• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • تاريخ:1381/3/22
    موضوع بحث:احكام نكاح
    نام استاد:حضرت آيت الله مكارم شيرازى
    مكان:مسجد اعظم قم
    بسم الله الرّحمان الرّحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و على آل الطّيبين الطّاهرين المعصومين لا صيمابقية الله المنتظر ارواحنا له الفدا و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
    امروز آخرين روز تحصيلى امسال است. و روز چهارشنبه و حديث اخلاقيمان را بخوانيم و بعد بحث گذشته را انشاءالله تكميل كنيم. عن الصّادق (ع) امام صادق (ع) اين حديث را فرموده است و مرحوم محقق قمى در سفينة البحار درمادّه فسد اين حديث را نقل كرده است. اعظم الفساد عن يرزا العبد بالغفلت عن الله و هذا الفساد يتولّد من طول العمل‏و الحرص و الكبر امام صادق (ع) مطابق اين حديث مى‏فرمايد بالاترين فساد غافل شدن از خدا است. انسانى كه ازخدا غافل شد، همه كار انجام مى‏دهد. چون آن قوّه مانعه و رابعه خوف عن الله و مراقبت الله است. وقتى انسان ازخدا غافل شد، آلوده هر گناهى ممكن است بشود. و لذا امام فرمود اعظم الفساد. بالاترين فساد. بعد مى‏فرمايد اين‏فساد يكى از سه تا سرچشمه دارد. عاملش يا طول عمل است، يا حرص است، يا كبر. آدمى كه داراى طول عمل است‏به هر جا مى‏رسد پنجه به يك جاى بالاترى مى‏اندازد. دعا مى‏كند شب قدر خدايا يك خانه صد مترى به من بده ديگرهيچ انتظارى ندارم از تو. وقتى به آن مى‏رسد پنجه بالاتر مى‏اندازد. تمام اقساط را داده است. تمام قرض و قوله‏ها تمام‏شده است. مى‏گويد خوب چه فايده؟ فردا بچّه‏ها بزرگ مى‏شوند. داماد مى‏شوند. عروس مى‏شوند. اينها احتياج‏دارند. خانه بايد دو برابر اين بشود. سه طبقه باشد. براى هر كدامشان جايى باشد. فردا به آن مى‏رسد. بعد مى‏گويداينها چه فايده دارد؟ اينها كافى نيست. انسان بايد اتومبيل سوارى داشته باشد. وسائل منزل داشته باشد. آينده بچّه‏هارا بايد تأمين كنيم. خوب ما فردا سرمان را گذاشتيم زمين و از دنيا رفتيم، چه كسى اينها را اداره مى‏كند. يك مستقلّاتى‏بايد تهيّه كرد. مال الاجاره‏اى بايد داشته باشد كه اينها را اداره بكند. خلاصه هفت اقليم ار بگيرد پادشاه همچنان در بنداقليمى ديگر. خوب اگر وقتى طول عمل بر انسان مسلّط شد، ديگر جايى در مغزش نمى‏ماند براى خدا. غفلت زاييده‏طول عمل است. تمام نيروها قربانى طول عمل مى‏شود. تمام جان و مغز و فكر و قلب او را پر مى‏كند، ديگر محلّى‏براى خدا باقى نمى‏ماند. و هكذا حرص. هر چه دارد باز قانع نيست. طول عمل نسبت به آينده است. حرص نسبت به‏حال است. الان هم كمش است. و اين آدم حريص تمام نيروهايش براى جلب منافع براى شخص خودش مصرف‏مى‏شود. توى قلب او جايى براى خدا نيست و آدم متكبّر مانند قارون است كه در ذيل همين حديث هم اشاره به‏داستان قارون شده است. وقتى به او گفتند...فى...الله الدّار الآخره آن چه خداوند به تو داده است اين را وسيله آخرت‏قرار بده، از جمهله عاطاك بدش آمد. خدا به من داده است؟ انّما اوعطيته على علمٍ عندى. مديريت و علم و دانش ودرايت و لياقت خودم بوده است كه اينها را به دست آوردم...عاطاك الله خدا به تو داده است؟ انّما اوعطيته على علمٍ‏عندى. خودم براى خودم، چرا ديگران نمى‏توانند؟ مديريت ندارند. لياقت ندارند. يا آدم متكبّر خودش را مالك همه‏چيز و رازق خودش و همه چيز مى‏داند. ديگر جايى براى خدا در قلب او نيست. اعظم الفساد ان يرزا العبد بالغفلة عن‏الله. مى‏گويد اين غفلت ناشى از طول عمل و حرص و كبر مى‏شود. خوب در اين باره سخن بسيار است. من مى‏خواهم‏دو نكته را در اين جا بيان كنم.
    نكته اول اين است كه برنامه‏هايى است كه اين اعظم الفساد را ايجاد كنند. يعنى غفلت عن الله را فراهم كنند. يك‏دستهايى در كار است كه آن چنان سرگرمى‏هاى ناسالم بيافرينند كه مخصوصاً نسل جوان از خدا غافل بشود. و آن‏وقت اعظم الفساد بشود. چند روز قبل يكى از مسئولين شهر به من مراجعه كرد و گفت ما يك مقدار وسائل فسادى كه‏در اختيار جوانان اكثريتشان بين 15 سال و 25 سال قرار داده‏اند اينها را به دست آورده‏ايم. دلمان مى‏خواهد شما هم‏ببينيد. من اول مايل نبودم و وقت نداشتم. بعد ديدم كه نه. مثل اين كه مسئوليتى داريم. جايى بود آن جا به صورت‏نمايشگاه محرمانه كسى نبود. ما رفتيم نگاه كرديم. ديديم سه تا تشكيلات در آن جا جمع شده است. در همين شهر قم.تا ببينيد چه دستهايى در كار است و حتّى اين مركز علم و دانش و تقوا و...اهل بيت را هدف قرار داده است. يك سرى‏قوطيهاى شراب بود. زياد. اين براى افرادى كه متوسّط الحال هستند. شيشه‏هاى گران قيمت بزرگ براى افرادى كه‏بيشتر امكانات دارند. دبّه‏هاى شراب...براى اين كه به افرادى كه مى‏خواهند خورده فروشى بكنند صف كشيده بود.يك طرف موادّ مخدّر بود. بسته بندى‏هاى مفصّل. و از همه بدتر يك طرف چند هزار سى دى‏هاى فيلم‏هاى بسيارمستهجن. چند ثانيه‏اش را براى ما نشان دادند بس بود. چند ثانيه. و گفتند يكى از اين چند هزار تا كافى است كه يك‏خانواده را فاسد و منحرف بكند. و از همه مهم‏تر اين است كه سؤال كرديم اينها به چه قيمت فروخته مى‏شود مثلاً.گفتند اگر سى دى قرآن بخواهيد در بازار بخريد هفتصد، هفتصد و پنجاه تومان است. امّا اينها سى دى كيفيّت بالا يك‏جلد پلاستيك ضدّ آب، مجهّز به دويست و پنجاه تومان مى‏دهند. يعنى هر يك دانه پانصد تومان سوبسيد داده‏مى‏شود. سؤال؟ چه كسى اين سوبسيد را مى‏دهد؟ نبايد همه ما فكر كنيم؟ نبايد همه مسئولين فكر كنند؟ چه كسى اين‏تفاوت را مى‏دهد؟ چه كسى اين خرج را سخاوتمندانه مى‏كند؟ تازه مى‏گفتند اين خرج اين است كه از بنادر به اين جابرسد. و الاّ در بنادر مجّانى هم مى‏دهند. چه كسى مجّانى مى‏دهد؟ آيا جز اين است كه بنا است اين سرگرمى‏ها و گاهى‏شراب و گاهى موادّ مخدّر و گاهى وسائل فاسد و مفسد در اختيار جوان و نوجوان و دختر و پسر بگذارند. همه اينها راگرفتار غفلت عن الله و اعظم الفساد كنند. وقتى اين‏ها گرفتار شدند، مملكت بى دفاع مى‏شود. چون مدافع مذهبى‏هاهستند. پاك‏ها هستند. كدام آلوده است كه برود در مقابل دشمن سينه سپر كند؟ افتخار به شهادت كند. كدام خانواده‏آلوده است كه اگر بچّه‏شان شهيد بشود خوشحال مى‏شوند؟ اصلاً كدامشان اجازه مى‏دهند بچّه‏شان ميدان برود؟مملكت بى دفاع مى‏شود. برادرها دو دو تا چهار تا واضح و روشن است. من نمى‏دانم با اين روشنى چرا غافل هستيد؟من مى‏گويم در اين شرايط يهودى هم بايد دلش بسوزد. نصرانى هم دلش بسوزد. مسيحى هم دلش بسوزد. اگر اين‏جوانان ما را مسلمان غير مسلمان فاسد كردند، مملكت بى دفاع مى‏شود. با يك حمله مى‏توانند مملكت را بگيرند.برنامه هم همين برنامه است. چرا غافل هستيم؟ خواب هستيم.
    در كنار اين سه برنامه يك برنامه چهارمى هم به دست بعضى از مسئولين‏رده‏هاى متوسّط و پايين دارد اجرا مى‏شود. آنها هم مزيد بر علّت. مجالسى‏كه گرفته مى‏شود به نام تفريحات كه نمونه‏هايش را شنيديد در تهران گرفتند ودر كاشان و در شيراز و در مشهد در اين مجالس دختر و پسر چه وضعى.خودمان هم داريم دامن مى‏زنيم. در يكى از شهرستان‏ها در يكى از اين‏مجالس مسئول انتظامى يك آدم خيلى متديّنى بود. گفت ما وقتى ديديم كه‏خيلى شورشان را در آوردند يك عدّه‏اى از آنها را گرفتيم. بچّه‏هاى جوانى راگرفتيم مست بودند. وقتى كه به هوش آمدند و با آنها صحبت كرديم، گفت‏اولين بار بود كه ما شراب خورديم در اين جا. اولين بار بود. آن وقت مملكت‏به كجا مى‏رود با اين وضع. آخرين آرزوى خارجى‏ها اين است كه جوانان‏فلسطين و انتفاضه آلوده اين چيزها بشوند. ديگر غمى ندارند. الان بزرگترين‏غمشان همان انتفاضه و جوانان مذهبى هستند. آخرين آرزوى اسرائيل اين‏است كه جوانان جنوب لبنان را بتواند آلوده كند. و آخرين آرزوى دشمنان‏ايران اين است كه جوانان ايران از اين حال و هوايى كه هستند در بيايند.جوان آلوده هشت سال بجنگد؟ باز هم مقاومت كند؟ هشت ساعت هم‏نمى‏جنگد. ما سالگرد امام را گرفتيم. قدس السرّه الشّريف. امّا هيچ فكركرديم كه امام چه كار كرد در اين مملكت؟ امام يك انقلاب ارزشهايى به‏وجود آورد. يعنى ارزشهاى طاغوتى را مبدّل به ارزشهاى اسلامى كرد. و دنيارا در حيرت فرو برد. چنان قوّت و قدرتى به اين جوانان داد كه همه‏شان‏دست به دست هم دادند و پشتيبان عراق بودند و همه مى‏دانند و خودشان‏هم اعتراف دارند، نتوانستند كارى بكنند. سالگرد رحلت امام را مردم خيلى‏با شكوه برگزار كردند. آفرين بر اين مردم. در اين شرايط اينها خيلى اثر دارد.ولى بايد روى اين هم فكر كرد كه آيا سالگرد را بگيريم در حالى كه ارزشهاى‏امام همه از بين برود. اين چه سالگردى خواهد شد. يك دكور مى‏شود. بايداينها را حفظ كرد. سرمايه خون شهدا است. اگر اين ارزشها از بين برود، شهيدبراى چه داديم؟ انقلاب را براى چه كرديم؟ عرض كردم انقلاب هيچ، شهيدهيچ، اسلام هيچ، مملكتمان بى دفاع مى‏شود. من باور نمى‏كنم آن كسى هم‏كه مى‏گويد من مسلمان نيستم. ضدّ انقلاب هستم، اسلام را هم قبول ندارم‏بگويد من مملكتم را هم مى‏فروشم. اين را ديگر گمان نمى‏كنم كسى اعتراف‏بكند. آلوده شدند جوانان يعنى فروختن استقلال كشور.
    به هر حال اينها مسائلى است. ما به اندازه خودمان مشغول يك كارهايى‏هستيم. به مسئولين بگوييم، به غير مسئوليين بگوييم از طرقى. ولى همه بايديك فكرى بكنيم. و الاّ آينده،آينده تاريكى خواهيم داشت. برادران عزيز به‏هوش باشيد. ديگران را هم بگوييد به هوش باشند، در مقابل آنها شما اين‏تابستان بايد يك كارى انجام بدهيد. هر چه مى‏توانيد از اين جوان‏ها را جذب‏كنيد به برنامه‏هاى مذهبى. برنامه‏هاى قرآن، برنامه‏هاى دعا، برنامه‏هاى‏اردوهاى سالم، برنامه‏هاى نهج البلاغه، برنامه‏ها به هر عنوان از آن چنگال‏مفاسد بايد اينها را نجات داد.
    سؤال؟ ما كه به سهم خودمان. من مسئول كسى نيستم. من گفته‏ام، مى‏گويم،اين جا مى‏گويم، در جرايد مى‏گويم، در مصاحبه‏ها مى‏گويم، من نمى‏دانم.انشاء الله ديگران هم احساس مسئوليت بكنند. بگويند و نتيجه‏هايى هم تا به‏حال از همين حركت‏هاى محدود گرفته‏ايم. ولى خطر بيش از اين است.سيلابى است كه حركت كرده است و اين سيلاب اگر غافل بشويم همه چيزرا با خود خواهد برد. اين نه يك بحث سياسى است، نه يك بحث جنايى‏است، نه يك بحث حزبى است. بحثى است كه استقلال اين مملكت وموجوديّت اين كشور، موجوديت نظام، موجوديت سرنوشت مردم به آن‏بسته است. اين يك واقعيّت است. به هر حال من از اين مسأله بگذرم. و بروم‏آن بحث نكاح را تمامش كنيم. ببينيد ما امروز مسأله پنجم را تمامش مى‏كنيم‏انشاء الله. 4 تا مسأله بعد از آن است. فروع اين است. چيزى ندارد. مطالعه‏مى‏كنيد. ما انشاء الله سال آينده از مسأله نهم جمع بين اختين شروع مى‏كنيم‏كه اول مطلب است. و فكر مى‏كنم ما بتوانيم اول ماه رجب كه روز 18شهريور ماه است دوشنبه است مى‏توانيم درس را شروع كنيم. ديگر ديرتر ازآن نمى‏شود. اگر حياتى باشد روز اول ماه رجب كه روز 18 شهريور ماه است‏و روز دوشنبه است، مى‏شود درس را انشاء الله شروع كرد. من تشكر هم ازهمه شما آقايان مى‏كنم. الان نگاه مى‏كنم مى‏بينم آقايان تا آن آخر نشسته‏اند.و چه دليلى داشت ما تعطيل مى‏كرديم با اين حضورى كه برادران عزيز دارندو از شما هم متشكّر هستيم. بحث در اين بود كه در باب زناى سابق ببينيم آياموجب حرمت محرّمات چهارگانه مصاهرت مى‏شود يا نمى‏شود. گفتيم دوگروه از اخبار است كه دو گروه در يك طرف، چهار گروه در يك طرف‏مجموعاً با هم در حال تعارض هستند. جمع بينهما ببينيم چيست؟ 4 طريق‏جمع ذكر كرديم. رفتيم سراغ طريق چهارم كه آخرين طريق جمع بود. و آن‏چيست؟ و آن است كه ما حمل بر كراهت كنيم. اين جمع يك جمع شناخته‏شده است. در ابواب عبادات، اطعمه، اشربه، مناكح، بيوع. اگر ببينند يك‏روايت يا چند روايت نهى مى‏كند. يك يا چند روايت اجازه مى‏دهد.مى‏گويند اجازه صريح در جواز است. نهى ظاهر در حرمت است. احتمال‏كراهت دارد. حمل مى‏كنيم ظاهر را بر نص و مى‏گوييم جوازٌ...كراهه.عكسش هم در مستحب است. اگر روايات بگوييد غسل الجمعه واجب.خوب ظاهر واجب است ديگر. يا بگويد افتعل. اغتسل للجمعه. امر كند...دروجوب دارد. امّا صريح نيست. قابل حمل بر استحباب است. در مقابل يك‏روايت بگويد ترك غسل الجمعه جايز. خوب جايز صريح در جواز است.آنى كه مى‏گويد واجب، احتمال مستحب و مؤكّد دارد. ولو خلاف ظاهر.جمع مى‏كنيم بينهما بالاستحباب. اين در همه ابواب فقه هست. جمع بين‏نص و ظاهر حمل بر استحباب، جمع بين نص و ظاهر حمل بر كراهت. مامى‏گوييم چرا اين جمع در اين جا مورد عنايت خيلى از بزرگان قرار نگرفته‏است؟ چرا؟ در حالى كه 5 تا مؤيد هم دارد. اساس بحث امروز ما اين پنج تامؤيد است.
    و امّا مؤيد اول تعليلات است. اين تعليلاتى كه در روايات بود. لا يحرّم‏الحرام الحلال، آيا تعليل بايد تعبّدى باشد يا تعليل به يك امر عقدى باشد؟معمولاً تعليل به امر عقلى است. ما مى‏گوييم اگر تعليل به امر عقلى عام‏است. هم زناى سابق را مى‏گيرد، هم زناى لاحق را. و اين كه خيال بشودسابق باشد، فعليّت ندارد، تقديرى است. لاحق باشد فعليّت دارد اشتباه‏است. هر دو فعليّت است. اين فعليّت ايجاد نكاح است. اين فعليّت ادامه‏نكاح است. بنابراين چرا تعليل مختص بوده باشد؟ اگر تعليل را مختص‏كرديد به زناى بعد از لاحق، اين معنى‏اش اين است كه تعليل تعبّدى است.اگر حرام حلال را حرام نمى‏كند، خوب سابقاً هم نمى‏كند، لاحقاً هم‏نمى‏كند. چرا فقط لاحقاً؟ اين تعبّد مى‏شود. در واقع اين مسأله مثل لا تنقض‏اليقين بالشّك است. شك يك چيز بى ارزشى است. يقين را از بين نمى‏برد.لا تنقض اليقين بالشّك. حرام هم يك چيز بى ارزشى است. حلال را از بين‏نمى‏برد. لا يحرّم الحرام الحلال. خوب زناى سابق باشد، لاحق باشد، چه‏فرقى مى‏كند؟
    سؤال؟ حالا مى‏رسيم به عامّه. فعلاً داريم مؤيدات جمع عرفى را مى‏گوييم.جمع عرفى كارى به مرجّحات ندارد مخالفت و موافقت عامّه مال مرجّحات‏است.
    بنابراين چون تعليل است. تعليل هم به امر عقلى است. تكرار مى‏كنم. اگراين تعليل را اختصاص به زناى لاحق بدهيد، تعليل تعبّدى مى‏شود. اگرتعليل عقلى است، بايد عام باشد. لاحق و سابق را هر دو شامل بشود. اين‏يك مؤيد خوب است. مؤيد دوم يك حديث است. حديثى است كه زراره ازامام باقر نقل كرده است. حديث 1 باب 4 است. قال ابو جعفر ان زنا رجلٌ‏بامرئة ابيه او بجارية ابيه. فانّ ذالك لا يحرّمها على زوجها. خوب اينها زناى‏لاحق است. و لا يحرّم الجاريه على سيّدها. خوب اينها زناى لاحق است.كارى به آن نداريم. اين جا را دقت كنيد كه شاهد است. انّما يحرّم ذالك منه‏اذا عطى الجاريه و هى له حلال. چه قدر صريح است؟ يعنى اگر اين جاريه‏حلال باشد، زنا نباشد، اين باعث حرمت مى‏شود بر پدر. و الاّ زنا كه حرام‏است. فلا تحلّ تلك الجاريه. اين جاريه‏اى كه حلالاً وطيش بود، وطيش‏حلال بود، اگر وطى بكند، حلال نمى‏شود. لابنه و لا لابيه. با صراحت‏مى‏گويد بايد وطى حلال باشد تا باعث حرمت بشود. خوب جمع بين اين‏صريح با روايات سابقه اين است كه چه كار كنيم؟ بگوييم كه آنها كراهت‏دارد. حمل بر كراهت. و اى كاش اين حديث سندش صحيح بود. دلالت كه‏خيلى خوب است. سندش مشكل دارد. حالا محلّ بحث است. ولى مؤيدمى‏شود. سؤال؟ اگر بچّه‏اى به زنى حلالاً وطى كند، اين نسبت به پدرش‏عروس مى‏شود، نسبت به بچّه‏اش هم زن پدر مى‏شود. نسبت به بچّه اين‏آقاى واطى زن پدر است. نسبت به پدرش عروس است. بنابراين حرام‏مى‏شود. امّا شرطش اين است كه وطى، وطى حلال باشد. اين يك موردمؤيد گردن كلفت خوبى مى‏شود. و الاّ مشكل سند اگر آن بود كه دليل‏مى‏شد.
    و امّا مؤيد سوم. ما يك روايتى داريم كه مى‏گويد ملموسه اب يا ابن برديگرى حرام است. همين كه لمسش كند و مسحش كند حرام است.بعضى‏ها هم فتوا دادند مطابقش. گفتند اگر پدر زنى را لمس كند عن شهوتٍ‏بر پسر حرام است و بالعكس. منتهى بعضى‏ها در كنيز گفته‏اند. خوب اين كه‏مى‏گويد حرام است، با آن رواياتى كه مى‏گفت ما دون الدّخول عيبى ندارد،چه كارش مى‏كنيم؟ حمل بر كراهت مى‏كنيم. اين مى‏گويد ملموسه حرام‏است. آنها مى‏گويند ما دون الدّخول حلال است. لابد اين حرام را بايدبگوييد كراهت است. خوب اگر پاى كراهت به اين بحث باز شد، ما هم‏حمل بر كراهت مى‏كنيم. حديث را آدرسش را بگويم. خوانديم. ديگرنمى‏خواهد بخوانيم. حديث 1 باب 9 بود كه خوانديم. كلمه مسحها دارد.اگر كسى بگويد مسحها كنايه از دخول است، اين شاهد و مؤيد ما نخواهدشد. امّا اگر ظاهرش را بگيرد و بگويد مسح همان لمس است كه فتوا هم‏داده‏اند بعضى‏ها به آن. اگر آن باشد شاهد خوبى مى‏شود بر مسأله كراهت درما نحن فيه. بله. گفتم استعمال شده است. مسح استعمال شده است دردخول. بحث در اين است كه عند الاطلاق ظاهر در چيست. على كلّ حالٍ‏من على تقديرٍ گفتم.
    و امّا چهارمين مؤيد همان روايت عمّه و خاله است. بالاخره يك معمّا است.آقايان فتوا مى‏دهند كه اگر به عمّه و خاله زنا بكند دختر خاله و عمّه بر اوحرام است. مشهور هم هست. شهرت قوى هم هست. در سر حد اجماع هم‏هست. خوب اگر زناى سابق همه جا حرام باشد، ديگر عمّه و خاله چه‏صيغه‏اى دارد كه جدايش كنيم؟ چرا جدا كردن؟ اين چه خصوصيتى دارد؟شدّت. يعنى فقها دنبال شدّت حرمت هستند. در حالى كه فقه حرام و حلال‏را مى‏گويد. شدّت و غلظت را خيلى بحث نمى‏كند. چرا عمّه و خاله فقط دربعضى از فتاوا آمده است؟ اين مؤيد اين مى‏شود كه معلوم مى‏شود ديگران‏مطرح نبوده است. و اين عمّه و خاله بالخصوص است.
    و امّا پنجمين مؤيد ما تعبيرات قرآن است. قرآن مى‏گويد و حلائل ابنائكم.حلائل ابنا بر شما حرام است. شما مى‏گوييد زنا هم باشد زناى ابنا، آن هم‏حرام است. ظاهر حلائل اين است كه حلال شده باشد. وطى حلال. شما كه‏مى‏گوييد وطى حرام هم باعث محرميّت است. اگر وطى حرام باعث‏محرميّت باشد، وطى حرام پسر سبب محرميّت بر پدر بشود، تعبير به‏حلائل ابنا يعنى چه؟ آيا مى‏توانيم ما بگوييم فتواى مسلّم ائمّه هدى اين‏بوده است كه زناى سابق موجب حرام است. امّا حلائل ابنا قرآن مى‏گويد.روى كلمه حلائل تكيه كرده است. چرا؟ از اينها معلوم مى‏شود كه شارع‏مقدّس زنا را يك مرحله نازله از وطى مباح دانسته است و يك كراهتى برايش‏قائل شده است. يعنى يك شباهتى دارد اين زنا با آن نكاح. ولى يك شباهت‏نازله‏اى هست. و به همين دليل كراهت هم هست. الحاق الزّنا
    سؤال؟ آن يك بحث ديگرى است. آن اصلاً يك حرمت جداگانه‏اى است. ماداريم محرّمات نكاح را داريم ذكر مى‏كنيم. زنان محرّمه كه در آيه 23 سوره‏نساء آمده است. آن مسأله لواط و اينها آن اصلاً ربطى به اين مسأله ندارد. آن‏همجنس‏گرايى است. ما داريم اين محرّمات را مى‏گوييم. ما مى‏گوييم درقرآن مى‏گويد و ربائبكم الّاتى فى حجوركم من نسائكم چرا من نسائكم‏مى‏گويد؟ بايد مزنىّ بها هم بگويد. چرا حلائل ابنائكم مى‏گويد؟ مزنىّ بها راهم بايد بگويد. تكيه بر نساء، تكيه بر حلائل اينها مؤيد اين است كه زناى‏سابق باعث حرمت نمى‏شود. چون شباهتكى دارد، شارع آمده است يك‏حكم كراهتى بر آن جارى كرده است. بنابراين فتواى ما اين شد كه موجب‏حرمت نمى‏شود. و صل الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين. از شماالتماس دعا. سعى كنيد براى خودتان يك برنامه‏اى داشته باشيد. اگر برنامه‏نداشته باشيد تمام وقتتان به هدر خواهد رفت.