• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • تاريخ:1381/6/19
    موضوع بحث:احكام نكاح
    نام استاد:حضرت آيت الله مكارم شيرازى
    مكان:مسجد اعظم قم
    بسم الله الرّحمان الرّحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و على آل الطّيبين الطّاهرين المعصومين لا صيمابقية الله المنتظر ارواحنا له الفدا و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
    در بحث مصاهرت چند مسأله را قبلاً به طور مشروط صحبت كرديم. عرض كرديم يك عبورى بر آن بكنيم و پيوند بابحث امسالمان بدهيم. مسأله اولاى تحرير الوسيله عبارت بود از حرمت زوجه اب بر ابن و حرمت زوجه ابن بر اب.اين گذشت.
    و امّا مسأله دوم درباره حرمت امّ الزّوجه است. كه امّ الزّوجه حرام است بر انسان. درباره امّ الزّوجه هم همان اطلاقات‏هست. و ان...مادر زوجه، مادربزرگ زوجه، جدّه اعلاى زوجه، و ان...و لذا ما مى‏گوييم اگر كسى با دختر سيّده‏اى‏ازدواج كند با حضرت زهرا محرم مى‏شود...چرا؟ به علّت اين كه امّ الزّوجه محرم است. ولو با ده واسطه و صد واسطه‏باشد. اطلق از نظر اين كه آيا عقد، عقد انقطاعى باشد يا عقد دائمى. فرق نمى‏كند. اطلاق از نظر اين كه دخول به اين‏زوجه كرده است يا نكرده است. فرق نمى‏كند. پس سواءٌ اين كه دائمى باشد يا انقطاعى بوده باشد و همچنين فرقى‏نمى‏كند دخولى باشد يا نباشد و حتّى رضاعى باشد. يا نسبى. امّ رضاعى زوجه هم حرام است. امّ نسبى زوجه هم‏حرام است. هيچ تفاوتى بين اينها نيست. و امّا اين مسأله، مسأله‏اى است كه اجماعى است. مسلّم است. علّت‏عمده‏اش هم اين است كه در قرآن مجيد با صراحت آمده است و دليل عمده هم آيه شريفه قرآن است. و امّهات‏نسائكم در آيه 23 سوره نساء. وقتى محرّمات را مى‏شمارد مى‏رسد به محرّمات مصاهرت مى‏فرمايد و امّهات نسائكم.و همين سبب شده است كه بين تمام فرق مسلمين مسلّم بوده باشد مسأله. اضف الى ذالك كه روايات متعددى هم‏داريم كه در باب 18 از ابواب مصاهرت آمده است. در اين جا چيزى كه هست اين است كه بعضى‏ها به طور شاز قائل‏شدند به اين كه دخول در اين جا هم شرط است. مثل ربيبه. در باب ربيبه كه در مسأله سوم مى‏رسيم به آن، در آن جا لاشك كه تا دخولى با ام نباشد ربيبه حرام نمى‏شود. ولى در امّ الزّوجه دخولى هم به زوجه نباشد، امّ الزّوجه حرام ابدى‏است. مشهور، معروف، شيعه، اهل سنّت، همه مى‏گويند.
    سؤال؟ ربيبه حرام ابدى است. امّا به شرط دخول به اُم. امّا امّ الزّوجه حرام ابدى است. شرط دخول به بنت كه زوجه‏است نيست. الاّ شاز بسيار شاز. گفتند بايد دخول به زوجه باشد تا امّ الزّوجه حرام بشود. دليلشان هم آن ظاهر آيه راچسبيدند. چون قرآن در آيه 23 مى‏گويد چه؟ و امّهات نسائكم و ربائبكم الّاتى فى حجوركم من نسائكم الّاتى دخلتم‏بهن اين من نسائكم الّاتى دخلتم بهن را به هر دو زدند. گفتند هم به ربيبه مى‏خورد. هم به امّهات نسائكم. قيد شامل هردو است. پس در ربيبه دخول به اُم شرط است. در امّهات و نساء دخول به بنت شرط است. جوابش اين است كه هم‏روايات ما تصريح به خلاف اين مى‏كند. هم اجماعى تقريباً در مسأله هست و هم قاعده اصولى را فراموش نكرديم.قيدى كه بعد از چند جمله مى‏آيد، اين قيد به كدام مى‏خورد؟ به آخرى مى‏خورد. الاّ اين كه دليلى قائل بشويم. اگر من‏چند جمله گفتم. گفتم اغتسل بالجنابت و لكذا و كذا و للجمعه. آن وقت للجمعه را يك قيدى به آن زدم. گفتم نهاراً. اين‏نهاراً مى‏خورد به جمعه. به آن قبلى‏ها نمى‏خورد.
    سؤال؟ نه خلاف ظاهر است. اين قاعده اصوليمان را كه فراموش نكرديم. پس اصول را براى چه خوانديم؟ قاعده‏اصولى مى‏گويد القيد المتعقب للجمعه للمتعدده القدر المتيقن انّه للاخير الاّ ان يدلّ دليلٌ على خلاف كه به عموم‏برگردد. فعلى هذا آيه شريفه دليل نمى‏شود بر اشتراط دخول در امّ الزّوجه و اطلاق به قوّت خوب باقى است. روايات‏هم داريم. اجماع هم داريم. معطّل نشويم.
    در اين جا يك فرعى مرحوم امام قدس السرّه الشّريف در ذيل اين مسأله دوم مطرح كردند كه اين فرع مبتلا به است وسابقاً مفصّل گفتيم و من يك اشاره‏اى بكنم و يك نكته تازه‏اى در اين جا مى‏خواهم عرض كنم. و آن اين است كه ازهمين مسألخه حرمت امّ الزّوجه استفاده مى‏كنند براى ايجاد محرميّت در ميان كسانى كه همسرانشان به يكديگرنامحرم هستند. دو دوست در يك خانه زندگى مى‏كنند. زنان اين دو به يكديگر نامحرم هستند. براى اين كه محرميتى‏حاصل بشود، دختر بچّه شير خوار مثلاً دوست اول را براى دوست دوم عقد منقطع مى‏كنند. تا زن دوست اول امّ‏الزّوجه دوست دوم شود. و بالعكس دختر شير خوار دوست دوم را عقد انقطاعى دوست اول مى‏كنند. تا زن او امّ‏الزّوجه او بشود. امام قدس السرّه الشرّيف مى‏فرمايد اين مسأله اشكالى ندارد. امّا يك شرط دارد. و آن شرط اين است‏يك ساعت و دو ساعت عقد انقطاعى نباشد بچّه شير خوار را يك ساعت و دو ساعت عقد انقطاعى كنند، عقدانقطاعى‏اش اشكال دارد. بايد مدّتش را طولانى كنند. تا زمان امكان تمتّع فرا برسد. ايشان مى‏فرمايند تا 6 سالگى مثلاً.كه ما عرض كرديم تا 6 سالگى هم محل تأمل است. مثلاً بياوريمش تا 9 سالگى. يك عقد انقطاعى بخوانيم به مدّت‏طولانى. بعد كه اينها محرم شدند باقى مانده مدّت را ببخشند و اين امّ الزّوجه مى‏شود و محرم آن آقا مى‏شود. وبالعكس هم همين كار را بكنيم. البتّه غير از اين شرط دو شرط ديگر هم دارد كه بنده عرض مى‏كنم. اولاً به مصلحت‏بنت باشد.
    سؤال؟ شرط هم كه ايشان دارد اين است كه زمانى را كه قابل تمتّع است...حالا 6 سال، 9 سال، هر چه. شرط ديگر كه‏عرض كردم بايد اضافه كنيم اين است كه مصلحت بنت در اين باشد. يعنى دختر را وقتى مى‏خواهند ازدواجش كنندولو منقطع ولو بعد از مدّتى مدّت را مى‏بخشند بالاخره بايد مصلحت آن هم باشد. تنها به مصلحت شوهرها و همسرهاو اينها كافى نيست. مثلاً يك مهريه برايش قرار بدهند. يك چيزى برايش قرار بدهند كه به نفعش باشد. يا نه، اگر اين دوآقا در اين خانه به همسر يكديگر محرم بشوند كمكى مى‏توانند به اين دختر بچّه هم بكنند. بايد يك مصلحتى براى اين‏بچّه باشد.
    سؤال؟ يك وقت يك مهريه قرار مى‏دهند به يك سير نبات. اين مصلحت اين دختر نبايد باشد به يك سير نبات 9 سال‏بخواهند عقدش را بخوانند. ولو بعداً مى‏بخشند. بايد يك چيزى قرار بدهند يانه. مهريه هم جزئى باشد. بيايند و اينهاكه به هم محرم شدند كمك به هم مى‏كنند و كمك به اين بچّه مى‏كنند و به نفع اين بچّه است. خلاصه زوجه اين بچّه‏است. مصلحت اين را بايد در نظر گرفت.
    سؤال؟ پدر و مادر كه نمى‏توانند خلاف مصلحت بچّه قدمى بردارند. اين هم شرط دوم. سؤال؟...بايد به نفع او باشد.اين جا جاى بحث مهريه نيست. مهريه حتماً بايد به نفع او باشد و اگر به نفع او نباشد نمى‏شود.
    و امّا غير از اين شرط ديگرى هم دارد. و آن اين است كه اذن هم از سوى ولى مى‏خواهد. پس اذن الولى، ربطه بنت، وادخال زمان تمتّع، قابليّت تمتّع. اگر اينها دست به دست هم بدهد عقد درست مى‏شود.
    سؤال؟ ما مى‏گوييم زمان 6 سالگى هم مشكل است بگوييم قابليّت تمتّع. حالا زمان را بيشتر مى‏كند. ما مى‏گوييم‏معمولاً 8 سالگى بخوانيد، 9 سالگى بخوانيد. بنابراين عقد يك ساعت و دو ساعت كافى نيست. معمول اين است كه‏عقد يك ساعت و دو ساعت مى‏خوانند براى عقد محرميّت. كافى نيست. ان قلت اين ان قلت را خيلى‏ها دارند.سؤال؟ پسر نيست در اين جا. براى شوهر آن زن كبير. فعلاً مسأله را عوض نكنيد. شاخ و برگ‏هاى خارج از مسأله را هم‏داخل نكنيد. فعلاً بحث از اين است. ان قلت به اين كه شما مى‏گوييد كه عقد زوجيّت دو ساعته چه فايده‏اى دارد؟قابل تمتّع نيست. ان قلت به اين كه فايده‏اش محرميّت است. مگر فايده هميشه بايد تمتّع باشد. يكى از فوايد نكاح‏محرميّت است. پس دو ساعت بخوانند هم كافى است. چرا؟ چون محرميّت فايده‏اش است. هميشه مگر بايد براى‏تمتّع بوده باشد؟ براى محرميّت هم كافى است. اين ان قلت. اين يك مغالطه است ان قلت و متأسفانه خيلى ازفهميده‏ها هم من مى‏بينم اين ان قلت را مى‏گويند. فضلا هم مى‏گويند. مى‏گويند آقا اين دو ساعت قابل تمتّع نيست.نباشد. ما براى محرميّت داريم مى‏خوانيم. جواب اين است كه اين مغالطه است. محرميّت حكم است. لازمه عقداست. ما اشكال در موضوع داريم. مى‏گوييم موضوع نكاح در عرف شرع و عقلا با يك بچّه شير خوار محقق نمى‏شود.شما مى‏گوييد ما به خاطر محرميّت مى‏خوانيم. آن حكم است محرميّت. اول موضوع كه نكاح است درست كنيد. مگربدون درست شدن موضوع مى‏شود به سراغ حكم برويم؟ ما مى‏گوييم مى‏خندند عقلا كه بگوييم آقا من امروز يك‏دختر شير خوارى را به مدّت دو ساعت عقد كردم. عقد نكاح. چه نكاحى؟ نكاح اصلاً در عرف عقلا صدق نمى‏كند.دو ساعت، بچّه شير خوار. بايد يك زمانى را اضافه بكنيد كه با آن زمان مفهوم نكاح عرفاً محقق بشود. اگر موضوع‏نكاح درست شد، آن وقت شما محرميّت كه از آثارش است بار كنيد. امّا اگر در عرف عقلا يك چنين موضوعى وجودخارجى ندارد، و صدق نكاح در اين جا غلط است و درست نيست، نمى‏توانيد آثار محرميّت را بار كنيد. بنابراين اين‏ان قلت يك مغالطه‏اى است كه حكم را با موضوع اشتباه كرده است. و من يك وقت اشاره كردم. گفتم تمام روايات‏مطعه را ما ديديم، هيچ كجا مطعه بر صغيره در مدّت كوتاه نيست. در هيچ كجا از ابواب مطعه نيست كه يك جا بگويندآقا يك صغيره‏اى را مى‏شود دو ساعت، دو روز، سه روز، دو ماه مطعه كرد. اصلاً نيست در رويات. معمول هم نبوده‏است اين. خوب آخرين جمله را من در اين مسأله بگويم و رد بشوم. اين جمله را دقت بفرماييد. ما عرض كرده‏ايم بهتراين است كه از ايجاد اين گونه محرميّت‏ها پرهيز بشود. ولو 9 سال نيّت كنيد، ولو 8 سال نيّت كنيد. مى‏گويد آقا گناه‏ممكن است بشود. اينها نامحرم هستند در خانه. بنده عرض مى‏كنم گناه او گاهى كمتر از گناه محرمّيت است. اينهامحرم به هم مى‏شوند. نگاه به او نگاه امّ الزّوجه نيست. پسر جوانى است و دختر جوانى است و اينها با هم محرم‏شدند و معلوم نيست گناه اين محرميّت كمتر از گناه آن نا محرميّت باشد. و گاهى يك مفاسد عجيبى هم توى آن درمى‏آيد يواش يواش. خوب محرم كه شد ديگر آزاد مى‏شود. آزاد كه شد در مقابل هم آزاد قرار مى‏گيرند.
    سؤال؟ چه اشكالى دارد؟ خيلى انحرافات توى آن آمده است تا به حال. مفاسد زيادى پيدا شده است. شيطان دشمن‏قوى است. فراموشش نكنيد. سؤال؟ باطل نيست. نمى‏گوييم حرام است. بهتر اين است كه از اين محرميّت‏ها اجتناب‏بشود. مى‏گوييد گناه است. مى‏گوييم گناه انشاء الله نمى‏شود. اگر هم بشود آن گناه گاهى از اين گناه كم‏تر است. بگذرم.برويم سراغ مسأله سوم و چهارم را با هم مى‏دهيم.
    سؤال؟ كجا شارع دستور داده است كه دختر يك ساله را شما عقد كن. توى هيچ روايتى نيست. ديشب جبرئيل بر شمانازل شده است؟ توى روايات مطعه يك چنين عقدهاى محرميّتى نيست. سؤال؟ علماء اجتهاد كردند. اجتهاد درست‏نبوده است. امام قبول نكرده است. امام از علماء نيست؟
    برويم سراغ مسأله سوم و چهارم. مسأله سوم و چهارم درباره ربيبه است. تا به حال سه تا از مصاهرت را گفتيم. زوجه‏پدر. زوجه پسر. امّ الزّوجه. حالا چهارمى‏اش ربيبه را مى‏گوييم. ربيبه هم از محرّمات بالمصاهره. و اطلاقاتى دارد و يك‏قيد هم دارد. اطلاقش اين است كه و ان نزل دقت كنيد. دختر همسر من كه از شوهر ديگرى گيرش آمده است، دخترش‏به من محرم، دخترِ دخترش محرم، دخترِ پسرش محرم، دخترِ پسرِ دخترش محرم. و ان نزل. برود نتيجه‏ها، نوه‏ها،نوه‏هاى دخترى، نوه‏هاى پسرى دخترهايى كه از اينها متولد مى‏شوند همه ربيبه هستند. همه محرم هستند. فرقى بين‏انقطاعى و دائمى نمى‏كند. فرقى بين نوه دخترى و پسرى نمى‏كند. فقط يك شرط دارد. و آن اين است كه دخول به اُم‏شرط است. و ربائبكم الّاتى فى حجوركم من نسائكم الّاتى دخلتم بهن. هر دو حكم مسلّم است. هم اصل حرمت ربيبه‏و هم شرطيّت دخول. جزء اجماعيّات است. جزء مسلّمات است. در قرآن است، در روايات است، روايات باب 18 راهم اگر مى‏خواهيد ببينيد روايات صريحاً تصريح مى‏كند به شرطيّت دخول.
    و امّا در اين جا كمى مخالف در يك صورت مسأله هست. كجا؟ آن جايى كه فى حجوركم نباشد. چون قرآن مى‏گويد وربائبكم الّاتى فى حجوركم. آيا حجوركم قيد است؟ معنى‏اش اين است اگر اين بچّه از كوچكى در دامان اين شوهر دوّم‏بزرگ نشود، حرام نيست. يك خانمى شوهر مى‏كند. يك دختر بزرگى دارد. اين فى حجوركم نبوده است. آيا اگر فى‏حجوركم نباشد، حرام نيست؟ همه گفتند حجوركم شرط نيست. قيدٌ غالبى و القيد الغالبى لامفهوم له كما ذكر فى‏الاصول و انّ القيد الغالبى كالقيد التّوضيحى. قيود غالبيه براى توضيح است. نه براى مفهوم است. ولى شازّى آمدندمفهوم از اين گرفتند و گفتند اگر در حجر تربيت نشود فايده‏اى ندارد و حرام نمى‏شود. و من العجب اين كه اين را به‏على (ع) هم به دروغ نسبت دادند كه على ابن ابى طالب از كسانى بود كه مى‏گفت اگر در حجور تربيت نشوند چنين‏ربيبه‏اى حرام نيست. اين نسبت دروغ است. ما روايات زيادى داريم در همان باب 18 روايات متعدد كه مى‏گويد فى‏حجور و غير حجور تفاوتى نمى‏كند. يعنى قيد، قيد غالبى است و قيد غالبى براى توضيح است و قيدى كه براى‏توضيح است مفهومى ندارد.
    خوب، در اين جا يك سؤالى من از شما دارم. بگرديد ببينيد چيزى پيدا مى‏كنيد. ما دنبال فلسفه احكام همه جا نيستيم.هر كجا به عقلمان فلسفه احكام برسد، مى‏گوييم فلسفه‏اش اين است. نماز اين است. روزه اين است. آن جايى كه‏نفهميم چرا نماز صبح دو ركعت است و نماز مغرب سه ركعت است، مى‏گوييم سمعٌ وطاعتاً امر است، فرمان است.آيا مى‏شود در اين جا ما نكته‏اى پيدا كنيم كه در امّ الزّوجه دخول شرط نيست. در زوجه اب براى ابن دخول شرطنيست. در زوجه ابن براى اب دخول شرط نيست. ولى در ربيبه دخول شرط است. چه نكته‏اى است؟ بگرديد ببينيدچيزى پيدا مى‏كنيد كه جايزه‏اى در اين مسأله بگيريد. ولو يك احتمالى باشد كه قابل بحث باشد. نمى‏گوييم به طورقطع هم بگوييد. همه جا عقد كافى است در محرّمات بالمصاهره جز در ربيبه كه دخول در آن شرط است.
    سؤال؟ مى‏دانم. مى‏تواند مى‏خواهيم ببينيم چرا؟ خوب امّ الزّوجه هم همين طور. اگر با اين دختر دخول نكند وطلاقش بدهد بايد برود امّش را بگيرد. آن جا حرام است. اگر پسر ازدواج كرد و زنى گرفت و قبل از دخول طلاقش دادپدر بگيرد. و بالعكس. آن جا چرا نيست. حكم خدا سمعاً و طاعتاً. ولى آيا مى‏شود نكته‏اى براى اين تفاوت پيدا كرد.شارع اصرار هم دارد. منطوق و مفهوم را مى‏گيرد. من نسائكم الّاتى دخلتم بهن و ان لم تكونوا دخلتم بهن فلا جداعليكم. منطوقش را مى‏گويد. مفهومش را مى‏گويد. روى اين مسأله دخول در ربيبه تأكيد فراوان دارد. چرا هيچ كجادخول شرط نيست در مصاهرت؟ فقط اين يكى شرط نيست. آيا مى‏توانيم نكته‏اى براى اين مسأله پيدا كنيم؟ البتّه پيداكنيم يا نكنيم فتوا عوض نمى‏شود. متن قرآن مجيد است. فتوا سر جاى خودش است. امّا مى‏خواهيم يك چيزى دراين وسط بفهميم كه آيا نكته‏اى در اين جا،
    سؤال؟ چون عددش زياد است به خاطر زياد بودن عددش است؟ به هر حال يك خورده روى آن فكر كنيد. الان‏نمى‏خواهم جواب بدهيد. يك خورده گوشه و كنار روايات را بگرديد. من يك سيرى در روايات كردم. روى روايات‏ربيبه نكته‏اى ندارد. حالا بيشتر سير روى روايات، كلمات علما، بزرگان و اينها ببينيد آيا نكته‏اى براى اين مسأله پيدامى‏شود يا پيدا نمى‏شود. عرض كردم مسأله سوم راجع به ربيبه است. مسأله چهارم تحرير الوسيله هم دنباله ربيبه‏است. و آن اين است كه اگر دخترانى براى اين زن بعد از طلاق دادن پيدا بشود، آنها هم ربيبه هستند؟ ربيبه قبلى حرام‏است. ربيبه بعدى چه؟ كسى ازدواج كرده است با زنى. ربيبه‏اى داشت، دخترى داشت. خوب اين حرام مى‏شد.دخول هم بوده است. اين زن را طلاق داد. شوهر ديگرى كرد. دخترى از شوهر سوم پيدا كرد. دخترى از شوهر چهارم‏پيدا كرد. ربيبه‏هاى آينده هم حرام است يا نه؟ بله. حرام است. مسأله هم مسأله‏اى است مسلّم. به تعبيرى كه صاحب‏حدائق از صاحب رياض نقل مى‏كند، مى‏گويد هذه الاحكام مجمعٌ عليها بين المسلمين فلا حاجة الى التشاغل‏بالدلّتها. به قدرى مسأله مسلّم است كه احتياج ندارد دنبال ادلّه بگرديم. مسأله اجماعى است. مسلّم است. روايتى هم‏داريم. نه خيلى روايت.
    سؤال؟ باشد. اين روايت تقويت مى‏شود. مدركى مى‏شود. بسيار خوب. دو تا روايت تقويت مى‏شود. ولى اين نكته راعرض كنم و دامنه بحث را كوتاه كنم و برويم سراغ مسأله پنجم كه آن مسأله پنجم يك مقدار صحبت كرديم، يك مقدارديگر هم بايد صحبت كنيم درباره‏اش. فردا كه چهارشنبه است وفات امام هادى سلام الله عليه است. و مى‏دانيد روزسوم ماه رجب هميشه جزء تعطيلات حوضه بوده است. وفات امام هادى است. مجلس عزادارى هم انشاء الله ما درمدرسه امير المؤمنين داريم. و روز شنبه مسأله 5 و 6 و 7 را دنبال مى‏كنيم و آنها با هم پيوند مى‏خورند. تا زمينه بحث ماكاملاً آماده بشود. و امّا آن نكته‏اى كه مى‏خواستم عرض كنم و يك اشاره‏اى هم شده است قبلاً اين است كه آيا از آيه‏قرآن و ربائبكم الّاتى فى حجوركم من نسائكم الّاتى دخلتم بهن آيا حرمت ربيبه‏هاى آينده هم درمى‏آيد به متقضاى‏اطلاق؟ يا آيه فقط ربيبه‏هاى گذشته را مى‏گويد؟ اطلاق دارد؟ شامل آينده هم مى‏شود؟ خوب، ولى اطلاق ندارد.چرا؟ چون مى‏گويد من نسائكم. آن وقتى كه نساء من بود، ربيبه آينده وجود نداشت. آن وقتى كه ربيبه آينده مى‏آيد،نسائكم نيست. مشتق حقيقت در من تلبّس بالمبدأ است. آيه بايد هر دو در زمان واحد در آن جمع باشد. در آن واحدهم نساء باشد، هم ربيبه باشد. اين معنى نسبت به گذشته خوب است كه هم نساء شده است، هم ربيبه موجود است.امّا نسبت به آينده حالا كه نساء است، ربيبه آينده متولّد نشده است. فردا كه شوهر مى‏كند و ربيبه آينده متولّد مى‏شودنسائى وجود ندارد. طلاق گرفته است. پس اگر دقّت بكنيد طبق قواعد اصولى باب مشتق در آيه شريفه اطلاقى در آيه‏نيست. بنابراين مدرك ما آيه نسبت به ربائب آينده نخواهد بود. تنها مدرك اجماع و بعضى از روايات است. و صل الله‏على سيدنا محمد و آله الطاهرين.