جمعه 28 ارديبهشت 1403 - 7 ذيقعده 1445 - 17 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 341
متن
تاريخ:1381/3/19
موضوع بحث:احكام نكاح
نام استاد:حضرت آيت الله مكارم شيرازى
مكان:مسجد اعظم قم
بسم الله الرّحمان الرّحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و على آل الطّيبين الطّاهرين المعصومين لا صيمابقية الله المنتظر ارواحنا له الفدا و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
من تذكراتى داشتم درباره مسائل مهم روز و مسائلى مربوط به امام، تلفيق به هم مىكنم انشاء الله چهارشنبه كه روز آخراست آن تذكرات را خدمتتان عرض خواهم كرد. فعلاً برويم سراغ اين مسأله مهمى كه مطرح است درباره محرّماتبالمصاهره ببينيم چه بايد كرد. بحث در اين بود كه اگر نكاح صحيحى واقع بشود، 4 طايفه بر انسان حرام مىشوند.زوجه پدر بر فرزند، زوجه فرزند بر پدر، امّ الزّوجه بر انسان، ربيبه بر انسان.
و امّا اگر نكاح به شبهه باشد، آن هم معروف اين است كه وطى به شبهه جانشين نكاح صحيح مىشود در بسيارى ازاحكام. عدّه دارد. فرزند ملحق مىشود. و مهر دارد. خوب اين آثار هم كه محرّمات بالمصاهره باشد، آنها هم مترتّبمىشود. بحث درباره زنا بود كه آيا اگر...زنايى صورت بگيرد، مزنى بهاى اب نسبت به فرزند، مزنى بهاى فرزند نسبتبه پدر، زناى به امّ الزّوجه و بالعكس اينها چه حكمى دارد؟ دو قول داشتيم. قول قائلين به حرمت كه زنا هم آثار عقدصحيح را دارد و محرّمات چهارگانه بالمصاهره مترتب مىشود و لعلّ اين قول مشهور باشد. بين الخاصّه كه مشهوراست، بين العامّه هم لا يبعد شهرت داشته باشد. ولو بعضىها عكس آن را مشهور ميان عامّه مىدانند و قول دومحلّيت است كه غير مشهور است. امّا شاز هم نيست و طرفداران زيادى در ميان عامّه و خاصّه دارد. رفتيم سراغ ادله.
دليل اول آيات بود كه ديديم آيات دلالتى بر حرمت ندارد، رفتيم سراغ روايات. گفتيم روايات دليل بر حرمت زياد درآن ديده مىشود. بهتر اين است كه ما روايات دالّ بر حرمت را چند طايفه كنيم. طايفه اولى همان است كه ديروزخوانديم. مستقيماً مىگويد حرام است. مزنى بها آثار نكاح صحيح را دارد. حالا اين روايات در موارد خاصّه است،القاء خصوصيت قطعاً مىكنيم تفصيلى نمىشود قائل شد اين بعد. از اين روايات چند تا ديروز خوانديم؟ 6 تا. حالاچند تاى ديگر هم در همين زمينه است كه اينها جزء طايفه اولى است كه با صراحت دلالت بر مطلب دارد. محرّماتبالمصاهره، اين 6 تا روايت همه در باب 6 بود.
يك روايت هم در باب 8 است. عن محمد ابن مسلم. 1 باب 8 عن محمد ابن مسلم. عن احدهما عليهما السّلام انّهسئل عن الرّجل يفجر بامرئه مردى فجور با امرئهاى كرد. ايتزوژج بابنتها؟ آيا با دخترش مىتواند ازدواج كند؟ قال لا. ولكن ان كانت عنده امرئةٌ همسرى دارد ثمّ فجر بامّها او اختها بعد از آنى كه ازدواج با زنى كرده است فجور با ام يا فجوربا اخت كرد لم تحرم عليه امرئته. اين را مىگويند زناى لاحق. آنى كه محل بحث ما است فعلاً زناى سابق است. زناىلاحق را بعد متعرض مىشويم كه امام در ذيل مسأله عنوان كردند. ذيلش دليل بر اين است كه زناى لاحق اثرىنمىكند. و لكن ان كانت عنده امرئةٌ ثمّ فجر بامّها او اختها لم تحرم عليه امرئته. چرا؟ انّ الحرام لا يفسد الحلال. حرامحلال را به هم نمىزند. اين تعليل يادتان باشد. يك تعليلى است كه خيلى بحث دارد. خوب اين شد مجموعاً 7 تاروايت. اين 7 تا روايت در واقع 4 تا است. 3 تا از اين روايات از منصور ابن حاذم بود با يك مضمون با كمى تفاوت.حديث 3 باب 4 6 باب 8 6 باب 6 هر سه منصور ابن حاذم بود. سؤال؟ اخت هم چون جمع بين اختين است ديگر.حرمت موقّت مىآورد كه. اختها براى چيست؟ براى جمع بين اختين است. جمع بين اختين حرمت موقّت مىآورد.خوب، حالا ما كارى نداريم به اخت الزّوجه. آن بحث بعدى ما است. صحبت در اين است كه 3 تا روايت از منصور ابنحاذم داريم كه همه مثل هم است. مضمون هم يكى است با كمى تفاوت. حديث 3 باب 6 و 4 باب 6 و 8 باب 6. اينهارا اگر ما يك حديث حساب كنيم دو تا از اين 7 تا كم شد و شد 5 تا. دو تايش هم مال محمد ابن مسلم است و عين هماست. يكى ذيل دارد، يكى ذيلش را نقل نكرده است. الحديث مىگويد. الحديث يعنى حديث دنباله دارد. صاحبوسائل نقل نكرده است.
حديث 1 باب 6 و 1 باب 8. هر دو از محمد ابن مسلم است. يك مضموندارد. اولى فقط زناى سابق را مىگويد، دومى هم زناى سابق، هم زناى لاحقرا مىگويد. حكم هر دو را بيان كرده است. بنابراين اين دو روايت محمد ابنمسلم هم برمىگردد به يك روايت. نتيجه اين شد. دو تا آن جا كم شد، يكىاينجا كم شد. سه تا از هفت تا كم بشود چهار تا روايت است. مجموع رواياتاين طايفه برگشت به 4 روايت. ولو در وسائل تحت 7 عدد ذكر شده است.اين طايفه اولى بود كه با صراحت جلوگيرى مىكرد و مىگفت نبايد ازدواجبشود زناى سابق در حكم عقد نكاح محرّمات چهارگانه بالمصاهره يترتّب. وامّا طايفه دوم. رواياتى است كه در باب رضاع وارد شده است. نه در بحثما. باب رضاع. ولى خوب وقتى در باب رضاع حرام بشود، امّ الزّوجهرضاعى يعنى امّ رضاعى حرام بشود با زنا يا امثال ذالك خوب ديگر درنسب به طريق اولى است. اين دو تا حديث است كه در باب رضاع باب 7است. حديث اول باز از محمد ابن مسلم است. ولى مضمونش مضمونديگرى است. عن احدهما قال سألته عن رجلٍ فجر بامرئه. فجور به امرئهواقع شد. ايتزوّج امّها من الرّضاعه؟ سؤال؟ حديث 1 باب 7. نه همين جا. 1باب 7 از محرّمات بالمصاهره. كارى با رضاع ندارد. 1 باب 7. آنها باب 6 بود.اين باب 7 است.
1 باب 7 از ابواب محرّمات بالمصاهره. عن محمد ابن مسلم عن احدهما قالسألته عن رجلٍ فجر بامرئه ايتزوّج امّها من الرّضاعه او ابنتها؟ فجور بهامرئهاى كرده است. حالا مىخواهد امّش را بگيرد. منتهى امّ رضاعى. بنتشرا بگيرد. بنت رضاعى. جايز است؟ قال لا. صاف فرمود لا. خوب اين درباب رضاع است. خوب به طريق اولى در باب نسب هم جارى مىشود. اگرامّ نسبىاش را بخواهد بگيرد، بنت نسبىاش را بگيرد، به طريق اولى حراماست. لانّه يحرم من الرّضاع ما يحرم من النّسب. اگر چيزى در رضاع حرامبود، لابد در نسب هم به عنوان قضيه عكس جارى هست. حديث 2. كهحديث معتبرى است. عن العلا عن محمد ابن مسلم اين حديث 2 باب 7است. همان محمد ابن مسلم. آن جا عن احدهما بود. اين جا عن ابى جعفراست. اين دو تا مىشود. فى رجلٍ عين همان است فجر بامرئةٍ. ايتزوّج امّهامن الرّضاعه او ابنتها؟ فجور به امرئهاى كرده است. امّ رضاعىاش رامىگيرد؟ بنت رضاعىاش را مىگيرد؟ قال لا. اين دو حديث هم ظاهراً يكحديث بيشتر نيست. حديثى است سند معتبر. معتبر هر دو محمد ابن مسلماست. هر دو يك مضمون. هر دو يك محتوا، يكى عن احدهما، يكى عن ابىجعفر كه هر دو قابل انطباق به يكديگر هستند. بنابراين اين يك حديث همضميمه شد به آن چهار تا و شد 5 تا. اگر حساب بكنيم به يك حساب 9 تااست. چون دو تا و هفت تا مىشود 9 تا. امّا مكررّات را كه بزنيم، مىشود 5تا حديث. ما نمىتوانيم هر چه صاحب وسائل رضوان الله عليه عدد به مامىدهد و اينها را از هم جدا مىكند، بگوييم واقعاً احاديث متعدد است وچشم بسته تقليد كنيم. نه اين 9 حديث برمىگردد براى ما به 5 تا حديث. بههر حال احاديثى است معتبر فى الجمله و متضافر.
و امّا طايفه سوم. طايفه سوم احاديثى است كه مفهومش ممكن است دلالتكند. احاديثى است كه مىگويد اگر زنا لاحق باشد، عيب ندارد. حرام حلالرا به هم نمىزند. كانّ مفهومى دارد كه اگر زنا سابق باشد، عيب دارد. و به هممىزند. اين احاديث در باب 8 است. 2 باب 3 .8 و 4 و 6 را من مىخوانم. 2باب 8. عن الحلبى با سند معتبر. عن ابى عبد الله فى رجلٍ تزوّج جاريتاًفدخل بها تزويج كرد و دخول هم كرد. ثمّ البتليه بها. بلايى به سرش آمد. چهشد؟ ففجر بامّها. فجورى با امّ اين زوجه واقع شد. اتحرم عليه امرئته؟همسرش بر او حرام مىشود؟ فقال، لا. انّه لا يحرّم الحرام الحلال. حرامحلال را از بين نمىبرد. اين ازدواج كرده است. همسر برايش حلال بود.فجور به اُم حرام است. اين حرام همسر حلالش را بر او حرام نمىكند. از ايننمىشود مفهوم را فهميد كه اگر زنا سابق بود و اين زوجه بر او حلال نشدهبود، فجور به اُم موجب حرمت مىشد. لا يبعد يك چنين مفهومى را مابتوانيم از اين جمله استفاده كنيم. چون قيد، قيد احترازى است. مقام، مقاماحتراز است. و الاّ اگر فجور اشكالى نداشت، بايد بگويد چه سابق باشد، چهلاحق باشد، تفاوت نمىكند و موجب حرمت نمىشود. اين تعليل و اينبحث، سؤال؟ آنها منطوق بود. سؤال؟ آن روايت گروه مخالف است. ما فعلاًدالّ بر حرمت را داريم مىخوانيم. اجازه بدهيد برويم جلو. و امّا حديث 3اين باب.
سؤال؟ نه. اين ظاهرش مفهوم است. چون مورد سخن زناى لاحق است.شما مىخواهيد زناى سابق را از اين استفاده كنى. بالمفهوم بايد زناى سابقرا بفهميد. متنش، منطوقش زناى لاحق است. حديث 3. عن زراره عن ابىجعفر (ع) انّه قال، فى رجلٍ زنا بامّ امرئته. ازدواج كرده است. بعد از ازدواجفجور به اُم واقع شد. او بنتها يا فجور به بنت. او باختها. فجور به اخت فقال لايحرّم ذالك عليه امرئته اين زنش را توى خانهاش حرام نمىكند. ثمّ قال، ماحرّم حرامٌ حلالاً...هيچ زمانى حرام حلال را حرام نكرد. خوب اين منطوقزناى لاحق است. ولى به دلالت المفهوميه زناى سابق را مىگويد موجبحرمت است. لاحق موجب حرمت نيست. حديث 4 اين باب.
سؤال؟ چرا. قيودى كه در اين گونه عبارات است ظاهر همهاش قيوداحترازى است. اين تعليل خودش دلالت مىكند. مىگويد چون زنش حلالشده است به او با اين حرام نمىشود. معنىاش اين است كه اگر زنش به اوحلال نشده بود هنوز با اين حرام مىشد. مفهومى دارد. سؤال؟ معارض رابعد مىگوييم. چند طايفه حرمت را بگوييم. دسته كنيم و بگذاريم كنار وبگوييم اين سه طايفه، اين چهار طايفه دلالت بر حرمت كردند. ده، دوازده تاحديث بود. حالا برويم سراغ روايتى كه دلالت بر حلّيت مىكند. آن هم چندتا حديث است. بعد ببينيم طرق جمع هست يا نه. 4 طريق جمع بين اينهاگفته شده است. ببينيم كدام جمع از جمعهاى عرفى خوب است. بعد هماگر جمع عرفى نشد، مرجّحات را بسنجيم و اين مسأله شلوغ را بتوانيم صافاز آب در بياوريم. حديث 4. روايت در سندش سهل ابن زياد است كه مشكلدارد عن زراره. باز هم همانه روايت زراره است. زراره آن جا عن ابا جعفربود. اين جا هم عن ابا جعفر است. مضمون هم همان مضمون است. قالسألت ابا جعفر (ع) عن رجلٍ زنا بامّ امرئته و باختها آن بنت داشت. اين بنترا ندارد. مضمون همان است. فقال لا يحرّم ذالك عليه امرئته اين فجور به اُمباعث حرمت امرئهاش نمىشود. انّ الحرام لا يفسد الحلال و لا يحرّم حرامحلال را از بين نمىبرد. تحريم حلال نمىكند. اين ظاهراً با حديث قبلى يكىاست. حالا حديث بعدى هم باز از زراره است. حديث 6 عن زراره عن ابىجعفر قال سئل عن رجلٍ كانت عنده امرئةٌ فزنا بامّها او بابنتها او باختها هىسؤال مىكردند. معلوم مىشود كه محلّ ابتلا بوده است در آن زمان. فسادگرفته بوده است بر اثر حكومتهاى فاسد. كما اين كه الان هم وقتى فسادجامعه را مىگيرد بر اثر دستهاى مرموز سؤال از اين مسأله زياد مىشود.پناه بر خدا. خوب فزنا بامّها او بابنتها او باختها. فقال ما حرّم حرامٌ...حلالاًامرئته له حلال. همسرش بر او حلال است. نتيجه اين شد حديث 3 و 4 و 6اين سه حديث در واقع به يك حديث برمىگردد. بنابراين طايفه سوم ماظاهراً 4 تا حديث است. امّا باطناً 2 تا حديث است. نتيجه اين مىشود ما تابه اين جا يك 4 تا حديث داشتيم طايفه اولى، يك حديث داشتيم طايفهثانيه، دو حديث داشتيم طايفه ثالثه. شد 7 تا حديث.
سؤال؟ راوىها فرق نمىكند. و امّا يك حديث 8 هم داريم. حديث 8 همينباب 8. عن اب الصّباح الكنعانى ظاهراً اين حديث هم معتبر است. عن ابىعبد الله (ع) قال اذا فجر الرّجل بالمرئه لم تحل له ابنتها ابدا. اين صدرشبرمىگردد به طايفه اولى. اين صدرش زناى سابق است. برمىگردد به طايفهاولى. اگر اين هم جز حساب كنيم، طايفه اولى 5 تا مىشود. ذيلش را دقتكنيد. تفصيل در آن است. و ان كان قد تزوّج ابنتها قبل ذالك و لم يدخل بهافقد بطل تزويجه. اگر ازدواج كرده است دخول به اين زوجه نشده استفجور به اُم بشود، آن فجور اين ازدواج را باطل مىكند. چيزى كه هيچ كسنگفته است. فقد بطل تزويج و ان هو تزوّج ابنتها اگر با اين دختر ازدواج كردهاست و دخل بها و دخول صورت گرفته است ثمّ فجر بامّها بعد فجور به اُمبكند، بعد ما دخل بابنتها بعد از آنى كه به دختر دخول حاصل شده است وازدواج هم حاصل شده است فليس يفسد فجوره بامّها نكاح ابنتها. اذا هودخل بها. خوب معنىاش اين است كه زناى لاحق هم دو رقم است. آنجايى كه دخول حاصل شده است بعد از ازدواج، زناى لاحق مفسد است.زناى لاحق به اُم ازدواج دختر را به هم مىزند. چون دخول به دختر نشدهاست. امّا اگر دخول به دختر شده باشد، زناى لاحق باعث بطلان نمىشود.ذيل را دقت كنيد. سؤال؟ چرا؟ اين هم نكاح است ديگر. روايات سابقمىگفت حرام حلال را حرام نمىكند. اين زن را نكاح كرده است. دخول همنكرده باشد حلال است بر او. زنى كه به انسان حلال شده است بر اثر عواملتحريم حرام نمىشود. حلال شده است ديگر. دخول كه شرط حلّيتنيست. نكاح شرط حلّيت است. عقد شرط حلّيت است. حلال است. اينجا مىگويد نه. علاوه بر نكاح بايد دخول هم شده باشد. ذيل را دقّت كنيد وهو قوله اين روايت پيغمبر لا يفسد الحرام الحلال اذا كان هكذا اين كه حرامحلال را حرام نمىكند اين است. يعنى هم نكاح، هم دخول. هر دو بايد بودهباشد. خوب تا اين جا ما 3 طايفه از روايات را نقل كرديم. اين روايت آخرىاين تفصيل را چون كسى قائل نيست و اينها معرضٌ عنها است. بايد ببوسيمو بگذاريم كنار صدرش را مىپذيريم. مىگذاريم جزء روايات طايفه اولى.ذيلش را هم مىبوسيم و مىگذاريم كنار. قبول نخواهيم كرد. بنابراين ما سهطايفه تا به اين جا روايات نقل كرديم كه اينها دلالت مىكند با منطوق، بامفهوم و با قياس اولويت. همه اينها دلالت كرد كه زناى سابق موجب حرمتاست. همين طور يواش مىرويم جلو تا معارضه را ببينيم چيست و بقيهروايات باب، بتوانيم يك نتيجه روشن انشاء الله در اين دو سه روز بگيريم. وصل الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...