حديث را خوانديم كه مشتمل برمعجزه‏اى از معجزات امام است و پيشگويى و خبر غيبى است. ان رجل من‏اصحابنا تزوج امرئه. ازدواج كرد. قد ضعم انه كان يلاعب امها. با مادر اوملاعبه‏اى داشته است و يقبلها. تقبيلش مى‏كرده است. من غير ان يكون‏افضاء اليها. تقبيل بوده است. آن ورتر نبوده است. اين افضاء آيا شامل‏نمى‏شود، عامى است وقتى مقابل تقبيل افتاده است. قال سألت اباعبد الله‏عليه السلام. از امام صادق سؤال كردم يك همچين چيزى در ميان اصحاب‏ما واقع شده است، آيا اين دختر را كه گرفته است حلال است يا حرام؟ فقال‏لى كذب. دروغ مى‏گويد. بيش از تقبيل بوده است. مره فاليفارقها، به او بگوجدا بشود. فقبلة الرجل. آمدم گفتم امام مى‏گويد تو دروغ مى‏گويى، همه‏اش‏را نگفته‏اى. فولى ما دفع ذالك عن نفسه. وقتى اين حرف را از من شنيددفاعى نكرد. نگفت بالله، بالله راست مى‏گويم. و خلا سبيلها. دختر را هم‏رها كرد. معلوم مى‏شود امام خبرى كه داده بودند دقيق بوده است. خوب‏اينجا قبلها، افضاء اليها مقابل هم قرار گرفتند ما مى‏فهميم كه اينها، خوب‏دقت مى‏كنيد در گوشه و كنار روايات يك تعبيراتى است كه اينها كارسازاست منتهى متأسفانه در كتب پيشين ما عنايتى به آنها نشده است و استدلال‏نشده است. خوب شماها بايد بگرديد و اينگونه استدلالهاى كارساز را پيداكنيد و اضافه كنيد. به هر حال به قرينه اين روايات كه در آن صحاهى هم بودما مى‏توانيم مسئله ششم را قبول كنيم و حكم را توسعه بدهيم. سؤال؟ مقابل‏تقبيل است، كجايش انصراف است؟ مى‏گويد اگر قبلها باشد عيب ندارد امابيشتر از آن، مقابل تقبيل، يعنى يك چيزى ما وراء آن. بنابر اين هم روايات‏فجور و هم روايات افضاء و مخصوصا در دو سه روايت، سه روايت مقابل‏تقبيل افتاده بود و ملاعبه اين معلوم مى‏شوشد اگر چيزى بيش از ملاعبه وتقبيل بوده باشد باعث حرمت مى‏شود و اين توسعه پيدا مى‏كند. من يك‏مطلبى در اينجا عرض كنم خدمت آقايان و اين بحث را جمعش كنيم. ببينيدمسئله دخول من غير قبل در سر تا سر فقه مشكلاتى ايجاد كرده است. درباب غسل، فاليوجب الغسل. در باب المهر، هل يوجب المهر؟ در باب‏محرمات نكاح، هل يوجب محرمات نكاح؟ در ابواب مختلف موضوع‏بحث واقع شده است. بعضى جاها در مورد ربيبه هم مى‏شود همين حرف رازد. در بعضى جاها واضح است، اولويت دارد. مثلا در باب حدّ اگر كسى زناكند نعوذ بالله بامرئة. حدّش معة جلده است حالا اگر من غير القبل دخول‏كرده است. به طريق اولى ديگر معة جلده شامل او مى‏شود. و لذا در باب‏حد زنا شك نمى‏كنيم كه حد زنا شامل مى‏شود كسى را كه دخول كند. ام من‏القبل و غير قبل و شايد غير قبل اولويت نسبت به قبل داشته باشد. در بعضى‏از جاها اولويتى نيست ولى قرائنى قائم است، مثل ما نحن فيه. كه در روايات‏افضاء است فجور است و نقطه مقابل تقبيل است، يك قرائنى پيدا مى‏شودكار را درست مى‏كند. در بعضى از جاها قرينه بر آن طرف داريم. يعنى عدم‏الحاق. مثلا در باب غسل، روايت داريم اذ... التقاء ختانه در قبل تصورمى‏شود. در غير قبل التقاء ختانه، محل ختنه گاهها اگر التقاء پيدا بكنند اين‏تنها در قبل تصور مى‏شود. فى غير القبل تصور نمى‏شود. و لذا بعضى‏ها درباب غسلش ترديد كرده‏اند، گفته‏اند احتياط است، غسل اين است كه‏احتياطا غسل بكند، احتياطا وضو هم بگيرد. چرا؟ به علت اينكه اذا... شامل‏نمى‏شود.
    سؤال؟ خوب جاى احتياط است، ما هم فتوا به احتياط در اين مسئله‏داده‏ايم. ببينيد موارد مختلف است. خواستم عرض كنم كه اين مسئله دخول‏وقتى در عبارات مى‏آيد قالبا انصراف دارد به آنى كه متعارف است. حالا اين‏متعارف را در ابواب فقه به آن درگير هستيم. بعضى جاها اولويت داريم.بعضى جاها روايت خاصه داريم. بعضى جاها قرينه بر آن طرف داريم. هركجا هست، بنابر اين همه جا را با همه جا ما نمى‏توانيم قياس كنيم. در باب‏مهر بعيد نيست ما بگوييم اولويت است. اينكه مى‏گويند در صورت دخول‏مهر كامل مى‏شود، بعيد نيست ما بگوييم اولويت است. به علت اينكه‏دخول فى القبل باعث تكميل مهر بشود آن به طريق اولى است. مواردمختلف است، انصراف هم همه جا مى‏شود ادعا كرد، بعضى جاهانمى‏شود، اولويت است من خواستم يك جمله كلى گفته باشم براى اين‏مسئله، در سراسر فقه كه درگير به اين مسئله مى‏شويم هر كجا شرايط خاص‏آنجا را حساب و كتاب بكنيم. و صل الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين.