چهارشنبه 26 ارديبهشت 1403 - 5 ذيقعده 1445 - 15 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 120
متن
1379/7/2
مكان: مسجد اعظم قم
موضوع بحث: احكام نكاح
بسم الله الرحمان الرّحيم و به نستعين و صلّ الله على سيّدنا محمّد و آل الطّاهرين لا صيّما بقية الله المنتظر ارواحنافداه و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
كلام در عقد باكره رشيده بود كه آيا بدون اجازه ولى مىتواند عقد كند يا نه؟ اقوال شش گانهاى بود. رفتيم سراغ قولاوّل كه مىگفت استقلال دارد. اذن ولى شرط نيست. رفتيم سراغ روايات. روايات 8 گانهاى ما در اين جا جمع و جوركرده بوديم. از روايات مطعه هر سه رواياتش را خوانديم يا نه؟ اين روايات مستدرك هم خوانديم. حالا يك جمعبندى كنيم و از اين قول اوّل بگذريم و به سراغ قول دوّم برويم. جمع بندى اين شد كه دلائل 3 گانهاى داريم كه دلالتمىكند بر استقلال باكره رشيده در عقد. يكى اصل بود كه اصل را ما برگردانديم به عمومات. لا ولايتٍ احدٍ على احد.مقتضاى عمومات است. دوّم ظواهر از آيات قرآن مجيد بود. و سوّم اين احاديث 8 گانهاى بود كه خوانديم كه منحصربه اينها نيست ولى عمدتاً اين احاديث است. البتّه اين احاديث بعضىهايش ضعف سند داشت. امّا اين ضعف سندضررى نمىزند. چون متضافر است اوّلاً و بعضى از آنها صحيح السّند است. صحيحه فضلاء كه در حكم 4 حديثبود، صحيح السّند بود. و دلالت به اينها هم مشكل نداشت. ولى بعضى از آنها در خصوص ابواب مطعه بود. ولىاطلاق بقيه سبب مىشود كه مشكلى ايجاد نشود. پس روايات هم دلالتاً و سنداً كافى بود.
امّا تا اين جا ما دليل آورديم. معارضها را حساب نكرديم. معارضها را هم برويم توى اقوال بعد. قول دوّم و سوّم وچهارم كه اينها معارض مىشوند با قول اوّل ادّلهشان را كه ذكر كرديم آنوقت تعارضها را بعداً مىسنجيم. در اين جايك ان قلتى ممكن است كسى بكند و عرض كنيم و جواب بدهيم و برويم سراغ قول دوّم. ان قلت اين است كه ايناحاديث داشت، المالكة لامرها. و اين المالكة لامرها مىتواند استقلال داشته باشد در عقد اين 3 تفسير برايش شدهاست. مطابق بعضى از تفاسير اين احاديث دلالتى نمىكند.
تفسير اوّل اين كه مالكة الامرها منظور صيّبه است. اين تفسير را هم صاحب وسائل احتمال داده است در ذيل همينروايات، علاّمه مجلسى رضوان خدا بر او باد در مرآة العقول، و مجلسى اوّل در روضة المتّقين. در ذيل همين رواياتگفتند المالكة امرها يجوز استقلالها فى النّكاح يعنى از صيّب. خوب اگر اين احتمال باشد از بحث ما بيرون مىرود. اگراحتمال هم بدهيم، اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال. اين يك احتمال درباره المالكة الامرها كه در اين احاديث واردشده بود دادهاند. مرحوم علاّمه مجلسى و صاحب روضة المتّقين و صاحب وسائل اين احتمال را دادهاند.
وامّا احتمال دوّم اين است كه مراد از مالكة لامرها كسى است كه پدرش را از دست داده است. پدر ندارد. ولى ندارد.اگر اين احتمال دوّم هم باشد باز اين احاديث به درد نمىخورد. ما آن جايى داريم بحث مىكنيم كه ولى دارد. آيااجازهاش شرط است يا نه؟ اگر ولى ندارد ممكن است كسى بگويد اصلاً اجازه شرط نيست. حاكم شرع هم لازم نيستو ولى هم ندارد. اين احتمال دوّم را هم مرحوم علاّمه مجلسى در مرآة العقول در شرح همين روايات ذكر فرموده است.اگر جاء احتمال دوّم باز بطل الاستدلال چون مالكة امرها يعنى من لا ولىّ له خارج از بحث ما مىشود.
احتمال سوّم هم چيزى بود كه ما قبلاً بحث كرديم. كه مراد از مالكة لامرها آن كسى است كه در امور اقتصادى بالغهرشيده شده است و اموالش به دستش سپرده شده است. پس استقلال در امور اقتصادى دارد. پس استقلال در امرازدواج هم دارد. استدلال به اين روايات در فرض سوّم صحيح است. كه اين سوّمى را ما احتمال داديم و مرحوممجلسى اوّل هم در روضة المتّقين احتمالش را ذكر كرده است. خلاصه ان قلت اين شد. روايات ما بر محور المالكةلامرها دور مىزد. و اين 3 تا احتمال دارد.
احتمال اوّل اين كه مراد از آن صيّب باشد. كه خارج از بحث ما است.
احتمال دوّم اين كه مراد از آن من لا ولىّ له باشد كه خارج از بحث ما است.
احتمال سوّم اين است كه نه ولى دارد. امّا بالغه رشيده در امور اقتصادى شدهاست. روى احتمال سوّم استدلال خوب بود. و چون ابهام دارد اين جملهاستدلال به اين روايات لا يجوز. اين ان قلت بود.
وامّا جواب. دو جواب دارد. جواب اوّل اين است كه تعبير به مالكة امرها كهسه روايت بود از اين هشت روايات. همهاش كه نبود. بعضىهايش داشتالباكرة الرّشيده يا تعبيراتى از اين قبيل. صحبت المالكة لامرها در همهاشنبود كه بگوييم تفسيرهاى سه گانه دارد. اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال. 5تا از اين احاديث اين تعبير را نداشت. بنابراين اگر هم اشكال را بپذيريم،ضربه به بعضى از احاديث وارد مىشود نه همه احاديث باب.
سؤال؟ آن سه روايت از بين مىرود. همه روايات كه از بين نمىرود. آنها ازبين مىرود. هذا اوّل. وامّا ثانيه، شك نكنيد كه منظور از مالكة لامرها هماناحتمال سوّم است. احتمال اوّل و دوّم نيست. چرا؟ اوّلاً در بعضى از ايناحاديث تصريح شده است. تصريح شده است به اينكه المالكة لامرها الّتىتشترى و تبيع و تهب. تفسير كرده است المالكة لامرها را. وقتى تفسير كردهاست و استقلال اقتصادى كه همان احتمال سوّم است، شما چرا سراغاحتمال اوّل و دوّم مىرويد. نمىشود اين معنا باشد. بعضى از اين احاديثمثل صحيحه فضلاء، آن هم يك تعبيرى داشت. تعبيرٌ تفسير...تفسير بود. منمىخوانم عبارتش را. المرئة الّتى قد ملكة نفسها غير الصّفيح و للمولّى عليهامعلوم مىشود ملكة امرها يعنى صفيح نباشد. مولى عليها نباشد يعنىمجنون نباشد. خود روايت دارد تفسير مىكند. پس غير واحدى از ايناحاديث مالكة لامرها را تفسير كردند به استقلال اقتصادى. شما احتمال غيراز اين ندهيد. اضف الى ذالك اگر ما مالكة لامرها را به معنى مالك در نكاحتفسير كنيم، اين از قبيل توضيح واضح مىشود. زنى كه مستقل در امر نكاحاست، مىتواند مستقلاً نكاح كند. يعنى چه؟ احتمال اوّل و دوّم اين بودديگر. زنى كه صيّب است. و مستقل در امر نكاح است. حق دارد بدون اذنولى نكاح كند. اين توضيح واضح است. يا احتمال دوّم. زنى كه ولى ندارد ومستقل است در امر نكاح، مىتواند بدون اذن ولى نكاح كند. اينها از قبيلتوضيح واضح مىشود. آن چه بر جوى مىرود آب است. آن چه در چشممىرود خواب است. از اين قبيل مىشود. فعلى هذا ترديد نكنيد كه مراد ازالمالكة امرها يا الّتى ملكة امرها آن زنى است كه استقلال اقتصادى پيدا كردهاست. فعلى هذا اين روايات هم زنده شد. احياء شد. مشكلى از نظر دلالتندارد.
سؤال؟ مىگويند شايد منظور اين بوده است كه احتمال مىدادند حاكم. مناز شما سؤال مىكنم مالكة لامرها يعنى چه بنابر احتمال دوّم؟ مالك كه بهمعنى پدر نمىآيد. مالكة لامرها را تفسير كنيد. يعنى كارش دست خودشاست. پدر ندارد. كدام كارش دست خودش است؟ نكاحش يا اموالش؟همهاش دست خودش است. خوب اين توضيح واضح مىشود. سؤال؟سؤال من اين است مالكة لامرها كارش دست خودش است، اين چه كارشاست؟ كارش يعنى ازدواجش يا اموالش يا همهاش؟ اين را جواب بدهيد.همه است. خوب اگر همهاش است، توضيح واضح مىشود. كسى كه كارشبه دست خودش است هم در ازدواجش، هم در اموالش اين مىتواند بدوناذن كسى ازدواج كند. خوب اين توضيح واضح است. اگر اختيارش بهدست خودش هست در ازدواجش، مىتواند بدون اذن كسى ازدواج كند،اين از توضيح واضحات است. مهم اين است آنهايى كه اين احتمالات اوّل ودوّم را مىدهند، معنى مالكة امرها را معنى نمىكنند. اختيارش دستخودش است يعنى چه؟ يعنى پدرش مرده است؟ نه. يعنى صيّب است؟ نه.مالك امرش است يعنى مالك ازدواجش است. خوب اگر مالك ازدواجشاست، بدون اذن كسى مىتواند ازدواج كند. اين كه توضيح واضح است.
سؤال؟ نه. سنّ بلوغ با سنّ استقلال اقتصادى يكى نيست. اضافه دارد. نه. ماالبالغة الرّشيده مىگوييم. انشاء الله من اين جمله را هم بعداً عرض خواهمكرد. اين يك مسأله مهمى است. رشيد بودن درجات دارد. يك كسى رشيددر امور اقتصادى است. تازه رشيد در امور اقتصادى هم هست مىتواند برودبازار يك كفش بخرد. امّا خانه نمىتواند بخرد. رشيد در امور اقتصادى استامّا رشيد در ازدواج نيست. قدرت انتخاب شوهر ندارد. كلاه سرش مىرود.غير رشيد يعنى كسى كه كلاه سرش مىرود. رشيد درجات دارد و معانىدارد. البالغة الرّشيده در امر اقتصادش. معمولاً وقتى كسى در امور مالى رشيدشد، در انتخاب شوهر هم قاعدتاً رشيد است. ولذا فرموده است المالكةلامرها در امر اقتصادى هم بالغ است. هم رشد دارد. كلاه سرش نمىرود.مىتواند برود ازدواج كند. چون كلاه سرش نمىرود. والاّ اگر بالغه باشد ولىخيلى ساده باشد، با يك مختصرى كلاه سرش بگذارند. اين هم ازدواجشبدون ولى اشكال دارد. حتّى آنهايى كه مىگويند استقلال دارد، اينها رانمىگويند. از قول اوّل و دليلش گذشتيم. البتّه قضاوت هنوز نفرماييد كهاستقلال دارد. روايات مىگويد. آيه مىگويد. اصل مىگويد. در مطعه. در غيرمطعه. نه. اقوال ديگر معارضاتى دارد كه اين مسأله خيلى مسأله پيچيدهاىاست. تا به آخر نرسيم، تصميمى در اين مسأله فعلاً نمىگيريم.
وامّا قول دوّم عكس است. عكس قول اوّل است. يعنى هيچ اختيارى ازخودش ندارد. هر چه هست به دست ولى است. اراده او كالعدم. مادامى كهباكره رشيده است، اختيارش به دست ولى است و خودش هيچ اختيارىندارد. امّا صيّبه كه شد، تمام اختيار به دست خودش مىافتد. دليل اينچيست؟ قائلينش را كه قبلاً خواندهايم. دليلش چيست؟ اصل در اين جاجارى نمىشود كه بعضىها خيال كردند. استسحاب بقاء ولايت اب و جد ازحال صغر به كبر. كسى بخواهد به اصل كه استسحاب بقاء ولايت سابقاست بچسبد كه درست بكند اين را نمىشود. چرا؟ موضوع عوض شدهاست به كلّى. اساس صغر بود. صغر شد كبر. شما چه مىفرماييد؟ عنوان كهمقوّم بود بعضى عناوين مقوّم است. عنوان مقوّم عوض شد. نمىتوانيماستسحاب بكنيم. بنابراين اصل در اين جا نيست. بلكه عكسش است. ولىروايات زيادى داريم كه اين روايات در ابواب مختلف وارد شده است و اينهاهم دلالت مىكند كه اين باكره رشيده كه ميان پدر و مادر زندگى مىكند هيچاختيارى از خودش ندارد. تمام اختيار دست ولى است. به هر كسىخواست، او را ازدواج مىكند. خوب اين روايات نقطه مقابل روايات سابقهاست. بايد اينها را هم دانه دانه بخوانيم و بياييم جلو.
سؤال؟ مىگويند نمىشود موضوع اصل فرزند بودن، فرزند بودن باعثولايت نبود. صغر علّت ولايت بود. چون صغر سبب بود عنوان عوض شدهاست.
اوّل برويم باب 3. باب 3، باب 6، باب 9 در چند باب است اين روايات. اوّلمىرويم سراغ باب 3 از ابواب عقد النّكاح.
سؤال؟ آيهاى نداريم كه دلالت بكند بر قول دوّم كه ولايت است. كجا داريم؟او يعفوا الذّى بيده عقدة النّكاح؟ آن دلات ندارد. آن...بر تشريك مىتواندداشته باشد. حتّى آن ممكن است مال صغير باشد.
وامّا باب 3. در باب 3، سه تا حديث داريم. حديث 6 و 11 و 13. اين سهحديث را من بخوانم. احاديث متضافر است باز. بعضىهايش اسناد قابلملاحظهاى دارد. بعضىهايش ندارد. مضر نيست. حديث 6 باب 3. روايتعن الفضل ابن عبد الملك عن ابى عبد الله (ع) قال، لا تسعمر الجاريه الّتىبين ابويها. لا تسعمر يعنى چه؟ يعنى لا تستأذن. اجازه نمىگيرى. اذن از اونمىخواهى. آن جاريهاى كه بين ابويها است. حالا اين بين ابويها در نظرتانباشد. اذا اراد ابوها ان يزوّجها. پدر اراده ازدواج كرده است. اجازه نمىگيرد.هو انظر لها. يعنى او نظرش صاحبتر است...پدر. اين هم در نظر بگيريد كهاين تعليل بوى چه مىدهد؟ يعنى آن جاهايى كه پدر بهتر مىتواند انتخابكند، اين نظر به غالب دارد يا همه جا را مىگيرد؟ از اين مصلحت و غبطهبالغه رشيده در مىآيد يا مصلحت پدر؟ پدر روى اين دختر دارد معاملهمىكند. و مىبرد اين را ازدواج مىدهد و شير بها مىگيرد. چيست؟ هو انظرلها. چون اين بهتر مىتواند تصميم بگيرد به اين واگذار شده است.
وامّا الصّيب فانّها تستأذن. از او بايد اجازه گرفت. اين حديث دلالت كاملىدارد. وامّا حديث 11، سؤال؟ اينها باب 3 است. اوّل باب 3 را مىخوانيم وروايت 6 و باب 11. ابواب عقد النّكاح. روايت 11، از باب 3، از ابواب عقدالنّكاح. عن الحلبى مثلاً از رواياتى كه سندش معتبر است اين است.بعضىهايش معتبر است. بعضى هايش مشكل دارد. عن ابى عبد الله (ع)قال، سألته عن البكر اذا بلغت مبلغ النّساء. باكره هنگامى كه بالغ شود مبلغنساء يعنى موقع ازدواجش بشود. بلغت مبلغ النّساء. يعنى بالغه باكره باشد.الها مع ابيها امرٌ؟ آيا حق دارد در كار خودش تصميم بگيرد؟ قال، ليس لها معابيها امرٌ. اصلاً هيچ حقّى ندارد. اگر جمله اوّل بود، ممكن است سؤال ازتشريك باشد. امّا جواب جمله بعد مىگويد، نه. هيچ حقّى ندارد. يعنى ولىاستقلال دارد. منتهى ما لم تثيّب. تثيّب با (ث) سه نقطه. يعنى چه؟ مادامىكه صيّبه نشده است.
حديث 13 اين باب. عن عبيد ابن زراره فى حديث. قال، لا تستعمر الجاريهفى ذالك. اين ذالك اشاره به صدر حديث است. اين فى حديث كه مىگويد،صدرش را اين جا نقل نكرده است صاحب وسائل. جاى ديگرى نقل كردهاست. درباره نكاح است. ذالك مىخورد به نكاح. لا تستعمر الجارية فىذالك. اجازهاى از او نمىگيرد. اذا كانت بين ابويها وقتى پيش پدر و مادراست. فاذا كانت صيّباً فهى اولى بنفسها. ما آن رواياتى را انتخاب كرديم كهصريح است. مىگويد اجازه بى اجازه. تمام تصميم مال ولى است. خوباين 3 تا روايت بود در اين باب 3.
وامّا مىرويم سراغ باب 6. در باب 6 هم يك روايت داريم. حديث 3، باب6. عن عبد الله ابن سلت. قال سألت ابا عبد الله (ع) عن الجاريه الصّغيره. ردمىشويم از اين جا تا مىرسيم به اين جا. و سألته عن البكر اذا بلغت مبلغالنّساء...باكره بالغه. الها مع ابيها امرٌ؟ قال، ليس لها مع ابيها امرٌ. هيچ حقّىندارد. تصميم درباره ازدواج او به دست ولى است. ما لم تكبر. ما لم تكبريعنى چه؟ اين كه بالغه است. ما لم تكبر يعنى چه؟ يعنى بزرگ نشده است؟نسخه بدل دارد ما لم تثيّب. راحت كرده است. ظاهراً همين ما لم تثيّباست. يك كمى شبيه هم نوشته مىشود. ما لم تثيّب بوده است. نه ما لمتكبر. اگر اين باشد مشكل نيست.
سؤال؟ لا يمكن بينهما و...بعيد. معلوم. صدرٌ روايت سؤال عن الصّغير وذيلها سؤال عن الكبير و ضمير...لا يرجع الى الصّدر. خوب، برويم سراغ باب9.
سؤال؟ قال لا ليس لها مع ابيها امرٌ. موجود. سؤال؟ يزوّجها ابوها لها امرٌ اذابلغت؟ قال، لا ليس لها مع ابيها امرٌ يعنى فى حال الصّغر و اذا بلغت لايمكن...
خوب، وامّا برويم سراغ باب 9. در باب 9 سه تا روايت داريم. يكى روايت3، ديگرى 7، ديگرى 8. اين باب 9. حديث 3 را بخوانم. عن ابراهيم ابنميمون. اينها تكرارى نيست. همه رجال سندهايش مختلف است با هم. حالامىبينيم. عن ابى عبد الله، اذا كانت الجارية بين ابويها فليس لها مع ابويهاامرٌ. اين مراد بالغه است. به قرينه ذيل و اذا كانت قد تزوّجت اگر صيّبه باشدلم يزوّجها الاّ برضا منها. اگر صيّبه باشد رضاى او، اگر باكره باشد رضاى اوشرط نيست.
وامّا حديث 7. اين دو تا را هم من بخوانم اين بحث تمام مىشود. حديث 7هم عن الحلبى عن ابى عبدالله است. فى الجاريه يزوّجها ابوها بغير رضاً منهااين مثل همان روايت حلبى كه قبلاً عرض كرديم شبيه است. سند همان سنداست. حسين ابن سعيد اهوازى ابن ابى حمير عن حمّاد عن الحلبى عن اباعبد الله فى الجاريه يزوّجها ابوها بغير رضاً منها. قال، ليس لها مع ابيها امرٌمنتهى ذيلش اين است. يك تفاوتى با آن دارد. ببينيد. ليس لها مع ابيها امرٌ تااينجا شبيه است. اذا انكحها جاز نكاحهه و ان كانت كاره خيلى صريح است.اذا انكحها اگر ولى اين را به ازدواج كسى در آورد نكاحى جايز است و انكانت كاره ولو اين دختر كراهت هم داشته باشد. اصلاً راضى نيست. اختياربه تمام معنا دست ولى است.
وامّا حديث 8. اين هم حديث خوبى است از نظر سند. على ابن جعفر فىكتاب. كتاب على ابن جعفر دست صاحب وسائل بوده است و مستقيماً ازكتاب على ابن جعفر نقل مىكرده است. على ابن جعفر هم كه از ثقات و اجلّاو بزرگان است. كتابش هم كه دست او بوده است و روايت هم روايتمعتبرى است. عن اخيه موسى ابن جعفر. برادر موسى ابن جعفر از موسىابن جعفر نقل مىكند. قال، سألته عن الرّجل. هل يصلح له ان يزوّج ابنته بغيراذنها. مىتواند دخترش را بدون اذنش به ازدواج كسى در بياورد؟ هل يصلحله ان يزوّج ابنته بغير اذنها؟ قال، نعم. بله. هيچ اجازه او شرط نيست. جزءالعلّه هم نيست. تمام العلّه هم نيست. استقلال ولى است. ليس يكون للولدامرٌ ولد اين جا منظور دختر است. هيچ حقّى ندارد. الاّ ان تكون امرئتاً قددخل بها قبل ذالك. صيّبه باشد. خوب اين رواياتى كه ما خوانديم از سهباب، باب 3 و باب 6 و باب 9 ديديم كه همه اينها دلالتهاى تقريباً صريحدارد. بقيه بحث انشاء الله فردا. و صل الله على سيدنا محمد و آل الطّاهرين.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...