پنج شنبه 27 ارديبهشت 1403 - 6 ذيقعده 1445 - 16 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 339
متن
تاريخ:1381/3/13
موضوع بحث:احكام نكاح
نام استاد:حضرت آيت الله مكارم شيرازى
مكان:مسجد اعظم قم
بسم الله الرّحمان الرّحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و على آل الطّيبين الطّاهرين المعصومين لا صيمابقية الله المنتظر ارواحنا له الفدا و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
درباره مسأله سوم كه بحثش گذشت از مسائل محرّمات بالمصاهره فى باب النّكاح چند نفرى از آقايان مثل اين كهمىگفتند كه آيا مىشود مسأله حرمت جمع بين مادر و دختر را ما از باب قياس اولويت بر جمع بين الاختين اثباتكنيم؟ چون دليلش بيشتر اجماع و سيره مسلمين بود. جواب اين است كه بعيد نيست كه ما بگوييم وقتى قرآن مىگويدانتجمعوا بين الاختين بين دو خواهر جمع نكنيد، خوب به طريق اولى بين مادر و دختر جمع نكنيد. ولى اگر دليلمنحصر به اين بود شايد كافى نبود. براى اين كه ما ملاك حكم را نمىدانيم چيست. شايد مسأله رقابت بين دو خواهربيش از رقابت بين مادر و دختر باشد كه شارع مقدّس نخواسته است بين دو خواهر رقابتى برقرار بشود. در حالى كه بيندختر و مادر يك نوع احترام و محبّتى است. از يك طرف محبّت است، از يك طرف احترام است. اينها با هم بهترمىتوانند كنار بيايند تا دو خواهر كه همتراز و همرديف هم هستند بخواهند هووى هم باشند مثلاً. بنابراين چونملاكات اين حكم در دست ما نيست، ما بخواهيم بگوييم حتماً قياس اولويت دليلى در اين مسأله مىتواند باشدمشكل است. امّا به عنوان يك مؤيد مىتوان آن را در اين مسأله عنوان كرد. خوب برگرديم برويم به سراغ مسألهچهارمى كه داشتيم.
مسأله چهارم اين بود. سريع مىخوانم عبارت تحرير الوسيله را. لا فرق فى حرمة بنت الزّوجه بين ان تكون موجودتاًفى زمان زوجيّت الام او تولّدت بعد خروجها عن الزّوجيه. اين مسأله ربيبه كه حرام است، تفاوتى نمىكند بين اين كهموجود در زمان زوجيّت باشد يا نه بعد از آنى كه طلاق از اين شوهر گرفت و شوهر ديگرى كرد بچّهاى از او متولّد بشودآن بچّه آينده هم بر اين مرد حرام است. فلو عقد على امرئةٍ و دخل بها عقد بر زنى ببندد و دخولى با او بكند ثمّ طلّقهابعد طلاقش بدهد ثمّ تزوّج زن شوهر ديگرى كند و ولدت من الزّوج الثّانى بنتاً دخترى از شوهر دوم گيرش بيايد تحرمهذه البنت اين دختر حرام مىشود على الزّوج الاول. زوج سابق. گفتيم در اين جا دليل عمده باز اجماع است.اجماعى هم نقل كرديم از كلام حدائق. كه ايشان از سيّد سند در شرح نافع نقل كرده بود. بعضى از آقايان گفتند كه اينجمله را تكرار كنيد. كلام سيّد سند مرحوم سيّد على صاحب رياض كه در شرح نافع است فرموده است، هذه الاحكاممجمعٌ عليها بين المسلمين. بين همه مسلمانها مورد اجماع است. فلا حاجة الى التّشاغل بادلّتها. نيازى نيست كه مامشغول به ادلّهاش باشيم.
سؤال؟ بله. بله. چون كاشف است. مىخوانيم الان. عجله نكنيد.
خوب دليل بر اين مسأله ببينيم چيست. دليلى كه بر اين مسأله هست سه چيز است.
اول اجماع كه مسلّم است بين همه مسلمانها و تفاوتى در اين مسأله نيست.
دوم اطلاق آيه است. و ربائبكم الّاتى فى حجوركم من نسائكم الّاتى دخلتم بهن. بگوييم اطلاق دارد. حجور كه شمامىگوييد موضوعيّت ندارد. قيد غالبى است. بنابراين من حجوركم رفت كنار و شد قيد توضيحى. باقى مىماند وربائبكم. ربيبه مطلقا حرام است. خواه متقدّم باشد يا متأخّر. بعداً از شوهر ديگر متولد بشود. ولى آيا مناقشه در اطلاقآيه نمىتوان كرد؟ من نسائكم يعنى آن زمانى كه همسر اين است، ربيبهاى در كار باشد. وقتى طلاقش داد ربيبه كهمتولّد مىشود من نسائكم است؟ از همسر اين است؟ به عبارت روشنتر مگر نمىگوييد مشتق حقيقت در من تلبّساست؟ خوب من نسائكم هم شبيه مشتق است. مشتق معنى وسيعى دارد. نه مشتق نحوى. مشتق اصولى است.
سؤال؟ نه. آن را مسلّم مىدانيم حالا بين معاصرين و...الان كه مسلّم است كهحقيقت در من تلبّس است. اگر بايد اين متلبّس به نسائكم باشد يعنى درهباله زوجيّت اين زوج باشد، ربيبه پيدا كند. اين ما نحن فيه را شاملنمىشود. و آن وقتى كه نسائكم بود، ربيبه نداشت. آن وقتى كه ربيبه داردنسائكن نيست. پس من نسائكم الّاتى دخلتم بهن، اين صدق نمىكند. آنوقت كه ربيبه دارد نسائكم نيست. نساء ديگران است. و آن وقتى كه نسائكمبود، ربيبه نداشت. بنابراين تمسّك به اطلاق آيه كار مشكلى هست. همانطور كه در امّ الزّوجه هم ما مىتوانيم بگوييم. اگر كسى زوجه صغيرهاىداشت. ام كه نمىشود متجدد بشود. حالا امّ رضاعى كه مىشود. زوجهصغيرهاى داشت. طلاقش داد. بعد زنى آن زوجه صغيره مطلّقه را شير داد.اين امّ الزّوجه شاملش مىشود؟ آن وقتى كه زوجه بود، اين مادر رضاعىنبود. حالا كه از زوجيّت زوج خارج شد، يك مادر رضاعى پيدا كرد. بنابراينو امّهاتكم، سؤال؟ اين امّهات نسائكم بايد هم نساء باشد، هم امّهات باشد.آن وقتى كه نساء بود، امّهات نبود. آن وقتى كه امّهات شد، نسائكم نيست. ماتصوّر نمىكنيم كه در اين جا ملتزم بشوند كه اگر اين زوجه مطلّقه بعد مادررضاعى پيدا كند مادر رضاعى با شوهر قديمى محرم باشد. خوب وقتى درامّهات نسائكم نمىگوييد، در ربائب چرا بگوييد؟ آيه شامل نمىشود. اينهاتقويت فكر مىكند كه مسأله دليلى جز اجماع ندارد.
و امّا برويم سراغ روايات. دليل سوم اطلاق روايات است. سؤال؟ ربائبكممن نسائكم هم دارد ديگر. بايد هم ربيبه باشد و هم نسائكم باشد. در آنواحد. آن زمانى كه ربيبه پيدا كرد نسائكم نبود. آن زمانى كه نسائكم بود ربيبهنداشت.
سؤال؟ بله. اگر اجماع نباشد از آيه نمىتوانيم در بياوريم. من مىخواهم كاررا متمركز كنيم روى آيه در اين جا.
و امّا اطلاقات روايات. ما يك روايت 3 باب 18 داشتيم و يك 4 باب 18داشتيم. بنده فقط جمله مورد نياز را خدمت شما مىخوانم. حديث 3 باب18 عبارتش اين بود. على (ع) فرمود: الرّبائب عليكم حرامٌ من الامّهات الّاتىقد دخل بهنّ فى الحجور و غير الحجور سواءٌ. اين اطلاق دارد. از آيه اطلاقشبهتر است. ولى آيا اين اطلاق هم منصرف نيست به اين كه بايد نساء مدخولٌبها در هباله نكاح باشد در همان زمان ربيبه هم باشد.
سؤال؟ فى الحجور و فى غير الحجور. معنىاش اين است كه از قبل باشد. نهاز بعد. اين اطلاق هم به عقيده ما شمولش نسبت به ربيبههاى آينده مشكلاست و انصرافش به ربيبه فعلى قوى است.
حديث 4 باب 18 مىفرمايد الرّبائب عليكم حرام اطلاق دارد كنّ فى الحجراو لم يكن. بگوييم اين فى الحجر گذشته است. آينده همه اينها را مىگيرد.اطلاق دارد. اين اطلاق هم انصافاً مشكل است. اصلاً آينده را ربيبهمىگويند؟ ربيبه اين است كه در اين خانواده باشد. چيزى كه آينده مىآيداين ربيبه آن شوهر سابق است. حالا آمديم 5 تا شوهر كرد. از آن شوهرپنجمى يك دختر گيرش آمد. اين ربيبه آن شوهر اوّل است؟ ماده ربيبه اينجا صدق مىكند؟
سؤال؟ احسنت. لغتاً صدق نمىكند. خوب اگر صدق نمىكند يعنى حقيقتشرعيه دارد؟ نه. لم يثبت حقيقت شرعيه اين جا. بنابراين وقتى ملاحظهمىكنيم، مىبينيم دليل عمده مسأله همان اجماع المسلمين است. نه اطلاقآيه قطعاً شامل مىشود، نه اطلاق روايات.
سؤال؟ 3 و 4 را من خواندم؟ يك حديث داشتيم مثل اين كه موردش همينمورد بود. اجازه بدهيد من آن حديث را هم بخوانم. سؤال؟ خوب بله آن قيدغالبى مىشود. اين روايت هست كه سابقاً هم خوانديم اين روايت را.حديث 2 باب 18. عن محمد ابن مسلم. قال سألت احدهما عليهما السّلامكه سند حديث هم معتبر است. ان رجلٍ كانت له جاريه فاطقدت فزوّجتفولدت ايصلح المولاه الاول ان يتزوّج ابنتها؟ قال، لا. هى حرامٌ و هى ابنته والحرّة و المملوكة فى هذا سوا. اين روايت كه سابقاً هم خوانديم، موردشموردى است كه جاريهاى بوده است و اطق شده است و شوهرى كرده استو دخترى پيدا كرد. امام مىفرمايد اين دختر به منزله دختر همان مولاىسابق است. حالا اين در باب مملوكه است. آيا مىشود از باب مملوكه بياييمبه غير مملوكه؟ مىگويد ذيلش دارد. بنابراين متن اين حديث زوجه مطلّقهنيست. بلكه امه معطقه است. امهاى بوده است و دخول به آن امه شده استو بعد اطق شده است و بعد تزويج شده است. ذيلش مىفرمايد و الحرة والمملوكه فى هذا سوا. يعنى اگر اطق هم نشده بود يعنى اين زوجه از اين مردحرّه شده است. حالا كه حرّه شده است فرزندى پيدا كرده است. اين با آنحالتى كه مملوك بود، فرقى نمىكند. حالا هم كه آزاد شده است مثل آنزمانى است كه مملوك است. در آن زمان نسبت به اين مرد اگر بچّهاىمىآورد بچّهاش بود. حالا هم كه آزاد شده است اگر فرزندى بياورد، فرزندشاست.
سؤال؟ خيلى خوب. قياس اولويت، القاء خصوصيت از اين راهها واردبشويد. ولى به عقيده من عمده باز اجماع است. چرا؟ آيا مىشود گفتاجماع، اجماع مدركى است؟ به خاطر اين يك حديث يك اطلاق آيه يكاطلاق روايات. اجماع به اين محكمى نمىشود مستند به يك اطلاق نيم بنديا اين يك روايتى باشد كه در باب مملوكه وارد شده است. آن هم اجماع بينالمسلمين نه فقط شيعه. گاهى مىشود يك مدرك جزئى براى يك حكمىپيدا مىكنيم. ولى اجماع به قدرى قوى است كه پيدا است مدركش يكچنين مدرك جزئى نمىتواند باشد. از جاى ديگر آب مىخورد اين اجماع.بعد اگر در يك مسأله روايات متعددى داشتيم و اجماعى بود، يحتمل كه ايناجماع متّكى به آن مدرك بوده باشد. امّا اجماع بين مسلمين به اين محكمىبياييد شما بگوييد مال اطلاق آيه است كه ندارد. اطلاق روايت است كهندارد. اين يك حديث است كه حديثى جناب محمد ابن مسلم باشد.بنابراين به عقيده ما محكمترين دليل در اين مسأله بايد همان اجماعى استكه در مسأله بوده باشد. در مسائل باب نكاح اجماعاتى داريم كه مدركحسابى ندارد. و يداً بيد،
سؤال؟ بعله. مىشود القاء خصوصيت كرد. ما هم مىگوييم مىشود. ولى آياتمام مسلمين كه اجماع دارند به همين يك روايت متكّى هستند؟ قطعاًنيستند. سؤال؟ ما احتمال نمىدهيم مدرك اين باشد. نه چنان اجماعى به آنمحكمى يك چنين مدرك جزئى نمىتواند مدركش باشد. ما احتمالنمىدهيم. فعلى هذا احتمال اين كه مجمعين استناد به اين مدرك كردهباشند يك مدرك جزئى ولو در حداقل حجّيت باشد، ولو با قياس اولويت،ولو با القاء خصوصيت، ولو به اطلاقاتى كه قابل خدشه است. نمىشوداجماع به آن محكمى متكّى به اين باشد. احتمال نيست. على كلّ حالٍ اصلمسأله را ما پذيرفتيم و از اين مسأله گذشتيم.
در اين جا يك سؤالى هست. و آن اين است كه اگر اين زن يك پسر پيدا كرد.پسر يك دختر پيدا كرد. آيا آن دختر كه نوه اين زن مىشود. ربيبه نيست. نوهاست. آيا اين هم حرام است؟ دخترِ دخترش، دخترِ پسرش، دخترِ خودشآيا همه اينها حرام هستند. ادلّه ما غير از اجماع شامل نمىشود. ولى اجماعچرا شامل نشود؟ تصريح كردند و ان سفلن. ظاهر اين است كه فرقىنمىكند. به خصوص اين كه در روايت هم داشت به منزله دخترش است.خوب اگر به منزله دخترش شد دخترِ دختر هم حرام است. دخترِ دخترِ دخترهم حرام است. دخترِ پسرِ دختر هم حرام است. بنابراين باز تكيه گاه ما دراين جا اجماع مىشود. چيزى محكمى جز اجماع نداريم در اين مسأله.
فعلى هذا ربيبه و فرزند ربيبه و فرزند زاده ربيبه و همه اينها و ان نزلن و انسفلن همه اينها حرام مىشود. عمده دليل ما هم اجماع است. ولو مداركمختصرى ديگرى هم در مسأله هست.
و امّا مسأله پنجم كه مسأله مهمّى هست. سؤال؟ عروس نه. عروس پسر،چند نفر از آقايان سؤال كردند آيا عروسِ پسرِ زن محرم است؟ نه مسلّم استكه نامحرم است. به علّت اين كه حلائل ابنائكم. نه حلائل ربائبكم. حليلهربيبه بر انسان حرام نيست. حليله بچّه انسان بر انسان، عروسى خود انسان برانسان حرام است. نه عروس زن انسان.
سؤال؟ آن كه اشكالى ندارد. على كلّ حال اين سؤالى هم كه چند بار شد كهعروس ربيبه حرام است، عروس ربيبه حرام نيست. عروس خود انسان برانسان حرام است. نه عروس ربيبهاش. و امّا اين مسأله بايد بگوييم متأسفانهمورد ابتلا. بحث در اين است تا به حال ما 4 نوع از محرّمات بالمصاهره رابيان كرديم. اين 4 نوع عبارت بودند از زوجه پدر و زوجه پسر. و سومى از آنهاامّ الزّوجه بود. چهارمى هم ربيبه بود. بنابراين زوجه پدر، زوجه پسر، امّالزّوجه، ربيبه. اين 4 تا در نكاح ثابت است. امّا در وطى به شبهه چگونهاست و در زنا چگونه است. اگر...با زنى زنا كرده است، آيا مادرش حكم امّالزّوجه دارد، دخترش حكم ربيبه دارد،...بهاى اب بر پسر حرام است؟...پسربر پدر حرام است؟ كه متأسفانه اين سؤال زياد مىشود اين روزها گاهىچنين چيزهايى واقع شده است. زناى با مادر مىخواهد دختر را بگيرد. زناىبا دختر مىخواهد مادر را بگيرد...بهاى پدر را مىخواهد پسر بگيرد...پسر رامىخواهد پدر بگيرد. اينها چه حكمى دارد؟ اين خوب مسأله مهمى است.در اين جا نسبت به وطى به شبهه مسأله مسلّم است كه وطى به شبههجانشين عقد صحيح مىشود در بسيارى از احكام. سؤال؟ وطى به شبههمثل چيست؟ مثل اين است كه همسر ديگرى را با همسر خودش اشتباهبكند؟ اين كه كم است. وطى به شبهه در نكاحهاى فاسد زياد است. نكاحىكرده است كه فاسد بوده است و نمىدانسته است. زياد مىشود. نكاح فىالعدّه. نمىدانست فاسد است. وطيش وطى به شبهه است. پس تمام مواردنكاحهاى فاسد كه جاهل بوده است، وطهايى كه انجام مىشود، وطى بهشبهه است. حالا غير زوجه را هم به زوجه اشتباه كرده است اين هم نادراًممكمن است پيدا بشود. اين هم وطى به شبهه است. لا شك كه اينها حكمنكاح حلال دارد. مثل وطى به زوجه است.
سؤال؟ ولى احكام را دارد. مهريه دارد وطى به شبهه. بچّهاى متولد بشود،ارث مىبرد. بچّه حلال زاده است و محرّمات بالمصاهره هر 4 تايش است.يعنى اگر وطى به شبهه اگر مال پسر باشد حرام بر پدر است، اگر مال پدرباشد، حرام بر پسر است. امّ الزّوجه هم وطى به شبهه حرام است. ربيبهاشهم حرام است. امّا در زنا چه؟
سؤال؟ فرق نمىكند. شبهه حكميه، شبهه موضوعيه تفاوتى نمىكند. وطىبه شبهه باشد. عن جهلٍ باشد. مقصّر و غير مقصّر هم فرقى نمىكند. يادتانباشد. آن باب عبادات است كه جاهل مقصّر و جاهل قاصر با هم فرقمىكند. لا فرق بين الجاهل المقصّر و الجاهل القاصر. همه اينها وطى به شبههاست.
و امّا راجع به زنا اختلاف است. و همين است كه مورد ابتلا واقع مىشود كهآيا احكام عقد صحيح بر زنا هم جارى مىشود يا نه؟ دو قول در اين مسألهدارد. هم عامّه اختلاف كردند و هم خاصّه اختلاف كردند. بنده يكى دونمونه از اقوال را نقل كنم. شايد از بهترين كسانى كه اقوال عامّه را در اين جاجمع كرده است، علاّمه در تذكره است. من يك صفحه از كلام علاّمه درتذكره يادداشت كردم. سؤال؟ اجازه بدهيد اول اقوال. بعد برويم سراغ ادلّه.علّامه در تذكره يك عبارت مفصّلى دارد. يك بخشى از آن را من يادداشتكردم كه آن يك بخشى هم كه من يادداشت كردم مفصّل است. آدرسمىدهم و سريع مىخوانم. بيان خوبى دارد و نشان مىدهد كه چه قدر اينمرد در اقوال عامّه مطالعه داشته است كه اقوال تمام فقهاى...را زير نظرداشته است. ايشان در تذكره چاپ قديم را من مىگويم جلد 2، صفحه 631.ايشان مىفرمايد اقسام الوطيه ثلاثه. اقسام .وطى 3 قسم است.
مباحٌ و هو الوطى فى نكاحٍ صحيح اين مباح است. او ملك يمين و يتعلّق بهحرمت المصاهره بلاخلاف. اين قسم اول است. نكاح صحيحى يا ملكيمينى تمام احكام مصاهرت چهارگانهاى كه گفتيم، همهاش در نكاح صحيحاست. اين كه بحثى ندارد.
الثّانى وطى بالشبهةٍ و هو الموطوع فى نكاحٍ فاسد. مثال به نكاح فاسد زدهاست او شراعٍ فاسد. كنيزى را با شراع فاسد خريده است و وطى به شبههشده است. لا يعلم بفسادهما. جاهل بالفساد است. او اذا وطى امرئتاً ظنّهازوجته. يا وطى امرئهاى بكند كه خيال كند زوجهاش است. او امته او...امةالمشترك بينه و بين غيره. امه مشتركه يكى از احكامش اين است كه وطى اينامه مشتركه بر هيچ كدام از آن دو مالك جايز هست يا نيست؟ جايز نيست.اين خيال مىكرد امه مشتركه وطيش هم مشترك است. و وطى كرد به خيال.اينها همهاش و اشباه ذالك اين وطى به شبهه است. ايشان مىگويد و هذايتعلّق به التّحريم اجماعاً. وطى به شبهه حرمتش اجماعى است. كتعلّقهبالوطى المباح. مثل وطى مباح است.
سؤال؟ بله حرمت...نسبت به آن چهار تا. زوجه پدر، زوجه پسر و امّ الزّوجهو ربيبه. نسبت به اين 4 تا مىآورد. سؤال؟ چرا؟ نكحش به وطى به شبههاست. اين جا عقدى كه نخوانده است. عقد فاسد بوده است. اين جا ركنحرمت همان وطى است. عقدى كه نخواندند كه بگوييد امّ الزّوجه مطلقاحرام است.
و هذا يتعلّق به التّحريم اجماعاً كتعلّقه بالوطى المباح. پس وطى به شبههحكم وطى به مباح پيدا كرد. قال ابن المنظر يكى از فقهاى عامّه ابن المنظرعلاّمه از او نقل مىكند. اجمع كلّ من يحفظ من علماء الامصار. تمام علماىامصار اجماع دارند على انّ الرّجل اذا وطى امرئتاً بنكاحٍ فاسدٍ او شراعٍ فاسدانّها تحرم على ابيه و ابنه و اجداده و ولد ولدك. همه علماى امصار اتّفاقدارند كه در وطى به شبهه احكام مصاهرت است. و هذا مذهب مالك والاوزاعى و الصّورى و الشّافعى و احمد و اسحاق و ابى سعر و اصحابالرأى و اصحاب النّص. اصحاب رأى چه كسانى هستند؟ حنفىها. اصحابالنّص چه كسانى هستند؟ حنبلىها. حنبلىها اخبارى هستند. اصحابالنّص هستند و اصحاب الرأى حنفىها هستند. و غير از اصحاب النّص، غيراز حنبلىها، ما را هم آنها جزء اصحاب النّص مىدانند. لذا ذيلش دارد واصحاب النّص و هم الاماميه. ما را اصحاب النّص مىدانند. خوب من اين دوقسمش را خواندم. يكى كلام علاّمه را در وطى صحيح و شراع صحيحخواندم. يكى هم وطى به شبهه كه ناشى از شبهه موضوعيه است و حكميهاست. باقى ماند زنا كه يك بحث مفصلّى دارد علاّمه. اقوال را در آن جابخوانيم و بعد برويم روايات. مختلف است. تعارض است با همديگر. دوطايفه روايت داريم. كه دو طايفه را بررسى كنيم و ببينيم كدام طرف حقاست. انشاء الله روز شنبه. من درباره رحلت امام مىخواستم صحبت كنم كهچهارشنبه تعطيل شد. انشاء الله روز شنبه صحبتى خواهم كرد. و صلّ اللهعلى سيدنا محمد و آله الطاهرين.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...