• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • تاريخ:1381/6/18
    موضوع بحث:احكام نكاح
    نام استاد:حضرت آيت الله مكارم شيرازى
    مكان:مسجد اعظم قم
    بسم الله الرّحمان الرّحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و على آل الطّيبين الطّاهرين المعصومين لا صيمابقية الله المنتظر ارواحنا له الفدا و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
    امروز كه روز آخر تحصيلى امسال حوضه است مصادف است با ميلاد مبارك امام باقر سلام الله عليه. من اين ميلادمسعود را به همه شما عزيزان تبريك عرض مى‏كنم. اميدوارم در سايه امام باقر و همه اهل بيت بتوانيم سالى پربركت وخوبى از نظر تحصيلى داشته باشيم. و در سايه عنايات اين بزرگواران بتوانيم وظايفمان را انجام دهيم. يك حديث ازامام باقر (ع) بخوانم به عنوان يك تذكّر و يادآورى. حديث معروفى هست. مرحوم علاّمه مجلسى در جلد 75 بحارالانوار در كلمات قصار حضرت نقل كرده است. فرمود عالمٌ ينتفع بعلمه خيرٌ من سبعين الف عابد. عالمى كه مردم ازعلم او بهره بگيرند بهتر است از هفتاد هزار عابد. عبادت مسأله مهمّى است. و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون.حتّى در تشهّد قبل از نبوّت و رسالت عبوديت را مى‏گوييم و اشهد انّ محمداً عبده و رسوله. ولى با آن همه اهميتى كه‏عبادت دارد، ما مى‏بينيم در اين جا مى‏فرمايد خيرٌ من سبعين الف عابد. مقام خيلى والايى است. مقام خيلى باعظمتى است. اگر قدر اين نعمت را بدانيم. منتهى يك شرطى در اين حديث دارد. شرطش چه بود؟ عالمٌ ينتفع بعلمه.عالمى كه مردم از علم او بهره بگيرند. چراغ روشنى باشد بر سر راه مردم. كشتى نجاتى باشد در اين درياى طوفانى‏دنيا. ستاره درخشانى باشد در اين آسمان هدايت وسيله هدايت و نجات مردم باشد. يك چنين عالم از هفتاد هزارعابد بالاتر است. گاه مى‏شود يك عالم هفتاد هزار چيست؟ دهها ميليون به وسيله او هدايت مى‏شوند. هر نفرى هم كه‏هدايت مى‏شود خيرٌ لك من ما اشرقة الشّمس عليه. يك نفر هم كه هدايت مى‏شود از آن چه آفتاب بر آن مى‏تابد بهتر وبالاتر است. و به همين دليل است كه مى‏گويند اگر امر داير بشود بين عبادات مستحبّه و تحصيل علم، تحصيل علم‏ترجيح دارد. در شبهاى قدر كه شب عبادت است و مهمترين شب عبادت است، باز هم من احياها بمذاكرة العلم و هوافضل. باز هم افضل است. دليلمان هم معلوم است. كار علماء كار انبياء است. كار علماء كار اولياء است. كار علماء كارخدا است كه مردم را هدايت مى‏كنند. خداوند هادى است. انبياء هادى هستند. علماء هادى هستند. به همين دليل‏افضل من سبعين الف عابد. اين يك مقدّمه كوتاهى بود كه لازم بود عرض كنم و چند نكته را اشاره كنم و بعد برويم‏سراغ بحثمان.
    برادران عزيز سعى كنيد به همان اندازه كه علم را فرا مى‏گيريد، علم را منتشر كنيد. كسانى كه محتكران علم هستند، درپيشگاه خدا مسئول هستند. با قلم، با بيان، با تليغ، با عمل، با تدليس، با برنامه‏هاى مختلف. مخصوصاً در اين عصر ودر اين زمان. چرا عرض مى‏كنم در اين عصر و زمان؟ براى اين كه دشمنان بشريّت و جهان خواران مانع مهم پيشرفت‏كارشان را در شرايط فعلى در دين آن هم دين اسلام مى‏دانند. مى‏گويند چيزى بر سر راه ما ممانعت نمى‏كند. هر كجابخواهيم هر كارى مى‏كنيم. امّا اين دين دينداران مخصوصاً دين جوانان مزاحم ما است. در جنوب لبنان دين بود كه‏مزاحم ما شد. در سرزمينهاى اشغالى دين است كه به صورت انتفاضه مانع است. در جنگ تحميلى دين بود كه مانع‏شد. مانع راه ما دين است. مخصوصاً دينى كه جوانان در آن پرورش كنند. بايد اين دين را از سر راه برداشت. مانع بزرگ‏اين است. و لذا تمام تبليغاتشان را متوّجه كردند به سوى اسلام و با صراحت هم مى‏گويند. گاهى مى‏گويند دين ازاسلام جدا بشود. ولى واقع مطلب اين است كه دين محو بشود. نه از سياست جدا بشود. اسلام ماهيّتش چيزى است‏كه نمى‏تواند از سياست جدا باشد.
    تمام زندگى بشر را قانون برايش دارد. از لحظه‏اى كه انسان متولد مى‏شود تالحظه‏اى كه مى‏ميرد يك چنين دينى كه تمام لحظات انسان را دربربگيرد مگرمى‏شود از سياست كه بخشى از زندگى انسان‏ها است جدا بشود؟ بنابراين‏جدايى دين از سياست يعين محو اسلام. و واقعاً هم مى‏خواهند اين كار رابكنند. غوغا مى‏كند اين روزها. تخريب عقايد، تخريب اخلاق. اخيراً هم‏ببينيد به وسيله اين وسيله جديد اينترنت دنيا را از نظر اخلاقى نا امن كرده‏است، چه كار دارند مى‏كنند. هر كارى از دستشان ساخته است، دارند انجام‏مى‏دهند. بدترين جنايات را با اين وسيله اينترنت مى‏كنند. بدترين توهين‏ها،كارى كه هر انسانى ذرّه‏اى شرف، وجدان، انسانيّت، دين داشته باشد انجام‏نمى‏دهد. امّا اينها دارند مى‏كنند. من نمى‏خواهم بگويم چه كار مى‏كنند. باتمام وسائل به ميدان آمدند كه نابود كنند اسلام را. آيا در اين شرايط ما چه‏وظيفه‏اى داريم؟ بنشينيم و سكوت كنيم؟ درس بخوانيم و از دنيا بى خبرباشيم؟ شرايط روز را ندانيم؟ شرايط زمان را ندانيم؟ نقشه‏هاى دشمن راندانيم. توطئه‏هاى دشمن را ندانيم. ما هم بايد مجهّز بشويم. بسيج بشويم.
    خوشبختانه يك عامل پيشرفتى اسلام دارد كه در مقابل اين موانع سخت‏ايستاده است و آن جاذبه اسلام است. جاذبه اسلام يك عامل مهمى است‏براى پيشرفت. الان در خود آمريكا كه مركز اين تبيغات است، ما مى‏بينيم كه‏اسلام با سرعت دارد پيش مى‏رود. در اروپا به سرعت پيش مى‏رود. درمناطق مختلف دنيا دارد پيش مى‏رود. اين جاذبه اسلام به ما كمك مى‏كند كه‏در مقابل آن موانع بايستيم. اگر تبليغات ما يك دهم، يك صدم آنها هم باشدما پيروز هستيم. چرا؟ چون دين مطابق فطرت است. مردم دنيا از دروغ گفتن‏اين زورمندان خسته شدندو زورمندانى كه آمدند اين نهادهاى بين المللى راتأسيس كردند. براى حفظ صلح و امنيّت و چنين و چنان. الان نگاه مى‏كنيم‏تمام اين نهادهاى جهانى را زير پا گذاشتند. همه را مسخره گرفتند. مى‏گويندما منتظر اجازه نهادهاى بين المللى نمى‏نشينيم. هر كجا مصلحت ديديم،حمله مى‏كنيم. مردم دنيا اين چيزها را كه مى‏بينند مأيوس مى‏شوند از تمام‏نهادها. پناهگاهى ندارند جز دين. مى‏آيند به سراغتان. اين موج اسلام گرايى‏قوى امروز از همين جا سرچشمه مى‏گيرد كه مردم جهان مى‏بينند در دنياپناهگاهى جز دين باقى نمانده است. ما بايد از شرايط موجود استفاده كنيم.از اسلام بيشتر بدانيم. بيشتر عمل كنيم. بيشتر تبليغ كنيم. بيشتر دعوت كنيم.هوشيارتر در مقابل دشمن باشيم. آن سه اصل را عزيزان فراموش نكنيد.نظم، پشتكار، اخلاص. عامل اصلى پيشرفت اين سه چيز است. نظم،پشتكار، اخلاص. اينها باشد، خدا تضمين كرده است موفقيت و پيشرفت مارا.
    كارى كنيد تعطيلات كم‏تر بشود. كارى كنيد از تعطيلات هم استفاده بشود.كارى كنيد كه از روز اول به طور جدّى درس و بحث شروع بشود. كارى كنيدكه مباحثه آن برنامه سنّتى فراموش نشود. مطالعه، مباحثه، درس، نوشتن ومرور كردن. اين برنامه‏هاى سنّتى حوضه‏ها را كه هميشه باعث عالم پرورى‏بوده است، انشاء الله فراموش نكنيم. نيّتهايمان را خالص كنيم. روز آغازدرسمان توأم شده است با ميلاد مبارك امام باقر سلام الله عليه امام باقرى كه‏باقر العلوم بوده است. و چه تصادفى بهتر از اين. واقعاً توسّل پيدا مى‏كنيم به‏ذيل عنايت آن حضرت و مى‏خواهيم كه در اين مسائل علمى انشاء الله‏عنايتشان شامل حال ما باشد. و مى‏دانيم امروز هم در مدرسه فيضيه مراسم‏براى آغاز سال تحصيلى هست. ساعت 11 شروع مى‏شود انشاء الله. خوب‏شروع شده است. انشاء الله بعداً شركت مى‏كنيم. ما هم بنا هست در برنامه‏آغاز سال تحصيلى مركز جهانى علوم اسلامى يعنى كسانى كه از خارج‏آمده‏اند و در كشور ما درس مى‏خوانند آن جا را هم برويم و شركت كنيم وچند جمله‏اى راجع به آغاز سال تحصيلى براى آن عزيزان هم صحبت كنيم.و لذا من بحث امروز را خلاصه مى‏كنم و فردا دنبال مى‏كنيم.
    مى‏دانيد بحث ما در كتاب نكاح در محرّمات است. محرّمات نكاح سه عامل‏مهم دارد. اول نسب، دوم رضاع، سوم مصاهرت. عوامل ديگرى هم هست‏كه هفت هشت تا عامل مى‏شود. ولى عمده اين سه است. نسب، رضاع،مصاهرت. ما نسب و رضاع را خوانديم سالهاى گذشته و امسال در بحث‏مصاهرت هستيم. از مصاهرت هم كه مطابق مسائل تحرير الوسيله ما پيش‏مى‏رويم 5 مسأله را ما سال گذشته خوانديم. ولى من برمى‏گردم يك اجمالى‏از اين 5 مسأله عرض مى‏كنم. به دو دليل.
    دليل اول كسانى كه امسال به ما مى‏پيوندند آشنا به اين مسائل پنجگانه آغازبحث مصاهرت بشوند.
    دليل دوم هم برادرانى كه در سال گذشته بودند يادآورى براى آنها بشود وپيوند ميان مسائل گذشته و مسائل آينده حفظ بشود.
    در آغاز بحث مصاهرت امام قدس السّره الشّريف تعريفى داشتند و ظاهرتعريف هم اين است كه تعريف مصاهرت را مى‏خواهند به صورت جامع ومانع بخوانند. خيلى‏ها تعريف داشتند. مرحوم صاحب جواهر داشت.مرحوم نراقى در مستند داشت. بزرگان ديگر تعاريفى داشتند براى‏مصاهرت، من تعريف امام را مى‏خوانم و خلاصه. بعد مى‏رويم سراغ عصاره‏مسأله اول. عرض كردم فهرست وار مى‏گويم. امام در تحرير الوسيله‏مى‏فرمايند المصاهره هى علاقةٌ بين احد الزّوجين مع اقرباء الآخر موجبتٍ‏لحرمت النّكاح عيناً او جمعاً. مصاهرت يك پيوندى است ميان يكى از دوزوج با خويشاوندان زوج ديگر كه اين پيوند باعث مى‏شود آن خويشاوندان‏حرام بشوند عيناً حرام ابدى يا جمعاً مثل جمع بين الاختين. اين تعريف راامام فرمودند. تعريف خوب است. امّا ما دو تا اشكال كوچك بر تعريف‏ايشان ذكر كردم كه حالا مى‏خواهم اگر مى‏شود امسال از آن دو اشكال هم‏دفاعى بكنيم. اشكال اول اين است كه ايشان مى‏گويد علاقةٌ بين احدالزّوجين. چرا احد مى‏گويند؟ گاهى بين كلا الزّوجين است. شايد هم هميشه‏بين كلا الزّوجبن باشد. به علّت اين كه زوج با امّ الزّوجه حرام است. زوجه بااب و زوج حرام است. زوج وقتى ازدواج كرد با امّ الزّوجه علاقه‏اش چه‏مى‏شود؟ حرمت ابدى. زوجه هم وقتى با اين شوهر، شوهر كرد با پدر اين‏شوهر حرام ابدى است. پس احد الزّوجين نيست. كلا الزّوجين است. ولى‏ممكن است كسى دفاع كند از اين معنا. و اين احد كه مى‏گويند نه احد به‏شرط لا است. لا بشرط است. ممكن است آن طرف، اين طرف هر دو راشامل بشود. احد به غير احد نيست كه حتماً مصاهرت آن است كه يكى ازاينها تأثير در حرمت بگذارندن. نه. دو تايى هم ممكن است. اين احد احد لابشرط است نه بشرطه. لا كه شما از آن مفهوم بگيريد و بگوييم مشكل پيدامى‏شود. چون غالب موارد مصاهرت حرمت از دو طرف حاصل مى‏شود. ياتمام موارد مصاهرت از دو طرف حاصل مى‏شود. ديگر هم اين است كه‏فرمودند هى علاقةٌ. اين علاقه، چه علاقه‏اى است؟ ابهام دارد. يا به تعبيرديگر مى‏گويند موجبٌ للحرمه. اين موجب حرمت كه مى‏شود، به چه جهت‏موجب حرمت مى‏شود؟ ابهام دارد. علاقه چه علاقه‏اى است؟ و موجبتٍ‏چرا موجب حرمت مى‏شود؟ اين ابهام مناسب تعريف نيست. از اين هم‏مى‏شود جواب داد كه وقتى مى‏گويند بين احد الزّوجين تعليق حكم به‏وصف مشعرٌ بالحلّيه. يعنى به سبب زوجيّه. علاقةٌ يعنى علاقة الزّوجيه. پس‏علاقه ولو به صورت مطلق ذكر شده است، امّا چون مى‏گويد بين احدالزّوجين يعنى علاقة الزّوجيه. موجبٌ يعنى بسبب الزّوجيه. بنابراين نتيجه‏اين مى‏شود كه علاقه‏اى پيدا مى‏شود بين زوج و خويشاوندان زوجه و بين‏زوجه و خويشاوندان زوج. و سبب حرمت ابدى مى‏شود يا سبب حرمت‏جمعى مثل جمع بين الاختين. خوب اين تعريف مصاهرت.
    و امّا ديگر مى‏گذاريم جزئيات را كنار. مى‏رويم سراغ مسأله 1. در مسأله 1امام قدس السرّه دو تا از محرّمات مصاهرت را بيان مى‏فرمايد. و آن دوعبارت هستند از حرمت زوجه اب بر ابن و حرمت زوجه ابن بر اب. زوجه‏ابن بر اب حرام ابدى است و زوجه اب بر ابن حرام ابدى است. تعبيرى هم‏كه دارند نسبت به اب فساعداً مى‏گويند. زوجه ابن حرام بر اب و جد و جدّبالاتر و بالاتر و بالاتر. در ابن فنازلاً مى‏گويند. زوجه اب حرام بر ابن و نوه ونتيجه و نبيره و آن ورتر. پس حرام بودن زوجه اب بر ابن تنازلاً. حرام بودن‏زوجه ابن بر اب فساعداً. در چند جهت هم حكم اطلاق دارد. آيا دخول‏شرط است؟ نه. دخول بشود يا نشود اين حكم ثابت است. آيا عقد انقطاعى‏و دايمى فرق دارد؟ نه. عقد دائم باشد يا انقطاعى باشد تفاوت نمى‏كند.بنابراين هم از نظر دايم، و انقطاع، هم از نظر دخول و عدم دخول و هم يك‏جهت سوم از نظر رضاعى يا نسبى. معنى‏اش چه مى‏شود؟ معنى‏اش اين‏مى‏شود كه زوجه اب بر ابن نسبى حرام، بر ابن رضاعى هم حرام. زوجه ابن‏بر اب نسبى حرام، بر اب رضاعى هم حرام.
    پس اطلاق از سه جهت. از جهت دخول و عدم دخول، از جهت انقطاع ودوام، از جهت نسب و رضاع. دليلش هم اجمالاً اشاره كنيم.
    سؤال؟ زوجه اب بر ابن رضاعى حرام است. زوجه ابن بر اب رضاعى حرام‏است. فرقى نمى‏كند.
    و امّا برويم سراغ دليلش هم و يك اجمالى اشاره بكنيم و بگذريم. اولاً اين‏مسأله از مسلّمات است بين همه علماى اسلام. شيعه، سنّى، همه اتّفاق نظردارند بر حرمت اين دو تا. چرا؟ به علّت اين كه هر دو در قرآن مجيد صريحاًآمده است. متن قرآن مجيد است. آيه 22 سوره نساء. و لا تنكحوا ما نكح‏آبائكم و بعدش هم حرّمت عليكم امّهاتكم آيه 23 است ظاهراً. حرّمت‏عليكم امّهاتكم تا مى‏رسد و حلائل ابنائكم. حلائل ابنا براى شما حرام‏است.
    و روايات هم فراوان است. رواياتش هم اگر بخواهيد در باب 2 از ابواب‏مصاهره است. در جلد 14 وسائل الشّيعه. جلد 14 كه اسباب محرّمات نكاح‏را مى‏گويد، وقتى مى‏رسد به باب مصاهرت، باب 2 راجع به زوجه اب وزوجه ابن روايات متعددى دال بر حرمت در آن جا ذكر شده است. فقط يك‏نكته‏اى هست. من اين نكته را عرض كنم. امروز بحثمان را كوتاه مى‏كنيم. به‏دلائل اين كه انشاء الله همه با خبر بشوند و ديگر مطالب را ادامه بدهيم. آيادر اين مورد در جزئيات مخالفى هست يا مخالفى نيست؟ در جزئيان اين‏مسأله هم مخالفى نيست. از جهات مختلف همه را فتوا داده‏اند. آنها دوام وانقطاعى قائل نيستند فعلاً. اگر انقطاعى باشد بله. رضاعى را اهل سنّت هم‏قائل هستند. بنابراين دو قسمت از قسمتها را بيان كرديم. فردا مسأله دوم وسوم و چهارم را انشاء الله بايد بگوييم فهرست وار تا برسيم به اول بحث‏انشاء الله. و صل الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين.