پنج شنبه 27 ارديبهشت 1403 - 6 ذيقعده 1445 - 16 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 343
متن
تاريخ:1381/3/21
موضوع بحث:احكام نكاح
نام استاد:حضرت آيت الله مكارم شيرازى
مكان:مسجد اعظم قم
بسم الله الرّحمان الرّحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و على آل الطّيبين الطّاهرين المعصومين لا صيمابقية الله المنتظر ارواحنا له الفدا و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
كلام در مسأله محرّمات بالمصاهره بود. رسيديم به مسأله پنجم و بحث در اين بود كه اگر به جاى نكاح زنايى واقعبشود، آن آثار چهارگانه مصاهرت را دارد يا ندارد. احاديث از طرفين فراوان بودند. احاديثى كه دالّ بر حرمت است. كهآثار نكاح را دارد و احاديثى كه دالّ بر حلّيت است و آثار نكاح را ندارد. روايات هم صحا داشتند. هم غير صحا. همتضافر داشتند و تكاثر. بنابراين از نظر سند اشكالى در هيچ كدام از دو طرف نيست. بايد برويم سراغ جمع دلالى.
مىدانيد در تعارض روايات اولين قدم براى حلّ مشكل تعارض جمع دلالى است. يعنى بتوانيم آنها را با هم آن چنانجمع كنيم كه منافاتى نداشته باشند. يا به عبارات ديگر ظاهر را حمل بر اظهر كنيم و به وسيله قرائن بگوييم عرفمجموع اينها را اين طور تفسير مىكند. در اين جا چهار جمع دلالى ذكر شده است. البتّه سه جمع دلالى است. يكىحمل بر تقيّه است.
سؤال؟ بله. روايت طايفه اول هم اكثر است و هم صحا. رفتن سراغ اكثريّت و ترجيح به شهرت مال آن جايى است كهجمع دلالى نباشد. اگر صد تا عام داشته باشيم. يك دانه خاص بيايد. نمىتوانيد بگوييد چون صد تا عام است صد تاروايت داريم اكرم العلماء. يك روايت داريم كه مىگويد لا تكرم الفسّاق منهم جمع مىكنيم ديگر. نگاه به كثرت روايتدر جمع دلالى نمىكنيم. جمع دلالى كار به مرجحّات ندارد. هر دو طرف كه حجّت باشند، مىرويم سراغ جمع دلالى.
به هر حال، اولين طريقى كه براى جمع دلالى در آن جا گفتهاند، گفتهاند آن روايات حرمت مال آن جايى است كه زناىسابق باشد. ولى روايات حلّيت مال آن جايى است كه زناى لاحق باشد. اگر سابق بر عقد بوده باشد يوجب الحرمه. اگربعد از عقد باشد لا يوجب. بنابراين گروهى را حمل بر سابق و گروهى را حمل بر لاحق. تعارض از بين مىرود. شاهدهم دارد اين جمع. نظر مباركتان باشد، بعضى از احاديث را داشتيم كه هر دو طرف را مىگفت. مىگفت ان كان سابقاًفيحرم و ان كان لاحقاً لا يحرم. پس احاديثى كه هر دو طرف در آن بيان شده بودند، شاهد جمعى براى ما مىشود وتعارض را از بين مىبرد و نوبتى به مرحّحات نمىرسد. نتيجه اين جمع كدام قول است؟ قول به اوّل است. قول بهحرمت است. نتيجه اين جمع قول به حرمت است. سؤال؟ تعارض و جمع دلالى. يكى را حمل مىكنيم بر ما قبل،يكى بر ما قبل. يكى زناى سابق، يكى زناى لاحق. سؤال؟ فعلاً ما داريم بيان مىكنيم حرفهايى را كه زدند تا برسيم بهنقد اين جمعها. اين تفصيل را كه قول اولىها قائل هستند. دومىها قائل نيستند. قائلين به حرمت مىگويند حرمتمال سابق است. لاحق را هيچ كس حرمت نمىگويد. اين قول اول است.
و امّا جمع دوم. سؤال؟ حالا اجازه بدهيد من طرق جمع را بگويم. حمل دومى اين است كه جمع دومى بگوييمرواياتى كه حرمت مىگويد، ناظر به دخول است. روايات حلّيت ما دون الدّخول است. اگر دخول حاصل شده استحرام است. اگر نشده است انّما كان شىءٌ دون شىء ملاعبهاى بوده است،...بوده است، اين حرام نيست. بنابراينتعارض از بين مىرود به حمل كردن روايات حرمت بر دخول و روايات حلّيت بر ما دون الدّخول.
سؤال؟ بله. مرحوم صاحب جواهر هم ذكر كرده است. مرحوم شيخ هم گويا ذكر كرده است اين جمع را. نتيجه اينجمع باز چه مىشود؟ باز هم قول اول مىشود. حرمت. باز هم نتيجه اين جمع فتواى به حرمت ناشى از زنا است.شاهد اين جمع براى اين كه تبرّعى نباشد رواياتى است كه هر دو را مىگفت. مىگفت اگر دخول باشد چنين. اگر شىءٌدون شىء باشد نه. آن رواياتى كه مىگفتم ما دون دخول است عيب ندارد، دخول عيب دارد، آنها هم شاهد جمع دومما مىشوند.
و امّا جمع سوم كه اين جمع نيست يعنى. روايات ناهيه را حمل بر بيان حكمواقعى مىكنيم و روايات حلّيت را حمل بر تقيّه. چه طور حمل بر تقيّه كنيم؟در حالى كه معلوم نيست مشهور عامّه قائل به حلّيت باشند. بعضى گفتهاندمشهور عامّه قائل به حرمت است. چگونه ما روايات حلّيت را حمل بر تقيّهبكنيم؟ مرحوم صاحب جواهر بيانى دارد براى اين. جواهر جلد 29، صفحه372. خوب دقت كنيد. كه ايشان مىگويد اين حمل بر تقيّه احسن المحاملاست. مىگويد و هو احسن المحامل و ذالك لانّ هذا الخبر، اين خبر لا يحرّمالحرام الحلال. لانّ هذا الخبر يعنى خبر لا يحرّم الحرام الحلال كما يظهر منالانتصار و الهنية و غيرهما، نبوىٌّ. اين خبر نبوى است. عامّه اين خبر راطورى معنى كردند و ما طور ديگر معنى مىكنيم. اى لا يفسد الحرام الحلال.و انّه من رواياتهم عنه (ص) اين لا يفسد الحرام الحلال اين از روايات اهلسنّت است. رواياتى است كه از پيغمبر كردند و هو صحيحٌ. اين روايتصحيح است. امّا عامّه معنىاش را نفهميدند. و لكن لم... مراد منه. آنها مرادرا نفهميدند. فظنّوا انّ المراد منه ما يشتمل الحلال تقديراً. آنها خيال كردندحلال تقديرى را هم شامل مىشود. در حالى كه منظور حلال فعلى است.يعنى چه؟ يعنى اين روايت مال آن جايى است كه ازدواج كردهاند. حلالفعلى هم شده است. حالا فجور واقع شده است. اين ازدواج شده است،حلال فعلى شده است، حرام نمىشود با فجور. ايشان مىگويند مراد پيغمبرهمين بوده است. عامّه خيال كردند زناى سابقى هم مىگيرد. هنوز اين زنحلال نشده است، حلّيت فعلى نشده است. حلّيت تقديرى است. اگر نكاحكند، حلال مىشود. خيال كردند آن را هم مىگيرد. درست؟
پس روايات حلّيت مطابق فهم عامّه است كه مىگويند سابق را هم مىگيرد.روايات حلّيت مطابق فهم عامّه است كه خيال مىكنند زناى سابق را هممىگيرد. لا يحرّم الحرام الحلال حتّى در زناى سابق. در حالى كه نه. در حالىكه اينها بد فهميدند. مراد حلال فعلى است. يعنى زناى سابق بر عقد رانمىگيرد. لاحق را مىگيرد. بنابراين جواهر مىگويد در واقع اين يك حمل برتقيّهاى هست. خلاصه حمل بر تقيّه هم اين شد. عامّه حلال تقديرى و فعلىرا هر دو از اين روايت فهميدند، و بنابراين هر دو را گفتند لا يحرّم. در حاليكهنه. بايد حلال فعلى را بگويند لا يحرّم. زناى لاحق را بگويند لا يحرّم. فعلىهذا احسن المحامل اين است كه حمل بر تقّيه كنيم و بگوييم امام (ع) درواقع مىخواهد تقيّه كند، در آن جاهايى كه حلال تقديرى هم هست اين تقيّهاست. پس بايد بگوييم منحصر مىشود به زناى لاحق. آن حلال است. زناىسابق حرام و حديث پيغمبر شامل زناى سابق كه حلّيت تقديرى است،نمىشود. صاحب جواهر اصرار دارد اين احسن المحامل است. در حالى كهخيلى محمل بعيدى است از نظر ما.
سؤال؟ چرا. اين حمل درست نيست. ما قبول نداريم. حرف صاحب جواهررا داريم نقل مىكنيم. خوب نتيجه اين حمل بر تقيّه كدام قول مىشود؟ بازهم قول اول مىشود كه زناى سابق مشمول لا يحرّم نيست. موجب حرمتاست. زناى لاحق موجب حرمت نيست.
و امّا جمع چهارم. جواهر نگفته است اين را. مرحوم آيت الله حكيم درمستمسك و برخى ديگر دارند. ما هم در تعليقاتمان بر عروه اين جمع رانوشتهايم. و آن اين است كه روايات ناهيه حمل بر كراهت بشود. رواياتمجوّزه حمل بر حلّيت و روايات ناهيه حمل بر كراهت. و اين يك جمعىاست كه در سراسر فقه داريم. از كتاب ديات تا طهارت، از طهارت تا ديات ومىگويند علّت جمع هم اين است كه روايات حلّيت نص است. مىگويندحلال است. حلال كه نمىشود حرام باشد. حلال، حلال است. امّا رواياتناهيه نص نيست. مىگويد نه. نه ممكن است كراهت باشد. نه ممكن استحرمت باشد. لا قابل حمل بر دو معنى است ولو ظهور در حرمت دارد، ولىنصّ در حرمت نيست. مىتواند يا به معنى كراهت باشد. امّا روايات حلّيتنصّ در حلّيت است. جمع بين نصّ و ظاهر مىكنيم و مىگوييم رواياتحلّيت نصّ بر حلّيت است. روايات ناهيه ظاهر در حرمت است نه نص.جمع بين نصّ و ظاهر حمل بر كراهت.
سؤال؟ نتيجه اين جمع چهارم حلّيت است. هر دو حلال است. منتهى آنيكى مكروه است. اين يكى مكروه هم نيست. اين چهار جمع. كه سهجمعش نتيجهاش قول اول بود و يك جمعش نتيجهاش قول دوم بود. شاهدجمع چهارم مىگويند كيست. نصّ و ظاهر بودن شاهد نمىخواهد. مثل عامو خاص است. عام و خاص مىگويند عام ظاهر است. خاص نص است.سؤال؟ ظهور را به قرينه نص از كار مىاندازيم. هر كجا نصّ ظاهرى باشد،احتياج به قرينه ديگرى ندارد. مثل جمع بين عامّ و خاص، مطلق و مقيّد وامثال ذالك در ابواب فقه زياد است و توجّه بايد به آن داشت و ما نبايد غافلباشيم. سؤال؟ ببينيد اين يك جمع شناخته شدهاى است در تمام فقه. چهشده است نسبت به اين جمع اين جا بى اعتنايى شده است. چرا اين جمعىكه در تمام ابواب فقه داريم اگر روايت حلّيت و حرمتى داشته باشيم حمل بركراهت مىكنند، چرا آنها را اين جا نياورديم. در حالى كه قائل اين طرفاست، قائل آن طرف است و اين بهترين جمع دلالى است كه ممكن است دراين جا بشود. خوب، اين 4 تا جمع. ما مىخواهيم اولى و دومى و سومى راتضعيف كنيم. سؤال؟ لا تحل يعنى كراهت. ظهور دارد ديگر. نص كه نيست.لا تحل در موارد كراهت هم استعمال شده است. لا تحلّ...امّا حلّيت درمورد حرمت هيچ وقت استفاده نمىشود. خوب حالا اجازه بدهيد. عجلهنكنيد. من دارم اينها را دانه دانه بررّسى مىكنم.
سؤال؟ بله ما مؤيد فرمايش شما هستيم ديگر. شرح فرمايش شما رامىخواهيم بگوييم. حالا اجازه بدهيد تا ببينيم اين را. نزديك به آخر بحثاست. سالم اين بحث را از آب در بياوريم. ما در موقع بررسى، سؤال؟ اجازهبدهيد. بررسى اين 4 تا جمع را مىخواهيم بكنيم. حلّيت سند داشت. 6 تاروايت داشتيم. 3 تايش صحيحه و موثّقه بود. اجازه بدهيد ببينم. صريحاًمىگفت يجوز؟ امام مىگفت نعم. نعم يعنى چه؟ يعنى لا؟ نعم صريح است.اين را نمىشود حملش كنيم بر لا. اين را مىگوييم نه. سند هم دارد؟ بله سندهم دارد. عامل هم دارد؟ بله عامل هم دارد.
سؤال؟ تصريح ندارد. نهى لا است. لا در كراهت، چرا تكرار مىكنيد؟ لا الىما شاء الله در حرمت داريم. يك لا داشت. يجوز. فرمود لا. لا در كراهت، همدر فقه و هم در روايات استعمال شده است الى ما شاء الله. در حرمت هم.ظهور در حرمت دارد. خيال نكنيد كه من مىگويم ظهور ندارد. ظهور دارد امّانصّ در حرمت نيست. روايات حلّيت نعم، نصّ در حلّيت است. قابل حملبر چيزى نيست. خوب حالا مىخواهيم بحث كنيم درباره اين 4 تا ببينيمكدام، اجازه بدهيد ما يك امروز و يك فردا داريم. اين مسأله را مىخواهيمكامل كاملش كنيم انشاء الله. ببينيم درباره اين 4 تا طريق جمع دانه دانهبررسى كنيم.
قبل از آن كه بررسى كنيم اين طرق چهارگانه را، برويم سراغ حديث نبوى.ببينيم اين حديث نبوى چه مىگويد. مىگويد لا يفسد الحرام الحلال. لايحرّم الحلال الحرام. اين چه مىگويد؟ تقديرى را مىگويد؟ يا فعلى؟ يا هردو را مىگويد؟ عرض بنده اين است كه هيچ كدامش تقديرى نيست. هر دوفعلى است. اگر سؤال بشود دختر خاله بر انسان حرام است يا حلال است؟حلال است. حلال تقديرى است يا فعلى است؟ فعلى يعنى يجوز نكاح. اينفعلى است. وطى را ما نمىگوييم. وطى تقديرى است. بحث در نكاح است.نكاح فعلى است. يجوز نكاحه؟ نعم. يجوز فلاً. بنابراين كه مسلّم گرفتند درعبارات بعضى از فقها كه مىگويند مسأله زناى سابق اگر حلّيت بگوييمحلّيت تقديرى مىشود، لاحق حلّيت فعلى مىشود، هر دو فعلى است.چون صحبت وطى نيست. هل يجوز نكاح هذه المرئه؟ نعم. يجوز فعلاً. اينتقديرى است. بله حلّيت وجهش تقديرى است. اگر ازدواج كنى، وطىحلال مىشود. امّا نكاح فعليّت داشت. بنابراين فرق ما قبل از زناى سابق ولاحق فرق بين تقديرى و فعلى نيست. هر دو فعلى هستند. منتهى سابقايجاد نكاح حلّيت دارد، لاحق ادامه نكاح حلّيت دارد. يكى ايجاد نكاحاست، آيا حلال است با اين زن ازدواج كردن؟ اين ايجاد است. امّا اگر زنشبوده است. فجورى به اُم حاصل شده است، سؤال مىكند اين زن بر منحلال است؟ يعنى ادامهاش. يعنى ادامه. يعنى توى خانه من حرام نشد.
پس هر دو حلّيت فعليه است. منتهى يكى در ايجاد، يكى در ادامه. حالاحديث چه مىگويد؟ اين حديث در چند مورد وارد شده است. سه مورداست. يك روايت را خوانديم. در چندين روايت كه روايات باب 6 بود درمورد زناى قبل العقد، زناى سابق در آن جا استدلال به اين روايت كرد. درچندين مورد هم در زناى لاحق. در چندين مورد استدلال به اين حديث شدهاست. در چند مورد هم صدرى نداشت. مىگفت لا...حرام الحلال. نهلاحقى داشت، نه سابقى داشت. پس مواردى بوده است در خصوص زناىسابق. مواردى بوده است در زناى لاحق. مواردى هم بوده است بدون صدرو ذيل. خوب، چه مانعى دارد ما اين را حمل بر عمومش كنيم؟ بگوييم حرامحلال را به هم نمىزند. خواه حلال ابتدايى باشد، خواه استدامه حلالباشد. حرام قدرت ندارد به هم بزند. نكاح حلال است كه امّ الزّوجه درستمىكند. زنا امّ الزّوجه درست نمىكند. بنابراين حلال الهى به وسيله حرام بههم نمىخورد. چه سابق باشد. چه لاحق باشد. چه ايجاد حلّيت باشد. چهاستدامه باشد. همه اينها حرام حلال را به هم نمىزند. نكاح حلال است كهامّ الزّوجه درست مىكند. زنا هيچ كارى از او ساخته نيست در اين ابواب. چهمانعى دارد ما حمل بر اعم بكنيم؟ اگر ما حمل بر اعم بكنيم، ديگر اينفرمايشان صاحب جواهر در آن بند سوم جمع سوم، حمل بر تقيه نوبتى بهآن نمىرسد. ايشان احسن المحامل شمردند. ما به فكر قاصرمان مىگوييمبدترين محامل است. عامّه هم قول بر حلّيت دارند، هم قول بر حرمتدارند. هر دو را دارند. بلكه بعضىها مىگويند مشهور اين است كه قول بهحرمت دارند. فعلى هذا ما نمىتوانيم به خاطر اين تعليل حديث مشكلى دراين جا ايجاد كنيم و حمل بر تقيه كنيم. تعليل عام است. سابق و لاحق رامىگيرد و به نفع قول حلّيت تمام مىشود. پس جمع سوم صاحب جواهردرست نيست.
سؤال؟ لا به معنى كراهت است ديگر. و امّا جمع اول كه بيايم بعضىهايشرا حمل بر زناى سابق كنيم و بگوييم اين حرام. بعضىهايش را حمل بر زناىلاحق كنيم. بگوييم حلال. روايات حلّيت قابل حمل بر اين نيست. رواياتحليت در زناى سابق است. چه طور حملش مىكنيم بر لاحق. رواياتحلّيت مال سابق است. شما مىگوييد ما حملش مىكنيم بر لاحق. مگرمىشود؟ از جمله مثلاً اين روايت را من برايتان بخوانم. روايت باب 6 بود.مثلاً اين روايت 6. روايت هم صحيحه است. عن رجلٍ فجر بامرئةٍ يتزوّجابنتها؟ اين زناى سابق است؟ يا لاحق است؟ سابق است. خوب اين را چهطور حملش كنيم بر لاحق؟ قال نعم. نعم را فرمود. يا سعيد انّ الحرام لايفسد الحلال را هم فرمود. و روايت مثل اين داريم در روايات حلّيت.صريحش اين است كه سابقاً فجور واقع شده است و بعد از آن مىخواهندازدواج كنند. شما اينها را حملش مىكنيد بر زناى لاحق؟ پس اين كه حلّيترا حمل بر لاحق كنيم، حرمت را حمل بر سابق كنيم، اين طريق جمع درستنيست. زيرا روايات حلّيت قابل حمل بر لاحق نيست. عرضم معلوم شد؟ وامّا آن جمع ديگر. سؤال؟ اين مال زناى لاحق است ديگر. مىگويد سابقحلال است. سؤال؟ مىگويد فلا يتزوّج. اين مال سابق است. مىگويد حلالاست. بعد يتزوّج. خوب و امّا آن جمع ديگر را هم بگويم تا بماند آن آخرىكه فردا شواهدى هم برايش انشاء الله مىآوريم. براى جمع آخرى.
و امّا اين كه حمل كنيم روايات حلّيت را بر مادون دخول و روايت حرمت بردخول. آيا روايات حلّيت تاب اين معنا را دارد؟ ندارد. دارد فجر. فجر يعنىملاعبه؟ شما مىخواهيد روايت حلّيت را حمل بر چه كنيد؟ بر مادوندخول. فجر عطا امرئتان. بعضىهايش عطا دارد، يعطى دارد. احتياط بهمعنى ملاعبه نيست. فجر به معنى ملاعبه نيست. اين روايات كه مىگويدحلال است و اشكالى ندارد زناى قبل هم باشد اشكالى ندارد. شمامىخواهيد حملش كنيد بر غير زنا. ملاعبه، تقبيل كلمه فجر حضرت عبّاسىحملش بر تقبيل نمىشود كرد. احتياط هر كجا مىگويند عطى النّساء بهمعنى دخول است. عطيان. در اصطلاح روايات و قرآن اينها، عطيان به معنىفاعطوا...انّا شئتم، نه عطيان در لسان آيات و روايات همين دو قول است.توى اين روايت حلّيت عطيان دارد. فجور چه؟ فجور هم ظهور ندارد. يعنىتقبيل. خوب اين خيلى بى انصافى است. سؤال؟ ما مىگوييم...زنا. به معنىزنا است. حضرت فرمودند اگر فجور هم كرده باشد حلال است. دخترشحلال است. مادرش حلال است. ولو فجور كرده باشد. روايت حلّيت منمىگويم فجر دارد. فجور يعنى گناه. در اين جا فجور كه مىگويند، تا اين جاهر چه خوانديد فجور را به معنى زنا فهميديد. در يك دقيقه من يك جمعبندى كنم تمام. تلخّص من جميع ما ذكرنا اين كه جمعهاى سه گانه با رواياتباب نمىسازد. جمعهاى سهگانه مرحوم صاحب جواهر. الباقى ماند جمعچهارم كه ما شواهدى هم بر آن داريم. فردا انشاء الله آخرين درس. الّهم صلّعلى محمدٍ و آل محمد.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...