پنج شنبه 27 ارديبهشت 1403 - 6 ذيقعده 1445 - 16 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 151
متن
1379/8/24
مكان: مسجد اعظم قم.
موضوع بحث: احكام نكاح.
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و صل الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين. لا صيما بقية الله المنتظر ارواحنا فداه و لا حول و لا
قوة الا بالله العلى العظيم.
كلام در مسأله دهم. از مسايل عقد و نكاح بود. بحث در اين بود كه آيا و صيح هم ولايتى در مسأله نكاح در صغار دارد يا ندارد؟ يعنىاگر مصلحت قطعى صغير بر اين باشد كه در ثقل ازدواج كند. آيا مىتواند وصيح قيام به هذا العمر كند. همسرى براى او پيدا كندمهرى تعين كند و صالح او را در نظر بگيرد. صغير را ازدواج كند مىتواند يا نمىتواند. در اين مسأله سه قولى وجود دارد. قول اولعدم ولايت، جور المشهود و اولعشهر بود. قول دوم صبوت الولايت مطلقاست. اين هم طرف دارانى داشت در درجه دوم. قولسوم تفصيل بين آن جايى كه موصى تصريح به امر نكاح كرده باشد. و آن جايى كه نكرده باشد. در آن جايى كه تصريح به امر نكاحكرده است ولايت هست و آن جايى كه نكرده است ولايت نيست. بعد گفتيم كه عنوان مسأله كجا است. آن جايى است كه رسايتمطلق باشد. مثلاً بگويد كه بچه هايم را به دست تو سپردهام كارهاى بچههاى من را سرپرستى كن. اگر تصريح به اموال بكند مثلماًولايت ندارد. مىگويد كه تو سرپرستى اموال بچههاى من كن اين كه اهل دعوا و اقوال ثلاثه نخواهد داشت. اقوال ثلاثه براى آنجايى است كه رسايت مطلق باشد. يعنى به طبيعت الحال شامل اموال و نكاح و امور ديگر بشود. تصريح نكرده است اما عام استاين موضوع كلام اين است فراموش نشود. بعد رفتيم سراغ اين مطلب كه اصل در اين مسأله مطابق كدام يك از اين اقوال ثلاثه است.گفتيم كه اصل قول اول است. عدم ولايت، ولايت دليل مىخواهد وگرنه اصل عدم الولايت الى احد هركسى مسؤل ابعاد خويشاست. مسؤل عقود خويش است ديگرى حق ندارد كه از طرف او كارى انجام دهد. الى ما خرج به دليل قاعدين به ولايت بايد صابتكنند كه عدم الولايت موافق به الصل تا اين جا بحث هايى بود كه مشهوحاً بيان شد. اجماعاً اشاره كردم تا مرتبط به بحث امروز بشود.انشاء الله برويم سراغ عدله اول ما عدله قول به صبوت الولايه را مىگويم چون مختار ما صبوت الولايه است. الى خلاف آن چه كهدر تحرير الوصيه بيان فرموده بودم. كسانى كه مىخواهند اثبات ولايت كنند. رفتهاند سراغ آيات دو سه تا از آيات قرآن را استدلالكردهاند. و سراغ روايات چند روايت را استدلال كردهاند. عرض ما اين است كه قبل از آن كه ما برويم سراغ آيات و روايات ما بياييممعنى وصيت به بينيم معنىاش چيست؟ مفهوم وصيت چيست؟ چرا ما از اين جا مسأله را حل نكنيم. راه صافترى است. ما حكم رامىخواهيم بيان كنيم. ما مىخواهيم كه از مفهوم وصيت حكم را در بياوريم اصلاً وصيت يعنى چه؟ وصيع چه كاره است.آيا الوصيهو من يقوم به امر العموال معنى رسايت اين است قيام به امر اموال مىكند. يا محتواى وصيت يك معنى عامى است. يعنى يقوم مقامالعب فى جميع اموره پدر مىگويد كه من مىخواهم از اين دنيا پام كشيده مىشود خودم بودم مراقب بچهها بودم اموالشان وازدواجشان غير از اين دو هم است. بچه مىخواهد كه تحصيل كند كى بايد به بردش مدرسه اسم نويسى كند به مقوم هذا بچه... خودبچه كه نمىتواند برود. ولى بايد ببرد اين را رضايت بدهد پيش چه كسى ببرد. گاهى رضايت نامه مىگيرند. برائت مىگيرند. چهكسى بايد برود اين كار را بكند. بقيع اين پدر كه مىخواهد از دنيا برود. مىگويد من پايم از اين دنيا كشيده مىشود. تو به جاى منبچههاى من را سرپرستى كن. معنى رضايت اموال فقط نيست. مخصوصاً تعبير به قيمومت هم بود القيم، القيم يعنى اليقوم به امرالطفال قيام به امر اينها گفته است. به عبارت ديگر من به چند عبارت اين مسأله را مىگويم كاملاً جا مىافتد. به عبارت ديگر مسألهرسايت يك حكمت و فلسفهاى دارد. فلسفه رسايت چيست؟ حرص اموال است يافلسفه ولايت حفظ اولاد است من جميع الجهادظاهر اين است كه فلسفه رسايت حفظ اولاد است من جميع الجهاد. نكاح را بگذاريم كنار بيمارى بچه را چه كسى بايد رسيدگى كندو چه كسى ببرد جراحى تحصيلات بچه را چه كسى اسمش را امسال مىنويسد. آيا بگويم كه وصيح فقط كار به مال دارد. درسبخواند بچه يا نخواند. مىگويند عجب قيم بى عرضه وصى بى عرضهاى دارد. بچه ده سالش شده است و هنوز اسمش را در مدرسهننوشته است. خيانت كرده است و يا بچه مريض بود نبردهاش دكتر به بينيد به چه حال و روزى افتاده است. جانش در خطر استگناهش به گردن اين قيم است. مردم قيم را در برابر بچه مسؤل مىدانند. نه فقط مسول زن بگويد كه آقا من مسؤل حفظ اموالشهستم و بقيهاش به من چه مربوط است. به عبارت الثالثه رسايت قبل از آنى كه در شرع اسلام بياييد كان بين القلاء، بين عقلاء و اهلعرف بوده است. شارع هم امضاء كرده است و تأسيس نكرده است. رسايت همانى كه بين عقلاء بوده شارع مقدس هم امضاء كردهاست. يك خورده حوصله كنيد ربطى به نبى اولى به المومنين ابدا ندارد. اين بحث اجازه بدهيد يك خورده حوصله كنيد من عبارتسوم و چهارم را نيز بگويم. آن وقت صغراى و كبراى را به چينيم روشن مىشويم. عرض كردم به عبارت ان ثالثه اين قبل از آنى كهدر بين شرع باشد بين عقلاء و اهل عرف بوده است. مثل نكاح است مثل هبه است. اينها در عرف عقلاء بوده است. اسلام آمده استاينها را امضاء كرده است و بر مىگرديم حقيقت رسايت در بين عقلاء نمىدونيم چيست؟ عقلاء اهل عرف رسايت را مخصوص بهاموال مىدانند يا جميع جهاد را مىدانند. هر نيازى هر ضرورتى براى بچه باشد. مشهود است مىگويم نكاح ضرورت ندارد براىصغير بسيار خوب ولى اگر يك جا يك درصد ضرورت پيدا كرد. حاجت اش شريعه بود بايد اين نكاحاش را خواند. فرض كنيد كهاين دختر بچه اگر ال آن ازدواجش كنند و يا بفرستند پيش فلان فاميل از او نگهدارى مىكنند. اگر ازدواج نكند و اين جا بماند. فاسدشايد بشودكسى به او نمىرسد و تأمين نمىشود. مصلحت شديدهاى پيدا كرد توجه كرديد عقلاء مىگويند تمام اين كارها را بايديك كسى انجام دهد تحصيلاً يا مثلاً مداواتن حفظ الموال و نكاح همه چيز را مىگويند شارع مقدس هم اين راامضاء كرده است اينبه عبارتى صادق است. به عبارتاً رابعاً اگر بچه به غير از اموالها حاجتى پيدا كرد آيا در شرع اسلام مسؤلى براى اين بچه پيدا شدهاست يا نه مسؤل هست يا نيست. يا بايد بفهمد حاكم شهر يا بفرمايد وصى القىِ اتفاقاً پيش حاكم شهر هم برويد قيم تعين مىكند.حاكم شهر كه نمىتواند تمام برو بچههاى ايتام مردم را مستقيماً نظارت كند تعين قيم مىكند. حالا تعين قيم را پدر كرده است. پدرمقدم است يا حاكم. القاعده ما مىبينيم در شرع در آن جايى كه وظيفه پدر و پسر است و پدر و دختر است پدر مقدم است پدر از دنيارفته و قيمى پيدا كرده است. مىگويم كه نه اين قيم بر اموال است و يك قيم ديگر هم براى مسأله نكاح و ساير امور برويد از حاكمشرع بگيريد. اگر بگوييد كه بچه مسؤلى ندارد هيچ كس باورش نمىشود كه اسلام يك چنين خلعى از نظر سرپرستى و نظارتدرباره ايتام قائل باشد و اگر بگويم كه مسؤل دارد يا حاكم شرع است و يا وصيع است. القاعده وصيع مقدم است. به بينيد من به چهارتعبير اين مسأله را دنبال كردهام كه از درون مسأله رسايت حكم مسأله را حل كنيم. حالا مىآيم يك صغراى و كبراى درست مىكنيم.اين در پايان يك صغراى و كبراى مىكنيم. صغراى اين است كه پدر اين آقا را براى همه چيز نفى كرده است مخلوط كلام اين است.عام است. عام است اين صغراى نصب هو نصب العب الوصيه لجميع منافع و مصالح الايتام اين صغراى و اما كبراى. رسايت را اينآقا قبول كرده است و افو بالعقود شامل او مىشود. رسايت عقد است قبول وسيع شرط است. وصيع اگر در حيات او بگويد كه منقبول ندارم رسايت را نمىتواند اجبارش كنند. بله اگر وصايت به گوش ولى نرسد بعد خبر دار بشود شارع مقدس مىفرمايد بهپذيريد. اعمال ولايت كرده است به شرع چون دست او از دنيا كوتاه است چه كار بكند تو را هم تعين كرده است كه بعد از مردنشخبر به تو رسيده است ديگر نفى نكن نفى كنى بچهها بلا تكليف مىشوند. اما در حياتش قبول شرط است. پس منشود عقود است.پس داخل در افوا با لعقود مىشود. صغرايى كبرايى چيديم و نتيجه گرفتيم كه وصيع حافظ منافع ايتام است. و به مقتذاى افوابا لعقودشارع مقدس امضاء كرده است. و او را موذف به حفظ تمام منافع طفل كرده است اين يك راه خاصى است متأسفانه از اين راهنرفتهاند راه آيات و روايات حالا مىخوانيم همهاش دست انداز دارد. بالاخره آنها هم دلالت دارد اما بدون دق دقه و بدون بگو مگونيست اين راه، راه صافترى و روشنترى است كه حصنش اين است كه منحصر به ازدواج هم نيست. تمام منافع و مصالح طفل راشامل مىشود. خوب اين دليل اصلى ما بر عموم وصيت به نكاح و ولايت است وصى الى امر نكاح است. اگر از وصيت چنينعموميت اثبات نشود هيچ كس نبايد دعوا بكند كه اگر موصى گفته تو فقط حافظ منافع بچههاى من در اموال باش فقط. احدى ازفقهها فتوا مىدهد بر عموميت ولايت و تصريح به عدم كرده باشد اصلاً جاى بحث نيست. اين كه بعضىها تفصيل دارند دادند بهاينها مال آن جايى است كه تصريح به وجود كند يا مطلق بگذارد. و اما اگر تصريح به عدم بكند و محدود بودن دايره وصالتوصايت به حفظ اموال احدى نمىتواند بگويد كه عموميت دارد. تا به اين جا ما اساس مسأله را به عقيده خودمان ثابت كرديم. حالابرويم سراغ آيات و روايات مىگويند كه ولايت پدر اين چيزى است كه دارند بسيارى از فقهها گفتهاند ولايت پدر اين جزء عدلهمانعين است. ولايت پدر در حال حياط قابل واگذارى نيست. و كيف بعد الموت مىخواهد واگذارى كند توجه كرديد اين جزء عدلهمانعين است. ما جوابش را مىدهيم منتها اگر حوصله نداريد همين جا جوابش را عرض مىكنيم. و آن اين است كه در قيد حياتدليلى نداريم براى جواز واگذارى ولى در عالم ممات اين صغراى و كبراى دليلش شرعى بود ديگر عموم افوابالعقود عموم عدلهوصيه وصيت مفهومش عام بود عقدى بود شارع مقدس وصيع را موظف مىكند كه افوابالعقده پاى اين بين حافظ منافع و اموالنفوظ و نكاح حافظ همه چيز بايد باشد اين جا دليل دارد در حال حيات دليل ندارد واگذارى...الويتى است البته غير از جواب يكجواب ديگر هم داريم و حالا من مىرسم به آن جا و انشاء الله مىگويم و اما برويم سراغ دلايل ديگر در ميان آيات قرآن آياتى استكه دلالتش خوب است بر اين مسأله آيه 181 سوره بقره.
فمن بدلقو بعد ما سمع فانّما اسم هو الذى و يتفعون اناالله سميع العلى اين آيه نهىمىكند از تبضيل وصيه مىگويد وصيت را صغير نديده است. هر كسى صغير بدهدگناهش بر دوش او است. خداوند صميع است مىشنود. حرفهاى را كه افرادمىزنند براى تبديل عليم است از نيت كسانى كه مىخواهند تبديل كنند با خبر است.اين مىگويد تبديل نكيد و فرض ما اين است كه وصيت عام است و از اول قول گرفتمكه اين مفهوم وصيتى كه كرده است عام است و نخواسته است براى اين كه اين جاها بهدرد مىخورد. فرض ما اين است كه وصيت عام بوده است. اين را مىگويد... مىگويدكه احتياجى را به افوابالعقود نداريم آن صغراى و كبراى به چينيم دليل خاص وصيتبوده كه لا يجز تبديل الوصيه و صغيرهها وصيت هم عام بوده است. بنابراين جاىصغير نيست. مناقصِ كردند و ايراد كردند به اين آيه مهمترين ايرادى كه شده اينمربوط به اموال ثقل است. آن هم براى والدين است. چرا به قرينه آيه قبل آيه قبل چهمىگويد كتب اليكم اذا حرضر احدكم المال ان ترك خيراً الوصيه الوالدين و لعقربينبه المعروف كتب اليكم كه اين گفتهاند كتبه معنى عجوب نيست و به معنى استعباباست. چون وصيت واجب نيست. مگر اين كه انسان مديون باشد چيزى بر ضمه اوباشد من الواجبات و الى وصيت ذاتاً مصتحب است. كتب عليكم مصتحب به... است.اذا حذر احدكم الموت در آستانه مرگ قرار گرفت ان ترك خيراً خير در اين جاچيست؟ مال است چون تركَ دارد ان تركَ خيراً خير به معنى مال است. مال بهترينخيرات است و بدترين شرور است. اگر مال را درست ازش استفاده كنيم ديگر چى ازاين بهتر و اگر نه چى از آن بدتر. بر اثر همين اموال است برادر با برادر مىجنگد فرزنداز مادر جدا مىشود و هزار جنايت مىشود. ولى قرآن مىگويد كه طبيعت مال خيراست نعمت خدا است شما بد مصرف مىكنيد. مثل انگورى كه شرابش كنيد. انگوركه خير بوده است و شما شرابش كردهايد. ان ترك ماترك مال است ديگر الوصيه توالوادين العقربين بلمعقول اين آيه قبل است و بعد مىگويد كه فامن بدلقو كسى كه اينوصيت را تبديل كند همان وصيت ماليه همان والدين خوب اين اشكالى شده است كهمىخواهم دايره آيه شريفه را محدود كنم البته تعبير در بعضى از كلمات كه اينمنحصر به والدين است اين تعبير، تعبير خيلى غلطى است. والدين بر عقربين هر دودارد والدين است عقربين شامل اطفال نيز مىشود. اشكالش اين است كه مال استمورد، مورد مال است اين را اشكال كنيد نگوييد كه والدين من در بعضى از كلماتفقها ديدهام اختصاص به والدين دارد. اين تعبير علط است بايد بگوييم كه اختصاصبه اموال دارد. و اما جواب چند جواب مىشود داد جواب اول اين است كه موردمخصص نيست. درست مورد مال است اما من بدله يعنى من بدله وصيه مورد خاصاست عام نيست اما كبراى عام است.اگر لازم كرده هر حكم بر او وارد شد اختصاصبه آن مورد داشته باشد مورد مخصص نمىتواند داشته باشد شرع نصولها مخصصنمىتواند باشد. مورد حكم مخصص نمىتواند باشد. عام است. اشكال ديگر ايناست كه جواب ديگر اين است كه دارد قرآن اين را مىگويد: كتب اليكم اذا حداعدلملك ان فتح خرياً ان وصيت الوالدين ولعقربين معروف. كلمه به معروف داردمعلوم مىشود كه اساس معروف بودن وصيت است مال خصوصيت ندارد. معروفباشد يعنى كار پسنديدهاى باشد. اصلاً معروف يعنى امر پسنديده امر مورد پسنديدهبكند. اين چيزى كه عقل مىپسندد شرع مىپسندد اسمش معروف است. منكر ناپسند است اين دارد الوصيه به المعروف حالا نكاح هم جزء معروف شد. مداواىبيمار هم جزء معروف شد تحصيلات هم جزء معروف شد. نمىشود اينها را جزءوصايا بشماريم. بسيار خوب وقتى كه اين بچه بزرگ مريض شد هيچ كس مسؤليتندارد. سؤال مىكنم اصلاً بيمارستان مجانى است. سؤال مىكنم ببرد يا نبرد.تحصيلات مجانى است ولش كند به آن چه مربوط است. فقط وصيع بر اموال است.كه انَ غير از مال سرنوشت ديگرى بچه ندارد و معنى ندارد اين و اما ثالثاً ربطى به اينبحث ندارد آقا وصيت بيش از يك ثلث ناقص است و چه ارتباطى به اين بحث دارد.ثالثاً ما يك باب داريم در كتاب الوصايا بابى داريم باب 32 جلد13 رسايل باب 32 ازابواب الرسايا در آن جا به اين آيه استدلال شده است به طور عام اختصاص مقابلندارد نگاه كنيد باب 32 از ابواب الرسايا امام به اين آيه استدلال كرده است و استدلالبه صورت عام كرده است. و اين دليل بر اين است كه استدلال به عام دارد و گرنه اماماستدلال به علوم و آيه نمىكرد. امر نكاح هم اهميت دارد بعضى چيزها يك چيزهايىاولى از اموال است. مانعى ندارد الى كل حالاً ما اين يك آيه را با اين انقولت و قولتُاشكالات بالاخره معتقديم كه دلاتش خوب است. فمن بدلهو بعد ما سمع فعنمااسمهو الذين يبدلنَ هميشه هم اين علما بر اين فما بدلهو براى عام استدلال مىكنند.الوصيت مثلاً وصيت كرده است كه مرا فلان جا دفن كنيد. اجازه وصيت كرده است كهمرا فلان جا دفن كنيد. نماز من را فلان كس بخواند و مراسم من را فلان جا بگيريد. بههمين فمن بدله استدلال مىكند و مىگويد وصيت واجب است كه عمل كنند تمامرسايا بايد انجام بشود به فمن بدله، فمن بدله عام است. اگر عام نبود كه تمام وصيتنامهها من جمله فمن بدله را هم لابد ديدهايد. آن محضر داران قديمى كه وارد و آگاهبودند با مسايل آخر هر وصيتى مىنوشتند فمن بدلهو بعد ما صنح و انما اسمهو الذىيبدلون يك مفهم عامى از او مىگرفتند تمام وصيت وصيت به مال كرده است وصيتبه دفع كرده است وصيت به نماز كرده است وصيت به چى كرده است و همه اينها راشامل مىشود. از اين آيه گذشتيم.
مورد مخصص نيست درست است شأن نزول آيه كنما مال است. اما حكم به طبيعتحال مال باشد. شأن ورود و نزول را محدود نمىكند و آيه دوم يك آيه ديگر هم داريمعقلاء به اصل را داريم درست مىكنيم. با آيه داريم خلاف اصل را صابت مىكنيمديگر همين انت وقولت يك مسأله ان قولتى دارد در مسأله امامَا است امامت على ابنابى طالب در آن ان قولت نكرده است. جواب مىدهيم. مسأله حضرت ولى عصرطول عمر مطرح است. مگر نيست اين هم ان قولت قولت كردهاند جواب مىدهيم ماجواب كه داديم يك جواب منطقى اشكالات بر طرف شد دلالت آيه روشن مىشودقابل قبول مىشود آيه دوم آيه 220 آيه بقره است. در باره يتامات در قرآن آياتى استكه بعضى از آنها درمورد اموال است كه نمىشود درباره آن استدلال كرد خصوصاموال است. مىگويد كه اموالش را چنين كنيد و چنان كنيد اما اين آيه عام است.يسعلون يتاما كل اصلاحاً لهول خير يسعلون نك ان يتاما قول اصلاح لهوم خير اينآيه 220 بقره است از يتاما سوال مىكند و اصلاح بر كار اينها خيلى خوب است. ايناصلاح عام است. اصلاح يعنى اصلاح اموالهم يا اصلاح ابداع هم اصلاح امرتحصيلهم اصلاح امر نكاح اصلاح عام است ديگر اصلاح مصالح طفل را شاملمىشود. قل اصلاح لهم خير يعنى حق دارى كه تمام مصالح يتاما را در نظر بگيرى ايناز آن آيه عمومش روشنتر است. واضحتر است. منتها يك اشكالى در اين جا شدهاست. كه اين مخاطبش همه هستند شما اجازه مىدهيد در كار يتامات دخالت كنند بههمه اجازه مىدهيد كه در كار يتامات دخالت كنند. جواب، جواب روشنى دارد سابقاًهم گفتهايم كه بعضى از آيات قرآن خطابات عامى دارد. ولى مسؤل خاصى براى اوتعين شده است. مثلاً از سارق والصارق تقطعو به ايام مخاطب كيست همه. همه بلندمىتوانند بشوند و دست سارقين راقطع كنند يك مسؤلى عند عقلاء دارد معلوم استديگر حاكم است كه مىتواند حاكم است مىتواند دست ببرد در يك شرايط خاصى...يعنى هركسى با دستش تازيانه به دست مىگيرد. نه مسؤل دارد حكومت يتاما هموقتى مىتواند اصلاح اللح خير يعنى قيم به حال يتيم است. هر كسى از در وارد بشودكه نمىتواند تصرف بكند. مسئولى دارد بين العقلا. اينها مرجع ضميرهايش بينالعقلا معلوم است، مرجع ضمير... يا اذا حكمتم بين الاناس ان تحتموا العزم. مخاطبهمه هستند. همه مىتوانند قاضى بشوند؟
منتهى چه كسى اذا... يعنى همه مىتوانند قاضى بشوند؟ يا قاضى يعنى مع شرايطه؟حكمتم يعنى قضات، مخاطب قضات هستند. يك جا مخاطب حكومت است. يكجا مخاطب قضات هستند. يك جا مخاطب قيم است. ما بايد مخاطب را ببينيمكيست؟ معمول اين است عام مىگويند. چون آنهايى هم كه متولى اين مناسبمىشوند از طرف عموم كار مىكنند. قاضى براى همه كار مىكند. حكومت نظاماسلامى براى همه كار مىكند. قيم هم هر كجا براى اطفال كار مىكند. بنابر اينمخاطب اسلامى قيّم است. و اين آيه روشنتر از آيه قبل است. كه ديگر آن قلت و قلتكمتر از آن مىشود. اين دو آيه كه دلالت بر عموميت حكم ولايت نسبت به اوصياءبود و اما روايت انشاء الله الرحمان فردا. و صل الله عليه و آله الطاهرين.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...