پنج شنبه 27 ارديبهشت 1403 - 6 ذيقعده 1445 - 16 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 342
متن
تاريخ:1381/3/20
موضوع بحث:احكام نكاح
نام استاد:حضرت آيت الله مكارم شيرازى
مكان:مسجد اعظم قم
بسم الله الرّحمان الرّحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و على آل الطّيبين الطّاهرين المعصومين لا صيمابقية الله المنتظر ارواحنا له الفدا و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
قبل از آن كه من وارد تكميل بحث گذشته بشوم يك اشارهاى بايد به يك نكته داشته باشم. و آن اين است كه مسائلفقه در واقع سه گونه است. دلائل روشن، آيه روايات، اجماع، اختلاف اقوال نيست. در اينها اجتهاد آسان است. يعنىافراد زود مجتهد متجزّى در اين گونه مسائل مىشوند. بخش ديگرى از مسائل نيمه پيچيده است. گرچه اختلافاقوالى هست، ولى مدارك براى يك طرف مثلاً قول مشهور مدارك روشنى هست.
قسم سوّمى از مسائل پيچيده است. دليل بر پيچيدگى هم اختلاف شديد اقوال است. اقوال عامّه، خاصّه، مختلف. هركسى در كتابى...كرده است. دليل پيچيدگى هم اين است كه ادلّه در تضارب است، در تعارض است. براى يادگرفتنفوت و فنّ اجتهاد و رسيدن به مقام...و عالى اجتهاد اين قسم سوم بيشتر بايد مورد توجّه قرار بگيرد. انسان در مسائلپيچيده وارد بشود ورودش، خروجش، چينش اقوال، چينش ادلّه، نتيجهگيرىها، فروع مترتّبه، اين قدرت استنباط واجتهاد به انسان مىدهد. و مسائل پيچيده در فقه تقريباً مشّخص است. جاهاى معيّنى دارد مسائل پيچيده. يكى از آنمسائل پيچيده همين مسألهاى است كه ما الان در آن هستيم. دليل آن هم اين اختلاف شديدى است كه در اقوال بينعامّه و خاصّه است و در هر طرف بزرگانى هستند. ادلّه هم از دو طرف فراوان و متضارب و متعارض. راه حلّ تضارب وتعارض ادلّه را پيدا كردن و از مسأله سالم بيرون آمدن بعد فروع مسأله را هم روشن ساختن، اين كار مهم فقيه است. باتوجّه به اين مقدمه من يك جمع بندى از بحثهاى گذشته مىكنم . مىرويم در ادامه اين بحث. ما تا به حال دليل قولبه حرمت را در مسأله زنا كه باعث تحريم مصاهرات چهارگانه مىشود، ديديم. سه طايفه از روايات بود. طايفه بهدلالت مطابقى مىگفت حرام است. طايفه دومى بود به دلالت مفهومى مىگفت حرام است. طايفه سومى بود كه بهقياس اولويت مىگفت حرام است. تا به حال اين سه گروه از روايات را در مسأله برّرسى كرديم.
يك طايفه چهارمى هم هست. امروز مىخوانيم و بعد مىرويم سراغ ادلّه قائلين به حلّيت. ببينيم آنها چه در...دارند وبه ميدان آوردهاند. طايفه چهارم دو روايت است كه در باب 9 است. يعنى 9 از ابواب محرّمات بالمصاهره از جلد 14وسائل است. حديث 1 و حديث 2 اين باب. اينها هم به دلالت منطوقى است. امّا درباره مزنىّ بهاى اب و مزنىّ بهاىابن است. ما تا به حال هر چه داشتيم درباره امّ الزّوجه و ربيبه و اخت داشتيم. توى روايات امّ الزّوجه، ربيبه، اخت بود.اين دو روايت درباره مزنىّ بهاى اب نسبت به ابن، مزنىّ بهاى ابن نسبت به اب. درباره اين است. حديث 1 عن ابىبصير. قال سألته عن الرّجل يفجر بالمرئه فجورى نسبت به زنى داشته است. اتحلّ لابنه؟ آيا اين حكم زوجه اب رادارد؟ حرام است يا حلال است؟ يا عكسش. او يفجر به الابن. ابن فجور كرده است. اتحلّ لابيه؟ قال لا. فرمود نه.خوب اينها را القاء خصوصيت مىكنيم در امّ الزّوجه و بنت الزّوجه هم مىبريم. كما اينكه از آنها القاء خصوصيتمىكنيم. اين جا هم مىآوريم. حالا ذيل را دقت كنيد كه اين يكى از شواهدى است كه در مسأله حلّيت بعداً ما روى آنتكيه مىكنيم انشاء الله. ذيل را. قال لا. ان كان الاب او الابن مسحها واحدٌ منهما فلا تحل. اگر اب يا ابن مسحها لمسكنند. آيا اين مسحها به معنى دخل بها است؟ يا نه آن طورى كه بعضىها از ظاهرش فرمودند مىگويند ملموسه اب برابن حرام است. ملموسه ابن بر اب حرام است. همان لمس كافى است براى حرمت. ان كان الاب او الابن مسحها كهاين مسحها دو معنى مىتوانست داشته باشد واحدٌ منهما فلا تحل. خوب اين حكم حرمت را جارى كرده است.
سؤال؟ آن وقت آن روايات كه مىگفت ملاعبه عيب ندارد، فقط دخول عيب دارد. اين مىگويد عيب دارد، اينهانشانههايى است براى كراهتى كه بايد بعد، حالا عجله نكنيد. زود است هنوز. بگذاريد آهسته آهسته جلو برويم. عنعلى ابن جعفر. حديث 2 اين باب. عن اخيه سؤال؟ دو احتمال دارد. مسحها يك احتمال دخول است و يك احتمالظاهرش اين است كه مسح هر گونه لمس است. معنىاش اين است كه اگر ملاعبهاى هم بكند حرام است. خيلىخوب، تعارض كه پيدا نمىكند. صدرش مىگويد دخول باعث حرمت است، ذيل مىگويد علاوه بر دخول مسح همباعث حرمت است. آن علاوه بر دخول را دارد مىگويد. با آن رواياتى كه مىگفت ما دون دخول موجب حرمتنيست، با آنها منافات پيدا مىكند. نه اين جا. عن على ابن جعفر. حديث 2 باب 9 است. عن اخيه موسى ابن جعفرعليهما السّلام قال سألته عن رجلٍ زنا بامرتةٍ هل يحلّ لابنه ان يتزوّجها. زناى به امرئهاى بوده است. فجور به امرئهاىبوده است. آيا مىتواند ابن نكاحش كند؟ قال، لا. خوب، اين مجموعه احاديثى بود كه ما در چهار طايفه براى قول بهحرمت ذكر كرديم. نتيجهاش اين شد. بعضى به منطوق، بعضى به مفهوم، بعضى به قياس اولويت. بعضى هم به القاءخصوصيت. از اين جا ما القاء خصوصيت مىكنيم. مىگوييم درباره ام و درباره بنت هم هست. سؤال؟ يك احتمالمسحها اين است كنايه از دخول باشد. در قرآن هم داريم. من قبل ان تمسحهنّ او تفرضوا لهنّ فريضه. در اين جا من يكنكتهاى بگويم و بعد برويم سراغ ادلّه قول دوم.
و آن نكته اين است اينها گرچه در موارد خاصّه وارد شده است، هيچ كدامش تمام موارد را نگفته است. بعضى ام راگفتند. بعضى بنت را گفتند. بعضى امّ بنت گفتند. بعضى اب گفتند. بعضى اب و ابن گفتند. تمام موارد چهاگانهمحرّمات بالمصاهره توى هيچ كدام اينها نيست. امّا وقتى اينها را ضميمه به هم بكنيم،...بعضها الى بعض مىتوانيمعموميّت را استفاده كنيم. مضافاً روايات مشتمله بر تعليل. كدام تعليل؟ انّ الحرام لا يحرّم الحلال. اين كه درباره زناىلاحق بود اين تعليل، نشان مىدهد همه اينها از يك باب است. اگر زناى لاحق باشد، هيچ كدام از اين حلالها حرامنمىشود. اگر زناى سابق باشد، حرام مىشوند. همه مثل هم هستند. عنوان حرام و حلال مطرح است. بنتخصوصيت ندارد. ام خصوصيت ندارد. زوجه اب و زوجه ابن خصوصيت ندارد. همهاش يكنواخت است. بنابراينانضمام بعضى به بعضى به اضافه تعليلاتى كه در زناى لاحق آمده بود مىتواند شاهد بر عدم تفاوت ميان محرّماتچهارگانه بشود. خوب برويم سراغ ادلّه قول به حلّيت. در قول به حلّيت هم روايات متعدد داريم. منتهى دو طايفهبيشتر نيست. آنها فيها صحها. موثّق و صحيحه هم متعدد دارد. چندين روايتش صحيحه و موثّقه است. تضافر هم كهدارد. فعلى هذا اينها هر دو در حدّ حجّيت است. و امّا دو طايفه اولى آنهايى است كه به منطوق دلالت دارد و آنها ششتا روايت هستند كه در باب 6 است. كه 4 تايش سندش تقريباً معتبر است. يكى هم احتمال دارد كه معتبر باشد. حديث6 و 7 و 9 و 10 و 11 و 12. اين 6 تا حديث است در باب 6. دانه دانه من مىخوانم.
و امّا حديث 6 كه معتبر است. حديث سعيد ابن يسار است. قال سألت ابا عبد الله (ع) عن رجلٍ فجر بامرئه. فجوريتزوّج ابنتها؟ قال نعم. آنها مىگفت لا، اين صريحاً مىگويد نعم. استدلال هم مىكند. نعم يا سعيد. انّ الحرام لا يفسدالحلال. حرام باعث فساد حلال نمىشود. اين تعليل در ما بعد الزناى لاحق استدلال شده بود. اين جا در زناى سابقاستدلال شده است اين تعليل. آيا اين تعليل مال لاحق است؟ مال سابق است؟ آيا حلال، حلال فعلى است؟ حلال،حلال تقديرى و شأنى است؟ اين را مىرسيم. اجازه بدهيد بعداً درباره اين تعليل بحث مىكنيم. همين اندازه بدانيداين تعليل در حلال فعلى استدلال شده است، اينجا هم كه حلال تقديرى هست، در اين جا هم استدلال شده است.
و امّا حديث 7. عن حشام ابن المسنّى. حشام ابن المسمّامجهول الحال است. معلوم نيست ثقه باشد. چيزى دربارهاشنگفتند. مدحى، ذنبى نيست. ولى در نسخى داريم هاشم ابن المسنّى. نه حشام. هاشم. در بعضى از منابع اصلى هاشماست. در تهذيب هاشم است. اگر هاشم ابن مسمّاباشد ثقةٌ. چند نفر از بزرگان علماى رجال توثيق كردند هاشم ابنمسمّارا. اين كه گفتم يك حديثش يحتمل ثقه باشد يحتمل نباشد همين است. كه اگر حشام ابن مسمّاباشد مجهولاست، اگر هاشم ابن مسمّاباشد معلوم الحال و ثقه است. خوب چه مىگويد؟ سؤال؟ در منابع اصلى هاشم است. دربعضى از منابع اصلى يا بيشترين منابع اصلى هاشم است. احتمال اتّحاد اين دو تا هم داده شده است. عن ابى عبد الله(ع) انّه سئل عن الرّجل يعطى المرئه حراماً سؤال؟ آنها هم هاشم نوشتند. خود اين چاپ قديم هم نسخه بدل هاشمدارد. از كتاب تهذيب هم در پاورقى از هاشم نقل كرده است. انّه سئل عن الرّجل يعطى المرئته حراماً. يعطى مىگويد.يعطى خيلى ظهور در دخول دارد. ايتزوّجها خود اين زن است. كه عطا حراماً فجور به او كرد. به خود همين فاجرهمىخواهد. قال نعم، و امّها و ابنتها. خودش كه كارى نداريم فعلاً. امّها و ابنتها را مىگويد. مىفرمايد آن هم جايز است وخوب اين صريح است.
حديث 9 مرسله زراره است. عن زراره قبلش ارسال دارد. ان من رواه است. قلت لابى جعفر رجلٌ فجر بامرئه. فجور بهامرئهاى كرد. هل يجوز له ان يتزوّج ابنتها؟ ابنهاش حلال است؟ قال، جوابى داد عام. قال ما حرّم حرامٌ حلالاً قطّع هيچحرامى حلالى را حرام نكرد كه شامل تمام موارد مورد بحث ما مىشود. مرسله است. امّا دلالت قوى است. خوب اينروايات وقتى روى هم بريزيم ثقه، غير ثقه، تضافر اينها كار خودش را مىكند.
حديث 10 كه ما مىگوييم محتمل است متّحد باشد با حديث 7. عن ابن ابى همير عن حشام ابن مسنّى. باز هم اين جاحشام ابن مسمّادارد. نسخه بدلش هم هاشم ابن مسمّا دارد. در تهذيب هاشم باز دارد. اين با آن يكى مىشود. قالكنت عند ابى عبد الله (ع) فقال له رجل. رجلٌ فجر بامرئةٍ اتحلّ له ابنتها؟ قال نعم. آن تعليل نداشت. اين دارد. انّالحرام لا يفسد الحلال. اين هم دلالتش كاملاً خوب است. و بودن ابن ابى همير هم در سند يك مقدار باعث قوّتمىشود كه اگر حشام هم باشد، چون ابن ابى همير حالا مىگويند بعضى لا ورى الاّ ان ثقه بعضى مىگويند لا يرسل الاّان ثقه على كلّ حال وجود ابن ابى همير تا اندازهاى مؤيد است.
و امّا حديث 11 و 12. حديث 11 كه آن هم معتبر است عن حنّان ابن سدير قال كنت عند ابى عبد الله (ع) اذا سألهسعيد همان سعيد ابن يسار لابد بوده است كه جناب حنّان هم آن جا شاهد و ناظر بوده است. عن رجلٍ تزوّج امرئتاًسفاهاً. هل تحلّ له ابنتها؟ قال نعم. انّ الحرام لا يحرّم الحلال. سؤال؟ ايشان مىگويند ربيبه را مىگويد. تعليلش باعثتعميم است. بعضىهايش كه داشت امّها و بنتها. هر دو را داشت.
حديث 12 اين هم معتبره سفّان است. قال سأله المرزبان منتهى اين مضمره است. سأله عن مرزبان عن رجلٍ. سؤال؟به اعتبار اين كه سفّان هم ظاهراً از اصحاب اجماع بزرگان است. اين از كسى غير از امام سؤال نمىكند بهعنوان...اطاعت. سؤال؟ مرزبان كارى با آن نداريم. خوب باشد يا بد باشد تأثيرى ندارد. سفّان مىگويد نشسته بودم.ديدم مرزبان سؤال كرد. و جواب امام را با گوش خودم شنيدم. سفّان با گوش خودش شنيده است. مرزبان هر كهمىخواهد باشد. عن رجلٍ يفجر بالمرئه و هى جارية قومٍ آخرين. مرئه جاريه بود، كنيز بود. ثمّ الشّترى ابنتها. ابنهاش راخريد. اتحلّ له ذالك؟ قال، لا يحرّم الحرام الحلاله. اين ولو در مورد كنيز است، ولى حسن مسأله اين است كه تعليلدارد و اين تعليل سببٌ لتّعميم. اين 6 تا روايت بود كه بازگشت به 5 تا مىكرد. و امّا طايفه دوّم رواياتى است كه در باب10 است. ما 4 تا روايت در باب 10 داريم كه اين 4 تا روايت بعضىهايش مرسله است. اين 4 روايت در باب مسألهخاصّى است. راجع به فجور به عمّه و خاله است. كسى...فجور به عمّه يا خاله كند. مىدانيد حدّش چيست؟ حدّشاعدام است. فجور به محارم يوجب الاعدام. فجور به عنف يوجب الاعدام. فجور به كسى كه محسنه بوده شد فجوركند سببٌ بالاعدام. به وسيله رجم. على كلّ حالٍ، سؤال؟ مسأله، مسأله اعدام است ديگر. حالا هر چه بوده باشد. آنيك بحث ديگرى است.
حديث 1 محمد ابن مسلم سند هم معتبر است قال سأل رجلٌ ابا عبد الله (ع) و أنا جالسٌ عن رجلٍ ناله من خالته فىشبائب در جوانىاش شيطان بر او مسلّط شد. نال من خالته اين ناله آيا دخول است؟ ملاعبه است؟ ثمّ الرتدع. متوجهشد كه چه بد غلطى كرده است. برگشت. يتزوّج ابنتها حالا مىخواهد بنت الخاله را بگيرد. قال لا. فرمود نه. قلت انّه لميكن افضاع اليها دخولى نكرده است. انّما كان شىءٌ دون شىء. يعنى چه شىءٌ دون شىء؟ ملاعبه بوده است. دخولنبوده است. شىء اولى ملاعبه است. شىء دومى دخول است. انّما كان شىءٌ دون شىء. چيزى نه چيزى.
سؤال؟ نه. انّما كان شىءٌ دون شىء امام چه فرمود؟ قال لا يصدّق. دروغ مىگويد. و لا كرامه. خوب اين كه حرمتاست. ما براى چه اين را آورديم اين جا؟ اگر همه جا زنا موجب حرمت است، چه خصوصيتى دارد كه از خاله سؤالكند. حالا دومى و سومى و چهارمى را بخوانيم. يك خورده روشنتر مىشود. ما مىخواهيم از مفهوم اينها بفهميم. كهبگوييم در عمّه و خاله هست حرمت و فتوا هم مىدهيم. منتهى بيشتر فتوا روى خاله مىدهيم. چون عمّه در اينروايت نيست. جز در مرسلات هست. حالا اگر در عمّه و خاله فتوا داديم كه مشهور و معروف است و مخالف هم كمدارد، آن وقت آيا در همه جا حرام است عمّه و خاله بالخصوص...ذكر شده است.
حديث 2 عن ابى ايّوب عن ابى عبد الله (ع) قال سأله محمد ابن مسلم و أنا جالس عن رجلٍ نال من خالته و هو شابٌثمّ ارتدع همان مضمون است. منتهى آن مضمون را از محمد ابن مسلم نقل كرديم. اين مضمون را ابو ايّوب مىگويد منهم بودم كه محمد ابن مسلم سؤال كرد. اين دو روايت مىشود. آن يكى محمد ابن مسلم خودش سؤال كرده بود وجواب نقل مىكند. دومى ابو ايّوب خضّاض كه از ثقات است مىگويد من هم بودم. ثمّ الرتدع ايتزوّج ابنتها؟ قال لا. نه.قال انّه لم يكن افضاع اليها. دخول نبوده است. انّما كان شىءٌ دون ذالك. شىءٌ دون شىء يعنى دون دخول. انّما كانشىءٌ دون ذالك...كذب دروغ مىگويد. دخول بوده است. حرام است. خوب اين دو تا هر دو يادتان باشد. مال خالهاست.
حديث 3 قال سيد المرتضى فى الانتصار من ما ظنّ از چيزهايى كه گمان شده است انفراد الامامية به كه اماميه منفردهستند بانّ من زنا بعمّته او خالته. عمّه و خاله هر دو در اين مرسله است. حرمت عليه بنتاهما على التّعبيد تا آن جايىكه ثمّ الستدلّ على التّحريم بالاجماع و الاخبار استدلال به اجماع و اخبار مىكند. يعنى اخبارى كه در خصوص عمّه وخاله است. چرا عمّه؟ چرا خاله؟ همه جا حرام است بنا بر قول اول.
حديث 4 مرسله ابن ادريس است. و قد روى انّ من فجر بعمّته او خالته لم تحلّ له ابنتاهما ابداً. عمّه و خاله. معلوممىشود...آن دو حديثى است كه ما داشتيم. يك حديث ديگرى دست سيّد مرتضى بوده است. يك حديث ديگرىدست ابن ادريس بوده است كه در روايت هم عمّه بوده است و هم خاله بوده است. احتمال اين كه آن دو روايت باشدنيست. ابدا. لم تحلّ له ابنتاهما ابدا اورد ذالك شيخنا ابو جعفر فى نهايته شيخ طوسى در نهايهاش فتوا داده است بهمضمون اين حديث. و شيخنا المفيد فى مقنعته. شيخ مفيد هم فتوا داده است در عمّه و خاله و السّيد المرتضى فىانتصاره معلوم مىشود كه اخبارى غير از اين اخبار هم بوده است. هم عمّه داشته است. هم خاله داشته است. بهطورى كه سيّد مرتضى، شيخ مفيد، شيخ طوسى در كتابهايى كه معمولاً متون روايات را مىآوردند به آن فتوا دادهاند.خوب من مىگويم اين طايفه دوم يحتمل كسى بگويد اينها مفهوم دارد. يحتمل هم بگويد...يحتمل بگويد كه اينمفهوم دارد كه اين يختص به عمّه و خاله است. ولو مفهوم لقب است. امّا قيود در مقام احتراز است. مفهوم دارد.بنابراين ممكن است كسى از اينها، سؤال؟ نه. معنىاش اين است كه ديگرىاش حرام نيست. من مىخواهم از اينهإے؛ّّاستدلال كنم براى قول به حلّيت. اگر مفهوم داشته باشد معنىاش اين است كه منحصراً حرام اينها است. در غير عمّه وخاله سبب حرمت نمىشود. اگر هم اصرار داريد كه آقا ما از اينها مفهوم نمىفهميم اثبات شىء نفى ما ادا نمىكند.خوب مؤيد است. لا اقل در اين كه اين هم جزء مؤيدات بوده باشد. حالا ما خيلى سفت نايستاديم كه بگوييم اينهامفهوم دارد. سؤال؟ نه. چرا عمّه و خاله فقط؟ خيلى خوب. اگر احتمال قوى بدهيد كه ما مىگوييم. كه حكم منحصر بهعمّه و خاله است و قيد، قيد احترازى است، خوب مؤيد مىشود. يا اگر گفت نه ظهور دارد قيد احترازى دليل مىشود.به هر حال ما به اين 4 روايت دل نبستيم. دلبستگى ما به آن 5 حديث قبلى است كه در ميانش صحا و معتبرات داشتو با صراحت هم گفته بود حلال. تعليل هم داشت. عموميت هم داشت. چينش روايات در مقابل هم تمام شد. 4طايفه آن جا. 2 طايفه اين جا. آنها صحا داشتند. اينها صحا داشتند. ثقات داشتند. دلالت داشتند. فردا مىرويم سراغجمع بين اينها تا مسأله را انشاء الله به يك جايى برسانيم. و صلّ الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...