پنج شنبه 27 ارديبهشت 1403 - 6 ذيقعده 1445 - 16 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 133
متن
1379/7/23
مكان: مسجد اعظم قم
موضوع بحث: احكام نكاح
بحث در مسأله سوم از مسأله عقد النكاح بود. همان طورى كه عرض شد مسأله سوم داراى سه فرع است و رفتيم سراغ فرع اول.درباره اينكه آيا ولايت جد مشروط است به حيات اب يا نيست يا قول سومى كه بگوييم ولايت الجد مشروطاً به ممات العب. همانطورى كه از بعضى از افراد اهل سنت نقل شده است به اين جا رسيديم و بحث ماند يعنى در واقع قول سومى بود در فرع اول و آناين است كه ما قائل به سلسله مراتب بشويم بگوييم كه اول اب.
اب از دنيا رفت جد و جد از دنيا رفت پدر جد و آن گونه كه بعضى از اهل سنت قائل شدند. صاحب جواهر رضوان خدا بر او باداشاره كرده است به... اما نگفته است كه كيست؟ گوينده اين سخن شافعى است. از علماى چهارگانه اهل سنت است و شافعى كتابىدارد بنام كتاب العم. در كتاب العم معروف به عم الشافعى در جلد 5 در صفحه 13 عبارتش اين است. لا ولايت العهد المع اب با وجوداب هيچ كسى ولايت ندارد و جد ولايت ندارد. فاذا مات وقتى كه پدر بميرد فاذا ماتَ چه كسى پدر. فلجد اب العب جد ولايت داردكدام جد، همانى كه پدر، پدر است. فاذا مات جد از دنيا رفت فلجد فأب الجد فاذا مات الجد فأب الجد جد از دنيا رفت پدر جد وحالا اگر اينها زنده باشند در واقع اينها سلسله مراتب قائل شدهاند. اول پدر و بعد جد و بعد پدر جد اگر همه اينها از دنيا رفتندمىروند سراغ برادرها برادرها از دنيا رفتند مىروند سراغ ديگران اينها همين طور اصبَ را به اصطلاح نزديكان پدر را ولايتبرايشان قائل هستند. نسبت به دختر منتها به صورت ترتيب سلسله مراتب.
و اما علماى ما احدى قائل به اين نيست كسى قائل نشده است كه ولايت جد مشروط به منافع اب بوده باشد. بلكه روايات زيادىداريم كه هر دو تصريح مىكند هر دو با هم ولايت دارند. اگر نظر مباركتان باشد بارها اين روايت را خواندهايم و در باب 11 است وپدر و جد هر دو در حيات هستند و هر كدام متقدم بشود در عقد، عقدش صحيح است. پدر متقدم بشود و جد متقدم بشود و اگر كلاهما معن باشند باز جد اولى است و نظر به روايات ما كه مىرسيم الان بنايراين روايات كثيره عديده داريم كه در حيات اب ولايتجد نفوذ دارد حتى ترجيح بر ولايت اب دارد. بنابراين ما نمىتوانيم ولايت را جد را مشروط بر موت اب كنيم نه هيچ مشروط بهچيزى نيست. فعلى هذا ما مسأله پيشمان اجمائى است و مسلم است. احدى از اصحاب ما غير از اين نگفته است. فعلى هذا اگرفقهاى عام مانند، شافعى در كتاب العم در كتاب مقنى ابن قُدامه هم است. كه ديگر من ياداشت نكردهام صفحه و جلد را آنها مىگفتندكه اگر فقهاى عام ولايت جد را مشروط بر فقدان اب كردند ما نمىتوانيم براى اينكه احاديث معصومين عليه السلام متظاهر است براينكه در حيات پدر ولايت جد نافظ است. اين را بگذريم چيز مهمى نيست. برويم سراغ فرع دوم از مسأله سوم فرع دومش. سوال؟بله اگر كسى بخواهد اجتهاد مقابل نص كند بگويد كه بله پدر دلسوزتر از جد است. اين اجتهاد مقابل نص است و نصوص كثيرهمىگويد كه هردو مساوى است. حالا ما بياييم در مقابل نص اجتهاد كنيم و بگوييم كه نه آنهم اجتهاد استسحامى دلسوزى پدر بيشتراست و شافعى هم شايد در اين گفته است و ما نمىتوانيم مقابله نصوص مان اجتهاد كنيم. الفرع ثانى فرع ثانى اين بود كه اگر هر دو ازآنها عقد صادر شد.
زوج العب هذا الرجل و زوج الجد له ذالك الرجل پدر عقد او را براى مردى و جد عقد را براى مردى ديگرى خواند. اين دو حالتدارد اين كه يكى قبل از ديگرى عقد پدر مقدم بود شنبه بود و عقد جد يكشنبه بود يا بلعكس عقد جد شنبه بود و عقد پدر يكشنبه بوداحد ما مقدمُ الاخر بلقد به اليقين مىدانيم و تاريخ هر دو معلوم است تقدم و تأخر معلوم است. در اينجا لايملغ الشك در اينكه آنمتقدم مؤثر است و متأخر تأثيرى ندارد. هر دو با هم بله. احد هما متقدم و ديگرى متأخر در اين جا تأثير ما به متقدم است. چرا؟ اولاًمقتضاء قاعده است قاعده، قاعده مىگويد كه هر دو ولايت دارند خوب وقتى كه هر دو ولايت مستقله دارند هر كدام پيش دستىكرد همان است. فرع ما استقلال ولايت كل من هما است و هر كدام كه پيش دستى كند همان مؤثر مىشود. و دومى ضمينه ندارد.
تمام شده است. مگر يك زن چند تا شوهر مىخواهد اولى عقدش درست شد و دومى باطل است. لعدم المحل قاعده اين را مىگويدعلاوه بر قاعده روايت را مىگوييم نص روايت هم داريم. از جمله روايت عبيد ابن زراره است. حديث 2 از باب 11 بود روايت عبيدابن زراره سند روايت هم معتبر بود مشتمل بود بر عدهاى فتحيه عجيب اين است كه احمد كه احمد ابن حسن ابن فضال است. آنفتحى ابن فضال هم حسن ابن فضال است و آن هم فتحى است. ابن بكير هم آن هم فتحى است. اينها همه فتحيوناند. ولى ثقاتهستند. بنى فضال همهاشان آدمهاى درست و كجى بودند درست بودن از نظر وثاقت كج بودن از نظر عقيده ديگر انسان از اين كجترمىتواند باشد. رفتند و افتادند دنبال عبدالله ابن ابطح عبدالله ابن موسى ابن جعفر. ببخشيد عبدالله جعفر يعنى فرزند امام صادقبرادر موسى ابن جعفر گفتند كه ما روايت داريم الولد الأكبر المامتُ فلولد الأكبر عبدالله از موسى ابن جعفر بزرگتراست. پس او اماماست و 3 ماه عبدالله زنده بود. 90 روز از دنيا هم رفت و يك حديث هم از او نقل نشد. يعنى مريدانش فتحيون يك حديث هم ازعبدالله ندارند امامى كه لا حديث له و لا كلام له و اصلاً مىگويند كه داراى شزوزى هم بود. داراى اشتباهاتى هم بود عبدالله. وسوال؟ بله حضرت صادق سلام الله عليه هم به موسى ابن عليه فرمودند: اين عبدالله ممكن است كه ادعايى بكند و بعضىها دورشرا بگيرند. به تعبير ما زياد سر به سر او نگذاريد اين زود از دنيا خواهد رفت. و مشكلى در امامت تو ايجاد نخواهد شد. حالا خوشمزه اين است كه شما بعد از عبدالله رفتهايد سراغ موسى ابن جعفر چون فتحيون موسى ابن جعفر را قبول دارند. و امام رضا را قبولدارند. خوب از همان امام سوال مىكرديد كه اين عبدالله چه طورى بوده است صَديقه است ديگر. ماندن به عقيدهاشان كه اگربخواهيد با بقيه ائمه حساب كنيد اينها سيزده امامى مىشوند. و آنهم يك امامش هيچ اثرى از او نيست و بود و نبودش هيچ تأثيرىندارد. به هر حال اينها رجال فتحيه هستند. احمد، ابن فضال و ابن بكير و در عين حال اما عبيد ابن زراره آدم ثقهاى است و صحيحالمذهب است. براى اينكه ثقات هستند اين روايت، روايت معتبرى است. قال قلت له ابى عبدالله اين بحث ما است. الجاريتُ يريدابوها ان يزوجها من رجل پدر تزويج به رجلى مىكند.سوال؟ نه خير اينها از موسى ابن جعفر روايت دارند. بنى فضال بعضىهايشاناز اصحاب موسى ابن جعفر اصحاب امام رضا هستند.
الجاريتُ يريد ابوها ان يزوجها من رجل و يريد جدها ان يزوجها من رجلاً آخر. فقال الجدُ اولى به ذالك اين براى بعد است و اينهادوتا كنار هم باشند. مالم يكن مضاراً اگر جد ضررى نزند اينجا شاهد ما است. اعلم يكن العب و زوجها قبلَ يعنى هر كدام كه مقدمباشد او مؤثر است. اين با صراحت مىگويد اگر اب مؤثر بشود مقدم است اگر جد هم مقدم باشد مؤثر است. پس تقديم كل واحد منهما اثر دارد اين يك روايت. سوال؟ بداند يا نداند اطلاق روايت مىگويند كه گاهى ممكن است كه بداند و گاهى ممكن است كهنداند. بداند يا نداند فرق نمىكند و روايت مطلق است. اگر اب جلوتر تزويج كرده است مؤثر است و چه بداند و چه نداند. حديثسوم هم كه حديث حشام ابن سالم و محمد ابن حكيم است آنهم دلالت دارد. حديث 3 باب 11 دوتا راوى دارد يعنى دو حديث استدر واقع يكى حديث حشام ابن سالم است و يكى هم محمد ابن حكيم است. محمد ابن حكيم مشكوك الحال است، مجهول الحالاست. آن محمد حكيمى كه از اصحاب امام صادق است مجهول الحال است. ولى حشام ابن سالم، سالم است. بقيه رجال سند هممعتبر است.
اين حديث هم حديث معتبرى است. عن ابى عبدالله عليه السلام قال اين از آن صريحتر است و از آن بهتر است. ولى آنهم كافى بود.قال اذا زوج العب و الجد كان تزويج الاول. صريح است. فأنكان جميعاً فى حالاً واحد اين براى مسأله بعد را مىخوانم كه بعدنخواهيد كه تكرار كنيد. فأنكان جميعاً فى حالاً واحده يعنى زمان واحد فلجد اولى دوتايى اگر با هم باشند در آن واحد جد اولىاست. اين دوتا رويتى كه من خواندم دلالت روشنى دارد كه هر كدام كه متقدم بشوند دلالت مؤثر است قواعد هم همين گفتهايم. ويك روايت ديگرى هم هست كه من آنها را نمىخوانم و آدرسش همين باب 11 در مستدرك هم يك روايت داريم كه باب 10 رسايلباب 11 مستدرك الوسايل باب 10 آنهم دلالت دارد به هر حال اين هم بحث مهمى نيست معطلش كنيم. هركدام مقدم بشود القاعدهمقدم است براى اينكه ولايت مستقله دارد. هم مقتضاء قاعده است و هم مخالفى هم در اين مسأله نيست و هم روايات متعدد و معتبردر اين باب دادهايم. مهم آنجايى است كه اينها مقارن بوده باشند هر دو با هم. آيا مىشود هر دو باهم يك لحظه هم جلوتر نباشد. يكدقيقه هم جلوتر نباشد. چه رقم اينها بيايند و باهم بگويد كه من مىخواهم عقد بكنم و تو هم مىخواهى كه عقد بخوانى يك و دو سهمىگوييم و سه كه گفتيم شروع بكنيد. وگرنه بدون اين باشد اصلاً اين فرضش خيلى نادر است. دقيقاً در آن واحد مگر اينكه يك و دوسه بگويند. حالا اين فرض نادر چه طورى است اين خودش يكى از مشكلات اين بحث است. سوال؟ ساعت اگر او يك دقيقه از اوجلوتر باشد او مؤثر است. سوال؟ ما هم همين را داريم مىگوييم، ما مىگوييم كه چه رقم مىشود تشخيص داد. يك دقيقه اينجلوتر باشد. شما اگر يك دقيقه قبل صيغه اين زن را براى يك مردى بخوانيد و دقيقه بعد باطل است. دوتا وكيل اين خانه دارد. دقيقهاول اين وكيل فروخته است و دقيقه دوم اولى مؤثر است. يك دقيقه مؤثر است نكند كه فرض كنيم كه هر دو باهم باشد از نظر اقوالادعاى اجماء شده است بر اينكه الجدُ اولى تاريخ هر دو معلوم است مقارن در آن واحد علم داريم الجدُ اولى از كسانى كه ادعاىاجماء كردهاند قنيه است. سراعر انتصار سيد مرتضى است.
خلاف شيخ طوسى است. مبسوط شيخ طوسى است. تزكره علامه است .شرع دمعته شهيد ثانى است الروزت البهىَ فى شرح دمعتهدمشقيه. خوب اينها ادعاهاى اجمائى شده است و ما اين را نقل مىكنيم از جواهر جلد 29 اين حكايت اجمائات را جواهر در جلد29 صفحه 210 جواهر دارد. سوال؟ فطرت مىگويند كه اول جد است و بعد اب حالا اگر امام صادق فرمود اول جد است شما ادعاىامام صادق هم خواهيد شد يا نه همچين درست بگوييد. مىدانم شما اين اشكال را به من مىكنيد يا امام صادق مىكنيد. خوب الاننسخ مىخوانيم و اين اجماء بى خود نيست و الكى نيست نسخ است. در مقابل اين فطرتى كه مىگوييد فطرت ضدش داريم و آن ايناست كه جد خيلى پختهتر از پدر است و عقود زيادى را ديده است و تجربه زيادى ديده است و پدر هم عقل بچه اول و دوم و سوم اواست هنوز خام است. اما او نوهها نتيجهها او اين طرف و آن اين طرف ديده و عقود زياد و پختهتر و تجربه بيشتر اگر بخواهيداستحسان را شما بگوييد استحسان ما از استحسان شما بهتر است ما بايد برويم سراغ نس فعلاً نس داريم نوكر نس هستيم.
به بينيم امام صادق و باقر چه مىفرمايند: خوب مسأله اجمائى است بين ما عامه اينها نمىگويند ما مىگوييم آنها كه سلسله مراتب بهآنها قائل بودند. ما مىگوييم كه الجد اولى دليل ما دوتا روايت بود كه الان خوانديم يكى روايت حشام ابن سالم بود كه روايت همروايت معتبرى بود با صراحت مىفرمود كه اگر در حال واحد باشد الجد اولى تعبير اين بود فأنكان جميعاً فى حال واحداً فلجدُ اولىبا صراحت مىگويد و سند حديث هم معتبر و معمول به حال اصحاب هم است. و همچنين آن روايت عبيد ابن زراره را هم كهخواندهايم كه آنهم موثق بود. گر چه جمعى از رجال سند فتحى مذهب بودند ولى با اين حال ثقات بودند و قولشان معتبر بود و آنعبارت اين بود. الجد اولى به ذالك مالم يكن مضارن اين مالم يكن مضارن حكايت همان بحثى است كه داشتهايم. كه ولايت براىرعايت مصاحت مولى عليه است. نه اينكه اين بچه در مسير منافع جد و پدر قرار بگيرد و در آمد آنها كداميك بيشتر است نهمصلحت دختر بايد در نظر گرفته شود. خوب اين هم با صراحت فرمود، منتها مشكلى كه اين روايت دارد اين است. مىگويد كهالجاريتُ يريد ابوها ان يزوجها من رجل يريد مىخواهد اين را به ازدواج در بياورد. و يريد جدها ان يزوجها من رجل جد هم يريد.ندارد هر دو اين اقدام را كردهاند هر دو اين تصميم دارند كدام اولى مىفرمايد كه جد اولى. در واقع اين همان مسألهاى است كهاسمش را مىگذارند تشاح پدر و جد باهم تعارض كردهاند. نخواندهاند صيغه عقد را متشاح هستند يعنى اين مىگويد كه من تصميمدارم براى اين و او مىگويد كه نه من تصميم دارم براى اين و امام مىفرمايد كه عند التشاح در موقعى كه باهم جدال و دعا دارند جدمقدم است.
اگر عند التشاح جد مقدم باشد كه اصلاً به اب مىگوييم كه نخوان عقد را نرو پيش دستى بكن نرو. اگر اين باشد آن وقتى كه دوتايىباهم خواندند به طريق اولى جد مقدم مىشود. سوال؟ عند تشاح بله مثل تشاح ائمه مىشود حالا اينهاتشاح اولياء است. سوال؟ نهعلم يكن يك فرض مسأله است. منتها ذيل روايت اين روايت را از تشاح بيرون مىبرد و ما رويت تشاح را بيرون كردهايم و ذيلمىگويد كه اعلم يكن العب و زوجها قبلح. مفهوم اين قضيه شرطيه چيست؟ اعلم يكن اب زوجها قبلح هر دو با هم باشند جد مقدماست. سه صورت دارد يك وقت اب مقدم است و جلوتر مىخواند يك وقت جد جلوتر مىخواند و يك وقت دوتايى باهم اينمىگويد كه آنجايى كه اب جلوتر خوانده است براى اب يعنى آن دو صورت ديگر تقارن و تقدم جد هر دو براى جد تكرار مىكنمفراموش نشود صدر حديث براى تشاح است نه براى بحث ما منتها از قياس اولويت بايد استفاده كنيم. ذيل حديث مفهوم قضيهشرطيه نشان مىدهد كه اگر متقارن هم بوده باشد جد اولى است فقط اگر اب جلوتر خوانده باشد اب مقدم است. خوب اين دوروايت عمده روايت اولى بود كه با صراحت مىگفت فى حالتاً واحده فى آن واحد جد اولى اينجا با مفهوم قضيه شرطيه اين حديثدوم ولى خوب مفهوم قضيه شرطيه حجت است. عند المفهوم دلالت داشت اولى بلمنطوق اما هناك رواياتٌ اخرا كه اينها در تشاحوارد شده است و همه اينها در باب 11 است. مىگويند كه اگر تشاح كردند جد مقدم است. ندارد متقارن دارد تشاح من روايت تشاحرا بخوانم. يكى روايت 8 باب 11 است.
قرب الاسناد عن عبدالله حسن عن على ابن جعفر 8 باب 11 عن أخى موسى ابن جعفر قال سألت ان رجلاً اطاح الرجلان يخطمان ابنةدوتا خواستگار در آن واحد وارد شد چقدر شانس بلندى دارد كه در آن واحد دو خواستگار از در درآمدهاند. پدر و جد هم هر دوآنجا حاضر بودند. پدر گفت اين خوب است و جد گفت كه اين خوب است. فهوا ان يزوج احد هما و هبا ابوها سألت كه مثل اينكهافتادگى دارد. سألت عن رجل اطار رجلان يخطبان ابنة فهوا، فهوا ضميرش بر مىگردد به اب. فهوا يعنى ابنة كه داشتهايم دخترش رافهوا يعنى فهوا ابوها. ان يزوج احد هما و هوا ابو هو اين ضمير ابو هو به چه كسى بر مىگردد پدر، پدر ابو هو يعنى پدر، پدر يعنىجد، جد يكى را انتخاب كرد و پدر ديگرى را ايهما... كدام يك از اينها سزوارتر است. قال الذى حول جدُ احق به جاريه آن كه جدانتخاب كرده هنوز صيغه نخوانده است انتخاب كرده است مقدم است لعنها و اباها الجد لعنها كه ضميرش به آن دختر بر مىگردد.اباها پدر دختر هر دو مال جد هستند بنابراين جد مقدم است. اين مسأله تشاح است مسأله تقارن نيست اشتباه نشود. مىگويد حتىعند تشاح او مقدم است معنىاش اين است كه به طريق اولى مگر تقارن باشد مقدم است. حالا سوال؟ اگر تشاح شد پدر پيش دستىكرد عقدش باطل است يا معصيت كرده است به عبارت ديگر عند التشاح اگر پدر پيش دستى كرد آيا اين حكم وضعى در اينجا استكه باطل است يا حكم تكليفى است و معصيت كرده است. ظاهر حديث چيست؟ اين كه مىگويد كه جد اولى است هر دو براى اواست. ظاهرش حكم وضعى است يا حكم تكليفى است. ظاهرش حكم وضعى است بحث، بحث فساد عقد است ظاهرش حكموضعى است اين يك چيز فراتر مىشود. غير از تقارن اگر تشاح هم بكند اب بايد سكوت كند. حق ندارد كه پيش دستى كند چرا؟براى اينكه اينجا بطلان حكم وضعى است نه فقط حكم تكليفى بودن باشد كه اين يك معصيتى كرده باشد.
سوال؟ مىگويند كه جد اولى است روايت قبل هم داشتهايم اولى است اولويت در اينجا يدل الى تعيّن هر كجا در باب ولايتاولويت گفتند يعنى تعيّن و اولى الرحام و اولى الرحام بعضهم اولى به بعضاًاين اولويتها به معنى تعيّن است. سوال؟ فرض بر ايناست كه هر دو مستقلاً ولايت دارند. اما امام مىفرمايد اگر تشاح باشد استقلال اب از بين مىرود استثنا شده است. استقلال دارد اگرپيش دستى مىكرد جلوتر اما حالا كه تشاحى شده است. جد مقدم بر احترام است جد را بايد نگه داشت. خوب ما رسيديم بهمسألهاى كه از تقارن رفتيم آن طرفتر كه اگر تقارن هم نباشد ولى تشاحى باشد به حسب ظاهر روايت بايد جد را مقدم بدانيم. سندروايت چه طور است. سند روايت قرب الاسناد و مىدانيم كه قرب الاسناد بعضى از رجالش مخدوش است و لذا هر چه از قربالاسناد است اينها به عنوان روايت معتبر تلقى مىشود. ولى در ذيل اين دارد رواحُ على به جعفر به كتاب است و اين معتبر مىشود ويك سند ديگرى هم دارد كه از كتاب على ابن جعفر و كتاب على ابن جعفر پيش صاحب رسايل بود.
بنابراين مىشود كه در روح رواهو على ابن جعفر فى كتاب عن موسى ابن جعفر در سندش اعتماد كنيم. دلالت هم دلالت خوبى بودولى يك روايت هم داريم مال تشاح كه اين روايت ظاهرش استحباب است روايت 4 براى فضل ابن عبدالملك تازه خواندهايم. كهرجال سندش چى بودند، واقفيه بودند ناوسيه بودند. نه فتحيه روايت 4 بود. روايت حميل ابن زياد بود كه گفتيم كه جزء واقفيه است.حسن ابن محمد واقفيه است. عن جعفر ابن ثماعه واقفيه عن عبان، عبان ابن عثمان آنهم اصحاب واقفى است. عن الفضل ابنعبدالملك ثقه روايت ولا فاسد المذهب بود عدهاى از رواتش ولى وثاقت دارد معتبر است. عن ابى عبدالله عليه السلام قال ان الجداذا زوج ابنة ابنهى و كان ابوها حيا و كان جد مرضيه جازا اين كارى ندارد اين جا است شاهد ما قلنا فأنهوا ابوالجاريه هواً يعنى پدردختر علاقهاى داشت به داماد مىگويد، هواً هوايى نظرى رأيى و هوالجد هواً جد نظر ديگرى داشت هوايى در اينجا يعنى نظرشعلاقه است و هما سواءٌ فلعدل... هر دو هم عادل هر دو هم مرضى آدمهاى درستى يعنى تشاح شد تعارض شد.
فقال اهب اليه ان ترضى به قول به جدَ اهب اليه يعنى دوست دارم، دوستتر دارم نه دوست دارم دوستتر دارم قول جد را راضىباشد آيا اين ظاهرش استحباب نيست اگر اين باشد سبب مىشود كه روايات ديگر هم حمل بر استحباب كنيم اولويت اولى هماولويت استحبابى بشود. سند حديث هم كه معتبر است و روايات هم كه تفسر بعضها بعضى، پس تفسير كنيم آن روايت سابق را بهوسيله اين روايت در مورد تشاح. پس نتيجه اين مىشود كه در موقع تشاح بگوييم كه بهتر است. در موقع تقارن نه اولويت دارد جدو جد مقدم عند التقارن است. اما عند التشاح بهتر اين است كه ما رعايت كنيم حال جد را و جمع بندى كنم مسأله را و تمام كنم ونتيجه اين شد در اين مسأله در موقعى كه تقارن بشود و علم قطعى داشته باشيم حالا پيدا كنيم يك جايى تقارن بشود. تقارن بشود وعلم قطعى پيدا كنيم قول جد مقدم است. اما اگر تشاحى واقع بشود بهتر اين است كه احترام جد را نگه داريم. وصلى الله الا سيدنامحمداً وآل طاهرين.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...