چهارشنبه 26 ارديبهشت 1403 - 5 ذيقعده 1445 - 15 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 122
متن
1379/7/4
مكان: مسجد اعظم قم
موضوع بحث: احكام نكاح
بسم الله الرحمان الرّحيم و به نستعين و صلّ الله على سيّدنا محمّد و آل الطّاهرين لا صيّما بقية الله المنتظر ارواحنافداه و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
قبل از آنى كه وارد ادامه بحث بشوم ما ديروز مطلبى از صاحب جواهر نقل كرديم كه من بعد از...مىگويم جايشاينجانيست. آن مطلب جواهر را (قطع نوار) كه جواب سؤال بعضى از آقايان هم داده شده باشد. آن را جاى ديگرى بهآن مىرسيم ارتباطى به اين بحث فعلاً ندارد. و يك قدم هم باز بايد به عقب برگرديم بحث را كامل كنيم و بياييم و آناين است كه هناك تابعةٌ رابعةٌ من الاحاديث. يك گروه چهارمى از احاديث است كه اتّفاقاً حديث معتبر و صحيحى همهست. ولى احدى به آن فتوى نداده است. جز مرحوم آقاى حكيم مستمسك كه امروز انشاء الله شرحش را نقلخواهم كرد. اين روايت طايفه چهارم هم بخوانم بعد برگرديم به سوى تعارض و احكام تعارض و جمع و ببينيم بايداين سفره را چه رقم جمع كنيم.
طايفه چهارم، رواياتى است كه مىگويد، پدر مىتواند نكاح را بشكند، فسخ كند. معنىاش اين است كه باكره رشيدهمستقل است. ازدواجش هم صحيح است. ولى پدر حق فسخ دارد. مثل بيع جايز، مثل بيع متزلزل، مثلحقّ...معاملهاى كه انجام مىدهد شريك صحيح است. امّا شريك دوّم مىتواند بيايد معامله را بشكند. اينجادو روايتداريم كه هر دو احتمالاً معتبر است. يكىاش كه قطعاً معتبر است.
سؤال؟ فايدهاش اين است كه اگر دختر انتخابى كند كه مطابق ميل پدر نباشد، مىتواند انتخاب دختر را حذف كند و آننكاح را به هم بزند. امّا اگر، سؤال؟ استقلال دارد يعنى نكاح صحيح است. اگر پدر چيزى نگفت صحيح است. رضاىپدر هم شرط نيست. منتهى حقّ فسخ دارد. مثل تمام معاملات خيارى است ديگر. معامله خيارى صحيح است. ولىطرف حقّ خيار فسخ دارد. خواست فسخ مىكند. نخواست فسخ نمىكند. ابداً استقلال بنت به هم نمىخورد. عقد راانجام داد اى بسا مدّتى هم با هم بودند و پدر به گوشش رسيد و نپسنديد. فسخ هم فسخ منّين مىشود. نه من الاوّل. ازوقتى كه به هم زد فسخ مىشود. اين دو روايت است كه در باب 4 است. حديث 1 باب 4 و حديث 5 باب 4.
حديث 1 كه صحيحه زاره است. روايت معتبرى است. قال، سمعت ابا جعفر يقول لا ينقض النّكاح الّا الاب. ينقضدارد. ظاهرش اين است كه نكاح انجام شده است. ظاهرش اين است صحيح هم است. مىگويند بنت استقلال داشتهاست. لا ينقض معنىاش اين است. ينقض در جايى است كه چيزى انجام شده است.
سؤال؟ اگر اب انجام نداده است، چه كسى انجام داده است؟ عمو انجام داده است؟ نداده است. لا ينقض. ابمىخواهد نقض كند. نمىگويد لا ينكح الاّ الاب. مىگويد لا ينقض. نقض مال جايى است كه كارى انجام شده است واين كار صحيح هم هست. حالا مىخواهند بيايند فسخش كنند.
سؤال؟ حالا آن توجيه است كه ما كرديم. حالا ظاهرش را بگيريم. ظاهرش اين است كه نكاحى انجام شده است بهاستقلال دختر و پدر مىآيد فسخ مىكند. البتّه قابل توجيه است. عرض مىكنم.
سؤال؟ اگر پدر انجام داده است ديگر لا ينقض الاّ الاب معنى ندارد. نه اين خلاف ظاهر است. ظاهرش است كه اوانجام نداده است. حالا با خبر شده است و مىخواهد به هم بزند. و الاّ اگر خودش انجام داده است كه نمىتواند فسخكند. خودش اعمال ولايت كرد و انجام داد، ديگر خيار فسخ ندارد. نمىتواند ديگر. كه تا آخر عمر هر وقت بخواهدفسخش كند.
حديث بعدى هم، حديث محمّد ابن مسلم است. عن ابى جعفر امام باقر،قبلىاش هم عن ابى جعفر امام باقر بود. او زراره بود، اين محمّد ابن مسلماست. قال لا ينقض النّكاح الاّ الاب. ظاهر اين استقلال بنت است و حقفسخ با اب است اين طايفه. مرحوم آقاى حكيم مىگويد، در روايت صحيحهحلبى از حلبى هم نقل مىكند. ما على الحساب يك نگاه عاجلى كردم،روايتى به اين مضمون از حلبى نديدم. فقط از زراره ديدم. از محمّد ابن مسلمديدم. از حلبى نديدم. يك نگاهى بكنيد در روايات شايد پيدا بكنيد. كه اگرآن روايت حلبى هم باشد، مىشود سه روايت كه همهاش معتبر به يكمضمون است. حالا اين را توجيهاش كنيم و بگوييم لا ينقض معنىاش ايناست كه مقدّمات فراهم شده است و مىخواهنند عقد بكنند، پدر بيايدجلوى مقدّمات را بگيرد خوب اين هم خلاف ظاهر است. در مقام توجيهاست. ظاهرش اين است پدر وقتى با خبر بشود، حقّ فسخ دارد. با اينكه بنتاستقلال داشته است و اين يك قول هفتمى در آن در مىآيد. هيچ كس نگفتهاست. ولى مرحوم آقاى حكيم مىگويد چه مانعى دارد ما بگوييم. نگفتهباشند. مسأله كه اجماعى در آن نيست. ما قائل به اين قول بشويم. حالامىرسيم. كلام آقاى حكيم را از مستمسك ذيل اين مسأله انشاء الله عرضمىكنم. اين طايفه چهارم روايات هم در نظر مباركتان باشد. ما باشيم واصولى كه خواندهايم به من مىگويد اين طايفه را يا توجيهاش كن يا ببوس وبگذار كنار. چون معرضٌ عنهاى اصحاب است. احدى به آن فتوى ندادهاست. روايتى كه معرضٌ عنها است، نمىشود به سراغش برويم. هيچ كسنگفته است كه مىشود پدر فسخ نكاح صحيح را بكند. طلاق پدر كه جايزنيست. فسخش هم جايز نيست. احدى نگفته است. حالا يك نفر بخواهدبيايد قول سابعى در مسأله ابداع بكند، آن عجيب است.
سؤال؟ بعله. يعنى قول اوّل را نصفه پذيرفته است. تا اندازهاى قول اوّلپذيرفته شده است. اگر عجله نكنيد من كلام آقاى حكيم را در جمع نقلبكنم، يك خورده از اين روشنتر مىشود. خوب، ما گفتيم اينها جمع ندارد.جمع دلالى بين روايات نيست. بنابراين سراغ مرجّحات برويم. مرجّحاتگفتيم موافق قول اوّل است. چرا؟ براى اينكه شهرت مطابق قول اوّل نيست،شهرت هست بين متأخّرين كه قطعاً شهرت است. بين قدما هم به احتمالقوى شهرت و استقلال بنت هست. چون قول دوّم طرفدارش خيلى نيست.عند ذكر الاقوال عرض كردم طرفدارانى دارد. امّا شهرت با قول اوّل است.
سؤال؟ ادّعاى اجماع هم شايد كرده باشند. ولى نيست اجماعى. و مرجّحدوّم هم كتاب الله بود. كه ظواهر كتاب الله مطابق قول اوّل استقلال البنتبود. وامّا مسأله موافقت عام با مخالفت عامّه، عامّه در اينجابسيار مختلفگفتهاند و موافقت و مخالفت عامّه در اينجاپايهاى نمىتواند باشد. تا به ايناينجا اقواء قول اوّل شد. استقلال البنت. در اينجادو طريق جمع ديگر هم مابرخورد كرديم به آن جمع دلالى. يكى جمع دلالى مرحوم آيت الله حكيماست در مستمسك. ذيل همين مسأله عروه. ديگرى جمع صاحب مسالكشهيد ثانى است در مسالك. اگر اين جمعها درست بشود، مقدّم است برمرجّحات. چرا؟ قاعده الجمع مهما امكم اولى جمع دلالى عرفى است. هرجمعى نيست. جمع دلالى عرفى است مثل جمع بين عام و خاص. جمعبين مقيّد و مطلق. جمع دلالى عرفى بين المتعارضين مقدّمٌ على كلّ شىء. مايك جمع دلالى گفتيم. امّا قبول نكرديم. امّا اين دو جمع دلالى ببينيمچيست؟ اين كه مال آقاى حكيم است. مرحوم آقاى حكيم مىگويد، آقا ماسه تا طايفه داريم در اين روايت به همه آنها عمل كنيم. رواياتى كه مىگويدبنت مستقل است (قطع نوار) اگر دختر پيش دستى كرد، صحيح است. اگرپدر پيش دستى كرد، صحيح است. اگر پدر با خبر نشد، بعداً با خبر شد، حقّنقض دارد. مىگويد همهاش را عمل مىكنيم. اينها منافات با هم ندارد. دخترمستقل است اگر پيش دستى كند. اگر نكاحى از ناحيه بنت بشود، مستقلاًصحيح است. همچنين اگر نكاحى از ناحيه اب بشود، مستقلاً صحيح است.
اذن ابدا. اصلاً اذن لازم نيست. واجب نيست. تشريك هم نيست. يك قولجديدى است. قول هفتم كه عرض كردم، همين است. و اگر پدر هم نقضبكند كار دختر را صحيح. به هر سه طايفه عمل مىكنيم. تشريك هم بىتشريك. آخر كار هم متوجه مىشوند كه اين يك قولى است كه احدى قائلنشده است. اين مستقلاً صحيح است. آن مستقلاً صحيح است. پدر هم حقفسخ دارد، اين يك چيز تازهاى است. مىگويد چه اشكالى دارد. وقتىروايات مُسائل است در اين معناو بهترين طريق جمع بين روايات است، چهمانعى دارد ما به سراغ اين طريق جمع برويم؟ جلد 12 مستمسك ذيل همينمسأله. شماره مسألهاش را من يادداشت نكردم. اولياء العقد همان مسائلاوائل است.
سؤال؟ ظاهر لا ينقض النّكاح الاّ الاب اين است كه پدر تازه با خبر شدهاست. نه اينكه اوّل اجازه داده است، حالا پشيمان شده است. اين خلافظاهر است.
وامّا جواب از كلام مبارك ايشان. دو اشكال جواب ايشان دارد. اشكال اوّلاين است كه آقا اين لم يكن...احد به اين سادگى نيست كه ما بگوييم تمامفقها اشتباه كردند همه. هر شش قول گذشته اشتباه است و احدى به حكمالهى تا به حال نرسيده بود. حكم الهى اين است. خيلى مشكل است ما درفقه بتوانيم اين طور صحبت كنيم. بر خلاف همه بخواهيم يك چنين فتوايىبدهيم. به خصوص اينكه مسأله حقّ فسخ عقد كه رواياتش معرضٌ عنهاىاصحاب است. كسى به آن فتوى نداده است. فعلى هذا مخالفت جميع فقهابا اين نظر، اين نظر را بسيار مشكل مىكند. ثانياً اين با متن روايات مانمىسازد. مگر شما نمىگوييد جمع؟ اين جمع نيست. طايفه اوّل و دوّم رودر روى هم هستند. جنگ دارند با هم. چرا؟ چون 4 تا از آن روايات در طايفهثانيه مىگويد، ليس لها مع ابيها امرٌ حق ندارد. شما مىگوييد استقلال دارد؟مىگويد با وجود پدر، بنت هيچ كاره است. شما مىگوييد بنت مستقل، ابمستقل، اين چه جمعى است؟...بين الطائفتين است. 4 تايش اين طورىاست لااقل. همهاش اين طور نيست. 4 تايش مىگويد ليس لها مع ابيها امرٌ.معنى اين عبارت اين است كه تو اختيار ندارى. برو ببين پدر چه مىگويد.شما مىگوييد نه. معنىاش اين است كه تو مستقل هستى. پدرت هم مستقلاست. آيا اين جمع شد؟ جمع بايد دلالى باشد. يعنى عرف اينها را كه كنارهم مىگذارد، ظاهر اظهر باشد. اينها كنار هم بسازد. ما اينها را كنار هممىگذاريم، عرف مىگويد متعارضين است...هستند. نمىگويد، هذا جمعٌدلالىٌ قرينه بر هم مىشوند و شاهد بر هم مىشوند و همديگر را تفسيرمىكنند. تفسيرى نيست اينجا. فعلى هذا هم نبودن قائل به اين جمع، و هملسان روايات اين جمع را نمىپذيرد. البتّه اگر كسى اين جمع را بگويد، بازقول اوّل را تا اندازهاى پذيرفته است. يعنى استقلال رأى دختر را تا اندازهاىپذيرفته است. تا حدّى.
سؤال؟ تقدّم ندارد. عبارت مىگويد، ليس لها مع ابيه امرٌ. سؤال؟ اگر ندارد.مىگويد با بودن پدر بايد او تصميم بگيرد. سؤال؟ مىگويد، بنت بايدتصميم نگيرد. ليس لها مع امرٌ يعنى تو تصميم نگير. بابا دارى. پدر دارى.صاحب دارى. تو چكاره هستى؟ ما مىگوييم اين را نه. مستقل است.
سؤال؟ فعلاً من دارم جمع آقاى حكيم را بحث مىكنم. اين جمع، جمععرفى نيست. شبيه جمعهاى تبرّئى است كه هيچ نمىشود پذيرفت. وامّاجمع ديگر، جمع صاحب مسالك است. صاحب مسالك آمده است اينطور مىگويد، البتّه اين مسالك جلد اوّل، چاپ قديم است. صفحه 450.مىگويد: ما طايفه دوّم را كه مىگويد دختر نبايد در مقابل پدر تصميم بگيرد،حمل بر كراهت مىكنيم. يعنى احترام پدر را نگه دار. ليس لها مع ابيها امرٌيعنى خوب نيست تواستبدادبه رأى كنى. جايز است. امّا مكروه است. پسحمل مىكنيم بر كراهت كه استبداد دختر مكروه است در مقابل پدر. كارى ازاو ساخته نيست. و اگر در حديث تعبير به بطلان شده است، حمل بر مبالغهمىكنيم. اگر دختر پيش قدم بشود باطل است. اين مبالغه است. صحيحمكروه است. در واقع احترام پدر را حفظ كن. اين جمع بين روايات مىشود.كه آن روايات استقلال محفوظ، امّا در عين حال در مقابل پدر مكروه. اگر مايك چنين جمعى كنيم، باز قول اوّل درست مىشود. يعنى قول اوّل كهاستقلال بنت است محفوظ مىشود منتهى با يك كراهت. ولى سؤالى كه ماداريم، آيا اين با لحن روايات مىسازد يا اين هم جمع تبرّئى است؟ اين جمععرفى است؟ روايت مىگويد بدون اطّلاع دختر پدر رفته است عقد كردهاست. مىگويد صحيح است. نمىگويد احترام پدر را حفظ كن. مىگويد پدربدون دختر صحيح است. تصريح داشت بدون اطّلاع و استيذان دختر، پدرعقد كرده است. يا تصريح يا ظهور قوى. و عقد پدر صحيح است. اين كهقابل جمع نيست. اين مىگويد پدر اختيار دار است. شما مىگوييد نه. احترامپدر را نگه دار. برو بگو پدر جان شما اجازه بدهيد. صحبت شما اجازهبدهيد نيست. از بالاى سر دختر پدر اذنش رد مىشود. بدون اطّلاع دخترمىرود و عقد دختر را مىخواند. فرمود صحيح است.
سؤال؟ حمل بر وكالت مىشود يكى اش را حمل بر شب كنيم. يكى را حملبر روز كنيم. اينها جمعهاى تبرّئى است كه از كجا ما حمل بر وكالت كنيم؟كجايش وكالت دارد؟ بنابراين نه كراهت حلّ مشكل مىكند نه وكالت. نهاستقلال كلٍّ منهما كه آقاى حكيم گفت. نه جمعى كه ما گفتيم حمل برتشريك بشود. نه شراكت، نه كراهت، نه وكالت، نه استقلال كلٍّ منهما. جمععرفى ندارد. صاف مىآيد مىرود سراغ مرجّحات كه ما مىگوييم. مرجّحاتهم اقتضا كرد قول اوّل را. خوب اين سفرهاى را كه در اين روزهاى متوالىقدم به قدم وارد شديم و چيديم، آمديم روى حساب هايى كه در علم اصولخوانديم، به طور صحيح جمعش كرديم و آن ورود در مسأله اين هم خروجاز مسأله اين هم قول اوّل را پذيرفتيم. تا اينجا تمام.
امّا مهم اين است كه امروز وارد آن مىشوم. بقيه هنا شىءٌ. و آن اين است كهآن چه تا به حال گفتيم از نظر عنوان اوّلى است. به حسب عنوان اوّلىاستقلال هست براى دختر در نكاح و اذن پدر احترامى است به پدر.احتياطى است. استحبابى است. نه شرط نيست.
سؤال؟ بله. بعضى روايات داشت پدر نظرش بهتر است درباره دختر. اينهامؤيّد همين مىشود كه دختر مستقل است. امّا پدر، شايد هم اشاره به اينبحث امروز هم مىتواند باشد. خوب، امّا از نظر عنوان ثانوى چه؟ در شرايطامروز ما چه؟ اگر ما اجازه بدهيم دخترها، ابكار، بدون اجازه پدرها عقددائم، عقد منقطع كنند چه لوازم و آثارى پيدا مىكند؟ آيا مىتوانيم تمام آثارو لوازمش را بپذيريم و به عنوان يك فقيه فتوى بدهيم به عدم اعتبار اذنالولى يا نمىتوانيم؟ مرحوم صاحب جواهر هم مثل اينكه متوجّه به عناوينثانوى، يعنى عنايتى به عناوين ثانوى كرده است. در ذيل مسأله صفحه 183است. جلد 29 جواهر، صفحه 183. در ذيل مسأله مىگويد، ولى سزاواراست كه دختراستبداد به رأى نكند. مستحب است. بعد مىگويد، وربمايكون حراماً مىگوييم ممكن است بعضى شرايط پيش بيايد كه استبداددختر به رأى، حرام باشد. ربما بكون حراماً اين همين عناوين ثانوى است. مااز نظر عناوين ثانويه مىخواهيم وارد اين بحث بشويم و خوب دقّت كنيد دراين بحث. در اين جا عرض ما اين است كه آن چه درباره اين مسأله تا به حالگفتيم عنوان اوّليه بوده و مقتضايش قول اوّل بوده است ولى تصوّر ما ايناست شرايط زمان ما و عناوين ثانويه مىگويد استقلال باكره رشيده در امرنكاح مخصوصاً در نكاح موقّت مشكلات عظيمى در سطح جامعه ايجادمىكند و به لحاظ اين عنوان ثانوى لازم است ما تشريك قائل شويم بين پدرو بين بنت. لمفاسد شتّى يترتّب على استقلال البين. توضيح ذالك. درتوضيح اين مسأله، اوّلاً نگاه به اين مسأله مىكنيم كه در عصر الزّمان ما سنّازدواج بالا رفته است. سابق بر اين در سن 20 18 17 16 سالگى ازدواجمىكردند دختران. در 15 14 سالگى ازدواج مىكردند. امّا شرايط زمان سنّازدواج را برده است بالا. 30 سال، 35 سال، 40 سال دخترها 25 سال، 27سال، 30 سال. اين هم عللى دارد. علّت اوّلش تحصيلات عالى است.تحصيلات عاليه اگر بخواهد يك جوان دوره ديپلم را ببيند تازه مىشود 18ساله، 19 ساله. بخواهد 4 سال يا 6 سال ديگر هم دوره دانشگاه را ببيند، 20و چند سال مىشود. دوره تخصّص را ببيند 30 سال مىشود. بعد همبخواهد دنبال كارى برود و كارى پيدا بكند چند سالى هم دنبال آن بگردد.اين چند سال باقى مانده عمر هم ارزشى ندارد خودش را آلوده ازدواج كند.اين يك علّتش است.
علّت دوّم كه سنّ ازدواج بالا رفته است، آن سختگيرىها و توقّعهاىبالايى است كه در بين مردم پيدا شده است. بايد مراسم اين چنين باشد،شرايط اين چنين باشد، خانه اين چنين باشد، اتومبيل اين چنين باشد، چنينو چنان باشد، كسى بود يكى از خواستگارانش را جواب مىداد و مىگفت توچه مىگويى آمدى به خواستگارى من؟ قبلاً با ماشين بنز آمدند خواستگارىمن و اعتنا نكردم. تو با يك پيكان قراضه آمدى خواستگارى. غرض دخترانو پسران توقّعات، تشريفات، زرق و برقها سنگين كرده است. و چونسنگين شده است تا مقدّماتش را فراهم كنند زمان مىخواهد. دختر آمادهازدواج است. پدر و مادر مىگويند جهيزيه آماده نيست. طول دارد. چندسال طول مىكشد. تكّه تكّه بايد ما آماده كنيم. خوب اينها سبب شده استكه سنّ ازدواج بالا برود. هذا من ناحيه. و من ناحيةٍ اخرى، عوامل تحريكجنسى هم در عصر الزّمان ما زياد شده است. سنّ ازدواج بالا است. امّاعوامل تحريك پايين آمده زياد شده است. فيلمها، عكسها، بد حجابىها،ماهوارهها، سابق بر اين پاركها نبود. تشكيلات نبود. پاركها، مطبوعات،خوب اينها دارند دامن مىزنند و دائماً تحريك مىكنند. رسانهها. آنها همدامن مىزنند. همهشان. از آن طرف ازدواج دائم دور شده است. از اينطرف عوامل تحريك زياد شده است. اين سبب شده كه عدّهاى از جواناناين روزها درباره ازدواج موقّت زياد سؤال كنند. جوانان مذهبى. آنى كه بىبند و بار هست هيچ. آنهايى كه يا مذهبى كامل يا تا اندازهاى مذهبى هستنددر اين مسائل، سؤال درباره ازدواج موقّت مىكنند وقتى مىروند سراغازدواج موقّت، مواجه مىشوند با يك مانع بزرگ، اذن پدر. اگر اذن پدر شرطباشد، هيچ پدرى اجازه به دخترش نمىدهد. كه البالغات الباكراتالرّشيدات اينها تن به ازدواج موقّت بدهند. حالا فرض كنيد رأى ما هماناوّلى بود. فرض كه نه. به حسب...فقهيه استقلال بنت را پذيرفتيم. اگر ما درشرايط فعلى هم چنين فتوايى را بدهيم، بنشينيم حساب كنيم دانه دانهآثارش چه خواهد شد. ما معتقد هستيم مشاكل عظيمه كه 5 مشكلش را منمىشمارم براى شما در سطح جامعه پيدا مىشود.
امّا مشكل اوّل، اين است كه اگر اين ازدواج موقّت مربوط به غير بالغه رشيدهباكره بود آن يك بحث است. امّا اگر بيايد توى ابكار اوّلين مشكلى كه پيدامىشود اين است كه قواى شهويه قابل كنترل نيست. ممكن است هزار تاشرط با هم بكنند در موقع عقد موقّت. ولى در عمل عند طغيان الشّهوهخيلى از اين مسائل فراموش مىشود. و ممكن است يك آثارى بار بيايدناخواسته هيچ كدام كه در سطح همه خانوادهها مشكل ايجاد كند. مضمونحديث اين است كه وقتى هيجان شهوت جنسى بشود، دو سوّم عقل انساناز كار مىافتد. انسان با ظرفيّت يك سوّم، 30% مىخواهد پيش برود. پيدااست. نمىتواند تصميم درستى بگيرد. واقعاً هم همين است. عند طغيانالشهوه پناه بر خدا. از عالمى پرسيدند اگر تو در چنان شرايطى قرار بگيرىچه مىشود؟ خودت را كنترل مىكنى؟ گفت، پناه بر خدا. و خودم را به خدامىسپارم. عند طغيان الشّهوه نمىشود كنترل كرد. آنوقت اين عقدهاىموقّتى كه خوانده مىشود ممكن است 20 % يا 30% به يك جاهايى برسدكه هيچ كدام نمىخواستند و هيچ كس انتظار نداشت. ببينيد در سطحخانوادهها چه مىشود. باز بگوييم نه. از حدّ مرز تجاوز نمىكنم. كاملاً خود راكنترل مىكنم. اينها خيالات است كه ما مىكنيم. اينها در حال عادى است.وقتى در حال غير عادى باشى نمىتوانى. اين يكى از 5 مشكل. 4 تاى ديگرانشاءالله فردا. وصل الله على سيدنا محمد و آل الطّاهرين.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...