• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • تاريخ:1381/3/18
    موضوع بحث:احكام نكاح
    نام استاد:حضرت آيت الله مكارم شيرازى
    مكان:مسجد اعظم قم
    بسم الله الرّحمان الرّحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و على آل الطّيبين الطّاهرين المعصومين لا صيمابقية الله المنتظر ارواحنا له الفدا و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
    بحث در مسأله پنجم از مسائل محرّمات نكاح بالمصاهره بود. گفتيم مسأله متأسفانه بر اثر آلودگى‏هاى محيط و زمان‏زياد مورد ابتلا واقع شده است و آن اين است كه اين 4 قسمى كه ما براى محرّمات بالمصاهره ذكر كرديم، زوجه پدر وزوجه فرزند و همچنين مادر همسر و دختر همسر اينها در صورتى كه به واسطه نكاح حلال يعنى وطى حلال و نكاح وملك يمين باشد. اين 4 نوع مصاهرت جارى است.
    امّا اگر با وطى شبهه يا با زنا حاصل بشود آيا مزنى بهاى اب براى ابن حرام است؟ مزنى بهاى ابن براى اب حرام است؟و دختر مزنى بها حرام است؟ مادر مزنى بها حرام است. يا با وطى به شبهه اين احكام جارى مى‏شود يا نمى‏شود. دراين مسأله بايد گفت كه اقوال عامّه و خاصّه كاملاً در اين مسأله مختلف است. هم در ميان عامّه قول به حرمت داريم وقول به حلّيت، هم در ميان خاصّه قول به حرمت و قول به حلّيت داريم. ولى بعضى معتقد هستند شهرت هم در عامّه،هم در خاصّه بر حرمت است. يعنى مشهور فتاواى عامّه اين است كه از طريق زنا هم نشر حرمت در اين موارد اربعه‏مى‏شود. مشهور خاصّه، مشهور عامّه بر اين است. ولى چنان نيست كه قول مخالف هم شاز باشد.
    سؤال؟ زوجه پدر، زوجه فرزند، مادر همسر، دختر همسر اين اربعه است. خوب در اين جا ما نقل اقوال مى‏كرديم. يك‏تكّه‏اى من از كلام تذكره را خواندم و گفتم تذكره در اين مسأله خوب وارد شده است. مرحوم علاّمه در تذكره مى‏گويدوطى سه گونه است.
    اول وطى حلال است كه از طريق نكاح حاصل مى‏شود يا از طريق ملك يمين يا تحليل. اين كه مسلّماً باعث نشرحرمت در اين چهار مورد مى‏شود.
    بعد مى‏گويد وطى به شبهه است. در وطى به شبهه هم ايشان ادّعاى اجماع مى‏كند كه آن هم نشر حرمت مى‏شود. امّاوطى حرام يعنى زنا آن چه حكمى دارد. اقوال را نقل كنم. كلام مرحوم علاّمه در اين جا به اين شرح است. ايشان گفتيم‏كه سه رقم مى‏كند تا مى‏رسد به الثّالث الزّنا. چون عبارت طولانى است قريب يك صفحه است من خلاصه‏اش رامى‏گويم. مى‏گويد زنا كه...در تحريم است، اين دو حالت دارد. يك وقت سابق بر عقد است. يك وقت لاحق است. اگرلاحق بوده باشد نشر حرمت نمى‏شود. يعنى...كسى با مادر امّ الزّوجه زنا كند همسرش حرام نمى‏شود. حرمت نشرنمى‏كند. يا مثلاً اگر اب به زوجه ابن زنا كند، نشر حرمت به ابن نمى‏شود. اگر ابن به زوجه اب زنا كند نشر حرمت‏نمى‏شود. بعد از نكاح نشر حرمت نمى‏شود. صحبت به اين است كه قبلش چه طور؟ در صورتيكه قبل بوده باشد آياآن محرّمات چهارگانه حاصل مى‏شود يا نمى‏شود؟ ايشان مى‏گويد بعضى علماى ما قائل به تحريم شدند. الان‏مى‏خوانيم صاحب جواهر از سى تا كتاب فقهى نقل مى‏كند حرمت را. حدود سى تا. بعضى علمائنا نيستند. خيلى ازعلماى ما قائل به تحريم شدند. ازعامّه هم گروهى را نقل مى‏كند امران ابن حصين، حصن بصرى، عطا، طاووس،مجاهد، شعبى، نخعى، صعرى، احمد، اسحاق، اصحاب الرّاى، حنيفى‏ها ابو حنيفه و يارانش اينها قائل به حرمت‏شدند. و جماعتى را نقل مى‏كند كه قائل به حرمت نيستند. از جمله عامّه نقل از على (ع) كردند عدم حرمت را از ابن‏عبّاس و از تابعين هم زهرى، سعيد ابن مصيب، ربيعه، مالك، ابو سعر، شافعى. خوب معلوم شد كه هم قائلين به‏حرمت در ميان عامّه زياد هستند، هم قائلين به حلّيت زياد هستند. ولى شهرت در ميان عامّه بر حرمت است. در ميان‏خاصّه هم كلام جواهر را من خلاصه نقل مى‏كنم. مرحوم صاحب جواهر آدرس تذكره را كه نقل كردم خدمتتان. بله؟جلد 2، چاپ قديم، صفحه 631.
    و امّا جواهر جلد 29، صفحه 368 ايشان نقل مى‏كند. اول مى‏گويد حرمت مشهور است. و موافق اكثر است. و به طورمستفيذ نقل از اكثر شده است. بعد نقل مى‏كند از حدود سى كتاب از قدما و متوسطين و متأخرين كه اينها قائل به‏حرمت هستند. ثمّ قال امّ القول الآخر. دقت كنيد كه اين هم كم طرفدار ندارد. امّ القول الآخر...الجواز فهو خيرت الفقيه.من لا يحضر الفقيه و المقنعه و المسائل النّاصريه و المراسم و السّرائر و النّافع و الارشاد و كشف الرّموز تا اين جا كه‏مى‏رسد مى‏فرمايد و لم نعرف غيرهم. غير اينها ديگر نيست. خوب اينها هم كم نبود. اينها در واقع از 9 كتاب نقل كرده‏بودند. و لم نعرف غيرهم. بعد نقل مى‏كند از مرحوم سيد مرتضى كه در كتاب ناصريات ادعاى اجماع كرده است. ومى‏گويد و هذا قريب صاحب جواهر مى‏گويد و هذا قريبٌ يعنى ادعاى اجماعى كه سيد مرتضى در كتاب ناصريات‏كرده است از ابن ادريس هم نقل مى‏كند كه گفته است اين مشهور است. آن هم مى‏گويدن غريب است. شهرتى ندارد.شهرت بر خلاف است. شهرت بر حرمت است.
    بعد يك جمله‏اى صاحب جواهر در آخر كلامش دارد. من اين جمله را بگويم و بحث نقل اقوال را تمام كنم. در آخركلامش مى‏فرمايد معظم اصحابنا المتقدمين على التّحريم. و امّ المتأخّرون فكاد يكون اجماعاً منهم. يعنى متأخرين‏اجماع را بر چه دارند؟ بر حرمت. من يك جمع بندى كنم. عرض كردم اين مسأله متأسفانه محل ابتلا است. خود ما هم‏قائل به حرمت هستيم. لذا با دقت پيش مى‏رويم. جمع بندى اقوال اين شد كه مشهور ميان عامّه حرمت است. امّاقائلين به مخالفت هم حلّيت شاز نيستند. جماعت كثيره‏اى هستند. مشهور اصحاب ما هم حرمت است. امّا قائلين به‏حلّيت شاز نيستند. ولذا مرحوم سيد در عروه وقتى مى‏رسد به اين مسأله مى‏گويد احوط حرمت است. بعد مى‏گويد لايبعد كه اقوا هم باشد. سؤال؟ اول احتياط مى‏كند. بعد مى‏گويد لا يبعد كه اقوا هم باشد. يعنى احتمال حرمت راتقويت مى‏كند صاحب عروه هم. امّا نه محكم. از طريق احتياط وارد مى‏شود. بعد تقويت مى‏كند حرمت را. سؤال؟حالا برسيم. مشكل روايات باب است. مشكل تعريف نيست. خوب برويم سراغ ادلّه. اقوال را فهميدم در مسأله‏چگونه است. سؤال؟ به آسانى نمى‏تواند مخالفت با حرمت كند. ولى اگر دليل هم داشتيم خيلى وحشتى هم نمى‏كنيم‏از قائل شدن به حلّيت. چون شاز نيست.
    سؤال؟ حالا ببينيم. روايات مشكل ايجاد كرده است. و امّا دليل بر قول قائلين به حرمت دو دليل است. اول استدلال به‏آيات قرآن كردند. همان آيه 23 سوره نساء. و لا تنكحوا ما نكح آبائكم. گفتند نكاح عام است. مرحوم طبرسى درمجمع البيان مى‏گويد نكاح دو معنى دارد. يطلق على العقد و يطلق على الوطى. و چون دو معنى دارد اين جا استعمال‏بر هر دو معنى مى‏شود. مفهوم عامّى دارد. نمى‏دانيم منظور ايشان استعمال لفظ در اكثر از معنى واحد است يا نه يك‏قدر جامع معنوى بين اينها مى‏گيرد. يك مفهومى كه مشترك باشد بين عقد و وطى. به هر حال ايشان مى‏گويد بعيدنيست كه هر دو را شامل بشود. پس هم نكاح صحيح...شريفه شامل مى‏شود و هم نكاح به معنى وطى نا مشروع.سؤال؟ وطى به شبهه، وطى نا مشروع همه را شامل مى‏شود. اين استدلالى است كه به آيه شريفه كرده‏اند. و لكنّ‏الانصاف اين كه اين استدلال، استدلال ضعيفى است. چرا؟ اولاً در كتاب الله هر كجا نكاح است، به معنى عقد است.نكاح به معنى وطى در قرآن شايد نداريم. هيچ كجا و لفظ نكاح هم در قرآن خيلى به كار رفته است. شعيب كه مى‏گويدانّى اريد ان انكحك اهدت...مراد از نكاح عقد است. ازدواج است. يا و انكح الاياما منكم و الصّالحين من عبادكم وامائكم. انكحوا يعنى چه؟ يعنى عقد كنيد. فقط يك جا در آن جا مشكوك است. در مطلّقه ثلاث و لا تحلّوا له حتّى‏ينكح الزّوجاً غيره. آن هم به معنى زنا نيست. آن به معنى عقدى است كه دخول هم در آن بشود. يعنى هر دو با هم.نكاح همراه دخول. و الاّ حتّى تنكح زوجاً يعنى اگر زنايى برود بدهد اين حلال مى‏شود؟ نمى‏شود. همان جا هم به‏معنى نكاح است. منتهى گفتند نكاح توأم با دخول است. سؤال؟ حالا آن را اگر كسى از آيه بفهمد هر دو با هم است.اگر از خارج بفهميم كه ديگر هيچ. ما كه مى‏گوييم از خارج مى‏فهميم. بنابراين اولاً نكاح در آيات قرآن ببينيد در همه جابه معنى عقد است. و احتمال اين كه به معنى زنا هم باشد، بسيار بعيد است. چطور مى‏شود بگوييم همه آيات قرآن‏نكاح به معنى عقد است. امّا در اين يكى به معنى زنا هم هست. هذا اولاً. ثانياً توى خود همين آيه دليل بر ضدّ شمااست. و لا تنكحوا ما نكح آبائكم يعنى لا تزنوا...سؤال؟ مى‏دانم. وطى حلال يا حرام؟ اطلاق دارد. يعنى زنا هم نكنيد.به آن مزنى بهاى اب. يا نكاح اولى به معنى عقد صحيح است.
    سؤال؟ نكاح اولى توى آيه به معنى چيست؟ اطلاق ندارد. به معنى ازدواج است. اين كه مسلّم است بين همه. نكاح‏اولى را محرمات نكاح دارد بيان مى‏كند. محرمات ابدى هيچ شكى در آن نكاح اولى نكاح به معنى زنا نيست. زنا باهيچ كسى نبايد كرد. آيه كه در مقام بيان حرمت زنا نيست. زنا كه با همه حرام است. نه مزنى بهاى اب. با همه زنا حرام‏است. آيه در بيان محرمات نكاح است. حرمت عليكم امهاتكم و اخواتكم و بناتكم و خالاتكم اينها چه را داردمى‏گويد؟ نكاح را مى‏گويد يا زنا را مى‏گويد؟ نكاح را مى‏گويد. بنابراين وقتى مى‏گويد و لا تنكحوا ما نكح آبائكم،تنكحوا اول نكاح به معنى عقد است. يعنى حرام است عقد كردند. آن وقت در يك عبارت تنكحوا اول به معنى عقداست، تنكحوا دوم به معنى زنا است. يا به معنى اعم است. اين خلاف سياق آيه است. سياق آيه اين است كه هر دونكاح در اين جمله يك معنا دارد. و لا تنكحوا يعنى لا تتزوّجوا ما نكح آبائكم يعنى من تزوّج آبائكم. پس بدون شك آيه‏به معنى نكاح به معنى عقد است و زنا را شامل نمى‏شود. پس دو جواب ما ذكر كرديم. يك جواب استقرا در معنى‏نكاح، در آيات قرآن، جواب دوم اتحاد سياق در خود آيه. و از آن بدتر عجيب است آمدند به آيه امّهات و نسائكم‏استدلال بر حرمت كردند. مادر نسائكم. گفتند نساء زنا را هم شامل مى‏شود. نساء به معنى همسر است؟ يا به معنى‏مزنى بها است؟ نساء يعنى همسر. اين ديگر بدتر از آن است. آن ممكن بود كه كسى احتمال بدهد نكاح در لغت به‏معنى وطى است. حلال باشد يا حرام، اما اين كه نكاح و نسائكم...انّا شعتم اين نساء در اين جا به معنى همسر است.بنابراين و امّهات نسائكم يعنى مادر همسر. ربائبكم هم همين طور است. يعنى دختر همسر. نه دختر مزنى بها. فعلى‏هذا استدلال به آيات قرآن در زمينه حرمت آن عناوين اربعه در مورد زنا بسيار بسيار بعيد است. به آيات قرآن كارى‏نمى‏شود كرد. سؤال؟ حالا وطى به شبهه چون اجماعى است حالا زياد...آيه نمى‏گيرد. آيه وطى به شبهه را هم‏نمى‏گيرد. آيه نكاح را مى‏گيرد فقط. برويم سراغ روايات. مهم روايات باب است. در وسائل 5 باب داريم كه رواياتش به‏درد اين بحث مى‏خورد. باب ششم و هفتم و هشتم و نهم و دهم. اين 5 باب است. منتهى مهم همان باب ششم است‏كه دوازده تا حديث دارد. شش تا از احاديث مى‏گويد حرام است، شش تا مى‏گويد حلال است. تقسيم مساوى شده‏است. اين باب ششم و باب هفتم در باب مادر رضاعى است. يعنى اگر كسى به زنى زنا كند مادر رضاعى و دختررضاعى‏اش حرام مى‏شود. وقتى مادر رضاعى و دختر رضاعى حرام بشود، نسبى به طريق اولى است. ولو مال باب‏رضاع است، امّا قياس اولويت در باب نسب هم مى‏توانيم بگوييم. باب هشتم درباره زناى لاحق عقد است. مى‏گويداگر بعد از عقد زنا بشود، نشر حرمت نمى‏شود. قبلش نشر حرمت مى‏شود. تمام اين روايات مفهوم دارد. وقتى مى‏گويدبعد از عقد حرام نمى‏شود، لانّ الحرام لا يفسد الحلال، حرام حلال خدا را حرام نمى‏كند، مفهومش اين است كه قبل ازعقد باشد موجب حرمت مى‏شود. باب نهم و دهم را من بعد شرح مى‏دهم. برويم سراغ باب ششم.
    سؤال؟ مقام احتراز است. من يك اجمالى گفتم از اين 5 باب تا برسيم و بخوانيم. امّا باب ششم شش تا روايت كه‏دلالت دارد بر حرمت. 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 8. اين 6 تا همه حرمت را مى‏گويد. ضمناً دقت كنيد بعضى از اينها هر 4 تا رانمى‏گويد. يكى را مى‏گويد. كه ما در آخر كار روى جمع بندى كه داريم عدم قول به فسخى كه هست،... مى‏دهيم. ازيك مورد از عناوين چهارگانه باب مصاهرت بقيه را هم...مى‏دهيم. و امّا حديث 1. در اين احاديث روايات معتبره هم‏زياد است. متضافر هم هست. معمولٌ بهاى مشهور هم هست. جهت حجّيت سندش كم و كثرى ندارد. مهم آن مسأله‏جمع دلالى است كه بعد به آن مى‏رسيم به آن. و الاّ از نظر سند معتبر است. هر دو. روايت اولى كه سندش معتبر است‏عن بريد الاجلى فى حديثٍ قال سألت ابا جعفر (ع) عن قول رسول الله (ص). ببخشيند من اقوال را عوضى آوردم.باب ششم از مصاهرت.
    حديث 1. اين حديث محمد ابن مسلم است و سند صحيح است. ان احدهما انّه سئل ان الرّجل يفجر بالمرئه فجور به‏مرئه كرد. ايتزوج بالبنتها؟ دخترش را مى‏تواند بگيرد بعداً؟ قال لا. صريح فرمودند نه.
    حديث 2 عن عيسى ابن القاسم. قال سألت ابا عبد الله عن رجلٍ باشر امرئتاً و قبّل مباشرت در اين جا به معنى ملاعبه‏است و قبّل تقبيل غير انّه لم يفضع اليها. غير انّه لم يفضع اليها يعنى چه؟ يعنى دخولى حاصل نشد. ثمّ تزوّج ابنتها. اين‏هم مال ابنه است. رفت دخترش را گرفت. فقال، قضيه شرطيه. ان لم يكن افضاع الى الام فلا بعث. اگر دخولى نباشدعيب ندارد. خود حضرت مفهومش هم فرمود و ان كان افضاع فلا يتزوّج ابنتها. اگر دخولى حاصل شده است، ابنه رانگير.
    حديث 3 منصور ابن حاذم كه حديث معتبر است. عن ابى عبد الله (ع) فى رجلٍ كان بينه و بين امرئتٍ فجور هل‏يتزوژج ابنتها؟ آيا دخترش را مى‏تواند بگيرد؟ يك سؤالات مكرر. يك وقت خود امام مطلب را مى‏گويد، يك وقت‏سؤال مكرر مى‏شود. اين دليل بر اين است كه در آن عصر بنى اميّه و بنى عبّاس هم جامعه اسلامى به فساد كشيده شده‏بود و اين فجورها كم نبوده است. فقال ان كان من قبلةٍ او شبهها. قُبله‏اى بوده است، ملاعبه‏اى بوده است، فاليتزوّج‏ابنتها و اليتزوّجها هى انشاء. اين يعنى چه؟ خود همان را كه زنا به او كرده است، همان را مى‏خواهد ازدواج كند. حرام‏نيست. با خود او هم مى‏تواند ازدواج كند. سؤال؟ نه. اگر دخول هم باشد اشكالى ندارد. اين ذيل جداى از صدر است.اين ذيل مطلقا يتزوّجها. على كلّ حالٍ اين جا مفهوم دارد. مى‏گويد اگر ملاعبه‏اى، قبله‏اى باشد عيب ندارد.
    حديث 4 مرسله است. عن بعض اصحابنا تا مى‏رسد عن منصور ابن حاذم مثله الاّ انّه قال فاليتزوّج ابنتها انشاء. آن امّهاداشت. اين ابنتها دارد. خوب اينها مفهوم دارد. كه اگر قبّه‏اى بوده باشد. ملاعبه‏اى بوده باشد عيبى ندارد. سؤال؟ نسخ‏مختلف است. نسخ كتب روايى در اين حديث مختلف است. ذيلش هم دارد و ان كان جماعاً فلا يتزوّج ابنتها واليتزوّجها. خود مادر عيب دارد اگر جماعى هم دارد. ولى دخرتش نه.
    حديث 5. اين حديث 5 را دقت كنيد. حديث معتبرى است كه مشتمل بر اعجازى هم از امام صادق (ع) است. عن‏بريد قال انّ رجلاً من اصحابنا تزوّج امرئتاً. با زنى ازدواج كرد. قد ضعم انّه كان يلاعب امّها فكر مى‏كند كه با مادر ملاعبه‏بوده است و يقبّلها من غير ان يكون افضاع اليها. دخولى نبوده است. رفته است ازدواج دختر كرده است. دخول با مادرنبوده است. قال فسئلت ابا عبد الله (ع) از امام صادق سؤال كردم. فقال لى كذب. دروغ مى‏گويد. اين دخول هم بوده‏است. امام از يك خبر غيبى خبر دادبه ...فاليفارقهابه او بگو جدا بشود. قال فاخبرت رجل خبر دادم كه امام صادق‏فرمود دروغ مى‏گويد. جدا بشو از اين دختر و...ما دفع ذالك عن نفسه. انكار نكرد و خلّا سبيلها دختر را رها كرد. سؤال؟ما دفع ذالك. يعنى دفع نكرد. انكار نكرد. اگر امام گفته بود كذب مى‏گفتيد خوب از كجا؟ امّا وقتى به طرف رساندند،طرف انكار نكرد، رفت آن دختر را رها كرد. معلوم مى‏شود اين خبر غيبى امام صادق (ع) دقيقاً درست بوده است. من‏آخرى را هم عرض كنم. روايت 8 هم يك روايت كوتاهى است عن منصور ابن حاذم من احتمام مى‏دهم كه متحد بإے؛ّّروايت قبلى باشد. عن ابى عبد الله (ع) قال سألته عن رجلٍ فجر بامرئةٍ ايتزوّج ابنتها؟ قال ان كان قبلتاً او شبهها فلا بعث‏و ان كان الزّنا فلا. اين شش تا روايت يا پنج تا روايت اينها دلالت بر حرمت داشت. بقيه روايات را مطالعه كنيد در اين‏باب كه فردا انشاء الله الرّحمان بحث كنيم. و صل الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين.